تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۰۴:۳۳
کد مطلب : ۳۰۸۷۲۹
چه کسی دختران بسکتبالی را زندانی کرد؟ / دلار پا به توپ شد / دولت چرا اصرار دارد اولویت مشکلات اقتصادی را انکار کند /سیدحسن: از خودمان شروع کنیم تا مردم باورکنند/ پایان رقابت/مغز نخبگان ایرانی در خدمت مدیران خارجی/ ریشه ناآرامیهای اخیر به روایت آمار
۰
کبنا ؛خبرهای مهم روزنامه های ایران- پنج شنبه ۱۹ بهمن ماه ۹۶
روزنامه شرق(۱۳۹۶/۱۱/۱۹)
چه کسی دختران بسکتبالنویس را زندانی کرد؟
شرق: نارضایتیها از حلنشدن ممنوعیت ورود تماشاگران زن به استادیومهای ورزشی کم بود که حالا باید رفتارهای ناشایست با خبرنگاران خانم این حوزه را هم به بقیه حواشی اضافه کرد. بانوان خبرنگار اگرچه تا پیش از این نیز برای پوشش خبری مسابقات با مشکل حضور در سالنها مواجه بودند؛ اما فینال رقابتهای لیگ بسکتبال باشگاههای کشور در تبریز، جایی بود که بیاحترامی و بیتوجهی به آنها به اوج خود رسید. دومین دیدار از فینال لیگ بسکتبال، سهشنبه بعدازظهر در شرایطی بین تیمهای شهرداری تبریز و مهرام برگزار شد که دو خبرنگار زن روزنامههای ورزشی آسمان آبی و گل، به دست مأموران یگان ویژه، ابتدا از سالن بیرون و سپس در اقدام عجیبی در اتاقی محبوس شدند. این برخورد غیراخلاقی در حالی با این خبرنگاران صورت گرفت که آنها طبق روال همیشگی، با هماهنگی فدراسیون بسکتبال و باشگاههای مربوطه، از تهران به محل مسابقات اعزام شده بودند.
سعیده فتحی، خبرنگار روزنامه آسمان آبی، در گفتوگو با «شرق» ماجرا را اینگونه شرح میدهد: «اولین مسابقه فینال، بعدازظهر دوشنبه برگزار شد. ما مثل همیشه رفتیم و در جایگاهی که خود مسئولان حراست سالن مشخص کرده بودند، نشستیم. بازی شروع نشده بود که مأموران یگان ویژه آمدند و گفتند باید از سالن بیرون بروید. ما به آنها گفتیم کارت پوشش خبری از حراست وزارت ورزشوجوانان داریم و با این کارت به همه شهرها ازجمله تهران، ماهشهر و اصفهان میرویم و مسابقات را پوشش میدهیم؛ اما آنها گفتند هیچ راهی وجود ندارد و باید سالن را ترک کنید. وسط کوارتر دوم بود که ناچار شدیم از سالن بیرون برویم. مأموران حراست گفتند باید از حراست وزرات ورزش، بهطور کتبی به ما اعلام شود تا اجازه ورود به جایگاه خبرنگاران را داشته باشید. همان لحظه بود که تلفنی هماهنگیهای لازم را با مدیران اداره روابطعمومی و حراست وزارت انجام دادیم و نامه را گرفتیم؛ اما این نامهنگاریها زمانی انجام شد که دیگر بازی تمام شده بود».
اتفاق جنجالی در فینال دوم رخ میدهد که باعث میشود این دو خبرنگار در اتاق نمایندههای حراست سالن زندانی شوند. او ادامه میدهد: «درحالیکه حراست به ما ضمانت داده بود با نامه مدیرکل حراست وزارت ورزش، میتوانیم برای فینال دوم به سالن برویم؛ اما باز هم مأموران نیروی انتظامی آمدند و مسابقه شروع نشده بود، ما را از سالن بیرون کردند. مسئولانی که از اداره تربیت بدنی تبریز آنجا بودند، دوباره به ما گفتند بیرون منتظر بمانید تا هماهنگیهای لازم انجام شود. آنها قول دادند ما را به سالن برمیگردانند. مسابقه شروع شد و هیچ خبری از این افراد نشد. ما هم بیرون از سالن در سرما ایستاده بودیم و داشتیم مسابقه را از دست میدادیم. برای همین از یکی از مأموران حراست خواستیم اجازه بدهند ما به اتاقشان برویم که حداقل از تلویزیون بازی را ببینیم. چند دقیقهای نگذشته بود و در اتاق نشسته بودیم که دیدیم یک نفر آمد و از پشت، در را روی ما قفل کرد. هر کاری کردیم، در باز نشد تا بیرون برویم. حتی یک نفر از کارمندان اداره ورزش تبریز نیز آمد و به او گفتیم در را روی ما قفل کردهاند؛ اما او کاری نکرد. فقط از پنجره بالای اتاق به ما چای داد و رفت. ما هم تا آخر بازی در اتاق زندانی بودیم و بعد آمدند در را باز کردند». خبر قفلکردن در روی این دو خبرنگار زن، در حالی بهسرعت رسانهای شد که فیلم آن نیز در شبکههای مجازی انتشار پیدا کرد. این فیلم که از سوی خود این خبرنگاران گرفته شده، نشان میدهد که در روی آنها قفل شده است.
تقصیر گردن قفل افتاد
این فیلم بازتاب منفی زیادی را بین مردم به دنبال داشت و فدراسیون بسکتبال را مجبور به واکنش کرد؛ واکنشی غیرمنطقی که تنها صورتمسئله را پاک کرد. فدراسیون بسکتبال که در این بیانیه تلاش کرده خود را در این موضوع بیتقصیر نشان دهد، اعلام کرده قفل در ایراد داشته و به همین دلیل روی این دو خانم قفل شده است.
در این اطلاعیه آمده: «در واقع بانوان اجازه ورود به سالن را نداشتند که در بازی اول این اتفاق افتاد؛ اما در دیدار دوم که رئیس فدراسیون بسکتبال در سالن حضور داشتند، در پی حمایت از بانوان خبرنگار و احترام به شأن و شخصیتشان اتاقی در اختیار دو خبرنگار گذاشته شد تا از مانیتور پیگیر تماشای بازی باشند. طبق پیگیریها، قفل درِ اتاق ایراد داشته و درِ اتاق بههیچوجه توسط کسی قفل نشده بود. بههرحال شهرداری تبریز میزبان رقابتها بود و وظیفه حراست هم بر عهده میزبان و اداره کل ورزشوجوانان استان میباشد». اتفاق عجیبتر اما اظهارنظرهای رامین طباطبایی، رئیس فدراسیون بسکتبال است که کاملا با بیانیهای که روی سایت این فدراسیون قرار گرفته، تناقض دارد. او بدون اینکه از خرابی قفل در صحبت کند، از مسائل بهوجودآمده ابراز تأسف کرده است و تلویحا پذیرفته که قفلشدن در روی این خبرنگاران، تعمدی بوده است. او میگوید: «راهندادن دو بانوی خبرنگار به ورزشگاه تبریز ناراحتکننده بود و از این نظر متأسف هستم. فدراسیون دیگر اجازه نمیدهد چنین مسائلی در بسکتبال برای رسانهها رخ دهد. سالن این مسابقه استاندارد لازم را نداشت و مشکل اصلی این مکان، نبود سکوی مناسب برای حضور خانوادهها و بهویژه عدم امکانات کافی برای سرویسدهی مناسب به خبرنگاران و حتی ورزشکاران بود. البته توقع میرفت با وجود هماهنگیهای صورتگرفته از طرف مرکز روابطعمومی و اطلاعرسانی و تأیید حراست مرکزی وزارت ورزشوجوانان، نیروی انتظامی استان آذربایجان شرقی تدبیر بهتری برای حضور بانوان خبرنگار در ورزشگاه لحاظ میکرد».
انجمن ورزشینویسان واکنش نشان داد
ممانعت از ورود خبرنگاران زن به سالن بسکتبال تبریز، مسئولان وزارت ورزشوجوانان را زیر سؤال برده است؛ چراکه حراست این وزارتخانه با صدور کارت پوشش خبری برای خبرنگاران، زمینه ورود قانونی آنها را به سالنها مهیا کرده است. گفته میشود محمدرضا داورزنی، معاونت قهرمانی و فریبا محمدیان، معاونت بانوان وزارت ورزشوجوانان، درصدد پیگیری این موضوع برآمدهاند و قرار است بهزودی نتیجه آن را اعلام کنند. سعیده فتحی در گفتوگوی تلفنی با «شرق» این موضوع را نیز تأیید کرد. انجمن نویسندگان، خبرنگاران و عکاسان ورزشی ایران نیز روز گذشته در حمایت از شأن و جایگاه خبرنگاران بیانیهای را منتشر کرد و خواستار رسیدگی هرچه سریعتر مسئولان مربوطه به این موضوع شد. چند چهره شناختهشده مانند ترانه علیدوستی هم بهشدت این اتفاق را محکوم کردند.
در هفتهای که گذشت، عکاسی از مسابقات ووشو زنان هم به چالشی برای ورزش کشور تبدیل شد؛ درحالیکه این رقابتها با پوشش کامل برگزار میشد، مسئولان حراستی حاضر، اجازه عکسبرداری را به بانوان عکاس ندادند. پرتو جغتایی، عکاسی که از حضور در این مسابقات منع شده، دراینباره میگوید: «من با هماهنگی فدراسیون برای عکاسی رفته بودم و از قبل همهچیز هماهنگ شده بود، ولی مسئولان حراست محل برگزاری رقابتها به من گفتند عکاسی ممنوع است. آنها حتی به من گفتند باید عکسها را از روی دوربینم پاک کنم».
روزنامه شهروند(۱۳۹۶/۱۱/۱۹)
دلار پا به توپ شد
حسین جمشیدی - شهروند| افزایش تقریبا هزار تومانی نرخ ارز در چند ماه اخیر باعث شده تا مسئولان ورزش ایران در محاسبه مخارج بینالمللی خود دچار مشکل شده و بیش از قبل کمبود بودجه را احساس کنند. با توجه به اینکه ورزش کشور سال حساسی را در پیش دارد و رویدادهای مهمی چون جامجهانی ۲۰۱۸ فوتبال و بازیهای آسیایی ۲۰۱۸ جاکارتا در چند ماه آینده برگزار خواهد شد، به نظر میرسد افزایش نرخ ارز بر روی ورزش نیز تاثیر بسزایی خواهد گذاشت و شاید کمبودهای قبلی را بیشتر هم جلوه دهد.
