تاریخ انتشار
پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۰۵
کد مطلب : ۳۱۰۳۸۱
احمدینژادیها به خیابان میآیند؟ / عاملان نارضایتی ملت از دولت برای روحانی چه خوابی دیدهاند؟! / بیتوجهی سازمانیافته نفس مردم را گرفته /
۰
کبنا ؛مهمترین مطالب و اخبار روزنامه های ایران پنجشنبه ۵ بهمن ۹۶
روزنامه جوان(۱۳۹۶/۱۱/۰۵)
تحریمکنندگان نتانیاهو قهرمان ملی هندیها شدند
بایکوت نخست وزیر رژیم صهیونیستی توسط سه ستاره سینمای هند، بازتاب زیادی در میان هندیها داشته و آنها از این سه بازیگر به عنوان قهرمان ملی کشورشان یاد میکنند. شاهرخ خان، سلمان خان و امیر خان، در حمایت از مردم فلسطین حاضر نشدند به مهمانی نتانیاهو بروند. قاب عکس جهنمی
«من اگر خدا بودم، از این عکس، قابی رسمی برای جهنم میساختم»؛ این جمله یکی از هزاران بازتاب منفی تصویر سلفی چند تن از بازیگران بالیوودی با نخست وزیر رژیم صهیونیستی است؛ عکسی که آمیتاب باچان و خانوادهاش در مرکز آن قرار دارند و حتی زحمت گرفتن «منوپد» را برای بنجامین نتانیاهو کشیدهاند.این کار اعتراضهای زیادی را به همراه داشته است. به اعتقاد مردم هند، نباید بازیگران سینمای بالیوود با کسی که مسئول کشتار مردم فلسطین است، عکس یادگاری میگرفتند. مراسمی که توسط سه تن از سوپر استارهای سینمای بالیوود تحریم شد. مردم هند در مقابل اعتراض به آمیتاب باچان در حال ستایش سه خان بزرگ سینمای کشورشان هستند؛ مردانی که این روزها از آنها به عنوان«قهرمان ملی» یاد میشود. سه سوپر استار هند با رد دعوت نخست وزیر اسرائیل حاضر نشدند در مهمانی وی حاضر شوند، این سه بازیگر «سلمان خان»، «شاهرخ خان» و «امیرخان» اکنون به چهرههای محبوبی در شبکههای اجتماعی تبدیل شدهاند. اگرچه هنوز این سه نفر دلیل خود را برای بایکوت نخست وزیر اسرائیل عنوان نکردهاند، ولی بسیاری از رسانهها این کار را در راستای حمایت از مردم فلسطین و محکومیت رژیم صهیونیستی عنوان کردهاند. تلاش برای خرید محبوبیت
سفر نخست وزیر رژیم صهیونیستی به هندوستان، اولین سفر یک نخست وزیر این رژیم به هند بعد از ۱۵ سال است. گفته میشود آخرین بار آریل شارون در سال ۲۰۱۲ میلادی به هند سفر کرده بود. این سفر از این جهت کم سابقه عنوان شده است که سابقه نداشته رژیم صهیونیستی تلاش کند تا این حد به هند نزدیک شود. «هندوستان تایمز» در گزارشی مینویسد اسرائیل و هند از دهه ۱۹۹۰ تلاش کردهاند به یکدیگر نزدیک شوند. سفر نخستوزیر هند به اسرائیل نیز بخشی از سیاست نزدیکی دیپلماتیک رژیمصهیونیستی و هند است که نقش راهبردی در جنوب آسیا دارد. «هندوستان تایمز» همچنین در تحلیل اینکه چرا دولتهای عربی، اعتراضی به سفر نتانیاهو به هند نداشتهاند، آن را ناشی از احساس خطر این دولتها از قدرت ایران و احساس نزدیکی خود به اسرائیل میداند! اما در کنار این تحلیلها نسبت به چرایی سفر نتانیاهو به هند، دیدارهای وی در این کشور نیز نشاندهنده اهداف ثانویه بنجامین نتانیاهو در هندوستان است. وی در این سفر، علاوه بر دیدار با مقامات دولتی این کشور، سری هم به صنعت فیلمسازی هند یعنی «بالیوود» زده است. سفر نتانیاهو به هند با فعالیت جدی جنبش «BDS» (جنبش بایکوت، عدم سرمایهگذاری و تحریم اسرائیل) که در جهت پایان اشغال سرزمین فلسطین است، همراه بود و در تظاهراتهای متعددی اعضای این جنبش بینالمللی حضور نتانیاهو در هند را محکوم کردند. «آپوروا گاتوام» (Apoorva Gautam) رهبر این جنبش در جنوب آسیا، بعد از دیدار نتانیاهو با چند تن از ستارههای بالیوود علاقه اسرائیل به بالیوود را نشانهای از یک تغییر ایدئولوژیک از آغاز نخستوزیری «نارندرا مودی» عنوان میکند و دیدار نتانیاهو با بازیگران بالیوود را ابتکاری برای تبلیغ فرهنگی برای بهبود چهره اسرائیل در سطح جهان میداند که به خاطر ارتکاب جنایات جنگی علیه فلسطینیها زیر فشار است. این فعال حقوق بشر میافزاید: سالهاست از هالیوود (صنعت فیلمسازی امریکا) برای نشان دادن اینکه اسرائیل کشوری دموکرات است، استفاده میشود، اما اکنون بازیگران هالیوود علیه اسرائیل کار میکنند؛اتفاقی که این روزها در هند نیز رخ داده است. سه تن از بزرگترین بازیگران سینمای هند دعوت به مراسم «شالوم بالیوود» را که نخست وزیر اسرائیل ترتیب داده بود، رد کردند. ۳ خان واقعی بالیوود
نتانیاهو در هند از همکاری گسترده با این کشور خبر داد و در دیدار با بالیوودیها خود را عاشق سینمای هند معرفی کرد و خواستار حضور بالیوود در سرزمینهای اشغالی شد. فعالان حقوق بشر میگویند اصرار نتانیاهو برای دیدار با ستارههای بالیوودی زمینهسازی برای ایجاد مقبولیت جهت به رسمیت شناختن بیتالمقدس(اورشلیم) به عنوان پایتخت اسرائیل است. منفور بودن نخست وزیر رژیم صهیونیستی در افکار عمومی باعث شد تا دیدار وی با بالیوودیها موج منفی را علیه وی و چند بازیگر بالیوود به راه بیندازد، به خصوص اینکه آمیتاب باچان بازیگر قدیمی سینمای هند و خانوادهاش (پسر و عروسش) نیز در این عکس خود را به نتانیاهو و همسرش نزدیک کرده و در مرکز عکس قرار گرفتهاند. انتقاد از باچان همزمان شده است با ستایش از سه خان سینمای هند. شاهرخ خان، سلمان خان و امیر خان که با دیدار نخست وزیر رژیم صهیونیستی نرفتهاند به عنوان «قهرمانهای واقعی» و «خانهای حقیقی» مردم هند معرفی میشوند. ستایش از این سه بازیگر مسلمان بالیوود و عنوان اینکه آنها در حمایت از مظلومیت مردم فلسطین حاضر به دیدار با نخست وزیر اسرائیل نشدهاند، بازتابهای زیادی در میان هندیها داشته است. سفر بحث برانگیز به هند
مردم هند با در دست داشتن تصاویری از امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری تظاهرات متعددی را علیه حضور نخست وزیر اسرائیل در هند انجام دادهاند؛تظاهراتی که با همراهی بازیگران سینمای هند بازتابهای بیشتری نیز پیدا کرده است. این رفتار اجتماعی اعتراضی باعث شد تا سفر شش روزه نتانیاهو به هندوستان تحتتأثیر قرار گیرد. به طوری که هنرمندان هندی در اعتراض به عکس سلفی با نتانیاهو در مراسم «شالوم بالیوود» تصاویر کشتار فلسطینیها توسط ارتش اسرائیل را در پسزمینه این عکس مونتاژ کردند. خانهای آنها و بازیکنهای ما
در حالی که هندیها در حال ستایش سه بازیگر سرشناس سینمای بالیوود هستند،ایرانیها با یادآوری حضور دو بازیکن ایرانی یک تیم فوتبال در لیگ یونان مقابل تیمی از رژیمصهیونیستی، به انتقاد از رفتار این دو بازیکن پرداختهاند. به اعتقاد بسیاری از فعالان فضای مجازی کاری که شاهرخ خان، سلمان خان و امیر خان انجام دادهاند، نحوه درستی از برخورد با رژیمصهیونیستی بوده و در عوض رفتار دو فوتبالیست ایرانی اصلاً قابل دفاع نبوده است.
روزنامه جهان صنعت(۱۳۹۶/۱۱/۰۵)
بیتوجهی سازمانیافته نفس مردم را گرفته
«خوزستان نمیتواند نفس بکشد، نفس خوزستان بند آمد، خوزستان در حال نابودی است، خوزستان تعطیل شده، خوزستان را ببینید، خوزستان رها شده، خوزستان کار ندارد، آب ندارد، هوا ندارد، تولید ندارد و فقط کارت بانکی سایر استانهای مملکت شده»؛ اینها جملات و حرفها و گلایههایی است که ظرف چند سال گذشته آنقدر از هموطنانمان در این استان پهناور شنیدهایم که گاهی با خود میگوییم خسته نمیشویم از این همه بیتوجهی به مردم و نابودی تدریجی منبع اصلی ثروت کشور؟ همه ساله در این ایام توفانهای شدید ریزگرد و گردوغبار به مردم هجوم میآورد و بر جانشان چنبره میزند. رنگ آسمان یکپارچه خاکی میشود بهطوریکه وقتی عکسها و تصاویر شهرهای دارای ریزگرد را میبینیم، گویی منطقهای بیابانی است که سالهاست کسی از آن گذر نکرده. همان قدر متروک، همان قدر مظلوم و همان قدر نادیده گرفته شده. هر سال چندین روز وسط زمستان، خوزستان تعطیل میشود و مردم در خانه حبس میشوند و معیشت و اقتصاد و تولید و صنعت و همه چیز متوقف میشود و ریههای بیشتری است که از تک و تا میافتد و بیماران تنفسی بیشتری است که به آمار آسم و سرطان و بیماران قلبی اضافه میشوند. سایر استانها کم و بیش برف و باران میبارد و دیدن روی آسمان نهچندان آبی، حسرتی میشود در دل این مردم رنجدیده و همیشه تلاشگر. نوشتن از ریزگردهای خوزستان تکرار مکررات است اما نوشتن از درد مردم تکراری نمیشود. در این میان مردم چشمشان به نمایندگانشان در مجلس است که بتوانند متحد شوند و بودجه بیشتری برای کنترل معضلات خانه و سرزمینشان جذب کنند. نه حتی حل کردن که فقط بتوانند کمی آن را کنترل کنند و مرهمی بر زخمهای مردم این خطه شوند. همین چند روز قبل بود که ناگهان خبر آمد بودجه ریزگرد خوزستان وسط توفان ریزگردها در این استان حذف شد. همهمه و اعتراض و خشم بود که روانه این خبر شد. اینکه موضوع از چه قرار بود و چه اتفاقی برای این بودجه و بهطور کل وضعیت بودجه این استان رخ داده، با نماینده ایذه در مجلس گفتوگو کردیم.
هدایتالله خادمی، نماینده ایذه و باغملک در مجلس در این زمینه به «جهانصنعت» میگوید: دولت قبل از انتخابات مصوبهای کلی با رقم بودجهای بسیار بالاتر از بودجه صرف، ریزگردها را در خصوص حل مشکلات ریزگردها، ساماندهی فاضلاب، بازسازی زیرساختهای برق و طرح انتقال آب به شمال شرقی خوزستان برای خوزستان ارائه داده بود. حالا که لایحه بودجه را دولت به مجلس ارائه داده، در این جداول تقسیمبندی شده که چقدر قرار است برای ریزگردها هزینه شود. وی در خصوص اینکه طبق آن مصوبه چه میزان فقط برای ریزگردهای خوزستان بوده اظهار بیاطلاعی کرده و ادامه میدهد: چیزی که به عنوان لایحه بودجه به مجلس ارائه شده، باید از منابع صندوق توسعه ملی برداشت شود. برداشت از صندوق توسعه ملی دست دولت نیست و باید به اذن رهبری باشد؛ امری که علی ساری نماینده اهواز هم در گفتوگو با «جهانصنعت» بر آن صحه گذاشت. قرار بود بخشی از پول نفت از این صندوق خارج نشود و صرف موارد بیهوده نشود و بماند برای هزینههای بخش خصوصی و تولید و اشتغال. به همین دلیل دسترسی برداشت آن را به دولت ندادند تا مانند باقی پولها از بین نرود. بر همین اساس وقتی بودجه ریزگردهای خوزستان برای بررسی به کمیسیون تلفیق آمد، به دلیل همین عدم اجازه دولت در برداشت، بودجه منابع خوزستان هم کنار گذاشته شد و مسکوت ماند. در واقع از جدول بودجهها کنار رفت. ظرف چند روز اخیر که بار دیگر توفان ریزگردها نفس مردم خوزستان را بند آورده است و خبر حذف بودجه ریزگردها جنجال و اعتراضات زیادی بین خوزستانیها و مردم در شبکههای اجتماعی ایجاد کرده، موافقت رهبری برای برداشت ۱۵۰ میلیون دلار از صندوق توسعه ملی اعلام شد.
خادمی تاکید میکند: این مبلغ مربوط به آن مصوبه پیش از انتخابات برای خوزستان نیست. رقم بسیار پایین و ناچیزی است. اما به گفته وی همین هم غنیمت است و با کلی تلاش نمایندگان توانستیم آن را برگردانیم. در واقع بودجه ریزگردها کامل برنگشته، فقط بخشی از آن زنده شده است که چنانچه همین هم به موقع جذب شود میتوان بخش کوچکی از مسایل را حل کرد اما مشکل بسیار فراتر از این حرفها و مبالغ است.
بودجههای اصلی کشور به استانهای وزرای دولت میرود
پرسش اصلی اینجاست که اساسا چرا بودجه مربوط به مساله ضروری و حساسی همچون ریزگردهای خوزستان باید از صندوق توسعه ملی که برداشت آن پیچیده است و دست دولت نیست انجام شود و در ردیف سایر بودجههای عادی مربوط به استانهای دیگر نیست؟ خادمی در پاسخ به این سوال میگوید: دلیل آن این است که بودجههای اصلی و بدون پیچیدگی برداشت، عمدتا به سمت استانهایی میرود که در دولت مسوولیت دارند. خوزستانیها هیچ نقش و سهمی در دولت ندارند. در واقع دولتمردان از چندین سال پیش کاری به سایر استانها ندارند و فقط بخشینگری را در پیش گرفتهاند به این ترتیب که فقط به استان خودشان توجه میکنند و بیشترین منابع کشور به سمت سایر استانها از جمله تبریز و کرمان میرود.
نوبت به آبرسانی ما که شد گفتند پول نداریم از خارجیها منابع جذب کنید
مثلا یکی از مشکلات اصلی استان نبود آب در ایذه است که میتوان گفت بخش زیادی از اعتراضهای اخیر هم به دلیل همین مشکل آب بوده. آب کارون به اندازه ۳۰۰ کیلومتر در شهر ما جریان دارد، اما حقآبه کارون را به ما نمیدهند. برای صنعت و سایر موارد این حقآبه را به شهرهای دیگر میدادند، ما کلی تلاش کردیم تا قانعشان کنیم به ایذه هم آبرسانی کنند، اما به ما که رسید گفتند پول نداریم. باید از طریق جذب سرمایه خارجی پول برای طرح آبرسانی ایذه جذب کنید. به همین دلیل باید به سمت جذب فاینانس بروید. ما هم رفتیم در این شرایط نامناسبی که ایران در دنیا دارد، توانستیم یک فاینانس را جذب کنیم، اما آن قدر سیستم اداری مشکلدار و پیچیده است که هنوز نتوانستهایم سرمایه را بهطور کامل جذب کنیم. هفته دیگر برای فاینانس انتقال آب با این شرکت جلسه داریم. در واقع اگر بتوانیم از این طریق مشکل آب ایذه را حل کنیم،مشکلات زیادی برطرف میشود اما اگر نتوانیم مشکل آب را حل کنیم، ظرف یکی دو سال آینده بحران بزرگتری ایجاد میشود و همه اهالی آنجا به دلیل امکانناپذیر بودن زندگی باید از آنجا مهاجرت کنند.
