تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۲۸
کد مطلب : ۹۰۳۸۱
اختلافات دنبالهدار اصولگرایان بویراحمد
۰
کبنا ؛اشاره؛ گروه سیاسی کبنا نیوز در خصوص مسائل مختلف سیاسی استان کهگیلویه و بویراحمد مطالبی را به صورت گزارش میدانی و تحقیقاتی برای اطلاع مخاطبین گرامی انتشار میدهد، این مطالب بدون شک با نقص و ایراد همراه است، مخاطبین گرامی میتوانند با انتشار یادداشتهای خود نوشتارهای که در پی میآید را نقد یا تأیید نمایند.
در قسمتهای قبلی در دو بخش جداگانه با عناوین «آیا اصلاحطلبان کهگیلویه از گذشته درس عبرت خواهند گرفت؟»[کلیک کنید] » و «شرایط خاص اصلاحطلبان کهگیلویه ادامه دارد» [کلیک کنید] وضعیت اصلاحطلبان کهگیلویه را مورد بررسی قرار دادیم و در این جا به وضعیت و گزینههای اصولگرایان بویراحمد در انتخابات دهم میپردازیم.
ظهور جبهه پایداری و پیش از آن قدرت گرفتن احمدی نژاد و بعدها رفتارهای عجیب و غریب او موجب به حاشیه رفتن راست سنتی و شکل گیری یک طیف رادیکال و قدرتمند در درون جریان اصولگرا گردید که وقع چندانی به بزرگترها نمیدهند و به عبارتی معتقدند جایی برای پیرمردهای محافظه کار نیست.
همین رادیکالیسم نوظهور در جریان اصولگرا عامل اصلی انشقاق در این جریان بود که نمود اصلی آن در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری بروز کرد و اصولگرایان را از اریکه قدرت قوه مجریه به پایین کشید. بعد از انتخابات ریاست جمهوری بزرگان این جریان تلاش های زیادی برای نزدیکی گروه های دورن این جریان انجام داده اند و تاکنون چند نشست مشترک برگزار کرده اند ولی بسیار بعید مینماید که آنها در پایان به وحدت کامل برسند.
البته خیلی قبل تر از ظهور جبهه پایداری و سهم خواهی خاص آنها، یاسوج شاهد چند دستگی در میان اصولگرایان خود بود قصه ای دقیقا مشابه قصه اصلاح طلبان شهرستان کهگیلویه.
اوج این اختلافات هم بر میگردد به سال ۱۳۷۸ که محمد رحیم دهراب پور در ضدیت با سید مسعود حسینی ردای نامزدی انتخابات مجلس به تن کرد و وارد صحنه کارزار شد.
حضور همزمان دهراب پور وسید مسعود بیش از هر چیز موجب خوشحالی سید باقر و طرفداران او گردید هرچند که اگر هم آن دو یکی میشدند باز سید باقر رقابت را پیروز میشد.
کدورت آن سال، سالهای بعد هم ادامه پیدا کرد. سید مسعود هنوز هم با احترام از دهراب پور نام میبرد اما دهراب پور هنوز هم از دلخوری اش چیزی کم نشده، که به واسطه اتفاقات دوران استانداری سید مسعود بیشتر هم شده است.
در کوران تبلیغات انتخابات نهم ریاست جمهوری که احمدی نژاد چهرهای ناشناخته بود کسی سراغ او نرفت و اکثر اصولگرایان استان کهگیلویه و بویراحمد همچون سایر نقاط کشور سراغ چهرههای مطرح تر رفتند. برخی حول هاشمیرفسنجانی جمع شدند، برخی سراغ قالیباف رفتند و البته گروهی که از جمله گفته میشود مسعود حسینی و ستار هدایتخواه هم از جمله آنها بودند برای لاریجانی کار میکردند.
