تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۰۱:۲۳
کد مطلب : ۹۲۶۰۸
دانشگاه یاسوج و انتخاب های زارع؛ رمضانی و عسکریان یا ارژنگ
۰
کبنا ؛بهنام عکاشه
یکی از تاثیرگذارترین پدیده های اجتماعی در دوره معاصر ایران دانشگاه است.
از سال ۱۳۰۵ که دکتر سنک نماینده مجلس شورای ملی به فکر دارالعلوم یا آنطور که در نامه معروفش به دکتر سید محمد تدین وزیر معارف درباره اقدام به تاسیس دانشگاه می نویسد و آن را اونیورسیته می خواند تا معرفی علی اصغر حکمت به عنوان اولین رئیس دانشگاه تهران، این دانشگاه و مجموعه روسای دانشگاه های ایران ویژگی اثرگذاری خود بر جامعه را حفظ کرده اند.
شاید سماجت رئیس جمهور در معرفی چندباره وزرائی همفکر در مواجهه با رفتار دفاعی مجلس، آخرین نشانه ها از اهمیت موضوع دانشگاه در جامعه و سیاست ایران باشد.
نقش دانشگاه های استان کهگیلویه و بویراحمد و حساسیتهای اجتماعی به این مقوله کماکان پررنگ و دارای اهمیت فراوان میباشد.
انتخاب دکتر نجیب زاده، دکتر ملک زاده و عبدالرحمان افضلیان توانسته کم یا بیش در تغییرات اجتماعی و سیاسی شهرهای مربوطه نقش داشته باشد-که در فرصتی مناسب به بررسی تاثیر این دانشگاهها بر مسائل سیاسی و اجتماعی استان خواهم پرداخت- ولی بدون شک دانشگاه یاسوج تافته ای جدابافته است.
آنها که کمی سن و سال دارند حتما دکتر عسکریان را به یاد دارند. هم او بود که به گمان نسل پیشین محبوب ترین و بهترین مدیر دانشگاه یاسوج در طول تاریخ این دانشگاه بوده است.
ولی نسلی که دوره او را تجربه نکرده باشد و احتمالا تنها خاطرهاش از این دانشگاه، مدیریت خاص دکتر ارژنگ باشد شاید نتواند داوری صحیحی از وضعیت فعلی به دست بدهد و قضاوتهای او نهایتا مبتنی بر احساس خواهد بود.
دکتر شاپور رمضانی حالا در افکار عمومی به عنوان کسی که دانشگاه یاسوج را در ۱۷ ماه اخیر بدون حاشیه اداره کرده است شناخته میشود. کمترین تحصن و اعتصابی که ویژگی محیطهای دانشگاهی است در زمان مدیریتش روی داده است. تشکلهای دانشجوئی روزهای طلائی را تجربه میکنند.
رمضانی از جمله مدیران دانشگاهی است که به ملاقات دانشجویش در محیطهای خاص میرود. حمایتهای او از دانشجو به عنوان اصلیترین رکن دانشگاه ستودنی است.
اما بورسیه...
این همان چیزی است که وزیر علوم را به کام استیضاح برد و چند کاندیدای وزارت نتوانستند از دژ آهنین مجلس عبور نمایند. این همان واژهای است که روحانی رئیس دولت تدبیر و امید بارها و بارها بر قولش برای پیگیری آن پای فشرد.
شاید فشارهائی که از ابتدا بر دانشگاه و رمضانی بود به خاطر همین یک کلمه بود و رمضانی با پایمردی و افشاگری منطقی جلوی این جریان ایستادگی نموده و در این راه هیچ حامی جدی نداشت.
اینکه برخی مدیران رمضانی نیز غیرمنصفانه خیال پوشیدن ردای ریاست را دارند از آن بحثهائی است که با اخلاق دانشگاهی و انسانی مغایرت دارد.
نماینده بویراحمد که روزهای اول با قوت از رمضانی حمایت میکرد این روزها دیگر آن حال و هوا را ندارد و احتمالا افکاری خاص در سر میپروراند.
البته رمضانی پشتوانههای خود را داشته ولی کیست که نداند حمایت زارع از او چیز دیگری است و به صراحت باید گفت خالی کردن زارع برابر است با برکناری رمضانی و بالعکس.
درست که حمایتهای دکتر تاجگردون و سیدضیاء هاشمی میتواند پشتوانه ای روانی و ذهنی باشد ولی زارع تصمیم گیرنده اصلی در اینباره است که با سکوتش روزهای سختی را برای دانشگاه نوید داده است.
سکوت زارع برای روشنفکران بویراحمدی که نقش کم نظیری در پیروزی دور قبل او داشتند آزار دهنده شده است و انتخاب او میتواند تاثیر به سزائی در شکل دهی به سرنوشت انتخابات آینده داشته باشد.
حالا رمضانی آرام بر روی صندلی تکیه داده و به آبنده خود که نه، به آینده دانشگاهی مینگرد که پس از اسطورهای به نام عسکریان، حالا واقعیتی به نام رمضانی را تجربه میکند، فکر میکند.
به اینکه پس از او کسی مانند ارژنگ میآید یا...
هر چه باشد تصمیم با زارع است و بس...
