تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۲۳:۳۲
کد مطلب : ۹۴۸۲۶
چه گروهی دست به تخریب زارعی بردهاند؟
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛نیما موسوی
طی هفته های اخیر تخریبهای مهندسی شده فراوانی بر علیه غلام محمد زارعی منتشر شد؛ این تخریب ها دقیقا پس از استقبال باشکوه و ماندگار مردم «لوداب» و «زیلایی» از «زارعی» آغاز شد. شاید این محبوبیت برایشان گران تمام شد و امیدهای خود را در صحنه رقابت ضعیفتر از هر روز دیگر میدیدند. که البته همگان میدانند که این گروه پس از آنکه با چشمان خود دیدند، محبوبیت زارعی روز به روز رو به افزایش است، زلزلهای ۱۲ ریشتری بر اندام آنها افتاد تا شاید بتوانند جلوی افزایش این محبوبیت را بگیرند، به خیال خود بر این سد استوار خدشه ای وارد کنند؛ اما غافل از اینکه ملت شریف بویراحمد و دنا کامشان با گفتن حلوا حلوا شیرین نمیشود و این غلام محمد زارعی است که با اقدامات امیرکبیرگونه خود کام آنها را شیرین کرده است.
یک روز زارعی را با اصولگرایان مقایسه میکردند و برای بیطرف نشان دادن قلمشان، در کنار زارعی چند نفر دیگر را مطرح میکردند و در این قلم زدن زارعی تنها هدف تخریب آنان بود.
روزی دیگر که سرشان را زیر پوشههای قوه قضائیه بیرون میآوردند و زارعی را با اصلاحطلبان جمع میکردند و بعداز چند ضرب و تقسیم بچگانه، باز تخریب چهره زارعی را فریاد میزدند، غافل از آنکه ملت میدانستند این قلمهای فروخته شده ارزشی ندارد که بخواهند به این استناد قضاوت بکنند. چرا که زارعی نه اصلاحطلب است و نه اصولگرا، بلکه زارعی یک «جهادگر» است که هیچگاه برای صدور شناسنامه حزبی، خودش را به این و آن وصل نکرد، چرا که زارعی جریان مستقلی دارد که در آن هم اصلاحطلبان حضور دارند و هم اصولگرایان، زیرا تنها هدف ایشان خدمت به مردم است.
اری که سید باقر موسوی در پوشش اصلاحطلبی انجام داد اما راه نیمه تمام او را همین عده بیاخلاق و مدعی امروز اصلاح طلبی در استان، مسدود کردند تا دیروز با لفظ اصولگرایی و امروز با ادعای اصلاحطلبی امید ایرانیان در این دوره باطل هنرنمایی کنند.
اما این راه نیمه تمام جوانه امیدش را دید و به زیستن خود اگرچه دیر ادامه داد تا زارعی افزونترش را در پوشش یک جریان مستقل انجام دهد.، اما اگرچه شرایط اقتصادی هیچگاه قابل قیاس باهم نیستند، ولی سید باقر در دوران باشکوه اصلاحات میتازاند و زارعی در این شرایط حاضر که البته هر دو از عزیزان و محبوبان ملتند و عدهای اصلاحطلب جعلی و بدلی مدعی امید ایرانیان مضغوب ملت!.
زارعی را در هر جایی با یک نام میشناسند، یکی میگوید، زارعی مستقل است، دیگری میگوید زارعی اعتدال است، یک نفر میگوید زارعی مردمی است، یک نفر میگوید زارعی خدمت گذار است، و.... هرکسی چیزی میگوید؛ از آن پیرمرد هیزم به دوش زیلایی تا آن کودک سیلاب و کلواری که برای اولین بار یک نماینده را باچشمان خود دید، زارعی در بند اسم و حزب نیست، زیرا زارعی یک جهادیست و یا لب کلان آن باشد؛ زارعی آغاز گر موج دیگریست!
نکته جالب توجه در این حملات سطحی در این بوده است که، این عده میخواستند شخصی را روبروی زارعی علم کنند؛ یا به عبارتی دیگر بزرگ جلوه نشانش دهند که کارنامه روشنی از خود ندارد وهیچ نکته ای برای قیاس کردنش با زارعی وجود نداشت؛ او که در سودای هم قامتی با زارعیست اگرچه جوان است وجویای نام، اما بدلیل مشاوره اشتباه توسط اطرافیانش بر این باورست که با حربه تخریب، این جوان جویای نام را می توانند به مردم بشناسانند.
