تاریخ انتشار
يکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۴۲
کد مطلب : ۳۲۰۰۶۱
روایتی تکان دهنده از خانواده داغدیده سانحه هوایی یاسوج در دهدشت (+عکس)
۱
کبنا ؛
ﻭ ﺑﺸﺮ ﺍﻟﺼﺎﺑﺮﯾﻦ ﺍﻟﺬﯾﻦ ﺍﺫﺍ ﺍﺻﺎﺑﺘﻬﻢ ﻣﺼﯿﺒﻪ ﻗﺎﻟﻮ ﺍﻧﺎ ﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﻧﺎ ﺍﻟﯿﻪ ﺭﺍﺟﻌﻮﻥ، ﻭ ﻫﺮ ﺍﺯ ﮔﺎه ﺩﺭ ﮔﺬﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﮔﺬﺭ ﺑﯽﺻﺪﺍﯼ ﺛﺎﻧﯿﻪیﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻓﺎﻧﯽ ﺟﺮﺱ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺭﺣﯿﻞ ﻣﺴﺎﻓﺮانی ﺧﺒﺮ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﮑﻮﻧﯽ ﺁﻏﺎﺯﯼ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﺳﺮﺍﯾﺪ.
چیدن کلمات کنار هم برای این گزارش بسیار سخت و سنگین است، سنگین است به اندازه کوه بیوفای دنا، انگشتانم را یارای نوشتن نیست اما مینویسم، مینویسم از روز یکشنبه ۲۹ بهمن ۹۶ با تراژدی تلخ هواپیمایی که دنای سپید را تا ابد در اذهان مردم سیاهپوش کرد، مینویسم از روزی که آسمان آرامش نداشت، از غصهای از جنس طوفان و تگرگ از غصه پر درد از پرواز مرگ و این نوشتن برایم طاقتفرسا و همراه با بغض و یک دنیا حسرت همراه است.
نمیدانم از کدام بغض بنویسم، از بغض سوختن غرقشدن هموطنانم در کشتی سانچی یا از معدت یورت، از سوختن دیگر هموطنان در حادثه پلاسکو یا از داغ ۶۵ پرنده آسمانی که همچنان مهمان برفهای دنا هستند، از بغض پدری که در این روزها از غم از دست دادن دو فرزند عزیزش با خانمش به اندازه هزاران سال پیر شده یا از داغ دل مادر دکتر علیرضا جامهای، از ایلیای معصوم که در حسرت روز تولدش شادیهای کودکانهاش زیر خروارها برف مدفون شد یا از ژیلا قلیپور دانشجوی رتبه یک کشورم.
از کدام بنویسم و از که گلایه کنم، از قهرمان هشت سال دوران دفاع مقدس بنویسم یا فرزند این قهرمان که زندگی خود را وقف این پدر مهربان کرده بود، از ایرج راد قهرمان ورزشیهم استانیام یا از خانواده دکتر یاریپور از کدام یک بنویسم که نوشتن برای هر کدام روزها زمان نیاز دارد و در این گزارش نمیگنجد.
از چه کسی گلایه کنم، از کوه دنا یا از برفهایش که هماستانیهای عزیزم را به یغما برده است یا شرکت پرواز آسمان، از کدام یک گلایه کنم، از راههای زمینی کشورم یا راههای هوایی، از ناوگان فرسوده یا از بیتدبیری مسوولانی که با آگاه بودن شرایط نامناسب جوی دستور پرواز ای تی آر را صادر نمودند، از کدام گلایه کنم، اما در میان این همه بغض و گلایه، بغضی سنگینتر از همه این بغضها، نه فقط قلب من، بلکه قلب بسیاری از هماستانیهایم را جریحهدار کرده است، بهرهبرداریهای سیاسی برخی از نمایندگان مجلس در این اوضاع و اوحوال تا صحبت از بیمه بودن جانباختگان توسط همین نمایندهها.
