تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۳۳
کد مطلب : ۶۷۳۰۵

شکاف عمیق میان عمل و نظر نخبگان سیاسی استان

۲
۰
کبنا ؛عبدالخالق پادیاب از اساتید دانشگاه فرهنگیان که سابقه مدیر نمونه ملی در جشنواره شهید رجایی، کارمند نمونه، مدرس نمونه، پژوهشگر برتر، نویسنده چهار کتاب، شش تحقیق، چهار مقاله  وهمینطور مولف برتر استان را با کتاب روانشناسی پرخاشگری در کارنامه خود دارد. بعنوان روانشناس و کارشناس فرهنگی دربعضی ازبرنامه های سیمای دنا و رادیو یاسوج حضور داشته و در مجامع فرهنگی و آموزشی استان صاحبنظر است، با او هم صحبت شدیم تا از نظر ایشان در زمینه مباحث فرهنگی و اجتماعی استان بهرمند شویم.
جناب پادیاب با سلام، شما مسائل فرهنگی استان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ضمن عرض سلام خدمت شما و تشکر از سایت کبنا نیوز، بطور کلی هر کدام از ما برای مشخص کردن خودمان نیازمند ((هویت)) هستیم، چون هویت اساس هر جامعه ای است؛در واقع هویت از انباشت لایه های فرهنگی،تاریخی،مذهبی و سیاسی بر روی یکدیگر و انتقال ارزشها در روند ((فراگیری اجتماعی)) شکل می‌گیرد و تعامل با محیط خارجی اثر قابل ملاحظه ای بر هویت می گذارد و این بدان معنی است که هویت مفهومی متحول بوده و در بستر تحولات زمانه دچار تغییر می‌گردد.
می گویند هویت سرچشمه معناست،و براین اساس هویت از فرآیند معناسازی بر اساس یک ویژگی فرهنگی یا مجموعه ای از ویژگی های فرهنگی است. پس اگر بخواهیم به مباحث فرهنگی بپردازیم بایستی در آغاز به هویت شکل گرفته ما که ناشی از مولفه های اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی، سیاسی، دینی، فرهنگی و زبانی است پرداخته شود که این خود باعث شکل گیری خرده هویت ها و خرده فرهنگ ها شده است.وقتی صحبت از نگاه منطقه ای و محلی می شود یعنی توجه به همین خرده فرهنگ ها و هویت ها.استان ما یکی از خرده فرهنگ های ملی را داراست که در خود خرده فرهنگ هایی در سطح شهرستانها و شهرها دارد که معمولا وفاق عمومی در سطح خرده فرهنگ ها را شکل داده است وبی توجهی به اینگونه مسایل فرهنگی در برنامه ریزی ها سبب چالشهای در زمینه های ذکر شده در استان شده که گاها باعث جبهه بندیهای قومی ومنطقه ای شده است . جالب این است که جامعه ای که ما الان در آن زندگی می کنیم ویژگیها و خصلتهای را داراست که تشدید کننده این چالش ها نیز هست.از جمله:
1-جامعه ما جامعه ای در حال گذار است و در حال تغییر و استعداد زیادی برای ایجاد شکاف دارد و این شکافها هم محصول جامعه سنتی است و هم قدرت زایش شکافهای جامعه مدرن را داراست و باز این شکافها بصورت فعال،ساختاری و تخاصمی ظاهر می شوند.مثلا به شکاف میان نسل جدید و جوان و نسل قدیم و مسن تر ، شکاف میان شهرستان ها با همدیگر و گروهای سیاسی با یکدیگر نگاه کنید،هرکدام برای کشور و استان یک چالش جدید فرهنگی است که با ساختار جدید و تخاصمی خود را نمایان کرده است،حتی برای اینکه هویت جدیدی شکل بگیرد بعضی از افراد از تغییر نام استان صحبت کرده اند.وباعث جبهه گیری طرف مقابل شده ،چون می بینند که نام استان بخش جدایی ناپذیر هویت و گذشته انهاست.
گفتیم که هویت و مباحث فرهنگی بتدریج و بطور طبیعی ، کند ، نامرئی و متناسب با زمان دچار تغییر می شوند و چالش جدی اینجاست که مسولان فرهنگی همیشه دیرتر از خود تغییر متوجه تغییر می شوند در نتیجه پیشگیری که مهمترین اقدام است شکل نمی گیرد و بعدا که تغییر نمادها و علائم خود را ظاهر ساخت آنوقت می خواهند درمان کنند که دیگر خیلی مشکل خواهد بود و جالب تر آنکه وقتی مسولان فرهنگی و اجتماعی ما متوجه تغییر می شوند از آن بعنوان فرصت یاد نمی کنند که تمام انرژی و استعداد و شناخت خود را در جهت کانالیزه کردن و هدایت آن به مسیر هنجارهای اجتماعی جامعه و ارزشهای دینی سوق دهند بلکه ازآن بعنوان یک تهدید یاد می شود که باید با آن مقابله کرد و چون مقابله دفاعی است در نتیجه درون فرهنگ جبهه گیری می شود و باعث تقابل میان خرده فرهنگ جدید و سنتی می شود که باعث هدر رفتن خیلی از سرمایه ها می شود.
ببخشید می شود با یک مثال واضح تر توضیح دهید؟
