تاریخ انتشار
جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۴۴
کد مطلب : ۳۱۵۱۹۴
یادداشتی برای «سرو زیر آب»
۰
کبنا ؛محمد سلیمی راد
در بین فیلمهای جشنواره سی و ششم فیلم فجر «سرو زیر آب» محمدعلی باشه آهنگر از چند منظر تأثیرگذار و منحصربهفرد بود.
اگر نگاهی به فیلمهای دهه هفتاد دفاع مقدس داشته باشیم بیشتر قهرمانپروری و پیروزی حق علیه باطل تم اصلی فیلمها بود هرچند که در سالهای نزدیک به بعد از جنگ با توجه به روحیه مردم این نوع نگاه باورپذیر بود و استقبال هم شد اما سالها بعد؛ به خود جنگ و اتفاقات واقعی از طریق جلوههای ویژه ضعیف پرداخت شد بهطوریکه ماجرا سوار بر قصه بود و در مواردی حتی قصهای هم در کار نبود و اگر هم بود در حد خرده داستان بود. ازجمله فیلمسازانی که به ملودرام در سینمای دفاع مقدس اهمیت دادند میتوان به محمدعلی باشه آهنگر با توجه به کارنامه فیلمسازیاش نام برد.
از ویژگیهای مهم این فیلمساز نگاه نو و متفاوت و دراماتیزه کردن این نوع از سینماست. باشه آهنگر اگر در فیلمهایش خود جنگ را نشان میداد ولی از قصهگویی غافل نماند و درواقع میتوان گفت که قصه بهانهای برای جنگ میشد نه جنگ بهانهای برای قصه.
در فیلم سرو زیر آب سراغ خانوادههایی رفت که فرزندانشان در جنگ گمنام ماندند و در ادامه به بحرانی میپردازد که اتفاقاً مسئله خیلی از همین خانوادههاست خانوادهای که بعد از سالها ممکن است حتی یک درصد این مسئله به ذهنشان خطور کند که شاید همین چندتکه استخوان هم متعلق به فرزندشان نباشد.
در ابتدای فیلم مسئله بهخوبی مطرح میشود و سؤال کلی فیلم برای مخاطب روشن است ولی در ادامه دچار یک سردرگمی میشود که بهمرور و تا پایان بهخوبی آن را پیش میبرد و حل میکند.
مهمترین اتفاق فیلم را شخصیت اصلی یعنی بابک حمیدیان رقم میزند که اتفاقاً در پایان فیلم خودش دچار همان بحران میشود و تصمیمی میگیرد که هم خود و هم مخاطب را راضی نگه میدارد و نتیجهگیری بهگونهای هوشمندانه انتخاب شد که کمتر کسی تا لحظه آخر به تصمیم شخصیت اصلی پی ببرد.
با انتخاب یک شهید زرتشتی در کنار یک شهید از لرستان باشه آهنگر نگاهش به قومیتها در دفاع مقدس را بهخوبی نشان داد و یک نوع آگاهی را به جامعه میدهد که در جنگ هر قوم با هر نگاهی در برابر دشمن میجنگد اتفاقی که در سینمای جنگ ما کمتر افتاد بهطوریکه همه قبلاً باهم دوست و هممحلهای بودند و درنهایت در کنار هم شهید میشوند و به خاک سپرده میشوند.
شخصیتپردازی در فیلم بهگونهای ست که کمتر کسی متوجه تصمیم جهانبخش کرامت میشود هرچند که در جریان فیلم متفاوت بودن این شخصت را میبینیم ولی در انتها وقتی کرامت خیال همه را راحت میکند به ابعاد شخصیتی آن فکر میکنیم که جهانبخش نهتنها بیگناهیاش را ثابت میکند بلکه یک خانواده را نجات میدهد.
روایت در فیلم سرو زیر آب جوری انتخاب شد که مخاطب منتظر اتفاق جدید و در کنارش بحرانی جدید است و اتفاقاً اصلاً انتظار نتیجهگیری عجولانه را نمیکشد بلکه منتظر میماند همه خرده داستانها به سرانجام برسند.
فیلمساز با این اثر نهتنها سینمای جنگ ما را یک پله به جلو هدایت کرد بلکه انتظار مخاطب را برای آثار بعدی این نوع از سینما بهشدت بالا برد مخاطبی که منتظر قصههای نو با پرداختی متفاوت از تبعات بعد از جنگ است نه خود جنگ.