دلایل دیگری هم میتواند داشته باشد مانند مشکلاتی که این روزها بر سر زبانها افتاده است که ما تا تایید نهاییش هیچگاه سخنی در آن مورد نخواهیم زد. از همین جهت ما با درک وضعیت گرفتار شده شخص مورد نظر به هیچ کدام از دلنوشته های آنان پاسخ ندادیم .
زیرا از فشاری که بر روی شخص مورد نظر است بخوبی آگاهی داشتیم و گذاشتیم تا شاید بتواند با این حربه کمی خود را تخلیه روحی کنند.
هرچه درجهت تخریب زارعی گامهای بلندتری بر میداشتند، در چاه دیگری می افتادند که خودشان با دست خودشان حفرش کرده بودند و با بیتدبیری بیشتر در آن غرق میشدند، که این اتفاقات تنها بواسطه بیتدبیری و بازیهای بچهگانهای بودکه خودشان آن را به راه انداخته بودند، و این روزها فقط بدنبال جمع کردن اشتباه ناشیانه خودشان هستند که البته با مقصر نشان دادن زارعی!!! درحالی که اعمال هرکس از افکارش سرچشمه میگیرد و هیچگاه نمیشود بی تدبیری خود را به پای دیگری نوشت در پی توجیه آنان هستند؛ تا شاید اگر قبل از وقوع این زلزه های سیاسی اقتصادی، کمی فکر میکردند اکنون نیازی نبود که بهروز، تقی، نقی و.... را برای مقصر نشان دادن زارعی جلو بفرستند.
اما آنچه قابل تامل است این است که در انتخابات انجمن اسلامی دانشگاه آزاد یاسوج چه اتفاقی رخ داده است که هنوز دست از سر آن بر نمیدارند!
البته این سوال دو پاسخ بیشتر ندارد. ۱- شاید سران اصلاحات بویراحمد شما را بخاطر افتضاحی که در انتخابات به بار آوردید مورد شماتت قرار دادهاند و اکنون اینگونه بدنبال مقصر میگردید.
۲- شاید دیگر از این حربه نمیتوانید خودرا به اصلاحطلبان وصله کنید.
امیدوارم این گروهک موسوم به تخریب چی آنقدر به بلوغ فکری رسیده باشند که بتوانند مسئولیت بیتدبیری خود را به گردن بگیرند که یکی از بیتدبیریهای این گروه، در مسئله انتخابات دانشگاه آزاد نمود پیدا کرد، و اکنون فقط به دنبال رد پای دیگری میگردند در حالی که کفش خودشان را باید اندازه بگیرند، اینها پس از پیروزی ائتلاف پایداری ها و دیگران، آنچنان به وجد آمده بودند که در یک عمل، تیم مقابل یعنی «جوانهها» را منتسب به زارعی دانستند و با یک سرخوشی زودگذر با تیتر پیروزی ائتلاف جبهه پایداری و دیگران، شروع به رقص وپایکوبی کردند، اما نمیدانستند این سرخوشی به صبح نخواهد کشید.
و پس از ایستادن مقابل تیم اصلاحطلب جوانه ها؛ توپ ناشیانه بازی خود را، در زمین زارعی انداختند تا شاید اینگونه بتوانند از هجمه اصلاحطلبان رهایی یابند زیرا دیر فهمیده بودند که یک تشکل اصلاحطلب از آن اصلاحطلبان است و ایجاد تفرقه بین دانشجویان اصلاحطلب ضربه بزرگی خواهد بود بر پیکره اصلاحات.
پس از این عمل ناشیانه، با هر نامی که توانستند نوشتند، یک روز با نام تقی، یک روز نقی، یک روز با نام بهروز، روزی دیگر گروه سیاسی، روز دیگر گروه اقتصادی، و روزی دیگر یک نفر خودش میشد جمعی از دانشجویان دانشگاه آزاد و دل نوشته اش را با نام دانشجویان مطرح میکرد تا شاید بتوانند این افتضاحی را که به بار آوردند جمع بکند، اما غافل از اینکه مردم میدانند هرکس به هرجا که برود به اصل خویش بازمیگردد و ائتلاف جبهه پایداری و دیگران، نمود واقعی این بازگشت به اصل خویش است.
