تاریخ انتشار
سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۲۶
کد مطلب : ۶۰۹۳۸
اعضای ستاد روحانی در کهگیلویه و بویراحمد کجا هستند؟
۰
کبنا ؛علیفتح روزبهان 
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان کبنا نیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
ستاد انتخاباتی، کمپین و تشکیلاتی است که در بحبوحهٔ یک انتخابات تشکیل میشود و نزدیکان و همفکران سیاسی و عقیدتی یک نامزد اتنخاباتی برای او شروع به کار و فعالیت میکنند. ستاد انتخاباتی دارای ساختار تعریف شدهای است که معمولا از مورد وثوقترین و فعالترین نزدیکان فرد تشکیل میشود و بعد از پایان کارزار انتخاباتی و پیروزی نامزد مورد حمایت در سطوح مدیریتی و در حلقههای مشورتی در اطراف او شروع به کار میکنند و این امری منطقی و طبیعی است و غیر از این یعنی عدم استفاده و بهره گیری از نیروهای ستاد و استفاده از نیروهای ستادهای دیگر تحت عنوان شعار فراجناحی امری غیر مرسوم و به دور از اصول سیاست میباشد.
چنین اتفاقی در تمام دنیا مرسوم است و اطرافیان و مدیران فرد صاحب قدرت اعضای اصلی ستاد او میباشند که یا در پستها و مسئولیتهای کلیدی گماشته میشوند و یا نقش حلقههای فکری و مشورتی را بر عهده دارند.
تجربههای گذشته در جمهوری اسلامی ایران شبیه همهٔ کشورهای صاحب دموکراسی نیز موئد همین موضوع است.
در دوره محمد خاتمی اعضای اصلی ستاد او دوستان و نزدیکانش در روزنامه کیهان و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودند که بعد از پیروزی در۲ خرداد همهٔ آنها را در نهاد ریاست جمهوری و برخی پستهای مهم دولتی حتی تا سطح وزارت به کار گرفت.
در دورهٔ احمدینژاد نیز او اکثر اطرافیانش را از همکاران و نزدیکان خود در دانشگاه علم و صنعت انتخاب کرد. جایی که خود سالها در آنجا به عنوان دانشجو و عضو هیئت علمی مشغول به کار بودند.
همین رویه یعنی استفاده از نیروهای نزدیک و عضو ستاد در سطوح استانی و شهرستانی نیز دنبال گردید و نیروهای فعال ستادها در پستهای مهم و به فراخور سابقه، توانایی و لابیهای مرسوم به کار گماشته شدند.
اما از عجایب روزگار آن بود که بعد از پیروزی احمدینژاد اعضای اصلی ستاد او در کهگیلویه و بویراحمد نادیده گرفته شدند و اتاق تصمیم گیری به دفتر نماینده وقت ستار هدایتخواه منتقل شد که گفته میشد در دور اول از نامزدی غیر از احمدینژاد حمایت کرده بود و او هم خیلی سریع مسعود حسینی که در دور اول انتخابات ریاست جمهوری نهم به لاریجانی رای داده بود را به عنوان استاندار معرفی نمود. هر چند دوستی سید مسعود باپور محمدی وزیر آن زمان کشور در این حکم بیتاثیر نبود.

اما آنچه زیاد به چشم میآمد نادیده گرفتن محمد رحیم دهرابپور رئیس ستاد احمدینژاد در هر دو دور انتخابات ۸۴ بود. او که سابقه زود رنجی و قهر در کارنامه سیاسیاش زیاد دارد باز هم قهر کرد و صریحا دلخوریاش را از دولت و عملکرد آن اعلام نمود. با این وجود از همان لحظه دولتیها و شخص احمدینژاد برای بدست آوردن دل دهرابپور تلاشهای زیادی کردند و احمدینژاد، زریبافان را جهت دلداری از او به خانهاش فرستاد و حتی پیشنهاد استانداری ایلام و بوشهر به او داده شد، تا آنکه در نهایت مسعود حسینی عزل شد و قوام نوذری بر جایش نشست. از روز اول هم معلوم بود که او توجیه شده تا به دهرابپور نزدیک شود و از شرمندگی یاران به اصطلاح دوران غربت احمدینژاد در بیاید.
حالا باز هم در کهگیلویه و بویراحمد تاریخ در حال تکرار شدن میباشد.
