تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۵۰
کد مطلب : ۳۲۳۴۵۸
آقای استاندار «CPR» را از شهر یاسوج آغاز کنید
۰
کبنا ؛حسینعلی ملکزاده
بعد از انتشار مطلبی با عنوان «جناب استاندار؛ لطفاً طبل نباشد و صرفاً شعار ندهید!/ مدیران شما را جدی نمیگیرند/ این ۶ ماه به آن ۶ ماه!» یکی از مخاطب این سایت به آن پاسخی داده که از نظر خوانندگان گرامی میگذرد؛
شوراهای شهر و روستا و انتخاب شهردار توسط آنها اگر در هرجای ایران نتیجهای مطلوب داشته، در کهگیلویه و بویراحمد برعکس بوده و در این دو دهه نتایجی فاجعهبار به همراه داشته است. این را اگر حتی یک روز در خیابانهای شهر قدم بزنید، میبینید و خواهید فهمید که چه بر سر شهر یاسوج آمده و این نمایشگاه زیبا از کوه و جنگل و رودخانه در دامنه دنا به چه کسانی با چه بینشی سپردهشده و چه بر سر آن آمده است. شهری که به همان میزان که طبیعت اطرافش روحنواز است، ساختار ناهنجارش روح را میآزارد و روان را میخراشد.
و شهرداری بهعنوان متولی، در این شهر سازمانی ناکارآمد، سنگین و غیر پویا و بیهنر است که تنها فکر میکند وظیفهاش گرفتن عوارض، جمعکردن آشغالها و روکش آسفالت خیابانهاست. اگرچه همین را هم بهخوبی نمیتواند انجام دهد.
اما دلیل این وضعیت نابهنجار چیست؟ چه کسی است که نداند اغلب آرای شوراهای منتخب در ادوار مختلف ناشی از معاملات و زد و بندهای قومی و قبیلهای و محصول آن شهردارانی قومی و ناکارآمد بوده که دغدغهشان راضی کردن حامیان و جذب جوانان بیکار طایفه خود و اعضای شورا و فربه کردن پیمانکاران طایفههای حامی است.
کمتر شهرداری که در این ادوار سکان مدیریت این شهر مظلوم یعنی یاسوج را بر عهده داشته که از کمترین سابقه اجرایی در این حوزه برخوردار بوده باشد و به یاسوج بهسان یک آزمایشگاه نگاه شد و یا میدان تاختوتاز طوایف و قبایل که باید بهواسطه بیتدبیریها و مدیریتهای قومی و سفارشی در عنفوان جوانی چهره شهری پیر و فرتوت را به خود بگیرد.
کافی است به خیابانهای استاندارد یاسوج در دوران قبل از انقلاب نگاه شود و با آنچه شهرداران ما در این چند سال خلق کردند، مقایسه کنید. کوچهها و خیابانهای کج معوج و پیادهروهای غیراستاندارد و تراکم فروشیهای غیرقانونی و ساختار بینظم و درهموبرهم از یاسوج تنها روستایی بزرگ ساخته، بهسان دمل چرکینی بر دامن سبز دنای شرقی.
برای اینکه دشت زیبای سررود شمالی و یاسوج زیبا را از زخمهای ناشی از بیتدبیری و سوء مدیریت نجات داد، دو راه پیش روست.
یکی آنکه بساط شورایی که محصول رأی قومی و قبیلهای است برچیده شود و حداقل در این شهر انتخابات شوراها برگزار نشود و شهردار به طریقی دیگر انتخاب شود.
دوم آنکه یکی پیدا شود و بر این نهاد نظارت کند و برآشفتگی و نابهنجاریها بتازد.
قانون این وظیفه را بر عهده استانداران و فرمانداران گذاشته اما متأسفانه در طول سالهای اخیر بازهم تعارفها و رودربایستیهای قومی و سیاسی نگذاشت آنگونه که باید نظارتها شکل بگیرد و تخلفها آشکار گردد و دستهای پنهان از گلوی شهر یاسوج برداشته شود.
بااینحال صحبتهای اخیر استاندار در خصوص شهرداری یاسوج امیدبخش و شوق برانگیز بود که کسی پیداشده و از این نهاد غیر پویا و گرفتار در مناسبات قومی پرسشگری کرده و پاسخ میطلبد. شاید این پرسشها گره از کار فروبسته یاسوج بگشاید و این شهر را از زوال زودرس نجات دهد. اگرچه شورا و شهردار را خوش نیاید چراکه این دو نهاد در دو دهه گذشته به حال خود رهاشده بودند تا هر چه میخواستند و منافع گروه و دسته و قبیلهشان ایجاب میکرد، بر سر این شهر آوار کنند.
پس جناب آقای استاندار؛ قانون به شما و فرمانداریها (اگرچه از این چشمه هم آبی نجوشیده) مجوز نظارت بر این دو نهاد را داده و مطالبه شهروندان و نسلهای آینده از شما جز این نیست: یاسوج؛ این شهر مظلوم و بیدفاع را نجات دهید.