بر هر دری زدند، اما این نام ها و آن دل نوشته ها هیچ تاثیری بر افکار عمومی نداشت، زیرا آن نام ها فکر میکردند افکار عمومی همسطح خودشان است، پس با این دید سطحی قلم میزدند اما بیهوده. چون تنها نتیجه ای که داشت، رسواترشدن خودشان بود.
البته پس از این مطلب سری به بوستانی زدند تا شاید بار شکست واقعی، شیرین تر شود و حتی در این راه، حاضر به فدای بوستانی شدند و نشان دادند که برای بیرون کشاندن خود حاضرند همه را به زیر بکشانند، وهیچ عبایی از بریدن سر یاران خود برای سردار شدن ندارند، شاید حداقل بوستانی به خودش آمده باشد و بداند برای ماندن نباید، بر روی دیوار سست یادگاری بنویسد. و خودش را به کسی بچسباند که بدنبال چسبی میگردد برای چسباندن خودش به دیگری، درحالی که قدرت مطلق از آن خداوند متعال است نه چند ورشکسته سیاسی.
شخص مورد نظر که آرزوی پوشیدن ردای اصلاحطلبی را دارد به هر دری میزند تا خودش را در صف اصلاحطلبان بگنجاند در حالی که اصلاحطلبان اینگونه نمیاندیشند. گواه این سخن من سفر فائزه هاشمی و دیدار با چهره های اصلاحطلب بویراحمد و دنا است، که شخص مورد نظر پس از انتشار خبر، از طریق سایتهای خبری متوجه این واقعه شده بود.
حال باید دید که آیا از اصلاحطلبان واقعی مانند سید باقر موسوی که در طول زمام داریش هیچگونه حاشیههای مالی نداشت، حاضر است خود را هزینه لیدر سابق هدایت خواه بکند؟ یا ردای اصلاحطلبی را در بازار طلافروشان میخواهد نه در بازار کهنه فروشان.
یا باید دید، آیا خداداد غریب پور حاضر است نام و نشانش را که این روزها برسردر زاگرس نشینان بعنوان یک مدیر موفق لر، خودنمایی میکند خرج فردی کند که برای بزرگ کردن خود دست به تخریب میزند؟
آیا دیگرانی که برای قبای اصلاحطلبی هشت سال خون دل خوردند واندیشه خودرا نفروختند؛حاضرند، خون دلها را فراموش بکنند وبرای کسی که در آن زمان بر کرسی ساخته شده توسط اصولگرایان نشسته بود و غذای چرب وچیل تناول میکرد، هزینه ای پرداخت بکنند؟
برهمگان واضح است که با جفت کردن کفش اصلاحطلبان نمیشود سردمدار اصلاحات شد. مطمئنا اصلاحطلبی قابل خریدن و یا فروختن نیست، اصلاحطلبی یک تفکر است که باید برسرش بمانی وشاید لازم باشدهزینه ای پرداخت بکنی، اما با این اعمال ناشایست، تنها به گروهک تخریب چی شناخته خواهید شدو نه اصلاحاتی.
در رسم زمانه همیشه انسانهای ضعیف اما جاه طلب برای بزرگ نشان دادن خود، انسانهای بزرگ را تخریب میکنند تا شاید اینگونه بزرگ شوند، اما نمیدانند که ماندگاری در معرفی داشتههای خود است نه حمله به داشتههای دیگران، پس اگر میخواهید بزرگ شوید از آنچه که دارید بگویید البته اگر چیزی برای گفتن داشته باشید، زیرا با تخریب دیگران فقط در باتالاق گرفتار شده پایین تر خواهید رفت و اگر بخواهید اینگونه دست و پا بزنید برای همیشه از صحنه روزگار محو خواهید شد.
اگر وقتی برای مطالعه داشتید بنشینید و تاریخ ناصرالدین شاه را بخوانید تا شاید درس عبرتی شود برای شما، زیرا میرزا آقاخان برای سعود خود، امیرکبیری را به حمام فین کاشان کشاند که تمام دغدغه ذهنی اش پیشرفت ملتش بود، اگر چه میرزا آقاخان ماند اما به یک چهره منفور برای همیشه تبدیل شد و امیرکبیر برای همیشه درقلب ملت ماندگار شد.
