مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛
متن ارسالی
از زمانی که به اصطلاح بزرگان قوم، «آب، بابا» را یاد گرفتم، یعنی به قول امروزیها، خود را شناختم، قوم بزرگ لر را اصیل، شریف، نجیب و با صداقت تعریف کردند. هر گوینده ای از هر کجای این مملکت، عناوین و مصادیق این چنینی را برای قوم لر به زبان میآوردند.
حاشیه نروم، چرا که باید خودباختهها را نیز در این میان بشناسیم. خودباختههایی که نمیدانند همان چهار صفتِ پسندیدهی اصالت، شرافت، نجابت و صداقت را به بهای محرومیتها و محدودیتهایی که توسط منفعت طلبانی که متأسفانه اکنون هم کم از اونها نداریم، به دست آوردهایم. آری، هرگاه که پای حق طلبی در میان بود، بزرگان مان با شرافتی که داشتند، سهمِ قومشان را به بهانه محرومیت از گروه، جریان، حزب و این مزخرفات، ضایع نکردند. همان شرافتی که کت و شلوارِ دستمال کشی برای جریانهای سیاسی را دور انداخت تا اصالت لرتباران متبلورتر بماند.
جناب آقای وکیلی، نماینده وکیل الدوله؛
اگر میگفتی به شرافت فراکسیونم قسم، باورمان میشد که منشِ صادقانه ای داری تا بگویی من لرم و به شرافتم قسم. این همه آسمان ریسمان به هم بافتی تا بگویی که پایداریها چه میخواستند و تو چکار کردی؟ این به غیر از دستمال کشی برای دولت کاسبان چه میتواند باشد؟ تو که خود را پایبند به حفظ منافع و موقعیت «امید» می دانی، چگونه میتوانی از وزیر مطالبه و خواسته ای داشته باشی؟ اصلاً مگه تو آدم خودتی؟ تو را آوردهاند تا پاسبان «امید» باشی. مگر پاسبان به غیر از مقرری معین شده، خواستهی دیگری میتواند داشته باشد؟
جناب وکیلی؛
این تعارفات «من میخواستم» و «تو میخواستی» و «او میخواست» را بگذار برای خوش خدمتی به فراکسیون امید. البته ما با بد اخلاقی و بد دهنی هم بیزاریم. ولی وقتی حقی از قوم ما گرفته بشود و یا در حق بخشی از جامعه ما تعرضی صورت بگیرد، شرافتمان را به پای قوم مان میگذاریم نه «امید». ما به تشکیلات «انسانیت» و «مدنیت» ملت مان تمکین میکنیم نه «امید». ما قوم لر، به دروغگو و دروغگویی اصالت نمیدهیم. ما صداقتمان را از دروغ نگفتن مان داریم. ما اصالت مان را از پاک بودن، پاکی مان را از مردانه بودن، مردانگی مان را از صادقانه بودن، صداقت مان را از راستگویی و راستگویی را از ایمان قلبی داشتن، داریم. تو در کدامین مرحله از ما جدا شدی که مصلحت ملت را فدای تمکین به امید کردی؟ ما علیه کسی حرف نمیزنیم، ما قوم لر علیه بی عدالتی و نامهربانیها عمل میکنیم. ما قوم خودباور لر، علیه خود باختهها، انقلابی عمل میکنیم. ما قوم لر، قبای شرافت را لایق کسانی می دانیم که هرگاه ظلمی را ببینند، از همه وجودشان برای برچیدن بساط ظلم مایه میگذارند. ما قوم لر، زمانی به شرافتمان قسم میخوریم که همه وجودمان را برای ستاندن حق امت مان بکار بسته باشیم نه منفعت طلبی فراکسیون امید. ما قوم لر مثل سایر هم تبارانمان در ایران اسلامی، قریب ۴۰ سال است که وابستگان به تشکیلات سیاسی و جریانها و فراکسیونها و ... را دور ریختهایم. قریب ۴۰ سال است که ما قوم لر، استقلال خود را به دست آورده و برای خود اعتبار و عزتی فراتر از فراکسیونها و تشکیلات سیاسی قائل شدهایم. قریب ۴۰ سال است که ما قوم لر، به خود باوری وصف ناپذیری رسیدهایم که نه سکوت خفت بار را میپذیریم و نه به فریادهای تشکیلاتی و فراکسیونی ایمان داریم. ما به خود و نجابت و اصالت خود وابستهایم. ما آموختهایم که نان و نمک خود را بخوریم و به «آش و پلوی» فراکسیونها دل خوش نکنیم. اگرصفحات زرین تاریخ این مملکت رشادتها، جانفشانی ها، مردانگیها و جریان سازی های تعدادی از لرتباران را منقش کرده است، یادآوری میکند که چه کسانی را از صفحه قوم لر پاک کرده است. ما قوم لر، شرافتی را که به پای فراکسیون و تشکیلات ریخته شده، گوشواری میکنیم برای همان فراکسیون، و گوشی که صدای مظلومیت قوم خود را نشنود، برازنده صفت قرآنی «لایفهمون» می دانیم.
خداوند شما را برای فراکسیون و سایهی فراکسیون را بر سر شما مستدام بدارد.
