تاریخ انتشار
شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۵۴
کد مطلب : ۳۰۹۰۲۲

پاسخی به مطلب؛ «مهندسی اختلاف آفرینی در کهگیلویه بزرگ»

۴
۰
کبنا ؛یعقوب درویشیان
بصیرت سواد نیست، بینش است.
بصیرت؛ یعنی اینکه نگاهت به "شخص"ها نباشد، بلکه همواره به "شاخص"ها چشم بدوزی!
بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی افرادی به سست‌عنصرهای سپاهِ سردار دل بسته‌اند!
بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی تاریخ، تکرار می‌شود؛ نه با جزئیاتش، بلکه با خطوط کلی‌اش..
آنقدر در سرزمین کهگیلویه ریشه دارم که خودرا فرزند کهگیلویه بدانم. آنقدر در دشت‌های کهگیلویه کودکی کرده‌ام که خود رابه جغرافیای این سرزمین گره می‌زنم.
به محل صدور شناسنامه و زادگاهم مراجعه نمی‌کنم ازاهلیّتم باشما سخن میگویم. اهل همین حوالی‌ام. فرزندی که نیاکانش در کهگیلویه به خاک سپرده شده‌اند؛ و این نیاکان آنقدر فراوان هستند که تعداد زنده‌های شما به شمار خفتگان من در خاک کهگیلویه نمی‌رسند.
گاهی قلم می‌زنم نه از روی بغض بلکه از حس همدردی. صلح را بیشتر دوست دارم تا پرچم سفیدی که تفنگ‌های تفرقه و جنگ را صیقل می‌دهد.
با قلم زدن آشناترم تا عَلَم شدن.
کشاورز زاده‌ام؛ صبر و رویش را می‌شناسم. معنای آب و آبرو را از مزرعه‌های گندم و ساقه‌های شالی به میراث برده‌ام.
من گندم زار شادابی هستم که اسیر آفت هیچ زمستانی نخواهم شد.
من روستا زاده ای هستم که الفبای سیاست را از صداقت اهالی کوهستان آموخته‌ام ودر ازدحام خیابان‌های پر نور و نئون‌های هیچ دکانی رنگ نباخته‌ام.
قلمم به اراده‌ام می‌چرخد نه به اداره‌ام.
اهل تجارت و تسلیم نیستم. من و نیاکانم معامله گر نبوده و نیستیم. رای دادیم و راه نگرفتیم.
آزاد آفریده شده‌ام و آزاده زندگی می‌کنم. از داشتن دوست به خود می‌بالم و از بودن دشمن هراسی ندارم.
نان قدمم را می‌خورم نه قلمم را.
از اینکه نقد شوم و پتک بخورم آبدیده تر خواهم شد ولی پتک نمی‌شوم.
از جنس فولادم ولی شمشیر نمی‌شوم.
در جبهه‌ی حق می‌جنگم و هرگز بر سفره‌ی باطل ارتزاق نمی‌کنم.
در شهری که سیاسی فکر می‌کنند؛ بی سیاست، زیست می‌کنم.
در شهری که خیلی‌ها یک شبه بزرگ می‌شوند و یک روزه فراموش، خدمتگذار مردمی هستم که برای حل و پیگیری مشکلاتشان بنده را غلام خویش می‌دانند.
به خدمت مفتخرم نه مفت خورِ خدمتم.
من فرزند بلوطم که هم سایه دارد و هم آتش.
همزاد رنجم و همآغوش تبر؛ لازم باشد ریشه را می‌زنم نه شاخ و برگهای زرد خزان زده را.
اما بعدتر:
حقوق شهروندی بنده به من اختیار می‌دهد نقد و تحلیل کنم و مشکلات را رسا و بی پروا فریاد بزنم.
من فقط برای مردم می‌نویسم نه برای رضای افراد. تنها ملاک من در نوشتن خدایی است که در همه حال مرا می‌بیند.
من دردها را فریاد می‌زنم اگر آزارتان می‌دهد گوشهایتان را ببندید ولی اگر قصدتتان خدمت است بی منت تلاش کنید.
از شما انتظار بهترین‌ها را داریم چون بهترین هستید و ما در انتخاب‌هایمان شبه ای نداریم.
مردم سرزمین ما بهترین‌ها هستند و شایستگی‌شان بالاتر از این‌هاست.
من و شما زاویه‌ی دیدمان متفاوت می‌باشد پس نه شما بترسید از بیان و انعکاس واقعیاتی که نمی‌بینید و نه دوستان دو پهلوی من بترسند از انعکاس‌های با دلیل من.
مردم مطالبات زیادی دارند که بر زمین مانده است و براساس همین اصلِ مطالبه‌ی حقوق شهروندی است که هم نقد هست و تحلیل و هم تفکرات موازی ومتقاطع.
من نمی‌شکنم نه قلمم را نه حرمت کسی را.
اگرشما مرا دشمن می‌بینید من شما را یک شهروند میبینم.
من به تمام منتخبین جامعه احترام می‌گذارم، برای هر کار مثبت تحسینشان می‌کنم وهر جا موردی از چشمشان جاماند به اطلاع جامعه می‌رسانم.
برای همه عاقبت به خیری و عافیت از آتش را طلب دارم.
مردم از بازی های سیاسی و سیاسی بازی خسته‌اند و لذت یک خدمت بی منت سالهاست آرزویشان شده است.
در ادامه‌ی تفسیر و گفتمان‌های پیرامون عملکرد نمایندگان فعلی و ادوار گذشته‌ی حوزه‌ی کهگیلویه که توسط این جانب تحریر شد، این فرد واکنشی داشته اند که جهت تنویر افکار عمومی نکاتی را معروض می‌دارم:
وی بنا بر اصل استیصال از ارائه‌ی پاسخی متین و شایسته؛ این جانب را غیربومی معرفی کرده اند و خواستار ممنوعیت فعالیت‌های رسانه ای اینجانب در حوزه‌ی کهگیلویه شده‌اند.
ظاهراً ایشان خویش را نماینده عموم پنداشته و با پراگماتیسم و خود بزرگ بینی به صدور و اجرای این مهم، اهتمام دارند.
ایشان و دیگر همفکران وحامیان ایشان باید بفهمند و درک کنند که همه‌ی ما در یک جامعه‌ی اسلامی و با تابعیت ایرانی و در مرزهای مشترکی زندگی می‌کنیم و در چارچوب قانون اساسی و حقوق شهروندی مشترک حق داریم که مسولان جامعه‌ی خویش را نقد و تحلیل نمائیم. به فرمایش مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای «دامت برکات» استناد می‌کنم که فرمودند: همه‌ی مسولان باید پاسخگو باشند چه آنان که در گذشته منابع و امکانات دستشان بود و مسولیت داشتند و چه مسولان فعلی که در مسولیت هستند. فلذا این جانب تنها اصل استنادی جناب طبیب زاده را مبنی بر غیربومی و بیگانه بودن خویش، اصلی مذموم و محکوم میدانم مرزبندی و استناد به جغرافیا را از طرف ایشان دلالت بر اصل نفاق و این نوع تفکرات را در جامعه عامل تفرقه‌ی قومیتی بیان می‌کنم. زیرا اگر بر پندار طبیب زاده صحه بگذاریم نباید جناب دکتر وکیلی از جغرافیای بویراحمد نماینده‌ی مردم تهران باشد و یا طبیب زاده که اهلیت روستای بَرد کَشکی را دارد نباید سوقی خوانده شود و هزاران مثال ملموس دیگر..