خدایا به کجا رسیدهایم که جان را پول مساوی میدانند، آقای نماینده محترم اگر از فامیل حضرتعالی هم در این هواپیما حضور داشت همین حرف را میزدی؟ این خانوادههای داغدار دیگر نفسی در گلو برایشان نمانده است و تنها خواسته آنها تحویل دادن اجساد عزیزانشان است.
این گزارشم صرفاً احساسی در وصف این عزیران سفر کرده است و سر گلایه با هیچ مقام و مسوولی را باز نمیکنم چرا که این حادثه برای همگان کاملا مشهود و همه در بطن اتفاق اخیر قرار گرفتهاند و این روزها قلمهای زیادی توسط دغدغهمندان هماستانی و همشهریام در سایتها و خبرگزاریها منتشر شده است.
تنها یک سوال دارم چرا امکانات امدادرسانی در کشور ما اینقدر کم است؟ چرا به هنگام حوادث میگوییم امکان امدادرسانی نیست؟.
دمای حرارت به حدی است که امکان امداد رسانی نیست(سانچی).
شدت انفجار به حدی است که امکان امداد رسانی نیست(معدن یورت).
شدت آتش به حدی است که امکان امداد رسانی نیست(پلاسکو).
منطقه سقوط هواپیما به حدی صعبالعبور است که امکان امداد رسانی نیست(هواپیمای یاسوج).
و این امکان امدادرسانی نیست تا چه موقع ادامه دارد خدا داند، کاش تدبیری اندیشیده شود.
کوه دنا چنان آتشی بر دلها زده که آتش آن کمتر از آتش گرفتن کشتی سانچی نیست و زنجیر حوادث تلخ روزگار بدجور بر استان کهگیلویه وبویراحمد سیطره زده و الان هشت روز است که مردم این استان داغدار سقوط سانحه هوایی و جانباختن هموطنان خود هستند.
مرحوم سید کرمالله و سید رحمتالله صالحیپرور از جمله جانباختگان این حادثه غمانگیز هستند که در امتداد راهی که به آسمان میرفت آسمانی شدند و زمین برای این عزیزان سفر کرده بسیار کوچک بود.
مرحوم صالحی پرور از از دلاوران هشت سال دفاع مقدس که به ندای رهبر زمان خویش لبیک گفت و در دفاع از تمامیت ارزی کشور خود راهی جبهه حق علیه باطل شد و به دلیل اثرات ناشی از جنگ تمام دوران زندگیاش را با رنج و مشقت گذراند.
رفتن به خانواده داغدیده آن هم برای تهیه گزارش بسیار سخت است، در بدو ورود به محله آقای صالحیپرور بوی غم و اندوه زودتر از هر چیزی به سراغم آمد، بنر نصب شده پدر و فرزند کنار هم در ورودی رسیدن به خانه این دو جانباخته بغضم را ترکاند، در هنگام ورود به خانه در وهله اول با دختر خانم جوانی روبهرو شدم که معلوم بود از شدت گریه صدایش بالا نمیآید، آن لحظه یکی از سختترین لحظاتی بود که در زندگی تجربه کردم، وی خود را دختر مرحوم صالحیپرور معرفی کرد، ضمن عرض تسلیت به این دختر خانم همراه وی وارد خانه آنها شدم.
در گوشهای از این خانه مادری را میبینی که از شدت و غم و اندوه نای نفس کشیدن برایش باقی نمانده به آرامی کنارش مینشینم، غم از دست دادن همسر و فرزند آنقدر غصه بر دلش گذاشته که خود را فارغ از این دنیا میبیند، اما این مادر آنقدر صبور و مهربان است که با روی باز پذیرای صحبتهایم میشود.
وی از جبههرفتن و اثرات سخت آن بر همسرش سخن میگوید، از چشمانش که در اثر جنگ دید خود را از دست داده بودند، از سرفههایی که اجازه یک شب خوابیدن را به او نمیداد، از زندگی و نفسی که با اسپری سپری میشد سخن گفت.
