تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۲۷
کد مطلب : ۵۲۴۰۰

آقای استاندار حواست با من است؟

۴
۰
کبنا ؛ 


مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان کبنا نیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
من یک مدیر است. روزی من با خودم در حال صحبت بود ، البته من همیشه با خودم جلسه و نشست برگزار می کند ، جلسه های مهمی هم برگزار می شود و خروجی های بسیار مهمی هم دارد. البته این جلسات از نشستها و جلسات مهمی که مثلا برای جابه جا کردن فایلها و اتاقهای کارکنان یا اینکه به فلان سفر برای شرکت در اختتامیه بهمان جشنواره رفته ام برگزار می شود و همه در بعضی از روزنامه های استان با تیتر درشت انعکاس داده می شود ، سواست. دوست دارم در مورد جلسه های من با خودم و نتایج مهم آن با شما صحبت کنم تا خدای نکرده فکر نکنید که ما یعنی من و خودم آدم  مهمی نیستیم و کارهای بزرگ نکردیم. مثلا از جلساتی که در روزهای اول مدیرتمان برگزار شد بگویم و اینکه قرار را بر این گذاشتیم ابتدا با دعوت از سران استان از جمله نمایندگان مجلس و استاندار محترم و تملق و چاپلوسی از رئیس جمهور و ... و ادای احترامات ویژه ، در دل ایشان جایی باز کنم ، جایی بزرگ آنقدر که به خوبی بتوانیم جولان بدهیم و بودجه های کلانی بدست آوریم. بعد قرار شد که ما یعنی من و خودم تعدادی از اربابان رجوع مثلا هنرمندان را دور خود جمع کنیم و برایشان از عشق به هنر و هنرمندان بگوییم و برایشان ناراحت و نگران نشان داده شویم آنقدر که اشک از گوشه چشمانمان سرازیر شود که حتی هنر و هنرمند هم در این ماتم شریک شده و خون گریه کنند. القصه این کارها را کردیم و نتایج خوبی هم گرفتیم. مدتی که گذشت روزی من به خودم گفت: آخر آدم حسابی این همه بودجه دست توست چرا همه را صرف این آدم‌هایی می‌کنی که قدر تو را نمی‌دانند. اگر دنیا را توی دهن هنرمندان بریزی، دست آخر معترضند.

لااقل یک فکری برای فردای خودت بکن، گیرم که که فردایی تو را نخواستند  و مجیز تو در دل آقایان کارگر نبود، آنوقت چه میکنی؟ آش نخورده و دهان سوخته. دیدم که الحق راست می گوید. چاره را بر این دیدم که ابتدا باید تدبیری اندیشید و چاره ای جست، که اینگونه نمی‌شود، ما که با این کارمندانی که همه جا را می پایند راه به جایی نمی بریم، بهتر است ابتدا فکری به حال کارمندان بکنیم. یادم می آید شوهر خاله ام بیکار است، ولی مدرک دست و پاداری ندارد، گفتم بهتر از این پیدا نمی‌شود. این آبدارچی اداره هم که همه اش ما را می پاید، هم شوهر خاله شغلی پیدا می کند و هم آدم مطمئنی است، ایشان به لطف ما و تدبیرمان آبدارچی شد، راننده هم بین فامیل پیدا کردیم و آوردیم و استخدامش نمودیم، سرتان را درد نیاورم در بین فامیل الحمدلله همه جور آدمی پیدا شد، از حسابدار تا معاون اداری و مالی. بعد نوبت به بودجه رسید. توی ش ماندیم که این بودجه را چه طور هاپولی کنیم، یادمان آمد  که میتوان قانون را یک جورهایی دور زد. البته ما این کارها را برای خشنودی هنرمندان و رضایت آقایان می‌کردیم که بدانند ما هم داریم صادقانه خدمت می کنیم، تا کور شود هر آنکه نتواند دید، آمدیم و یکسری قرارداد صوری با هنرمندان بستیم که ناگهان دیدیم تعدادی از همین کارمندان هنرمند اداره مان معترض شده اند، پس چاره‌ای اندیشیدیم و آن این بود که هنر مندان الحمدلله همیشه در مظان اتهام هستند و به راحتی میتوان ناک اوتشان کرد طوری که دیگر دور ورمان نپلکند، و چنین گفتیم که اینها معاند هستند و در خط و خطوط متعهدان ما نیستند و نامه‌ها نوشتیم و گزارشها دادیم و آن شد که ما می خواستیم. اما از بد روزگار چرخ برگشت و انگار می خواهد به کام ما نگردد، ناگزیریم از اینکه تغییر موضع داده و خود را در دل دوستان جدید جا کنیم. اینک من و خودم روزهای زیادیست که با هم جلسه برگزار می کنیم. البته برای اینکه عریضه خالی نشود ما برای آنکه نشان دهیم اهل هر خطی می شویم با هر کسی که دستی در کار دارد همنشین شدیم و درستش هم همین است. اول خوشحالیم که دستمان رو نشده و کسی هم بویی نبرده که چه ها کردیم و امیدواریم که چرخ کماکان بر کاممان بگردد، که خوشبختانه بوهای خوشی هم به مشاممان می‌رسد و به  خاطر خدمات صادقانه ای که انجام دادیم ، اکنون برای مدیرکل شدن چندین نهاد مهم را پیشنهاد دادیم که هم جاهای خالی برای فامیل دارند و هم بودجه های کلانی توی دست و بالشان دارند و هم مثل هنرمندان گوشهای تیزی آنجا نیست، پس بی صبرانه  منتظر بهار هستیم. راستی یادم رفت بگویم ما یعنی من و خودم شم بسیار قوی در تخریب دشمنان خود داریم هر کس که با ما دربیفتد اکی ثانیه به آنجا فرستاده می شود که عرب نیزه نینداخت . امیدوارم که همه کسانی که واگویه های من با خودم را دیده و شنیده اند درس عبرتی برایشان باشد و بدانند که تنها راه علاجشان این است و بس که:

