تاریخ انتشار
سه شنبه ۳۱ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۲۸
کد مطلب : ۵۶۱۳۲

تاریخ کهگیلویه و ایلات آن

۶
۲
کبنا ؛ 
کهگیلویه و بویراحمد در طول تاریخ همواره از توابع بهبهان بوده‌اند و دوران صفویه حتی یک فرد را به بیگلربیگی کهکیلویه و بهبهان منصوب می‌شد، چنان‌که تا دوران قاجاریه نیز حاکم بهبهان بر کهگیلویه نیز حکمرانی می‌کرده، و در این دوره شهرستان بهبهان که امروزه در استان خوزستان قرار دارد، مرکز این منطقه به شمار می‌رفته است. اما در دوره محمد رضا شاه این دو ناحیه از هم جدا شدند (۱۳۳۸). کتاب حاضر که تاریخ کهگیلویه و ایلات آن نام دارد، در زمانی نوشته شده است (دهه بیست) که هنوز این جدایی به وجود نیامده بوده، بنابراین شهرستان بهبهان هم بخشی از کتاب را به خود اختصاص داده است.
درباره جزییات نویسنده کتاب اطلاعات زیادی در دست نیست، به روایت منصوری طباطبایی (مصحح کتاب)، محمود باور سرپرست یا کارمند ارشد شرکت نفت گچساران بوده و این اطلاعات را در سال‌های فعالیتش از منابع گوناگون گردآوری کرده است. خود نویسنده نیز در مقدمه کتاب به این نکته اشاره دارد که اطلاعات مختلف درباره کهگیلویه و ایلات آن را به دلیل علاقه شخصی جمع‌آوری کرده، اما بعد از ماجرای جنگ جهانی دوم به تشویق دیگران و به نیت نشان دادن رشادت‌های مردم این ناحیه، دست‌به‌قلم برده و آن را در قالب کتاب تألیف کرده است.
مرحوم محمود باور کتاب حاضر را به سال ۱۳۲۴ نوشته، اما چاپ اول آن‌که گویا در گچساران انجام‌شده تاریخ دقیق ندارد؛ اما بر اساس تاریخ آخرین نقشه‌ای که در آن آمده، به نظر می‌رسد مربوط به سال ۱۳۲۷ باشد.
کتاب در اصل از پنج فصل کتاب با عنوان‌های «کهگیلویه و اوضاع جغرافیایی آن»، «شهرستان بهبهان»، «ایلات کهگیلویه»، «ایلات لُر کهگیلویه» و «معادن، آثار گذشته و طبیعت کهگیلویه» تشکیل‌شده است که در چاپ فعلی تصحیح کننده بخشی هم با عنوان «تعلیقات» بر آن افزوده که علاوه بر بازنگری مطالب کتاب، اطلاعات جدیدی به آن افزوده است. «تعلیقات» زیر عنوان‌های بسیاری را در برمی‌گیرد. همچنین شهرستان بهبهان، رامهرمز و بخشی از شهرستان امیدیه را نیز معرفی کرده است. همچنین بخشی از کتاب به بویراحمد اختصاص دارد. تاریخ و پیشینه ایلات به‌طورکلی از حدود ۹۰۰ سال پیش بررسی‌شده اما به‌صورت تخصصی این ایلات از ۲۵۰ سال پیش توضیح داده‌شده‌اند. همچنین کتاب همراه با عکس‌ها و تصویرهای قدیمی از این منطقه است.
فصل نخست کتاب به کهگیلویه و اوضاع جغرافیایی آن می‌پردازد، حدود و مساحت کهگیلویه، وجه تسمیه کوه‌گیلویه (نام نخستین کهگیلویه)، هشت ناحیه مختلف آن، شهرستان ارگان، کرسی کوره قباد و ناحیه‌ی دهدشت، بخش‌های مختلف فصل اول را تشکیل می‌دهند.
فصل دوم به شهر بهبهان اختصاص دارد که اشاره کردیم در زمان نگارش کتاب، در تقسیمات کشوری،  مرکز آن منطقه محسوب می‌شد، گوشه‌ای از ویژگی‌های اقلیمی، جغرافیایی و تاریخی این شهر فصل دوم کتاب را تشکیل می‌دهند.
فصل سوم کتاب به ایلات کهگیلویه پرداخته و در کنار آداب‌ورسوم گوناگون این منطقه ، اهمیت ایلات و عشایر و گوشه‌هایی از تاریخ آن این فصل از کتاب را تشکیل می‌دهند.
فصل چهارم به ایلات لر کهگیلویه اختصاص‌یافته و طایفه‌ها و تیره‌های مختلف بویراحمد سرد سیری و بور احمد گرمسیری چرام، دشمن‌زیاری و نوئی، ایل‌های بابوئی، آقاجری (آغاجری)، لیراوی، بهمئی، شیرعالی (شیرعلی)، یوسفی و طیبی مومرد در این بخش مورد توجه قرارگرفته‌اند یکی دیگر از مسائل جالب توجه در کتاب شجره‌نامه‌های افراد مهم این منطقه است که در همین بخش نمایش داده‌شده‌اند.
معادن (کانهای طبیعی)، رودخانه‌های مشهور، چشمه‌سارها، کوه‌ها، صحراها، دریاچه‌ها، درخت‌های جنگلی، میوه‌های کوهستانی، راه‌های کاروانرو در زمان پیش، دژهای طبیعی و کوهستانی، همچنین قضیه میرزا قوام‌الدین بهبهانی عناوین فرعی و مختلف فصل پنجم را تشکیل می‌دهند.
محمود باور، مؤلف کتاب در یادداشت پایان کتاب نوشته است: «ما در کشوری زیست می‌کنیم که نیمی از جمعیت آن را عشایر «ایلات»، مردمان کوچ‌نشین، کشاورز و دیه نشین تشکیل می‌دهند. ایلات هر کشور نسبت به موقعیت آن دارای اهمیت و ارزش سیاسی خاص هستند و ممکن است این اهمیت با اندک لغزشی در مشی سیاسی به سود یا زیان کشور تمام شود. پس بر دولت و اولیا امور است که نهایت مراقبت را به کار بسته تا این مردمان ساده و شریف و اصیل آلت دست واقع نشوند.»
باید توجه داشت مؤلف کتاب، نویسنده و پژوهشگر حرفه‌ای نبوده و تنها با توجه ذوق و سلیقه و البته دانش خود نسبت به تاریخ و آداب‌ورسوم منطقه دست به تألیف این کتاب زده و از این منظر حاصل کار او پژوهشی به سبک آکادمیک و علمی نیست و امکان خطا و افتادگی در کار او وجود داشته که بخشی از آن‌ها در توسط مصحح مرتفع شده است.
در یک جمع بندی کلی کتاب  کتاب «کهگیلویه و ایلات آن» به دلیل برخی اطلاعات دست‌اول و سودمندی و همچنین تصاویر و نقشه‌هایی که در آن در آن دیده می‌شود، می‌تواند به‌عنوان منبعی برای شناخت ایلات و طایفه‌های کهگیلویه و بویراحمد استفاده قرار گیرد. علاقمندان به آداب و رسوم و باورهای نواحی مختلف کشور نیز در کتاب حاضر نکات خواندنی بسیاری خواهند یافت که از ساختار ایلات و اهمیت آن گرفته تا  باورهای جمعی و عادات رسوم در زمینه سوگواری ها، ازدواج و زناشویی و حتی مقام و منزلت زن در میان ایلات و عشایر.
نام شما