متن ارسالی
از زمانی که به اصطلاح بزرگان قوم، «آب، بابا» را یاد گرفتم، یعنی به قول امروزیها، خود را شناختم، قوم بزرگ لر را اصیل، شریف، نجیب و با صداقت تعریف کردند. هر گوینده ای از هر کجای این مملکت، عناوین و مصادیق این چنینی را برای قوم لر به زبان میآوردند.
حاشیه نروم، چرا که باید خودباختهها را نیز در این میان بشناسیم. خودباختههایی که نمیدانند همان چهار صفتِ پسندیدهی اصالت، شرافت، نجابت و صداقت را به بهای محرومیتها و محدودیتهایی که توسط منفعت طلبانی که متأسفانه اکنون هم کم از اونها نداریم، به دست آوردهایم. آری، هرگاه که پای حق طلبی در میان بود، بزرگان مان با شرافتی که داشتند، سهمِ قومشان را به بهانه محرومیت از گروه، جریان، حزب و این مزخرفات، ضایع نکردند. همان شرافتی که کت و شلوارِ دستمال کشی برای جریانهای سیاسی را دور انداخت تا اصالت لرتباران متبلورتر بماند.
جناب آقای وکیلی، نماینده وکیل الدوله؛
اگر میگفتی به شرافت فراکسیونم قسم، باورمان میشد که منشِ صادقانه ای داری تا بگویی من لرم و به شرافتم قسم. این همه آسمان ریسمان به هم بافتی تا بگویی که پایداریها چه میخواستند و تو چکار کردی؟ این به غیر از دستمال کشی برای دولت کاسبان چه میتواند باشد؟ تو که خود را پایبند به حفظ منافع و موقعیت «امید» می دانی، چگونه میتوانی از وزیر مطالبه و خواسته ای داشته باشی؟ اصلاً مگه تو آدم خودتی؟ تو را آوردهاند تا پاسبان «امید» باشی. مگر پاسبان به غیر از مقرری معین شده، خواستهی دیگری میتواند داشته باشد؟
جناب وکیلی؛
این تعارفات «من میخواستم» و «تو میخواستی» و «او میخواست» را بگذار برای خوش خدمتی به فراکسیون امید. البته ما با بد اخلاقی و بد دهنی هم بیزاریم. ولی وقتی حقی از قوم ما گرفته بشود و یا در حق بخشی از جامعه ما تعرضی صورت بگیرد، شرافتمان را به پای قوم مان میگذاریم نه «امید». ما به تشکیلات «انسانیت» و «مدنیت» ملت مان تمکین میکنیم نه «امید». ما قوم لر، به دروغگو و دروغگویی اصالت نمیدهیم. ما صداقتمان را از دروغ نگفتن مان داریم. ما اصالت مان را از پاک بودن، پاکی مان را از مردانه بودن، مردانگی مان را از صادقانه بودن، صداقت مان را از راستگویی و راستگویی را از ایمان قلبی داشتن، داریم. تو در کدامین مرحله از ما جدا شدی که مصلحت ملت را فدای تمکین به امید کردی؟ ما علیه کسی حرف نمیزنیم، ما قوم لر علیه بی عدالتی و نامهربانیها عمل میکنیم. ما قوم خودباور لر، علیه خود باختهها، انقلابی عمل میکنیم. ما قوم لر، قبای شرافت را لایق کسانی می دانیم که هرگاه ظلمی را ببینند، از همه وجودشان برای برچیدن بساط ظلم مایه میگذارند. ما قوم لر، زمانی به شرافتمان قسم میخوریم که همه وجودمان را برای ستاندن حق امت مان بکار بسته باشیم نه منفعت طلبی فراکسیون امید. ما قوم لر مثل سایر هم تبارانمان در ایران اسلامی، قریب ۴۰ سال است که وابستگان به تشکیلات سیاسی و جریانها و فراکسیونها و ... را دور ریختهایم. قریب ۴۰ سال است که ما قوم لر، استقلال خود را به دست آورده و برای خود اعتبار و عزتی فراتر از فراکسیونها و تشکیلات سیاسی قائل شدهایم. قریب ۴۰ سال است که ما قوم لر، به خود باوری وصف ناپذیری رسیدهایم که نه سکوت خفت بار را میپذیریم و نه به فریادهای تشکیلاتی و فراکسیونی ایمان داریم. ما به خود و نجابت و اصالت خود وابستهایم. ما آموختهایم که نان و نمک خود را بخوریم و به «آش و پلوی» فراکسیونها دل خوش نکنیم. اگرصفحات زرین تاریخ این مملکت رشادتها، جانفشانی ها، مردانگیها و جریان سازی های تعدادی از لرتباران را منقش کرده است، یادآوری میکند که چه کسانی را از صفحه قوم لر پاک کرده است. ما قوم لر، شرافتی را که به پای فراکسیون و تشکیلات ریخته شده، گوشواری میکنیم برای همان فراکسیون، و گوشی که صدای مظلومیت قوم خود را نشنود، برازنده صفت قرآنی «لایفهمون» می دانیم.
خداوند شما را برای فراکسیون و سایهی فراکسیون را بر سر شما مستدام بدارد.