خوشحالی کمیته المپیک دوام نداشت
در حالی که مبلغ مندرج در لایحه اولیه بودجه دولت برای کمیته ملی المپیک ۳۹میلیارد تومان عنوان شده بود، بعد از رایزنیها و بازنگری این بودجه با اعلام گزارش نهایی کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی به ۵۶میلیارد تومان افزایش پیدا کرده است. این مسأله باعث خوشحالی اهالی ورزش و مسئولان کمیته ملی المپیک بود که بهتازگی روی کار آمدند. با این حال افزایش قیمت دلار از مرز ۳۷۰۰ تومان تا مرز ۴۷۰۰ تومان باعث شد تا خوشحالی مسئولان هم دوامی نداشته باشد. اکثر بودجهای که از سوی کمیته ملی المپیک به فدراسیون تزریق میشود، برای هزینه جهت برپایی اردوهای خارجی و اعزام به مسابقات است که با افزایش نرخ ارز این بودجه برای فدراسیونها ارزش کمتری پیدا میکند؛ البته ناگفته نماند که در سال جاری بخش چشمگیری از بودجه مصوب به کمیته ملی المپیک پرداخت نشده و از این نظر هم فدراسیونها در مضیقه هستند.
برنامه تیمملی لطمه میخورد؟
سال ۹۷ برای فوتبال ایران حساس و کلیدی خواهد بود. جامجهانی فوتبال از خرداد ماه استارت میخورد و وزارت ورزش بارها قول حمایت از فدراسیون فوتبال و تیمملی را داده است. برگزاری بازیهای دوستانه، برپایی اردوهای خارجی و کمپ تیمملی در زمان برگزاری جامجهانی جزو مهمترین مراحل آمادهسازی شاگردان کیروش است که هزینه همه آنها باید به صورت ارزی پرداخت شود. افزایش نرخ ارز در همین یکی، دو ماه اخیر میتواند پیشبینیهای فدراسیون و وزارت ورزش را بابت پرداخت هزینههای بینالمللی را برهم بزند و به آنها هزینههای جدیدی را تحمیل کند. باید دید با توجه به افزایش چشمگیر نرخ ارز همچنان وزارت ورزش و فدراسیون مثل گذشته میتوانند از برنامههای پیشنهادی کارلوس کیروش حمایت کنند یا با صرفهجویی در این زمینه روبهرو خواهیم شد.
بازیهای آسیایی و نقش کلیدی بودجه
مهمترین دغدغه این روزهای فدراسیونهای مدالآور در سطح آسیا بحثهای بودجهای است. مسئولان که میخواهند به بهترین شکل ورزشکاران خودی را برای حضور در بازیهای آسیایی ۲۰۱۸ آماده کنند، نیاز به بودجههای دولتی در کنار بخش اسپانسرینگ دارند. روسای فدراسیونها در مصاحبههای خود بارها به موضوع کمبود بودجه و نرسیدن بودجه مصوب از سوی وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک به آنها ورود کردهاند. حالا به نظر میرسد با توجه به افزایش قیمت ارز، مشکلات آنها نسبت به قبل دوچندان شود و در برخی زمینهها فدراسیونها مجبور به صرفهجویی شوند.
حضور خارجیها در ایران محدود میشود
حضور مربیان و بازیکنان خارجی در ردههای ملی و باشگاهی در ورزش ایران اخیرا به صورت چشمگیری در حال افزایش است. هم اکنون در خیلی از تیمهای ملی ازجمله رشتههایی همچون والیبال و فوتبال از مربیان خارجی استفاده میشود که حقوق نسبتا بالایی هم دارند. از سوی دیگر در باشگاهها و در رشتههای مختلف ازجمله فوتبال، والیبال، بسکتبال و کشتی جذب بازیکنان خارجی مرسوم شده و به راحتی صورت میگیرد. بدون شک افزایش قیمت نرخ ارز، کار فدراسیونها و باشگاهها را برای پرداخت دستمزد مربیان و بازیکنان خارجی به مراتب سختتر خواهد کرد و به آنها هزینههای بیشتری تحمیل میشود. تصور کنید تیم بسکتبال مهرام چند ماه قبل با یک بازیکن خارجی برای حضور در مراحل نهایی لیگ برتر قرارداد امضا کرده که مبلغش به دلار است. در هنگام امضای قرارداد دستمزد بازیکن بهمراتب پایینتر از حال حاضر بوده که نرخ ارز به شکل چشمگیری افزایش پیدا کرده است. این موضوع ممکن است برای باشگاههای مختلف بهویژه فوتبالیها که سابقه بلند بالایی در شکایتهای خارجی دارند، دردسرهای زیادی را ایجاد کند. درنهایت شاید برخی فدراسیونها و باشگاهها به این نتیجه برسند که بهتر است با این وضع از بازیکن خارجی استفاده نکنند.
درودگر: هزینه باشگاهها ۳۰درصد بالا میرود
صادق درودگر، کارشناس مدیریت ورزش درباره تاثیر افزایش نرخ ارز بر روی ورزش به «شهروند» میگوید: «از نظر من افزایش نرخ ارز دو نوع تاثیرگذاری روی ورزش دارد که مستقیم و غیرمستقیم است. تاثیر مستقیم آن پرداخت حقوق مربیان و بازیکنان خارجی و از سوی دیگر هزینه اعزام تیمها به مسابقات بینالمللی است. مثلا همین حالا ۴ باشگاه ایرانی میخواهند در لیگ قهرمانان آسیا مسابقه دهند که از این نظر با افزایش هزینهها روبهرو میشوند. همچنین هزینههای غیرمستقیم شامل تمامی اجناس و کالاهای ورزشی است که از خارج از کشور به دست تیمهای مختلف میرسد. با این وضع ۲۰ تا ۳۰درصد به هزینههای یک باشگاه اضافه میشود و بهعنوان مثال باشگاهی که ۲۰میلیارد بودجه سالیانه داشته، باید آن را به ۲۶میلیارد برساند.»
وی همچنین میافزاید: «متاسفانه باشگاههای ایرانی درآمدزا نیستند و در این شرایط بیشتر هم دچار مشکل میشوند. باید سازوکاری فراهم شود تا حداقل باشگاههایی که اینقدر زیر فشار هستند، از حق پخش مسابقات بهرهمند شوند. درمجموع تنها راهکار برای نرفتن به بحران در این شرایط، تجاری نگاهکردن به ورزش است. از سوی دیگر صرفهجویی باید در دستور کار قرار بگیرد؛ چون دیگر باشگاهها به راحتی نمیتوانند دستمزد مربیان و بازیکنان خارجی را بدهند.»
سعیدی: باید صرفهجویی
در دستور کارمان باشد
کیکاووس سعیدی، خزانهدار کمیته ملی المپیک که شاید از این پس به خاطر سمتی که بر عهده گرفته، بیشتر از سایر افراد تاثیر افزایش نرخ ارز را روی ورزش احساس کند، در اینباره به «شهروند» میگوید: «اولا اینکه امیدواریم این حباب به وجودآمده در قیمت ارز از بین برود و با تدابیر دولت نرخ ارز کنترل شود. با اینکه برخی در اینباره ابراز نگرانی کردهاند اما من معتقدم در حوزه ورزش افزایش نرخ ارز تاثیر جدی نخواهد گذاشت البته ممکن است در بحث اعزامها برخی مسائل تحتالشعاع افزایش هزینهها قرار بگیرد و قیمت تمام شده سفرها را بیشتر از قبل کند اما میتوانیم با برنامهریزی مناسب صرفهجویی را در دستور کار قرار دهیم.»
وی همچنین میافزاید: «از طریق صرفهجویی در سایر هزینهها نگرانی بابت افزایش نرخ ارز حداقل در ورزش وجود نخواهد داشت. درباره استخدام مربیان خارجی در ردههای ملی هم اگر نیاز باشد، هیأت اجرایی کمیته ملی المپیک تصمیمات لازم را میگیرد تا هزینههای اضافی بر دوش فدراسیونها نیفتد.»
راهکار ورزشیها چیست؟
به نظر میرسد افزایش نرخ ارز باید روی تصمیمگیری مدیران ورزش تاثیر بسزایی داشته باشد. بدون شک باید با قدمهای آهستهتر و با دقت بیشتری نسبت به قبل هزینه در باشگاهها و فدراسیونها صورت بگیرد؛ به عنوان مثال مدیران باشگاههای فوتبال که به ندادن دستمزد بازیکنان و مربیان خارجی در موعد مقرر و تحمیل هزینههای سنگین مشهور هستند، باید فیلترهای خود را برای استخدام خارجیها افزایش دهند. همچنین در بحث اردوهای خارجی به نظر میرسد فقط باید موارد خاص را در نظر گرفت و بیشتر اعزامهای داخل جای سفر به آن سوی مرزها را بگیرد.