آدرس ايميل شما

ناشناس
Iran, Islamic Republic of
به نام خدا


نقد و نظری از نمکی جهانبازی بر کتاب خاک تابناک (تاریخ سی‌سخت و مردمان آن)

تألیف : آقای عمران شکیبایی


ص ۴۴ و ۴۵ و ۴۷ و ۴۹ و ۵۰ را به دقت مطالعه نمودم، نقد و نظر خود را به طور اختصار ارائه می‌دهم.
قابل توجه خوانندگان محترم فقط نظریات اینجانب نمکی جهانبازی پیرامون صفحات ذکر شده بر کتاب خاک تابناک آقای عمران شکیبایی در کادر مستطیلی آورده شده است.




در بین کلانتران و کدخدایان و ریش‌سفیدان بویراحمد تنها کسی که دنبال عمران و آبادی و توسعه و رشد فرهنگی و اقتصادی بود و همه‌ی کوشش و فعالیت خود را در راه توسعه و ترقی منطقه تحت نفوذ خود قرار داده بود ملا قباد سی‌سختی فرزند ملامحمدقلی سی‌سختی بود.
نمود فعالیت‌ها و زحمات وی در راه پیشرفت و آبادانی آن منطقه هنوز هم پیداست و همه از او به نیکی یاد می‌کنند. آثار حمام، مسجد و مدارس که به جا مانده گواه این مدعاست.