به گفته نازخانم حقنگهدار همسرش در سال ۶۵ در عملیات کربلای ۵ شیمیایی میشود و بعد ۴۰ روز بستری بودن در بیمارستان بقیهالله با جسمی تکه پاره و چشمانی که کور شده بودند به خانه آورده میشود.
وی عنوان میکند: از آن موقع تا قبل از این سفر آخر، همسرم زندگی خود را با رنج و مشقت ناشی از اثرات جنگ میگذراند، و به خاطر اینکه چشمش دید خود را از دست داده بود مدام به دکترای تهران مراجعه داشت، طی سه ماه گذشته عمل پیوند چشم انجام داد و مجبور بود که بعد از عمل هر هفته به پزشک خود در تهران مراجعه نماید.
دفن همسر و فرزند کنار هم در قطعه صالحین تنها خواسته مادر جانباخته سقوط هواپیمای تهران- یاسوج
همسر مرحوم سید کرمالله صالحیپرور در ادامه صحبتهایش از پسرش مرحوم رحمت صالحیپرور میگوید، رحمت زندگی خود را وقف پدرش کرده بود به نوعی تنها یار و همراه و پرستارش بود و در همه فراز و نشیب زندگی این رحمت بود که یار و یاور پدرش بود و او را هیچ وقت تنها نمیگذاشت.
وی تنها خواستهاش از مسوولان را دفن همسر و فرزندش کنار هم در قطعه صالحین عنوان میکند و میگوید: اگر آنها را از هم جا کنند هیچ کس را نخواهم بخشید.
این مادر داغدیده با بیان اینکه از همه مسوولان به خاطر تلاش آنها در این سختی باران وبرف ممنون هستیم، گفت: خداوند به همه آنها کمک کند، اما با توجه به شرایط نامساعد جوی نباید اجازه پرواز داده میشد.
وی آخرین تماس خود با همسر و فرزندش را ساعت ۱۲ شب قبل از حادثه عنوان میکند و میگوید: از طریق پیامهای گوشی باخبر شدیم که این پرواز سقوط کرده و بعد از تماس با یکی دیگر از پسرهایم گفت که پدر و برادرم چون هوا نامساعد بود با این پرواز نیامدند( چون نمیخواست ما بفهمیم و ناراحت شویم) اما تلویزیون را روشن کردیم و وقتی اسمشان را بین افراد دیدیم انگار دنیایمان به پایان رسیده بود.
وی مردمدار بودن و خوشاخلاق بودن را از ویژگیهای خاص همسرش عنوان میکند.
سقوط هواپیمای تهران یاسوج سهل انگاری سازمان هواپیمایی
کنار این مادر مهربان فرزندی برومند یادگار ارزشمند مرد هشت سال دوران دفاع مقدس نشسته، پسر جوانی که بغض امان حرف زدن به او نمیدهد، به سختی زبان به صحبت میگشاید و میگوید: پدرم جانباز ۶۰ درصد از ناحیه چشم و ریه و بواسطه اثرات ناشی از جنگ، مجبود بود که مدام به دکترای تهران مراجعه نماید.
فرهاد صالحیپرور محرومیت استان کهگیلویه وبویراحمد را یادآور شد و با بیان اینکه حتی یک پزشک خوب در استان نداریم، گفت: به همین دلیل پدرم باید برای معالجه چشم خود به تهران میرفت.
وی از برادرش به عنوان تمام هستی خود در زندگی یاد میکند و میگوید: برادرم همه زندگی خود را وقف پدرم کرده بود و در همه سفرها این تنها رحمت بود که پدرم را همراهی میکرد.
وی آخرین تماس خود با پدر و برادرش را ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه روز حادثه عنوان و خاطرنشان کرد: برادرم به من زنگ زد و اطلاعات هوا را خواست و چون در آن روز هوا کاملا صاف بود بود گفتم مشکلی نیست و بیایید، با اشکی که از چشمانش روان میشود میگوید، اما ای کاش میگفتم که نیایید.
