کبنا ؛ سیدعلی عباس محدث
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان کبنا نیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
روزنگار انقلاب اسلامی بیانگر این واقعیت بود که مردم ایران باید اقتصادی دولتی با حداکثر دخالت دولت را در بدو انقلاب تجربه کنند. واکنش های آن روز دولتمردان و چالشهای موجود در مدیریت نظام، کشتی انقلاب را در میان طوفانهای متلاطم، به استقامت می طلبید. جریانهای فکری متعددی سعی داشتند که مردم بویژه عوام را با خود همراه کنند و هر کدام ایدئولوژی خود را تنها منش دیکتاتورزدایی ایران معرفی می کرد. گرچه کشتی بان نظام، به دنبال حذف و خواهان تفرقه زود هنگام بین جریانات فکری نبودند، لیکن سهم خواهی سران گروه های سیاسی، به نحوی بود که تحمل عقب افتادن از رقیب را نداشتند. بعد از رفراندوم ملت ایران و انتخاب نظام «جمهوری اسلامی» با حداکثر آراء، همه شائبه ها برطرف و به قولی سره از ناسره مشخص گردید.
پس از این تحولاتِ اجتناب ناپذیری که در تشکیل حکومت ها و بعد از هر انقلابی قابل مشاهده است، در ایران نیز باید ساختار سازی انجام و چهارچوب نظام طراحی و تدوین می شد. یعنی اینکه اولویت ها تبیین، نیازهای اولیه تعیین و بدنه اصلی حکومت اسلامی مشخص می شد. گرچه تشکیل این حکومت علیرغم خواست قدرت های اول دنیا بود، منتهی هرکس در کنار رهبری انقلاب قرار می گرفت، آموخته بود که باید مردم را باور داشته و خود را متناسب با نیازهای ملی مردم در مسیر پر خطر مدیریت قرار دهد.
پس از ثبات مدیریت نظام، به این نتیجه رسیدند که اقشار آسیب پذیر، نیازمند و معلول جامعه، تسریعاً می بایست مورد توجه و حمایت دولت قرار گیرند. لذا لایحه قانونی راجع به تشکیل سازمان بهزیستی کشور مصوب 1359 و اصلاحات و الحاقات به عمل آمده در جلسه علنی روز سه شنبه مورخ نهم بهمن 1357 و جلسه مورخ 25 /4/ 59 شورای انقلاب در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. این لایحه، ماده واحده ای داشت که در آن اشاره شده بود به اینکه، «در جهت تحقق مفاد اصول 21 و 29 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و بمنظور تأمین موجبات برنامه ریزی، هماهنگی، نظارت و ارزشیابی و تهیه هنجارها و استانداردهای خدماتی و توسعه دامنه اجرای برنامه های بهزیستی در زمینه حمایت خانواده های بی سرپرست و نیازمند و ارائه خدمات مختلف به کودکان و تدارک امکانات پیشگیری و درمانی و توانبخشی حرفه ای و اجتماعی معلولین جسمی و روانی و تجدید تربیت منحرفین اجتماعی و حمایت و نگهداری از کودکان و اطفال بی سرپرست و معلولین غیرقابل توانبخشی و سالمندان نیازمند و آموزش نیروی انسانی خدمات بهزیستی و توانبخشی و تأمین موجبات تشویق، جلب مشارکت و فعالیت های گروه های داوطلب و موسسات غیردولتی، سازمان بهزیستی کشور تشکیل می شود».
در ادامه این لایحه، مفاد حوزه های تخصصی و نظارتی آن تعیین و چگونگی مدیریت آن در سطح کلان و استانها اعلام گردید. از جمله اینکه دورنمای سازمان بهزیستی همچون سایر دستگاه های دولتی، گام به گام به سوی تعالی و تسهیل نگری در خدمات، تربیت نیروی انسانی، تبیین افق پویای بهزیستی و کاهش آسیب های پیش رو در تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، قدم بردارد. گرچه قبل از انقلاب نیز به نام دیگری و در جهتی تقریباً مشابه اهداف این لایحه فعالیت هایی صورت می گرفت لیکن در این لایحه برنامه هایی را به سازمان بهزیستی محول کردند که در چنین زمانی می بایست در کنار برنامه توسعه طلبانه کشور، مهمترین اصل، بازتوانی و خودکفایی جامعه هدف باشد و تنها آن بخش از معلولان و بی سرپرستان و نیازمندان غیر قابل توانمندسازی، از مستمری ماهیانه استفاده نمایند.
