تاریخ انتشار
جمعه ۳ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۰۲:۴۳
کد مطلب : ۳۲۶۵۹۸
«پاکدل»، «غلامی» و «باقری» نخبگان رانده شده از دیار
۰
کبنا ؛متن ارسالی
در ایام سالروز ملی شدن صنعت نفت که از آن میتوان به عنوان یک اتفاق مهم در تاریخ صنعت نفت ایران نام برد همواره یاد میشود از بزرگان و زحمت کشان این عرصه طی سالهای دور تاکنون که چرخه این صنعت عظیم را با فداکاری و جانفشانی به حرکت درآورند و همواره بی نام و نشان بودهاند.
در دیار آتش و آفتاب، گچساران سرفراز بزرگان بسیاری برای صیانت از این منابع عظیم نفتی در این منطقه نفتخیز تلاش کردند اما همواره به دلیل اینکه کار آنها در نقاط صعب العبور و کوهستانی بوده کمتر از آنها یاد شده، نخبگانی که از آنها میتوان به طلایه داران صنعت نفت جنوب نام برد اما شاید بسیاری از آنها اکنون دیگر در جمع ما نباشند و تنها یاد و خاطره فدارکاریهای آنها در میان کارکنان صنعت نفت جاری و ساری است.
سیستم منظم و قانونمدار صنعت نفت سالیان سال جوانانی را در آوردگاه نفت و گاز تربیت کرد و آنها را روانه میادین بزرگ تصمیم گیری و سیاست گذاری کلان صنعت نفت نمود.
منطقه مهم و نفتی گچساران نیز که سبقه ای نزدیک به یک قرن در بهره برداری و صیانت از منابع نفت و گاز را در کارنامه خود دارد بسیاری از کارشناسان و متخصصان نفتی را تربیت کرده و نسل به نسل این نظم و قانونمداری و تعصب نسبت به کار و حرفه خود را به یکدیگر منتقل کردهاند تا نسل امروز میراث دار اجداد خود در صنعت عظیم نفت باشند.
در سالهای اخیر متاسفانه این میراث گرانبها و عظیم با چالشهای زیادی روبرو شد و در بسیاری از شرکتهای نفتی خصوصاً شرکت نفت و گاز گچساران به دلیل بافت بومی و قومی گرایی برخی سیاست بازیها و تفکرات جناحی و خطی را بایک شیب ملایم درخود احساس کرد که متاسفانه روند آن سال به سال افزایش یافت به نوعی که اکنون این معظل بزرگ گریبانگیر بخش عظیم از صنعت نفت خصوصاً در شهرهای کوچک همچون گچساران شده و بسیاری از نیروهای قوی و تربیت یافته نسلهای قدیم این صنعت به راحتی و البته با هزینهای جبران ناپذیر از این منطقه نفتی رانده شدهاند.
لازم به توضیح است راقم قصد ندارد با نوشتن این یادداشت افراد خاصی را معرفی نماید بلکه قصدمان پرده برداری از یک بدعت غلط است که نیروهای زبده و کاربلد که سالها برای پرورش و تربیت آنها هزینه شده و در کنار مدیران بزرگ تربیت یافتهاند اما متاسفانه بدون اینکه از استعدادها و تواناییهای آنها برای تربیت مدیران جوانان استفاده نماییم به راحتی آنها را از ادامه کار دلسرد و شرایط لازم را برای فراری دادن آنها فراهم میکنیم که البته این با سیستم یکپارچه و تخصصی صنعت نفت کاملاً در تضاد است چرا که در سیستم نفت سلسله مراتب براساس ارشدیت و ارزشیابی افراد سنجیده میشود و مدیران در این سیستم طی یک بازی زمانی براساس اولویت و شایستگی به پست و مقام بالاتر ارتقاء پیدا میکنند.
