کبنا ؛
استان کهگیلویه و بویراحمد همواره از حسادتها و نگرشهای قومی و جناحی ضربه خورده و در دورانهایی نیز این خصایل نکوهیده با گره خوردن به منافع شخصی و گروهی افراد صاحب قدرت و جایگاه سیاسی و اداری روزهای سیاه و رقتباری را برای سرزمین متمدن و دارای هویت کهگیلویه و بویراحمد رقم زده است.
به گزارش کبنا نیوز به نقل از ابتکارجنوب، کمتر کسی است که پشیمانیهای مجمع نمایندگان سابق این استان، علی محمد بزرگواری، قدرت حسینی و ستار هدایتخواه را در مخالفت بیدلیل با قوام نوذری از یاد برده است؛ مخالفتهایی که دو تن از این نمایندگان بعد از دوران بسیار کوتاه مدیرت نوذری شروع کردند و در پایان نیز علیمحمد بزرگواری را با خود همراه کردند، هیچ دلیل مردم پسندی ندارد و تنها رضایت عدهای خاص و حلقهای محدود اطراف چند نماینده را محقق کرده است.
بعد از آن که هر سه نماینده برای برکناری قوام نوذری کاسههایشان را یکی کردند، تنها تز و آرزوی آنها این بود که قوام نوذری برود هرکسی میخواهد بیاید!
آنها نیمی از یکسال ارزشمند را در فصل کار و جهش کهگیلویه و بویراحمد برای لابی و متقاعد کردن وزیر و دیگران تلف کردند تا بالاخره نوذری را فراری دادند؛ نمایندگان مجلس در همه این مدت وظایف و امورات مردم و موکلینشان را رها کردند و در تهران برای عزل استاندار، چادر زدند و بالاخره هم موفق به این کار شدند اما هرگز به این سوال اساسی در افکار عمومی پاسخ نگفتند که چرا قوام نوذری باید برکنار میشد و جایگذین وی چه کسی بود که آنها این همه برای رفتنش شب و روزشان را گم کردند؟
واقعیت این است که آنها هیچ پاسخی ندارند و تنها میخواستند استاندار نیروی آنها باشد و مدیران را سفارشی چینش کند و برای همین میگفتند نوذری برود هر کسی میخواهد بیاید.
نتیجه این رویکرد مردود نمایندگان سابق این استان آمدن استانداری به کهگیلویه و بویراحمد بود که از تنها دستاوردهای آمدنش کسب تجربه مدیریتی برای خودش و تخریپ تپه تاریخی استانداری برای این استان بود.
اما علی نیکزاد هم نتوانست از تیغ نمایندگان این استان بگذرد و او هم یکسال بیشتر دوام نیاورد و باز هم کلاهش با نمایندگان در هم رفت و تقریبا چنین سرنوشتی در مورد استاندار یکساله بعدی یعنی سید حسین صابری هم تکرار شد ولی رفتن او یک تفاوت عمده با بقیه رفتنهای متمادی از استانداری این استان بود؛ تقریبا همه استان به صورت یکپارچه با درس گرفتن از ضعفها و خیانتهایی که بر این استان رفت، برای آمدن یک استاندار بومی اجماع کردند و بعد از همه سبک و سنگین کردنها سید موسی خادمی به عنوان هیجدهمین استاندار کهگیلویه و بویراحمد وارد استانداری شد.
این روند و شیوه عملکردی گویا همچنان ادامه دارد تا باز هم این استان چوب برخی جهالتها و خودخواهیها و منفعتطلبیها را بخورد.
اکنون مدیریت سید موسی خادمی به نیمه راه یکساله نرسیده است، فارغ از خوب و بد عملکرد آقای خادمی، گروهی از افرادی که مطالبه عمومی ندارند و باید به دغدغه آنها برای توسعه این استان شک کرد، تحرکاتی را برای خالی کردن زیر پای استاندار بومی این استان آغاز کردند و نگرانیهای خود را به سطح رسانهها کشاندند و در تهران برای لابیهای بیاساس و واپسگرا تلاش میکنند.