در مطالعه بازنگریهای بعدی اساسنامه سازمان بهزیستی، پویایی و تعالی نگری را شفاهاً شاهدیم در حالیکه عملاً فعالیتهای آن به لحاظ ضعف مدیریتی از دیرباز تاکنون، نوعی ..و بی انضباطی در تحولات توسعه نگرانه را در سطوح مختلف مدیریت می کند. اینکه معلولان غیر قابل توانبخشی و کسانی که در نتیجه حوادث و بلایای طبیعی و ... دچار معلولیت شده و دولت را ملزم به حمایت می کنند و یا کسانی که به همین دلایل یا مشابه آنها مشمول خدمات حمایتی مستمر قرار می گیرند، فرایندی است که همه بخش های دولت را به تلاش، برنامه ریزی و حمایت می طلبد.
در استانهای محروم که با محدودیت امکانات، دانش بومی و همگرایی اجتماعی برخوردارند، چون نظارت به ندرت صورت می گیرد و پاسخگویی نیز مستمراً مطالبه نمی شود، پویایی سازمان نیز غیر ممکن وانمود می شود. استنادم به آمار و ارقام های فریبنده ای است که همه ساله در بیان رقم های ریالی کلان و نتیجه گیری ها، بصورت مفاهیم انتزاعی بیان و از آنجا که کسی به متن نمی نگرد و یا با اهداف عالیه سازمان آشنایی ندارند، چون با نام معلولان، ایتام و نیازمندان، و خواسته های ابتدایی آنان محاوره می کنند، مسئولین نیز به دیده ترحم، تفقد می کنند و هر چه گفته می شود را کعبه آمال جامعه هدف می بینند.
امروز که هفته بهزیستی است، مقایسه زمان می شود ولی مقایسه آنچه برای جامعه هدف هزینه می شود با آنچه ..و دست نوشته های برخی مسئولین می شود، صورت نمی گیرد تا پویایی سازمان را به.....همراهان، ممکن انگارند. باید آسیب شناسی کنیم تا همه بدانند که اگر اینگونه نمی شد، رسیدن به اهداف سازمان بهزیستی دور از دسترس نبود. به عنوان مثال، وقتی از 18 سال پیش(سال ورودم به سازمان بهزیستی) تا اواسط سال 1391، مدیریت بهزیستی را ملاحظه می کنیم، می بینیم که شخص اول، از بین افراد تحصیلکرده سازمان و یا پزشکان دانشگاه علوم پزشکی«به غیر از مقطعی سه چهار ماهه» و البته از مجرای جریانهای سیاسی انتخاب می شدند. پس از آن چه شد؟ تحصیلات غیر ضروری، عملگرایی بیهوده انگاری، صلاحیت و شایستگی باور غلط، حفظ عزت و شخصیت تشکیلات سازمان بهزیستی مخدوش و ...با خدمات سازمان خلاقیت و نبوغ مدیریتی محسوب گردید.