در صفحه ۴۴ کتاب خاک تابناک چنین آمده است :
«کریم که پسر خاله‌ی ملاقباد سی‌سختی بود توسط مادر ملاقباد به سی‌سخت آورده شد و در خانواده‌ی ملاقباد، نزد خاله‌اش کربلایی خیری، بزرگ و به مکتب برده شد و نهایتاً با حمایت ملاقباد، سی‌سختی‌ها و برخی طوایف دیگر مانند تامرادی‌ها موفق به دفع رقیبان خانوادگی‌اش شد».
اولا مادر کریم که بعدها کریم‌‌خان شد زنده بود و کربلایی خانم‌جان دختر عبدالله خان بود. با توجه به زنده بودن مادر چطوری امکان داشت خاله‌اش وی را بزرگ کند. هرچند که مادرش شوهر کرده بود ولی چنین نوشتاری خارج از واقعیت است. تحت تربیت و حمایت و سرپرستی مادرش بزرگ شد و به خانی رسید. طوایفی که به عنوان حمایت‌گروی معروف شده‌اند، اگر تامرادی‌ها را کنار بگذاریم بقیه اهل سیاست جنگی نبودند و هرچند که گفته شد ملاقباد سی‌سختی در عمران و آبادانی و عمران کم‌نظیر بود اما طوایفی که کریم‌خان را خان کردند، کی‌گیوی‌ها، آقایی‌ها، جلیلی‌ها، قسمتی از تامرادی‌ها، طاس‌احمدی‌ها، گودسرابی‌ها، اولاد علی‌مومنی‌ها، نگین‌تاجی‌ها و خرده طایفه‌هایی که زیرمجموعه‌ی خانواده‌ی کریم‌خان هستند.

در همان صفحه نیز آمده است :
«که کریم‌خان از مدافعان پادشاهی استبدادی مخالف مشروطه‌خواهی مشروطه‌خواهان بود، توسط مظفرالدین شاه در حکومت قاجار ملقب به «بهادرالسلطنه» گردید و خان بلامنازع سردسیر و گرمسیر شد».
این مورد درست است و مورد تأیید همه‌ی طوایف بویراحمد است.
در همان صفحه‌ی ۴۴ آمده است که :
«سی‌سختی‌ها بهره‌ی مالکانه به کریم‌خان نمی‌دادند».
از نظر عقلی و منطقی با بزرگان بویراحمدی، این نوشته‌های آقای عمران شکیبایی خالی از حقیقت است و از روی تعصب قومی و بدعملکرد سال ۱۳۰۵ شمسی خانواده‌ی کریم‌خان «آقای غلامحسین‌خان و سرتیپ‌خان» است. وقتی که کریم‌خان، خان خان‌های بویراحمد باشد مگر امکان دارد که سی‌سخت خارج از سلطه‌ی کریم‌خان باشد و بهره‌ی مالکانه نگیرد. وانگهی کریم‌خان بهادرالسلطنه بود و از طرف دولت وقت مأمور بود که بهره‌ی مالکانه و مالیات بگیرد. آقای شکیبایی این اطلاعات غلط را چه کسی به خورد شما داده است. افرادی که اطلاعات غلط در اختیار حضرتعالی قرار داده افراد ضربه‌ خورده‌ای است که سال‌های سال زیر سلطه‌ی کریم‌خان بودند. شما در همان صفحه اظهار داشته‌اید که مردمی که به امور آبادانی سی‌سخت حسرت می‌خوردند کریم‌خان را وادار کردند که به سی‌سخت حمله کنند».
واقعیت این نیست. دشمنی‌های داخلی و خارجی ملا قباد سی‌سختی پسرخاله‌ی کریم‌خان را به گمراهی کشاندند و آن واقعه‌ی تلخ و خانمانسوز سال ۱۲۸۳ شمسی کشته شدن کریم‌خان و هفت نفر گروگان و حمله به سی‌سخت سال ۱۳۰۵ شمسی به بهانه‌ی خون پدر عازم امیرآباد و حسن‌آباد و حومه‌ی سی‌سخت به وجود آوردند.