مطمئنا نه با تخریب غلام محمد زارعی و نه با تشکیل حلقهای موسوم به شصت، هیچگاه به اهداف خود نخواهید رسید. لازم است که باز یادآوری کنم برای بزرگ شدن باید بزرگی کرد و گرنه در میان تاریخ نابخشودنی ملت، زمینی برا خود خریدهاید که فروختنش جز مشکلات امروزی چیزی به بار نخواهد داشت.
در آخر خدمت شما عرض میکنم، دست و پا زدنهای اینچنینی تا کنون هیچ تاثیری بر افکار مردم بویراحمد و دنا نگذاشته است زیرا مردم بویراحمد ودنا فرودگاهی را میبینند که تجهیز شده است و شش پرواز دارد، مردم بویراحمد و دنا آن ۶۷ روستایی را میبینند که دیگر بدنبال هیزم و نفت برای گرم کردن کاشانه خود نیستند زیرا گاز درخانه هایشان میسوزد که یا گرم کند یا بپزد. مردم بویراحمد و دنا جاده پاتاوه دهدشت را میبینند که کوهها را در مینوردد تا به مقصد برسد، مردم بویراحمد و دنا بیمارستان، پل، را میبینند. مردم بویراحمد ودنا استادیوم را میبینند. مردم بویراحمد ودنا نماینده ای را میبینند که هر روز برای آبادکردن به منطقه محروم میرود آری مردم این آباد کردن را میبینند نه تخریبهای شما صدای سوت قطار هم از آن دورها میآید که شاید شنیدنش عدهای را ناراحت بکند زیرا اینان بدنبال خدمت نیستند تنها بدنبال قدرت به هر شیوه ای هستند.
مردم بویراحمد ودنا آباد شدن را میخواهند و اگر روزی لازم بود جایی را تخریب بکنند حتما بسراغ شما خواهند آمد که ید طولایی دراین امر دارید.
سخن به پایان میبرم اما لازم میدانم بگویم که سخن برای گفتن فراوان است که اگر جملهای از آن گفته شود دودمانی را به باد خواهد داد و بازهم تاکید بکنم گفتارهای پوچ شایسته کسی که آرزوی های بزرگ دارد؛ نیست و صدالبته با این حربه گمنام نخواهید ماند اما بدنام خواهید ماند. امیدوارم بتوانید واژه «گروهک تخریب چی» را از گرده خود پیاده کنید.
من الله توفیق
طی هفته های اخیر تخریبهای مهندسی شده فراوانی بر علیه غلام محمد زارعی منتشر شد؛ این تخریب ها دقیقا پس از استقبال باشکوه و ماندگار مردم «لوداب» و «زیلایی» از «زارعی» آغاز شد. شاید این محبوبیت برایشان گران تمام شد و امیدهای خود را در صحنه رقابت ضعیفتر از هر روز دیگر میدیدند. که البته همگان میدانند که این گروه پس از آنکه با چشمان خود دیدند، محبوبیت زارعی روز به روز رو به افزایش است، زلزلهای ۱۲ ریشتری بر اندام آنها افتاد تا شاید بتوانند جلوی افزایش این محبوبیت را بگیرند، به خیال خود بر این سد استوار خدشه ای وارد کنند؛ اما غافل از اینکه ملت شریف بویراحمد و دنا کامشان با گفتن حلوا حلوا شیرین نمیشود و این غلام محمد زارعی است که با اقدامات امیرکبیرگونه خود کام آنها را شیرین کرده است.
یک روز زارعی را با اصولگرایان مقایسه میکردند و برای بیطرف نشان دادن قلمشان، در کنار زارعی چند نفر دیگر را مطرح میکردند و در این قلم زدن زارعی تنها هدف تخریب آنان بود.
روزی دیگر که سرشان را زیر پوشههای قوه قضائیه بیرون میآوردند و زارعی را با اصلاحطلبان جمع میکردند و بعداز چند ضرب و تقسیم بچگانه، باز تخریب چهره زارعی را فریاد میزدند، غافل از آنکه ملت میدانستند این قلمهای فروخته شده ارزشی ندارد که بخواهند به این استناد قضاوت بکنند. چرا که زارعی نه اصلاحطلب است و نه اصولگرا، بلکه زارعی یک «جهادگر» است که هیچگاه برای صدور شناسنامه حزبی، خودش را به این و آن وصل نکرد، چرا که زارعی جریان مستقلی دارد که در آن هم اصلاحطلبان حضور دارند و هم اصولگرایان، زیرا تنها هدف ایشان خدمت به مردم است.