روزنامه قانون
۱۳۹۶/۱۱/۱۹
در شکاف خودی و غیر خود ی گیر کرد ه ایم و مدام عمیق تر می شود
تمام ارگان هایی که فیلم می سازند نباید پشت تهیه کنندگان پنهان شوند، صادقانه وارد شوند و بگویند بودجه این فیلم ها از کجا تهیه شده است
من خیلی قانونمند پروانه گرفتم وبه دنبال سرمایه گذاررفتم،چرا باید فضاسازی شود ویک اتمسفر مسموم برای فیلم من ایجاد کنند، در حالی که به فیلم های ارگانی خودتان حسابی پروبال می دهید؟
امکانات تبلیغات من مشخص است اما امکانات تبلیغات برخی فیلم ها گویا از بودجه کشور تامین می شود. در این شرایط یک تهیه کننده مستقل چگونه می تواند در اکران با برخی فیلم های دیگر رقابت کند؟
مدیران سینمایی باید سعی کنندیک بار برای همیشه نگاه عادلانه به سینما داشته باشنداما به نظر می رسد که متاسفانه امکانش وجود ندارد
وضعیتی شده که اگرنتوانید به یکی از این آقازادههای ژن خوب و بد وصل شوید،نمی توانید فیلم بسازید و چارهای ندارید
ما دهها بار از بنیاد فارابی خواستیم که بودجه های سینمایی را در ۱۰ سال گذشته اعلام کند.اینکه بودجه ها را به چه کسانی دادید؟ چرا دادید و چقدر دادید؟ این یک مطالبه اولیه است اما اعلام نمی کنند
من براساس نگاه منتقدان عمل نمی کنم که چه چیزی مد شده است و با مد کاری ندارم و با اندیشه خودم کار میکنم.می گویند این نوع فیلمسازی آلامد است اما من فکر می کنم این بحثها مربوط به فشن است، نه فیلمسازی
جشنواره فیلم فجر با همه سراشیب ها و سربالایی هایی که در ۳۵ دوره گذشته از سرگذرانده است همچنان یکی از مهمترین رویدادهای سینمایی کشور است. رویدادی سینمایی که هر چند در سال های اخیر جشنوارههای خودخوانده بسیاری پابرعرصه گذاشته اند اما این جشنواره همچنان مهمترین جشنواره سینمایی کشور است.جشنواره امسال با حضور کارگردانانی از نسل های مختلف ایران همراه بود. در این میان حضور منیژه حکمت با فیلم «جاده قدیم»مورد توجه بسیاری قرار گرفت. منیژه حکمت با نخستین فیلمش «زندان زنان»،در مقام کارگردان چشمها را به خود جلب کرد. او که پیش از کارگردانی با سوابقی چون منشی صحنه، مدیرتولید و تهیه کننده آثار سینمایی سابقهای ۲۰ساله را در کارنامه داشت ، با نخستین فیلمش در مقام کارگردان نوید حضور کارگردان زن تازه نفسی را به سینما می داد که در اولین فیلمش به سراغ موضوعی ممنوعه وناگفته رفته بود؛«زندان زنان».اما بازی تقدیریاانتخاب شخصی بود که با گذشت ۱۸ سال از آن فیلم، منیژه حکمت بعداز«سه زن»بافیلم سومش اکنون در جشنواره فیلم فجر حاضر شده است.از همان ابتدا که قرار گفت و گو با او هماهنگ شد، وی اصرار داشت که ترجیح می دهد به جای فیلم که در سال آتی و در زمان اکران از آن حرف زده خواهد شد، از سینمای ایران و وضعیت و حال و روز این روزهای تولید و سینمای ایران حرف بزنیم.پیشنهادی که با استقبال مواجه شد و آنچه در ادامه می خوانید گفت و گوی «قانون» با کارگردانی است که گفته ها و ناگفتههای بسیار از سینمای ایران در سینه دارد.
خانم حکمت «جاده قدیم»سومین فیلم شماست.اولین فیلم شما «زندان زنان» موج بسیار خوبی در جامعه ایجاد میکند؛فیلمی که در زمان خود ساختارشکنانه به نظر میرسد و کارگردان زن دیگری را به سینما معرفی میکند. بسیاری منتظر بودند در سالهای آتی ببیننداین کارگردان زن تازه با سابقه تهیهکنندگی، چه خواهدکرد.چه اتفاقی افتادکه منیژه حکمت در۲۰سال کار،تازه به فیلم سوم رسیده است؟
وقتی میخواهید درساختارپیچیده فرهنگی، اجتماعی کار کنید،هرسوژه، ناهنجاری ودرامی رادرنظر بگیرید،برایتان تعهد میآورد.کوچکترین تعهد،نسبت به تماشاگرانی است که به شما احترام می گذارند وچندین ساعت از وقتشان را برای شما صرف می کنند.این مسئولیت نمی تواند باری به هرجهت باشد،بنابراین باید درست گام بردارید واین کار سختی است.من قائل به این نیستم که شغلم کارگردانی باشد، اگر دغدغه ام کارگردانی و منوط به جریان سازی در حیطه سینما باشد، نمی توانم هرسال فیلم بسازم؛شاید بعضی دوستان این کار را بلد باشند اما من نمی دانم چطور می شود این کار را انجام داد.باید برای کارم تحقیقات میدانی انجام بدهم، چون چیزی به نام آمار در کشور وجود ندارد و از دل تحقیقات میدانی، آماری را که می خواهم می توانم به دست بیاورم و آن را در دل یک درام سینمایی به کار ببرم واین کار زمان می برد.به همین دلیل است که به طور متناوب کار نمی کنم و به دنبال تحقیقات می روم؛ این زمانبر و سخت است و البته از دوستان زیادی کمک می گیرم. نتیجه تحقیقات را نیزمردم باید ببینند و نظر بدهند.
به تازگی گفت و گویی با اکتای براهنی داشتیم که پخش کننده فیلم اخیر وی نیز شما هستید، او معتقد بود سینمای اجتماعی و روشنفکری در ایران سرکوب می شود. نظر شما در این مورد چیست؟
به طور قطع همینگونه است.ما درجامعهای زندگی میکنیم که سینما،سینمای ایدئولوژیک است. امکانات امنیتی،مالی،اقتصادی و... در همه ابعادش به آن سینمایی تعلق میگیرد که براساس اندیشه تعدادی از مدیران ارشد است؛اگر اندیشهای برای خودت قائل باشی وجهان بینی داشته باشی وهمه این ها محورواساس کارت در راستای ساختن فیلم باشد،آن گاه بخش های بسیاری به وجود میآید که آزارت می دهند وناامیدت میکنند.در این زمانهاست که بخش هایی ناگهان خود را به رخ می کشد که به شعورت به عنوان یک انسان توهین می کند.بعد برای سرپوش گذاشتن بر این توهینها ازکلماتی مانندصلاح دانستن وتعامل کردن استفاده می کنند که من ۴۰ سال است متوجه مفهوم آن نشده ام.روح و جسم ما از رفتارهای ناعادلانه جراحت برداشته است.البته نکته جالب این است که امروز یک بخشی از همان مدیران سینمایی که پی اصلاح ما بودند ، خود روشنفکر شده اند اما بدانند که از سال ۶۰ تاکنون روح و روان و جسم ما را نابود کرده اندو ما هزینه دادیم وباید مسئولیت باراین هزینه ها را که بر دوش ما تحمیل شده است، بپذیرند نه اینکه همیشه مطالبه یک سویه داشته باشند.چون چیزی به نام حافظه تاریخی وجود ندارد و میخواهیم از یاد ببریم، ما باز می بخشیم ؛اماچقدر ببخشیم؟ دیگر چیزی از وجود ما نمانده است.
گفتید که مدیران سعی می کنند عقاید خودشان رابسازند.این موضوع اندیشه سازی را در مدیران سینمایی دولتها،متفاوت دیدید یا به نظرتان در هر دولتی همین مساله وجود داشته است؟
صریح بگویم که غیر ازدوران سیف ا... داد، که به عنوان یک سینماگر که دیدگاه مستقل جدا از اندیشه حاکم ایدئولوژیک داشت،وضعیت همیشه همین بوده است که تلاش مدیران اندیشه سازی برای سینماگران از روی اندیشه های خودشان بوده است. ما همیشه میگفتیم امکانات سینما متعلق به تمام سینماگران است اما آن ها می گفتند هر زمان که فکر ما را ساختید می توانید از امکانات استفاده کنید. این تفکر بسیار خطرناک و بیش از آن بسیار دردناک است.انگار تو را وادار می کنند که باید برگردی به خودت وبا روش ما قبول کنی که در این ساختار کار کنی. براین اساس است که امکانات را تقسیم می کنند.فکر شما چیست؟قانون آن چیست؟ از منظر هر مدیری یک چیز است. من خودم جزو کسانی هستم که نمیخواهم کارمند کسی باشم.
البته در همین رابطه یک بار هم اشاره ای داشتید درباره فیلم هایی که توقیف می شوند و تهیه کنندگان مبلغی را دریافت می کنند و فیلم از روند اکران و نمایش خارج میشود.میشود این طور گفت که وقتی نتوانستند اندیشه سازی را نهادینه کنند ، با پرداخت پول تولید، در واقع اندیشه متفاوت با خود را بایگانی می کنند؟
ببینید، می دانم بهجز آن یک درصدی که همه می دانیم آبشخورشان کجاست، مشکلات اقتصادی چقدر گریبانگیر همه آحاد جامعه است.اما ما به عنوان سینماگر موظفیم یک زمان و یک جایی پایِ اثرمان بایستیم.این نگاه که با یک فیلم هررفتاری کنندوبخواهند با پول سینماگررا تطمیع کنند،دردناک است.فکرمیکنم مامیتوانیم پشت صحنه کار کنیم ولی تطمیع نشویم. سینماگران نباید با پول، اثرشان را دست مدیرانی بدهند که به ابزاری تبدیل و علیه خودشان استفاده شود.مشکلات عدیدهای درفیلمهایم داشتم ولی پایِ همه آنها ایستادم. باید یکبار برای همیشه تکلیفمان را روشن کنیم. نمی توانیم دو گانه رفتار کنیم. نمی توانیم هم با مدیران سینمایی ارتباط نزدیک داشته باشیم وهم چهره اپوزیسیون به خودمان بگیریم؛ این خطری است که سینماگران را تهدید میکند.این وضعیت و این دوران بزنگاه عجیبی برای سینمای ایران است.
زمانی ما سینمایی به نام سینمای نفتی داشتیم وبه فیلم هایی گفته می شد که با پول نفت و بدون چشم انداز گیشه ساخته می شد و فروش آن اهمیتی نداشت.سال ۹۲ گفته شد که سینمای نفتی تمام شده است و پولی نیست که هزینه این فیلم ها شود اما امروز به نظر می رسد به جای آن سینما، سینمای رانتی و ارگانی شکل گرفته است.