طبیب زاده دچار تفکر آپارتاید نژاد شده و با مرزبندی جغرافیایی تلاش دارد تا ذهن مخاطب را به انحراف بکشاند.
بنده را به ... تشبیه کرده و تحلیل شخصیت مورد علاقه‌اش را_ که دِیون بسیاری به ایشان دارد_ از طرف بنده دخالت قلمداد می‌کند ولی ازسوی دیگر با ...سعی در حصارکشی های قومیتی و جغرافیایی دارد.
در مورد بی توجهی نماینده‌ی حوزه‌ی سیاسی محل سکونت بنده نیز قضاوتی داشته‌اند که فاقد وجاهت و مستندات قابل ارائه می‌باشد کما اینکه وی با مطالعه‌ی یک مطلب در سایت‌ها و شاید رصد صفحه ی مجازی بنده به این اصل مهم دست پیدا کرده اند که پیشنهاد می‌دهم . جهت این اکتشافات، خودش را به بنیاد نوبل معرفی نماید.
در بحث بومی و بیگانه بودن بنده، باید از سرتقصیرات وی گذشت زیرا داده‌های اشتباه باعث نتیجه گیری غلط خواهد شد و ایشان که سالها خارج از استان زندگی می‌کنند بیگانه تر قلمداد میشوند تا بنده که درکهگیلویه حضور دارم. خوشحالم که مثل آقایان چند زیست سیاسی نیستم و برادرانم را با رابطه های خاص به فیض اشتغال نرسانده‌ام. خوشحال تر اینکه چند نبش نبوده و در هر بازار سیاست تفکری و دکانی ندارم.
اصالت مطلبشان راشایسته ی آنالیز نمی‌دانم زیرا جناب سید محمد موحد در ابتدای بهارستان نشینی‌اش نماینده‌ی مشترک گچساران و کهگیلویه بوده‌اند و این تغافل از ضعف حافظه‌ی سیاسی ایشان نشات می‌گیرد.
آنچه از مطلب خواندیم موضوعی عقیم بود که از نظر علوم رسانه، شانس داوری (تفسیرپذیری) را نداشت. گفتمانی نامناسب بود که پتانسیل پدید آورندگی، فرهنگ پرسشگری و انتقاد را دارا نبود.
ادبیاتی شفاهی بود که شکلی مکتوب به آن داده بودند و بدون هیچگونه استراتژی به رشته‌ی تحریر درآمده بود.
سعی داشت تادرابتدای مطلبش به زعم خویش، کارنامه‌ی درخشان ۱۶ ساله‌ی جناب سیدمحمدموحد را به مخاطبان عرضه نماید، اما آنچه در ادامه‌ی مطلب ایشان به وضوح دیده شد فراموشی مطلق بود و ذهن خشمگین و خالی.
تا پایان مطلب، هیچ گونه اشاره ای به خدمات درخشان جناب سناتور نشد تا مخاطب به نداشتن اطلاعات و هدف درنوشتار وی مطمئن شود. تاثیراحساساتی از قبیل خشم وهیجان و عدم وجود منطق در قلم وایدئولوژی طبیب زاده مولفه های بعدی نوشتار ایشان می‌باشد که با انگیزه‌ی بالای مطرح شدن در فضای رسانه‌های مجازی همراه شده بود و طبیب زاده بدنامی را برتراز گمنامی تشخیص داد تابه اربابانش ادای دَینی نموده باشد.
طبیب زاده قصد داشت تا بابرانگیختن هیجانات، عواطف واحساسات مخاطبان وتخدیر ذهنی آنان و با ورود به موضوع نخ نمای جغرافیای سرزمینی، افکار جوانان شریف کهگیلویه‌ی بزرگ رابه مخالفت با درویشیان؛ به سمت اهداف خویش هدایت کند و مخاطبان را از تفکر و استدلال باز دارد که در این مهم نیز توفیقی کسب نکرد.
آنچه بنده از جناب موحد در تمام نوشتارهایم ذکرکرده ام یک نوع تفسیر بوده است و تحلیل عملکرد ایشان. گاهی در تضارب آرای جامعه، برخی ها نظریات بنده را نپذیرفته‌اند و گاهی نیز به فهم برخی مخاطبان نزدیک شده‌ام.
وقتی یک فرد بر اساس دانش و درک خویش ازیک موضوع پرسش‌هایی را مطرح می‌کند وبه حقایقی اشاره می‌کند مخاطبان گاهی نظرش رامی پسندندوگاهی خیر. این تبیین وفهم رویدادها را گفتمان می‌نامند. در هرصورت ایجادفهم عمیق؛ رسالت هرشخص می‌باشد تا جامعه رابه درک بیشتری برساندوافرادرادرحق انتخاب یاری نماید.
از نگاه " مک دانل": گفتمان جریان و بستری است که دارای زمینه‌های اجتماعی ایست.
نگاه بنده به تاریخ سیاسی کهگیلویه، نگاه به عملکردهاست نه شخصیت‌ها..
اینکه هاشمی پور و موحد در ایدئولوژی باهم نزدیک و همسو هستند در گفتمان رسانه ای مهم نیست بلکه عملکرد این دو نماینده به ترازوی قضاوت افکار عمومی سپرده می‌شود. عملکرد هر شخص مسیر گفتمان و تحلیل رسانه‌ها معیین می‌سازد نه گفتار و ایدئولوژی آنان.
بنده تلاش کرده‌ام تا در تحلیل‌هایم سه اصل مهم رسانه ای را رعایت نمایم:
۱- نقش نظارت رسانه بر محیط
تحلیل‌های بنده درمورد نماینده‌ی محترم گچساران، شهردار وشورای دهدشت و انعکاس فعالیت برخی مدیران کهگیلویه و نماینده‌ی محترم فعلی کهگیلویه دلیل این مدعاست.
۲- نقش همبستگی اجتماعی، هدایت و راهنمایی
که در رسانه مطالب بنده موجود می‌باشد.
۳- نقش آموزشی رسانه....
مفسر باید آیینه تمام نمای افکار عمومی باشد و در جلب همکاری مردم و مشارکت آنان در امور اجتماعی تاثیر فراوان داشته باشد. افق دید شهروندان را گسترش بدهد و به انور تاباندن براقدامات گذشته و آگاهی بخشی به نسل‌های آینده، دموکراسی، آزادی فردی، حقوق و رفاه اجتماعی رابه جامعه هدیه بدهد.
 