هرچند سالیان سال توجه به بومی گرایی در عین شایسته سالاری مورد توجه مسئولان نفتی بوده اما طی چند سال اخیر شاهد هستیم که تعدادی از جوانان دیروز این صنعت همچون غلامرضا پاکدل، سعید غلامی و یوسف باقری به عنوان نمایندهای از دیگر نخبگان بومی این شرکت امروز دیگر در این دیار و شرکت فعالیت نمیکنند و در کمال ناباوری و با وجود توانمندی بالای آنها و سابقه مدیریتی در پستهای همچون مدیرعاملی، مدیر منابع انسانی و مدیر خدمات، امروز این تجارب را در خارج از شهر و دیار خود به جامعه عظیم صنعت نفت منتقل میکنند.
هرچند خدمت کردن در هرکجای ایران سرافراز برای هر ایرانی افتخار است اما سوالی که اینجا ذهن بسیاری از همکاران و دلسوزان صنعت نفت را به خود مشغول کرده این است، آیا سرنوشتی که برای این مدیران رقم خورد برای سایر همکاران نیز به وجود میآید؟ در این شرایط چگونه میتوان انتظار داشت نیروهای نخبه انگیزهای برای تلاش و بالابردن راندمان کاری در صنعت نفت را داشته باشند در حالی که زمان رسیدن به پستهای مدیریتی به دلیل دخالتهای سیاسی و حزبی به راحتی از مجموعه کنار گذاشته میشوند.
اکنون در شرکت نفت و گاز گچساران شاهد هستیم که بسیاری از مدیران سالها در یک واحد کاملاً عملیاتی تربیت شدهاند اما امروز در یک واحد کاملاً ستادی و غیرمرتبط با سابقه قبلی خود مشغول به کار شدهاند که با این کار نه تنها مانع رشد همکاران خود در واحد غیرمرتبط به سابقه خود شدهاند بلکه سالها زمان و هزینه میبرد تا مجدداً بر اریکه اداره و واحد جدید تسلط یابند که این خود صدمات جبران ناپذیری به بدنه صنعت نفت زده و خواهد زد.
به نظر میرسد سیاستهای غلط و قوم گرایی و برگرفته از اینکه هرمدیری بیشترین رای در انتخاب یک نماینده مجلس جذب کند شانس بیشتری برای کسب کرسیهای مدیریتی را از آن خود خواهد کرد. که این روش شاید در تاریخ صنعت نفت جهان در کمتر شرکتی روی داده باشد اما متاسفانه شرکت نفت گچساران در این زمینه نیز میتوان به عنوان یک شرکت رکورد دار باشد.
هرچند پاکدل ها، غلامیها و باقریهای زیادی در این شرکت میتوانند پرورش پیدا کنند اما در سایه مدیران با تجربه و البته مرتبط با حوزه کاری که سالها در آن فعالیت میکردند اما متاسفانه این نخبگان به دلیل برخی تصمیمات همان مدیران کم تجربه و غیرمرتبط با کار، خانه شین و یا به حاشیه رانده شدهاند.
اینکه چه شخص و یا گروهی در این اتفاق نقش داشتهاند یا دارند کاری دشواری نیست که البته صحبتها و شعارهای همین مدیران بی تجربه برگرفته از سیگنالهای سیاسی و حزبی از بیرون سازمان مطبوع خود است که البته نقش طایفه گرایی و دخالتهای برخی افراد نزدیک به خواص خصوصاً کسانی در انتخاب نمایندگان مجلس نقش ایفا میکنند یا بهتر بگوییم لیدرهای کاندیداها یا نمایندگان منتخب اخیراً معیار تصمیم گیریهای کلان یک شرکت نفتی مهم شده است.
هرچند کسانی که روسا و مدیران این شرکت نفتی را میشناسند و چندسالی را در این منطقه حضور داشتهاند به خوبی از روابط فامیلی میان و مدیران و نماینده مجلس آگاه هستند و نیاز به توضیح بیشتر در این زمینه نمیباشد. نکته زمانی جالبتر میشود که گاها از یک خانواده یا یک طایفه چند مدیر و رئیس در این شرکت به کرسی مدیریت رسیدهاند که باز هم با کمی بررسی میتوان فهمید شایستگی و ارشدیت در این سیستم حرف آخر یا اصلاً حرفی برای گفتن ندارد.