در بازدید مسئولین استانی از واحدهای اسماً خصوصی و رسماً وابسته به کارمندان سازمان بهزیستی، نگفتند که در استان ما و با وجود واگذاری بیش از 400 مرکز غیر دولتی در واحد های مختلف سازمان، تنها دو مرکز شبانه روزی «ایران» و «فردوس» است که ارزش بازدید شدن را دارند. ولی در کنار همین دو مرکز، می شد سرزده از مرکز یا مراکزی بازدید کرد که در دوره های گذشته به لحاظ تخلفات مستمرشان کسر یارانه شدند و اکنون نیز در شرایطی که پیمانکار و کارفرما یکی است و به نوعی دوغ و دوشاب در سازمان یکی است، نه تنها بر.. نهاده اند بلکه مورد حمایت مضاعف نیز قرار دارد. چرا این مراکز را که هم سرانه دریافت یارانه شان بیشتر است و هم منشاء قدرت طلبی شده اند، را نظاره نکردید؟
در همان 18 سال گذشته نیروی انسانی در واحد های تخصصی، اداری، نظارتی و اجرایی سازمان را مقایسه کنیم که اکثراً تحصیلات عالیه دانشگاهی و تجربه کافی و مؤثری داشتند ولی امروز همه جایگاهها به ثمن بخش فروخته شده و پایه مدیریت نوین یعنی داشتن ثبات شغلی برای برنامه ریزی بلند مدت و یا اصلاً اختیار برنامه داشتن بهایی ندارد. چگونه می توان تصور کرد که طی 18 سال، از بالاترین سطوح تحصیلی به نازلترین حد ممکن سقوط کارآمدی را مشاهده کنیم و آن وقت چون نه سازمان بهزیستی برایمان مهم باشد و نه چگونه زندگی کردن جامعه هدفش ارزشی داشته باشد، هر چه دیدیم را نهایت خدمت و هرچه گفتند را غایت زندگی مردم باور کنیم؟ این است مدیریت نظارت؟
بنابراین وقتی که از نهایت مثبت بودن به منتهی الیه واپسگرایی جهش کنیم محرومیت استان ما بعید نیست. اینکه سفارش تان می کنند تا مدیری را به زور نگه دارید، یعنی در عقب ماندگی استان، تلاش مضاعف دارید. اینکه بین گفتمان فکری تا واقعیت عینی مدیریت، شکافی به عمق .. و مصلحت اندیشی و ...باشد، خود عامل اساسی عقب ماندگی استان است. سازمان بهزیستی که یکی از متولیان نظارت بر آسیب های اجتماعی است، می تواند میدان تحقیقات علمی در جهت کنترل، کاهش و مبارزه با آسیب های اجتماعی باشد که اتفاقاً نیازمند مدیریت آسیب شناس است نه اینکه خود آسیبی برای سلامت اجتماعی باشد. علیرغم برخورداری اکثریت نیروهای رسمی سازمان از دانش تخصصی در حوزه های توانبخشی، اجتماعی و توسعه پیشگیری، و واگذاری مدیریت سازمان از نیروهای متعهد و مسئولیت پذیر، به نیروهای ناتوان میهمان، قراردادی و بی تجربه، یادآور حکومت سلطان سنجر است که پس از شکست حکومتش در مدتی اندک، بیان می کند که چون کسی بر من ایرادی نمی گرفت و شاید حکومت من برای کسی اهمیتی نداشت، کارهای مهم را به افراد ضعیف و ناتوان و کارهای آسان و پیش پا افتاده را به آدمهای قدر و توانمند دادم که چون اولی ها از انجام کارها ناتوان بودند و دومی ها هم انجام امور را در شأن خود نمی دیدند، همه امور بلاتصدی ماند و این شد که پایه حکومتم متلاشی، خود را رسوا و مردم را بیچاره کردم.
ولذا سازمان بهزیستی می تواند مدیریت بررسی مسائل اجتماعی استان را مدیریت کند. ما می توانستیم پیشگیری و کنترل برخی از مسائل اجتماعی را صاحب نظر باشیم. ما باید برای ساماندهی امور معلولان و سالمندان در جامعه، دیگران را همواره پاسخگو کنیم نه همواره با التماس و دادخواهی، منت کشی کنیم. اگر بر این باوریم که بهزیستی از بدو تولد تا پایان عمر، افراد را تحت مراقبت و نظارت داشته و برنامه هایی جامع متناسب با شرایط سنی، اقتصادی، اجتماعی، جسمی و ... آنها دارد، حتی یک ریال هم به عنوان موردی یا هدیه سفرهای مسئولین، به غیر از جامعه هدف بهزیستی پرداخت نمی شد. علی ایحال، سازمان بهزیستی استان به فراخور توان مدیریتی اش ایفای نقش نموده و به اتکای ظرفیت مدیرانش در عملگرایی خدماتش مؤثر بوده است. ولی چنانچه شخصیت مدیریتی به سازمان بهزیستی برگردد، پویایی اش غیر ممکن نیست.