تحلیل پایانی:
سالهاست که عمرِ نمایندگی سناتور در کهگیلویه پایان یافته است اما هم چنان سه بخش بدنه، تفکر و حامیان ایشان باقی مانده است.
الف. بدنه‌ی میدانی و هسته‌های انسانی کوچک که در بخش‌هایی از خانواده‌های وابسته و جغرافیایی خاص پراکنده هستند.
ب. تفکر خطرناک قومیت گرایی و تربیت شدگان این تفکر که بنا بر اولویتِ منافعِ شخصی متاسفانه دامنه‌ی وسیعی پیداکرده است.
ج. حامیان فکری و .. که با انگیزه‌ی بیشتر از گذشته جهت هموار نمودن مسیر تصاحب کرسی بهارستان توسط سناتور در آینده در صحنه حضور دارند.
حامیان سناتور درتلاشند تا از یکسو با حفظ هسته‌های فکری، صحنه را مدیریت کنند و از دیگرسو با بدنه‌ی باقیمانده؛ همان تفکرِ یگانه منجی و" شیر کهگلو"، و با حمله‌های گسترده و بی محابا و متعدد به فعالیت‌های سیاسی و عمرانی سردار هاشمی پور و دوستداران ایشان، جامعه‌ی آرای خویش را حفظ و گسترش دهند.
در بیان استراتژی حفظ قومیت گرایی و دامن زدن به اختلافات جغرافیایی و نژادی حلقه‌ی منتسب به سناتور همین یک نکته مبیین این واقعیت می‌باشد که حاج محمدموحد از اولین سال ورودش در انتخابات تا در اسفند ۹۴ تقریباً آمار ثابتی در کسب آرا داشته است.
اگر چه به نظر نگارنده عمر تفکر سناتوری است به نقطه‌ی پایان خویش رسیده است اما هستند افرادی که برای برخورداری بیشتر برای آمدن سناتور تلاش می‌کنند تا ایشان را باالقاء تکلیف دینی و یا تشویق‌های قومیتی به عرصه‌ی سیاسی کهگیلویه بازگردانند تا مجدداً بتوانند هم بهره‌های بی شمار ببرند.
باید دقت کرد که آنچه امروز باعث نگرانی حامیان جناب سید محمد موحد شده است نه بحث بومی بودن و غیر بومی بودن این جانب بوده است بلکه تحلیل‌های جوانان شریف کهگیلویه و نور تاباندن و هویدا کردن زوایای تاریک سیاست‌های جناب سناتور و محرومیت کهگیلویه در آن ۱۶ سال می‌باشد.
اتفاقی که در سالهای ابتدایی حضور نمایندگی جناب موحد در بخش‌های مختلف گچساران و کهگیلویه رقم خورده بود. در اوایل دهه‌ی هفتاد که حاج آقاموحد نماینده‌ی گچساران و کهگیلویه شد از تنگ آبشور باشت تا باباکلان و میشان و اشکفت شیری در لیشتر در گچساران تا لیراب دیشموک و طسوج چرام و گچ بلند بهمئی و حوزه‌ی مرکزی کهگیلویه رونقی چشمگیر و حتی اندک تغییری مشاهده نمی‌گردد.
تحلیل رقابت جناب موحد با جبهه‌ی اصلاحات در تمام ادوار حضورش که بدترین پیامد آن اتفاقاتی برای فرمانداری کهگیلویه و  اعتراضات مردمی و جوانانی و ..و اتفاقات ناگواری که صورت گرفت و ... که این مهم مجالی دیگر می‌طلبد.
نام شما