اری که سید باقر موسوی در پوشش اصلاحطلبی انجام داد اما راه نیمه تمام او را همین عده بیاخلاق و مدعی امروز اصلاح طلبی در استان، مسدود کردند تا دیروز با لفظ اصولگرایی و امروز با ادعای اصلاحطلبی امید ایرانیان در این دوره باطل هنرنمایی کنند.
اما این راه نیمه تمام جوانه امیدش را دید و به زیستن خود اگرچه دیر ادامه داد تا زارعی افزونترش را در پوشش یک جریان مستقل انجام دهد.، اما اگرچه شرایط اقتصادی هیچگاه قابل قیاس باهم نیستند، ولی سید باقر در دوران باشکوه اصلاحات میتازاند و زارعی در این شرایط حاضر که البته هر دو از عزیزان و محبوبان ملتند و عدهای اصلاحطلب جعلی و بدلی مدعی امید ایرانیان مضغوب ملت!.
زارعی را در هر جایی با یک نام میشناسند، یکی میگوید، زارعی مستقل است، دیگری میگوید زارعی اعتدال است، یک نفر میگوید زارعی مردمی است، یک نفر میگوید زارعی خدمت گذار است، و.... هرکسی چیزی میگوید؛ از آن پیرمرد هیزم به دوش زیلایی تا آن کودک سیلاب و کلواری که برای اولین بار یک نماینده را باچشمان خود دید، زارعی در بند اسم و حزب نیست، زیرا زارعی یک جهادیست و یا لب کلان آن باشد؛ زارعی آغاز گر موج دیگریست!
نکته جالب توجه در این حملات سطحی در این بوده است که، این عده میخواستند شخصی را روبروی زارعی علم کنند؛ یا به عبارتی دیگر بزرگ جلوه نشانش دهند که کارنامه روشنی از خود ندارد وهیچ نکته ای برای قیاس کردنش با زارعی وجود نداشت؛ او که در سودای هم قامتی با زارعیست اگرچه جوان است وجویای نام، اما بدلیل مشاوره اشتباه توسط اطرافیانش بر این باورست که با حربه تخریب، این جوان جویای نام را می توانند به مردم بشناسانند.
دلایل دیگری هم میتواند داشته باشد مانند مشکلاتی که این روزها بر سر زبانها افتاده است که ما تا تایید نهاییش هیچگاه سخنی در آن مورد نخواهیم زد. از همین جهت ما با درک وضعیت گرفتار شده شخص مورد نظر به هیچ کدام از دلنوشته های آنان پاسخ ندادیم .
زیرا از فشاری که بر روی شخص مورد نظر است بخوبی آگاهی داشتیم و گذاشتیم تا شاید بتواند با این حربه کمی خود را تخلیه روحی کنند.
هرچه درجهت تخریب زارعی گامهای بلندتری بر میداشتند، در چاه دیگری می افتادند که خودشان با دست خودشان حفرش کرده بودند و با بیتدبیری بیشتر در آن غرق میشدند، که این اتفاقات تنها بواسطه بیتدبیری و بازیهای بچهگانهای بودکه خودشان آن را به راه انداخته بودند، و این روزها فقط بدنبال جمع کردن اشتباه ناشیانه خودشان هستند که البته با مقصر نشان دادن زارعی!!! درحالی که اعمال هرکس از افکارش سرچشمه میگیرد و هیچگاه نمیشود بی تدبیری خود را به پای دیگری نوشت در پی توجیه آنان هستند؛ تا شاید اگر قبل از وقوع این زلزه های سیاسی اقتصادی، کمی فکر میکردند اکنون نیازی نبود که بهروز، تقی، نقی و.... را برای مقصر نشان دادن زارعی جلو بفرستند.
اما آنچه قابل تامل است این است که در انتخابات انجمن اسلامی دانشگاه آزاد یاسوج چه اتفاقی رخ داده است که هنوز دست از سر آن بر نمیدارند!
البته این سوال دو پاسخ بیشتر ندارد. ۱- شاید سران اصلاحات بویراحمد شما را بخاطر افتضاحی که در انتخابات به بار آوردید مورد شماتت قرار دادهاند و اکنون اینگونه بدنبال مقصر میگردید.
۲- شاید دیگر از این حربه نمیتوانید خودرا به اصلاحطلبان وصله کنید.