صالحیپرور که در بانک به مردم خدمت میکند در خصوص مطلعشدن خود از این حادثه اینگونه بیان میکند: در حال انجام خدمت به ارباب رجوعها بودم که ناگهان همکار بغل دستیام گفت، پرواز تهران- یاسوج سقوط کرد و در آن لحظه دنیا دور سرم چرخید.
وی با بیان اینکه مسوولان در این قضیه برای جستوجوی اجساد کوتاهی نکردند، گفت: متأسفانه ما عادت کردیم هر اتفاقی بیفتد بگوییم مشیت الهی است، این اتفاق یک سهل انگاری بزرگ از طرف سازمان هواپیمایی و وزیر راه و شهرسازی که هر بار یک حاشیه در کشور ایجاد میکند، بوده است.
وی که دیگر بغض مجال حرفزدن را به او نمیدهد از صبور بودن به عنوان ویژگی خاص پدرش یاد میکند و تنها خواستهاش از مسوولان را دفن پدر و برادرش کنار هم در قطعه صالحین عنوان میکند.
پرواز شماره ۳۷۰۴ هواپیمایی آسمان با ۵۹ مسافر و ۶ خدمه پروازی ساعت ۸ صبح روز یکشنبه ۲۹ بهمن ماه تهران را به مقصد یاسوج ترک کرد اما در نزدیکی سمیرم اصفهان سقوط و همه سرنشینان آن جان باختند.
این هواپیما از نوع ای تی آر ۷۲ پس از ۵۵ دقیقه از صفحه رادار مرکز کنترل خارج میشود و بر اساس اعلام اورژانس خبر سقوط این هواپیما در منطقه کوهستانی پادنای سمیرم در ۱۴ مایلی فرودگاه یاسوج اتفاق می افتد.
حادثه سقوط پرواز تهران- یاسوج به وقوع پیوست و جانباختگان این حادثه که اکثرا افراد علمی و نخبه و پزشک بودند، دیگر باز نمیگردند اما از مسئولان انتظار داریم با فراهم کردن زیرساختهای لازم در فرودگاه یاسوج و امور زیر بنایی استان کهگیلویه وبویراحمد از وقوع حوادث و اتفاقات بعدی جلوگیری کنند.
گزارش از: سیده مریم پیروزان (فارس)
ﻭ ﺑﺸﺮ ﺍﻟﺼﺎﺑﺮﯾﻦ ﺍﻟﺬﯾﻦ ﺍﺫﺍ ﺍﺻﺎﺑﺘﻬﻢ ﻣﺼﯿﺒﻪ ﻗﺎﻟﻮ ﺍﻧﺎ ﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﻧﺎ ﺍﻟﯿﻪ ﺭﺍﺟﻌﻮﻥ، ﻭ ﻫﺮ ﺍﺯ ﮔﺎه ﺩﺭ ﮔﺬﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﮔﺬﺭ ﺑﯽﺻﺪﺍﯼ ﺛﺎﻧﯿﻪیﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻓﺎﻧﯽ ﺟﺮﺱ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺭﺣﯿﻞ ﻣﺴﺎﻓﺮانی ﺧﺒﺮ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﮑﻮﻧﯽ ﺁﻏﺎﺯﯼ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﺳﺮﺍﯾﺪ.
چیدن کلمات کنار هم برای این گزارش بسیار سخت و سنگین است، سنگین است به اندازه کوه بیوفای دنا، انگشتانم را یارای نوشتن نیست اما مینویسم، مینویسم از روز یکشنبه ۲۹ بهمن ۹۶ با تراژدی تلخ هواپیمایی که دنای سپید را تا ابد در اذهان مردم سیاهپوش کرد، مینویسم از روزی که آسمان آرامش نداشت، از غصهای از جنس طوفان و تگرگ از غصه پر درد از پرواز مرگ و این نوشتن برایم طاقتفرسا و همراه با بغض و یک دنیا حسرت همراه است.