شرکت نفت و گاز گچساران از سال ۹۲ تاکنون ۳ مدیرعامل و یک سرپرست به خود دیده که با کمی تفکر به خوبی میتوان عدم ثبات مدیریت در این شرکت پس از یک دوران پرافتخار و پرکار در سالهای قبل از ۹۲ و نقش اهرمهای فشار از خارج از نفت را به خوبی احساس کرد.
نقش پیمانکاران، برخی رسانه، روابط فامیلی و طایفهای و البته حلقه گمشده نخبه پروی را به خوبی در این سال کارکنان این شرکت احساس کردهاند و البته پستهایی که تنها با بالارفتن میزان رای طایفه آن فرد تصاحب میشود و اثری از شایستگی نیست که البته شنیدهها نیز خبر از تایید هر حکم مدیریت و ریاست تنها با مشورت با نماینده شهر گچساران در مجلس شورای اسلامی نهایی خواهد شد.
در این زمان است که بایستی به حال کارکنان این شرکت نفتی خون گریه کرد که چرا با وجود این همه سختی کار و گستردگی حوزه عملیاتی این شرکت و رفت و آمدهای طولانی با اتوبوسهای فرسوده و غیر ایمن در جادههای ناایمن و کوهستانی اینگونه با نخبگان صنعت نفت برخورد میشود و هیچ کس هم فریادرس این کارکنان نیست.
اما در شرایط فعلی شاید مطرح کردن انتصاب مدیران غیربومی برای کرسیهای این شرکت جهت جلو گیری از اینگونه حق خوری ها نوعی خیانت باشد به نیروهای توانمند شاغل در خود شرکت اما زمانی که دیده میشود مدیران بومی نیز همچون پاکدل، غلامی و باقری که به عنوان سمبلی از مدیران بومی هستند به بیرون از این دیار رانده شدهاند و در پستهای بالایی نیز عملکرد بسیار مثبتی دارند دیگر زبان برای بیان این حق خوری ها قاصر است.
شاید یکی از دلایلی که مدیران نفتی نیم نگاهی به کرسی نمایندگی مجلس پیدا کردهاند همین باشد که شاید بتوانند از طریق کرسی مجلس نظم و قانونمداری سالهای دوررا به این شرکت بازگردانند تا در کسوت یک نماینده دلسوز و آگاه به قوانین وزارت نفت به جای اینکه نیروهای خود را ازسازمان هایی همچون انرژی اتمی، مجلس و نهادهای دیگر به پستهای وزارتخانهای برسانند اینبار از دل مناطق نفتخیز و از میان کارکنان نفتی، مشاوران، مدیران و کارشناسان خوبی برای وزارتخانه معرفی نمایند تا شاید کمی بتوانند مشکلات کلان این نیروهای سخت کوش را به گوش وزرا برسانند.
بی شک همه کارکنان صنعت نفت لایق کسب کرسیهای مدیریتی در شرکتها هستند اما با شایسته سالاری و البته براساس شغلهای مرتبط با سابقه کاری سالهای خدمت آن فرد در پست سازمانی و تخصصی خودش که البته اگر این اتفاق در این اواخر افتاده بود دیگر نیاز به نوشتن این یادداشت هم احساس نمیشد.
امید است لیدرهای نماینده مردم گچساران و باشت و البته خواص نزدیک به ایشان فرزندان دیار خود را فراموش نکنند و بدانند که این فرزندان که امروز فرصت خدمت رسانی به مردم شهر خود را به اجبار عدهای از دست دادهاند فقدان وجودشان در این منطقه خسارت جبران ناپذیری را به بدنه نفت و به طبع کمرنگ شدن تحقق مسئولیتهای اجتماعی و البته نارضایتی بی شمار نیروی انسانی را به همراه داشته است.
و سخن پایانی به نماینده مردم گچساران و باشت در مجلس شورای اسلامی لطفاً دست لیدرها و نزدیکان خود را از نفت کوتاه کنید که در کوتاهترین زمان دود این اتفاق تلخ به چشمان خودتان و البته نزدیکان تشنه قدرت شما و مردم مظلوم این دیار خواهد رفت.