درهای کشور را به روی ایذه بستند
نماینده ایذه در مجلس خاطرنشان میکند: دولتها، ایذه و باغملک را از جغرافیای صنعتی ایران کنار گذاشتهاند. به همین دلیل هیچ صنعتی وارد این شهرها نشد و مسوولان دولتی و نمایندگان هم در این سالها دلشان به حال وضعیت مردم این شهر نسوخت. تا ما تلاش و پیگیری کردیم، صنعت ما را تحریم کردند. در واقع کاری که یک کشور استبدادی میتوانست با ما انجام دهد، آقایان مسوول با ایذه کردند. در واقع به درهای شهر قفل زدند! در حالی که ما خاک بسیار حاصلخیزی برای کشاورزی داریم. از آن طرحها هم در کنار صنعت ما را کنار گذاشتند. مردم منطقه من همه بیکارند. به جز پخت نان هیچ کار دیگری نمیتوانند بکنند. حالا هم به ما میگویند برای طرحهای آبرسانی پول نداریم. خادمی گلایه میکند که برای طرحهای انتقال آب در سایر استانها هزینههای هنگفت صرف میکنند، اما به ما که میرسد میگویند از خارجیها سرمایه جذب کنید. مگر با این وضعیت چند خارجی وارد کشور ما برای سرمایهگذاری میشوند؟
باید در دولت لابی داشته باشیم. ما هیچ لابیای نداریم
این نماینده مجلس تاکید میکند: هر استان باید در دل دولت لابی داشته باشد تا بتواند برای استانش و مشکلاتش بودجه و منابع جذب کند. ما هیچ لابیای در دولت نداریم. سالها قبل نگاه دولتها به همه کشور به صورت یکپارچه ملی بود، اما حالا منافع ملی اهمیتی ندارد. خوزستانیها در شکلگیری دولتها این همه نقش داشتند، اما حالا به خود خوزستان اهمیتی نمیدهند که یک مشکل ریزگرد آن تبدیل شده به معضل اصلی زندگی ساکنان. انرژی و صنعت و نفت و عمده کشاورزی برای خوزستان است،اما یک وزیر جهاد کشاورزی یا وزیر نیرو یا حتی معاونان آنها هم خوزستانی نیستند،چون مافیایی در دولت تشکیل شده که به کل کشور ضربه میزنند. او یادآور میشود به همراه همه نمایندگان استان خوزستان در حال لابیهای خود برای جذب بودجه بیشتر برای استان خوزستان هستند. حتی برخی مناطق جنگی را در بودجه ندیدهاند و هیچ منابعی برای آنها در نظر نگرفتهاند.
خوزستان کارخانه تولید ثروت کشور است که اگر تعمیر نشود کل کشور ضرر میبیند
به گفته خادمی، خوزستان کارخانه تولیدی محل درآمد ایران است، اما برای خودش هزینه نمیکند. شما به هر حال باید به کارخانه رسیدگی و آن را تعمیر کنید تا بتواند به تولید ثروت بپردازد. با این گرمای ۶۰ درجه تابستان اخیر، با خشک شدن تالابها و صدبرابر شدن کانون ریزگردها، با این وضعیت ریزگردهایی که در عرض یک روز صدها نفر به بیمارستان مراجعه میکنند، چطور میتوان کار کرد و به تولید ثروت ادامه داد؟ باید وضعیت درست شود یا نه؟ چنانچه خوزستان درست نشود صنعت و تولید و پرواز هواپیماها و آموزش و و همه چیز لغو میشود و همه کشور ضرر میکنند. اینطور نیست که فقط خوزستان را رها کنند و بگویند خب آنها نابود میشوند.
انگار با بیل خاک به حلقمان میریختند
الان ریزگردهای خوزستان از سطح استان فرتر رفته و آقایان بدانند تا پایتخت هم خواهد رسید. همین حالا من یک روز رفتم اهواز برای بررسی وضعیت. گویی با بیل خاک به حلقمان میریختند! هر چه بعد از برگشت مسواک میزدم و دوش میگرفتم هنوز خاک در حلقم بود این فقط یک روز اهواز است. مسوولان از این وضعیت چقدر خبر دارند؟ خوزستانیها در این هوا نفس میکشند و زندگی میکنند. نماینده ایذه در مجلس در نطق اخیر خود عنوان کرده بود: این خاکها و ریزگردها را بریزید بر سر کسانی که باعث بیکاری و بدبختی جوانان خوزستان شدند. در مورد مدیریت آب هم که ۳۰ سال است در دست گروهی خاص است و مافیای خود را دارد نیز در صحن مجلس سخنرانی کرد و پس از آن بود که رییسجمهور رییس سازمان حفاظت محیطزیست و وزیر را به خوزستان فرستاد تا از وضعیت آنجا گزارش دهند.
«سوءمدیریت» خوزستان را نابود کرد
هژیر کیانی*- متاسفانه نگاه بهرهکشی از ادوار مختلف دولتها روی استان خوزستان بوده است. این استان همیشه به دلیل موقعیت استراتژیک و ملیاش مورد توجه قرار گرفته اما کسی با این رویکرد که این استان هم نیاز به احیا و مراقبت دارد نگاه نمیکند. بدون توجه به جمعیت خوزستان شرکتهای خصوصی و دولتها هر کاری که خواستند در این استان انجام دادند و حالا خوزستان تبدیل به یک منطقه صنعتی شده است.وقتی با چنین رفتارهایی مواجه هستیم باید با پیامد آن که مهاجرت است هم روبهرو شویم. به دلیل تاسیسات زیاد و غیراستاندارد حرارتی روی حاصلخیزترین جلگه ایران در پنج سال گذشته ۲۰۰ هزار نفر مهاجرت کردند. انتقادی که در اینجا وارد است این است که دولت میگوید ریزگردها از خارج از ایران هم وارد میشود و باید برای این مساله هم چارهای اندیشید، ما میگوییم شما اول به منشا ریزگردها در ایران توجه کنید و بعد به دنبال حل آن در خارج از ایران باشید. از طرفی نمیتوانیم این تغییرات اقلیمی را ناشی از تغییرات طبیعی بدانیم چون این تغییرات به دلیل سوءمدیریت و اشتباهات وزارت نیرو بر منابع آب رخ داده تا جایی که حاصلخیزترین جلگه ایران خشک شده است. همچنین انتقال آب رودهای کارون و دز هم در ایجاد ریزگردها بیتاثیر نبوده است. با این حساب کاشتن نهال میتواند در جلوگیری از بروز ریزگردها موثر باشد اما به این شرط که با وجود حرارت و تبخیر بالا و حقآبههای محدود بتوانیم نهال را به ثمر برسانیم.این نکته را هم باید در نظر گرفت که باید نهالکاری و مالچپاشی با نظارت مردم و پیمانکاران دانشآموخته و فنی صورت گیرد. امروز بحث نهالکاری پیش کشیده شده در حالی که در ابتدا باید به این سوال پاسخ داد که مگر در هورالعظیم درختکاری داشتیم که حالا با درخت کاری مشکلش را از بین ببریم؟ مشکل محدودسازی حقآبههاست که باید حل شود تا بقیه مشکلات هم از بین برود.در پایان لازم به یادآوری است که خوزستان هم مثل سایر زیستگاهها نیاز به مدیریت درست دارد و لازمه کار برداشتن این نگاه بهرهکشی از استان است. اگر به خوزستان توجه نشود این استان میمیرد. در شهرهایی که حتی نفس کشیدن هم سخت است چطور میتوان زندگی کرد؟ تنها راه مردمان این استان کوچ و مهاجرت است. بعد از جنگ تحمیلی بزرگترین ضربه به خوزستان را سوءمدیریت به این استان زد و با این احوال پیشبینی اینکه تا چند سال آینده میتوانیم در این استان زندگی کنیم محال است.
*دبیر انجمن دوستداران طبیعت استان خوزستان و پژوهشگر
روزنامه شرق(۱۳۹۶/۱۱/۰۵)
احمدینژادیها به خیابان میآیند؟
شرق: بعد از فرونشستن اعتراضات خیابانی در تهران و سایر نقاط کشور، هفت یار احمدینژادی در نامهای به وزارت کشور خواستار برگزاری تجمع مردمی شدند. این نامه در کانال تلگرامی علیاکبر جوانفکر منتشر شده است. اسفندیار رحیممشایی، سیدحسن موسوی، عبدالرضا شیخالاسلامی، حمید بقایی، علی ذبیحی، مرتضی تمدن و علیاکبر جوانفکر هفت نفری هستند که نامشان در پایین نامه آمده است.
به گزارش ایلنا، در متن این نامه خطاب به رحمانیفضلی، وزیر کشور، آمده است: «آزادی تشکیل اجتماعات و نقد و اعتراض به سیاستها و عملکردها و بیان مطالبات بهحق و قانونی، از حقوق مصرح در قانون اساسی است. طی ماههای اخیر جمع کثیری از مردم در مناطق مختلف در اعتراض به برخی سیاستها، رفتارها، شرایط بد اقتصادی و نحوه مدیریت بخشهای گوناگون کشور، اقدام به تجمع و راهپیمایی نمودند که درمجموع از سوی مدیران سازمانهای مخاطب و همچنین نهادهای امنیتی با پاسخ و برخورد مناسبی مواجه نشدند». این هفت نفر در ادامه نامه خود با استناد به اصول ۸ و ۲۷ قانون اساسی نوشتهاند: «پس از این حوادث، مقامات ارشد کشور از جمله رهبری انقلاب و سران قوا، بهصراحت و به طور مکرر با نفی اغتشاشگری و تخریب اموال عمومی، بر حق آزادی اجتماعات و اعتراض به عملکردها و ضرورت توجه به آن تأکید کردهاند. اینک در استفاده از حقوق مصرح در اصول ۸ و ۲۷ قانون اساسی، اینجانبان بنا داریم که از مردم برای بیان نظرات و اعتراض آرام و قانونمند خود به نحوه اداره کشور توسط قوای گوناگون و برخی از سیاستها و رفتارها بهخصوص در امور اقتصادی، قضائی و اجتماعی، دعوت به اجتماع نماییم تا جهانیان یکبار دیگر شاهد باشند ملت بزرگ، فرهنگساز و تمدنآفرین ایران که ۳۹ سال پیش برای تحقق ارزشها و آرمانهای بلند الهی – انسانی، انقلاب شکوهمند اسلامی را برپا کرد، حقوق اساسی و مسلم خویش را، در قالب منطق روشن انسانی و قانونی دنبال خواهد کرد».
بستنشینان به خیابان میآیند
درخواست تجمع از سوی این هفت نفر با استناد به اصول بالا برای بیان اعتراض و انعکاس گلایههای مردم از وضعیت موجود در شرایطی مطرح میشود که در ایام اعتراضها، بعد از عبور از روزهای نخست سردرگمی که فعالان سیاسی تصمیم گرفتند از حق اعتراض مردم دفاع کنند، هیچگونه واکنشی نداشتند و هیچگونه اظهارنظری از سوی آنها مطرح نشد. این سکوت عجیب حتی برخی از کاربران فضای مجازی و توییتریها را واداشته بود تا در میان حجم انبوهی از توییتها در رابطه با اعتراضها، مدام سراغ سهگانه احمدینژاد، بقایی و مشایی را بگیرند. دلیل هم مشخص بود. این سه نفر در پی ماجراهایی که درباره دادگاه حمید بقایی پیش آمده بود، به حرم عبدالعظیم رفته و بستنشینی کرده بودند. بقایی بعد از آنکه در جلسات نخست دادگاه خود با زنبیل قرمز شرکت کرده بود، از حضور در جلسه سوم دادگاه در اعتراض به غیرعلنیبودن آن، بهجای شرکت در آن، بههمراه جوانفکر و مشایی راهی حرم حضرت عبدالعظیم شد تا بستنشین شود. آنها در مسیر، دیداری هم با احمدینژاد داشته و بعد از ملاقات با او راهی شهرری شدند. ساعاتی از ماجرا نگذشته بود که احمدینژاد هم به جمع بستنشینان پیوست و در جمع مردم در اعتراض به عملکرد قوه قضائیه و حمایت از بقایی نطقی نسبتا طولانی ایراد کرد. بعدا آنها کانالی را هم مختص بستنشینی راه انداخته و برای روزهای مختلف برنامهریزی کرده و سخنرانی به سبک کارگاه گذاشته بودند. این حرکت اما دوام نیاورد. در پی ورود لباسشخصیها به حرم حضرت عبدالعظیم و برخوردی که در یکی از رواقها صورت گرفت، بستنشینان ناگزیر به ترک زیارتگاه شده و بعد از آن در بیانیهای اعلام کردند که بنا به درخواست تولیت حرم برای جلوگیری از هتکحرمت امامزادگان حرم، بستنشینی را پایان دادهاند. آنها بعدا در نامهای به مقام معظم رهبری از ایشان خواستند تا آیتالله سیدمحمود شاهرودی را برای رسیدگی به درخواستهای خود مأمور کند.
حمایتهای تکنفره احمدینژاد
متکلموحده این جریان، محمود احمدینژاد بود که بعد از نطقهای انتقادیاش در حرم حضرت عبدالعظیم، با انتقاد از رئیس قوه قضائیه، خواستار این شده بود تا اتهاماتی که به او و اطرافیانش وارد میشود، از سوی دستگاه قضا منتشر شود وگرنه در ۴۸ ساعت پس از آن دست به افشاگری خواهد زد. او در یک پیام ویدئویی از رئیس قوه قضائیه خواست حالا که نزدیکانش را به «فتنهگری، انحراف و حمایت از بابک زنجانی» متهم کرده، مستندات به ادعای او به «دادگاه حتی فرمایشی» در این زمینه را ارائه کند. دادستانی تهران پیشدستی کرده و در جواب به این اولتیماتوم گفته بود: «پروندههای افرادی از دولت پیشین که مرتبط با محکوم علیه بابک زنجانی بودهاند، تحت رسیدگی است. همچنین در بیانیه تأکید شده بود که جمله تهدیدآمیز آقای احمدینژاد در ارائه مهلت ۴۸ساعته تأثیری در عزم قضات رسیدگیکننده به پروندههای اتهامی افراد مرتبط با احمدینژاد نخواهد داشت». بههرحال با پایان اولتیماتوم ۴۸ساعته احمدینژاد، ویدئوی دیگری از او منتشر شد که در آن به انتقاد مجدد از آیتالله آملیلاریجانی پرداخت و بعد از آن دیگر خبری از این سهگانه نبود.
اتهامات بقایی
محسنیاژهای اتهامات بقایی را مالی عنوان کرده بود. او گفته بود: «بقایی به تصرف غیرمجاز، تبانی با معاملات غیردولتی و اختلاس و برخی موارد مالی متهم است». حمید بقایی یک بار در ١٨ خرداد ٩۴ بازداشت شد و البته هشت ماه بعد به گفته علیاکبر جوانفکر با دستور یک مقام عالی نظام با قرار کفالت آزاد شد. بعد از آن از ١٨ تیر سال جاری به دلیل تأمیننشدن وثیقه ۵٠ میلیارد تومانی در بازداشت به سر برد تا اینکه بعد از اعتصاب غذا با اعلام کانال هوادارانش مبنی بر تأمین مبلغ وثیقه از سوی مردم، آزاد شد. بقایی بههمراه احمدینژاد در رقابتهای ریاستجمهوری سال ۹۶ ثبتنام کرد. آنها زندهباد بهارگویان وارد ساختمان وزارت کشور شده بودند و احمدینژاد درباره سطح ارتباط خود با مشایی و بقایی گفته بود: «هیچ دو نفری در دنیا شبیه به هم نیستند؛ به جز من و مشایی و بقایی». احمدینژاد قبل از ثبتنام برای انتخابات ریاست جمهوری، در نشستی خبری، از وقایعی که در دوران بازداشت بقایی بر او گذشته انتقاد کرده بود؛ از جمله حضور چندماهه او در انفرادی. با شروع دادگاههای بقایی و علنینبودن آن، موج اعتراض احمدینژادیها به قوه قضائیه بالا گرفت. این جریان در حالی داعیه حمایت از مردم و وضعیت بازداشتیها را داشت که کاربران توییتری با مثالزدن از عملکرد دولت احمدینژاد در ایام پس از انتخابات ۸۸، آنها را به چالش کشیدند.
تاجرنیا: مبارک است
حالا هم بعد از سکوتی معنادار در جریان اعتراضها درخواست برگزاری تجمع کردهاند. بااینحال برخی از اصلاحطلبان معتقدند که وزارت کشور باید برای این تجمع مجوز صادر کند تا عقبه اجتماعی احمدینژادیها روشن شود. علی تاجرنیا به ایلنا گفته: دراینباره من فکر میکنم بهتر است با این درخواست تجمع اعتراضی موافقت شود تا هم ظرفیت این جریان سیاسی بهدرستی شناخته شود و هم اگر ما میخواهیم آزادیهای سیاسی در جامعه محترم شمرده شود، باید به این افراد – حتی با وجود آنکه میدانیم رفتار سیاسی اخلاقی هم ندارند – مجوز داد و حقشان را به رسمیت شناخت». او با بیان اینکه باید مخالفان دولت اجازه پیدا کنند اعتراض و انتقاداتشان را بیان کنند، گفت: بحث صدور مجوز تجمع صرفا برعهده دولت نیست بلکه مجموعهای نهادهای حاکمیتی باید در این رابطه همراهی و تمایل نشان دهند».
فاضلمیبدی: قابلتأمل است
حجتالاسلام، محمدتقی فاضلمیبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم اما در گفتوگو با انتخاب، تقاضای اطرافیان محمود احمدینژاد را برای برگزاری تجمع اعتراضی قابلتأمل خواند و افزود: «اعتراض و تظاهرات هم حق مردم است و در هیچ زمانی مانند امروز بر قانونیبودن این حق اصرار نشده است. با این وجود، در اینکه امثال احمدینژاد هدایتکننده جریانی اعتراضی باشند، باید تأمل و درنگ کرد». او تأکید کرد: «عامل بسیاری از نابسامانیهایی که امروز داریم، همان کسانی هستند که هشت سال دولت را در دست داشتند. امروز همین افراد قصد دارند مجلس بعدی و ریاستجمهوری را پس بگیرند». فاضلمیبدی ادامه داد: «معتقدم اینکه احمدینژاد و اطرافیانش تقاضا کنند که اعتراضی صورت بگیرد، حق آنهاست. اما چظور میشود جریانی که عمده مشکلات را ایجاد کرده، این همه هزینه روی دست مملکت گذاشته ناگهان به فکر اعتراض میافتد؟ من فکر میکنم دستهایی بالاتر از احمدینژاد پشت قضیه وجود دارد که میخواهد دولت را از تعادل خارج کند».