ببینید، وقتی مدیران در جلسه ای می گویند سفرهای پهن است، چه باید گفت؟ نخست ما گدا نیستیم که برایمان سفره پهن کنند، دوم اینکهاین پول ها را با عرق جبین به دست نیاوردهاند بلکه پول بیت المال بوده و دست عده ای بلوکه شده است. من این تناقضات را نمی فهمم. باید خوشحال باشیم که تعدادی فیلم برای سینمای ایران ساختید؟ یک عده از بچه های سینما راکه گرسنه بودند، سرِ سفره هایتان نشاندید؟این تفکرارتجاعی است و بازخورد خواهد داشت. تمام ارگان هایی که فیلم می سازند نباید پشت تهیه کنندگان پنهان شوند، صادقانه وارد شوند و بگویند بودجه این فیلم ها از کجا تهیه شده است.این بودجههااز بیتالمالو متعلق به مردمی است که با این فقر و شرایط اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند.اینک به آن ها می گویم صادق باشید؛ در گفتار اجتماعی صادق باشید، چنانچه صادق نباشیم چوبش را می خوریم.در دنیای اخبارواطلاعات امروز، مردم متوجه میشوند. پس صادقانه بگویند که این بودجهها از کجا تامین شده، به چه کسانی داده و چرا داده می شود. تمام ارگانها یا آقازاده هایی که پول گذاشتند، باید این مسائل را روشن کنند. ما می توانیم زیر پوسته ها خودمان را مخفی کنیم اما سرانجام روشن می شود؛ این در ساخت است و در اکران نیز همین بلا به گونهای دیگر تکرار میشود.من امروزکه در مقابل شما نشسته ام ،وحشت اکران دارم. با فرموده ها و تلفن های عجیب و غریب امکان اکران را نداریم. با توجه به فیلمهای ارگانی نمی دانم چه می توانم بکنم.من با سرمایه شخصی فیلم ساختم و کسی کمکم نکرد، نه تنها کمک نکردند بلکه مدیر اسبق وزارت ارشاد که امروز قائم مقام فارابی است، بازدارنده بود و حول فیلم من فضایی مسموم ایجاد کرد.من خیلی قانونمند پروانه گرفتم وبه دنبال سرمایه گذاررفتم،چرا باید فضاسازی شود ویک اتمسفر مسموم برای فیلم من ایجاد کنند، در حالی که به فیلم های ارگانی خودتان حسابی پروبال می دهید؟این نگاه ناعادلانه دودش در چشم همین مسئولان خواهد رفت.
به موضوع اکران اشاره کردید. کاش بیشتر به مافیای اکران بپردازیم. ببینید سالهاست که تعدادی تهیه کننده وکارگردان هستند که هر زمان فیلمی داشته باشند اکران نوروز را به دست می آورند. انگار که برنامه اکران های خوب سینما در اختیار گروه خاصی است. می شود این موضوع را پذیرفت یا باید آن را توهم توطئه دانست؟
اینها یک گروه هستند. اکران نوروز، اکران عید فطر و اول پاییز متعلق به آنان است.آن پشت ها اتفاقات دیگری در جریان است. شرایط دردناک است و ناگوار اینکه همه این اتفاقات پشت نقابی از دموکراسی در حال رخ دادن است.خارج از اکران نیز مسائل دیگری وجوددارد.امکانات تبلیغات من مشخص است اما امکانات تبلیغات برخی فیلم ها گویا از بودجه کشور تامین می شود. در این شرایط یک تهیه کننده مستقل چگونه می تواند در اکران با برخی فیلم های دیگر رقابت کند؟ این خود باعث می شود که سینمادارها نیز با توجه به شرایط سختی که دارند، تمایل داشته باشند سالن هایشان را در اختیار فیلم هایی با بودجه نامحدود قرار دهند.ریشه این تفکر و استفاده گسترده از رانت نیز سبب میشود که برخی مدیران دولتی و ارگان های دولتی فکر کنند میتوانند بعضی فیلمسازان را روی صندلی های بزرگ سینما بنشاننداما اشتباه می کنند؛ آن صندلی ها متعلق به آقای بیضایی ، کیارستمی، تقوایی و امثال این بزرگان است. تلاش می کنند اما تلاش بیهوده است؛چرا که تاریخ در آینده چیز دیگری درباره آنان خواهد گفت.مدیران سینمایی باید سعی کنندیک بار برای همیشه نگاه عادلانه به سینما داشته باشنداما به نظر می رسد که متاسفانه امکانش وجود ندارد. ما در شکاف عمیقی بین خودی و غیرخودی گیر کرده ایم که روز به روز نیز عمیق تر می شود.نتیجه اینکه یک حداقلی در سینما هستند که بیشترامکانات اقتصادی و اجتماعی برای آنان است و یک اکثریتی نیز بدون هیچ امکاناتی وجود دارد.
از سینمای نفتی دریک دهه گذشته بسیار گفته شد اماحالا با نوع جدیدی از تهیه کنندگی در سینما مواجه هستیم که چندان از آن صحبت نشده است و زمزمه هایی از آن شنیده میشود؛ آن مساله پولشویی و خرید اعتبار از طریق سینما و تهیهکنندگی است.
این ترفندی برای اقناع افکارعمومی است.به عنوان متهم، پشت هنر پنهان می شوند و این هوشمندی اهالی سینما را می رساند که می روند با دستمزدهای عجیب و غریب با اینها کار می کنند.در واقع با مشکلات اقتصادی عدیده، گروهی پشت یک نقاب پنهان می شوند. سینما در ایران هنر و صنعت ریشه داری است و ما مردمی داریم که اهالی سینما را دوست دارند و کجا برای پنهان شدن و وجهه خریدن بهتر از سینما می تواند باشد؟ من از سال ۵۹ درسینما کار می کنم وحالا اسم هایی می شنوم که نمی شناسم. اینها از کجا آمده اند؟ ما ۸۰ تهیه کننده بودیم و بهیکباره ۶۰۰تهیهکننده شدیم.
خانم حکمت خود شما عضوی از انجمن و صنف تهیه کنندگان هستید. ساز و کار تهیه کنندگی در سینما چیست؟ خود شما و صنف شما باید به این پرسش پاسخ بدهد.
نمی دانم. در واقع هیچ کس نمی داند. یک عده از ترس، یک عده نیز با تطمیع و خلاصه به شکل های مختلف کار کرده و با پول های بادآورده ، خودشان را موجه می کنند.
در هیچ صنعت سینمایی در جهان نمی شود که پول ببریم و فیلم بسازیم؛ از ما سوال می کنند این پول از کجا آمده است؟صنف تهیه کنندگان همواره مورد پرسش است و باید برای پولی که وارد می شود، توضیح بدهد.حتی تهیه کنندگان باید پاسخگوی حامیان مالی خود باشند.فرقی نمی کند آن حامی مالی شرکت ، شخص یا بانک است. حال شما میگوییدهیچ سازوکاری برای شناسایی منبع این پول ها وجود ندارد؟
شما ساختار اقتصادی کشور را ببینید.۱۰۰میلیارد تومان دزدیده و دو ساعته از کشور خارج میشود؛ کدام پرونده مشخص شد؟ مساله دکل نفتی مشخص شد؟ مجموعهای، پشت این مسائل بوده و هیچوقت برای مردم مشخص نشده است. مگر دزدی های بزرگ مشخص شد؟
بحث ما سینماست که انجمن های صنفی متعددی دارد.تهیه کنندگان نیز انجمن و نهادهای خود را دارند.
به نظر من انجمن صنفی نیز نمی تواند کار خاصی انجام بدهد.براساس زدوبندهای خودش کار می کند. درکل همهچیز معیوب بوده و همه اینها زنجیروار به یکدیگر مرتبطهستند و دردناک این است که سال های سال با داشتن و نداشتن سعی کردیم برای مردم موجه باشیم.
در جشنواره امسال فیلمها از مراکز مختلفی بازبینی می شدند. چگونه از مجلس تا قوه قضاییه که البته گفتند دخالتی نمی کنند،فیلم ها را دیدند؟چرا یک بار در رابطه با پولهایی که وارد سینما می شود، پرسشی اتفاق نیفتاده است؟
در حرفه ما همه به خودشان اجازه می دهند که ورود کنند. حداقل کسانی که با هماهنگی ورود کنند، کمتر ما را آزار می دهند تا کسانی که از ناکجا آباد می آیند و جریانسازی میکنند.همه درباره ما قضاوت کرده اند اما ما به عنوان سینماگر اجازه نداریم قضاوت کنیم. ما حق نداریم دغدغه های اجتماعی را نشان دهیم؛ چرا که به سیاهنمایی تعبیر می شود. همیشه این اجازه را به خودشان دادند که ورود کنند، محبوب شوند، به شهرت برسند و بعد خودشان سینماگر شوند؛ بعد از اینکه سینماگر شدند، تبدیل میشوند به اوپوزیسیون.
در واقع کسانی که یک زمان فیلم ها را سانسور می کردند، امروز خود در نقش اوپوزیسیون هستند؟
حتی بدتر از این نیز وجود دارد. اینکه صنفیها در جایگاه ممیزی مینشینند. از صنف به شورای پروانه ساخت و پروانه نمایش می روند و اهالی سینما به سانسورچی یکدیگرتبدیل میشوند. این بحث های مهمی است که رسانه باید به دنبالشان برود. این اتفاقی بسیار خطرناک برای یک جریان فرهنگی است. من دو سال است به دنبال فیلمنامه آقای ژوله هستم و نمی دانم چرا پروانه نمی دهند.سابقه و نگرش ما که مشخص است. این آقایان باید به فیلم های ما مجوز بدهند، برای اینکه به رزومه خودشان اضافه کنند. چه کسی گفته فیلمساز باید خواهش و التماس کند؟ ما همیشه باید مراقب باشیم چه حرفی می زنیم و چه کاری می کنیم. بعد از ۴۰ سال کافی است. ما دیگر چیزی نداریم.
کار کردن در حوزه سینمای اجتماعی سادهتر شده است؟
اگر راحت تر شده بود که این فضای مسموم را برای فیلم من به وجود نمی آوردند.
بسیاری معتقدند و حتی گفته می شود که یک بخشی از سینمای اجتماعی حتی اگر سیاهنمایی کند، می تواند کار کند و یک بخش دیگر نمی تواند. آیا این حرف درست است؟
اگردرچارچوب مدیران باشد، هیچ مشکلی نیست وامکانات نیز دراختیارتان می گذارندوبعد بازی اوپوزیسیون راه می اندازند.مقصر ساختار قدرت فرهنگی است که همکاران ما این رفتارها را می کنند. یک عده انگشت شمار سالهای سال است که تصمیم می گیرند و هر بلایی میخواهند سر ما می آورند و براساس منافعشان بلبشو به راه انداختند.
آیا وضعیت در دولت تدبیر و امید نسبت به دورههای قبل تفاوتی کرده است؟
شما به عنوان یک بیننده که رصد می کنید به من بگویید چه اتفاقی افتاده است؟
من این روزها از اهالی سینما گاه می شنوم که حذف و سانسور هدفمند تر شده است.