ضمناً در همان صفحه‌ی ۴۴ چنین آمده است :
«در اسفند سال ۱۲۸۶ هجری شمسی یکسال پس از امضای مشروطیت توسط مظفرالدین شاه قاجار در ایران کریم خان از قلعه‌ی تل‌زالی که مرکز کلانتری وی بود شبانه از طریق دشتک به ده بزرگ سی‌سخت حمله کرد و ده را تصرف کردند. این خبر توسط اهالی به ملاقباد و تعدادی از تفنگچیان و نگهبانان که در قلعه‌ی مرکزی مستقر بودند رسید. سحرگاه اطراف ده بزرگ سی‌سخت که به تصرف کریم‌خان درآمده بود توسط ملاقباد و سی‌سختی‌ها محاصره شد و به آنان اعلام کردند که در محاصره‌ی کامل هستند و چنانچه مقاومت نشان دهند همه‌ی آنها و تعدادی از اهالی روستا از زن و بچه در درگیری کشته خواهند شد».
آقای شکیبایی جای بسی تأسف است قبل از این کتاب، بنده و هر کس دیگری که حضرتعالی را می‌دید، به دیده‌ی احترام می‌نگریست چون خیال می‌کرد فردی فرهنگی و دارای علوم روز هستی و در عین حال محقق و توانمندی. اما با انتشار این کتاب برای حقیر و مردم ثابت شد که فقط یک فرهنگی بدون هیچ‌گونه اطلاعات تاریخی، سیاسی و ایلی هستی.
در آن درگیری و محاصره که ده‌بزرگ سی‌سخت در محاصره‌ی کریم‌خان و نیروهایش بود، آقای قوام بختیاری که پسرخاله‌ی هردو بود اما از مادر به قباد نزدیک‌تر بود و خواهرزاده‌ی کریم‌خان هم بود. به سفارش ملاقباد سی‌سختی آقای قوام بختیاری را آوردند ده بزرگ سی‌سخت واسطه شد که بین کریم‌خان و ملاقباد را اصلاح نماید. آقای قوام بختیاری کریم‌خان بهادرالسلطنه را قانع کرد و با گرفتن ۷ گروگان محاصره‌ی سی‌سخت را شکست و از سی‌سخت خارج شد. این ۷ نفر که یکی از آنها فرزند ملاقباد به عنوان گروگان بودند باعث شد که سی‌سختی‌ها مجبور به پرداخت بهره‌ی مالکانه شوند.

در صفحه‌ی ۴۵ کتاب خاک تابناک «تاریخ سی‌سخت و مردمان آن» چنین آمده است :
«جهت حفظ احترام و جایگاه منزلت خان تعدادی از سی‌سختی‌ها با سرکردگی یکی از پسران ملاقباد به رسم تفنگ‌چی همراه وی جهت احترامات تا قلعه‌ی تل‌زالی او را همراهی نماید. پس از آن به سی‌سخت مراجعه کند».
چنین نبوده است. به واسطه‌‌گری قوام خواهرزاده‌ی کریم‌خان قرار بر این شد که این ۷ نفر به عنوان گروگان و ختم غائله تحویل کریم‌خان داده شوند. نهایتا‌ً گریم‌خان با گرفتن گروگان‌ها غائله را خاتمه داد و نیروهایش را به تل‌زالی یاسوج اعزام کرد.