انتخابات ریاست جمهوری یازدهم که محمل حوادث بسیاری بود تمام که شد و نوبت به انتخاب وزرا و استانداران و مسئولان استانی رسید، علی رغم فشارهای مجلس و اصولگرایان باز سعی گردید اکثرا از نیروهای فعال ستادها استفاده گردد البته روحانی هم چنین تیم کاری خود در مرکز مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام را نیز به دولت منتقل کرد. کلیه نیروهای فعال ستاد مرکزی همچون نعمتزاده، ترکان، نوبخت، یونسی، بابک دربیگی، امیری صالحی، سلطانی فر و…. در مسئولیت مهم به کار گرفته شدند و در حال حاضر همهٔ کاره دولت به حساب میآیند. که برای برخی از انها دولت هزینههای زیادی هم داد اما رئیس جمهور از حمایت آنها دست بر نداشت، در استانها و شهرستانها نیز همین رویه دنبال شد و نیروهای ستاد یا در وزارتخانهها منصوب شدند و یا در استانها در پستهای مهم حکم گرفتند. که جهت یادآوری مواردی چند اشاره میگردد:
جاسم جادری رئیس ستاد رئیس ستاد استان خوزستان دکتر روحانی به عنوان استاندار هرمزگان منصوب گردید.
ربیع فلاح جلودار از اعضای اصلی ستاد در مازندران حکم استاندرای مازندران را دریافت کرد.
صالحی از اعضای شورای سیاست گذرای ستاد در استان البرز به عنوان معاون وزیر جهاد کشاورزی و رئیس سازمان شیلات کشور منصوب شدند.
جوادی از اعضای شورای سیاست گذاری در اصفهان به عنوان معاون مدیریت و منابع انسانی وزیر جهاد کشاورزی مشغول به کار میباشند.
تیمور علی عسکری رئیس ستاد خراسان رضوی توسط میرزاده رئیس دانشگاه آزاد کشور به عنوان معاون پارلمانی دانشگاه آزاد انتخاب گردیدند.
مصطفی ناصری زنجانی رئیس ستاد زنجان به عنوان معاون پارلمانی وزرات آموزش و پرورش منصوب شدند.
خانم زهرا اربابی رئیس ستاد سیستان و بلوچستان حکم معاونت توسعه مدیریت و منابع انسانی استانداری سیستان و بلوچستان را دریافت کرد.
حسین نجار و جلیل صابری روسای ستادهای اصفهان و چهارمحال بختیاری به عنوان مشاوران استانداران اصفهان و چهارمحال حکم مشاور گرفتند.
جواد جمشیدی رئیس ستاد استان فارس به عنوان عضو مرکزی شورای مشورتی توسعه استانهای کشور منصوب شدند. در همین شورا و با حکم معاون برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور علاوه بر جواد جمشیدی برخی دیگر از اعضای ستادهای روحانی در کشور همچون محمد علی جوادی، محمدباقر سعادت، حسن صالحی، زهرا اربابی و... عضو هستند.
اما در کهگیلویه و بویراحمد از این اتفاقات و بذل و بخششها هیچ خبری نیست. مدیران انتصابی جز چند مورد مابقی کسانی هستند که حضور روشنی در ستاد نداشتند و از آن طرف نیروهای ستاد دکتر روحانی در استان نه تنها هیچ مسئولتی در کشور به آنها داده نشد که در استان هم نادیده گرفته شدند وهیچ مشورت و یا نظر خواهی از آنها در عزل و نصبهای دولتی که حق تعریف شدهشان میباشد صورت نمیگیرد. این در حالی است که این نیروها از مردمیترین و از توانمندترین نیروهای عرصه مدیریتی استان میباشند. شاید بتوان دو دلیل کلیشهای برای این مسئله و این نادیده انگاری پیدا کرد؛ اول آنکه گزارش نویسان استانی به واسطه هراس از این نیروها در جلوی پیشرفت آنها ایستادهاند و با گزارش نویسی و پرونده سازی مانع از استفادهٔ درست از این نیروها شدهاند و دوم قدرت و فعال بودن نیروهای چاپلوس و سالوسی میباشد که در تغییر چهره و و چرخش سیاسی تبحر دارند و صبح شنبه و همزمان با معرفی نامزد پیروز صاحب همه چیز میشوند.