در بین فیلمهای جشنواره سی و ششم فیلم فجر «سرو زیر آب» محمدعلی باشه آهنگر از چند منظر تأثیرگذار و منحصربهفرد بود.
اگر نگاهی به فیلمهای دهه هفتاد دفاع مقدس داشته باشیم بیشتر قهرمانپروری و پیروزی حق علیه باطل تم اصلی فیلمها بود هرچند که در سالهای نزدیک به بعد از جنگ با توجه به روحیه مردم این نوع نگاه باورپذیر بود و استقبال هم شد اما سالها بعد؛ به خود جنگ و اتفاقات واقعی از طریق جلوههای ویژه ضعیف پرداخت شد بهطوریکه ماجرا سوار بر قصه بود و در مواردی حتی قصهای هم در کار نبود و اگر هم بود در حد خرده داستان بود. ازجمله فیلمسازانی که به ملودرام در سینمای دفاع مقدس اهمیت دادند میتوان به محمدعلی باشه آهنگر با توجه به کارنامه فیلمسازیاش نام برد.
از ویژگیهای مهم این فیلمساز نگاه نو و متفاوت و دراماتیزه کردن این نوع از سینماست. باشه آهنگر اگر در فیلمهایش خود جنگ را نشان میداد ولی از قصهگویی غافل نماند و درواقع میتوان گفت که قصه بهانهای برای جنگ میشد نه جنگ بهانهای برای قصه.
در فیلم سرو زیر آب سراغ خانوادههایی رفت که فرزندانشان در جنگ گمنام ماندند و در ادامه به بحرانی میپردازد که اتفاقاً مسئله خیلی از همین خانوادههاست خانوادهای که بعد از سالها ممکن است حتی یک درصد این مسئله به ذهنشان خطور کند که شاید همین چندتکه استخوان هم متعلق به فرزندشان نباشد.
در ابتدای فیلم مسئله بهخوبی مطرح میشود و سؤال کلی فیلم برای مخاطب روشن است ولی در ادامه دچار یک سردرگمی میشود که بهمرور و تا پایان بهخوبی آن را پیش میبرد و حل میکند.
مهمترین اتفاق فیلم را شخصیت اصلی یعنی بابک حمیدیان رقم میزند که اتفاقاً در پایان فیلم خودش دچار همان بحران میشود و تصمیمی میگیرد که هم خود و هم مخاطب را راضی نگه میدارد و نتیجهگیری بهگونهای هوشمندانه انتخاب شد که کمتر کسی تا لحظه آخر به تصمیم شخصیت اصلی پی ببرد.
با انتخاب یک شهید زرتشتی در کنار یک شهید از لرستان باشه آهنگر نگاهش به قومیتها در دفاع مقدس را بهخوبی نشان داد و یک نوع آگاهی را به جامعه میدهد که در جنگ هر قوم با هر نگاهی در برابر دشمن میجنگد اتفاقی که در سینمای جنگ ما کمتر افتاد بهطوریکه همه قبلاً باهم دوست و هممحلهای بودند و درنهایت در کنار هم شهید میشوند و به خاک سپرده میشوند.
شخصیتپردازی در فیلم بهگونهای ست که کمتر کسی متوجه تصمیم جهانبخش کرامت میشود هرچند که در جریان فیلم متفاوت بودن این شخصت را میبینیم ولی در انتها وقتی کرامت خیال همه را راحت میکند به ابعاد شخصیتی آن فکر میکنیم که جهانبخش نهتنها بیگناهیاش را ثابت میکند بلکه یک خانواده را نجات میدهد.
روایت در فیلم سرو زیر آب جوری انتخاب شد که مخاطب منتظر اتفاق جدید و در کنارش بحرانی جدید است و اتفاقاً اصلاً انتظار نتیجهگیری عجولانه را نمیکشد بلکه منتظر میماند همه خرده داستانها به سرانجام برسند.
فیلمساز با این اثر نهتنها سینمای جنگ ما را یک پله به جلو هدایت کرد بلکه انتظار مخاطب را برای آثار بعدی این نوع از سینما بهشدت بالا برد مخاطبی که منتظر قصههای نو با پرداختی متفاوت از تبعات بعد از جنگ است نه خود جنگ.