در صفحه‌ی ۴۷ آمده است که :
«ملاقباد سی‌سختی و شکرالله‌خان و کی‌محمدعلی تامرادی را نسبت به پیشنهاد کریم‌خان آگاه کرد ........................................ در آن جلسه‌ی مشورتی به این نتیجه رسیدند که نقطه‌ی (از مسیر حرکت خان یعنی قلعه‌ی تل‌زالی به سرچنار در محل نعل‌اشکنان در غرب روستای کالوس و در شرق آب‌گرمک را جهت حمله و آزاد کردن اسیران انتخاب نمایند)».
آقای شکیبایی درست آن‌چه را که بوده وارونه جلوه داده است. همه‌ی افراد نامبرده دشمنان داخلی کریم‌خان بودند و کریم‌خان به آنها اعتماد نداشتند. ملاقباد با دشمنان کریم‌خان مذاکره کرده است نه با دوستان وی. در این جریان یعنی کشتن کریم‌خان:
۱) بختیاری‌ها به خاطر اینکه ۳۰۰ خانوار طایفه‌ی لرکی بختیاری را در زیربند علمدار دشت‌خشک بهبهان هم غارت کرد.
۲) به دستور دولت وقت انقلابیون آن زمان را مشروطه‌خواهان سرکوب کرد و بیش از ۴۰ نفر از آنها را کشت. این کشته‌ها از نیروهای صولت‌الدوله قشقایی و از کلانتران و بزرگان قشقایی بودند از قبیل : ۱- کلبعلی‌خان کشکولی برادر محمدعلی‌خان ۲- بهروزآقا فرزند بشیرآقا فارسیمدان
۳- علمدارخان برادر خدیجه‌بی‌بی برادرزن اسماعیل‌خان قشقایی و... .
۳) طایفه‌ی ممسنی را دو بار با حمایت اسدخان باوی سرکوب کرد. بیش از ۴۰ نفر از آنها را کشت و خواهرزاده‌اش امامقلی‌خان را بر آنها مسلط کرد.
۴) هادی‌خان چرومی که حاضر به پرداخت مالیات نشده بود، قلعه‌ی او را به توپ بست و سرکوب کرد.
۵) وی قلعه‌ی راک را به توپ بست. چند نفر از دشمن‌زیاری‌ها کشته شدند. قلعه‌ی آرو را محاصره کرد.
۶) بهمئی و طیبی و دشمن‌زیاری را غارت کرد.
۷) در زمان محمدعلی شاه قاجار همه‌ی امکانات جنگی برای سرکوب صولت‌الدوله قشقایی در اختیار کریم‌خان بویراحمدی قرار گرفت.
همه‌ی افراد فوق با هماهنگی دشمنان داخلی کریم‌خان وحدت کردند و جمع شدند که کریم‌خان را از میان بردارند. کریم‌خان از تل‌زالی در مسیر شاه‌مختار دوآب کالوس یا نعل‌اشکنان عازم چنار بود. در این سفر برادر صولت‌الدوله قشقایی به نام آقای احمدخان ضیغام‌الدوله برادر ناتنی صولت‌الدوله قشقایی همراه وی بود. مخالفین داخلی و خارجی ملاقباد سی‌سختی را چماق کردند و با همکاری تعداد زیادی از تفنگ‌چی‌های دشمنان داخلی، راه را بر کریم‌خان بستند و وی را به قتل رساندند. ناگفته نماند که گروگان‌ها همراه کریم‌خان نبودند که گروه اعزامی بخواهند آنها را آزاد نمایند. گروگان‌ها از طریق تل‌زالی، تل‌خسرو، دشت‌روم، سپیدار و جلیل و بابکان به منزل آقاصیدال که دخترش همسر کریم‌خان بود در حرکت بودند. کی‌گیوی‌های ملامندنی دشت‌روم و ملاظفر ساکن سپیدار و تنگ‌تامرادی شب جلسه‌ی خان را ترک کردند و با ناراحتی وارد دشت‌روم شدند. دلیل آن هم این بود که آنها پیشنهاد دادند که خان از مسیر دشت‌روم و سپیدار به چنار برود. چون خان قبول نکرد آنها هم با نگرانی تل‌زالی را ترک کردند و به دشت‌روم رفتند. فردای آن روز خبر رسید که خان را در دوآب کالوس کشته‌اند. کی‌گیوی‌ها شورای نظامی گرفتند و به سوی گروگان‌ها که منزل آقاصیدال در بابکان بودند، حرکت کردند. گروگان‌ها که توسط کی‌گیوی‌ها به خون‌خواهی کریم‌خان تیرباران شدند.



در کتاب فوق یعنی خاک تابناک صفحه‌ی ۴۹ چنین آمده است :
«۱۸ سال پس از کشته شدن کریم‌خان فرزندان او که مدت‌ها درصدد بودند تا در یک فرصت مناسب تا در یک فرصت مناسب ......................................... بگیرند. سرانجام در زمستان سال ۱۳۰۵ شمسی با هماهنگ نمودن طوایف کی‌گیوی‌ها، گودسرابی‌ها و تفنگدارانی از سایر تیره‌ها با راهنمایی تعدادی از افرادی که سال‌ها در سی‌سخت سکونت داشتند ........................................... تفنگداران سرتیپ‌خان را به امیرآباد راهنمایی و وارد کردند».
سرتیپ‌خان به این خاطر در زمستان حمله کردند که نه قشقایی‌ها و نه بویراحمد سفلی به سرپرستی شکرالله‌خان و طایفه‌ی تامرادی و زیرمجموعه‌ی آن‌ها نتوانند ملاقباد را حمایت کنند. مناسب‌ترین فرصت به امیرآباد، حسن‌آباد و حومه‌ی سی‌سخت. فصل زمستان بود. همان روز حمله هم به شدت برف می‌بارید. آنها از موقعیت پیش‌آمده بهترین استفاده را کردند که همان حمله به دهات نامبرده بود و مه غلیظ نیز به آنها فرصت بهتر حمله کردن را داد. در این عملیات کی‌لهراسب هم یکی از تفنگداران سرتیپ‌خان طاهری بود.