آدرس ايميل شما

کهگیلویه
Iran, Islamic Republic of
عالی بود ..پایانی بر حاشیه آفرینی .
احسان
Iran, Islamic Republic of
احسن زیبا و شفاف بیان کردید. اما تمامی نمایندگان شامل مبشود.
خادمی
Italy
واقعا زیبا بودفقط یکم خلاصه تربهتربود
مطلع
Iran, Islamic Republic of
. که مردم ش. راکه . است رابرای حل مشکلاتشان انتخاب.
یک تاجر، بانکی که ۲۰ سال پیش به او وام نداد را خرید!

یک تاجر، بانکی که ۲۰ سال پیش به او وام نداد را خرید!

تاجری انگلیسی بانکی را که ۲۰ سال پیش از وام دادن به او امتناع کرد را خرید که این موضوع ...
مصایب اعتمادزدایی میان دولت و مردم ( به قلم؛ محسن خرامین )

مصایب اعتمادزدایی میان دولت و مردم ( به قلم؛ محسن خرامین )

«اعتماد» از عناصر لازم‌ و ابتدایی حکومت‌داری است که حکومت‌ها باید در خلق و حفظ آن گام ...
اگر بایدن پیروز شود...

اگر بایدن پیروز شود...

بايدن با مطرح کردن بحث موشک‌ها، قصد توافق دارد و قطعا ايران هم خطوط قرمزي براي مذاکره ...
1