فشار همچنان وجود دارد اما هدفمندتر است. دو، سه مورد سانسور به من خورده که بسیار دردناک است. مشکل ذهنی مسئولان کمیته پروانه نمایش را که من نباید حل کنم. اینها یا در این جامعه زندگی می کنند یا نمی کنند. اگر در این جامعه زندگی میکنند، خودشان فرزند دارند و میدانند در بستر این جامعه چه می گذرد اما آنها امکانات ویژه خودشان را می خواهند. برای همه فیلمهای من این اتفاق افتاده است. فیلم «سه زن» یک سال و نیم توقیف شد و کار به یورش لباس شخصی ها کشید.
برای مجوز ساخت «جاده قدیم» زمان بسیاری منتظر ماندید ؟
من مشکلی نداشتم، فقط از من تعهد گرفتند و من هم دادم چون کار خودم را می کنم.
تهیه کننده فیلم که خود شما بودید،به موضوع فشار به سرمایه گذاران اشاره کردید. با فشارهای ایجاد شده همچنان سرمایه گذاران ادامه دادند؟
یکی از سرمایه گذاران ایستاد و دیگری با فشارهایی که از سوی آقای حیدریان وارد شد بعد از فیلمبرداری با توهینآمیزترین شکل ممکن شراکتش را از ۵۰ به ۲۰درصد رساند.
اتفاقی که به تازگی در سینمای ایران افتاده، حضور کارگردانان جوانی است که سینما را بلد هستند اما به جاهای خاصی وصل هستندیا با تهیهکنندگان و سرمایه گذاران خاصی کار می کنند.
جوانانی که اکنون وارد سینما می شوند، چاره ای ندارند.من فکر می کنم حتی پیش وجدان خودشان راحت نیستند.اما وضعیتی شده که اگرنتوانید به یکی از این آقازادههای ژن خوب و بد وصل شوید،نمی توانید فیلم بسازید و چارهای ندارید.بچه ها از این طریق وارد می شوند که فیلمشان را بسازند. من یک کارگردان و تهیه کننده با ۳۰سال سابقه در بودجه فیلم خودم دچار بحران شده ام. بچه ها مجبورند به کسانی نزدیک شوند که گاه مثل موریانه بدنه فرهنگی را می خورند. من با این شرایط به جوانانی که وارد سینما میشوند، حق می دهم.
ببیند خانم حکمت من همچنان با ورود پولهای عجیب و غریب به سینما مشکل دارم. شما اگر بخواهید مجوز نجاری بگیرید، صنف نجاری میگوید باید این سابقه را داشته باشید.هر شخصی بخواهد وارد هر صنفی شود، یک گذشته و پیشینهای دارد.حتی در گذشته برای کارگردانی در سینما نیز باید در در چارچوبی پیش می رفتید؛ بعد به این راحتی شخصی وارد می شود و تهیه کنندگی فیلم انجام میدهد؟ نهادهای نظارتی و پرسشی که این پول از کجا رسیده به جای خود، آیا صنف نباید از خود دفاع کند؟
توجه کنید که ابزارسینما راحت شده است.آیا فیلمسازی نیز راحت است؟ ابزار راحت را میبینند و فکر می کنند فیلمسازی نیز کار راحتی است. اگر بیایید در بدنه و ساختار حرفهای، خطرناک است؛ به همین دلیل بچه های جوان ما باید بدانند که ابزار ما سینما را راحت کرده اما فیلمسازی راحت نیست.این فیلمسازی راحت نیست، فارغ از ابزار بخش تهیه کننده نیز وجوددارد. اینکه پولی باشد و کار انجام شود ، حاشیه های خود را دارد.
سینما همیشه تفکری داشته اما چون تهیهکننده پول آوردهاست، می خواهد تفکر خودش را در فیلم بیاورد.
اینها دلال هستند. تهیه کنندگان حرفه ای در سینمای ایران در بهترین حالت ۶۰-۵۰ نفر بیشتر نیستند. این دلالها با پول هایشان می آیند و در همه بخش ها تاثیرگذارند.
هزینه فیلمسازی با ورود این تهیه کنندگان تا چه اندازه بالا رفته است؟
حضور تهیه کنندگان علاقه مند به سوپراستارها ، هزینه فیلمسازی را بالا بردهاست؛ چرا که پول بادآورده دارند. با این شرایط کار کردن سخت و سخت تر شده چون ساختار بیمار شده است.
وزارت ارشاد دولت آقای روحانی را چگونه می بینید؟
یک زمانی آدم حرف می زند که گوش شنوا وجود داشته باشد، اگر نباشد می شود غر. منهم آدم غرزنی نیستم.ما به شکل های مختلف دغدغه های اجتماعی مان را بیان کردیم.من شنیدم گفته اند اگر مصاحبه ای کنید که بعضی مدیران فرهنگی خوششان نیاید، میگویند:«این را باید بنشانیم سرجایش».با این رفتارهای ناعادلانه شما، بلایی سر این جامعه می آید که نه نامی می ماند و نه نشانی.
بعد ازمصاحبه بسیار تندی که داشتید و گفتید از رای دادن پشیمانم،حرفهایی گفته شد که خانم حکمت انتظاراتی داشته که چون برآورده نشده، چنین صحبتهایی کردهاست.
بگذارید بگویند.من صریح صحبت می کنم و آن ها نیز به همین صراحت جواب دهند. زمانی که آقای روحانی انتخاب شد، جزو اولین کسانی بودم که حمایت کردم.من اگر راحت حرف می زنم و پز روشنفکری ندارم،دوست دارم به صراحت جواب بشنوم.چرا پنهان میکنید؟هر نوع توقعی را که من داشتم بهطورصریح اعلام کنید.اینکه با این دیالوگ ها، مدیران دولتی بحث دیالوگ و گفتمان را به سمت فضای آلوده می برند، دردناک است.
یک سری کارگردان و تهیه کننده به سینما وارد شده اند و می خواهند لقب جریان ساز را بگیرند. یک سری کارگردان و تهیه کننده که در شرایط سخت جریان سازی کرده اند، در حال خارج شدن هستند؛من اسم این را می گذارم جریان سازی بدلی. چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟
این از ابتدای انقلاب تا کنون بوده است. با تمام بودجه و امکانات چه کسی را برابر کیارستمی و بیضایی بگذاریم؟
و چگونه می شود در سینمایی که به گفته شما ۶۰۰تهیهکننده وجود دارند،امثال تقوایی و مهرجویی، تهیه کننده پیدا نمی کنند؟
نباید داشته باشند چون بودجه ای که متعلق به تمامی اهل سینماست، در اختیار چند پروژه قرار می گیرد. نگاههای ایدئولوژیک فرهنگی این است که می گویند فیلمساز بسازیم!
یک زمانی فیلم ساخته می شد، به ارشاد میرفت و سانسور می شد اما امروز کارگردان خودش را سانسور می کند.
بله، این مساله نهادینه و تبدیل به فرهنگ میشود؛ به خصوص در اقتصاد پنهان سینما. یک مجموعهای از تمام این حسهاست که فیلمساز تصمیم می گیرد مراقبت کند. من خودم این کار را نمی کنم.
این را که فیلم های نیمه مستند،درکنارسینمای داستانی در جشنواره قضاوت می شوند و جایزه نیز می گیرند، چگونهباید دید؟
همه چیز ما مخدوش است.
سینماگران نیز از این حریم دفاع نکردند.
همه چیزمثل بقیه کارهای این مملکت بر محور اقتصاد و پول می چرخد.می گویند بار خودمان را ببندیم و این فرهنگی شده که در بخش زیادی از سینماگران رخنه کردهاست. تهی شدن فرهنگی به معنای نابودی است.
مدتهاپیش گفتید مطبوعات به دنبال ماجراهای پشت پرده سینما بروند، در مورد تهیهکنندگان نیز همین پاسخ را دادید.اما باید پذیرفت که تهیه کنندگان خودشان هم در صورت لزوم یکدیگر را کاور می کنند.
وقتی می گویند «ما رامی زنند»، شما مجبورید احتیاط کنید. همه چیز را از یکدیگر پنهان میکنند.صنف، خودش یک وزارت ارشاد دیگر است.صنف به معنی کار تشکیلاتی برای بهبود شرایط اعضای خودش باید عمل کند. برای مثال ما دهها بار از بنیاد فارابی خواستیم که بودجه های سینمایی را در ۱۰ سال گذشته اعلام کند.اینکه بودجه ها را به چه کسانی دادید؟ چرا دادید و چقدر دادید؟ این یک مطالبه اولیه است اما اعلام نمی کنند.
مدام می شنویم که تعداد مخاطبان سینما کاهش یافته است.اگر تعداد مخاطبان کاهش پیدا کرده است، پس این همه فیلم با چه بودجه ای ساخته می شود؟ چگونه فیلم هایی با بودجه چند ۱۰میلیاردی درنهایت می توانند امیدوار به گیشه چند میلیاردی باشند.
اینها را نمی دانم و سوال جدیای نیز هست. شما مساله را دنبال کنید،همان گونه که شما نمی دانید ما هم که در صنف و این ساختار هستیم، نمی فهمیم. اینکه به عنوان مثال چرا بنیاد فارابی با بودجه های کلان فیلم می سازد و بعد این فیلم ها را در کمد نگهداری میکند.
فیلم خودتان را چگونهمی بینید؟بعد از سال ها با فیلمی دیگر در جشنواره فیلم فجر هستید. چقدر به آن امید دارید؟
«جاده قدیم»جدا از جهان بینی واندیشه من نیست.من براساس نگاه منتقدان عمل نمی کنم که چه چیزی مد شده است و با مد کاری ندارم و با اندیشه خودم کار میکنم.می گویند این نوع فیلمسازی آلامد است اما من فکر میکنم این بحثها مربوط به فشن است، نه فیلمسازی.در مورد این فیلم نیز تصور می کنم با تماشاگر ارتباط خوبی برقرار می کند. چاره ای غیر از امیدواری نداریم اما در یک شرایط برابر وعادلانه بدون حضور پررنگ ارگان ها در یک رقابت برابر معلوم می شود چه کرده ایم.