احمدی نژاد در دور دوم انتخابات هاشمیرفسنجانی را شکست داد و گفتمان سوم تیر ظهور کرد. دهراب پور سرمست از این موفقیت برای آینده استان نقشه میکشید اما غافل از آن که برخی اتفاقات سیاسی در بالا و البته امتیاز نمایندگی هدایتخواه معادلات را به گونه ای دیگر رقم میزد. احمدی نژاد زیر فشار لابی قدرتمند راست سنتی وزارت امور خارجه، شورای امنیت ملی کشور، وزارت کشور و چند وزارتخانه دیگر را به آنها داد. پورمحمدی وزیر کشور دوستی قدیمی با مسعود حسینی داشت و این دوستی و قطعا حمایت هدایتخواه سبب گردید مسعود حسینی به عنوان اولین استاندار بومی استان کهگیلویه وبویراحمد معرفی گردد.
استانداری سید مسعود قهر و دلخوری دهراب پور را در پی داشت. قهر دهراب پور به گوش احمدی نژاد هم رسید و رئیس جمهور جهت دلجویی از یار دوران غربتش زریبافان را به خانه دهراب پور فرستاد و او خود در جمعی دهراب پور را با لفظ «مرد بزرگ» صدا کرده بود اما حاج محمد رحیم «کوتاه بیا» نبود و حتی گفته میشد پیشنهادهای زیادی در سطح معاونت برخی وزارت خانه ها و استانداری استان های ایلام و بوشهر به دهراب پور ارایه شد اما او نپذیرفت و دهراب پور بیش از آن که برای خود فشار بیاورد خواستار عزل حسینی بود.
هدایتخواه در حال گسترش نفوذ خود بود، او و حسینی مهره چینی شان را خوب انجام میدادند، آنها نه تنها به قلع و قمع نیروهای اصلاح طلب همت گماشتند که نیروهای نزدیک به دهراب پور را نیز میدان نمیدادند. انتخابات مجلس هشتم در سال۱۳۸۶ و پیروزی سه نامزد اصولگرا از سه حوزه انتخابیه استان اوج اقتدار این جریان در دو دهه اخیر در استان بوده است.
مسعود حسینی مسرور از این اتفاق گمان میبرد که مشکلی برای ادامه کار نخواهد داشت اما ضعف مدیریتی او به همراه گزارشات و فشارهایی که طیف دهراب پور به تهران وارد میکرد در نهایت وزارت کشور را قانع کرد تا دست به تغییر بزند. علاوه بر این اعتراضات در سفر اول احمدی نژاد به استان به نحوه عملکرد حسینی که همزمان با فشار به پورمحمدی و رفتن از وزارت کشور شد در این تغییر دخیل بودند.
صادق محصولی پای حکم قوام نوذری را امضا کرد و نوذریِ تکنوکرات و عبوس جانشین مسعود حسینی شد.
نوذری شخصیت مقتدر و مغروری داشت او حتی به نمایندگان باج نمیداد، اما کاملاً روشن بود که توصیه های لازم برای دلجویی از دهراب پور به او شده است. نوذری اوایل همراهی لازم با نمایندگان بویژه قدرتمندترین آنها یعنی هدایتخواه را داشت اما یک اتفاق عجیب و یک بداخلاقی در جلسه اخلاق شورای اداری در یک از تونل های جاده بابامیدان- یاسوج نشان داد همه ی آرامش قبلی تنها آرامشی بوده است قبل از طوفان.
درگیری لفظی یکی از مشاوران نوذری که اتفاقا به او تحمیل شده بود پایانی بود بر همراهی نوذری و نمایندگان استان درمجلس. سه نماینده سخت به تکاپو افتادند تا دولت را به عزل نوذری قانع کنند. احمدی نژاد به آنها گفته بود که نوذری استاندار لایقی است و باید قدرش را دانست.
نوذری هم به جان نیروهای وابسته به هدایتخواه افتاد. لازم بود گزارشی به نوذری برسد مبنی بر ارتباط فلان مدیر با هدایتخواه، که خیلی سریع حکم آن مدیر لغو میشد.