امیدوارم این گروهک موسوم به تخریب چی آنقدر به بلوغ فکری رسیده باشند که بتوانند مسئولیت بیتدبیری خود را به گردن بگیرند که یکی از بیتدبیریهای این گروه، در مسئله انتخابات دانشگاه آزاد نمود پیدا کرد، و اکنون فقط به دنبال رد پای دیگری میگردند در حالی که کفش خودشان را باید اندازه بگیرند، اینها پس از پیروزی ائتلاف پایداری ها و دیگران، آنچنان به وجد آمده بودند که در یک عمل، تیم مقابل یعنی «جوانهها» را منتسب به زارعی دانستند و با یک سرخوشی زودگذر با تیتر پیروزی ائتلاف جبهه پایداری و دیگران، شروع به رقص وپایکوبی کردند، اما نمیدانستند این سرخوشی به صبح نخواهد کشید.
و پس از ایستادن مقابل تیم اصلاحطلب جوانه ها؛ توپ ناشیانه بازی خود را، در زمین زارعی انداختند تا شاید اینگونه بتوانند از هجمه اصلاحطلبان رهایی یابند زیرا دیر فهمیده بودند که یک تشکل اصلاحطلب از آن اصلاحطلبان است و ایجاد تفرقه بین دانشجویان اصلاحطلب ضربه بزرگی خواهد بود بر پیکره اصلاحات.
پس از این عمل ناشیانه، با هر نامی که توانستند نوشتند، یک روز با نام تقی، یک روز نقی، یک روز با نام بهروز، روزی دیگر گروه سیاسی، روز دیگر گروه اقتصادی، و روزی دیگر یک نفر خودش میشد جمعی از دانشجویان دانشگاه آزاد و دل نوشته اش را با نام دانشجویان مطرح میکرد تا شاید بتوانند این افتضاحی را که به بار آوردند جمع بکند، اما غافل از اینکه مردم میدانند هرکس به هرجا که برود به اصل خویش بازمیگردد و ائتلاف جبهه پایداری و دیگران، نمود واقعی این بازگشت به اصل خویش است.
بر هر دری زدند، اما این نام ها و آن دل نوشته ها هیچ تاثیری بر افکار عمومی نداشت، زیرا آن نام ها فکر میکردند افکار عمومی همسطح خودشان است، پس با این دید سطحی قلم میزدند اما بیهوده. چون تنها نتیجه ای که داشت، رسواترشدن خودشان بود.
البته پس از این مطلب سری به بوستانی زدند تا شاید بار شکست واقعی، شیرین تر شود و حتی در این راه، حاضر به فدای بوستانی شدند و نشان دادند که برای بیرون کشاندن خود حاضرند همه را به زیر بکشانند، وهیچ عبایی از بریدن سر یاران خود برای سردار شدن ندارند، شاید حداقل بوستانی به خودش آمده باشد و بداند برای ماندن نباید، بر روی دیوار سست یادگاری بنویسد. و خودش را به کسی بچسباند که بدنبال چسبی میگردد برای چسباندن خودش به دیگری، درحالی که قدرت مطلق از آن خداوند متعال است نه چند ورشکسته سیاسی.
شخص مورد نظر که آرزوی پوشیدن ردای اصلاحطلبی را دارد به هر دری میزند تا خودش را در صف اصلاحطلبان بگنجاند در حالی که اصلاحطلبان اینگونه نمیاندیشند. گواه این سخن من سفر فائزه هاشمی و دیدار با چهره های اصلاحطلب بویراحمد و دنا است، که شخص مورد نظر پس از انتشار خبر، از طریق سایتهای خبری متوجه این واقعه شده بود.
حال باید دید که آیا از اصلاحطلبان واقعی مانند سید باقر موسوی که در طول زمام داریش هیچگونه حاشیههای مالی نداشت، حاضر است خود را هزینه لیدر سابق هدایت خواه بکند؟ یا ردای اصلاحطلبی را در بازار طلافروشان میخواهد نه در بازار کهنه فروشان.