اگر چه در این تحرکات، نمایندگان کنونی این استان در مجلس شورای اسلامی نقش زیادی ندارند و نگرانیهای آنان به چینش نیروها محدود میشود ولی همین موضوع نیز نگران کننده است چرا که نمایندگان اصولگرای مجلس گویا پیام مردم در روز 24 خرداد سال قبل را نشنیدند و اکنون هم میخواهند در چینش نیروها حرف اول و آخر را بزنند.
در کنار این موارد، برخی سیاسیون، اصلاحطلبان و کاندیداهای احتمالی مجلس آینده نیز به ویژه در کهگیلویه دست به کار شدند تا از خادمی عبور کنند و به فکر تحقق و تضمین سهم خود از چینش نیروها و تصمیمگیریها باشند.
خیلی از این افراد درک نکردند که این استان از این مخالفتها و« این برود هر کی بیایدها» تا چه حد عقب نگه داشته شده و ضرر کرده است.
حال در مورد استاندار بومی این استان که عملکرد 10 ماههاش در بسیاری زمینهها، امیدوار کننده بود این سوال اساسی مطرح است که با توجه به ماهیت اعتدالی دولت، مجلس اصولگرای حاکم و قوای دیگر و نهادهای حاکمیتی چه کسی میتواند بهتر از سید موسی خادمی باشد که عدهای به امید رسیدن به منافع و مطامع خود از او حمایت کردند و اینک همان عده به فکر عبور از استاندار بومی هستند؟
آرزویی که اگر برآورده شود، پایان عمر مدیریت بومی در این استان است.
از سوی دیگر این عده بر چه اساسی در این چند ماه محدود مدیریت استاندار بومی موفق به آنالیز و ارزیابی عملکرد او کردند؟
این چه شیوه غلطی است که یک فرد تا منافع شخصاش آنگونه که میخواهد تامین نشده و یا صاحب پست و مقامی نشده همه چیز را رها میکند و سیاست این برود هر کی میخواهد، بیاید را دنبال میکند؟ مگر این استان محل آزمون و خطا و مدیریتهای یکساله است؟ مگر مردم بازیچه شما سیاسیون و فرصتطلبان هستند؟
اگر آقای خادمی از یک فیلتر قانونی، و با اجماع عمومی اکثریت سیاسیون این استان، نماینده دولت برآمده از قاطبه مردم شده است، اکنون شما حق ندارید بخواهید به جای مردم تصمیم بگیرید و از قدرتی که همین مردم به شما دادند، سوء استفاده کنید.
مردم تغییر را احساس کردند و به آینده این استان امیدوار شدند؛ قرار نیست اگر تغییری در این استان تضمین کننده منافع شما و جایگاه سیاسی شما نیست، این فرصت را از مردم بگیرید و در راه توسعه این استان سنگاندازی کنید.
مردم کار عمومی میخواهند نه انتصاب یک مدیر در فلان اداره را! مردم از بیکاری رنج میبرند و دغدغه شما جایگاه سیاسیاتان و کسب رضایت طوایف با به کار گماشتن این مدیر و آن مدیر هست؟
شرمآور است که اینگونه، مصلحت این استان را به منافع خود فروختید؟ اگر حرف مردم پسندی دارید آن را شفاف به مردم بگویید نه اینکه به شیوههای شبنامهای و جوسازی به مقاصد خود برسید.