هر چند این موارد نیز نمیتواند دلیل مناسبی برای نادیده گرفتن نیروهای ستاد باشد. اما طنز قضیه آنجاست که برخی آقایان مسئول این روزها که بعضا در ایام انتخابات در ستادهای دیگر فعال بودند میگویند که این آقایان اعتدالی نیستند و این در حالی است که در کارزار سخت انتخابات کسی این را نمیگفت و کسی حاضر نمیشد مسئولیت ستاد را بر عهده بگیرد و این نیروها باید سختیها و مشکلات ستاد را بر دوش میکشیدند.
در کهگیلویه و بویراحمد دکتر مهرداد باقری رئیس ستاد و مهندس لطیف رستاد قایم مقام بودند و سید ضیاءالدین رضا توفیقی ابلاغ شورای مشورتی از تهران داشتند. چند تن دیگر از بچههای فعال استان نیز در این ستاد فعال بودند که اتفاقا چند تن از آنها در ایام تبلیغات بازداشت شدند.
بعد از مستقر شدن دولت ابتداییترین انتظار مردم استان آن بود که این افراد بواسطه توانمندی و اعتقاد به برنامههای دولت مورد استفاده واقع گردند اما بعد از گذشت یک سال و علی رغم مطالبه گستردهٔ مردمی برای بهره گیری از این نیروها کماکان رغبتی برای استفاده از ظرفیتهای این عزیزان در کشور و استان دیده نمیشود. در حالی که تاکنون بارها این نیروها برای برخی مسئولیتها مطرح شدهاند اما متاسفانه هیچ پیگیری از سوی استاندار که به ظاهر نماینده دولت تدبیر و امید در استان هستند و معاونان ایشان برای نهایی شدن کار دیده نمیشود و این شائبه را ایجاد مینماید که استاندار عامدانه و یا زیر فشار نمایندگان نمیخواهد از این نیروها استفاده نماید.
لطیف رستاد که از تکنوکراتترین مدیران هم استانی میباشند و سابقه مدیریت موفق درجهاد کشاورزی کهگیلویه، سازمان شیلات استان و شرکت پشتیبانی جهاد کشاورزی استان را در پروندهٔ خود دارند مدت هاست صحبتِ استفاده از توانمندی ایشان و معرفی جهت مدیریت یکی از نهادها میشود ولی با این وجود در عمل هیچ اتفاقی نمیافتد و ایشان کماکان در همان اتاق کوچک خود و با یک میز بسیار ساده و بدون از کامپیوتر در جهاد کشاورزی استان محل مراجعه مردم برای حل مشکلاتشان میباشند. رضا توفیقی نیز شرایط این چنینی دارد و کنج عزلت را بر هیاهو ترجیح دادهاند. در مورد کسانی همچون قاسم یزدانی، سید رضا عسکری، خواجوی و... نیز وضعیت به همین شکل میباشد و اتفاقا بعد از بیتوجهیهای مداوم، یزدانی عطای مسئولیت در استان را به لقایش بخشید و به تهران مهاجرت نمود.
درمورد مهرداد باقری رئیس ستاد هم گفته میشود ایشان دنبال مسئولیت نیستند. ولی سوال این است آیا این دلیل برای بیتوجهی میشود؟ آیا ایشان نباید عضو شورای تصمیم گیری استانداری باشند وگاه بهگاه با ایشان مشورت گردد؟ براستی آن زمان که باقری در تنهایی و بعضا با هزینههای شخصی به تبلیغات و برنامه ریزی برای روحانی میپرداخت بسیاری از این آقایان کجا بودند؟ و سوالات بیشمار دیگر. …
اما از این قسمت درد آورتر آن است که در طی این مدت در برخی نهادها چون میراث فرهنگی، پست، مخابرات و. …. نیروهایی سِمَت گرفتهاند که بعضا در ستادهای دیگر فعال بودهاند و در بعضی نهادها هم مانند فرهنگ و ارشاد اسلامی، محیط زیست، هلال احمر، بهزیستی و فرمانداری کهگیلویه کماکان نیروهای دولت قبل و اعضای ستاد جلیلی که زیاد اختلاف برنامهای و سیاسی با دولت تدبیر و امید داشت مشغول به کار هستند.