«زندان زنان» اولین فیلم شما با یک موضوع تازه گیشه را به دست آورد و در آن با فضای زندان زنان آشنا می شویم؛ فیلمی که متعلق به خودتان بود.«جاده قدیم» نیز درهمان راستا پیش میرود؟
من آن ساختار کلاسیک را همیشه حفظ و قصهام را در فضای رئال تعریف می کنم. این فیلم نیز همان ساختارکلاسیک را دارد.فیلم مخلوطی از کار بچههای حرفه ای برای بارور کردن اندیشه کارگردان است.به باور من این فیلم قصه قوی تری دارد.
با توجه به صحبتهایتان آیا می شود پیشبینی کرد که منتظر برخورد با فیلمتان هستید؟
این ساختار آنقدر پیچده است که بلدش نیستم. حالا مثل آدم هایی هستیم که چشم بند دارند و نمیدانیم کجا می رویم.
روزنامه کیهان ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
دولت چرا اصرار دارد اولویت مشکلات اقتصادی را انکار کند
گفتوگوهای اخیر رئیسجمهور نه تنها پاسخ قانعکنندهای به مسائل مورد نظر منتقدین نداشته، بلکه نتوانسته گروه حامیان سرسخت و حتی گروه حامیان بیمنطق وی را هم مجاب کند!
اما چه اتفاقی افتاده که سخنان رئیسجمهور هیچ کس را همراه نمیکند!؟
برای این پدیده علل مختلفی میتوان در نظر گرفت از ناکارآمدیها تا بیبرنامگیها، از تکرار هزار باره بایدها تا فعلهای مجهولی که معلوم نیست چه وقت و چه کسی فاعل آن میشود!
این موضوعات آنقدر در گفتوگوهای روحانی پررنگ است که برخی معتقدند اگر بایدها و افعال مجهول از سخنرانی رئیسجمهور حذف شود، وی دیگر حرفی برای گفتن نخواهد داشت!
اما به نظر میرسد اصلیترین علت عدم اقبال به سخنان رئیسجمهور و بیاثر بودن این سخنان در جامعه یک چیز است و آن اصرار روحانی بر انکار بدیهیات!
واقعیت این است که وقتی شخص دوم مملکت با دنیایی از اختیارات بیحد و حصر وعده مصاحبه و گفتوگو میدهد، وقتی کسیکه همه استاندارها و وزرا زیر نظر او هستند قول سخن گفتن با مردم را میدهد، وقتی کسی که منطقا باید از همه مشکلات مناطق دور و نزدیک کشور مطلع باشد و بودجه هنگفت کشور زیر دست اوست خبر از سخن گفتن میدهد، در مردم امید ایجاد میشود. مردم منتظر میشوند که حتما حرف مهمی است و حتما خبر جدیدی در راه است.
حالا اگر خبر تازهای هم نباشد، لااقل همراهی و همدلی جانانهای در کار است.
اما سخنان روحانی به خصوص در ایام اخیر آب سردی بر همه این انتظارات اولیه و برحق است! چرا؟
علت را همانطور که ذکر شد، باید در انکار حقایق دید. وقتی رئیسجمهور حاضر نیست حتی در لفظ بپذیرد که مشکل اصلی مردم، معضلات اقتصادی است، چرا باید امیدی به همگرایی با سخنانش به وجود بیاید!؟
در روزها و هفتههای اخیر، نظرسنجیها پویشهای معتبر و علمی متعددی در صدد کشف اصلیترین مطالبات مردم بوده است. نقطه مشترک همه این نظرسنجیها چیزی جز این نبوده که مشکل اصلی و مطالبه محوری مردم، حل مشکلات معیشتی و اقتصادی است.
اصرار رئیسجمهور به انکار این موضوع بدهی، هیچ ثمری جز کاهش محبوبیت و سلب اعتماد از او ندارد.
مردم با همه وجود خود سختیها را لمس میکنند. میبینند که کالاها روز به روز گران میشود اما رئیسجمهور در چشم آنها نگاه میکند و از تورم ۸ درصدی برایشان حرف میزند!
میبینند که دلار ۴۸۰۰ تومان شده و تاثیر مخرب و ویرانگرش را بر همه چیز گذاشته اما با رئیسجمهوری مواجهند که به جای حل مشکل، موعظه میکند که وارد این بازار پرریسک نشوید! یعنی مردم منتظر این توصیه بودند!؟ یعنی این توصیه بازار را آرام میکند!؟ پس چرا تنها یک روز بعد از سخنان رئیسجمهور، دلار ۱۱۰ تومان گرانتر شد!؟
مردم میبینند که آسیبهای اجتماعی ناشی از معضلات اقتصادی، بیشتر و بیشتر شده ولی با رئیسجمهوری مواجه هستند که از اساس توپ را به زمین دیگران شوت میکند!
اصرار میکند که مشکل مردم تنها اقتصادی نیست! گرچه میتوان هزار مشکل برای مردم فهرست کرد اما معنی حرف رئیسجمهور و گلایه منتقدان (که البته گلایه زنجیرهایها هم شده) ضریب دادن و اولویت دادن به موضوعات است!
سخنان رئیسجمهور مثل آن است که مصدوم تصادفی روی تخت بیمارستان و زیر دست پزشک باشد، شاهرگ اصلی او در حال خونریزی شدید است اما آقای دکتر دنبال دررفتگی انگشت کوچک پای بیمار باشد!
اینکه کسی بیکاری حدود شش میلیون نفر (به استناد گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی ) را نادیده بگیرد و هنوز شعار کنسرت بدهد معنایی جز این دارد!؟
اینکه کسی انکار کند که هزاران کارخانه و کارگاه تعطیل در کشور در دوره او به وجود آمده، معنایی جز این دارد!؟
اینکه آشفتهبازار واردات قاچاق و واردات سرسامآور و بیرویه انکار شود، معنایی جز این دارد!؟
همین چند روز قبل بود که ایسپا در نظرسنجی به آمار جالبی رسید.
این نظرسنجی میگوید: «۸۰ درصد از مردم «مشکلات اقتصادی» را مهمترین دلایل نارضایتی از شرایط فعلی میدانند و تنها ۲ درصد از شرکتکنندگان در نظرسنجی، پیگیر رفع حصر هستند!
همچنین ۶۹ درصد از مشارکتکنندگان در نظرسنجی بهبود وضعیت اقتصادی و فضای کسب و کار را خواسته اصلی شرکتکنندگان در تجمعات اخیر اعلام کردند.»
این نظرسنجی که توسط موسسهای همسو با دولت صورت گرفته، راه را بر ادعاهای بیاساس و فرافکنیها نمیبندد!؟ آیا مطالبات مردم و مرجع آنها مشخص نیست!؟
پیش از این هم نظرسنجی دو مرکز معتبر آمریکایی حکایت مشابهی را روایت کرده بود.
آن نظرسنجی هم نشان میداد که بیش از ۸۰ درصد مطالبات مردم، اقتصادی و مستقیما متوجه دولت است.
با این حال دکتر روحانی خونسرد و بیتوجه به دادههای علمی منکر محوریت داشتن مشکلات اقتصادی میشود!
به نظر میرسد رئیسجمهور باید مشاورانش را عوض کند و پنجرههای کاخ ریاست جمهوری را برای شنیدن اعتراض و مطالبات مردم باز کند.
اما تجربه نشان داده که این اتفاق هرگز نخواهد افتاد و روحانی درددل مردم را نخواهد شنید!
رئیسجمهور به اولویت مشکلات اقتصادی اقرار نخواهد کرد به یک دلیل ساده و آن اینکه با این کار انگشت اتهام متوجه خود او خواهد شد!
تا امروز دولت هنوز از سفره دولت قبل میخورد و مشکلات را به آنها حواله میدهد، اما به محض پذیرفتن اینکه مشکل مردم اقتصادی است، با این پرسش مواجه میشوند که پس در این ۴ سال چه میکردید!؟
اکنون دیگر قصههایی مثل اتوبوس و دره و... که افرادی مثل جهانگیری میگفتند نه تنها خریدار ندارد که نفرت مردم را از دولتمردان مدعی و بیعمل برانگیخته خواهد کرد.
اکنون ادعاهایی مبنی بر استمرار بحران خارجی و... مسموع نیست، زیرا دولت یازدهم با در اختیار داشتن بینظیرترین فرصت تاریخی بعد از انقلاب، همه دستاوردهای کشور را به میز مذاکره برد و هیچ مانعی در برابرش وجود نداشت.
اینکه دولت دست خالی از آنهمه مذاکره برگشته، امر دیگری است ولی نمیتوان انکار کرد که فرصت بینظیری در اختیار داشت.
در شرایطی که رئیس کمیسیون تلفیق صریحا مینویسد: «دولت حتی حال ندارد یک لایحه بودجه با سرفصلهای منقح به مجلس بدهد»! میزان اهتمام دولت به امور اقتصادی معلوم است!
در شرایطی که دولت با انحراف ۸۰ درصدی از اجرای بودجه، عملا پروژه «بودجه میلی» را رقم زده و برای سال بعد هم به دنبال همین روند بود، انتظار اینکه رئیسجمهور بپذیرد معضل اصلی و اولویت محوری مردم اقتصاد است، انتظار بیموردی است.
اگر همین امروز انتخاباتی بود و رئیسجمهور ناچار بود مثل دو ماه اول سال جاری به سفر برود، خودش حتما میدیدید که باز هم از «دیوار کشیدن در پیادهروها» سخن خواهد گفت! چرا!؟ چون در دولت او دیواری برای خانه مردم کشیده نشده که رئیسجمهور بخواهد درباره آن حرفی بزند!
ساکنان مسکن مهر با توهینهای رئیسجمهور و وزیر راه مواجه میشوند و منازلشان قوطی و مزخرف نامیده میشود اما رئیسجمهور آدرس تنها و تنها یک واحد ساخته شده در دولت خودش را نمیدهد! چرا!؟ چون چیزی جز مسکن مهر وجود ندارد!
در چنین شرایطی باید پذیرفت که رئیسجمهور قبول کند که مشکل میلیونها نفر مسکن است!؟ اینکه آغاز قبول تقصیر است و طبیعتا از ساحت رئیسجمهور به دور است!
دولتی که در مدیریت یک برف ساده و معمولی کارش به تعطیلی پایتخت و بسته شدن راههای ارتباطیاش میکشد، حق دارد بگوید مشکل مردم اقتصادی نیست، حق دارد گرانی دلار را انکار کند، حق دارد به جای جواب، پرسش اقتصادی را غلط بداند!