اگر خادمی مدیر شایستهای نبود، حرفی نیست ولی شما چرا آن زمان نگفتید؟ اگر ناراضی بودید بر سر چه معامله کردید و ساکت شدید تا الان که منافع و مطامعتان آنگونه که میخواهید تامین نشده است؟
سید علی محمد بزرگواری نیز باید به این سوال پاسخ دهد، او که از حامیان اصلی خادمی بوده اکنون چه شده است که بانگ اعتراض و انتقاد را برآورده و از هر سایت و تریبونی به انتصابها خرده میگیرد؟ مگر دولت عوض نشده که مدیران همسو و هماهنگ را انتخاب کند؛ چرا باید از قدرت نمایندگی در جهت منافع مردم استفاده نکرد و به فکر انتخابات دور آینده بود؟
از سوی دیگر اصلاحطلبان کهگیلویه و بویراحمدی باید شرایط کشور، ترکیب هیئت دولت، مجلس حاکم و فضای خشک و ناامید کننده این هشت سال را درک کنند و از خادمی انتظار نداشته باشند که صرفا اصلاحطلبانه فکر کند و تصمیم بگیرد چرا که او هم تابع سیاستهای دولتی است که وعده و شعار وفاق ملی و اعتدال را به مردم داده است.
به هر حال فارغ از اینکه خادمی تا چه حد قادر به تحقق اهداف توسعهای این استان هست؛ از همه دلسوزان و افراد دارای اندیشه در هر دو طیف موسوم به اصلاحطلبی و اصولگرایی انتظار میرود که دولت جدید را یاری کنند و یک بار برای همیشه تفکرات جناحی و قومی را کنار بگذارند و این استان را با مدیریت بومی به جلو ببرند؛ چرا که دیگر فرصت آزمون و خطار را ندارد.
از آقای استاندار و تیم همراه او نیز انتظار میرود که در توجه به خواستههای عمومی قاطبه مردم در ابعاد مختلف دقت نظر کند و اجازه بینظمی و آشفتگی را در تیم مدیریتیاش ندهد؛ از سوی دیگر آقای خادمی باید بداند که فرصتطلبان در کمین او هستند و بیتوجهی به آنها به معنی نارضایتی شایستگان و افراد جریانمحوری است که اگر منزوی شدند، مدیریت این استان نمیتواند در جمع فرصتطلبان، مدیران ضعیف، و بینظمیهای سازمانی ره به جایی ببرد.
خادمی همچنین باید مراقب برخی اندیشههای قومیتی و عملکردهای طایفهگرایانه تیم مدیریتی خود باشد.
کریم بنام -ابتکار جنوب
استان کهگیلویه و بویراحمد همواره از حسادتها و نگرشهای قومی و جناحی ضربه خورده و در دورانهایی نیز این خصایل نکوهیده با گره خوردن به منافع شخصی و گروهی افراد صاحب قدرت و جایگاه سیاسی و اداری روزهای سیاه و رقتباری را برای سرزمین متمدن و دارای هویت کهگیلویه و بویراحمد رقم زده است.
به گزارش کبنا نیوز به نقل از ابتکارجنوب، کمتر کسی است که پشیمانیهای مجمع نمایندگان سابق این استان، علی محمد بزرگواری، قدرت حسینی و ستار هدایتخواه را در مخالفت بیدلیل با قوام نوذری از یاد برده است؛ مخالفتهایی که دو تن از این نمایندگان بعد از دوران بسیار کوتاه مدیرت نوذری شروع کردند و در پایان نیز علیمحمد بزرگواری را با خود همراه کردند، هیچ دلیل مردم پسندی ندارد و تنها رضایت عدهای خاص و حلقهای محدود اطراف چند نماینده را محقق کرده است.
بعد از آن که هر سه نماینده برای برکناری قوام نوذری کاسههایشان را یکی کردند، تنها تز و آرزوی آنها این بود که قوام نوذری برود هرکسی میخواهد بیاید!
آنها نیمی از یکسال ارزشمند را در فصل کار و جهش کهگیلویه و بویراحمد برای لابی و متقاعد کردن وزیر و دیگران تلف کردند تا بالاخره نوذری را فراری دادند؛ نمایندگان مجلس در همه این مدت وظایف و امورات مردم و موکلینشان را رها کردند و در تهران برای عزل استاندار، چادر زدند و بالاخره هم موفق به این کار شدند اما هرگز به این سوال اساسی در افکار عمومی پاسخ نگفتند که چرا قوام نوذری باید برکنار میشد و جایگذین وی چه کسی بود که آنها این همه برای رفتنش شب و روزشان را گم کردند؟
واقعیت این است که آنها هیچ پاسخی ندارند و تنها میخواستند استاندار نیروی آنها باشد و مدیران را سفارشی چینش کند و برای همین میگفتند نوذری برود هر کسی میخواهد بیاید.