زمان در حال سپری شدن است و آقای دکتر خادمی به ظاهر نیروی دولت تدبیر و امید در استان میباشد که از همان ابتدا بواسطه بومی بودن مورد حمایت اکثر نیروهای ستاد قرار گرفتند و اعضای ستاد علی رغم برخی دلخوریها به واسطهٔ اعمال نفوذ بیش از حد نمایندگان در انتخاب استاندار نخواستند شبیه ستاد دکتر روحانی در خراسان رضوی جلوی معرفی استاندار غیر همسو بایستند.
با این اوصاف هیچ حمایت و توجهی از جانب استاندار به نیروهای ستاد مرکزی استان و حتی فعالین شهرستانها بویژه کهگیلویه انجام نگرفته در حالی که انتظار مردم و حامیان دکتر روحانی آن است تا دیر نشده این نیروها ارج گذاشته شوند. و قبل از ان که مسئله به گوش تصمیم گیرندگان تهرانی برسد و آنها خود دست به کار شوند و به نوعی جریان نوذری و مسعود حسینی تکرار شود، آقای استاندار ضمن دلجویی از این افراد و دعوت آنها به همکاری از ظرفیت آنان بهره گیرد که بیشک دلسوزترین نیروها برای دولت همین جمع محترم میباشند و این نیروها سرمایه و فرصتی هستند برای مجموعه استانداری استان که نباید به چشم رقیب و تهدید به آنها نگاه کرد..
عزت نفس این شخصیتها تا کنون مانع از پیگیری حقوقشان در تهران شده است اما تدوام این وضعیت موجب یاس و ناامیدی بیشتر مردم خواهد شد که امیدواریم سریعتر برای آن چاره اندیشی گردد.
هر چند ناگفته نماند که هم اینک نیز خانه و دفتر کار و گوشیهای همراه این شخصیتها محل رجوع روزانه مردم زیادی برای حل مشکلاتشان میباشد و همین مسئله نشان از ظرفیت بالای آنها میدهد که این مسئله ناخواسته شعر زیبای خواجهٔ شیراز را به ذهن متبادر مینماید:
روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
در لباس فقر کار اهل دولت میکنم

مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان کبنا نیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
ستاد انتخاباتی، کمپین و تشکیلاتی است که در بحبوحهٔ یک انتخابات تشکیل میشود و نزدیکان و همفکران سیاسی و عقیدتی یک نامزد اتنخاباتی برای او شروع به کار و فعالیت میکنند. ستاد انتخاباتی دارای ساختار تعریف شدهای است که معمولا از مورد وثوقترین و فعالترین نزدیکان فرد تشکیل میشود و بعد از پایان کارزار انتخاباتی و پیروزی نامزد مورد حمایت در سطوح مدیریتی و در حلقههای مشورتی در اطراف او شروع به کار میکنند و این امری منطقی و طبیعی است و غیر از این یعنی عدم استفاده و بهره گیری از نیروهای ستاد و استفاده از نیروهای ستادهای دیگر تحت عنوان شعار فراجناحی امری غیر مرسوم و به دور از اصول سیاست میباشد.
چنین اتفاقی در تمام دنیا مرسوم است و اطرافیان و مدیران فرد صاحب قدرت اعضای اصلی ستاد او میباشند که یا در پستها و مسئولیتهای کلیدی گماشته میشوند و یا نقش حلقههای فکری و مشورتی را بر عهده دارند.
تجربههای گذشته در جمهوری اسلامی ایران شبیه همهٔ کشورهای صاحب دموکراسی نیز موئد همین موضوع است.
در دوره محمد خاتمی اعضای اصلی ستاد او دوستان و نزدیکانش در روزنامه کیهان و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودند که بعد از پیروزی در۲ خرداد همهٔ آنها را در نهاد ریاست جمهوری و برخی پستهای مهم دولتی حتی تا سطح وزارت به کار گرفت.
در دورهٔ احمدینژاد نیز او اکثر اطرافیانش را از همکاران و نزدیکان خود در دانشگاه علم و صنعت انتخاب کرد. جایی که خود سالها در آنجا به عنوان دانشجو و عضو هیئت علمی مشغول به کار بودند.
همین رویه یعنی استفاده از نیروهای نزدیک و عضو ستاد در سطوح استانی و شهرستانی نیز دنبال گردید و نیروهای فعال ستادها در پستهای مهم و به فراخور سابقه، توانایی و لابیهای مرسوم به کار گماشته شدند.