امیریفر: فشار به حکومت است
عباس امیریفر، رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاستجمهوری در دولت دهم که مدتهاست از جریان احمدینژاد فاصله گرفته، به درخواست محمود احمدینژاد از وزارت کشور برای برگزاری تجمع واکنش نشان داد و گفت: «هدف این طیف فشار به نهادهای حکومت است». او در گفتوگو با اعتمادآنلاین با اظهار اینکه «درخواست احمدینژادیها برای برگزاری تجمع غیرقانونی است»، گفت: «نمیشود هرکسی که در دادگاه محکوم میشود، درخواست برگزاری تجمع دهد! اینطور سنگ روی سنگ بند نمیشود. این طیف، محکومیتهای سنگینی دارند؛ از این رو به دنبال تضعیف مراکز قانونی نظام هستند. بنابراین نباید به آنها اجازه برگزاری تجمع داد». امیریفر با اشاره به فرمایشات اخیر رهبری گفت: «آقای احمدینژاد میگوید چون رهبری گفتهاند اگر کسی ۱۰ سال مسئولیت داشت، نمیتواند اپوزسیون نظام شود اما من هشت سال رئیسجمهور بودم پس منظور رهبری با من نبوده است. منظور آقا از ۱۰ سال، دو سال حضور ایشان در شهرداری تهران، به علاوه هشت سال ریاستجمهوری بود. آقای احمدینژاد اگر میخواهد اپوزیسیون شود باید از مجمع تشخیص مصلحت نظام استعفا دهد و بعد هر کاری میخواهد بکند. باید با مردم شفاف صحبت کند و بگوید رهبری و نظام را قبول دارد یا نه. اگر قبول ندارد شفاف بگوید که من رهبری و نظام را قبول ندارم».
سیاهترین برخوردها با فعالان صنفی در دوران احمدینژاد
حمایت از برگزاری تجمع برای مخالفان دولت و جریان احمدینژاد در شرایطی صورت میگیرد که برخی از فعالان صنفی دل خوشی از برگزاری تجمعات صنفی در دوره دولتهای نهم و دهم ندارند. در این زمینه، رضا مسلمی، عضو کانون معلمان استان همدان، در واکنش به درخواست تجمع هفت نفر از حامیان احمدینژاد به ایلنا گفت: «سیاهترین برخوردها با فعالان صنفی، در زمان ریاستجمهوری محمود احمدینژاد انجام شد». او با بیان اینکه بارها در سالهای پایانی دهه ۸۰ با معلمان برخوردهای شدید امنیتی از سوی مأموران دولتی صورت گرفت، گفت: «زمانی که در سال ۸۵ ملوانان انگلیسی با عزت و احترام به منزل خود بازگردانده میشدند، تنها در شهر همدان، به علت یک تجمع مسالمتآمیز ساده، ۳۹ نفر از معلمان بازداشت شدند». حسین حبیبی، دبیر کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار استان تهران، هم در همین زمینه به ایلنا گفت: «خود این آقایان برای هیچ نوع تجمع صنفی و کارگری مجوز صادر نمیکردند. آنها حتی در مناسبتهایی مثل روز جهانی کارگر به کارگران اجازه اعتراض نمیدادند و درصورتیکه کارگران از حق قانونی تجمع استفاده میکردند، با آنها برخورد میشد».
روزنامه شهروند(۱۳۹۶/۱۱/۰۵)
دستور توقف بنگاهداری دولتی
شهروند| محمود واعظی از دستور جدید رئیسجمهوری روحانی برای آزادسازی اقتصادی خبر داد. واعظی که از آغاز دولت دوم حسن روحانی رئیسدفتر رئیسجمهوری شده است، دیروز در حاشیه جلسه هیأت دولت خبر داد که روحانی به نهادهایی چون «بنیاد شهید»، «سازمان تأمین اجتماعی» و «بانکها» دستور داده فعالیتهای اقتصادی خود را واگذار کنند.این سه دستگاه ازجمله نهادهای زیرمجموعه دولت هستند. محمود واعظی عملیکردن این واگذاریها را در راستای اظهارات مقام معظم رهبری و دستور ایشان به ستاد کل نیروهای مسلح مبنی بر خروج ارتش و سپاه از فعالیتهای اقتصادی ارزیابی کرد و همچنین آن را در راستای عدم سیطره دولت بر امر اقتصاد و کاهش تصدیگری آن در زمینه فعالیتهای دانست. فرآیندی که به تعبیر اقتصاددانان میتوان آن را به نوعی «واگذاری خصولتیها» تبیین کرد. روی این اصل، کارشناسان امر واگذاری بنگاههای نیروهای مسلح و دیگر نهادهایی که به آنها اشاره شد را یکی از بزرگترین رخدادهای اقتصادی ایران ارزیابی میکنند.
دولت باید از تصدیگری خود بر اقتصاد کاهش دهد
محمود واعظی دیروز همچنین درباره دستور مقام معظم رهبری به ستاد کل نیروهای مسلح مبنی بر خروج ارتش و سپاه از فعالیتهای اقتصادی و تاکیدات رئیسجمهوری در اینباره اظهار کرد: موضوع واگذاری فعالیتهای اقتصادی تصمیمی است که رئیسجمهوری بر آن مصمم هستند و فقط محدود به نیروهای مسلح نمیشود. وی همچنین اظهار کرد: رئیسجمهوری در اینباره دستوراتی به بنیاد شهید، سازمان تأمین اجتماعی و بانکها دادهاند و اعتقاد دارند که تا جایی که میتوانیم دولت باید از تصدیگری خود کاهش دهد تا در آینده تصدیگری دولت در حوزه اقتصادی به صفر برسد.
ورود بخش خصوصی به اقتصاد اتفاق مهم و پیش برنده است
هفته پیش نیز ارگانهای نظامی موظف شدند فعالیتهای اقتصادی خود را واگذار کنند و در این زمینه همکاریهایی داشته باشند. این خبر را وزیر دفاع در گفتوگو با روزنامه ایران اعلام کرده بود. خبری که بسیاری از فعالان اقتصادی و اقتصاددانان آن را «خبر خوب» تعبیر کرده و گفتند این رخداد میتواند یکی از بزرگترین اتفاقات چند دهه اخیر اقتصاد ایران باشد. امیر حاتمی در این گفتوگو از پیگیری واگذاری بنگاههای اقتصادی غیر مرتبط با حوزه فعالیت نیروهای مسلح خبر داده بود. بسیاری از کارشناسان حضور و فعالیت بنگاههای اقتصادی، شرکتها و البته قرارگاههای عمرانی نیروهای مسلح در بخشهای مختلف اقتصادی را یکی از موانع رشد بخش خصوصی در اقتصاد ایران در سالهای ارزیابی میکنند. این مقام بلندپایه نظامی در ادامه تأکید کرده که «ورود بخش خصوصی به اقتصاد اتفاق مهم و پیش برنده است.»
کار اقتصادی به مردم واگذار شود
هادی حقشناس، اقتصاددان نیز درباره دستور مقام معظم رهبری میگوید: اساسیترین نکتهای که در ابلاغیه مقام معظم رهبری در تفسیر اصل ۴۴ قانون اساسی در سال ١٣٨۵ وجود داشت، این نکته ساده بود که کار اقتصادی به مردم واگذار بشود. به بیان سادهتر، دولت جز در مسائل حاکمیتی در اقتصاد دخالت نکند و شرکتهای دولتی به بخش خصوصی واقعی واگذار شود. اما در یک دهه گذشته، براساس گزارش نهادهای رسمی کشور خصوصیسازی واقعی انجام نشد.
ارتش تا سال ۹۷ از فعالیتهای اقتصادی خارج میشود
امیر سرتیپ پوردستان به موضوع خروج نظامیان از فعالیتهای اقتصادی واکنش نشان داد و در این مورد به «همبستگی» گفته بود: فعالیت ارتش آنچنان گسترده نیست، اما در تلاشیم همان فعالیت محدود اقتصادی را نیز تا سال ۹۷ بهکلی تعطیل کنیم. رئیس مرکز مطالعات راهبردی ارتش در ادامه خاطرنشان کرد: در سالهای گذشته نیز نیروهای مسلح، متناسب با نیازهای کشور و دولت در برخی امور اقتصادی ورود کردند که کمک دولت باشند. امروز با توجه به صلاحدید فرمانده معظم کل قوا و ظرفیتهایی که در دولت وجود دارد، قرار بر این شده که نیروهای مسلح از تمامی فعالیتهایی که بخش خصوصی، دولتی و بهطورکلی بخش غیرنظامی میتوانند انجام دهند، خارج شوند و فقط بنابر تشخیص دولت، نیروهای نظامی میتوانند در پروژههایی که از عهده پیمانکاران عادی خارج است، ورود کنند.
واگذاری و توان بخش خصوصی
در کنار موضوع واگذاری این نهادها، برخی نمایندگان معتقدند که عملیاتی کردن آن در برخی موارد نمیتواند ساده باشد. نماینده مردم سپیدان گفت: همه فعالیتهای اقتصادی دولت ازجمله برخی فعالیتهای سپاه قابل واگذاری نیست. علاءالدین خادم در گفتوگو با آنا، با اشاره به سخنان اخیر وزیر دفاع گفت: مسأله مهم، شروع و فراهمآوری مقدمات کار است اما درخصوص اینکه تا پایان سال یا ماههای آغازین سال ۹۷ واگذاریها به اتمام برسد، نمیتوان اظهارنظر قطعی کرد. خادم گفت: همه فعالیتها قابل واگذاری نیست و بخشی از فعالیتهای سپاه را بخش خصوصی نمیتواند انجام دهد. سپاه در صنایع پتروشیمی فعال است و پالایشگاه میسازد که از توان بخش خصوصی خارج است. وی افزود: تنها آن دسته از فعالیتهای اقتصادی دولت واگذار میشود که بخش خصوصی توان عهدهگیری آن را داشته باشد.
روزنامه قانون(۱۳۹۶/۱۱/۰۵)
عبور بیکاری از خط قرمز
در کشور ما هرگز آمایش سرزمین صورت نگرفته است
نظام بودجهریزی نیز در کشور به صورت چانهزنی بوده است
توزیع عادلانه بودجه به معنای توزیع مساوی آن، بین استانها نیست
تفکرات جزیرهای و موقتی موجب شده تا استانهای ما نتوانند بهرهبرداری خوبی از منابع خود داشته باشند
در اقتصاد ایران با تمام فراز و نشیبهایی که پشت سر گذاشته میشود، واژگان کلیدی وجود دارند که همواره درمباحث اقتصادی ثابت هستند. یکی از آن کلمات که حدود ۱۰ یا ۱۲ سال است در همه محافل به گوش میرسد، واژه بیکاری است؛ یعنی شرایطی که نتایج بسیار متفاوتی در تمامی لایههای جامعه در پیدارد. البته با توجه به اهمیت موضوع، انواع و اقسام و تبصرههای خاص بسیاری نیز برای آن تعریف شده است. با وجوداخبار و آمارهایی که هر ازگاهی، امیدوارکننده اعلام میشدند که رشد اشتغالزایی در بخشهایی یا سیاستهای کلی برای رفع معضل بیکاری وجود داشتهاند اما شوربختانه شاهد این بودیم که مشکل بیکاری به ویژه برای قشر جوان، تا جایی رشد کرد که دستاویزی برای اعتراضات شدید، آنهم در شکل و فرم سیاسی شد.
وضعیت قرمز در برخی استانها
یکی از ابعادی که مدتی است در کنار نرخ بیکاریبسیار استفاده میشود، نرخ بیکاری استانی است. بیکاری در استانهای مختلف، با اختلاف بسیار، حد و اندازههایی متفاوت دارد. طبق آمار ارائه شده، درصد این نرخ در استانهای کرمانشاه و چهارمحال و بختیاری تا ۱۸٫۳ درصد و استانهای اصفهان و خوزستان تا ۱۶٫۰۵ اعلام شده است. البته بیکاری در کل کشور معضل بزرگی است اما آنگونه که بیان شده در این چهار استان، وضعیت قرمز را نیز رد کرده است؛ استانهایی که از لحاظ منابع طبیعی غنی و ثروتمند محسوب میشوند و در بسیاری موارد همواره چشم امید کشورمان به حساب آمدهاند.
چانهزنی برای بودجهریزی
برای از بین بردن هر مشکل، ابتدا باید علت و ریشه اصلی آن را یافت و بررسی کرد. وحید شقاقی شهری، اقتصاددان و استاد دانشگاه در این باره به «قانون» میگوید: متاسفانه در کشور ما هرگز آمایش سرزمین صورت نگرفته است و ما در این باره سندی نداریم که طبق آن و با توجه به ویژگیهای منحصر به فرد هر منطقه فعالیتهای اقتصادی متناسب و اشتغالزایی به جا داشته باشیم. در دست نداشتن سند آمایش سرزمین، باعث شده که توزیع منابع ملی در سطح کشور به صورت عادلانه صورت نگیرد و جانمایی بنگاههای اقتصادی به صورت نامتعادل در سطح کشور توزیع شود. از طرف دیگر، نظام بودجهریزی نیز در کشور ما به صورت چانهزنی بوده است که موجب شده نمایندگان مجلس، مبتنی بر قدرت چانهزنی، منابع کمتر یا بیشتر برای استانهای خود کسب کنند که این مورد نیز، عامل دیگری در توزیع ناعادلانه منابع بودجهای در نقاط مختلف کشورمان شده است.
تمرکزگرایی قدرت و ثروت در برخی استانها
شقاقی شهری در این باره ادامه میدهد: کشور ما به دلیل تمرکزگرایی منابع قدرت و ثروت در برخی استانهاومزیتهای ویژهای که در آنها وجود داشته است، موجب شده تا تمرکز شرکتها و رونق بنگاهها در آن استانها بیشتر شده و به دنبال آن امکانات رفاهی بیشتر نیز به آن نقاط اختصاص داده شود. این امر، تفاوت چشمگیر در نرخ بیکاری استانها را در پی داشته است. به عنوان مثال برخی استانها مانند ایلام ، کرمانشاه یا سیستان و بلوچستان به دلیل اینکه یک یا چند محور از محورهای مد نظر را نداشتهاند، مزیت ویژهای برای اشتغالزایی در آنها دیده نشدهاست؛ از طرف دیگر آمایش سرزمین نیز صورت نگرفته ونتوانستهاند بهرهبرداری درستی از آن استانها و منابعشان داشته باشند. تمام این دلایل دست به دست یکدیگر داده تا در برخی استانها، رکود اقتصادی بسیاری دیده شود و بنگاههای کمی در آنها وجود داشته باشند. بالعکس در برخی مناطق بهویژهدر کلانشهرها، متاسفانه تمرکز قدرت و ثروت، همچنین امکانات رفاهی بسیاری دیده میشود و طبیعی است که تمرکز جمعیت بیشتری نیز در این نقاط وجودداشتهباشدو شاهد رونق اقتصادی این مناطق هستیم. این خود به معنی تفاوت در نرخ بیکاری استانهای مختلف است.
اصفهان نتوانسته از فرصت خود استفاده کند
در بین استانهای کشورمان، استان اصفهان از بسیاری جهات، از گذشته اهمیت ویژهای داشته است. از طرف دیگر با وجود شهرکهای صنعتی و تولیدی بسیاری که در اطراف خود داشته، کلانشهری صنعتی به حساب میآمده استاما در آمارهای منتشر شده میبینیم که از نظر نرخ بیکاری در مقایسه با استانهای دیگر، وضعیت قرمز رنگ به خود گرفته است. در اینباره نظر این اقتصاددان را جویا میشویم و او علت را به این صورت بیان میکند: اصفهان در زمانی، بحث تمرکز بنگاهها و رونق اقتصادی بسیاری داشته است اما متاسفانه در سالهای اخیر، نگرش درستی نسبت به این استان صورت نگرفته است. اصفهان با توجه به پتانسیلهای منحصر به فردی که در خود دارد، میتوانست قطب فرهنگی و گردشگری کشور بلکه همه منطقه باشد. در حالیکه به همان دلیل نداشتن آمایش سرزمین، عمده نگرش به اصفهان، صنایع بزرگی مانند فولاد و از این قبیل شده است. به همین دلیل این استان نتوانسته است از فرصت و ویژگی منحصربه فرد خود، خوب استفاده کند؛بنابراین این استان که میتوانست با پتانسیل گردشگری و فرهنگی خود درآمد و اشتغالزایی بالایی داشته باشد، متاسفانه به همان دلایلی که ذکر شد وهمچنین داشتن دید مقطعی و جزیرهای، یک فرصت بینظیر را از دست داد. اصفهان با پیش رفتن به سمت و سویی که در آن هیچ مزیتی وجود ندارد، زمان و هزینه بسیاری را از دست داده است.
بیتوجهی دولتها به طرح آمایش سرزمین
شقاقی شهری میافزاید: سیاست سند آمایش سرزمین حدود سال ۸۹ بود که مطرح شد و متاسفانه هیچ یک از دولتها در این زمینه تا به حال اقدامی انجام ندادهاند. با در دست نداشتن اسناد معتبر مانند آمایش سرزمین، نمایندگانی با نگاه خاص آمدند و در یک صنعت یا حوزه خاص متمرکز شدند اما نمایندگان بعدی، این اقدامات را قبول نداشتند و به طور کامل تغییر جهت دادند.بنابراین همین تفکرات جزیرهای و موقتی و تعیین نکردن یک راهبرد بلندمدت برای توسعه استانها، موجب شده است که استانهای ما نتوانند بهرهبرداری خوبی از منابع خود داشته باشند.