*دانشجوی دکترای شهرسازی
بعد از انتشار مطلبی با عنوان «جناب استاندار؛ لطفاً طبل نباشد و صرفاً شعار ندهید!/ مدیران شما را جدی نمیگیرند/ این ۶ ماه به آن ۶ ماه!» یکی از مخاطب این سایت به آن پاسخی داده که از نظر خوانندگان گرامی میگذرد؛
شوراهای شهر و روستا و انتخاب شهردار توسط آنها اگر در هرجای ایران نتیجهای مطلوب داشته، در کهگیلویه و بویراحمد برعکس بوده و در این دو دهه نتایجی فاجعهبار به همراه داشته است. این را اگر حتی یک روز در خیابانهای شهر قدم بزنید، میبینید و خواهید فهمید که چه بر سر شهر یاسوج آمده و این نمایشگاه زیبا از کوه و جنگل و رودخانه در دامنه دنا به چه کسانی با چه بینشی سپردهشده و چه بر سر آن آمده است. شهری که به همان میزان که طبیعت اطرافش روحنواز است، ساختار ناهنجارش روح را میآزارد و روان را میخراشد.
و شهرداری بهعنوان متولی، در این شهر سازمانی ناکارآمد، سنگین و غیر پویا و بیهنر است که تنها فکر میکند وظیفهاش گرفتن عوارض، جمعکردن آشغالها و روکش آسفالت خیابانهاست. اگرچه همین را هم بهخوبی نمیتواند انجام دهد.
اما دلیل این وضعیت نابهنجار چیست؟ چه کسی است که نداند اغلب آرای شوراهای منتخب در ادوار مختلف ناشی از معاملات و زد و بندهای قومی و قبیلهای و محصول آن شهردارانی قومی و ناکارآمد بوده که دغدغهشان راضی کردن حامیان و جذب جوانان بیکار طایفه خود و اعضای شورا و فربه کردن پیمانکاران طایفههای حامی است.
کمتر شهرداری که در این ادوار سکان مدیریت این شهر مظلوم یعنی یاسوج را بر عهده داشته که از کمترین سابقه اجرایی در این حوزه برخوردار بوده باشد و به یاسوج بهسان یک آزمایشگاه نگاه شد و یا میدان تاختوتاز طوایف و قبایل که باید بهواسطه بیتدبیریها و مدیریتهای قومی و سفارشی در عنفوان جوانی چهره شهری پیر و فرتوت را به خود بگیرد.
کافی است به خیابانهای استاندارد یاسوج در دوران قبل از انقلاب نگاه شود و با آنچه شهرداران ما در این چند سال خلق کردند، مقایسه کنید. کوچهها و خیابانهای کج معوج و پیادهروهای غیراستاندارد و تراکم فروشیهای غیرقانونی و ساختار بینظم و درهموبرهم از یاسوج تنها روستایی بزرگ ساخته، بهسان دمل چرکینی بر دامن سبز دنای شرقی.
برای اینکه دشت زیبای سررود شمالی و یاسوج زیبا را از زخمهای ناشی از بیتدبیری و سوء مدیریت نجات داد، دو راه پیش روست.
یکی آنکه بساط شورایی که محصول رأی قومی و قبیلهای است برچیده شود و حداقل در این شهر انتخابات شوراها برگزار نشود و شهردار به طریقی دیگر انتخاب شود.
دوم آنکه یکی پیدا شود و بر این نهاد نظارت کند و برآشفتگی و نابهنجاریها بتازد.
قانون این وظیفه را بر عهده استانداران و فرمانداران گذاشته اما متأسفانه در طول سالهای اخیر بازهم تعارفها و رودربایستیهای قومی و سیاسی نگذاشت آنگونه که باید نظارتها شکل بگیرد و تخلفها آشکار گردد و دستهای پنهان از گلوی شهر یاسوج برداشته شود.
بااینحال صحبتهای اخیر استاندار در خصوص شهرداری یاسوج امیدبخش و شوق برانگیز بود که کسی پیداشده و از این نهاد غیر پویا و گرفتار در مناسبات قومی پرسشگری کرده و پاسخ میطلبد. شاید این پرسشها گره از کار فروبسته یاسوج بگشاید و این شهر را از زوال زودرس نجات دهد. اگرچه شورا و شهردار را خوش نیاید چراکه این دو نهاد در دو دهه گذشته به حال خود رهاشده بودند تا هر چه میخواستند و منافع گروه و دسته و قبیلهشان ایجاب میکرد، بر سر این شهر آوار کنند.
پس جناب آقای استاندار؛ قانون به شما و فرمانداریها (اگرچه از این چشمه هم آبی نجوشیده) مجوز نظارت بر این دو نهاد را داده و مطالبه شهروندان و نسلهای آینده از شما جز این نیست: یاسوج؛ این شهر مظلوم و بیدفاع را نجات دهید.
*دانشجوی دکترای شهرسازی