اما از عجایب روزگار آن بود که بعد از پیروزی احمدینژاد اعضای اصلی ستاد او در کهگیلویه و بویراحمد نادیده گرفته شدند و اتاق تصمیم گیری به دفتر نماینده وقت ستار هدایتخواه منتقل شد که گفته میشد در دور اول از نامزدی غیر از احمدینژاد حمایت کرده بود و او هم خیلی سریع مسعود حسینی که در دور اول انتخابات ریاست جمهوری نهم به لاریجانی رای داده بود را به عنوان استاندار معرفی نمود. هر چند دوستی سید مسعود باپور محمدی وزیر آن زمان کشور در این حکم بیتاثیر نبود.

اما آنچه زیاد به چشم میآمد نادیده گرفتن محمد رحیم دهرابپور رئیس ستاد احمدینژاد در هر دو دور انتخابات ۸۴ بود. او که سابقه زود رنجی و قهر در کارنامه سیاسیاش زیاد دارد باز هم قهر کرد و صریحا دلخوریاش را از دولت و عملکرد آن اعلام نمود. با این وجود از همان لحظه دولتیها و شخص احمدینژاد برای بدست آوردن دل دهرابپور تلاشهای زیادی کردند و احمدینژاد، زریبافان را جهت دلداری از او به خانهاش فرستاد و حتی پیشنهاد استانداری ایلام و بوشهر به او داده شد، تا آنکه در نهایت مسعود حسینی عزل شد و قوام نوذری بر جایش نشست. از روز اول هم معلوم بود که او توجیه شده تا به دهرابپور نزدیک شود و از شرمندگی یاران به اصطلاح دوران غربت احمدینژاد در بیاید.
حالا باز هم در کهگیلویه و بویراحمد تاریخ در حال تکرار شدن میباشد.
انتخابات ریاست جمهوری یازدهم که محمل حوادث بسیاری بود تمام که شد و نوبت به انتخاب وزرا و استانداران و مسئولان استانی رسید، علی رغم فشارهای مجلس و اصولگرایان باز سعی گردید اکثرا از نیروهای فعال ستادها استفاده گردد البته روحانی هم چنین تیم کاری خود در مرکز مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام را نیز به دولت منتقل کرد. کلیه نیروهای فعال ستاد مرکزی همچون نعمتزاده، ترکان، نوبخت، یونسی، بابک دربیگی، امیری صالحی، سلطانی فر و…. در مسئولیت مهم به کار گرفته شدند و در حال حاضر همهٔ کاره دولت به حساب میآیند. که برای برخی از انها دولت هزینههای زیادی هم داد اما رئیس جمهور از حمایت آنها دست بر نداشت، در استانها و شهرستانها نیز همین رویه دنبال شد و نیروهای ستاد یا در وزارتخانهها منصوب شدند و یا در استانها در پستهای مهم حکم گرفتند. که جهت یادآوری مواردی چند اشاره میگردد:
جاسم جادری رئیس ستاد رئیس ستاد استان خوزستان دکتر روحانی به عنوان استاندار هرمزگان منصوب گردید.
ربیع فلاح جلودار از اعضای اصلی ستاد در مازندران حکم استاندرای مازندران را دریافت کرد.
صالحی از اعضای شورای سیاست گذرای ستاد در استان البرز به عنوان معاون وزیر جهاد کشاورزی و رئیس سازمان شیلات کشور منصوب شدند.
جوادی از اعضای شورای سیاست گذاری در اصفهان به عنوان معاون مدیریت و منابع انسانی وزیر جهاد کشاورزی مشغول به کار میباشند.
تیمور علی عسکری رئیس ستاد خراسان رضوی توسط میرزاده رئیس دانشگاه آزاد کشور به عنوان معاون پارلمانی دانشگاه آزاد انتخاب گردیدند.
مصطفی ناصری زنجانی رئیس ستاد زنجان به عنوان معاون پارلمانی وزرات آموزش و پرورش منصوب شدند.
خانم زهرا اربابی رئیس ستاد سیستان و بلوچستان حکم معاونت توسعه مدیریت و منابع انسانی استانداری سیستان و بلوچستان را دریافت کرد.
حسین نجار و جلیل صابری روسای ستادهای اصفهان و چهارمحال بختیاری به عنوان مشاوران استانداران اصفهان و چهارمحال حکم مشاور گرفتند.