یا باید دید، آیا خداداد غریب پور حاضر است نام و نشانش را که این روزها برسردر زاگرس نشینان بعنوان یک مدیر موفق لر، خودنمایی میکند خرج فردی کند که برای بزرگ کردن خود دست به تخریب میزند؟
آیا دیگرانی که برای قبای اصلاحطلبی هشت سال خون دل خوردند واندیشه خودرا نفروختند؛حاضرند، خون دلها را فراموش بکنند وبرای کسی که در آن زمان بر کرسی ساخته شده توسط اصولگرایان نشسته بود و غذای چرب وچیل تناول میکرد، هزینه ای پرداخت بکنند؟
برهمگان واضح است که با جفت کردن کفش اصلاحطلبان نمیشود سردمدار اصلاحات شد. مطمئنا اصلاحطلبی قابل خریدن و یا فروختن نیست، اصلاحطلبی یک تفکر است که باید برسرش بمانی وشاید لازم باشدهزینه ای پرداخت بکنی، اما با این اعمال ناشایست، تنها به گروهک تخریب چی شناخته خواهید شدو نه اصلاحاتی.
در رسم زمانه همیشه انسانهای ضعیف اما جاه طلب برای بزرگ نشان دادن خود، انسانهای بزرگ را تخریب میکنند تا شاید اینگونه بزرگ شوند، اما نمیدانند که ماندگاری در معرفی داشتههای خود است نه حمله به داشتههای دیگران، پس اگر میخواهید بزرگ شوید از آنچه که دارید بگویید البته اگر چیزی برای گفتن داشته باشید، زیرا با تخریب دیگران فقط در باتالاق گرفتار شده پایین تر خواهید رفت و اگر بخواهید اینگونه دست و پا بزنید برای همیشه از صحنه روزگار محو خواهید شد.
اگر وقتی برای مطالعه داشتید بنشینید و تاریخ ناصرالدین شاه را بخوانید تا شاید درس عبرتی شود برای شما، زیرا میرزا آقاخان برای سعود خود، امیرکبیری را به حمام فین کاشان کشاند که تمام دغدغه ذهنی اش پیشرفت ملتش بود، اگر چه میرزا آقاخان ماند اما به یک چهره منفور برای همیشه تبدیل شد و امیرکبیر برای همیشه درقلب ملت ماندگار شد.
مطمئنا نه با تخریب غلام محمد زارعی و نه با تشکیل حلقهای موسوم به شصت، هیچگاه به اهداف خود نخواهید رسید. لازم است که باز یادآوری کنم برای بزرگ شدن باید بزرگی کرد و گرنه در میان تاریخ نابخشودنی ملت، زمینی برا خود خریدهاید که فروختنش جز مشکلات امروزی چیزی به بار نخواهد داشت.
در آخر خدمت شما عرض میکنم، دست و پا زدنهای اینچنینی تا کنون هیچ تاثیری بر افکار مردم بویراحمد و دنا نگذاشته است زیرا مردم بویراحمد ودنا فرودگاهی را میبینند که تجهیز شده است و شش پرواز دارد، مردم بویراحمد و دنا آن ۶۷ روستایی را میبینند که دیگر بدنبال هیزم و نفت برای گرم کردن کاشانه خود نیستند زیرا گاز درخانه هایشان میسوزد که یا گرم کند یا بپزد. مردم بویراحمد و دنا جاده پاتاوه دهدشت را میبینند که کوهها را در مینوردد تا به مقصد برسد، مردم بویراحمد و دنا بیمارستان، پل، را میبینند. مردم بویراحمد ودنا استادیوم را میبینند. مردم بویراحمد ودنا نماینده ای را میبینند که هر روز برای آبادکردن به منطقه محروم میرود آری مردم این آباد کردن را میبینند نه تخریبهای شما صدای سوت قطار هم از آن دورها میآید که شاید شنیدنش عدهای را ناراحت بکند زیرا اینان بدنبال خدمت نیستند تنها بدنبال قدرت به هر شیوه ای هستند.
مردم بویراحمد ودنا آباد شدن را میخواهند و اگر روزی لازم بود جایی را تخریب بکنند حتما بسراغ شما خواهند آمد که ید طولایی دراین امر دارید.
سخن به پایان میبرم اما لازم میدانم بگویم که سخن برای گفتن فراوان است که اگر جملهای از آن گفته شود دودمانی را به باد خواهد داد و بازهم تاکید بکنم گفتارهای پوچ شایسته کسی که آرزوی های بزرگ دارد؛ نیست و صدالبته با این حربه گمنام نخواهید ماند اما بدنام خواهید ماند. امیدوارم بتوانید واژه «گروهک تخریب چی» را از گرده خود پیاده کنید.
من الله توفیق