یکی از تاثیرگذارترین پدیده های اجتماعی در دوره معاصر ایران دانشگاه است.
از سال ۱۳۰۵ که دکتر سنک نماینده مجلس شورای ملی به فکر دارالعلوم یا آنطور که در نامه معروفش به دکتر سید محمد تدین وزیر معارف درباره اقدام به تاسیس دانشگاه می نویسد و آن را اونیورسیته می خواند تا معرفی علی اصغر حکمت به عنوان اولین رئیس دانشگاه تهران، این دانشگاه و مجموعه روسای دانشگاه های ایران ویژگی اثرگذاری خود بر جامعه را حفظ کرده اند.
شاید سماجت رئیس جمهور در معرفی چندباره وزرائی همفکر در مواجهه با رفتار دفاعی مجلس، آخرین نشانه ها از اهمیت موضوع دانشگاه در جامعه و سیاست ایران باشد.
نقش دانشگاه های استان کهگیلویه و بویراحمد و حساسیتهای اجتماعی به این مقوله کماکان پررنگ و دارای اهمیت فراوان میباشد.
انتخاب دکتر نجیب زاده، دکتر ملک زاده و عبدالرحمان افضلیان توانسته کم یا بیش در تغییرات اجتماعی و سیاسی شهرهای مربوطه نقش داشته باشد-که در فرصتی مناسب به بررسی تاثیر این دانشگاهها بر مسائل سیاسی و اجتماعی استان خواهم پرداخت- ولی بدون شک دانشگاه یاسوج تافته ای جدابافته است.
آنها که کمی سن و سال دارند حتما دکتر عسکریان را به یاد دارند. هم او بود که به گمان نسل پیشین محبوب ترین و بهترین مدیر دانشگاه یاسوج در طول تاریخ این دانشگاه بوده است.
ولی نسلی که دوره او را تجربه نکرده باشد و احتمالا تنها خاطرهاش از این دانشگاه، مدیریت خاص دکتر ارژنگ باشد شاید نتواند داوری صحیحی از وضعیت فعلی به دست بدهد و قضاوتهای او نهایتا مبتنی بر احساس خواهد بود.
دکتر شاپور رمضانی حالا در افکار عمومی به عنوان کسی که دانشگاه یاسوج را در ۱۷ ماه اخیر بدون حاشیه اداره کرده است شناخته میشود. کمترین تحصن و اعتصابی که ویژگی محیطهای دانشگاهی است در زمان مدیریتش روی داده است. تشکلهای دانشجوئی روزهای طلائی را تجربه میکنند.
رمضانی از جمله مدیران دانشگاهی است که به ملاقات دانشجویش در محیطهای خاص میرود. حمایتهای او از دانشجو به عنوان اصلیترین رکن دانشگاه ستودنی است.
اما بورسیه...
این همان چیزی است که وزیر علوم را به کام استیضاح برد و چند کاندیدای وزارت نتوانستند از دژ آهنین مجلس عبور نمایند. این همان واژهای است که روحانی رئیس دولت تدبیر و امید بارها و بارها بر قولش برای پیگیری آن پای فشرد.
شاید فشارهائی که از ابتدا بر دانشگاه و رمضانی بود به خاطر همین یک کلمه بود و رمضانی با پایمردی و افشاگری منطقی جلوی این جریان ایستادگی نموده و در این راه هیچ حامی جدی نداشت.
اینکه برخی مدیران رمضانی نیز غیرمنصفانه خیال پوشیدن ردای ریاست را دارند از آن بحثهائی است که با اخلاق دانشگاهی و انسانی مغایرت دارد.
نماینده بویراحمد که روزهای اول با قوت از رمضانی حمایت میکرد این روزها دیگر آن حال و هوا را ندارد و احتمالا افکاری خاص در سر میپروراند.
البته رمضانی پشتوانههای خود را داشته ولی کیست که نداند حمایت زارع از او چیز دیگری است و به صراحت باید گفت خالی کردن زارع برابر است با برکناری رمضانی و بالعکس.
درست که حمایتهای دکتر تاجگردون و سیدضیاء هاشمی میتواند پشتوانه ای روانی و ذهنی باشد ولی زارع تصمیم گیرنده اصلی در اینباره است که با سکوتش روزهای سختی را برای دانشگاه نوید داده است.
سکوت زارع برای روشنفکران بویراحمدی که نقش کم نظیری در پیروزی دور قبل او داشتند آزار دهنده شده است و انتخاب او میتواند تاثیر به سزائی در شکل دهی به سرنوشت انتخابات آینده داشته باشد.
حالا رمضانی آرام بر روی صندلی تکیه داده و به آبنده خود که نه، به آینده دانشگاهی مینگرد که پس از اسطورهای به نام عسکریان، حالا واقعیتی به نام رمضانی را تجربه میکند، فکر میکند.
به اینکه پس از او کسی مانند ارژنگ میآید یا...
هر چه باشد تصمیم با زارع است و بس...
تا قیامت باید روی ماندن و رفتن دکتر رمضانی بحث کنیم؟
حاج زارع روزهای سختی در انتخابات آتی در پیش دارد.
همین بحث ها و یادداشت های مربوط ب مدیریت دکتر رمضانی خود نوعی فرصت سوزی و حاشیه نیست؟