جواد جمشیدی رئیس ستاد استان فارس به عنوان عضو مرکزی شورای مشورتی توسعه استانهای کشور منصوب شدند. در همین شورا و با حکم معاون برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور علاوه بر جواد جمشیدی برخی دیگر از اعضای ستادهای روحانی در کشور همچون محمد علی جوادی، محمدباقر سعادت، حسن صالحی، زهرا اربابی و... عضو هستند.
اما در کهگیلویه و بویراحمد از این اتفاقات و بذل و بخششها هیچ خبری نیست. مدیران انتصابی جز چند مورد مابقی کسانی هستند که حضور روشنی در ستاد نداشتند و از آن طرف نیروهای ستاد دکتر روحانی در استان نه تنها هیچ مسئولتی در کشور به آنها داده نشد که در استان هم نادیده گرفته شدند وهیچ مشورت و یا نظر خواهی از آنها در عزل و نصبهای دولتی که حق تعریف شدهشان میباشد صورت نمیگیرد. این در حالی است که این نیروها از مردمیترین و از توانمندترین نیروهای عرصه مدیریتی استان میباشند. شاید بتوان دو دلیل کلیشهای برای این مسئله و این نادیده انگاری پیدا کرد؛ اول آنکه گزارش نویسان استانی به واسطه هراس از این نیروها در جلوی پیشرفت آنها ایستادهاند و با گزارش نویسی و پرونده سازی مانع از استفادهٔ درست از این نیروها شدهاند و دوم قدرت و فعال بودن نیروهای چاپلوس و سالوسی میباشد که در تغییر چهره و و چرخش سیاسی تبحر دارند و صبح شنبه و همزمان با معرفی نامزد پیروز صاحب همه چیز میشوند.
هر چند این موارد نیز نمیتواند دلیل مناسبی برای نادیده گرفتن نیروهای ستاد باشد. اما طنز قضیه آنجاست که برخی آقایان مسئول این روزها که بعضا در ایام انتخابات در ستادهای دیگر فعال بودند میگویند که این آقایان اعتدالی نیستند و این در حالی است که در کارزار سخت انتخابات کسی این را نمیگفت و کسی حاضر نمیشد مسئولیت ستاد را بر عهده بگیرد و این نیروها باید سختیها و مشکلات ستاد را بر دوش میکشیدند.
در کهگیلویه و بویراحمد دکتر مهرداد باقری رئیس ستاد و مهندس لطیف رستاد قایم مقام بودند و سید ضیاءالدین رضا توفیقی ابلاغ شورای مشورتی از تهران داشتند. چند تن دیگر از بچههای فعال استان نیز در این ستاد فعال بودند که اتفاقا چند تن از آنها در ایام تبلیغات بازداشت شدند.

بعد از مستقر شدن دولت ابتداییترین انتظار مردم استان آن بود که این افراد بواسطه توانمندی و اعتقاد به برنامههای دولت مورد استفاده واقع گردند اما بعد از گذشت یک سال و علی رغم مطالبه گستردهٔ مردمی برای بهره گیری از این نیروها کماکان رغبتی برای استفاده از ظرفیتهای این عزیزان در کشور و استان دیده نمیشود. در حالی که تاکنون بارها این نیروها برای برخی مسئولیتها مطرح شدهاند اما متاسفانه هیچ پیگیری از سوی استاندار که به ظاهر نماینده دولت تدبیر و امید در استان هستند و معاونان ایشان برای نهایی شدن کار دیده نمیشود و این شائبه را ایجاد مینماید که استاندار عامدانه و یا زیر فشار نمایندگان نمیخواهد از این نیروها استفاده نماید.
لطیف رستاد که از تکنوکراتترین مدیران هم استانی میباشند و سابقه مدیریت موفق درجهاد کشاورزی کهگیلویه، سازمان شیلات استان و شرکت پشتیبانی جهاد کشاورزی استان را در پروندهٔ خود دارند مدت هاست صحبتِ استفاده از توانمندی ایشان و معرفی جهت مدیریت یکی از نهادها میشود ولی با این وجود در عمل هیچ اتفاقی نمیافتد و ایشان کماکان در همان اتاق کوچک خود و با یک میز بسیار ساده و بدون از کامپیوتر در جهاد کشاورزی استان محل مراجعه مردم برای حل مشکلاتشان میباشند. رضا توفیقی نیز شرایط این چنینی دارد و کنج عزلت را بر هیاهو ترجیح دادهاند. در مورد کسانی همچون قاسم یزدانی، سید رضا عسکری، خواجوی و... نیز وضعیت به همین شکل میباشد و اتفاقا بعد از بیتوجهیهای مداوم، یزدانی عطای مسئولیت در استان را به لقایش بخشید و به تهران مهاجرت نمود.