اکنون ما در تبریز نیز به علت نگاههای موقتی و ناکارآمد، شاهد رکود بنگاهها هستیم و در استانهای بسیاری نیز محرومیت روز به روز بیشتر میشود. استانهایی که محرومیت بالاتری داشتند از ابتدا و باید با نگاه ویژهای با آنها برخورد میشد اما متاسفانه این کار صورت نگرفته است. از طرف دیگر کلانشهرهایی نیز وجود دارند که وضعیت اشتغال خوبی دارند و نسبت به بنگاههای اقتصادی قوی ظاهر شدند.
تشدید محرومیت در استانهای محروم
یکی دیگر از مباحث مهم در این زمینه، آثار و نتایج همین اختلاف نرخ بیکاری در استانهاست. این استاد دانشگاه در این باره تشریح میکند: طبیعی است که محرومیت باعث مهاجرت میشود؛ بنابراین اولین اتفاقی که میافتد، این است که شاهد مهاجرت نیروی انسانی از استانهای محروم هستیم؛ البته مهاجرت نیروی انسانی شامل مهاجرت نیروهای با تجربه در سطح مدیریت نیز میشود. پس درنتیجه آن، فقر نیروی انسانی و فقر مدیریت بیشتری نیز شامل محرومیت آن مناطق میشود، پس بنگاهها نیز هیچ تمایلی به حضور در آن مناطق نخواهند داشت و به دنبال تمام این مسائل، رکود و محرومیت در این مناطق تشدید خواهد شد. در مقابل استانهایی که وضعیت مناسبی دارند، دارای امکانات و زیرساختهای مناسبتری نیز هستند که عامل موثری در جذب بنگاههای اقتصادی به شمار میرود.
توزیع بودجه عادلانه مبتنی بر سند آمایش
شقاقی شهری تصریح میکند: برای برطرف کردن این مشکل، اولین قدم این است که دولت تنظیم سند آمایش سرزمین را با محوریت محرومیتزدایی استانها و بهرهبرداری از ظرفیت استانی در دستور کار خود قرار دهد و آن را اجرایی کند. در قدم بعدی توزیع بودجهها باید مبتنی بر این سند صورت گیرد، نه مبتنی بر چانهزنی نمایندگان زیرا همین امر تاکنون یکی از دلایل کمتر منتفع شدن استانهای محروم از بودجه بوده است. با توزیع عادلانه بودجه بین استانها میتوان زیرساختها را در استانهای محروم ایجاد یا تقویت کرد و با همین امر موجبات توجه بنگاهها را به این مناطق و رونق اقتصادی و در نهایت کاهش بیکاری فراهم کرد. البته باید توجه داشت که توزیع عادلانه بودجه به معنای توزیع مساوی آن، بین استانها نیست.
روزنامه کیهان(۱۳۹۶/۱۱/۰۵)
عاملان نارضایتی ملت از دولت برای روحانی چه خوابی دیدهاند؟!
سرویس سیاسی-در گزارش روز گذشته به مصاحبه رئیسمحترم جمهور از منظر بررسی و نقد سؤالهای مطرح شده در آن و اولویتبندی مسائل و همچنین چگونگی طرح دغدغهها پرداخته شد. نکته مورد توجه در مصاحبه اخیر، این بود که پس از آن روزنامههای زنجیرهای ژست منتقد به خود گرفتند، یعنی همانهایی که از ابتدای روی کار آمدن دولت تدبیر و امید در سال ۱۳۹۲ با وانمودسازی از حقایق جامعه و نیازهای اصلی آن سهم عمدهای در ناکارآمدیهای بخشهای مختلف دولت داشتند. حال پرسش این است که سمت و سوی ژست این روزهای زنجیرهایها چه مقصدی را نشانه گرفته است؟ و اینکه جنس انتقادهای روزنامههای زنجیرهای با منتقدان حقیقی دولت آیا یکی است و اگر نیست، تفاوتها کجاست؟
اگرچه در بخش پایانی گزارش دیروز به اجمال به این رویکرد تازه روزنامههای زنجیرهای اشارهای شد اما گذشت یک روز دیگر و مهلتی که این گذشت زمان در اختیار تحریریه این روزنامهها گذاشت برای پرداختنی مفصلتر، نشان داد که تحلیل کیهان درست بوده است.
دغدغههای مردم و منتقدان
همانطور که در گزارشهای اخیر نیز اشاره کردیم مسائلی نظیر بیکاری، تورم، رکود، نگاه و اعتماد به بیگانگان به جای اتکا بر فرزندان میهن و... دغدغههای عمده این روزهای مردم و منتقدان دلسوز هستند. راه درمان این معضلات نیز مشخص است: اقتصاد مقاومتی. حتی سفیر اتریش نیز به اهمیت اقتصاد مقاومتی پی برده که در مصاحبه چندی پیش خود با روزنامه شرق به آناشاره میکند و راهکارهای اقتصادی رهبر انقلاب را راه برون رفت از مشکلات میداند.
عاملان نارضایتی ملت از دولت
اما رویه مدعیان اصلاحات و رسانههای آنها چگونه بوده است؟ برای اینکه به چرایی بخش نخست تیتر گزارش امروز پی ببریم کافی است برای نمونه رویه این روزنامهها را در موضوع مسکن در نظر بیاوریم.
پس از آنکه دولت تدبیر و امید در سال ۹۲ سکان مدیریت اجرایی کشور را در دست گرفت و وزارت مسکن به عباس آخوندی رسید پروژه حمله به مسکن مهر به شکلی هدفمند دنبال شد. آن زمان نیز کارشناسان معتقد بودند که انجام پروژهای به بزرگی و گستردگی مسکن مهر برای وزارتخانه آخوندی غیرممکن مینماید لذا آنها چارهای جز حمله به این طرح ندارند.
در همان ایام ابتدای دولت دوازدهم وزیر راه و شهرسازی جایگزین مسکن مهر را معرفی کرد: مسکن اجتماعی. هم زمان رویه روزنامه کیهان این بود که دلسوزانه به دولتمردان توصیه میکرد تا این طرح را به بایگانی نسپارند، چرا که این طرح چیزی منسوب به یک فرد نبود بلکه نتیجه زحمات نیروهای انقلابی و در راس آنها مهندس علی نیکزاد بود که پای کار حاضر شدند و در این راه زحمات بسیار کشیدند. کیهان بارها نوشت که به یقین طرحی به بزرگی و گستردگی مسکن مهر خالی از عیب و ایراد نیست و بهترین کار این است که دولت محترم تدبیر و امید با اصلاح معایب آن خدمت رسانی بزرگ را پیگیری کند.
وانمودسازی از مشکلات
در آن سو روزنامههای مدعی اصلاحات پس از هر حمله دولتمردان به مسکن مهر برای آنها هورا میکشیدند و آنها را به این مسیر تخریبی ترغیب میکردند. پس از چهار سال کار به آنجا رسید که برای یک بار روزنامه اعتماد در صفحه اقتصادی گزارشی را در مورد طرح «مسکن اجتماعی» منتشر کرد و آن را تنها چند برگ کاغذ نامید که هیچ نتیجهای برای مردم نداشته است!
به همین ترتیب مواضع این روزنامهها در موضوعات دیگر نیز در جریان بود. فرصت این گزارش اجازه پرداختن با شرح و تفصیل همراه با مصادیق را نمیدهد اما این مسائل چیزهایی چندان پنهان و پوشیده نیستند و تنها یادآوری آنها ذهن مخاطبان را به آن نقطه رهنمون خواهد ساخت. برای نمونه در موضوع لغو چند کنسرت چنان جنجالی از سوی روزنامههای زنجیرهای به پا شد که تا مدتها این موضوع به سخن روز تبدیل شد و حتی به طور ویژه به سخنان دولتمردان نیز راه یافت. این در حالی بود که کنسرتهای لغو شده حتی یک درصد هم نبود. عرصه این نوشتار مجال بررسی علل لغو آن چند کنسرت و بررسی درستی یا نادرستی آن نیست بلکه این گزارش در پی آن است تا این سؤال را مطرح کند که لغو کمتر از یک درصد کنسرتها آیا مشکل و معضل جامعه است آن هم با این میزان اهمیت که روزهای متمادی به صورت خاص به آن پرداخته شود تا دولت را درگیر آن نماید؟ روزنامه زنجیرهای در وانمودسازی از موضوع لغو چند کنسرت و معضلسازی از آن نقش اصلی و عمده داشتند.
آنها در پیوند زدن تمام مشکلات کشور به موضوع هستهای سهم عمدهای داشتند و به تبع آن برجام را حلال تمام مشکلات معرفی میکردند؛ اگرچه امروز که ۲سال از برجام گذشته رویهای دیگر اتخاذ کرده و مینویسند که قرار نبود برجام مشکلات اقتصادی را حل کند. مدیرمسئول شرق در مصاحبه با دهباشی به صراحت اقرار کرد که وظیفه روزنامههای زنجیرهای بزک کردن برجام بود، چرا که جامعه ایران نسبت به آمریکا و تعهداتش خوشبین نبود.
این روزنامهها همچنین در بزرگنمایی از تهدیدهای آمریکا و همچنین واقعی توصیف کردن تهدید جنگ نقش عمده و ویژهای داشتند. آنها ضمن تاخت و تاز به روزنامههای منتقد در ارائه تصویر غلط از مشکلات مردم به مسئولان سهم عمدهای داشتند.
سابقه مشابه زنجیرهایها
در دوره اصلاحات
این رویه روزنامههای زنجیرهای در دوره اصلاحات نیز به همان طریق بود. وقتی دولت خاتمی مقوله «توسعه سیاسی» را مطرح کرد آنها چنان دولت را در همان محدوده انتزاعی مشغول کردند که سالها یکی پس از دیگری از دست رفت.
از طرف دیگر همین عده به رئیسدولت اصلاحات القا کردند که منتقدان دولتش هر ۹روز برای او بحرانی ساختهاند و همین دلیل خوبی برای نرسیدن به برخی اهداف مینمود! یعنی همین کاری که اکنون نیز صورت میگیرد که منتقدان را در حال بحرانآفرینی برای دولت نشان میدهند! آیا صرف نقد دولت بحرانآفرین است؟ آیا بحران نقدهای منتقدانی است که دولتی در تراز انقلاب اسلامی را آرزو دارند یا بدعهدی کشوری که پس از گذشت دو سال همچنان با بدعهدی خویش مانع مراودات بانکی میشود؟ آیا بحران وزارتخانهای فشل نیست که پس از گذشت قریب به پنج سال نه تنها هنوز حتی یک خانه نساخته و بلکه باقیمانده طرحهای دولت دهم را که یک یا نهایت دو سال زمان لازم داشت تا اکنون به پایان نرسانده و طرحش نیز در میان زونکنها خاک میخورد؟ آیا فساد و مدیران نجومی با بازدهی ناچیز بحران هستند یا روزنامههایی که خواهان برکناری این مدیران هستند و جایگزینی جوانانی با تعهد و تخصص به جای آنها؟
بحران واقعی کجاست؟
به همین سیاق رفتار روزنامههای زنجیرهای در دوره اصلاحات به مسائلی مانند تحصن در مجلس ششم رسید و کسی از میان این جماعت آن را بحران برای دولت اصلاحات عنوان نکرد. این مسیر وانمود سازی از نیازهای جامعه ادامه داشت تا آنکه در سالهای پایانی دولت اصلاحات برخی از میان همین جریان نوشتند که سرگرم شدن به موضوع «توسعه سیاسی» چنان دولت را شیفته و مجذوب خود کرد که از توجه به مسائل اقتصادی و معیشتی بازماند و همین را پاشنه آشیل دولت نامیدند.
در این شیفتگی غافلکننده از نیازهای جامعه در آن روزگار روزنامههای زنجیرهای نقش ویژه داشتند. اما نکته مهم و قابل تامل و مهمتر از همه عبرتآموز این است که همین روزنامهها پروژه عبور از خاتمی را کلید زدند و آن را در سالهای پایانی دولت اصلاحات پی گرفتند. آیا رخدادهایی از این دست برای دولتها بحرانساز یا نقد چند رسانه منتقد؟
چه خوابی برای روحانی دیدهاند؟
ظاهر شدن مدعیان اصلاحات در ژست منتقد مصاحبه تلویزیونی اخیر رئیس جمهور محترم نخست این سؤال را به ذهن متبادر میکند که انتقاد آنها به چیست؟ و سپس این سؤال مطرح میشود که آنها از رئیسجمهور چه چیزی طلب میکنند؟ یا بهتر است بگوییم قصد دارند روحانی را در کدام مسیر به حرکت وادارند؟!
شاید بتوان گفت که در میان طیف روزنامههای زنجیرهای که همواره تلاش دارند تا با رعایت اصول کار رسانه اهداف خود را در لایههای متن پنهان کنند دیروز آفتاب یزد بیپرده و صریح تمام آنچه این جماعت میخواهند را عنوان کرده بود. تیتر گزارش آفتاب یزد تا اندازهای سمت و سوی این روزنامه عصبی را مشخص کرده بود: «جسارتا به عقب برگردید»!
از همان سطرهای ابتدایی گزارش آفتاب یزد تا انتهای آن بارها و بارها این موضوع تکرار شده بود که رئیسجمهور تحت فشار است و باید به مردم بگوید که دلیل محقق نشدن وعدههای او چیست؟! حال باید مخاطب وعدههای رئیس جمهور محترم را با خود مرور کند. مسائلی از قبیلاشتغال و مهار تورم و خروج از رکود و چرخیدن چرخ اقتصاد و مسایل زیست محیطی در شمار فراگیرترین مشکلات مردم هستند که رئیسجمهور نیز مطابق با آن وعدههایی به مردم داده است. اکنون باید از این روزنامه زنجیرهای پرسید که آیا روحانی در زمینه ایجاداشتغال برای جوانان تحت فشار است؟! آیا رئیسجمهور در مسیر خروج از رکود واحدهای اقتصادی در فشار قرار دارد؟ طرح این موضوع به خوبی گویای آن است که این دست روزنامهها میخواهند حاشیهها را علیه متن پر رنگ کنند و بشورانند.
عقبگرد از نوع زنجیرهای!
این روزنامه در سطرهای پایانی تمام آنچه از رئیسجمهور محترم میخواهد به صراحت بیان میکند: «هنوز ۶ ماه بیشتر از دولت دوازدهم نگذشته، روحانی میتواند شرایط را تغییر دهد، او در برهههای زمانی نشان داده که چنین قابلیتی را دارد اگر واقعا بخواهد. برای رسیدن به چنین شرایطی شاید بهتر باشد در تیم رسانهای خود هم، تجدیدنظری کند و تقویت آن را در دستورکار قرار دهد. خلاصه اگر بگوییم؛ روحانی باید همان روحانی انتخابات باشد پس «جسارتا» به عقب برگردید.»
آرزوی روزنامههای طیف موسوم به اصلاحطلب کشاندن روحانی به مسیری است که خود رئیسجمهور بارها به آناشاره کرده مبنی بر اینکه آن فضا و رقابتها برای ایام انتخابات بود و اکنون زمان انجام وظیفه و خدمت به ملت است. بحث این نوشته فعلا در مورد ارزیابی گفتههای انتخاباتی نامزدهای ریاستجمهوری نیست که ببینیم همان میزان هم آیا صلاح جامعه را در پی داشته یا نه؟ اما قطعا انتخابات در همه جای دنیا حال و هوایی دارد که پس از پایان رایگیری خاتمه مییابد. اما انگار روزنامه طیف موسوم به اصلاحطلب فضای جنجالی و پر التهاب و کشمکش را برای چهار سال دولت طلب میکند و آرزو دارد رئیسدولت در آن مسیر گام بردارد. آیا برای این عده آرامش جامعه مهمتر مینماید یا انگیزههای تند حزبی؟!
آرزوی تقابل رئیسجمهور با نهادهای دیگر
روزنامه شرق نیز در گزارشی با عنوان «آنچه نگفت و باید میگفت» به طریقی دیگر در همین مسیری که گفته شد گام برداشته است.
در بخشی از این گزارش گفتوگویی با عبدالله ناصری آورده شده است. این فعال سیاسی اصلاحطلب ضمن ارجاع به سخنان اخیر وزیر دفاع یادآور میشود: «موضع اخیر وزیر دفاع را که در آن گفته شد نیروهای مسلح باید از فعالیت اقتصادی کنار بکشند؛ این خبر بسیار خوبی برای جامعه است. حتما باید آقای روحانی از این موارد حرف میزد.» به راستی آیا منشا مشکلات اقتصادی را این فعال سیاسی درک نکرده یا میان مشکل و فرصت، تفاوتی قایل نیست؟! درخواست از رئیسجمهور برای رویارویی با نیروهای مسلح حلال مشکلات است یا مشکلآفرین؟
پیش از این در سطرهای بالا در مورد لغو چند کنسرت و بزرگنمایی از آن برای جابهجا کردن متن با حاشیه سخن گفتیم. این فعال اصلاحطلب در ادامه مصاحبه خود با روزنامه شرق گفته است: «امامجمعه فلان استان به قانون بیتوجهی کرده و مانع تحقق خواست مردم میشود. اینها مواردی بود که باید روحانی در گفتوگوی خودمانی با مردم مطرح میکرد.»
این همان چیزی است که در گزارش دیروز از آن با عنوان فراگیری یاد کردیم. موضوع کنسرت و لغو چند مورد از آن چقدر فراگیر است؟ چرا این طیف در تلاشی آشکارا به وانمودسازی از معضلهای جامعه مشغول هستند؟ پیگیری مطالبات و خواستههای حزبی در لباس و پوشش مردم نامی است که برکاری که این جماعت انجام میدهند میتوان نهاد.
