تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۳۴
کد مطلب : ۸۴۴۳۹
شباهت‌های اداره ارشاد کهگیلویه با دولت وحدت ملی افغانستان
۰
کبنا ؛احمد قاسمی*
ممکن است این قیاس چندان منطقی و صحیح نباشد به هر حال افغانستان یک کشور بزرگ است و کهگیلویه هر چند تاریخ بلندی دارد اما از نظر تقسیمات کشوری کوچک می باشد. ولی با این وجود بی سرپرستی بیش از پنج ماهه ی این اداره در نگاه اول ذهن را به سمت دولت وحدت ملی افغانستان می برد. هر چند که در آنجا کسانی هستند که گاه و بیگاه به این وضعیت اعتراض کنند و کسانی هم هستند که پاسخگوی افکار عمومی باشند و به نظر می رسد گره انجا در حال باز شدن باشد ولی اینجا انگار ابدا قرار نیست این اداره صاحب پیدا کند.
البته یک واقعیتی که در این بی سرپرستی بر همه هویدا شد این است که بد هم نیست و نیازی هم شاید نباشد که برخی ادارات و یا همه شان سرپرست و یا مدیری نداشته باشند چون ظاهرا امورات بی سرپرست هم جلو می رود و در این میان لازم نیست به کسی حق مدیریت، خانه، هزینه موبایل و... داده شود و این گونه هزینه کمتری بر دوش بیت المال می افتد.
ولی براستی چرا یک اداره کوچک و البته مهم آن هم در یک شهرستان کوچک و البته پر از نیروهای توانمند باید شاهد چنین وضعیتی استثنایی باشیم و باید از چه کسی راجع به چینین وضعیتی سوال کرد؛ آقای استاندار، معاون سیاسی و امنیتی شان، مدیرکل امور اجتماعی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا فرماندار کهگیلویه.
مشابه چنین وضعیتی در هیچ کجای دنیا که دارای ساختار تعریف شده و نظم و ترتیب می باشد وجود ندارد و پذیرفتن چنین شرایط نیز دشوار است
براستی آیا کهگیلویه برای آقایان اهمیت ندارد؟ یا هنرمندان ارزش توجه ندارند؟ که به جای حضور در محافل ادبی و هنری باید به پارک جنگلی و یا میدان شهر(یا همان فلکه) پناه ببرند.
اینجا هر کس به فکر خودش و صندلی اش می باشد آقای استاندار خودش را از واقعیات دور نگه می دارد و به جای دفاع و حمایت از فرماندارانش از آنها می خواهد حاشیه نیافرینند و البته توضیح هم نمی دهد که دفاع از حقوق مردم کجایش حاشیه آفرینی است که از ترس انتقادات این گونه سخن می گوید.
در مراجعه به مدیرکل فرهنگ و ارشاد ایشان نیز پاسخ سربالا می دهد و پنج ماه و حتی بیشتر است که در جواب مطالبات جامعه هنری و فرهنگی می گوید من رفتنی هستم و مدیرکل بعدی به زودی معرفی می شود و ان شالله کارها انجام می گیرد ولی این که ایشان کی می روند ابدا معلوم نیست و احتمالا رفتن شان وقتی باشد که دیگر هنرمندی در این شهرستان و استان نمانده باشد.
آقای فرماندار هم بیشتر دنبال راه چاره برای بقای خود می باشد و شرایط لق شان بهانه ی خوبی است تا مدام بگوید فعلا صبر کنید. صبر کنید و صبر کنید.
و تاسف برانگیز تر از همه به اصطلاح لیدرهای سیاسی شهرستان کهگیلویه می باشد که گفته می شود بواسطه ی بی کفایتی و برخی مسائل قومیتی و اینکه پسر خاله فلان گزینه در فلان سال آنها را مهمانی کرده اند برای گزینه ی نزدیک به جبهه پایداری و نیروهای فشار لابی می کنند.
کهگیلویه ظاهرا در دولت وتدبیر و امید توسط آقایان تصمیم گیرنده دیده نمی شود و یا به حقوق حامیان دولت در این شهرستان وقعی نهاده نمی گردد. آن از حکایت بیش از یک سال بی فرمانداری اش و این از بلاتکلیفی فرماندار و فرهنگ و ارشاد اسلامی آن و مدیریت سایر دستگاه ها و نهادهای شهرستان همچون بهزیستی،ثبت احوال، شبکه بهداشت و...که حال و روز خوشی ندارند.
*مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنا نیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
ممکن است این قیاس چندان منطقی و صحیح نباشد به هر حال افغانستان یک کشور بزرگ است و کهگیلویه هر چند تاریخ بلندی دارد اما از نظر تقسیمات کشوری کوچک می باشد. ولی با این وجود بی سرپرستی بیش از پنج ماهه ی این اداره در نگاه اول ذهن را به سمت دولت وحدت ملی افغانستان می برد. هر چند که در آنجا کسانی هستند که گاه و بیگاه به این وضعیت اعتراض کنند و کسانی هم هستند که پاسخگوی افکار عمومی باشند و به نظر می رسد گره انجا در حال باز شدن باشد ولی اینجا انگار ابدا قرار نیست این اداره صاحب پیدا کند.
البته یک واقعیتی که در این بی سرپرستی بر همه هویدا شد این است که بد هم نیست و نیازی هم شاید نباشد که برخی ادارات و یا همه شان سرپرست و یا مدیری نداشته باشند چون ظاهرا امورات بی سرپرست هم جلو می رود و در این میان لازم نیست به کسی حق مدیریت، خانه، هزینه موبایل و... داده شود و این گونه هزینه کمتری بر دوش بیت المال می افتد.
ولی براستی چرا یک اداره کوچک و البته مهم آن هم در یک شهرستان کوچک و البته پر از نیروهای توانمند باید شاهد چنین وضعیتی استثنایی باشیم و باید از چه کسی راجع به چینین وضعیتی سوال کرد؛ آقای استاندار، معاون سیاسی و امنیتی شان، مدیرکل امور اجتماعی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا فرماندار کهگیلویه.
مشابه چنین وضعیتی در هیچ کجای دنیا که دارای ساختار تعریف شده و نظم و ترتیب می باشد وجود ندارد و پذیرفتن چنین شرایط نیز دشوار است
براستی آیا کهگیلویه برای آقایان اهمیت ندارد؟ یا هنرمندان ارزش توجه ندارند؟ که به جای حضور در محافل ادبی و هنری باید به پارک جنگلی و یا میدان شهر(یا همان فلکه) پناه ببرند.
اینجا هر کس به فکر خودش و صندلی اش می باشد آقای استاندار خودش را از واقعیات دور نگه می دارد و به جای دفاع و حمایت از فرماندارانش از آنها می خواهد حاشیه نیافرینند و البته توضیح هم نمی دهد که دفاع از حقوق مردم کجایش حاشیه آفرینی است که از ترس انتقادات این گونه سخن می گوید.
در مراجعه به مدیرکل فرهنگ و ارشاد ایشان نیز پاسخ سربالا می دهد و پنج ماه و حتی بیشتر است که در جواب مطالبات جامعه هنری و فرهنگی می گوید من رفتنی هستم و مدیرکل بعدی به زودی معرفی می شود و ان شالله کارها انجام می گیرد ولی این که ایشان کی می روند ابدا معلوم نیست و احتمالا رفتن شان وقتی باشد که دیگر هنرمندی در این شهرستان و استان نمانده باشد.
آقای فرماندار هم بیشتر دنبال راه چاره برای بقای خود می باشد و شرایط لق شان بهانه ی خوبی است تا مدام بگوید فعلا صبر کنید. صبر کنید و صبر کنید.
و تاسف برانگیز تر از همه به اصطلاح لیدرهای سیاسی شهرستان کهگیلویه می باشد که گفته می شود بواسطه ی بی کفایتی و برخی مسائل قومیتی و اینکه پسر خاله فلان گزینه در فلان سال آنها را مهمانی کرده اند برای گزینه ی نزدیک به جبهه پایداری و نیروهای فشار لابی می کنند.
کهگیلویه ظاهرا در دولت وتدبیر و امید توسط آقایان تصمیم گیرنده دیده نمی شود و یا به حقوق حامیان دولت در این شهرستان وقعی نهاده نمی گردد. آن از حکایت بیش از یک سال بی فرمانداری اش و این از بلاتکلیفی فرماندار و فرهنگ و ارشاد اسلامی آن و مدیریت سایر دستگاه ها و نهادهای شهرستان همچون بهزیستی،ثبت احوال، شبکه بهداشت و...که حال و روز خوشی ندارند.
*مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنا نیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