فشارها در نهایت کارگر افتاد و نوذری عزل و اکبر نیکزاد برادر علی نیکزاد وزیر وقت راه و شهرسازی از سوی مصطفی نجار وزیر سابق کشور به عنوان استاندار استان کهگیلویه و بویراحمد معرفی گردید.
نیکزاد حرف شنوی زیادی از هدایتخواه داشت و همان ابتدا عذر مشاور استاندار قبلی که موجب دلخوری هدایتخواه شده بود را خواست و معاون سیاسی و امنیتی نزدیک به هدایتخواه یعنی مرتضی رهنما را جایگزین سیف الله مطلبی نمود.
موعد انتخابات مجلس نهم از راه رسید. حوادث بعد از انتخابات ۸۸ موجب به حاشیه رفتن اصلاح طلبان در آن زمان و عدم استراتژی انتخاباتی آنها گردیده بود و رقابت درون گروهی و میان خود اصولگرایان بود.
در بویراحمد و دنا بسیاری از اصولگرایان قدیمی بویراحمد دیگر حاضر به حمایت از هدایتخواه نبودند و از سر ناچاری از زارع حمایت کردند. آنها زارع را گزینه قدرتمند و اصیل جریان اصولگرا نمیدانستند اما برای «نه» به هدایتخواه او را انتخاب کردند.
محمد رحیم دهراب پور، شیرعلی خرامین، عطاالله افتخاری، صفرپور سخت به تکاپو افتادند تا مردم را قانع کنند که زارع گزینه ی مناسب تری برای مجلس است.
پیش بینیها هم نشان میداد غلام محمد زارعی بعد از سه بار حضور در انتخابات شانس بیشتری برای پیروزی دارد. در نهایت هم دوران هدایتخواه در مجلس تمام شد و زارع به عنوان نماینده مردم شهرستان های بویراحمد و دنا به مجلس رفت و رسانه ها تیتر زدند از چنارستان تا بهارستان.
دوران هدایتخواه در مجلس تمام شده بود اما دوران نفوذ و حضور او در عرصه ی مدیریتی استان ادامه داشت. دولت و استاندار استان کهگیلویه و بویراحمد حاضر به همکاری با زارع نبودند، زارع در انتخابات ریاست مجلس همچون دو نمانیده دیگر استان به علی لاریجانی رای داده بود و این عصبانیت دولت را سبب گردید. احمدی نژاد با صراحت به استاندارانش دستور داده بود هیچ همکاری با نمایندگان نداشته باشند.
یک سال اول نمایندگی زارع تفاوت چندانی با هشت سال گذشته ی او که بعد از شکست از هدایتخواه بیرون از گود قدرت میبود، نداشت و به تدوام فعالیت و پیگیرهای معمول سپری شد و وقتی هم نیکزاد با صابری استاندار اردبیل جا عوض کردند نه تنها فرجی برای زارع حاصل نشد که خیلی ها گفتند خدا پدر نیکزاد را بیامرزد.
سال ۱۳۹۲ سال بسیار سخت و سرنوشت سازی برای زارع بود او خوب متوجه گریده بود اگر دولت آینده با او همکاری نکند چه روزهای سختی در پیش خواهد داشت و به همین خاطر در انتخاب نامزد نهایی مردد بود. وی به گمان خود دست به یک زیرکی زد موردی که بعد ها به عنوان یک نقطه تاریک در کارنامه زارع ثبت گردید. زارع در رفتاری خارج از عرف سیاسی برای همه نامزدهای حاضر در مصلی یاسوج به استثنای جلیلی سخنرانی کرد و به نظر میرسید فضای سیاسی را با مهمانی های مرسوم عشایر استان اشتباه گرفته است. زارع در نهایت به تبعیت از تصمیم بخشی از طیف فراکسیون رهروان ولایت در مجلس از دکتر علیاکبر ولایتی حمایت کرد.
علاوه بر زارعی برخی دیگر از اصولگرایان فعال در بویراحمد همچون، شیرعلی خرامین، حبیب الله پیشوا، علی محمد دانشی و... در ستاد ولایتی فعال بودند.