نتیجه این رویکرد مردود نمایندگان سابق این استان آمدن استانداری به کهگیلویه و بویراحمد بود که از تنها دستاوردهای آمدنش کسب تجربه مدیریتی برای خودش و تخریپ تپه تاریخی استانداری برای این استان بود.
اما علی نیکزاد هم نتوانست از تیغ نمایندگان این استان بگذرد و او هم یکسال بیشتر دوام نیاورد و باز هم کلاهش با نمایندگان در هم رفت و تقریبا چنین سرنوشتی در مورد استاندار یکساله بعدی یعنی سید حسین صابری هم تکرار شد ولی رفتن او یک تفاوت عمده با بقیه رفتنهای متمادی از استانداری این استان بود؛ تقریبا همه استان به صورت یکپارچه با درس گرفتن از ضعفها و خیانتهایی که بر این استان رفت، برای آمدن یک استاندار بومی اجماع کردند و بعد از همه سبک و سنگین کردنها سید موسی خادمی به عنوان هیجدهمین استاندار کهگیلویه و بویراحمد وارد استانداری شد.
این روند و شیوه عملکردی گویا همچنان ادامه دارد تا باز هم این استان چوب برخی جهالتها و خودخواهیها و منفعتطلبیها را بخورد.
اکنون مدیریت سید موسی خادمی به نیمه راه یکساله نرسیده است، فارغ از خوب و بد عملکرد آقای خادمی، گروهی از افرادی که مطالبه عمومی ندارند و باید به دغدغه آنها برای توسعه این استان شک کرد، تحرکاتی را برای خالی کردن زیر پای استاندار بومی این استان آغاز کردند و نگرانیهای خود را به سطح رسانهها کشاندند و در تهران برای لابیهای بیاساس و واپسگرا تلاش میکنند.
اگر چه در این تحرکات، نمایندگان کنونی این استان در مجلس شورای اسلامی نقش زیادی ندارند و نگرانیهای آنان به چینش نیروها محدود میشود ولی همین موضوع نیز نگران کننده است چرا که نمایندگان اصولگرای مجلس گویا پیام مردم در روز 24 خرداد سال قبل را نشنیدند و اکنون هم میخواهند در چینش نیروها حرف اول و آخر را بزنند.
در کنار این موارد، برخی سیاسیون، اصلاحطلبان و کاندیداهای احتمالی مجلس آینده نیز به ویژه در کهگیلویه دست به کار شدند تا از خادمی عبور کنند و به فکر تحقق و تضمین سهم خود از چینش نیروها و تصمیمگیریها باشند.
خیلی از این افراد درک نکردند که این استان از این مخالفتها و« این برود هر کی بیایدها» تا چه حد عقب نگه داشته شده و ضرر کرده است.
حال در مورد استاندار بومی این استان که عملکرد 10 ماههاش در بسیاری زمینهها، امیدوار کننده بود این سوال اساسی مطرح است که با توجه به ماهیت اعتدالی دولت، مجلس اصولگرای حاکم و قوای دیگر و نهادهای حاکمیتی چه کسی میتواند بهتر از سید موسی خادمی باشد که عدهای به امید رسیدن به منافع و مطامع خود از او حمایت کردند و اینک همان عده به فکر عبور از استاندار بومی هستند؟
آرزویی که اگر برآورده شود، پایان عمر مدیریت بومی در این استان است.