-----------------------------
ضیا دولتخواه
در ایام سالروز ملی شدن صنعت نفت که از آن میتوان به عنوان یک اتفاق مهم در تاریخ صنعت نفت ایران نام برد همواره یاد میشود از بزرگان و زحمت کشان این عرصه طی سالهای دور تاکنون که چرخه این صنعت عظیم را با فداکاری و جانفشانی به حرکت درآورند و همواره بی نام و نشان بودهاند.
در دیار آتش و آفتاب، گچساران سرفراز بزرگان بسیاری برای صیانت از این منابع عظیم نفتی در این منطقه نفتخیز تلاش کردند اما همواره به دلیل اینکه کار آنها در نقاط صعب العبور و کوهستانی بوده کمتر از آنها یاد شده، نخبگانی که از آنها میتوان به طلایه داران صنعت نفت جنوب نام برد اما شاید بسیاری از آنها اکنون دیگر در جمع ما نباشند و تنها یاد و خاطره فدارکاریهای آنها در میان کارکنان صنعت نفت جاری و ساری است.
سیستم منظم و قانونمدار صنعت نفت سالیان سال جوانانی را در آوردگاه نفت و گاز تربیت کرد و آنها را روانه میادین بزرگ تصمیم گیری و سیاست گذاری کلان صنعت نفت نمود.
منطقه مهم و نفتی گچساران نیز که سبقه ای نزدیک به یک قرن در بهره برداری و صیانت از منابع نفت و گاز را در کارنامه خود دارد بسیاری از کارشناسان و متخصصان نفتی را تربیت کرده و نسل به نسل این نظم و قانونمداری و تعصب نسبت به کار و حرفه خود را به یکدیگر منتقل کردهاند تا نسل امروز میراث دار اجداد خود در صنعت عظیم نفت باشند.
در سالهای اخیر متاسفانه این میراث گرانبها و عظیم با چالشهای زیادی روبرو شد و در بسیاری از شرکتهای نفتی خصوصاً شرکت نفت و گاز گچساران به دلیل بافت بومی و قومی گرایی برخی سیاست بازیها و تفکرات جناحی و خطی را بایک شیب ملایم درخود احساس کرد که متاسفانه روند آن سال به سال افزایش یافت به نوعی که اکنون این معظل بزرگ گریبانگیر بخش عظیم از صنعت نفت خصوصاً در شهرهای کوچک همچون گچساران شده و بسیاری از نیروهای قوی و تربیت یافته نسلهای قدیم این صنعت به راحتی و البته با هزینهای جبران ناپذیر از این منطقه نفتی رانده شدهاند.
لازم به توضیح است راقم قصد ندارد با نوشتن این یادداشت افراد خاصی را معرفی نماید بلکه قصدمان پرده برداری از یک بدعت غلط است که نیروهای زبده و کاربلد که سالها برای پرورش و تربیت آنها هزینه شده و در کنار مدیران بزرگ تربیت یافتهاند اما متاسفانه بدون اینکه از استعدادها و تواناییهای آنها برای تربیت مدیران جوانان استفاده نماییم به راحتی آنها را از ادامه کار دلسرد و شرایط لازم را برای فراری دادن آنها فراهم میکنیم که البته این با سیستم یکپارچه و تخصصی صنعت نفت کاملاً در تضاد است چرا که در سیستم نفت سلسله مراتب براساس ارشدیت و ارزشیابی افراد سنجیده میشود و مدیران در این سیستم طی یک بازی زمانی براساس اولویت و شایستگی به پست و مقام بالاتر ارتقاء پیدا میکنند.
هرچند سالیان سال توجه به بومی گرایی در عین شایسته سالاری مورد توجه مسئولان نفتی بوده اما طی چند سال اخیر شاهد هستیم که تعدادی از جوانان دیروز این صنعت همچون غلامرضا پاکدل، سعید غلامی و یوسف باقری به عنوان نمایندهای از دیگر نخبگان بومی این شرکت امروز دیگر در این دیار و شرکت فعالیت نمیکنند و در کمال ناباوری و با وجود توانمندی بالای آنها و سابقه مدیریتی در پستهای همچون مدیرعاملی، مدیر منابع انسانی و مدیر خدمات، امروز این تجارب را در خارج از شهر و دیار خود به جامعه عظیم صنعت نفت منتقل میکنند.