هدایتخواه و نزدیکان هیئتیاش در ابتدا از «هلو»ی دولت نهم یعنی باقری لنکرانی حمایت کردند اما بعد که لنکرانی از ترس عدم تایید رجل سیاسی بودن و رد صلاحیت توسط شورای نگهبان کنار رفت برای سعید جلیلی ستاد دایر کردند.
بخشی دیگر از اصولگرایان هم در ستاد قالیباف عضو شدند و گروهی نیز مسائل قومی را بر مسائل جناحی ترجیح دادند و از رضایی حمایت کردند.
بعد از ائتلاف عارف -روحانی خیلیها انتظار داشتند اصولگرایان هم به ائتلاف تن دهند اما هیچ کدام جز حداد عادل که اگر هم میماند شاید بعد از غرضی قرار میگرفت کسی کنار نرفت و حتی گفته میشود یکی از نامزدها در روز پنج شنبه گوشی خود را خاموش کرده بود تا درخواستی مبنی بر کناره گیری از سوی بزرگان قوم دریافت نکند.
نتیجه قابل پیش بینی بود اصلاح طلبان با از خود گذشتگی و تمکین به نظر شورای تصمیم گیری خود به رهبری سید محمد خاتمیاز غرور و عدم وحدت اصولگرایان نهایت استفاده را بردند و یک فرد شبه اصلاح طلب را به ریاست جمهوری رساندند.
اصولگرایان تا مدت ها در شوک ناشی از این شکست به سر میبردند. هدایتخواه سکوت پیشه کرد و مسعود حسینی که از بازنشستگی اش گذشته بود در ابتدا امیدوار بود که چیت چیان وزیر نیرو که گرایش اصولگرایی نیز دارد او را در وزارت نگه دارد گرچه بعدها حسینی از وزارت رفت. خرامین، دهراب پور و سایر اصولگرایان حامی زارع بیشتر به انتظار زارع نشستند ومنتظر بودند ببیند حاجی چگونه با این دولت کنار خواهد آمد. زارع هم بیکار ننشست او که اندکی قبل از انتخابات تحت تاثیر جو ضد هاشمی آن روز مجلس نامه ی تندی علیه هاشمی امضا کرده بود بعد از انتخابات و در معیت غلام رضا تاجگردون و چند تن دیگر از نمایندگان به دیدار آیت الله رفت و حتی صحبت هم کرد.
هنوز هم به روشنی مشخص نشده است سازوکار و مکانیسم انتخاب موسی خادمی به عنوان استاندار کهگیلویه و بویراحمد چگونه و به چه شکلی بوده است اما هر چه بود زارع خیلی سریع از خادمی حمایت کرد و در مجلس با برنامه های دولت همراه شد. زارع خود را طلبکار استاندار کهگیلویه و بویراحمد میدانست و خوب هم توانست در سطح مدیریت استان برخی از نیروهای اصلاح طلب حامی خود را به کار بگمارد. همین رفتارهای دوگانه و فراموش کردن نیروهای اصیل و اصولگرای ستادش کم کم بین او و بیشتر نزدیکان اصولگرایش فاصله انداخت. حالا هم در آستانه انتخابات دهم شکی نیست که اصلاح طلبان، زارع را از خود نمیدانند و خوب به یاد دارند که همو بود که در ۸۸ برای احمدی نژاد ستاد زده بود و در صورت حضور یک نیروی اصلاح طلب از نیروی خود حمایت خواهند کرد. اصولگرایان هم مدت هاست زارع را اصولگرا نمیدانند و بعید به نظر میرسد انها مجددا بر روی او سرمایه گذاری نمایند.
و حال سوالی که وجود دارد این است که زارع در انتخابات آینده با چه پرچمی به میدان خواهد آمد؟ خلیفه خلقیپور یکی از اصولگرایان مطرح بویراحمد در مصاحبهای گفته است: زارع تابلوی اصولگرایی ندارد و به نظر من آقای زارع کاندیدای جریان ما در دوره ی بعدی نمیباشد.