روزنامه وطن امروز ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
معجزه ابوقریب
بهرام توکلی با «تنگه ابوقریب» همه را حیرتزده کرده است
عبور از تنگههای سخت سینمایی
آصف سعادتی: بهرام توکلی، کارگردان جوان و جویای تجربه سینمای ایران که با «برف سرخ»، «پابرهنه در بهشت»، «پرسه در مه»، «اینجا بدون من»، «آسمان زرد کم عمق» و «من دیه گو مارادونا نیستم» در سینمای ایران مطرح شد، امسال جشنواره فیلم فجر را با فیلم متفاوتش یعنی «تنگه ابوقریب» حیرتزده کرده است. او در ابوقریب با یک ساختار رئال میخواهد مخاطبان نسل سوم و چهارم انقلاب را که از چیستی و چگونگی جنگ سوال دارند به بهترین شکل و از نزدیک با مفهوم دفاعمقدس آشنا کند. روی «دفاع» بودن جنگ هم تکیه دارد و از حیث واقعیت نیز در دل یک عملیات یک روزه به شکل کاملا ملموسی مخاطبان را با خودش تا نزدیکترین نمای ممکن از صحنههای نبرد پیش میبرد. فیلم به معنای واقعی کلمه تجربه جدیدی در سینمای دفاعمقدس به شمار میرود. از فیلمبرداری صحنههای فیلم که به بهترین حالت خود در راستای فضای مدِنظر نویسنده و کارگردان قرار دارد، نمیتوان گذشت. همان طور که گفته شد فیلم میخواهد حقیقت و واقعیت جنگ را به جوان امروزی جویای حقیقت نشان دهد و این مساله بدون اتخاذ این دکوپاژهای دقیق و سینمایی ابتر میماند. همین یک دلیل کافی است تا بدانید تنگه ابوقریب را حتما باید بر پرده سینما دید تا بتوان نتیجه تلاش دستاندرکاران فیلم و بویژه استاد حمید خضوعی ابیانه را به درستی و کامل دریافت کرد. از طرفی جلوههای ویژه میدانی و بصری فیلم نیز در اوج خودش قرار دارد و بدون شک مخاطب ایرانی را با حسی غرورانگیز از تواناییهای فنی ملی مواجه میکند که از لحاظ تکنیک میتواند پابهپای سینمای دنیا پیش برود و از این حیث باید به محسن روزبهانی و تیمش دست مریزاد گفت. نکته قابل توجه سکانس پلانهای طولانی و متعدد فیلم است که هر سینماگری میداند این ویژگی بویژه در سینمای جنگی چقدر سخت حاصل میشود و از آن باید به عنوان تحولی بزرگ در سینمای جنگ یاد کرد. این سکانس پلانهایی که در برخی صحنهها به ۵ دقیقه هم میرسد کار را برای همه عناصر پشت صحنه از جلوههای ویژه گرفته تا طراح صحنه و چهرهپرداز، بسیار سخت و نفسگیر میکند اما جمع حرفهایها در این فیلم جمع است. وقتی تهیهکننده فیلم خودش استاد چهرهپردازی باشد، دیگر انتظارات از این کار را بالا میبرد. بدون شک یکی از نقاط قوت فیلم چهرهپردازی منحصر به فرد آن است. در برخی صحنهها یک بازیگر تا ۴- ۳ مرتبه تغییر گریم پیدا میکند که به طبیعیترین حالت ممکن، انجام شده است. بازیگران فیلم هم واقعا خوش درخشیدند. حمیدرضا آذرنگ که خود را بارها به عنوان بازیگری توانا به اثبات رسانده بود و سابقه همکاری با توکلی را در فیلم آسمان زرد کم عمق نیز داشت، در تنگه ابوقریب هم هنر و تواناییاش را به رخ مخاطب میکشد. از طرف دیگر بازی متفاوت و بسیار خوب جواد عزتی است. عزتی پس از نقش جدی و متفاوتش در ماجرای نیمروز، اینجا نیز بخوبی از ایفای نقش خود بر میآید و نشان میدهد غیر از عرصه طنز، در این بخش نیز بازیگر توانایی است. با این اوصاف خود را به عنوان یکی از مدعیان اصلی سیمرغ جشنواره امسال مطرح میکند. یکی از نقاط قوت فیلم تنگه ابوقریب سر و ته داشتن آن است. فیلم یک افتتاحیه و آغاز جذاب و گیرا دارد. روایتش در طول داستان را با ریتمی مناسب جلو میبرد و در انتها پایانبندی فوقالعادهای دارد. اساسا این پایانبندی یک فیلم است که میتواند مخاطب را در تصمیمگیری و جمعبندیاش از فیلم کمک کند و «تنگه ابوقریب» این خصوصیت را به بهترین شکل داراست. با این تفاسیر بهرام توکلی که خودش در بسیاری از شؤون فیلم از بازیگردانی تا دکوپاژ و میزانسن دخیل بوده را باید در صف اول مدعیان تصاحب سیمرغ بهترین کارگردانی قرار داد و با جمعبندیای که از فیلم برمیآید، تنگه ابوقریب به تهیهکنندگی سعید ملکان میتواند سودای سیمرغ بهترین فیلم جشنواره فجر را در سر بپروراند.
روزنامه آرمان امروز ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
از خودمان شروع کنیم تا مردم باورکنند
آیتا... سیدحسن خمینی در مراسم تجدید پیمان وزیر ارشاد، معاونان و جمعی از اهالی فرهنگ، هنرورسانه با آرمانهای امام خمینی با تأکید بر اینکه با رفتارتان آموزش دهید و حرف بزنید، تصریح کرد: باید مردم را به سمت خوب شدن ببریم؛ نه اینکه برای آنها تعریفهایی از خوب بودن داشته باشیم. راهش این است که این فضا را از خودمان شروع کنیم تا کلاممان تاثیری در روح و جان افراد داشته باشد. آیتا... سید حسن خمینی گفت: امروز چنانکه مرسوم است به نوعی همه از وضعیت فرهنگی جامعه گلایه داریم. طبیعی هم هست؛ انسان همواره نباید به وضع موجود خودش راضی باشد. ولی بعضی وقتها این نارضایتی پررنگتر و بعضی وقتها کمرنگتر است. یادگار امام تاکید کرد: البته به این معنا نیست که کارهای فرهنگی کم انجام دادهایم؛ یا اگر میگوییم در بخشهایی نارضایتی داریم به این معنا نیست که نارضایتی در همه حوزهها وجود دارد. باید اذعان کرد که در بسیاری حوزهها پیشرفتهای بسیار بالایی صورت گرفته است.
کمرنگ شدن اخلاق در هنر
وی با بیان اینکه سینمای ما قابل مقایسه با گذشته نیست، افزود: امروز ما دارای یک سینمای دارای سبک و اندیشه و مطرح در همه عرصهها هستیم. در صنایع و جهات دیگر مثل تئاتر و موسیقی، تحجرستیزی انقلاب پیوندی بین متدینین و ابعاد مختلفی از حوزه فرهنگ ایجاد کرد و در حقیقت بخش عظیمی از جامعه را با این حوزه آشتی داد که به تعالی این هنرها انجامید. سیدحسن خمینی با اشاره به پیشرفتهای حوزه هنرهای تجسمی و حوزه نشر کتاب، گفت: معمولا وقتی میگوییم از فضای فرهنگی ناراضی هستیم منظور ما توجه به بعد اخلاقی است. یعنی شاید بعد اخلاق در هنرهای ما کمرنگ شده یا در زندگی فردی و جمعی ما اخلاق آنگونه که توقع داریم وجود ندارد. وی ادامه داد: باز هم ممکن است کسی بگوید در قیاس با کشورها، ملتها و یا زمانهایی وضع ما یکسان نیست و در بعضی مواقع بدتر هستیم و در بعضی آیتمها برتری و پیشرفت داریم. اما در مجموع میتوانیم بگوییم چیزی که یک مسلمان ایرانی از جامعه خودش انتظار دارد را در حوزه اخلاق نمیبینیم. یادگار امام افزود: این امر به رابطه حکومت و فرد خلاصه نمیشود و رابطه فرد با فرد هم هست. البته خوب داریم و بد هم داریم و همیشه این خوبی و بدی وجود دارد؛ مهم جمع جبری همه اینهاست که در کنار هم چه مجموعهای را به ما معرفی میکند. البته همه امکانات و اختیارات با وزارت ارشاد نیست اما بخش بزرگی از فرهنگ کشور در این مجموعه شکل میگیرد یا سیاستگذاری میشود. وی یادآور شد: این گرفتاری بزرگ ما است که بیش از اینکه تلاش کنیم خودمان مسلمان باشیم، همه بحث ما این است که مسلمانی چیز خوبی است.
یک انقلاب حرکتی لازم داریم
سیدحسن خمینی با تاکید بر اینکه یک انقلاب حرکتی لازم داریم، تصریح کرد: در اینکه مسلمانی چیز خوبی است شک نداریم و همه قبول داریم؛ بیایید مسلمان باشیم. آنقدر کتاب ننویسیم که مسلمانی چیز خوبی است. وجهه حرکتمان را برای خوب شدن قرار دهیم؛ نه برای اینکه ثابت کنیم خوبی خوب است. وی افزود: یکی از بزرگترین متکلمان مسیحی به نام توماس آکوئیناس در کلیسایی که درس میداد، یکی از شاگردانش گفت الاغی دارد در حیاط پرواز میکند. آکوئیناس به حیاط رفت و دید الاغ پرواز نمیکند و برگشت. بقیه شاگردان گفتند شما نمیدانستید که الاغ پرواز نمیکند؟ گفت من عاقلانهترین کار ممکن را کردم؛ انسان عاقل بین عجیب و عجیبتر، عجیب را انتخاب میکند. نظر من بر این بود که یک کشیش دروغ بگوید عجیبتر از پرواز الاغ است. یادگار امام تاکید کرد: وقتی میگوییم کار فرهنگی کنیم، به دنبال این نباشیم که مسائل مسلم را مبرهن کنیم. به جای اینکه بگوییم خوبی چیست و کتاب بنویسیم که اثبات کنیم فلان برهان درست است، گام برداریم که حرکت کنیم و از اثبات خوبی به ثبوت خوبی برویم و دنبال خوب بودن باشیم. وی ادامه داد: بعضا ما گرفتار سؤالاتی هستیم که سائلی ندارد. یعنی بحث پیرامون اینکه چیزهایی را جواب دهیم که برای کسی سؤال نیست و اصلا درد جامعه نیست. همه توفیق امام این است که درد جامعه خودش را شناخت و روی این درد دست گذاشت. ما در جامعه روحانی، مرجع و سیاستمدار داشتهایم؛ دلیل اینکه امام مورد استقبال قرار میگیرد این است که درد جامعه را میشناسد و تلاش میکند درد روزگار خودش را بردارد. سیدحسن خمینی تأکید کرد: مشکلات فرهنگی عمدتا به معنای مشکل اخلاقی است که ریشهها و عللی مثل فقر و بیکاری دارد. باید مردم را به سمت خوب شدن ببریم؛ نه اینکه برای آنها تعریفهایی از خوب بودن داشته باشیم. راهش این است که این فضا را از خودمان شروع کنیم تا کلاممان تأثیری در روح و جان افراد داشته باشد. با رفتارتان آموزش دهید و حرف بزنید. وی در پایان گفت: جهت مجموعه تولیدات فرهنگی به سمت خوبتر کردن جامعه باشد؛ نه در راستای اثبات اینکه خوبی چیست؟ واقعیت این است که هیچ زبانی برای این کار گویاتر از هنر نیست.