هرچند خدمت کردن در هرکجای ایران سرافراز برای هر ایرانی افتخار است اما سوالی که اینجا ذهن بسیاری از همکاران و دلسوزان صنعت نفت را به خود مشغول کرده این است، آیا سرنوشتی که برای این مدیران رقم خورد برای سایر همکاران نیز به وجود میآید؟ در این شرایط چگونه میتوان انتظار داشت نیروهای نخبه انگیزهای برای تلاش و بالابردن راندمان کاری در صنعت نفت را داشته باشند در حالی که زمان رسیدن به پستهای مدیریتی به دلیل دخالتهای سیاسی و حزبی به راحتی از مجموعه کنار گذاشته میشوند.
اکنون در شرکت نفت و گاز گچساران شاهد هستیم که بسیاری از مدیران سالها در یک واحد کاملاً عملیاتی تربیت شدهاند اما امروز در یک واحد کاملاً ستادی و غیرمرتبط با سابقه قبلی خود مشغول به کار شدهاند که با این کار نه تنها مانع رشد همکاران خود در واحد غیرمرتبط به سابقه خود شدهاند بلکه سالها زمان و هزینه میبرد تا مجدداً بر اریکه اداره و واحد جدید تسلط یابند که این خود صدمات جبران ناپذیری به بدنه صنعت نفت زده و خواهد زد.
به نظر میرسد سیاستهای غلط و قوم گرایی و برگرفته از اینکه هرمدیری بیشترین رای در انتخاب یک نماینده مجلس جذب کند شانس بیشتری برای کسب کرسیهای مدیریتی را از آن خود خواهد کرد. که این روش شاید در تاریخ صنعت نفت جهان در کمتر شرکتی روی داده باشد اما متاسفانه شرکت نفت گچساران در این زمینه نیز میتوان به عنوان یک شرکت رکورد دار باشد.
هرچند پاکدل ها، غلامیها و باقریهای زیادی در این شرکت میتوانند پرورش پیدا کنند اما در سایه مدیران با تجربه و البته مرتبط با حوزه کاری که سالها در آن فعالیت میکردند اما متاسفانه این نخبگان به دلیل برخی تصمیمات همان مدیران کم تجربه و غیرمرتبط با کار، خانه شین و یا به حاشیه رانده شدهاند.
اینکه چه شخص و یا گروهی در این اتفاق نقش داشتهاند یا دارند کاری دشواری نیست که البته صحبتها و شعارهای همین مدیران بی تجربه برگرفته از سیگنالهای سیاسی و حزبی از بیرون سازمان مطبوع خود است که البته نقش طایفه گرایی و دخالتهای برخی افراد نزدیک به خواص خصوصاً کسانی در انتخاب نمایندگان مجلس نقش ایفا میکنند یا بهتر بگوییم لیدرهای کاندیداها یا نمایندگان منتخب اخیراً معیار تصمیم گیریهای کلان یک شرکت نفتی مهم شده است.
هرچند کسانی که روسا و مدیران این شرکت نفتی را میشناسند و چندسالی را در این منطقه حضور داشتهاند به خوبی از روابط فامیلی میان و مدیران و نماینده مجلس آگاه هستند و نیاز به توضیح بیشتر در این زمینه نمیباشد. نکته زمانی جالبتر میشود که گاها از یک خانواده یا یک طایفه چند مدیر و رئیس در این شرکت به کرسی مدیریت رسیدهاند که باز هم با کمی بررسی میتوان فهمید شایستگی و ارشدیت در این سیستم حرف آخر یا اصلاً حرفی برای گفتن ندارد.