البته بخشی از فشار و انتقاد بر زارع طبیعی است و همیشه کسی که در قدرت است بیش از دیگرانی که بیرون از گود هستند در مظان فشار و اتهام ناکارآمدی قرار دارند.
ادامه دارد...
در قسمتهای قبلی در دو بخش جداگانه با عناوین «آیا اصلاحطلبان کهگیلویه از گذشته درس عبرت خواهند گرفت؟»[کلیک کنید] » و «شرایط خاص اصلاحطلبان کهگیلویه ادامه دارد» [کلیک کنید] وضعیت اصلاحطلبان کهگیلویه را مورد بررسی قرار دادیم و در این جا به وضعیت و گزینههای اصولگرایان بویراحمد در انتخابات دهم میپردازیم.
ظهور جبهه پایداری و پیش از آن قدرت گرفتن احمدی نژاد و بعدها رفتارهای عجیب و غریب او موجب به حاشیه رفتن راست سنتی و شکل گیری یک طیف رادیکال و قدرتمند در درون جریان اصولگرا گردید که وقع چندانی به بزرگترها نمیدهند و به عبارتی معتقدند جایی برای پیرمردهای محافظه کار نیست.
همین رادیکالیسم نوظهور در جریان اصولگرا عامل اصلی انشقاق در این جریان بود که نمود اصلی آن در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری بروز کرد و اصولگرایان را از اریکه قدرت قوه مجریه به پایین کشید. بعد از انتخابات ریاست جمهوری بزرگان این جریان تلاش های زیادی برای نزدیکی گروه های دورن این جریان انجام داده اند و تاکنون چند نشست مشترک برگزار کرده اند ولی بسیار بعید مینماید که آنها در پایان به وحدت کامل برسند.
البته خیلی قبل تر از ظهور جبهه پایداری و سهم خواهی خاص آنها، یاسوج شاهد چند دستگی در میان اصولگرایان خود بود قصه ای دقیقا مشابه قصه اصلاح طلبان شهرستان کهگیلویه.
اوج این اختلافات هم بر میگردد به سال ۱۳۷۸ که محمد رحیم دهراب پور در ضدیت با سید مسعود حسینی ردای نامزدی انتخابات مجلس به تن کرد و وارد صحنه کارزار شد.
حضور همزمان دهراب پور وسید مسعود بیش از هر چیز موجب خوشحالی سید باقر و طرفداران او گردید هرچند که اگر هم آن دو یکی میشدند باز سید باقر رقابت را پیروز میشد.
کدورت آن سال، سالهای بعد هم ادامه پیدا کرد. سید مسعود هنوز هم با احترام از دهراب پور نام میبرد اما دهراب پور هنوز هم از دلخوری اش چیزی کم نشده، که به واسطه اتفاقات دوران استانداری سید مسعود بیشتر هم شده است.
در کوران تبلیغات انتخابات نهم ریاست جمهوری که احمدی نژاد چهرهای ناشناخته بود کسی سراغ او نرفت و اکثر اصولگرایان استان کهگیلویه و بویراحمد همچون سایر نقاط کشور سراغ چهرههای مطرح تر رفتند. برخی حول هاشمیرفسنجانی جمع شدند، برخی سراغ قالیباف رفتند و البته گروهی که از جمله گفته میشود مسعود حسینی و ستار هدایتخواه هم از جمله آنها بودند برای لاریجانی کار میکردند.
احمدی نژاد در دور دوم انتخابات هاشمیرفسنجانی را شکست داد و گفتمان سوم تیر ظهور کرد. دهراب پور سرمست از این موفقیت برای آینده استان نقشه میکشید اما غافل از آن که برخی اتفاقات سیاسی در بالا و البته امتیاز نمایندگی هدایتخواه معادلات را به گونه ای دیگر رقم میزد. احمدی نژاد زیر فشار لابی قدرتمند راست سنتی وزارت امور خارجه، شورای امنیت ملی کشور، وزارت کشور و چند وزارتخانه دیگر را به آنها داد. پورمحمدی وزیر کشور دوستی قدیمی با مسعود حسینی داشت و این دوستی و قطعا حمایت هدایتخواه سبب گردید مسعود حسینی به عنوان اولین استاندار بومی استان کهگیلویه وبویراحمد معرفی گردد.