نمیدانم از کدام بغض بنویسم، از بغض سوختن غرقشدن هموطنانم در کشتی سانچی یا از معدت یورت، از سوختن دیگر هموطنان در حادثه پلاسکو یا از داغ ۶۵ پرنده آسمانی که همچنان مهمان برفهای دنا هستند، از بغض پدری که در این روزها از غم از دست دادن دو فرزند عزیزش با خانمش به اندازه هزاران سال پیر شده یا از داغ دل مادر دکتر علیرضا جامهای، از ایلیای معصوم که در حسرت روز تولدش شادیهای کودکانهاش زیر خروارها برف مدفون شد یا از ژیلا قلیپور دانشجوی رتبه یک کشورم.
از کدام بنویسم و از که گلایه کنم، از قهرمان هشت سال دوران دفاع مقدس بنویسم یا فرزند این قهرمان که زندگی خود را وقف این پدر مهربان کرده بود، از ایرج راد قهرمان ورزشیهم استانیام یا از خانواده دکتر یاریپور از کدام یک بنویسم که نوشتن برای هر کدام روزها زمان نیاز دارد و در این گزارش نمیگنجد.
از چه کسی گلایه کنم، از کوه دنا یا از برفهایش که هماستانیهای عزیزم را به یغما برده است یا شرکت پرواز آسمان، از کدام یک گلایه کنم، از راههای زمینی کشورم یا راههای هوایی، از ناوگان فرسوده یا از بیتدبیری مسوولانی که با آگاه بودن شرایط نامناسب جوی دستور پرواز ای تی آر را صادر نمودند، از کدام گلایه کنم، اما در میان این همه بغض و گلایه، بغضی سنگینتر از همه این بغضها، نه فقط قلب من، بلکه قلب بسیاری از هماستانیهایم را جریحهدار کرده است، بهرهبرداریهای سیاسی برخی از نمایندگان مجلس در این اوضاع و اوحوال تا صحبت از بیمه بودن جانباختگان توسط همین نمایندهها.
خدایا به کجا رسیدهایم که جان را پول مساوی میدانند، آقای نماینده محترم اگر از فامیل حضرتعالی هم در این هواپیما حضور داشت همین حرف را میزدی؟ این خانوادههای داغدار دیگر نفسی در گلو برایشان نمانده است و تنها خواسته آنها تحویل دادن اجساد عزیزانشان است.
این گزارشم صرفاً احساسی در وصف این عزیران سفر کرده است و سر گلایه با هیچ مقام و مسوولی را باز نمیکنم چرا که این حادثه برای همگان کاملا مشهود و همه در بطن اتفاق اخیر قرار گرفتهاند و این روزها قلمهای زیادی توسط دغدغهمندان هماستانی و همشهریام در سایتها و خبرگزاریها منتشر شده است.
تنها یک سوال دارم چرا امکانات امدادرسانی در کشور ما اینقدر کم است؟ چرا به هنگام حوادث میگوییم امکان امدادرسانی نیست؟.
دمای حرارت به حدی است که امکان امداد رسانی نیست(سانچی).
شدت انفجار به حدی است که امکان امداد رسانی نیست(معدن یورت).
شدت آتش به حدی است که امکان امداد رسانی نیست(پلاسکو).
منطقه سقوط هواپیما به حدی صعبالعبور است که امکان امداد رسانی نیست(هواپیمای یاسوج).
و این امکان امدادرسانی نیست تا چه موقع ادامه دارد خدا داند، کاش تدبیری اندیشیده شود.
کوه دنا چنان آتشی بر دلها زده که آتش آن کمتر از آتش گرفتن کشتی سانچی نیست و زنجیر حوادث تلخ روزگار بدجور بر استان کهگیلویه وبویراحمد سیطره زده و الان هشت روز است که مردم این استان داغدار سقوط سانحه هوایی و جانباختن هموطنان خود هستند.
مرحوم سید کرمالله و سید رحمتالله صالحیپرور از جمله جانباختگان این حادثه غمانگیز هستند که در امتداد راهی که به آسمان میرفت آسمانی شدند و زمین برای این عزیزان سفر کرده بسیار کوچک بود.