شرکت نفت و گاز گچساران از سال ۹۲ تاکنون ۳ مدیرعامل و یک سرپرست به خود دیده که با کمی تفکر به خوبی میتوان عدم ثبات مدیریت در این شرکت پس از یک دوران پرافتخار و پرکار در سالهای قبل از ۹۲ و نقش اهرمهای فشار از خارج از نفت را به خوبی احساس کرد.
نقش پیمانکاران، برخی رسانه، روابط فامیلی و طایفهای و البته حلقه گمشده نخبه پروی را به خوبی در این سال کارکنان این شرکت احساس کردهاند و البته پستهایی که تنها با بالارفتن میزان رای طایفه آن فرد تصاحب میشود و اثری از شایستگی نیست که البته شنیدهها نیز خبر از تایید هر حکم مدیریت و ریاست تنها با مشورت با نماینده شهر گچساران در مجلس شورای اسلامی نهایی خواهد شد.
در این زمان است که بایستی به حال کارکنان این شرکت نفتی خون گریه کرد که چرا با وجود این همه سختی کار و گستردگی حوزه عملیاتی این شرکت و رفت و آمدهای طولانی با اتوبوسهای فرسوده و غیر ایمن در جادههای ناایمن و کوهستانی اینگونه با نخبگان صنعت نفت برخورد میشود و هیچ کس هم فریادرس این کارکنان نیست.
اما در شرایط فعلی شاید مطرح کردن انتصاب مدیران غیربومی برای کرسیهای این شرکت جهت جلو گیری از اینگونه حق خوری ها نوعی خیانت باشد به نیروهای توانمند شاغل در خود شرکت اما زمانی که دیده میشود مدیران بومی نیز همچون پاکدل، غلامی و باقری که به عنوان سمبلی از مدیران بومی هستند به بیرون از این دیار رانده شدهاند و در پستهای بالایی نیز عملکرد بسیار مثبتی دارند دیگر زبان برای بیان این حق خوری ها قاصر است.
شاید یکی از دلایلی که مدیران نفتی نیم نگاهی به کرسی نمایندگی مجلس پیدا کردهاند همین باشد که شاید بتوانند از طریق کرسی مجلس نظم و قانونمداری سالهای دوررا به این شرکت بازگردانند تا در کسوت یک نماینده دلسوز و آگاه به قوانین وزارت نفت به جای اینکه نیروهای خود را ازسازمان هایی همچون انرژی اتمی، مجلس و نهادهای دیگر به پستهای وزارتخانهای برسانند اینبار از دل مناطق نفتخیز و از میان کارکنان نفتی، مشاوران، مدیران و کارشناسان خوبی برای وزارتخانه معرفی نمایند تا شاید کمی بتوانند مشکلات کلان این نیروهای سخت کوش را به گوش وزرا برسانند.
بی شک همه کارکنان صنعت نفت لایق کسب کرسیهای مدیریتی در شرکتها هستند اما با شایسته سالاری و البته براساس شغلهای مرتبط با سابقه کاری سالهای خدمت آن فرد در پست سازمانی و تخصصی خودش که البته اگر این اتفاق در این اواخر افتاده بود دیگر نیاز به نوشتن این یادداشت هم احساس نمیشد.
امید است لیدرهای نماینده مردم گچساران و باشت و البته خواص نزدیک به ایشان فرزندان دیار خود را فراموش نکنند و بدانند که این فرزندان که امروز فرصت خدمت رسانی به مردم شهر خود را به اجبار عدهای از دست دادهاند فقدان وجودشان در این منطقه خسارت جبران ناپذیری را به بدنه نفت و به طبع کمرنگ شدن تحقق مسئولیتهای اجتماعی و البته نارضایتی بی شمار نیروی انسانی را به همراه داشته است.
و سخن پایانی به نماینده مردم گچساران و باشت در مجلس شورای اسلامی لطفاً دست لیدرها و نزدیکان خود را از نفت کوتاه کنید که در کوتاهترین زمان دود این اتفاق تلخ به چشمان خودتان و البته نزدیکان تشنه قدرت شما و مردم مظلوم این دیار خواهد رفت.
-----------------------------
ضیا دولتخواه