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان کبنا نیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
روزنگار انقلاب اسلامی بیانگر این واقعیت بود که مردم ایران باید اقتصادی دولتی با حداکثر دخالت دولت را در بدو انقلاب تجربه کنند. واکنش های آن روز دولتمردان و چالشهای موجود در مدیریت نظام، کشتی انقلاب را در میان طوفانهای متلاطم، به استقامت می طلبید. جریانهای فکری متعددی سعی داشتند که مردم بویژه عوام را با خود همراه کنند و هر کدام ایدئولوژی خود را تنها منش دیکتاتورزدایی ایران معرفی می کرد. گرچه کشتی بان نظام، به دنبال حذف و خواهان تفرقه زود هنگام بین جریانات فکری نبودند، لیکن سهم خواهی سران گروه های سیاسی، به نحوی بود که تحمل عقب افتادن از رقیب را نداشتند. بعد از رفراندوم ملت ایران و انتخاب نظام «جمهوری اسلامی» با حداکثر آراء، همه شائبه ها برطرف و به قولی سره از ناسره مشخص گردید.
پس از این تحولاتِ اجتناب ناپذیری که در تشکیل حکومت ها و بعد از هر انقلابی قابل مشاهده است، در ایران نیز باید ساختار سازی انجام و چهارچوب نظام طراحی و تدوین می شد. یعنی اینکه اولویت ها تبیین، نیازهای اولیه تعیین و بدنه اصلی حکومت اسلامی مشخص می شد. گرچه تشکیل این حکومت علیرغم خواست قدرت های اول دنیا بود، منتهی هرکس در کنار رهبری انقلاب قرار می گرفت، آموخته بود که باید مردم را باور داشته و خود را متناسب با نیازهای ملی مردم در مسیر پر خطر مدیریت قرار دهد.
پس از ثبات مدیریت نظام، به این نتیجه رسیدند که اقشار آسیب پذیر، نیازمند و معلول جامعه، تسریعاً می بایست مورد توجه و حمایت دولت قرار گیرند. لذا لایحه قانونی راجع به تشکیل سازمان بهزیستی کشور مصوب 1359 و اصلاحات و الحاقات به عمل آمده در جلسه علنی روز سه شنبه مورخ نهم بهمن 1357 و جلسه مورخ 25 /4/ 59 شورای انقلاب در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. این لایحه، ماده واحده ای داشت که در آن اشاره شده بود به اینکه، «در جهت تحقق مفاد اصول 21 و 29 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و بمنظور تأمین موجبات برنامه ریزی، هماهنگی، نظارت و ارزشیابی و تهیه هنجارها و استانداردهای خدماتی و توسعه دامنه اجرای برنامه های بهزیستی در زمینه حمایت خانواده های بی سرپرست و نیازمند و ارائه خدمات مختلف به کودکان و تدارک امکانات پیشگیری و درمانی و توانبخشی حرفه ای و اجتماعی معلولین جسمی و روانی و تجدید تربیت منحرفین اجتماعی و حمایت و نگهداری از کودکان و اطفال بی سرپرست و معلولین غیرقابل توانبخشی و سالمندان نیازمند و آموزش نیروی انسانی خدمات بهزیستی و توانبخشی و تأمین موجبات تشویق، جلب مشارکت و فعالیت های گروه های داوطلب و موسسات غیردولتی، سازمان بهزیستی کشور تشکیل می شود».
در ادامه این لایحه، مفاد حوزه های تخصصی و نظارتی آن تعیین و چگونگی مدیریت آن در سطح کلان و استانها اعلام گردید. از جمله اینکه دورنمای سازمان بهزیستی همچون سایر دستگاه های دولتی، گام به گام به سوی تعالی و تسهیل نگری در خدمات، تربیت نیروی انسانی، تبیین افق پویای بهزیستی و کاهش آسیب های پیش رو در تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، قدم بردارد. گرچه قبل از انقلاب نیز به نام دیگری و در جهتی تقریباً مشابه اهداف این لایحه فعالیت هایی صورت می گرفت لیکن در این لایحه برنامه هایی را به سازمان بهزیستی محول کردند که در چنین زمانی می بایست در کنار برنامه توسعه طلبانه کشور، مهمترین اصل، بازتوانی و خودکفایی جامعه هدف باشد و تنها آن بخش از معلولان و بی سرپرستان و نیازمندان غیر قابل توانمندسازی، از مستمری ماهیانه استفاده نمایند.