روزنامه جوان(۱۳۹۶/۱۱/۰۵)
تحریمکنندگان نتانیاهو قهرمان ملی هندیها شدند
بایکوت نخست وزیر رژیم صهیونیستی توسط سه ستاره سینمای هند، بازتاب زیادی در میان هندیها داشته و آنها از این سه بازیگر به عنوان قهرمان ملی کشورشان یاد میکنند. شاهرخ خان، سلمان خان و امیر خان، در حمایت از مردم فلسطین حاضر نشدند به مهمانی نتانیاهو بروند. قاب عکس جهنمی
«من اگر خدا بودم، از این عکس، قابی رسمی برای جهنم میساختم»؛ این جمله یکی از هزاران بازتاب منفی تصویر سلفی چند تن از بازیگران بالیوودی با نخست وزیر رژیم صهیونیستی است؛ عکسی که آمیتاب باچان و خانوادهاش در مرکز آن قرار دارند و حتی زحمت گرفتن «منوپد» را برای بنجامین نتانیاهو کشیدهاند.این کار اعتراضهای زیادی را به همراه داشته است. به اعتقاد مردم هند، نباید بازیگران سینمای بالیوود با کسی که مسئول کشتار مردم فلسطین است، عکس یادگاری میگرفتند. مراسمی که توسط سه تن از سوپر استارهای سینمای بالیوود تحریم شد. مردم هند در مقابل اعتراض به آمیتاب باچان در حال ستایش سه خان بزرگ سینمای کشورشان هستند؛ مردانی که این روزها از آنها به عنوان«قهرمان ملی» یاد میشود. سه سوپر استار هند با رد دعوت نخست وزیر اسرائیل حاضر نشدند در مهمانی وی حاضر شوند، این سه بازیگر «سلمان خان»، «شاهرخ خان» و «امیرخان» اکنون به چهرههای محبوبی در شبکههای اجتماعی تبدیل شدهاند. اگرچه هنوز این سه نفر دلیل خود را برای بایکوت نخست وزیر اسرائیل عنوان نکردهاند، ولی بسیاری از رسانهها این کار را در راستای حمایت از مردم فلسطین و محکومیت رژیم صهیونیستی عنوان کردهاند. تلاش برای خرید محبوبیت
سفر نخست وزیر رژیم صهیونیستی به هندوستان، اولین سفر یک نخست وزیر این رژیم به هند بعد از ۱۵ سال است. گفته میشود آخرین بار آریل شارون در سال ۲۰۱۲ میلادی به هند سفر کرده بود. این سفر از این جهت کم سابقه عنوان شده است که سابقه نداشته رژیم صهیونیستی تلاش کند تا این حد به هند نزدیک شود. «هندوستان تایمز» در گزارشی مینویسد اسرائیل و هند از دهه ۱۹۹۰ تلاش کردهاند به یکدیگر نزدیک شوند. سفر نخستوزیر هند به اسرائیل نیز بخشی از سیاست نزدیکی دیپلماتیک رژیمصهیونیستی و هند است که نقش راهبردی در جنوب آسیا دارد. «هندوستان تایمز» همچنین در تحلیل اینکه چرا دولتهای عربی، اعتراضی به سفر نتانیاهو به هند نداشتهاند، آن را ناشی از احساس خطر این دولتها از قدرت ایران و احساس نزدیکی خود به اسرائیل میداند! اما در کنار این تحلیلها نسبت به چرایی سفر نتانیاهو به هند، دیدارهای وی در این کشور نیز نشاندهنده اهداف ثانویه بنجامین نتانیاهو در هندوستان است. وی در این سفر، علاوه بر دیدار با مقامات دولتی این کشور، سری هم به صنعت فیلمسازی هند یعنی «بالیوود» زده است. سفر نتانیاهو به هند با فعالیت جدی جنبش «BDS» (جنبش بایکوت، عدم سرمایهگذاری و تحریم اسرائیل) که در جهت پایان اشغال سرزمین فلسطین است، همراه بود و در تظاهراتهای متعددی اعضای این جنبش بینالمللی حضور نتانیاهو در هند را محکوم کردند. «آپوروا گاتوام» (Apoorva Gautam) رهبر این جنبش در جنوب آسیا، بعد از دیدار نتانیاهو با چند تن از ستارههای بالیوود علاقه اسرائیل به بالیوود را نشانهای از یک تغییر ایدئولوژیک از آغاز نخستوزیری «نارندرا مودی» عنوان میکند و دیدار نتانیاهو با بازیگران بالیوود را ابتکاری برای تبلیغ فرهنگی برای بهبود چهره اسرائیل در سطح جهان میداند که به خاطر ارتکاب جنایات جنگی علیه فلسطینیها زیر فشار است. این فعال حقوق بشر میافزاید: سالهاست از هالیوود (صنعت فیلمسازی امریکا) برای نشان دادن اینکه اسرائیل کشوری دموکرات است، استفاده میشود، اما اکنون بازیگران هالیوود علیه اسرائیل کار میکنند؛اتفاقی که این روزها در هند نیز رخ داده است. سه تن از بزرگترین بازیگران سینمای هند دعوت به مراسم «شالوم بالیوود» را که نخست وزیر اسرائیل ترتیب داده بود، رد کردند. ۳ خان واقعی بالیوود
نتانیاهو در هند از همکاری گسترده با این کشور خبر داد و در دیدار با بالیوودیها خود را عاشق سینمای هند معرفی کرد و خواستار حضور بالیوود در سرزمینهای اشغالی شد. فعالان حقوق بشر میگویند اصرار نتانیاهو برای دیدار با ستارههای بالیوودی زمینهسازی برای ایجاد مقبولیت جهت به رسمیت شناختن بیتالمقدس(اورشلیم) به عنوان پایتخت اسرائیل است. منفور بودن نخست وزیر رژیم صهیونیستی در افکار عمومی باعث شد تا دیدار وی با بالیوودیها موج منفی را علیه وی و چند بازیگر بالیوود به راه بیندازد، به خصوص اینکه آمیتاب باچان بازیگر قدیمی سینمای هند و خانوادهاش (پسر و عروسش) نیز در این عکس خود را به نتانیاهو و همسرش نزدیک کرده و در مرکز عکس قرار گرفتهاند. انتقاد از باچان همزمان شده است با ستایش از سه خان سینمای هند. شاهرخ خان، سلمان خان و امیر خان که با دیدار نخست وزیر رژیم صهیونیستی نرفتهاند به عنوان «قهرمانهای واقعی» و «خانهای حقیقی» مردم هند معرفی میشوند. ستایش از این سه بازیگر مسلمان بالیوود و عنوان اینکه آنها در حمایت از مظلومیت مردم فلسطین حاضر به دیدار با نخست وزیر اسرائیل نشدهاند، بازتابهای زیادی در میان هندیها داشته است. سفر بحث برانگیز به هند
مردم هند با در دست داشتن تصاویری از امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری تظاهرات متعددی را علیه حضور نخست وزیر اسرائیل در هند انجام دادهاند؛تظاهراتی که با همراهی بازیگران سینمای هند بازتابهای بیشتری نیز پیدا کرده است. این رفتار اجتماعی اعتراضی باعث شد تا سفر شش روزه نتانیاهو به هندوستان تحتتأثیر قرار گیرد. به طوری که هنرمندان هندی در اعتراض به عکس سلفی با نتانیاهو در مراسم «شالوم بالیوود» تصاویر کشتار فلسطینیها توسط ارتش اسرائیل را در پسزمینه این عکس مونتاژ کردند. خانهای آنها و بازیکنهای ما
در حالی که هندیها در حال ستایش سه بازیگر سرشناس سینمای بالیوود هستند،ایرانیها با یادآوری حضور دو بازیکن ایرانی یک تیم فوتبال در لیگ یونان مقابل تیمی از رژیمصهیونیستی، به انتقاد از رفتار این دو بازیکن پرداختهاند. به اعتقاد بسیاری از فعالان فضای مجازی کاری که شاهرخ خان، سلمان خان و امیر خان انجام دادهاند، نحوه درستی از برخورد با رژیمصهیونیستی بوده و در عوض رفتار دو فوتبالیست ایرانی اصلاً قابل دفاع نبوده است.
روزنامه جهان صنعت(۱۳۹۶/۱۱/۰۵)
بیتوجهی سازمانیافته نفس مردم را گرفته
«خوزستان نمیتواند نفس بکشد، نفس خوزستان بند آمد، خوزستان در حال نابودی است، خوزستان تعطیل شده، خوزستان را ببینید، خوزستان رها شده، خوزستان کار ندارد، آب ندارد، هوا ندارد، تولید ندارد و فقط کارت بانکی سایر استانهای مملکت شده»؛ اینها جملات و حرفها و گلایههایی است که ظرف چند سال گذشته آنقدر از هموطنانمان در این استان پهناور شنیدهایم که گاهی با خود میگوییم خسته نمیشویم از این همه بیتوجهی به مردم و نابودی تدریجی منبع اصلی ثروت کشور؟ همه ساله در این ایام توفانهای شدید ریزگرد و گردوغبار به مردم هجوم میآورد و بر جانشان چنبره میزند. رنگ آسمان یکپارچه خاکی میشود بهطوریکه وقتی عکسها و تصاویر شهرهای دارای ریزگرد را میبینیم، گویی منطقهای بیابانی است که سالهاست کسی از آن گذر نکرده. همان قدر متروک، همان قدر مظلوم و همان قدر نادیده گرفته شده. هر سال چندین روز وسط زمستان، خوزستان تعطیل میشود و مردم در خانه حبس میشوند و معیشت و اقتصاد و تولید و صنعت و همه چیز متوقف میشود و ریههای بیشتری است که از تک و تا میافتد و بیماران تنفسی بیشتری است که به آمار آسم و سرطان و بیماران قلبی اضافه میشوند. سایر استانها کم و بیش برف و باران میبارد و دیدن روی آسمان نهچندان آبی، حسرتی میشود در دل این مردم رنجدیده و همیشه تلاشگر. نوشتن از ریزگردهای خوزستان تکرار مکررات است اما نوشتن از درد مردم تکراری نمیشود. در این میان مردم چشمشان به نمایندگانشان در مجلس است که بتوانند متحد شوند و بودجه بیشتری برای کنترل معضلات خانه و سرزمینشان جذب کنند. نه حتی حل کردن که فقط بتوانند کمی آن را کنترل کنند و مرهمی بر زخمهای مردم این خطه شوند. همین چند روز قبل بود که ناگهان خبر آمد بودجه ریزگرد خوزستان وسط توفان ریزگردها در این استان حذف شد. همهمه و اعتراض و خشم بود که روانه این خبر شد. اینکه موضوع از چه قرار بود و چه اتفاقی برای این بودجه و بهطور کل وضعیت بودجه این استان رخ داده، با نماینده ایذه در مجلس گفتوگو کردیم.
هدایتالله خادمی، نماینده ایذه و باغملک در مجلس در این زمینه به «جهانصنعت» میگوید: دولت قبل از انتخابات مصوبهای کلی با رقم بودجهای بسیار بالاتر از بودجه صرف، ریزگردها را در خصوص حل مشکلات ریزگردها، ساماندهی فاضلاب، بازسازی زیرساختهای برق و طرح انتقال آب به شمال شرقی خوزستان برای خوزستان ارائه داده بود. حالا که لایحه بودجه را دولت به مجلس ارائه داده، در این جداول تقسیمبندی شده که چقدر قرار است برای ریزگردها هزینه شود. وی در خصوص اینکه طبق آن مصوبه چه میزان فقط برای ریزگردهای خوزستان بوده اظهار بیاطلاعی کرده و ادامه میدهد: چیزی که به عنوان لایحه بودجه به مجلس ارائه شده، باید از منابع صندوق توسعه ملی برداشت شود. برداشت از صندوق توسعه ملی دست دولت نیست و باید به اذن رهبری باشد؛ امری که علی ساری نماینده اهواز هم در گفتوگو با «جهانصنعت» بر آن صحه گذاشت. قرار بود بخشی از پول نفت از این صندوق خارج نشود و صرف موارد بیهوده نشود و بماند برای هزینههای بخش خصوصی و تولید و اشتغال. به همین دلیل دسترسی برداشت آن را به دولت ندادند تا مانند باقی پولها از بین نرود. بر همین اساس وقتی بودجه ریزگردهای خوزستان برای بررسی به کمیسیون تلفیق آمد، به دلیل همین عدم اجازه دولت در برداشت، بودجه منابع خوزستان هم کنار گذاشته شد و مسکوت ماند. در واقع از جدول بودجهها کنار رفت. ظرف چند روز اخیر که بار دیگر توفان ریزگردها نفس مردم خوزستان را بند آورده است و خبر حذف بودجه ریزگردها جنجال و اعتراضات زیادی بین خوزستانیها و مردم در شبکههای اجتماعی ایجاد کرده، موافقت رهبری برای برداشت ۱۵۰ میلیون دلار از صندوق توسعه ملی اعلام شد.
خادمی تاکید میکند: این مبلغ مربوط به آن مصوبه پیش از انتخابات برای خوزستان نیست. رقم بسیار پایین و ناچیزی است. اما به گفته وی همین هم غنیمت است و با کلی تلاش نمایندگان توانستیم آن را برگردانیم. در واقع بودجه ریزگردها کامل برنگشته، فقط بخشی از آن زنده شده است که چنانچه همین هم به موقع جذب شود میتوان بخش کوچکی از مسایل را حل کرد اما مشکل بسیار فراتر از این حرفها و مبالغ است.
بودجههای اصلی کشور به استانهای وزرای دولت میرود
پرسش اصلی اینجاست که اساسا چرا بودجه مربوط به مساله ضروری و حساسی همچون ریزگردهای خوزستان باید از صندوق توسعه ملی که برداشت آن پیچیده است و دست دولت نیست انجام شود و در ردیف سایر بودجههای عادی مربوط به استانهای دیگر نیست؟ خادمی در پاسخ به این سوال میگوید: دلیل آن این است که بودجههای اصلی و بدون پیچیدگی برداشت، عمدتا به سمت استانهایی میرود که در دولت مسوولیت دارند. خوزستانیها هیچ نقش و سهمی در دولت ندارند. در واقع دولتمردان از چندین سال پیش کاری به سایر استانها ندارند و فقط بخشینگری را در پیش گرفتهاند به این ترتیب که فقط به استان خودشان توجه میکنند و بیشترین منابع کشور به سمت سایر استانها از جمله تبریز و کرمان میرود.
نوبت به آبرسانی ما که شد گفتند پول نداریم از خارجیها منابع جذب کنید
مثلا یکی از مشکلات اصلی استان نبود آب در ایذه است که میتوان گفت بخش زیادی از اعتراضهای اخیر هم به دلیل همین مشکل آب بوده. آب کارون به اندازه ۳۰۰ کیلومتر در شهر ما جریان دارد، اما حقآبه کارون را به ما نمیدهند. برای صنعت و سایر موارد این حقآبه را به شهرهای دیگر میدادند، ما کلی تلاش کردیم تا قانعشان کنیم به ایذه هم آبرسانی کنند، اما به ما که رسید گفتند پول نداریم. باید از طریق جذب سرمایه خارجی پول برای طرح آبرسانی ایذه جذب کنید. به همین دلیل باید به سمت جذب فاینانس بروید. ما هم رفتیم در این شرایط نامناسبی که ایران در دنیا دارد، توانستیم یک فاینانس را جذب کنیم، اما آن قدر سیستم اداری مشکلدار و پیچیده است که هنوز نتوانستهایم سرمایه را بهطور کامل جذب کنیم. هفته دیگر برای فاینانس انتقال آب با این شرکت جلسه داریم. در واقع اگر بتوانیم از این طریق مشکل آب ایذه را حل کنیم،مشکلات زیادی برطرف میشود اما اگر نتوانیم مشکل آب را حل کنیم، ظرف یکی دو سال آینده بحران بزرگتری ایجاد میشود و همه اهالی آنجا به دلیل امکانناپذیر بودن زندگی باید از آنجا مهاجرت کنند.
درهای کشور را به روی ایذه بستند
نماینده ایذه در مجلس خاطرنشان میکند: دولتها، ایذه و باغملک را از جغرافیای صنعتی ایران کنار گذاشتهاند. به همین دلیل هیچ صنعتی وارد این شهرها نشد و مسوولان دولتی و نمایندگان هم در این سالها دلشان به حال وضعیت مردم این شهر نسوخت. تا ما تلاش و پیگیری کردیم، صنعت ما را تحریم کردند. در واقع کاری که یک کشور استبدادی میتوانست با ما انجام دهد، آقایان مسوول با ایذه کردند. در واقع به درهای شهر قفل زدند! در حالی که ما خاک بسیار حاصلخیزی برای کشاورزی داریم. از آن طرحها هم در کنار صنعت ما را کنار گذاشتند. مردم منطقه من همه بیکارند. به جز پخت نان هیچ کار دیگری نمیتوانند بکنند. حالا هم به ما میگویند برای طرحهای آبرسانی پول نداریم. خادمی گلایه میکند که برای طرحهای انتقال آب در سایر استانها هزینههای هنگفت صرف میکنند، اما به ما که میرسد میگویند از خارجیها سرمایه جذب کنید. مگر با این وضعیت چند خارجی وارد کشور ما برای سرمایهگذاری میشوند؟
باید در دولت لابی داشته باشیم. ما هیچ لابیای نداریم
این نماینده مجلس تاکید میکند: هر استان باید در دل دولت لابی داشته باشد تا بتواند برای استانش و مشکلاتش بودجه و منابع جذب کند. ما هیچ لابیای در دولت نداریم. سالها قبل نگاه دولتها به همه کشور به صورت یکپارچه ملی بود، اما حالا منافع ملی اهمیتی ندارد. خوزستانیها در شکلگیری دولتها این همه نقش داشتند، اما حالا به خود خوزستان اهمیتی نمیدهند که یک مشکل ریزگرد آن تبدیل شده به معضل اصلی زندگی ساکنان. انرژی و صنعت و نفت و عمده کشاورزی برای خوزستان است،اما یک وزیر جهاد کشاورزی یا وزیر نیرو یا حتی معاونان آنها هم خوزستانی نیستند،چون مافیایی در دولت تشکیل شده که به کل کشور ضربه میزنند. او یادآور میشود به همراه همه نمایندگان استان خوزستان در حال لابیهای خود برای جذب بودجه بیشتر برای استان خوزستان هستند. حتی برخی مناطق جنگی را در بودجه ندیدهاند و هیچ منابعی برای آنها در نظر نگرفتهاند.