مرحوم صالحی پرور از از دلاوران هشت سال دفاع مقدس که به ندای رهبر زمان خویش لبیک گفت و در دفاع از تمامیت ارزی کشور خود راهی جبهه حق علیه باطل شد و به دلیل اثرات ناشی از جنگ تمام دوران زندگیاش را با رنج و مشقت گذراند.
رفتن به خانواده داغدیده آن هم برای تهیه گزارش بسیار سخت است، در بدو ورود به محله آقای صالحیپرور بوی غم و اندوه زودتر از هر چیزی به سراغم آمد، بنر نصب شده پدر و فرزند کنار هم در ورودی رسیدن به خانه این دو جانباخته بغضم را ترکاند، در هنگام ورود به خانه در وهله اول با دختر خانم جوانی روبهرو شدم که معلوم بود از شدت گریه صدایش بالا نمیآید، آن لحظه یکی از سختترین لحظاتی بود که در زندگی تجربه کردم، وی خود را دختر مرحوم صالحیپرور معرفی کرد، ضمن عرض تسلیت به این دختر خانم همراه وی وارد خانه آنها شدم.
در گوشهای از این خانه مادری را میبینی که از شدت و غم و اندوه نای نفس کشیدن برایش باقی نمانده به آرامی کنارش مینشینم، غم از دست دادن همسر و فرزند آنقدر غصه بر دلش گذاشته که خود را فارغ از این دنیا میبیند، اما این مادر آنقدر صبور و مهربان است که با روی باز پذیرای صحبتهایم میشود.
وی از جبههرفتن و اثرات سخت آن بر همسرش سخن میگوید، از چشمانش که در اثر جنگ دید خود را از دست داده بودند، از سرفههایی که اجازه یک شب خوابیدن را به او نمیداد، از زندگی و نفسی که با اسپری سپری میشد سخن گفت.
به گفته نازخانم حقنگهدار همسرش در سال ۶۵ در عملیات کربلای ۵ شیمیایی میشود و بعد ۴۰ روز بستری بودن در بیمارستان بقیهالله با جسمی تکه پاره و چشمانی که کور شده بودند به خانه آورده میشود.
وی عنوان میکند: از آن موقع تا قبل از این سفر آخر، همسرم زندگی خود را با رنج و مشقت ناشی از اثرات جنگ میگذراند، و به خاطر اینکه چشمش دید خود را از دست داده بود مدام به دکترای تهران مراجعه داشت، طی سه ماه گذشته عمل پیوند چشم انجام داد و مجبور بود که بعد از عمل هر هفته به پزشک خود در تهران مراجعه نماید.
دفن همسر و فرزند کنار هم در قطعه صالحین تنها خواسته مادر جانباخته سقوط هواپیمای تهران- یاسوج
همسر مرحوم سید کرمالله صالحیپرور در ادامه صحبتهایش از پسرش مرحوم رحمت صالحیپرور میگوید، رحمت زندگی خود را وقف پدرش کرده بود به نوعی تنها یار و همراه و پرستارش بود و در همه فراز و نشیب زندگی این رحمت بود که یار و یاور پدرش بود و او را هیچ وقت تنها نمیگذاشت.
وی تنها خواستهاش از مسوولان را دفن همسر و فرزندش کنار هم در قطعه صالحین عنوان میکند و میگوید: اگر آنها را از هم جا کنند هیچ کس را نخواهم بخشید.
این مادر داغدیده با بیان اینکه از همه مسوولان به خاطر تلاش آنها در این سختی باران وبرف ممنون هستیم، گفت: خداوند به همه آنها کمک کند، اما با توجه به شرایط نامساعد جوی نباید اجازه پرواز داده میشد.
وی آخرین تماس خود با همسر و فرزندش را ساعت ۱۲ شب قبل از حادثه عنوان میکند و میگوید: از طریق پیامهای گوشی باخبر شدیم که این پرواز سقوط کرده و بعد از تماس با یکی دیگر از پسرهایم گفت که پدر و برادرم چون هوا نامساعد بود با این پرواز نیامدند( چون نمیخواست ما بفهمیم و ناراحت شویم) اما تلویزیون را روشن کردیم و وقتی اسمشان را بین افراد دیدیم انگار دنیایمان به پایان رسیده بود.