در مطالعه بازنگریهای بعدی اساسنامه سازمان بهزیستی، پویایی و تعالی نگری را شفاهاً شاهدیم در حالیکه عملاً فعالیتهای آن به لحاظ ضعف مدیریتی از دیرباز تاکنون، نوعی ..و بی انضباطی در تحولات توسعه نگرانه را در سطوح مختلف مدیریت می کند. اینکه معلولان غیر قابل توانبخشی و کسانی که در نتیجه حوادث و بلایای طبیعی و ... دچار معلولیت شده و دولت را ملزم به حمایت می کنند و یا کسانی که به همین دلایل یا مشابه آنها مشمول خدمات حمایتی مستمر قرار می گیرند، فرایندی است که همه بخش های دولت را به تلاش، برنامه ریزی و حمایت می طلبد.
در استانهای محروم که با محدودیت امکانات، دانش بومی و همگرایی اجتماعی برخوردارند، چون نظارت به ندرت صورت می گیرد و پاسخگویی نیز مستمراً مطالبه نمی شود، پویایی سازمان نیز غیر ممکن وانمود می شود. استنادم به آمار و ارقام های فریبنده ای است که همه ساله در بیان رقم های ریالی کلان و نتیجه گیری ها، بصورت مفاهیم انتزاعی بیان و از آنجا که کسی به متن نمی نگرد و یا با اهداف عالیه سازمان آشنایی ندارند، چون با نام معلولان، ایتام و نیازمندان، و خواسته های ابتدایی آنان محاوره می کنند، مسئولین نیز به دیده ترحم، تفقد می کنند و هر چه گفته می شود را کعبه آمال جامعه هدف می بینند.
امروز که هفته بهزیستی است، مقایسه زمان می شود ولی مقایسه آنچه برای جامعه هدف هزینه می شود با آنچه ..و دست نوشته های برخی مسئولین می شود، صورت نمی گیرد تا پویایی سازمان را به.....همراهان، ممکن انگارند. باید آسیب شناسی کنیم تا همه بدانند که اگر اینگونه نمی شد، رسیدن به اهداف سازمان بهزیستی دور از دسترس نبود. به عنوان مثال، وقتی از 18 سال پیش(سال ورودم به سازمان بهزیستی) تا اواسط سال 1391، مدیریت بهزیستی را ملاحظه می کنیم، می بینیم که شخص اول، از بین افراد تحصیلکرده سازمان و یا پزشکان دانشگاه علوم پزشکی«به غیر از مقطعی سه چهار ماهه» و البته از مجرای جریانهای سیاسی انتخاب می شدند. پس از آن چه شد؟ تحصیلات غیر ضروری، عملگرایی بیهوده انگاری، صلاحیت و شایستگی باور غلط، حفظ عزت و شخصیت تشکیلات سازمان بهزیستی مخدوش و ...با خدمات سازمان خلاقیت و نبوغ مدیریتی محسوب گردید.