استانداری سید مسعود قهر و دلخوری دهراب پور را در پی داشت. قهر دهراب پور به گوش احمدی نژاد هم رسید و رئیس جمهور جهت دلجویی از یار دوران غربتش زریبافان را به خانه دهراب پور فرستاد و او خود در جمعی دهراب پور را با لفظ «مرد بزرگ» صدا کرده بود اما حاج محمد رحیم «کوتاه بیا» نبود و حتی گفته میشد پیشنهادهای زیادی در سطح معاونت برخی وزارت خانه ها و استانداری استان های ایلام و بوشهر به دهراب پور ارایه شد اما او نپذیرفت و دهراب پور بیش از آن که برای خود فشار بیاورد خواستار عزل حسینی بود.
هدایتخواه در حال گسترش نفوذ خود بود، او و حسینی مهره چینی شان را خوب انجام میدادند، آنها نه تنها به قلع و قمع نیروهای اصلاح طلب همت گماشتند که نیروهای نزدیک به دهراب پور را نیز میدان نمیدادند. انتخابات مجلس هشتم در سال۱۳۸۶ و پیروزی سه نامزد اصولگرا از سه حوزه انتخابیه استان اوج اقتدار این جریان در دو دهه اخیر در استان بوده است.
مسعود حسینی مسرور از این اتفاق گمان میبرد که مشکلی برای ادامه کار نخواهد داشت اما ضعف مدیریتی او به همراه گزارشات و فشارهایی که طیف دهراب پور به تهران وارد میکرد در نهایت وزارت کشور را قانع کرد تا دست به تغییر بزند. علاوه بر این اعتراضات در سفر اول احمدی نژاد به استان به نحوه عملکرد حسینی که همزمان با فشار به پورمحمدی و رفتن از وزارت کشور شد در این تغییر دخیل بودند.
صادق محصولی پای حکم قوام نوذری را امضا کرد و نوذریِ تکنوکرات و عبوس جانشین مسعود حسینی شد.
نوذری شخصیت مقتدر و مغروری داشت او حتی به نمایندگان باج نمیداد، اما کاملاً روشن بود که توصیه های لازم برای دلجویی از دهراب پور به او شده است. نوذری اوایل همراهی لازم با نمایندگان بویژه قدرتمندترین آنها یعنی هدایتخواه را داشت اما یک اتفاق عجیب و یک بداخلاقی در جلسه اخلاق شورای اداری در یک از تونل های جاده بابامیدان- یاسوج نشان داد همه ی آرامش قبلی تنها آرامشی بوده است قبل از طوفان.
درگیری لفظی یکی از مشاوران نوذری که اتفاقا به او تحمیل شده بود پایانی بود بر همراهی نوذری و نمایندگان استان درمجلس. سه نماینده سخت به تکاپو افتادند تا دولت را به عزل نوذری قانع کنند. احمدی نژاد به آنها گفته بود که نوذری استاندار لایقی است و باید قدرش را دانست.
نوذری هم به جان نیروهای وابسته به هدایتخواه افتاد. لازم بود گزارشی به نوذری برسد مبنی بر ارتباط فلان مدیر با هدایتخواه، که خیلی سریع حکم آن مدیر لغو میشد.
فشارها در نهایت کارگر افتاد و نوذری عزل و اکبر نیکزاد برادر علی نیکزاد وزیر وقت راه و شهرسازی از سوی مصطفی نجار وزیر سابق کشور به عنوان استاندار استان کهگیلویه و بویراحمد معرفی گردید.