آقای شکیبایی در همان فوق همان صفحه‌ی ۴۹ چنین آمده است :
«بعد از ساعتی، ریزش برف از آسمان قطع شد. هوا رو به گرمی نهاد و مه غلیظ صبح‌گاهی همه جا را گرفت و باعث شد که تفنگداران سی‌سختی که غارت‌گران را محاصره نموده بودند، از دید کافی برخوردار نباشند. در این هنگام لهراسب باتولی که تیراندازی ملانصرالله وی را مجبور به پنهان شدن در خانه‌ی اهالی نموده بود، با پوشیدن پوست گوسفند که از خانه‌های اهالی برداشته بود خود را استتار نمود و مانند جانور بر روی دست و پا از روستا خارج شد و در پوشش و مه غلیظ خود را به پشت سنگر ملانصرالله رساند و وی را کشت. فرزند دیگر ملاقباد (ملا یدالله) برای حمایت برادر خویش به سنگر وی نزدیک شد که او نیز بر اثر شلیک مجدد لهراسب که بر روی درخت پنهان شده بود جان باخت».

و در ادامه آمده است :
«ملامنصور سی‌سختی نیز از تفنگداران مشهور شجاعی بود که تا آخرین لحظات از امیرآباد حمایت می‌کرد و نهایتاً جان‌باخته‌ی ظلم خوانین شد».



در ادامه آمده است :
«تفنگدارانی مانند لهراسب باتولی، بیت‌الله گنجه‌ای و تعدادی از کی‌گیوی‌ها و گودسرابی‌ها که هیچ نفعی از غارت امیرآباد و حسن‌آباد نداشتند، فقط با تحریک و تهییج خوانین حاضر به کشتن زن و بچه‌های معصوم شدند و جز .............................. متأسفانه هنوز کسانی هستند که اعمال جانمردانه‌ی این تفنگداران را تحسین می‌نمایند و لقب (کی) به لهراسب باتولی (دزد و راهزن) می‌دهد».
ملا قباد و ریش‌سفیدان وی نباید تحت تأثیر تحریکات بیگانه قرار می‌گرفتند. مشاوران وی باید عاقلانه فکر می‌کردند و در جلسات، وی را راهنمایی و از به هم زدن رابطه بین دو پسرخاله خودداری می‌کردند. در نتیجه مردمی که بین دو پسرخاله را به هم زدند، به یاری آنها نیامدند و ملاقباد را حمایت نکردند. نه قشقایی‌ها، نه بختیاری‌ها، نه ممسنی‌ها، نه کهگیلویه‌ای‌ها و نه دشمنی‌های داخلی، آقایان شکرالله‌خان ضرغام‌پور، ولی‌خان بیلربیگی و باشاهین‌خان فرزندش پسر برادر شکر‌الله‌خان به همراهی تعدادی از تیره‌های تامرادی به رهبری کی‌محمد‌علی و فرزندش کی‌نصر بهادر تامرادی، ملاخورشید گودرزی و آقامنصور فرزند آقاالله‌کس به ایراد دشت‌روم، حمایت که نکردند هیچ، هیزم‌بیار معرکه هم شدند و از دور به ریش آنها خندیدند. حمله‌وران به امیرآباد، سی‌سخت و دیگر روستاها نه تنها کی‌گیوی‌ها و گودسرابی‌ها بودند، بلکه آقایی‌ها، جلیلی‌ها، بابکانی‌ها، تیرتاجی‌ها، اولادعلی‌مومنی‌ها و طایفه‌ خرده‌های زیرمجموعه‌ی خانواده‌ی کریم‌خان بودند. لهراسب هم یکی از تفنگچیان سرتیپ‌خان طاهری بود. ما کشتار امیر‌آباد و حسن‌آباد و حومه‌ی سی‌سخت را قویاً رد می‌کنیم و قبول نداریم و آن را محکوم می‌کنیم. این حرکتی که به خون‌ریز تبدیل شد، بلندپروازی‌های ملاقباد سی‌سختی بود که تحت تأثیر عوامل بیگانه قرار گرفت. نمی‌خواهیم همه‌ی حرکات کی‌لهراسب را تأیید کنیم. اما ایشان در طول عمرش دزدی نکرد و دزد نبود. دلاوری شجاع و نترس بود. در میدان نبرد چنان دلیری از خود نشان می‌داد، که دشمن را به تعجب وامی‌داشت و در جنگ و گریز چالاک و بی‌نظیر بود. هیچ‌گاه پشت به دشمن نمی‌کرد. متواضع و کوچک‌نظم بود. مخالف بی‌عفتی و بی‌بندوباری بود. کسی بود که رضاشاه را به زانو درآورد. وقایع تنگ تامرادی شاهد این مدعاست. کشتار سربازان بی‌گناه در تنگ تامرادی را نمی‌خواهیم تأیید کنیم. اما لشکرکشی رضاشاه باعث این مصیبت شد. این وقایع ۱۳۰۷ شمسی جنگ دورگ مدین در رستم ممسنی هم به آنها تحمیل شد و آن‌ها هم ناچار به دفاع شدند.
در صفحه‌ی ۵۰ نیز مطالبی به این مضمون که قرآنی امضاء شد و نگهبانان قلعه‌ی حسن‌آباد و تفنگ‌های خود را براساس امضاء پشت قرآن تحویل دادند.
چنین موردی صحت ندارد. قلعه در محاصره بود و هر لحظه محاصره تنگ و تنگ‌تر می‌شد. ده سقوط کرده بود. مقاومت قلعه بی‌نتیجه بود و ثمره‌ای نداشت. نگهبانان قلعه چاره‌ای جز تسلیم و تحویل اسلحه‌های خود نداشتند.
آقای شکیبایی اگر محققی، خوب تحقیق کن. مواردی را که بیان کن که فردا ریشت گرو نیفتد.
والسلام