راستی آقای استاندارحواست با من هست ؟

که ما همه شیریم شیران علم                حمله مان از باد باشد دم به دم

 م.افسر-ابتکارجنوب
نام شما

آدرس ايميل شما

..
Iran, Islamic Republic of
آقای مدیر ،یادت رفت بگویی در همین جلسات تصمیم گرفتی عیال محترمه را با مدرک دیپلم دو عدد پست کارشناسی بدهی و بشود چشم و گوشت برای شنیدن حرفهای در گوشی و تنها نماینده ی حاضر در تمام جلسات باربط و بی ربطتت که هر وقت دلش خواست مرخصی برود و . نداشته باشد و در همه ی ماموریت ها هم همراهت باشد تازه برعکس تمام ...اداره ات یک اتاق هرچند کوچک مجزا هم داشته باشد.
یادت رفت که برخی هنرمندان که از قضا شناگران خوبی هم هستند جمع و جور کردی و دفتر و دستک دادی و حساب و کتاب و قراردادهای اینچنینی و انچنانی که البته خوشبختانه به وقتش (وقت خطر) برایت با مقامات بالایی رایزنی کردند و طومارها جمع کردند و امضاها گرفتندو ....
یادت رفت که در همین جلسات به نتیجه رسیدی که باید بین کارمندانت را هر چند وقت یکبارشکرآب کنی که مبادا علیه تومتحد شوند.
یادت رفت که....یادت رفت .....یادت....یا
و حالا هم به خواب خوش غفلت رفته ای و خیالت تخت که تا چند وقت دیگر ماندگاری .
مهدیس
Iran, Islamic Republic of
در سپاه حق همیشه افسرانی مثل افسر که شهامت گفتن و جنگیدن دارن نیازه تا حق بر نا حق مستولی بشه . مهم نیست که من و یا تو که هستیم ، مهم اینه که من و تو در هر لحظه چه می گوییم . حق ؟ اگر حق که باید گفت و گرفت . مثل حالا !
.. یادت باشه با همون پولی که قرارداد صوری بستی و تقدیم خانم ط کردی می شد هنرمندی شبیه حامد کامیاب که بی گناه توی زندانه و روزهاست هنر نابش سکوت کرده رو آزاد کنی و بعد هم بخای عوض همون پول یک فیلم فاخر بسازی و از قبل اون افتخارات زیادی رو برای حوزه هنری و رزومه کاری حضرت عالی به دست بیاره امّا مفت پولی رو عوض هیچ کاری تقدیم خانمی کردی و به دنبال اون بقیه بودجه رفت و رفت و کم کمک همه چی رفت .
و بعد هم با هنرمند در افتادی و الغرض یک روز همین آبدارچی وسط حیاط حوزه داد زد که این هنرمند معتاد این جا چه می کند و تو و همین آبدارچی که قبلا کارگر سرامیک کار بود هرگز نفهمیدید که خودتان اشتباهی این جایید نه این هنرمندی که یک بار افتخارات ملّی و بین المللی دارد و یک نخ سیگار هم می کشد .
.. حالا هم بدان اندیشه یک هنرمند قوی تر از یک لشکر سر بی اندیشه است.
حالا هم بمان و این اندیشه را ببین . آن قدر بمان ، ما هم تا هستی هستیم و تا هستی قصه همین است . حال تو بمان .
هنرور
Iran, Islamic Republic of
هی هی ناگهان چقدر زود دیر می شود. کاش آقای مدیر گنج دیروز را به رنج امروز خویش معامله نمیکردند. بستری عافیتی که تا دیروز برای ایشان فراهم بود دیگر خوابگاه عذاب است عذاب
باشت
Iran, Islamic Republic of
متاسفم که بعضی براساس غرایض شخصی دم ار هنر و هنر مند می زنند در حالی که نه هنرمندند و نه هنر را می شناسند
آوایی که جاودان شد؛ نگاهی به زندگی و کارنامهٔ هنری محمدرضا شجریان

آوایی که جاودان شد؛ نگاهی به زندگی و کارنامهٔ هنری محمدرضا شجریان

محمدرضا شجریان، استاد موسیقی سنتی و ملقّب به خسرو آواز ایران، پس از یک دورهٔ طولانی دست‌وپنجه ...
ترامپ: ابتلا به کرونا، نعمت خداوند بود

ترامپ: ابتلا به کرونا، نعمت خداوند بود

دونالد ترامپ که تنها دو روز پس از مرخصی از بیمارستان نظامی والتر رید، مشتاق احیای مبارزات ...
یک تاجر، بانکی که ۲۰ سال پیش به او وام نداد را خرید!

یک تاجر، بانکی که ۲۰ سال پیش به او وام نداد را خرید!

تاجری انگلیسی بانکی را که ۲۰ سال پیش از وام دادن به او امتناع کرد را خرید که این موضوع ...
1