بله، استان ما بدلیل سنتی بودن بیشتر در معرض تغییرات است به همین خاطر نوجوانان و جوانان دارای ویژگیهای هستند که به نظر می رسند کمتر با ارزشهای سنتی مورد نظر بزرگترها همخوانی دارد،رازداری در بین افراد جوان متداول است،از طبقه اجتماعی خودشان پیروی نمی کنند و می خواهند قالبهای اجتماعی را بشکنند،معیارهای خاصی برای معاشرت خودشان دارند،زبان محاوره ای ویژه ای دارند و اجبار در تبعیت از همسال در بین آنها در مقابل جامعه و والدین احساس می‌شود. و از سوی دیگر والدین و جامعه انتظار رعایت هنجارها و مسائل عرفی جامعه را از انها دارند و از نگاه بزرگسالی به جوانی نگاه می کنند .و جالب انکه نوجوانان و جوانان با تغییر سازگارند و والدین و بزرگسالان در برابر تغییر مقاوم هستند و همین باعث ناهمگرایی و عدم درک دو نسل گردیده که از ان بعنوان شکاف نسل ها یاد میشود.
نباید انتظار داشته باشیم که فقط جوانان تغییر کنند گاهی لازم است با شناخت کافی و حدس درست ما نیز تغییر کنیم و خودمان را با تحولات جدید سازگار سازیم.دقت کنید ببینید آیا جوانان و نوجوانان ما نسبت به ده یا پانزده سال پیش هنجار پذیرتر شده اند یا از هنجارها و ارزشهای جامعه زاویه بیشتری گرفته اند؛علت این پدیده را باید از مسولان فرهنگی جویا شد.که ایا هزینه ها با دست اوردها حداقل برابری دارد یا نه؟
بنظر میرسد سیاست بگونه ای روی هنجارهای اجتماعی و ارزشهای دینی اثر گذاشته که بعضی از مفاهیم دچار دگردیسی شده و معنای اولیه خود را از دست داده اند  قبل از اینکه به رشد اجتماعی –شناختی برسیم سیاست زده شده ایم .به جای انکه سیاست را اخلاقی کنیم .اخلاق را سیاسی کرده ایم.مثلا به پدیده بد اخلاقی -اجتماعی دروغ نگاه کنید؛ انقدر فراگیر شده، که گاها بعنوان یک ویژگی سیاسی و مدیریتی از ان یاد میشود.ما به راحتی مسائل را به یکدیگر بر عکس می گوییم و غالبا هم یکدیگر دروغگو می نامیم،مثل آب خوردن به یکدیگر آدرس غلط می دهیم و اسمش را سیاست می گذاریم و به تملق و چاپلوسی بها می دهیم، به اطرافیان بیشتر توجه داریم تا به دیگران، چون اطرافیان بیشتر منافع مارا تامین می کنند واینکه منافع فردی و گروهی بر منافع جامعه ترجیح داده می‌شود.
به جای رقابت در صحنه انتخابات و همکاری و دوستی بعد از انتخابات، به دشمن بعد از انتخابات تبدیل شده ایم. به استفاده حداکثری از قابلیت ها و استعدادها و تخصص ها جهت حل مشکلات بی توجه گشته ایم و به استفاده حداکثری از فرصت پیش امده برای منافع خود و گروه خود می اندیشیم. هر چند ادم متخصصی و کاردانی باشی، اما اگر لابی سیاسی قوی نداشته باشی،کسی به شما توجهی نمی کند. اینها باعث شکافهای جدی اجتماعی و فرهنگی می شود.
حتی هنرمندان ما براساس واقغیات جامعه هنرنمایی نمی کنند بلکه براساس رویاها و منافع خود کار می کنند و شاید بتوان گفت که وقت بیشتراز دو سوم مردم ما در تخیل سپری می شود. هرچند که تخیل در بعضی اوقات منجر به خلاقیت می شود اما این تخیل نه تنها خلاقیت زا نیست بلکه گاهی به نحوی عمل می کند که تعقل را ازمیان بر می دارد و خود یکه تاز می شود.در جامعه ما بنظر می رسد وسایل تبلیغاتی و عوامل فرهنگی اجتماعی سعی در تخیل اختراعی انفعالی دارند و افراد جامعه همواره در ذهن خود دنیایی ایده آل و دنیایی مملو از آنچه می خواهند را نقاشی می کنند بدون آنکه در دنیای واقعی کوچکترین قدمی بردارند.به پوشش مجریان و هنرمندان در سیمای استان نگاه کنید.دراستان ما حتی یک نفر را نمی یبینید که از ان پوشش استفاده کند.
شعر شاعران و نقاشی نقاشان،قلم نویسندگان و صحبت سخنرانان به نحو آشکاری ترسیم کننده جامعه ایده آل است که فقط در خواب و رویا دیده می شوند،باید بدانیم که تخیل خوب است اما نباید برنامه تربیتی در جامعه به گونه ای باشد که تخیل منجر به پیشرفت نشود و تعقل تحت تاثیر تخیل قرار بگیرد.سخنرانان و مدیران گونه ای حرف می زنند که انکار در جامعه هیچ مشکلی وجود ندارد.