خوزستان کارخانه تولید ثروت کشور است که اگر تعمیر نشود کل کشور ضرر میبیند
به گفته خادمی، خوزستان کارخانه تولیدی محل درآمد ایران است، اما برای خودش هزینه نمیکند. شما به هر حال باید به کارخانه رسیدگی و آن را تعمیر کنید تا بتواند به تولید ثروت بپردازد. با این گرمای ۶۰ درجه تابستان اخیر، با خشک شدن تالابها و صدبرابر شدن کانون ریزگردها، با این وضعیت ریزگردهایی که در عرض یک روز صدها نفر به بیمارستان مراجعه میکنند، چطور میتوان کار کرد و به تولید ثروت ادامه داد؟ باید وضعیت درست شود یا نه؟ چنانچه خوزستان درست نشود صنعت و تولید و پرواز هواپیماها و آموزش و و همه چیز لغو میشود و همه کشور ضرر میکنند. اینطور نیست که فقط خوزستان را رها کنند و بگویند خب آنها نابود میشوند.
انگار با بیل خاک به حلقمان میریختند
الان ریزگردهای خوزستان از سطح استان فرتر رفته و آقایان بدانند تا پایتخت هم خواهد رسید. همین حالا من یک روز رفتم اهواز برای بررسی وضعیت. گویی با بیل خاک به حلقمان میریختند! هر چه بعد از برگشت مسواک میزدم و دوش میگرفتم هنوز خاک در حلقم بود این فقط یک روز اهواز است. مسوولان از این وضعیت چقدر خبر دارند؟ خوزستانیها در این هوا نفس میکشند و زندگی میکنند. نماینده ایذه در مجلس در نطق اخیر خود عنوان کرده بود: این خاکها و ریزگردها را بریزید بر سر کسانی که باعث بیکاری و بدبختی جوانان خوزستان شدند. در مورد مدیریت آب هم که ۳۰ سال است در دست گروهی خاص است و مافیای خود را دارد نیز در صحن مجلس سخنرانی کرد و پس از آن بود که رییسجمهور رییس سازمان حفاظت محیطزیست و وزیر را به خوزستان فرستاد تا از وضعیت آنجا گزارش دهند.
«سوءمدیریت» خوزستان را نابود کرد
هژیر کیانی*- متاسفانه نگاه بهرهکشی از ادوار مختلف دولتها روی استان خوزستان بوده است. این استان همیشه به دلیل موقعیت استراتژیک و ملیاش مورد توجه قرار گرفته اما کسی با این رویکرد که این استان هم نیاز به احیا و مراقبت دارد نگاه نمیکند. بدون توجه به جمعیت خوزستان شرکتهای خصوصی و دولتها هر کاری که خواستند در این استان انجام دادند و حالا خوزستان تبدیل به یک منطقه صنعتی شده است.وقتی با چنین رفتارهایی مواجه هستیم باید با پیامد آن که مهاجرت است هم روبهرو شویم. به دلیل تاسیسات زیاد و غیراستاندارد حرارتی روی حاصلخیزترین جلگه ایران در پنج سال گذشته ۲۰۰ هزار نفر مهاجرت کردند. انتقادی که در اینجا وارد است این است که دولت میگوید ریزگردها از خارج از ایران هم وارد میشود و باید برای این مساله هم چارهای اندیشید، ما میگوییم شما اول به منشا ریزگردها در ایران توجه کنید و بعد به دنبال حل آن در خارج از ایران باشید. از طرفی نمیتوانیم این تغییرات اقلیمی را ناشی از تغییرات طبیعی بدانیم چون این تغییرات به دلیل سوءمدیریت و اشتباهات وزارت نیرو بر منابع آب رخ داده تا جایی که حاصلخیزترین جلگه ایران خشک شده است. همچنین انتقال آب رودهای کارون و دز هم در ایجاد ریزگردها بیتاثیر نبوده است. با این حساب کاشتن نهال میتواند در جلوگیری از بروز ریزگردها موثر باشد اما به این شرط که با وجود حرارت و تبخیر بالا و حقآبههای محدود بتوانیم نهال را به ثمر برسانیم.این نکته را هم باید در نظر گرفت که باید نهالکاری و مالچپاشی با نظارت مردم و پیمانکاران دانشآموخته و فنی صورت گیرد. امروز بحث نهالکاری پیش کشیده شده در حالی که در ابتدا باید به این سوال پاسخ داد که مگر در هورالعظیم درختکاری داشتیم که حالا با درخت کاری مشکلش را از بین ببریم؟ مشکل محدودسازی حقآبههاست که باید حل شود تا بقیه مشکلات هم از بین برود.در پایان لازم به یادآوری است که خوزستان هم مثل سایر زیستگاهها نیاز به مدیریت درست دارد و لازمه کار برداشتن این نگاه بهرهکشی از استان است. اگر به خوزستان توجه نشود این استان میمیرد. در شهرهایی که حتی نفس کشیدن هم سخت است چطور میتوان زندگی کرد؟ تنها راه مردمان این استان کوچ و مهاجرت است. بعد از جنگ تحمیلی بزرگترین ضربه به خوزستان را سوءمدیریت به این استان زد و با این احوال پیشبینی اینکه تا چند سال آینده میتوانیم در این استان زندگی کنیم محال است.
*دبیر انجمن دوستداران طبیعت استان خوزستان و پژوهشگر
روزنامه شرق(۱۳۹۶/۱۱/۰۵)
احمدینژادیها به خیابان میآیند؟
شرق: بعد از فرونشستن اعتراضات خیابانی در تهران و سایر نقاط کشور، هفت یار احمدینژادی در نامهای به وزارت کشور خواستار برگزاری تجمع مردمی شدند. این نامه در کانال تلگرامی علیاکبر جوانفکر منتشر شده است. اسفندیار رحیممشایی، سیدحسن موسوی، عبدالرضا شیخالاسلامی، حمید بقایی، علی ذبیحی، مرتضی تمدن و علیاکبر جوانفکر هفت نفری هستند که نامشان در پایین نامه آمده است.
به گزارش ایلنا، در متن این نامه خطاب به رحمانیفضلی، وزیر کشور، آمده است: «آزادی تشکیل اجتماعات و نقد و اعتراض به سیاستها و عملکردها و بیان مطالبات بهحق و قانونی، از حقوق مصرح در قانون اساسی است. طی ماههای اخیر جمع کثیری از مردم در مناطق مختلف در اعتراض به برخی سیاستها، رفتارها، شرایط بد اقتصادی و نحوه مدیریت بخشهای گوناگون کشور، اقدام به تجمع و راهپیمایی نمودند که درمجموع از سوی مدیران سازمانهای مخاطب و همچنین نهادهای امنیتی با پاسخ و برخورد مناسبی مواجه نشدند». این هفت نفر در ادامه نامه خود با استناد به اصول ۸ و ۲۷ قانون اساسی نوشتهاند: «پس از این حوادث، مقامات ارشد کشور از جمله رهبری انقلاب و سران قوا، بهصراحت و به طور مکرر با نفی اغتشاشگری و تخریب اموال عمومی، بر حق آزادی اجتماعات و اعتراض به عملکردها و ضرورت توجه به آن تأکید کردهاند. اینک در استفاده از حقوق مصرح در اصول ۸ و ۲۷ قانون اساسی، اینجانبان بنا داریم که از مردم برای بیان نظرات و اعتراض آرام و قانونمند خود به نحوه اداره کشور توسط قوای گوناگون و برخی از سیاستها و رفتارها بهخصوص در امور اقتصادی، قضائی و اجتماعی، دعوت به اجتماع نماییم تا جهانیان یکبار دیگر شاهد باشند ملت بزرگ، فرهنگساز و تمدنآفرین ایران که ۳۹ سال پیش برای تحقق ارزشها و آرمانهای بلند الهی – انسانی، انقلاب شکوهمند اسلامی را برپا کرد، حقوق اساسی و مسلم خویش را، در قالب منطق روشن انسانی و قانونی دنبال خواهد کرد».
بستنشینان به خیابان میآیند
درخواست تجمع از سوی این هفت نفر با استناد به اصول بالا برای بیان اعتراض و انعکاس گلایههای مردم از وضعیت موجود در شرایطی مطرح میشود که در ایام اعتراضها، بعد از عبور از روزهای نخست سردرگمی که فعالان سیاسی تصمیم گرفتند از حق اعتراض مردم دفاع کنند، هیچگونه واکنشی نداشتند و هیچگونه اظهارنظری از سوی آنها مطرح نشد. این سکوت عجیب حتی برخی از کاربران فضای مجازی و توییتریها را واداشته بود تا در میان حجم انبوهی از توییتها در رابطه با اعتراضها، مدام سراغ سهگانه احمدینژاد، بقایی و مشایی را بگیرند. دلیل هم مشخص بود. این سه نفر در پی ماجراهایی که درباره دادگاه حمید بقایی پیش آمده بود، به حرم عبدالعظیم رفته و بستنشینی کرده بودند. بقایی بعد از آنکه در جلسات نخست دادگاه خود با زنبیل قرمز شرکت کرده بود، از حضور در جلسه سوم دادگاه در اعتراض به غیرعلنیبودن آن، بهجای شرکت در آن، بههمراه جوانفکر و مشایی راهی حرم حضرت عبدالعظیم شد تا بستنشین شود. آنها در مسیر، دیداری هم با احمدینژاد داشته و بعد از ملاقات با او راهی شهرری شدند. ساعاتی از ماجرا نگذشته بود که احمدینژاد هم به جمع بستنشینان پیوست و در جمع مردم در اعتراض به عملکرد قوه قضائیه و حمایت از بقایی نطقی نسبتا طولانی ایراد کرد. بعدا آنها کانالی را هم مختص بستنشینی راه انداخته و برای روزهای مختلف برنامهریزی کرده و سخنرانی به سبک کارگاه گذاشته بودند. این حرکت اما دوام نیاورد. در پی ورود لباسشخصیها به حرم حضرت عبدالعظیم و برخوردی که در یکی از رواقها صورت گرفت، بستنشینان ناگزیر به ترک زیارتگاه شده و بعد از آن در بیانیهای اعلام کردند که بنا به درخواست تولیت حرم برای جلوگیری از هتکحرمت امامزادگان حرم، بستنشینی را پایان دادهاند. آنها بعدا در نامهای به مقام معظم رهبری از ایشان خواستند تا آیتالله سیدمحمود شاهرودی را برای رسیدگی به درخواستهای خود مأمور کند.
حمایتهای تکنفره احمدینژاد
متکلموحده این جریان، محمود احمدینژاد بود که بعد از نطقهای انتقادیاش در حرم حضرت عبدالعظیم، با انتقاد از رئیس قوه قضائیه، خواستار این شده بود تا اتهاماتی که به او و اطرافیانش وارد میشود، از سوی دستگاه قضا منتشر شود وگرنه در ۴۸ ساعت پس از آن دست به افشاگری خواهد زد. او در یک پیام ویدئویی از رئیس قوه قضائیه خواست حالا که نزدیکانش را به «فتنهگری، انحراف و حمایت از بابک زنجانی» متهم کرده، مستندات به ادعای او به «دادگاه حتی فرمایشی» در این زمینه را ارائه کند. دادستانی تهران پیشدستی کرده و در جواب به این اولتیماتوم گفته بود: «پروندههای افرادی از دولت پیشین که مرتبط با محکوم علیه بابک زنجانی بودهاند، تحت رسیدگی است. همچنین در بیانیه تأکید شده بود که جمله تهدیدآمیز آقای احمدینژاد در ارائه مهلت ۴۸ساعته تأثیری در عزم قضات رسیدگیکننده به پروندههای اتهامی افراد مرتبط با احمدینژاد نخواهد داشت». بههرحال با پایان اولتیماتوم ۴۸ساعته احمدینژاد، ویدئوی دیگری از او منتشر شد که در آن به انتقاد مجدد از آیتالله آملیلاریجانی پرداخت و بعد از آن دیگر خبری از این سهگانه نبود.
اتهامات بقایی
محسنیاژهای اتهامات بقایی را مالی عنوان کرده بود. او گفته بود: «بقایی به تصرف غیرمجاز، تبانی با معاملات غیردولتی و اختلاس و برخی موارد مالی متهم است». حمید بقایی یک بار در ١٨ خرداد ٩۴ بازداشت شد و البته هشت ماه بعد به گفته علیاکبر جوانفکر با دستور یک مقام عالی نظام با قرار کفالت آزاد شد. بعد از آن از ١٨ تیر سال جاری به دلیل تأمیننشدن وثیقه ۵٠ میلیارد تومانی در بازداشت به سر برد تا اینکه بعد از اعتصاب غذا با اعلام کانال هوادارانش مبنی بر تأمین مبلغ وثیقه از سوی مردم، آزاد شد. بقایی بههمراه احمدینژاد در رقابتهای ریاستجمهوری سال ۹۶ ثبتنام کرد. آنها زندهباد بهارگویان وارد ساختمان وزارت کشور شده بودند و احمدینژاد درباره سطح ارتباط خود با مشایی و بقایی گفته بود: «هیچ دو نفری در دنیا شبیه به هم نیستند؛ به جز من و مشایی و بقایی». احمدینژاد قبل از ثبتنام برای انتخابات ریاست جمهوری، در نشستی خبری، از وقایعی که در دوران بازداشت بقایی بر او گذشته انتقاد کرده بود؛ از جمله حضور چندماهه او در انفرادی. با شروع دادگاههای بقایی و علنینبودن آن، موج اعتراض احمدینژادیها به قوه قضائیه بالا گرفت. این جریان در حالی داعیه حمایت از مردم و وضعیت بازداشتیها را داشت که کاربران توییتری با مثالزدن از عملکرد دولت احمدینژاد در ایام پس از انتخابات ۸۸، آنها را به چالش کشیدند.
تاجرنیا: مبارک است
حالا هم بعد از سکوتی معنادار در جریان اعتراضها درخواست برگزاری تجمع کردهاند. بااینحال برخی از اصلاحطلبان معتقدند که وزارت کشور باید برای این تجمع مجوز صادر کند تا عقبه اجتماعی احمدینژادیها روشن شود. علی تاجرنیا به ایلنا گفته: دراینباره من فکر میکنم بهتر است با این درخواست تجمع اعتراضی موافقت شود تا هم ظرفیت این جریان سیاسی بهدرستی شناخته شود و هم اگر ما میخواهیم آزادیهای سیاسی در جامعه محترم شمرده شود، باید به این افراد – حتی با وجود آنکه میدانیم رفتار سیاسی اخلاقی هم ندارند – مجوز داد و حقشان را به رسمیت شناخت». او با بیان اینکه باید مخالفان دولت اجازه پیدا کنند اعتراض و انتقاداتشان را بیان کنند، گفت: بحث صدور مجوز تجمع صرفا برعهده دولت نیست بلکه مجموعهای نهادهای حاکمیتی باید در این رابطه همراهی و تمایل نشان دهند».
فاضلمیبدی: قابلتأمل است
حجتالاسلام، محمدتقی فاضلمیبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم اما در گفتوگو با انتخاب، تقاضای اطرافیان محمود احمدینژاد را برای برگزاری تجمع اعتراضی قابلتأمل خواند و افزود: «اعتراض و تظاهرات هم حق مردم است و در هیچ زمانی مانند امروز بر قانونیبودن این حق اصرار نشده است. با این وجود، در اینکه امثال احمدینژاد هدایتکننده جریانی اعتراضی باشند، باید تأمل و درنگ کرد». او تأکید کرد: «عامل بسیاری از نابسامانیهایی که امروز داریم، همان کسانی هستند که هشت سال دولت را در دست داشتند. امروز همین افراد قصد دارند مجلس بعدی و ریاستجمهوری را پس بگیرند». فاضلمیبدی ادامه داد: «معتقدم اینکه احمدینژاد و اطرافیانش تقاضا کنند که اعتراضی صورت بگیرد، حق آنهاست. اما چظور میشود جریانی که عمده مشکلات را ایجاد کرده، این همه هزینه روی دست مملکت گذاشته ناگهان به فکر اعتراض میافتد؟ من فکر میکنم دستهایی بالاتر از احمدینژاد پشت قضیه وجود دارد که میخواهد دولت را از تعادل خارج کند».