نیکزاد حرف شنوی زیادی از هدایتخواه داشت و همان ابتدا عذر مشاور استاندار قبلی که موجب دلخوری هدایتخواه شده بود را خواست و معاون سیاسی و امنیتی نزدیک به هدایتخواه یعنی مرتضی رهنما را جایگزین سیف الله مطلبی نمود.
موعد انتخابات مجلس نهم از راه رسید. حوادث بعد از انتخابات ۸۸ موجب به حاشیه رفتن اصلاح طلبان در آن زمان و عدم استراتژی انتخاباتی آنها گردیده بود و رقابت درون گروهی و میان خود اصولگرایان بود.
در بویراحمد و دنا بسیاری از اصولگرایان قدیمی بویراحمد دیگر حاضر به حمایت از هدایتخواه نبودند و از سر ناچاری از زارع حمایت کردند. آنها زارع را گزینه قدرتمند و اصیل جریان اصولگرا نمیدانستند اما برای «نه» به هدایتخواه او را انتخاب کردند.
محمد رحیم دهراب پور، شیرعلی خرامین، عطاالله افتخاری، صفرپور سخت به تکاپو افتادند تا مردم را قانع کنند که زارع گزینه ی مناسب تری برای مجلس است.
پیش بینیها هم نشان میداد غلام محمد زارعی بعد از سه بار حضور در انتخابات شانس بیشتری برای پیروزی دارد. در نهایت هم دوران هدایتخواه در مجلس تمام شد و زارع به عنوان نماینده مردم شهرستان های بویراحمد و دنا به مجلس رفت و رسانه ها تیتر زدند از چنارستان تا بهارستان.
دوران هدایتخواه در مجلس تمام شده بود اما دوران نفوذ و حضور او در عرصه ی مدیریتی استان ادامه داشت. دولت و استاندار استان کهگیلویه و بویراحمد حاضر به همکاری با زارع نبودند، زارع در انتخابات ریاست مجلس همچون دو نمانیده دیگر استان به علی لاریجانی رای داده بود و این عصبانیت دولت را سبب گردید. احمدی نژاد با صراحت به استاندارانش دستور داده بود هیچ همکاری با نمایندگان نداشته باشند.
یک سال اول نمایندگی زارع تفاوت چندانی با هشت سال گذشته ی او که بعد از شکست از هدایتخواه بیرون از گود قدرت میبود، نداشت و به تدوام فعالیت و پیگیرهای معمول سپری شد و وقتی هم نیکزاد با صابری استاندار اردبیل جا عوض کردند نه تنها فرجی برای زارع حاصل نشد که خیلی ها گفتند خدا پدر نیکزاد را بیامرزد.
سال ۱۳۹۲ سال بسیار سخت و سرنوشت سازی برای زارع بود او خوب متوجه گریده بود اگر دولت آینده با او همکاری نکند چه روزهای سختی در پیش خواهد داشت و به همین خاطر در انتخاب نامزد نهایی مردد بود. وی به گمان خود دست به یک زیرکی زد موردی که بعد ها به عنوان یک نقطه تاریک در کارنامه زارع ثبت گردید. زارع در رفتاری خارج از عرف سیاسی برای همه نامزدهای حاضر در مصلی یاسوج به استثنای جلیلی سخنرانی کرد و به نظر میرسید فضای سیاسی را با مهمانی های مرسوم عشایر استان اشتباه گرفته است. زارع در نهایت به تبعیت از تصمیم بخشی از طیف فراکسیون رهروان ولایت در مجلس از دکتر علیاکبر ولایتی حمایت کرد.
علاوه بر زارعی برخی دیگر از اصولگرایان فعال در بویراحمد همچون، شیرعلی خرامین، حبیب الله پیشوا، علی محمد دانشی و... در ستاد ولایتی فعال بودند.
هدایتخواه و نزدیکان هیئتیاش در ابتدا از «هلو»ی دولت نهم یعنی باقری لنکرانی حمایت کردند اما بعد که لنکرانی از ترس عدم تایید رجل سیاسی بودن و رد صلاحیت توسط شورای نگهبان کنار رفت برای سعید جلیلی ستاد دایر کردند.