ویژگی بعدی این است که جامعه فرهنگی ما به جای تجربه علمی و عملی به تجربه شخصی بسنده کرده است،تجربه شخصی در حوزه فردی قرار دارد و تجربه علمی در گستره همگانی و تعمیم جای میگیرد.والدینی که می خواهند بنای زندگی آینده فرزندانشان را در پرتو تجربیات شخصی خود بسامان کنند و با کلیت بخشی به برداشت های فردی خود اصول اخلاقی را به آنها ارائه دهند غیر مستقیم به تعطیل نمودن تعقل و تفکر فرزند خود دست می زنند و ویرانه ای برای او می سازند که در ابتدای امر با دید شخصی و محدود خودشان کاخ به نظر می رسد و همین نکته در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز نمایان است.در بعد اجتماعی نیز به وعده های مسولین و نماینده ها ی مجلس و نظرات مردم دقت کنید،خود بیانگر همین دیدگاه است.
یکی دیگر از شکاف موجود دراستان انتظار شکاف میان ((عمل)) و ((نظر)) نخبگان سیاسی است،مثلا در صحبت،سخنرانی و نظر یک دیدگاه را مطرح می کنند اما در عمل آن کار دیگر می کنند، مثلا غالبا از گفتمان اصلاح طلبی و اصول گرایی حرف زده میشود اما در عمل رفتارهای دیگری می بینیم، خوب که ارزیابی می کنی ،متوجه میشوی که حرف اول را منافع می زند و اینها در غالب اوقات نقابهایی هستند که از آنها برای از میدان بدر کردن رقیب استفاده می شود.از عمران و آبادی استان سخن ها می رانند. اما در عمل فقط به تغییرمدیران همسو اکتفا میشود. در بین افراد و گروهها و شهرستانها یک ((وفاق اجتماعی)) وجود ندارد.در شرایط وفاق بین افراد و گروهها یک حس همانندی و قرابت وجود دارد و پیوندهای عاطفی و دلمشغولیها آنها را به یکدیگر پیوند می دهد، در مباحث فرهنگی بایستی تلاش شود تا در انتخاب نمادها به ارزشها و مبانی فرهنگی مورد نظرمردم ، گروهها و افراد دقت بیشتری صورت گیرد و در جهت نهادینه کردن آنها و درونی شدن آنها توسط افراد کوشش صورت گیرد.
سوال:چکار باید کرد تا «وفاق اجتماعی» مورد نظر شکل بگیرد؟
وفاق اجتماعی، تسهیل کننده سیاستگذاریهای عمومی بوده و آسیب پذیری ها را کاهش می دهد.از سوی دیگر سست شدن وفاق ،منجر به تشدید تضادها،ناکارامدی قوانین اجتماعی، بروز خشونت و ...می گردد و بطور اخص گذار هر جامعه از مرحله تراکم به تمایز و در نهایت رسیدن به انسجام ،وفاق بالای اجتماعی را می طلبد که خود یکی از شاخص های امنیت اجتماعی است. ما افراد زیادی داریم که اطلاعات سیاسی خوبی دارند،تخصص دارند،اما در زمینه رشد و وفاق اجتماعی دچار اشکال هستند و خطا می کنند و فقط به منافع خود و شهرستان و اقوام و بستگان می اندیشند نه به منافع جامعه. باید بگویم که متاسفانه مسائل معیشتی مردم مباحث فرهنگی و هنجارها را تحت تاثیر خود قرار داده است، پرداختن به مسایل رفاهی مردم یک ضرورت است.
پدیده غلط رایج دیگر در استان که از بس همه گیر شده به یک فرهنگ تبدیل شده است. پدیده تخریب و تحقیر است. که در ان افراد به جای اثبات خود سعی در تخریب و تحقیر دیگری دارند. حجم گزارشهای نادرست علیه افراد، و سخن چینی ها و روحیه تملق و چاپلوسی بعنوان یک پدیده زشت اجتماعی معرف این وضعیت است.که به جرات میتوان گفت در نوع خود در استان ما بی نظیر یا کم نظیر است و با آموزه های دینی ما مغایر است. در نظم و انضباط اجتماعی نیز مشکلاتی وجود دارد.
آستانه تحمل ما پایین است با کوچکترین مساله ای میخواهیم اعمال خشونت کنیم. و میزان کارایی ما در هر شغلی که هستیم خود حکایت دیگری است به گونه ای که اگر کارمندی وظیفه اش را بدرستی انجام دهد خیلی خوشحال میشویم و بشدت قدردانی میکنیم در صورتی که فقط وظیفه اش را انجام داده است.زیر کار در رفتن را نوعی زرنگی میدانیم. دانشجوی ما قبل از انتخاب واحد دنبال استاد اشنا و سهل گیر می گردد. بنظر میرسد در خیلی از مفاهیم فرهنگی نیاز به باز تعریف داریم. به هر حال «وفاق اجتماعی و پیشرفت» فرهنگ خاص خودش را میخواهد. و بنظرم دخالت جدی تر حضرت ایت الله ملک الحسینی و امام جمعه محترم یاسوج برای ایجاد وفاق و تعادل و پر کردن شکاف ها خصوصا جهت پر بار کردن برنامه های فرهنگی اجتماعی ضروری می طلبد.
در آخر چه پیشنهاد یا راهکاری دارید؟
فکر میکنم باید جناب اقای دکتر خادمی استاندار محترم به فکر یک برنامه فرهنگی –اجتماعی پنج ساله برای استان باشند، برگزاری همایش علمی«اسیب شناسی فرهنگی –اجتماعی» استان هم راهگشا خواهد بود.
انتهای پیام/پاک
نام شما

