کبنانیوز - این روز گذشت، اما ما هواداران از این روز هرگز نمی گذریم

این روز گذشت، اما ما هواداران از این روز هرگز نمی گذریم

صادق خادمی*

می دانید ﺩﺭ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ ﺭﺍ چگونه ﺷﮑﺎﺭ می کنند؟
ﺭﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ ﺍﯼ برنده مقداری ﺧﻮﻥ می ریزند ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﯾﺨﯽ ﻗﺮﺍﺭ داده ﻭ ﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﻫﺎ می کنند. ﮔﺮﮒ ﺁﻥ ﺭﺍ می بیند، ﺧﻮﻥ ﺭﺍ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﻧﺪ. ﯾﺦ روی تیغه کم کم ﺁﺏ می شود ﻭ ﺗﯿﻐﻪ ی تیز، ﺯﺑﺎﻥ ﮔﺮﮒ ﺭﺍ می بُرد. ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ می بیند ﻭ به ﺗﺼﻮﺭ و خیال این که ﺷﮑﺎﺭ و طعمه ﺧﻮﺑﯽ پیدا کرده ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻟﯿﺲ می زند؛ اما نمی داند یا نمی خواهد بداند که با آن حرص وصف ناشدنی و شهوت سیری، دارد ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩش ﺭﺍ می خورد!
ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯ ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ می رود تا به دست خودش کشته می شود. نه گلوله ای شلیک می شود، و نه نیزه ای پرتاب! اما گرگ با همه غرورش سرنگون میشود! طمع، پول، قدرت، تکبر، فخر ریاست احساس بى نیازى به هم نوع و غرور می تواند هر انسانى را به سرنوشت گرگ قطب گرفتار کند.

این داستان را می بایست در این روزهای غمناک بارها و بارها در ذهن مرور کرد، چرا که حکایت و قسمتی از مدیریت بر فوتبال نفت را در بر می گیرد، مدیریتی که مشخص نیست باید به چه کسی یا چه زمانی و در چه مکانی پاسخگو باشد، پاسخ و توضیحی برای سقوطی تاریخی و البته تلخ به لیگ پایین تر...

امروز(دوشنبه) پایان نفت در لیگ دسته یک فوتبال کشور بود. نفتی که ماه ها قبل و با حواشی مدیریتی که ایجاد شده بود سقوطش به لیگ دو پیشبینی و به نظر می رسید. امروز روزی بود که رسماً سایه نشینان و آفتاب نشینان مشخص شدند و جدایی آنان با هواداران عیان گشت. امروز، روز مردان سایه و آفتاب بود. امروز روز جدایی بود. جدایی از لیگ یک و جدایی مدیریت فوتبال و هواداران... امروز روزی بود که حتی اجازه ندادند هواداران در سایه بنشینند و از روی سکوی کنار جایگاه با تیم خود وداع کنند. آری، امروز روز سایه و آفتاب بود. اما ای کاش سایه نشینان خوب می دانستند که این چرخش آفتاب و بودن دیوار است که سایه را ایجاد می کند و شاید روزی نه دیواری باشد و نه آفتابی...

این روز می گذرد و البته گذشت، اما ما هواداران از این روز هرگز نمی گذریم... روزی که در تاریخ ورزش گچساران تا ابد خواهد ماند. این روز می گذرد و هوادار از آن نمی گذرد، چرا که فوتبال نفت دیگر نیاز به مدیران حرفه ای دارد، نه مدیرانی که آمده اند که فقط آمده باشند و چند صباحی باشند و فارغ از هر نتیجه و عملکردی بروند و پشت سرشان هم نگاه نکنند.

نفت سقوط کرد تا همراه با آن، مدیریت بر فوتبال نیز سقوط کند. نفت سقوط کرد تا هوادار بماند و اشکها و یک دل پر از غصه... غصه ای که غمخواری ندارد... نفت سقوط کرد تا مدیران با عملکرد بسیار ضعیفشان، دستپخت و عاقبت لج و لجبازی های با همدیگر را جلوی هزاران هوادار آفتاب نشین بگذارند. نفت سقوط کرد تا بسیاری چیزهای دیگر هم سقوط کند. نفت سقوط کرد تا فوتبال در این استان هم سقوط کند، همانطور که شهرداری یاسوج نیز سقوط کرد و به تاریخ پیوست و البته هیچ مدیری نه بازخواست شد و نه به تاریخ پیوست... نفت سقوط کرد تا یک سوال در ذهنها پررنگتر شود که چرا هر مربی که به این شهر می آید مشکلات مدیریتی فوتبال عیان تر می شود و رنگ آن، ماه به ماه تیره تر می شود...

و اما نفت دیگر سقوط کرده است و مدیرعامل جدید شرکت نفت نیز کاملاً مستقر شده و اطراف خود را بهتر از روزهای نخستین می شناسد و تحلیل می کند. نفت دیگر سقوط کرده و قرار است فصلی جدید برای این تیم رقم بخورد و مدیرعامل جدید می بایست راه جدیدی را برود که خود می خواهد آغازگرش باشد. آغازی که پایانش مستقیماً با خود اوست، چرا که از ابتدایش بوده است و تا انتهایش می بایست یک استراتژی مشخص داشته باشد. مدیرعاملی که به تازگی نشان داده که می خواهد راه جدید را با استواری و قاطعیت شروع کند و اعلام کرده که از مسببان سقوط توضیح و آنها را بازخواست خواهد کرد. ما هواداران نیز به ایشان می گوییم یاعلی... ابتدای راه را محکم قدم برداشته و تا آخر راه جدید، از مدیران پایین دستی، تلاش و گزارش و برنامه خواسته و تغییری عظیم در نگرش های مدیریت حرفه ای بر فوتبال بدهید، اگر می خواهید کاری کنید و نامی نیک به یادگار بگذارید، که البته همین فردا نیز دیر است...

* مسئول کانون هواداران نفت و گاز گچساران