امیریفر: فشار به حکومت است
عباس امیریفر، رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاستجمهوری در دولت دهم که مدتهاست از جریان احمدینژاد فاصله گرفته، به درخواست محمود احمدینژاد از وزارت کشور برای برگزاری تجمع واکنش نشان داد و گفت: «هدف این طیف فشار به نهادهای حکومت است». او در گفتوگو با اعتمادآنلاین با اظهار اینکه «درخواست احمدینژادیها برای برگزاری تجمع غیرقانونی است»، گفت: «نمیشود هرکسی که در دادگاه محکوم میشود، درخواست برگزاری تجمع دهد! اینطور سنگ روی سنگ بند نمیشود. این طیف، محکومیتهای سنگینی دارند؛ از این رو به دنبال تضعیف مراکز قانونی نظام هستند. بنابراین نباید به آنها اجازه برگزاری تجمع داد». امیریفر با اشاره به فرمایشات اخیر رهبری گفت: «آقای احمدینژاد میگوید چون رهبری گفتهاند اگر کسی ۱۰ سال مسئولیت داشت، نمیتواند اپوزسیون نظام شود اما من هشت سال رئیسجمهور بودم پس منظور رهبری با من نبوده است. منظور آقا از ۱۰ سال، دو سال حضور ایشان در شهرداری تهران، به علاوه هشت سال ریاستجمهوری بود. آقای احمدینژاد اگر میخواهد اپوزیسیون شود باید از مجمع تشخیص مصلحت نظام استعفا دهد و بعد هر کاری میخواهد بکند. باید با مردم شفاف صحبت کند و بگوید رهبری و نظام را قبول دارد یا نه. اگر قبول ندارد شفاف بگوید که من رهبری و نظام را قبول ندارم».
سیاهترین برخوردها با فعالان صنفی در دوران احمدینژاد
حمایت از برگزاری تجمع برای مخالفان دولت و جریان احمدینژاد در شرایطی صورت میگیرد که برخی از فعالان صنفی دل خوشی از برگزاری تجمعات صنفی در دوره دولتهای نهم و دهم ندارند. در این زمینه، رضا مسلمی، عضو کانون معلمان استان همدان، در واکنش به درخواست تجمع هفت نفر از حامیان احمدینژاد به ایلنا گفت: «سیاهترین برخوردها با فعالان صنفی، در زمان ریاستجمهوری محمود احمدینژاد انجام شد». او با بیان اینکه بارها در سالهای پایانی دهه ۸۰ با معلمان برخوردهای شدید امنیتی از سوی مأموران دولتی صورت گرفت، گفت: «زمانی که در سال ۸۵ ملوانان انگلیسی با عزت و احترام به منزل خود بازگردانده میشدند، تنها در شهر همدان، به علت یک تجمع مسالمتآمیز ساده، ۳۹ نفر از معلمان بازداشت شدند». حسین حبیبی، دبیر کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار استان تهران، هم در همین زمینه به ایلنا گفت: «خود این آقایان برای هیچ نوع تجمع صنفی و کارگری مجوز صادر نمیکردند. آنها حتی در مناسبتهایی مثل روز جهانی کارگر به کارگران اجازه اعتراض نمیدادند و درصورتیکه کارگران از حق قانونی تجمع استفاده میکردند، با آنها برخورد میشد».
روزنامه شهروند(۱۳۹۶/۱۱/۰۵)
دستور توقف بنگاهداری دولتی
شهروند| محمود واعظی از دستور جدید رئیسجمهوری روحانی برای آزادسازی اقتصادی خبر داد. واعظی که از آغاز دولت دوم حسن روحانی رئیسدفتر رئیسجمهوری شده است، دیروز در حاشیه جلسه هیأت دولت خبر داد که روحانی به نهادهایی چون «بنیاد شهید»، «سازمان تأمین اجتماعی» و «بانکها» دستور داده فعالیتهای اقتصادی خود را واگذار کنند.این سه دستگاه ازجمله نهادهای زیرمجموعه دولت هستند. محمود واعظی عملیکردن این واگذاریها را در راستای اظهارات مقام معظم رهبری و دستور ایشان به ستاد کل نیروهای مسلح مبنی بر خروج ارتش و سپاه از فعالیتهای اقتصادی ارزیابی کرد و همچنین آن را در راستای عدم سیطره دولت بر امر اقتصاد و کاهش تصدیگری آن در زمینه فعالیتهای دانست. فرآیندی که به تعبیر اقتصاددانان میتوان آن را به نوعی «واگذاری خصولتیها» تبیین کرد. روی این اصل، کارشناسان امر واگذاری بنگاههای نیروهای مسلح و دیگر نهادهایی که به آنها اشاره شد را یکی از بزرگترین رخدادهای اقتصادی ایران ارزیابی میکنند.
دولت باید از تصدیگری خود بر اقتصاد کاهش دهد
محمود واعظی دیروز همچنین درباره دستور مقام معظم رهبری به ستاد کل نیروهای مسلح مبنی بر خروج ارتش و سپاه از فعالیتهای اقتصادی و تاکیدات رئیسجمهوری در اینباره اظهار کرد: موضوع واگذاری فعالیتهای اقتصادی تصمیمی است که رئیسجمهوری بر آن مصمم هستند و فقط محدود به نیروهای مسلح نمیشود. وی همچنین اظهار کرد: رئیسجمهوری در اینباره دستوراتی به بنیاد شهید، سازمان تأمین اجتماعی و بانکها دادهاند و اعتقاد دارند که تا جایی که میتوانیم دولت باید از تصدیگری خود کاهش دهد تا در آینده تصدیگری دولت در حوزه اقتصادی به صفر برسد.
ورود بخش خصوصی به اقتصاد اتفاق مهم و پیش برنده است
هفته پیش نیز ارگانهای نظامی موظف شدند فعالیتهای اقتصادی خود را واگذار کنند و در این زمینه همکاریهایی داشته باشند. این خبر را وزیر دفاع در گفتوگو با روزنامه ایران اعلام کرده بود. خبری که بسیاری از فعالان اقتصادی و اقتصاددانان آن را «خبر خوب» تعبیر کرده و گفتند این رخداد میتواند یکی از بزرگترین اتفاقات چند دهه اخیر اقتصاد ایران باشد. امیر حاتمی در این گفتوگو از پیگیری واگذاری بنگاههای اقتصادی غیر مرتبط با حوزه فعالیت نیروهای مسلح خبر داده بود. بسیاری از کارشناسان حضور و فعالیت بنگاههای اقتصادی، شرکتها و البته قرارگاههای عمرانی نیروهای مسلح در بخشهای مختلف اقتصادی را یکی از موانع رشد بخش خصوصی در اقتصاد ایران در سالهای ارزیابی میکنند. این مقام بلندپایه نظامی در ادامه تأکید کرده که «ورود بخش خصوصی به اقتصاد اتفاق مهم و پیش برنده است.»
کار اقتصادی به مردم واگذار شود
هادی حقشناس، اقتصاددان نیز درباره دستور مقام معظم رهبری میگوید: اساسیترین نکتهای که در ابلاغیه مقام معظم رهبری در تفسیر اصل ۴۴ قانون اساسی در سال ١٣٨۵ وجود داشت، این نکته ساده بود که کار اقتصادی به مردم واگذار بشود. به بیان سادهتر، دولت جز در مسائل حاکمیتی در اقتصاد دخالت نکند و شرکتهای دولتی به بخش خصوصی واقعی واگذار شود. اما در یک دهه گذشته، براساس گزارش نهادهای رسمی کشور خصوصیسازی واقعی انجام نشد.
ارتش تا سال ۹۷ از فعالیتهای اقتصادی خارج میشود
امیر سرتیپ پوردستان به موضوع خروج نظامیان از فعالیتهای اقتصادی واکنش نشان داد و در این مورد به «همبستگی» گفته بود: فعالیت ارتش آنچنان گسترده نیست، اما در تلاشیم همان فعالیت محدود اقتصادی را نیز تا سال ۹۷ بهکلی تعطیل کنیم. رئیس مرکز مطالعات راهبردی ارتش در ادامه خاطرنشان کرد: در سالهای گذشته نیز نیروهای مسلح، متناسب با نیازهای کشور و دولت در برخی امور اقتصادی ورود کردند که کمک دولت باشند. امروز با توجه به صلاحدید فرمانده معظم کل قوا و ظرفیتهایی که در دولت وجود دارد، قرار بر این شده که نیروهای مسلح از تمامی فعالیتهایی که بخش خصوصی، دولتی و بهطورکلی بخش غیرنظامی میتوانند انجام دهند، خارج شوند و فقط بنابر تشخیص دولت، نیروهای نظامی میتوانند در پروژههایی که از عهده پیمانکاران عادی خارج است، ورود کنند.
واگذاری و توان بخش خصوصی
در کنار موضوع واگذاری این نهادها، برخی نمایندگان معتقدند که عملیاتی کردن آن در برخی موارد نمیتواند ساده باشد. نماینده مردم سپیدان گفت: همه فعالیتهای اقتصادی دولت ازجمله برخی فعالیتهای سپاه قابل واگذاری نیست. علاءالدین خادم در گفتوگو با آنا، با اشاره به سخنان اخیر وزیر دفاع گفت: مسأله مهم، شروع و فراهمآوری مقدمات کار است اما درخصوص اینکه تا پایان سال یا ماههای آغازین سال ۹۷ واگذاریها به اتمام برسد، نمیتوان اظهارنظر قطعی کرد. خادم گفت: همه فعالیتها قابل واگذاری نیست و بخشی از فعالیتهای سپاه را بخش خصوصی نمیتواند انجام دهد. سپاه در صنایع پتروشیمی فعال است و پالایشگاه میسازد که از توان بخش خصوصی خارج است. وی افزود: تنها آن دسته از فعالیتهای اقتصادی دولت واگذار میشود که بخش خصوصی توان عهدهگیری آن را داشته باشد.
روزنامه قانون(۱۳۹۶/۱۱/۰۵)
عبور بیکاری از خط قرمز
در کشور ما هرگز آمایش سرزمین صورت نگرفته است
نظام بودجهریزی نیز در کشور به صورت چانهزنی بوده است
توزیع عادلانه بودجه به معنای توزیع مساوی آن، بین استانها نیست
تفکرات جزیرهای و موقتی موجب شده تا استانهای ما نتوانند بهرهبرداری خوبی از منابع خود داشته باشند
در اقتصاد ایران با تمام فراز و نشیبهایی که پشت سر گذاشته میشود، واژگان کلیدی وجود دارند که همواره درمباحث اقتصادی ثابت هستند. یکی از آن کلمات که حدود ۱۰ یا ۱۲ سال است در همه محافل به گوش میرسد، واژه بیکاری است؛ یعنی شرایطی که نتایج بسیار متفاوتی در تمامی لایههای جامعه در پیدارد. البته با توجه به اهمیت موضوع، انواع و اقسام و تبصرههای خاص بسیاری نیز برای آن تعریف شده است. با وجوداخبار و آمارهایی که هر ازگاهی، امیدوارکننده اعلام میشدند که رشد اشتغالزایی در بخشهایی یا سیاستهای کلی برای رفع معضل بیکاری وجود داشتهاند اما شوربختانه شاهد این بودیم که مشکل بیکاری به ویژه برای قشر جوان، تا جایی رشد کرد که دستاویزی برای اعتراضات شدید، آنهم در شکل و فرم سیاسی شد.
وضعیت قرمز در برخی استانها
یکی از ابعادی که مدتی است در کنار نرخ بیکاریبسیار استفاده میشود، نرخ بیکاری استانی است. بیکاری در استانهای مختلف، با اختلاف بسیار، حد و اندازههایی متفاوت دارد. طبق آمار ارائه شده، درصد این نرخ در استانهای کرمانشاه و چهارمحال و بختیاری تا ۱۸٫۳ درصد و استانهای اصفهان و خوزستان تا ۱۶٫۰۵ اعلام شده است. البته بیکاری در کل کشور معضل بزرگی است اما آنگونه که بیان شده در این چهار استان، وضعیت قرمز را نیز رد کرده است؛ استانهایی که از لحاظ منابع طبیعی غنی و ثروتمند محسوب میشوند و در بسیاری موارد همواره چشم امید کشورمان به حساب آمدهاند.
چانهزنی برای بودجهریزی
برای از بین بردن هر مشکل، ابتدا باید علت و ریشه اصلی آن را یافت و بررسی کرد. وحید شقاقی شهری، اقتصاددان و استاد دانشگاه در این باره به «قانون» میگوید: متاسفانه در کشور ما هرگز آمایش سرزمین صورت نگرفته است و ما در این باره سندی نداریم که طبق آن و با توجه به ویژگیهای منحصر به فرد هر منطقه فعالیتهای اقتصادی متناسب و اشتغالزایی به جا داشته باشیم. در دست نداشتن سند آمایش سرزمین، باعث شده که توزیع منابع ملی در سطح کشور به صورت عادلانه صورت نگیرد و جانمایی بنگاههای اقتصادی به صورت نامتعادل در سطح کشور توزیع شود. از طرف دیگر، نظام بودجهریزی نیز در کشور ما به صورت چانهزنی بوده است که موجب شده نمایندگان مجلس، مبتنی بر قدرت چانهزنی، منابع کمتر یا بیشتر برای استانهای خود کسب کنند که این مورد نیز، عامل دیگری در توزیع ناعادلانه منابع بودجهای در نقاط مختلف کشورمان شده است.
تمرکزگرایی قدرت و ثروت در برخی استانها
شقاقی شهری در این باره ادامه میدهد: کشور ما به دلیل تمرکزگرایی منابع قدرت و ثروت در برخی استانهاومزیتهای ویژهای که در آنها وجود داشته است، موجب شده تا تمرکز شرکتها و رونق بنگاهها در آن استانها بیشتر شده و به دنبال آن امکانات رفاهی بیشتر نیز به آن نقاط اختصاص داده شود. این امر، تفاوت چشمگیر در نرخ بیکاری استانها را در پی داشته است. به عنوان مثال برخی استانها مانند ایلام ، کرمانشاه یا سیستان و بلوچستان به دلیل اینکه یک یا چند محور از محورهای مد نظر را نداشتهاند، مزیت ویژهای برای اشتغالزایی در آنها دیده نشدهاست؛ از طرف دیگر آمایش سرزمین نیز صورت نگرفته ونتوانستهاند بهرهبرداری درستی از آن استانها و منابعشان داشته باشند. تمام این دلایل دست به دست یکدیگر داده تا در برخی استانها، رکود اقتصادی بسیاری دیده شود و بنگاههای کمی در آنها وجود داشته باشند. بالعکس در برخی مناطق بهویژهدر کلانشهرها، متاسفانه تمرکز قدرت و ثروت، همچنین امکانات رفاهی بسیاری دیده میشود و طبیعی است که تمرکز جمعیت بیشتری نیز در این نقاط وجودداشتهباشدو شاهد رونق اقتصادی این مناطق هستیم. این خود به معنی تفاوت در نرخ بیکاری استانهای مختلف است.
اصفهان نتوانسته از فرصت خود استفاده کند
در بین استانهای کشورمان، استان اصفهان از بسیاری جهات، از گذشته اهمیت ویژهای داشته است. از طرف دیگر با وجود شهرکهای صنعتی و تولیدی بسیاری که در اطراف خود داشته، کلانشهری صنعتی به حساب میآمده استاما در آمارهای منتشر شده میبینیم که از نظر نرخ بیکاری در مقایسه با استانهای دیگر، وضعیت قرمز رنگ به خود گرفته است. در اینباره نظر این اقتصاددان را جویا میشویم و او علت را به این صورت بیان میکند: اصفهان در زمانی، بحث تمرکز بنگاهها و رونق اقتصادی بسیاری داشته است اما متاسفانه در سالهای اخیر، نگرش درستی نسبت به این استان صورت نگرفته است. اصفهان با توجه به پتانسیلهای منحصر به فردی که در خود دارد، میتوانست قطب فرهنگی و گردشگری کشور بلکه همه منطقه باشد. در حالیکه به همان دلیل نداشتن آمایش سرزمین، عمده نگرش به اصفهان، صنایع بزرگی مانند فولاد و از این قبیل شده است. به همین دلیل این استان نتوانسته است از فرصت و ویژگی منحصربه فرد خود، خوب استفاده کند؛بنابراین این استان که میتوانست با پتانسیل گردشگری و فرهنگی خود درآمد و اشتغالزایی بالایی داشته باشد، متاسفانه به همان دلایلی که ذکر شد وهمچنین داشتن دید مقطعی و جزیرهای، یک فرصت بینظیر را از دست داد. اصفهان با پیش رفتن به سمت و سویی که در آن هیچ مزیتی وجود ندارد، زمان و هزینه بسیاری را از دست داده است.
بیتوجهی دولتها به طرح آمایش سرزمین
شقاقی شهری میافزاید: سیاست سند آمایش سرزمین حدود سال ۸۹ بود که مطرح شد و متاسفانه هیچ یک از دولتها در این زمینه تا به حال اقدامی انجام ندادهاند. با در دست نداشتن اسناد معتبر مانند آمایش سرزمین، نمایندگانی با نگاه خاص آمدند و در یک صنعت یا حوزه خاص متمرکز شدند اما نمایندگان بعدی، این اقدامات را قبول نداشتند و به طور کامل تغییر جهت دادند.بنابراین همین تفکرات جزیرهای و موقتی و تعیین نکردن یک راهبرد بلندمدت برای توسعه استانها، موجب شده است که استانهای ما نتوانند بهرهبرداری خوبی از منابع خود داشته باشند.