درمورد مهرداد باقری رئیس ستاد هم گفته میشود ایشان دنبال مسئولیت نیستند. ولی سوال این است آیا این دلیل برای بیتوجهی میشود؟ آیا ایشان نباید عضو شورای تصمیم گیری استانداری باشند وگاه بهگاه با ایشان مشورت گردد؟ براستی آن زمان که باقری در تنهایی و بعضا با هزینههای شخصی به تبلیغات و برنامه ریزی برای روحانی میپرداخت بسیاری از این آقایان کجا بودند؟ و سوالات بیشمار دیگر. …
اما از این قسمت درد آورتر آن است که در طی این مدت در برخی نهادها چون میراث فرهنگی، پست، مخابرات و. …. نیروهایی سِمَت گرفتهاند که بعضا در ستادهای دیگر فعال بودهاند و در بعضی نهادها هم مانند فرهنگ و ارشاد اسلامی، محیط زیست، هلال احمر، بهزیستی و فرمانداری کهگیلویه کماکان نیروهای دولت قبل و اعضای ستاد جلیلی که زیاد اختلاف برنامهای و سیاسی با دولت تدبیر و امید داشت مشغول به کار هستند.
زمان در حال سپری شدن است و آقای دکتر خادمی به ظاهر نیروی دولت تدبیر و امید در استان میباشد که از همان ابتدا بواسطه بومی بودن مورد حمایت اکثر نیروهای ستاد قرار گرفتند و اعضای ستاد علی رغم برخی دلخوریها به واسطهٔ اعمال نفوذ بیش از حد نمایندگان در انتخاب استاندار نخواستند شبیه ستاد دکتر روحانی در خراسان رضوی جلوی معرفی استاندار غیر همسو بایستند.
با این اوصاف هیچ حمایت و توجهی از جانب استاندار به نیروهای ستاد مرکزی استان و حتی فعالین شهرستانها بویژه کهگیلویه انجام نگرفته در حالی که انتظار مردم و حامیان دکتر روحانی آن است تا دیر نشده این نیروها ارج گذاشته شوند. و قبل از ان که مسئله به گوش تصمیم گیرندگان تهرانی برسد و آنها خود دست به کار شوند و به نوعی جریان نوذری و مسعود حسینی تکرار شود، آقای استاندار ضمن دلجویی از این افراد و دعوت آنها به همکاری از ظرفیت آنان بهره گیرد که بیشک دلسوزترین نیروها برای دولت همین جمع محترم میباشند و این نیروها سرمایه و فرصتی هستند برای مجموعه استانداری استان که نباید به چشم رقیب و تهدید به آنها نگاه کرد..
عزت نفس این شخصیتها تا کنون مانع از پیگیری حقوقشان در تهران شده است اما تدوام این وضعیت موجب یاس و ناامیدی بیشتر مردم خواهد شد که امیدواریم سریعتر برای آن چاره اندیشی گردد.
هر چند ناگفته نماند که هم اینک نیز خانه و دفتر کار و گوشیهای همراه این شخصیتها محل رجوع روزانه مردم زیادی برای حل مشکلاتشان میباشد و همین مسئله نشان از ظرفیت بالای آنها میدهد که این مسئله ناخواسته شعر زیبای خواجهٔ شیراز را به ذهن متبادر مینماید:
روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
در لباس فقر کار اهل دولت میکنم
استاندار که از انتخابات در فارس روحش خبر دار نبود شد استاندار ما که پوستر پشته کردیم از در ستاد مرکزی هفت تیر تهران تا مترو واز اون مترو به امام خمینی ونهایتا ترمینال جنوب حالا الاف می گردیم هیچ کس جرات اومدن در ستاد را نداشت سه روز سه نفری فقط اهنگ وپوستر پخش میکردیم.
بله برادر ما همین عزت نفس هست باید بین این گرگ ها گرگ بود که عزت نفس به زیان همه ی ماها هست .
اتفاقا در همون بحبوهه چند بار به دکتر باقری تماس گرفتم .
ولی ایشون هم زیاد مطالباتی نیست که در هم جای دنیا این هست.
ای روزگار.