در بازدید مسئولین استانی از واحدهای اسماً خصوصی و رسماً وابسته به کارمندان سازمان بهزیستی، نگفتند که در استان ما و با وجود واگذاری بیش از 400 مرکز غیر دولتی در واحد های مختلف سازمان، تنها دو مرکز شبانه روزی «ایران» و «فردوس» است که ارزش بازدید شدن را دارند. ولی در کنار همین دو مرکز، می شد سرزده از مرکز یا مراکزی بازدید کرد که در دوره های گذشته به لحاظ تخلفات مستمرشان کسر یارانه شدند و اکنون نیز در شرایطی که پیمانکار و کارفرما یکی است و به نوعی دوغ و دوشاب در سازمان یکی است، نه تنها بر.. نهاده اند بلکه مورد حمایت مضاعف نیز قرار دارد. چرا این مراکز را که هم سرانه دریافت یارانه شان بیشتر است و هم منشاء قدرت طلبی شده اند، را نظاره نکردید؟
در همان 18 سال گذشته نیروی انسانی در واحد های تخصصی، اداری، نظارتی و اجرایی سازمان را مقایسه کنیم که اکثراً تحصیلات عالیه دانشگاهی و تجربه کافی و مؤثری داشتند ولی امروز همه جایگاهها به ثمن بخش فروخته شده و پایه مدیریت نوین یعنی داشتن ثبات شغلی برای برنامه ریزی بلند مدت و یا اصلاً اختیار برنامه داشتن بهایی ندارد. چگونه می توان تصور کرد که طی 18 سال، از بالاترین سطوح تحصیلی به نازلترین حد ممکن سقوط کارآمدی را مشاهده کنیم و آن وقت چون نه سازمان بهزیستی برایمان مهم باشد و نه چگونه زندگی کردن جامعه هدفش ارزشی داشته باشد، هر چه دیدیم را نهایت خدمت و هرچه گفتند را غایت زندگی مردم باور کنیم؟ این است مدیریت نظارت؟
بنابراین وقتی که از نهایت مثبت بودن به منتهی الیه واپسگرایی جهش کنیم محرومیت استان ما بعید نیست. اینکه سفارش تان می کنند تا مدیری را به زور نگه دارید، یعنی در عقب ماندگی استان، تلاش مضاعف دارید. اینکه بین گفتمان فکری تا واقعیت عینی مدیریت، شکافی به عمق .. و مصلحت اندیشی و ...باشد، خود عامل اساسی عقب ماندگی استان است. سازمان بهزیستی که یکی از متولیان نظارت بر آسیب های اجتماعی است، می تواند میدان تحقیقات علمی در جهت کنترل، کاهش و مبارزه با آسیب های اجتماعی باشد که اتفاقاً نیازمند مدیریت آسیب شناس است نه اینکه خود آسیبی برای سلامت اجتماعی باشد. علیرغم برخورداری اکثریت نیروهای رسمی سازمان از دانش تخصصی در حوزه های توانبخشی، اجتماعی و توسعه پیشگیری، و واگذاری مدیریت سازمان از نیروهای متعهد و مسئولیت پذیر، به نیروهای ناتوان میهمان، قراردادی و بی تجربه، یادآور حکومت سلطان سنجر است که پس از شکست حکومتش در مدتی اندک، بیان می کند که چون کسی بر من ایرادی نمی گرفت و شاید حکومت من برای کسی اهمیتی نداشت، کارهای مهم را به افراد ضعیف و ناتوان و کارهای آسان و پیش پا افتاده را به آدمهای قدر و توانمند دادم که چون اولی ها از انجام کارها ناتوان بودند و دومی ها هم انجام امور را در شأن خود نمی دیدند، همه امور بلاتصدی ماند و این شد که پایه حکومتم متلاشی، خود را رسوا و مردم را بیچاره کردم.
ولذا سازمان بهزیستی می تواند مدیریت بررسی مسائل اجتماعی استان را مدیریت کند. ما می توانستیم پیشگیری و کنترل برخی از مسائل اجتماعی را صاحب نظر باشیم. ما باید برای ساماندهی امور معلولان و سالمندان در جامعه، دیگران را همواره پاسخگو کنیم نه همواره با التماس و دادخواهی، منت کشی کنیم. اگر بر این باوریم که بهزیستی از بدو تولد تا پایان عمر، افراد را تحت مراقبت و نظارت داشته و برنامه هایی جامع متناسب با شرایط سنی، اقتصادی، اجتماعی، جسمی و ... آنها دارد، حتی یک ریال هم به عنوان موردی یا هدیه سفرهای مسئولین، به غیر از جامعه هدف بهزیستی پرداخت نمی شد. علی ایحال، سازمان بهزیستی استان به فراخور توان مدیریتی اش ایفای نقش نموده و به اتکای ظرفیت مدیرانش در عملگرایی خدماتش مؤثر بوده است. ولی چنانچه شخصیت مدیریتی به سازمان بهزیستی برگردد، پویایی اش غیر ممکن نیست.
در ضمن تمام مدیران قبلی بهزیستی پزشک های عمومی بودن که هیچ اطلاعی از بهزیستی نداشتن ولی مدیر حال بهزیستی اقای اتابک از بدنه بهزیستی می باشد و بهترین مدیریت را داراست و همه به این امر واقف هستند .