آدرس ايميل شما

خواجوی
Iran, Islamic Republic of
جناب دکتر پادیاب
آفرین بر شما
امیدوارم هوشیارانی در مدیریت استان باشند که این سخنان را بشنوند و بپذیرند و کسانی مانند شما بخواهند برای درمان این دردها راهکار بدهند و دیگران نیز آن اندازه خردمند و شریف باشند که برای بهبود وضعیت فرهنگی استان این راهکارها را بپذیرند و پایبند باشند
ساسان امینی
Iran, Islamic Republic of
افرین دکتر
محمد امامی کیست و اتهامش چیست؟

محمد امامی کیست و اتهامش چیست؟

محمد امامی از تهیه کنندگان جوان و مشهور سینماست که در سال‌های اخیر نامش با فساد کلان ...
آوایی که جاودان شد؛ نگاهی به زندگی و کارنامهٔ هنری محمدرضا شجریان

آوایی که جاودان شد؛ نگاهی به زندگی و کارنامهٔ هنری محمدرضا شجریان

محمدرضا شجریان، استاد موسیقی سنتی و ملقّب به خسرو آواز ایران، پس از یک دورهٔ طولانی دست‌وپنجه ...
ترامپ: ابتلا به کرونا، نعمت خداوند بود

ترامپ: ابتلا به کرونا، نعمت خداوند بود

دونالد ترامپ که تنها دو روز پس از مرخصی از بیمارستان نظامی والتر رید، مشتاق احیای مبارزات ...
1