جمعی از کی‌گیوی‌های دشت‌روم و سپیدار






تاریخ : ۲/۹/۹۳
به نام خدا

«پوزش عمران شکیبایی از مردم به خاطر کتاب توهین‌آمیز خاک تابناک»

در این کتاب از نقل قول‌ها و روایات نقلی توسط معمرین و سالخوردگان در مورد افراد و موضوعات وقایع تاریخی مختلف استفاده شده که در پاره‌ای از نقل قول‌ها و روایات تاریخی و موضوعی از کلمات ناصواب، غیراخلاقی و غیر ادبی استفاده گردیده است. و در هنگام ویرایش و چاپ مطالب به دلیل بی‌توجهی مؤلف درج و ثبت شده‌اند. لذا ضمن پوزش و عذرخواهی از خانواده‌های محترم و بزرگ : طاهری، ضرغام‌پور و طوایف محترم قایدگیوی و گودسرابی و تیره‌ی باتولی مولف از خوانندگان کتاب تقاضا دارد کلمات و مضامین و نقل‌قول‌های زیر را در صفحات اعلام شده حذف نمایند و کلمات و مضامین زیر جایگزین گردد.
۱- در صفحه‌ی ۴۴ بعد از کشته شدن محمدحسین‌خان پدر کریم‌خان بهادرالسلطنه، مادرش کربلایی بگم‌جان برای اینکه کریم‌خان نوجوان از مشکلات پیش آمده در خانواده‌ی بزرگ خداکرم‌خان دور باشد فرزند نوجوان خود را برای شرکت در مکتب‌خانه‌ی جدیدالتأسیس پیش‌ور نزد خواهر خود کربلایی خیری مادر ملاقباد سی‌سختی برد و سال‌ها در آن مکتب علم آموخت.
۲- در صفحه‌ی ۴۴ آن جایی که بنا بر نقل‌قول کسان و سالخوردگان به غلط قید شده است که کریم‌خان بهادر‌السلطنه از مدافعان پادشاهی استبدادی بوده نابجاست و بنابر مستندات و قول فرزندگان او کریم‌خان طرفدار مشروطه پادشاهی بوده است.
۳- در صفحه‌ی ۴۵ کتاب نوشته شده که کریم‌خان بهادرالسلطنه پس از تصرف ده‌بزرگ سی‌سخت تعدادی تفنگچی به رسم همراهی تا تل‌زالی همراه خود برد درست نیست و صحیح آن هفت نفر گروگان از مقصد سی‌سخت تا تل‌زالی برای متقاعد ساختن ملاقباد همراه خود برده است.
۴- در صفحه‌ی ۵ بعد از استتار لهراسب باتولی توسط پوست گوسفند نامبرده با حرکت روی دست و پا و استفاده از حیله‌ی جنگی خود را به پشت سنگر ملانصرالله و ملایدالله و ملامنصور رساند و در بالای درختی هر سه نفر را از پشت سر در سنگرهای خود به قتل رساند و بنابر اظهار معرمین همراه متصرفین امیرآباد و حسن‌آباد سی‌سخت مهاجمین از طوایف مختلف برای خونخواهی خون کریم‌خان بهادرالسلطنه شرکت نموده بودند نه برای چپاول و دزدی. بنابراین کلمات (ناجوانمرادانه) و (نابخردانه) به دلیل ناصواب بودن و غیراخلاقی و غیرادبی می‌باشند و لازم است حذف گردد.
در پایان ضمن پوزش و عذرخواهی از خانواده‌های محترم طوایف و تیره‌ها اعلام می‌گردد که در تجدیدنظر چاپ بعدی که به همین زودی انجام خواهد گرفت کلیه‌ی کلمات و مضامین ناصواب و نادرست و غیرادبی حذف و تصحیح می‌گردد.