از سوی دیگر این عده بر چه اساسی در این چند ماه محدود مدیریت استاندار بومی موفق به آنالیز و ارزیابی عملکرد او کردند؟
این چه شیوه غلطی است که یک فرد تا منافع شخصاش آنگونه که میخواهد تامین نشده و یا صاحب پست و مقامی نشده همه چیز را رها میکند و سیاست این برود هر کی میخواهد، بیاید را دنبال میکند؟ مگر این استان محل آزمون و خطا و مدیریتهای یکساله است؟ مگر مردم بازیچه شما سیاسیون و فرصتطلبان هستند؟
اگر آقای خادمی از یک فیلتر قانونی، و با اجماع عمومی اکثریت سیاسیون این استان، نماینده دولت برآمده از قاطبه مردم شده است، اکنون شما حق ندارید بخواهید به جای مردم تصمیم بگیرید و از قدرتی که همین مردم به شما دادند، سوء استفاده کنید.
مردم تغییر را احساس کردند و به آینده این استان امیدوار شدند؛ قرار نیست اگر تغییری در این استان تضمین کننده منافع شما و جایگاه سیاسی شما نیست، این فرصت را از مردم بگیرید و در راه توسعه این استان سنگاندازی کنید.
مردم کار عمومی میخواهند نه انتصاب یک مدیر در فلان اداره را! مردم از بیکاری رنج میبرند و دغدغه شما جایگاه سیاسیاتان و کسب رضایت طوایف با به کار گماشتن این مدیر و آن مدیر هست؟
شرمآور است که اینگونه، مصلحت این استان را به منافع خود فروختید؟ اگر حرف مردم پسندی دارید آن را شفاف به مردم بگویید نه اینکه به شیوههای شبنامهای و جوسازی به مقاصد خود برسید.
اگر خادمی مدیر شایستهای نبود، حرفی نیست ولی شما چرا آن زمان نگفتید؟ اگر ناراضی بودید بر سر چه معامله کردید و ساکت شدید تا الان که منافع و مطامعتان آنگونه که میخواهید تامین نشده است؟
سید علی محمد بزرگواری نیز باید به این سوال پاسخ دهد، او که از حامیان اصلی خادمی بوده اکنون چه شده است که بانگ اعتراض و انتقاد را برآورده و از هر سایت و تریبونی به انتصابها خرده میگیرد؟ مگر دولت عوض نشده که مدیران همسو و هماهنگ را انتخاب کند؛ چرا باید از قدرت نمایندگی در جهت منافع مردم استفاده نکرد و به فکر انتخابات دور آینده بود؟
از سوی دیگر اصلاحطلبان کهگیلویه و بویراحمدی باید شرایط کشور، ترکیب هیئت دولت، مجلس حاکم و فضای خشک و ناامید کننده این هشت سال را درک کنند و از خادمی انتظار نداشته باشند که صرفا اصلاحطلبانه فکر کند و تصمیم بگیرد چرا که او هم تابع سیاستهای دولتی است که وعده و شعار وفاق ملی و اعتدال را به مردم داده است.
به هر حال فارغ از اینکه خادمی تا چه حد قادر به تحقق اهداف توسعهای این استان هست؛ از همه دلسوزان و افراد دارای اندیشه در هر دو طیف موسوم به اصلاحطلبی و اصولگرایی انتظار میرود که دولت جدید را یاری کنند و یک بار برای همیشه تفکرات جناحی و قومی را کنار بگذارند و این استان را با مدیریت بومی به جلو ببرند؛ چرا که دیگر فرصت آزمون و خطار را ندارد.
از آقای استاندار و تیم همراه او نیز انتظار میرود که در توجه به خواستههای عمومی قاطبه مردم در ابعاد مختلف دقت نظر کند و اجازه بینظمی و آشفتگی را در تیم مدیریتیاش ندهد؛ از سوی دیگر آقای خادمی باید بداند که فرصتطلبان در کمین او هستند و بیتوجهی به آنها به معنی نارضایتی شایستگان و افراد جریانمحوری است که اگر منزوی شدند، مدیریت این استان نمیتواند در جمع فرصتطلبان، مدیران ضعیف، و بینظمیهای سازمانی ره به جایی ببرد.
خادمی همچنین باید مراقب برخی اندیشههای قومیتی و عملکردهای طایفهگرایانه تیم مدیریتی خود باشد.
کریم بنام -ابتکار جنوب