بخشی دیگر از اصولگرایان هم در ستاد قالیباف عضو شدند و گروهی نیز مسائل قومی را بر مسائل جناحی ترجیح دادند و از رضایی حمایت کردند.
بعد از ائتلاف عارف -روحانی خیلیها انتظار داشتند اصولگرایان هم به ائتلاف تن دهند اما هیچ کدام جز حداد عادل که اگر هم میماند شاید بعد از غرضی قرار میگرفت کسی کنار نرفت و حتی گفته میشود یکی از نامزدها در روز پنج شنبه گوشی خود را خاموش کرده بود تا درخواستی مبنی بر کناره گیری از سوی بزرگان قوم دریافت نکند.
نتیجه قابل پیش بینی بود اصلاح طلبان با از خود گذشتگی و تمکین به نظر شورای تصمیم گیری خود به رهبری سید محمد خاتمیاز غرور و عدم وحدت اصولگرایان نهایت استفاده را بردند و یک فرد شبه اصلاح طلب را به ریاست جمهوری رساندند.
اصولگرایان تا مدت ها در شوک ناشی از این شکست به سر میبردند. هدایتخواه سکوت پیشه کرد و مسعود حسینی که از بازنشستگی اش گذشته بود در ابتدا امیدوار بود که چیت چیان وزیر نیرو که گرایش اصولگرایی نیز دارد او را در وزارت نگه دارد گرچه بعدها حسینی از وزارت رفت. خرامین، دهراب پور و سایر اصولگرایان حامی زارع بیشتر به انتظار زارع نشستند ومنتظر بودند ببیند حاجی چگونه با این دولت کنار خواهد آمد. زارع هم بیکار ننشست او که اندکی قبل از انتخابات تحت تاثیر جو ضد هاشمی آن روز مجلس نامه ی تندی علیه هاشمی امضا کرده بود بعد از انتخابات و در معیت غلام رضا تاجگردون و چند تن دیگر از نمایندگان به دیدار آیت الله رفت و حتی صحبت هم کرد.
هنوز هم به روشنی مشخص نشده است سازوکار و مکانیسم انتخاب موسی خادمی به عنوان استاندار کهگیلویه و بویراحمد چگونه و به چه شکلی بوده است اما هر چه بود زارع خیلی سریع از خادمی حمایت کرد و در مجلس با برنامه های دولت همراه شد. زارع خود را طلبکار استاندار کهگیلویه و بویراحمد میدانست و خوب هم توانست در سطح مدیریت استان برخی از نیروهای اصلاح طلب حامی خود را به کار بگمارد. همین رفتارهای دوگانه و فراموش کردن نیروهای اصیل و اصولگرای ستادش کم کم بین او و بیشتر نزدیکان اصولگرایش فاصله انداخت. حالا هم در آستانه انتخابات دهم شکی نیست که اصلاح طلبان، زارع را از خود نمیدانند و خوب به یاد دارند که همو بود که در ۸۸ برای احمدی نژاد ستاد زده بود و در صورت حضور یک نیروی اصلاح طلب از نیروی خود حمایت خواهند کرد. اصولگرایان هم مدت هاست زارع را اصولگرا نمیدانند و بعید به نظر میرسد انها مجددا بر روی او سرمایه گذاری نمایند.
و حال سوالی که وجود دارد این است که زارع در انتخابات آینده با چه پرچمی به میدان خواهد آمد؟ خلیفه خلقیپور یکی از اصولگرایان مطرح بویراحمد در مصاحبهای گفته است: زارع تابلوی اصولگرایی ندارد و به نظر من آقای زارع کاندیدای جریان ما در دوره ی بعدی نمیباشد.
البته بخشی از فشار و انتقاد بر زارع طبیعی است و همیشه کسی که در قدرت است بیش از دیگرانی که بیرون از گود هستند در مظان فشار و اتهام ناکارآمدی قرار دارند.
ادامه دارد...
واقعا برات متاسفم
البته میدونم از کجا آب میخوره