عمران شکیبایی
بیطرف
Iran, Islamic Republic of
الان پیشرفت مردم سیسخت از نظر علمی و کشاورزی ومشغولیت طوایف دیگر به انچه از اجداد خود به ارث برده اند،گواه همه چیز است.
بیطرف
Iran, Islamic Republic of
فردی که نقش ل...ب را بازی میکرد هم مشکل اساسی داشت و به طرز فجیعی توسط نیروی انتظامی کشته شد،چه برسد به خود ...
Romania
کاش نمکی از .. هم می نوشت در مصیری ..ز دست دادن جایگاهش
شاهرخ باور
Iran, Islamic Republic of
انتقاد از نوشتار های این کتاب امروز پس از 70 سال اسان است.باید ببینییم پدرم در 1324 چه امکاناتی در اختیار داشته که توانسته چنین کتابی برشته تحیر در آورد.بله اقای باور مدیر ارشد ایرانی مقیم منطقه گچساران بوده است. در آن تاریخ ادم های با سواد در حد سواد پدر من که تحصیل کرده هندوستان بوده از تعداد انگشتان دست بیشتر نبوده بخصوص در مناطق نفت خیز که تقریبا همه ایرانیها کم سواد بودند. مرحوم آقای اقتدای نوشته "اگر محمود باور زنده است خدا عمرش را طولانی کند ولی اگر فوت شده خدا او را بیامرزد"امروز اطلاعات هرچه بخواهید از همه جا میسر است. پدرم با امکاناتی که داشته توانسته بوده اطلاعات دقیقی از نحوه زندگی و نمودار خانوادگی خوانین بویر احمدی و ممسنی و غیره بدست آورد. منطقه بسیار بهمریخته بود.باز هم خواهم نوشت.شاهرخ باور
شاهرخ باور فرزند محمود باور نویسنده کتاب
Iran, Islamic Republic of
پدر من محمود باور هیچوقت وهیچ کجا اظهار تکرده که نویسنده اکادمیک است که شما اقای طباطبائی نوشته اید.حتی محمود باور در کتاب کهگیلویه و ایلات ان نوشته که منظورش معرفی بزرگان شهر بهبهان نبوده است بلکه هدفش نگارش وقایع تاریخی و حوادث سال های پر اشوب پس از جنگ و یاغی گری و راه زنی و قتل و غارت ایلات و طوایف توسط دشمنانشان بوده و در جای جای کتاب هم خان ها و خان زادگان را به تبعیت از دولت مرکزی دعوت و تشویق نموده است. پدرم در بخش معرفی بزرگان بهبهان نام و عکس آقای سلطان محمد خان منصوری(یردار امجد) . شجره سادات طباطبائی و درخت خانوادگی آنهارا به تفصیل آورده است. بیش از این نیازی نبوده که از بزرگان نامی ببرد .شما کتاب پدرم را مستمسک قرار داده اید تا بتوانید شجره خود را به تفصیل در آخر کتاب اضافه کنید. اگر شما نویسنده و محقق هستید بهتر بود کتابی جدا از کتاب پدرم در باب شجره خودتان مینوشتید و هرچه لازم میدانستید تعریف و تمجید میکردید. از شان پدرم چیزی کاسته نشده ولی به شما هم چیزی اظافه نگشته است. شاهرخ باور
چه گیاهانی را در اتاق خواب‌مان بگذاریم؟

چه گیاهانی را در اتاق خواب‌مان بگذاریم؟

گیاهان تصفیه کننده هوا می‌توانند به زندگی بهتر انسان و سلامت شما نیز کمک کنند.
کاهش ابتلا به کرونا با مصرف این قرص

کاهش ابتلا به کرونا با مصرف این قرص

طبق یافته های اخیر، استفاده از آسپرین برای جلوگیری از ایجاد بیماری های قلبی عروقی در ...
بدترین دشنام بین‌المللی کدام کلمه است؟

بدترین دشنام بین‌المللی کدام کلمه است؟

همه مردمان عالم، اجماع دارند بر این نکته که فرهنگ اهمیتی حیثیتی و حیاتی برای نوع بشر ...
1