اکنون ما در تبریز نیز به علت نگاههای موقتی و ناکارآمد، شاهد رکود بنگاهها هستیم و در استانهای بسیاری نیز محرومیت روز به روز بیشتر میشود. استانهایی که محرومیت بالاتری داشتند از ابتدا و باید با نگاه ویژهای با آنها برخورد میشد اما متاسفانه این کار صورت نگرفته است. از طرف دیگر کلانشهرهایی نیز وجود دارند که وضعیت اشتغال خوبی دارند و نسبت به بنگاههای اقتصادی قوی ظاهر شدند.
تشدید محرومیت در استانهای محروم
یکی دیگر از مباحث مهم در این زمینه، آثار و نتایج همین اختلاف نرخ بیکاری در استانهاست. این استاد دانشگاه در این باره تشریح میکند: طبیعی است که محرومیت باعث مهاجرت میشود؛ بنابراین اولین اتفاقی که میافتد، این است که شاهد مهاجرت نیروی انسانی از استانهای محروم هستیم؛ البته مهاجرت نیروی انسانی شامل مهاجرت نیروهای با تجربه در سطح مدیریت نیز میشود. پس درنتیجه آن، فقر نیروی انسانی و فقر مدیریت بیشتری نیز شامل محرومیت آن مناطق میشود، پس بنگاهها نیز هیچ تمایلی به حضور در آن مناطق نخواهند داشت و به دنبال تمام این مسائل، رکود و محرومیت در این مناطق تشدید خواهد شد. در مقابل استانهایی که وضعیت مناسبی دارند، دارای امکانات و زیرساختهای مناسبتری نیز هستند که عامل موثری در جذب بنگاههای اقتصادی به شمار میرود.
توزیع بودجه عادلانه مبتنی بر سند آمایش
شقاقی شهری تصریح میکند: برای برطرف کردن این مشکل، اولین قدم این است که دولت تنظیم سند آمایش سرزمین را با محوریت محرومیتزدایی استانها و بهرهبرداری از ظرفیت استانی در دستور کار خود قرار دهد و آن را اجرایی کند. در قدم بعدی توزیع بودجهها باید مبتنی بر این سند صورت گیرد، نه مبتنی بر چانهزنی نمایندگان زیرا همین امر تاکنون یکی از دلایل کمتر منتفع شدن استانهای محروم از بودجه بوده است. با توزیع عادلانه بودجه بین استانها میتوان زیرساختها را در استانهای محروم ایجاد یا تقویت کرد و با همین امر موجبات توجه بنگاهها را به این مناطق و رونق اقتصادی و در نهایت کاهش بیکاری فراهم کرد. البته باید توجه داشت که توزیع عادلانه بودجه به معنای توزیع مساوی آن، بین استانها نیست.
روزنامه کیهان(۱۳۹۶/۱۱/۰۵)
عاملان نارضایتی ملت از دولت برای روحانی چه خوابی دیدهاند؟!
سرویس سیاسی-در گزارش روز گذشته به مصاحبه رئیسمحترم جمهور از منظر بررسی و نقد سؤالهای مطرح شده در آن و اولویتبندی مسائل و همچنین چگونگی طرح دغدغهها پرداخته شد. نکته مورد توجه در مصاحبه اخیر، این بود که پس از آن روزنامههای زنجیرهای ژست منتقد به خود گرفتند، یعنی همانهایی که از ابتدای روی کار آمدن دولت تدبیر و امید در سال ۱۳۹۲ با وانمودسازی از حقایق جامعه و نیازهای اصلی آن سهم عمدهای در ناکارآمدیهای بخشهای مختلف دولت داشتند. حال پرسش این است که سمت و سوی ژست این روزهای زنجیرهایها چه مقصدی را نشانه گرفته است؟ و اینکه جنس انتقادهای روزنامههای زنجیرهای با منتقدان حقیقی دولت آیا یکی است و اگر نیست، تفاوتها کجاست؟
اگرچه در بخش پایانی گزارش دیروز به اجمال به این رویکرد تازه روزنامههای زنجیرهای اشارهای شد اما گذشت یک روز دیگر و مهلتی که این گذشت زمان در اختیار تحریریه این روزنامهها گذاشت برای پرداختنی مفصلتر، نشان داد که تحلیل کیهان درست بوده است.
دغدغههای مردم و منتقدان
همانطور که در گزارشهای اخیر نیز اشاره کردیم مسائلی نظیر بیکاری، تورم، رکود، نگاه و اعتماد به بیگانگان به جای اتکا بر فرزندان میهن و... دغدغههای عمده این روزهای مردم و منتقدان دلسوز هستند. راه درمان این معضلات نیز مشخص است: اقتصاد مقاومتی. حتی سفیر اتریش نیز به اهمیت اقتصاد مقاومتی پی برده که در مصاحبه چندی پیش خود با روزنامه شرق به آناشاره میکند و راهکارهای اقتصادی رهبر انقلاب را راه برون رفت از مشکلات میداند.
عاملان نارضایتی ملت از دولت
اما رویه مدعیان اصلاحات و رسانههای آنها چگونه بوده است؟ برای اینکه به چرایی بخش نخست تیتر گزارش امروز پی ببریم کافی است برای نمونه رویه این روزنامهها را در موضوع مسکن در نظر بیاوریم.
پس از آنکه دولت تدبیر و امید در سال ۹۲ سکان مدیریت اجرایی کشور را در دست گرفت و وزارت مسکن به عباس آخوندی رسید پروژه حمله به مسکن مهر به شکلی هدفمند دنبال شد. آن زمان نیز کارشناسان معتقد بودند که انجام پروژهای به بزرگی و گستردگی مسکن مهر برای وزارتخانه آخوندی غیرممکن مینماید لذا آنها چارهای جز حمله به این طرح ندارند.
در همان ایام ابتدای دولت دوازدهم وزیر راه و شهرسازی جایگزین مسکن مهر را معرفی کرد: مسکن اجتماعی. هم زمان رویه روزنامه کیهان این بود که دلسوزانه به دولتمردان توصیه میکرد تا این طرح را به بایگانی نسپارند، چرا که این طرح چیزی منسوب به یک فرد نبود بلکه نتیجه زحمات نیروهای انقلابی و در راس آنها مهندس علی نیکزاد بود که پای کار حاضر شدند و در این راه زحمات بسیار کشیدند. کیهان بارها نوشت که به یقین طرحی به بزرگی و گستردگی مسکن مهر خالی از عیب و ایراد نیست و بهترین کار این است که دولت محترم تدبیر و امید با اصلاح معایب آن خدمت رسانی بزرگ را پیگیری کند.
وانمودسازی از مشکلات
در آن سو روزنامههای مدعی اصلاحات پس از هر حمله دولتمردان به مسکن مهر برای آنها هورا میکشیدند و آنها را به این مسیر تخریبی ترغیب میکردند. پس از چهار سال کار به آنجا رسید که برای یک بار روزنامه اعتماد در صفحه اقتصادی گزارشی را در مورد طرح «مسکن اجتماعی» منتشر کرد و آن را تنها چند برگ کاغذ نامید که هیچ نتیجهای برای مردم نداشته است!
به همین ترتیب مواضع این روزنامهها در موضوعات دیگر نیز در جریان بود. فرصت این گزارش اجازه پرداختن با شرح و تفصیل همراه با مصادیق را نمیدهد اما این مسائل چیزهایی چندان پنهان و پوشیده نیستند و تنها یادآوری آنها ذهن مخاطبان را به آن نقطه رهنمون خواهد ساخت. برای نمونه در موضوع لغو چند کنسرت چنان جنجالی از سوی روزنامههای زنجیرهای به پا شد که تا مدتها این موضوع به سخن روز تبدیل شد و حتی به طور ویژه به سخنان دولتمردان نیز راه یافت. این در حالی بود که کنسرتهای لغو شده حتی یک درصد هم نبود. عرصه این نوشتار مجال بررسی علل لغو آن چند کنسرت و بررسی درستی یا نادرستی آن نیست بلکه این گزارش در پی آن است تا این سؤال را مطرح کند که لغو کمتر از یک درصد کنسرتها آیا مشکل و معضل جامعه است آن هم با این میزان اهمیت که روزهای متمادی به صورت خاص به آن پرداخته شود تا دولت را درگیر آن نماید؟ روزنامه زنجیرهای در وانمودسازی از موضوع لغو چند کنسرت و معضلسازی از آن نقش اصلی و عمده داشتند.
آنها در پیوند زدن تمام مشکلات کشور به موضوع هستهای سهم عمدهای داشتند و به تبع آن برجام را حلال تمام مشکلات معرفی میکردند؛ اگرچه امروز که ۲سال از برجام گذشته رویهای دیگر اتخاذ کرده و مینویسند که قرار نبود برجام مشکلات اقتصادی را حل کند. مدیرمسئول شرق در مصاحبه با دهباشی به صراحت اقرار کرد که وظیفه روزنامههای زنجیرهای بزک کردن برجام بود، چرا که جامعه ایران نسبت به آمریکا و تعهداتش خوشبین نبود.
این روزنامهها همچنین در بزرگنمایی از تهدیدهای آمریکا و همچنین واقعی توصیف کردن تهدید جنگ نقش عمده و ویژهای داشتند. آنها ضمن تاخت و تاز به روزنامههای منتقد در ارائه تصویر غلط از مشکلات مردم به مسئولان سهم عمدهای داشتند.
سابقه مشابه زنجیرهایها
در دوره اصلاحات
این رویه روزنامههای زنجیرهای در دوره اصلاحات نیز به همان طریق بود. وقتی دولت خاتمی مقوله «توسعه سیاسی» را مطرح کرد آنها چنان دولت را در همان محدوده انتزاعی مشغول کردند که سالها یکی پس از دیگری از دست رفت.
از طرف دیگر همین عده به رئیسدولت اصلاحات القا کردند که منتقدان دولتش هر ۹روز برای او بحرانی ساختهاند و همین دلیل خوبی برای نرسیدن به برخی اهداف مینمود! یعنی همین کاری که اکنون نیز صورت میگیرد که منتقدان را در حال بحرانآفرینی برای دولت نشان میدهند! آیا صرف نقد دولت بحرانآفرین است؟ آیا بحران نقدهای منتقدانی است که دولتی در تراز انقلاب اسلامی را آرزو دارند یا بدعهدی کشوری که پس از گذشت دو سال همچنان با بدعهدی خویش مانع مراودات بانکی میشود؟ آیا بحران وزارتخانهای فشل نیست که پس از گذشت قریب به پنج سال نه تنها هنوز حتی یک خانه نساخته و بلکه باقیمانده طرحهای دولت دهم را که یک یا نهایت دو سال زمان لازم داشت تا اکنون به پایان نرسانده و طرحش نیز در میان زونکنها خاک میخورد؟ آیا فساد و مدیران نجومی با بازدهی ناچیز بحران هستند یا روزنامههایی که خواهان برکناری این مدیران هستند و جایگزینی جوانانی با تعهد و تخصص به جای آنها؟
بحران واقعی کجاست؟
به همین سیاق رفتار روزنامههای زنجیرهای در دوره اصلاحات به مسائلی مانند تحصن در مجلس ششم رسید و کسی از میان این جماعت آن را بحران برای دولت اصلاحات عنوان نکرد. این مسیر وانمود سازی از نیازهای جامعه ادامه داشت تا آنکه در سالهای پایانی دولت اصلاحات برخی از میان همین جریان نوشتند که سرگرم شدن به موضوع «توسعه سیاسی» چنان دولت را شیفته و مجذوب خود کرد که از توجه به مسائل اقتصادی و معیشتی بازماند و همین را پاشنه آشیل دولت نامیدند.
در این شیفتگی غافلکننده از نیازهای جامعه در آن روزگار روزنامههای زنجیرهای نقش ویژه داشتند. اما نکته مهم و قابل تامل و مهمتر از همه عبرتآموز این است که همین روزنامهها پروژه عبور از خاتمی را کلید زدند و آن را در سالهای پایانی دولت اصلاحات پی گرفتند. آیا رخدادهایی از این دست برای دولتها بحرانساز یا نقد چند رسانه منتقد؟
چه خوابی برای روحانی دیدهاند؟
ظاهر شدن مدعیان اصلاحات در ژست منتقد مصاحبه تلویزیونی اخیر رئیس جمهور محترم نخست این سؤال را به ذهن متبادر میکند که انتقاد آنها به چیست؟ و سپس این سؤال مطرح میشود که آنها از رئیسجمهور چه چیزی طلب میکنند؟ یا بهتر است بگوییم قصد دارند روحانی را در کدام مسیر به حرکت وادارند؟!
شاید بتوان گفت که در میان طیف روزنامههای زنجیرهای که همواره تلاش دارند تا با رعایت اصول کار رسانه اهداف خود را در لایههای متن پنهان کنند دیروز آفتاب یزد بیپرده و صریح تمام آنچه این جماعت میخواهند را عنوان کرده بود. تیتر گزارش آفتاب یزد تا اندازهای سمت و سوی این روزنامه عصبی را مشخص کرده بود: «جسارتا به عقب برگردید»!
از همان سطرهای ابتدایی گزارش آفتاب یزد تا انتهای آن بارها و بارها این موضوع تکرار شده بود که رئیسجمهور تحت فشار است و باید به مردم بگوید که دلیل محقق نشدن وعدههای او چیست؟! حال باید مخاطب وعدههای رئیس جمهور محترم را با خود مرور کند. مسائلی از قبیلاشتغال و مهار تورم و خروج از رکود و چرخیدن چرخ اقتصاد و مسایل زیست محیطی در شمار فراگیرترین مشکلات مردم هستند که رئیسجمهور نیز مطابق با آن وعدههایی به مردم داده است. اکنون باید از این روزنامه زنجیرهای پرسید که آیا روحانی در زمینه ایجاداشتغال برای جوانان تحت فشار است؟! آیا رئیسجمهور در مسیر خروج از رکود واحدهای اقتصادی در فشار قرار دارد؟ طرح این موضوع به خوبی گویای آن است که این دست روزنامهها میخواهند حاشیهها را علیه متن پر رنگ کنند و بشورانند.
عقبگرد از نوع زنجیرهای!
این روزنامه در سطرهای پایانی تمام آنچه از رئیسجمهور محترم میخواهد به صراحت بیان میکند: «هنوز ۶ ماه بیشتر از دولت دوازدهم نگذشته، روحانی میتواند شرایط را تغییر دهد، او در برهههای زمانی نشان داده که چنین قابلیتی را دارد اگر واقعا بخواهد. برای رسیدن به چنین شرایطی شاید بهتر باشد در تیم رسانهای خود هم، تجدیدنظری کند و تقویت آن را در دستورکار قرار دهد. خلاصه اگر بگوییم؛ روحانی باید همان روحانی انتخابات باشد پس «جسارتا» به عقب برگردید.»
آرزوی روزنامههای طیف موسوم به اصلاحطلب کشاندن روحانی به مسیری است که خود رئیسجمهور بارها به آناشاره کرده مبنی بر اینکه آن فضا و رقابتها برای ایام انتخابات بود و اکنون زمان انجام وظیفه و خدمت به ملت است. بحث این نوشته فعلا در مورد ارزیابی گفتههای انتخاباتی نامزدهای ریاستجمهوری نیست که ببینیم همان میزان هم آیا صلاح جامعه را در پی داشته یا نه؟ اما قطعا انتخابات در همه جای دنیا حال و هوایی دارد که پس از پایان رایگیری خاتمه مییابد. اما انگار روزنامه طیف موسوم به اصلاحطلب فضای جنجالی و پر التهاب و کشمکش را برای چهار سال دولت طلب میکند و آرزو دارد رئیسدولت در آن مسیر گام بردارد. آیا برای این عده آرامش جامعه مهمتر مینماید یا انگیزههای تند حزبی؟!
آرزوی تقابل رئیسجمهور با نهادهای دیگر
روزنامه شرق نیز در گزارشی با عنوان «آنچه نگفت و باید میگفت» به طریقی دیگر در همین مسیری که گفته شد گام برداشته است.
در بخشی از این گزارش گفتوگویی با عبدالله ناصری آورده شده است. این فعال سیاسی اصلاحطلب ضمن ارجاع به سخنان اخیر وزیر دفاع یادآور میشود: «موضع اخیر وزیر دفاع را که در آن گفته شد نیروهای مسلح باید از فعالیت اقتصادی کنار بکشند؛ این خبر بسیار خوبی برای جامعه است. حتما باید آقای روحانی از این موارد حرف میزد.» به راستی آیا منشا مشکلات اقتصادی را این فعال سیاسی درک نکرده یا میان مشکل و فرصت، تفاوتی قایل نیست؟! درخواست از رئیسجمهور برای رویارویی با نیروهای مسلح حلال مشکلات است یا مشکلآفرین؟
پیش از این در سطرهای بالا در مورد لغو چند کنسرت و بزرگنمایی از آن برای جابهجا کردن متن با حاشیه سخن گفتیم. این فعال اصلاحطلب در ادامه مصاحبه خود با روزنامه شرق گفته است: «امامجمعه فلان استان به قانون بیتوجهی کرده و مانع تحقق خواست مردم میشود. اینها مواردی بود که باید روحانی در گفتوگوی خودمانی با مردم مطرح میکرد.»
این همان چیزی است که در گزارش دیروز از آن با عنوان فراگیری یاد کردیم. موضوع کنسرت و لغو چند مورد از آن چقدر فراگیر است؟ چرا این طیف در تلاشی آشکارا به وانمودسازی از معضلهای جامعه مشغول هستند؟ پیگیری مطالبات و خواستههای حزبی در لباس و پوشش مردم نامی است که برکاری که این جماعت انجام میدهند میتوان نهاد.