وی مردمدار بودن و خوشاخلاق بودن را از ویژگیهای خاص همسرش عنوان میکند.
سقوط هواپیمای تهران یاسوج سهل انگاری سازمان هواپیمایی
کنار این مادر مهربان فرزندی برومند یادگار ارزشمند مرد هشت سال دوران دفاع مقدس نشسته، پسر جوانی که بغض امان حرف زدن به او نمیدهد، به سختی زبان به صحبت میگشاید و میگوید: پدرم جانباز ۶۰ درصد از ناحیه چشم و ریه و بواسطه اثرات ناشی از جنگ، مجبود بود که مدام به دکترای تهران مراجعه نماید.
فرهاد صالحیپرور محرومیت استان کهگیلویه وبویراحمد را یادآور شد و با بیان اینکه حتی یک پزشک خوب در استان نداریم، گفت: به همین دلیل پدرم باید برای معالجه چشم خود به تهران میرفت.
وی از برادرش به عنوان تمام هستی خود در زندگی یاد میکند و میگوید: برادرم همه زندگی خود را وقف پدرم کرده بود و در همه سفرها این تنها رحمت بود که پدرم را همراهی میکرد.
وی آخرین تماس خود با پدر و برادرش را ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه روز حادثه عنوان و خاطرنشان کرد: برادرم به من زنگ زد و اطلاعات هوا را خواست و چون در آن روز هوا کاملا صاف بود بود گفتم مشکلی نیست و بیایید، با اشکی که از چشمانش روان میشود میگوید، اما ای کاش میگفتم که نیایید.
صالحیپرور که در بانک به مردم خدمت میکند در خصوص مطلعشدن خود از این حادثه اینگونه بیان میکند: در حال انجام خدمت به ارباب رجوعها بودم که ناگهان همکار بغل دستیام گفت، پرواز تهران- یاسوج سقوط کرد و در آن لحظه دنیا دور سرم چرخید.
وی با بیان اینکه مسوولان در این قضیه برای جستوجوی اجساد کوتاهی نکردند، گفت: متأسفانه ما عادت کردیم هر اتفاقی بیفتد بگوییم مشیت الهی است، این اتفاق یک سهل انگاری بزرگ از طرف سازمان هواپیمایی و وزیر راه و شهرسازی که هر بار یک حاشیه در کشور ایجاد میکند، بوده است.
وی که دیگر بغض مجال حرفزدن را به او نمیدهد از صبور بودن به عنوان ویژگی خاص پدرش یاد میکند و تنها خواستهاش از مسوولان را دفن پدر و برادرش کنار هم در قطعه صالحین عنوان میکند.
پرواز شماره ۳۷۰۴ هواپیمایی آسمان با ۵۹ مسافر و ۶ خدمه پروازی ساعت ۸ صبح روز یکشنبه ۲۹ بهمن ماه تهران را به مقصد یاسوج ترک کرد اما در نزدیکی سمیرم اصفهان سقوط و همه سرنشینان آن جان باختند.
این هواپیما از نوع ای تی آر ۷۲ پس از ۵۵ دقیقه از صفحه رادار مرکز کنترل خارج میشود و بر اساس اعلام اورژانس خبر سقوط این هواپیما در منطقه کوهستانی پادنای سمیرم در ۱۴ مایلی فرودگاه یاسوج اتفاق می افتد.
حادثه سقوط پرواز تهران- یاسوج به وقوع پیوست و جانباختگان این حادثه که اکثرا افراد علمی و نخبه و پزشک بودند، دیگر باز نمیگردند اما از مسئولان انتظار داریم با فراهم کردن زیرساختهای لازم در فرودگاه یاسوج و امور زیر بنایی استان کهگیلویه وبویراحمد از وقوع حوادث و اتفاقات بعدی جلوگیری کنند.
گزارش از: سیده مریم پیروزان (فارس)