کبنانیوز - شعری که معاون برکنار شده فرماندار بویراحمد خواند

شعری که معاون برکنار شده فرماندار بویراحمد خواند

شاهرخ کناری معاون سابق فرمانداری بویراحمد در مراسم تودیع خود، با بیان اینکه جلسه امروز برای من متفاوت‌تر از جلسات قبل است، اظهار کرد: مردم بهترین قاضی برای ارزیابی عملکرد بنده در حوزه عمرانی و برنامه‌ریزی شهرستان هستند.

کناری گذری به عملکرد خود طی دوران خدمت زد و گفت: اعتبارات تملک دارایی که باید در سال ۹۳ توزیع می‌شد در ۱۶ فصل توزیع شد و تا جایی که امکان داشت به منظور توسعه و پیشرفت پروژه‌های اولویت‌دار اعتبارات را جابه جا کردیم.
وی با بیان بخشی از رزومه کاری خود طی این مدت، گفت: شهرستان بویراحمد در شاخص های زیادی از دورافتاده ترین نقاط استان نیز عقب مانده و عمده دلایل این عقب ماندگی را ضعف در مدیریت و نبود همدلی دانست.
کناری ابراز داشت: شهرستان بویراحمد بیش‌ از آنکه به تامین اعتبارات نیاز داشته باشد نیازمند همدلی و همراهی هرچه بیشتر بوده واگر رئیس دفتری از مدیر بهتر عمل کند نباید به عنوان یک رقیب به آن نگاه کرد.
وی فرج زاده را انسانی متواضع و از کارشناسان خبره ارزیابی کرد و گفت :وابستگی به دنیا، بخل و گرگ نفس نباید باعث شود تا خدمت رسانی به مردم با چالش روبرو شود.
معاون برنامه‌ریزی و امور عمرانی سابق با بیان اینکه فرماندار شهرستان بویراحمد در حوزه دامپزشکی از ماهرتهای خاصی برخوردار است ازمدیران شهرستان خواست تا با همدلی در خدمت رسانی به مردم و کمک به دکتر یاری پور در حوزه فرمانداری اهتمام داشته باشند.
گفتنی است شاهرخ کناری در این نشست شعری را تقدیم به مدیران شهرستان بویراحمد کرد که در نوع خود جالب بود.
گفت دانایی که: گرگی خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر
لاجرم جاری ست پیکاری سترگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ
زور بازو چاره این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زور آفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر
هر که گرگش را دراندازد به خاک
رفته رفته می شود انسان پاک
و آن که از گرگش خورد هر دم شکست
گرچه انسان می نماید، گرگ هست!
و آن که با گرگش مدارا می کند
خلق و خوی گرگ پیدا می کند
در جوانی جان گرگت را بگیر
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری گر که باشی همچو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر
مردمان گر یکدیگر را می درند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند
این که انسان هست این سان دردمند
گرگ ها فرمانروایی می کنند
و آن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنایان هم اند
گرگ ها همراه و انسان ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