حقیقت ایثارگری
یادگار امام خمینی در مراسم شب خاطره «مبشّر صبح» که در حسینیه جماران برگزار شد؛ گفت: بازگشت دین به عرصه حیات اجتماعی انسانها از واقعیات ناشی از انقلاب اسلامی است. آیتا... سید حسن خمینی اظهار کرد: شکلگیری الهیات رهایی بخش و تبدیل جریانات ناسیونالیستی به جریانات اسلامی در فلسطین، افغانستان و... از جمله این موارد است. وی افزود: البته انحرافاتی چون داعش هم از این مسیر پدیدآمده است. یادگار امام خاطر نشان کرد: انقلاب اسلامی ایران دارای حجمی فراتر از نگاه ابتدایی ماست. ایثار یکی از علل شکلگیری این حجم عظیم است؛ حقیقت ایثارگری عبارت از ندیدن خود است. وی گفت: ندیدن خود، روح انقلاب است. اگر این روحیه تضعیف شد، بقیه کارها بزک و آرایش است و بنیان امور را باید بر این روحیه استوار کنیم. وی تاکید کرد: از خودمان شروع کنیم، داستان ما این است که اول میخواهیم دیگران را به سوی خوبی ببریم، در حالی که اول خودمان باید به این سمت حرکت کنیم.
استیضاح وزیر راه؛ سیاسی یاحرفهای؟
تلاش ها در مجلس به ۴۵ امضا رسید
استیضاح وزیر راه؛ سیاسی یاحرفهای؟
آرمان: خبر رسید که تعداد امضاهای نمایندگان مجلس برای تقاضای استیضاح عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی به ۴۵ رسیده است. بنابر این گزارش، تعدادی دیگر از نمایندگان مجلس از طراحان استیضاح خواستهاند که تا آغاز روز کاری مجلس در هفته آینده از تحویل نامه استیضاح آخوندی به هیات رئیسه خودداری کنند، تا آنها نیز بتوانند این نامه را امضا کنند. ناکارآمدی در حوزه راهداری کشور و رویکرد آخوندی به سازمان نظام مهندسی کشور که با اعتراضات مهندسان و دانشآموختگان رشتههای مهندسی مواجه شد، از جمله محورهای استیضاح وزیر راه و شهرسازی عنوان شده است. بهنظر میرسد بهمنماه با استیضاح آخوندی ارتباط دارد چرا که سال گذشته درهمین ماه بود که رسانهها نوشتند کمیسیون عمران مجلس روز یکشنبه ۲۴ بهمن ماه استیضاح وزیر راه و شهرسازی را پس از رفت و برگشتها در مجلس، در دستورکار خود قرار داده است. البته استیضاح در بهمن ۹۵ کلید نخورد، بلکه ۱۴ آذر استیضاح عباس آخوندی، وزیرراه و شهرسازی با ۸۲ امضا به هیات رئیسه مجلس تقدیم شد و پس از اعلام وصول درهیات رئیسه برای بررسیهای بیشتر به کمیسیون عمران ارجاع شد که به دلیل دستورکار مهم مجلس شورای اسلامی در آن مقطع یعنی بررسی برنامه پنجساله ششم توسعه و تعطیلی فعالیت کمیسیونها پس ازحدود دوماه در ۱۰ بهمن ماه در دستورکار کمیسیون عمران مجلس قرار گرفت.
استیضاح جواب نمیدهد
عضو کمیسیون آموزش گفت: اگر انجام استیضاح درباره آخوندی نتیجه داشت همان استیضاحهای قبلی باید جواب میداد. محمدجواد ابطحی با اشاره به جمعآوری امضا برای استیضاح آخوندی وزیر راه و شهرسازی در مجلس گفت: تعدادی از نمایندگان با توجه به مشکلات مدیریتی وزیر راه در چند روز برفی اخیر و همچنین عدم تکمیل مسکن مهر به دنبال جمع آوری امضا برای استیضاح وی هستند. نماینده مردم خمینیشهر تصریح کرد: آقایان آخوندی، زنگنه و ربیعی توانمندی زیادی در لابیگری دارند به همین دلیل با استیضاح دوباره آخوندی مخالف هستم. عضو کمیسیون آموزش، تحقیقات و فناوری تأکید کرد: بنده هیچ امیدی ندارم که این مجلس حرکت رو به جلویی داشته باشد. محمدعلی پورمختار گفت: حدود ۵۰ نفر از نمایندگان با جدیت پیگیر استیضاح عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی هستند. وی افزود: به دنبال مشکلاتی که در روزها و هفتههای اخیر در حمل و نقل جادهای و هوایی در کشور ایجاد شد این تعداد از نمایندگان مصر هستند تا استیضاح وزیر راه در مجلس کلید بخورد. آذر ماه امسال محمدقسیم عثمانی با اشاره به جمعآوری امضا برای استیضاح وزیر راه و شهرسازی در ۱۲ محور اعلام کرد: متن استیضاح آقای آخوندی وزیر راه در ۱۲ محور تهیه شده و در حال امضا توسط نمایندگان است.
بحران برف عمدی بود؟
یک نماینده مجلس گفت: ما احساس میکنیم شائبه عمدی در ایجاد مشکل در بحران برف اخیر در کار بوده است. فارس نوشت؛ حجتالاسلام احد آزادیخواه نماینده مردم ملایر در مجلس شورای اسلامی با اشاره به استیضاح عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی که در حال حاضر در مجلس در حال جمعآوری امضاست، اظهار کرد: بحث کولاک، بارش برف و ورود بسیار ضعیف وزارت راه در بحران اخیر برف بسیار مشهود بود. وی افزود: در مواردی مانند نقص فنی هواپیما و سقوط آن همچنین برخورد قطار و جان باختن تعدادی از هموطنانمان نیز اهمال وزارت راه کاملا هویدا بود هرچند مواردی مانند هواپیما و قطار ممکن است در همه جای دنیا اتفاق بیفتد حال ممکن است در این اتفاق کسی مقصر باشد یا نه اما کمکاری وزارت راه در بحران برف به هیچ عنوان قابل چشمپوشینیست.
ایران به خودی و غیرخودی تقسیم شده است
وقتی مبانی ارزشی فراتر از مسائل مملکت باشد منافع ملی هم تحت تاثیر قرار میگیرد
زهره احدی
روزهای اندکی تا سیو نهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مانده است، با توجه مدت زیادی که از این اتفاق گذشته است، دیگر به مرحلهای رسیدهایم که با تبعات ناشی از این انقلاب مواجه شده باشیم و بر همین اساس، دیگر میتوان این پدیده را نه از روی احساسات بلکه با نگاه علمی و با مدنظر قرار دادن دستاوردهای آن بررسی کنیم. داوود هرمیداس باوند عضو جبهه ملی ایران به عنوان شخصی که درآن سالها فعالیت داشته است، یکی از گزینههای مناسب برای این مسئله است. باوند در گفتوگو با «ابتکار» یکی از عوامل عدم توفیق انقلاب ۵۷ در تحقق آرمانهای خود را ارجحیت تعهد و ارزش نسبت به تخصص در انتخاب افراد برای سمتهای کلیدی دانست. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید:
برای شروع مصاحبه به عنوان کسی که فضای اولیه بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ را تجربه کرده است، براساس تجارب شخصی فضای حاکم بر آن دوران را بیان کنید.
من یک سال بعد به ایران بازگشتم. با این وجود میتوانم در خصوص مشاهدات خود بگویم که ابتدای هر رویدادی تحولات زیادی وجود دارد و صداقت اولیهای دیده میشود. در خصوص انقلاب ۵۷ هم اینگونه بود. در حقیقت تمام احزاب و گروهها انتظار داشتند که فضا به سمتی برود که بتوانند در عرصه سیاسی کشور مشارکت داشته باشند، بنابراین یک صداقت و همدلی خاصی در فضا وجود داشت. هر چه از آن فضا فاصله گرفتیم قدرت اصلی در دست برخی از افراد قرار گرفت و سایر گروههای سیاسی به حاشیه رانده شدند. به مرور، نظام در دست یک گروه خاص قرار گرفت و مسائلی مانند بازداشتها و زندانی شدن گروههای خاص اتفاق افتاد، حتی در ادامه همین روند برخی گروههای سیاسی که تا آن زمان فعالیت داشتند به گروهکهای غیرقانونی یا مرتد تبدیل شدند. اتفاق دیگری که در این فضا رخ داد این بود که تعهد را به تخصص ترجیح دادند. افرادی که تخصص نداشتند، مسئولیتهای خطیری را عهدهدار شدند. تداوم روند تعهد محوری مسئلهای مانند گروگانگیری دیپلماتها به وجود آورد و آثاری بر کشور داشت که همچنان ادامه دارد. در مجموع سوءمدیریتها سبب شد که مشکلات جنگ به وجود بیاید و از فرصتها استفاده بهینه نشود. به هر حال، در مسائل اقتصادی کنترل و دقتی صورت نگرفت و اختلاسهای نجومی به وقوع پیوست و فساد مالی در بدنه این سیستم ریشه دواند. به دنبال مشکلات مالی و اقتصادی افزایش جرایم، فحشا،اعتیاد و فرار مغزها نیز به وجود آمد.
شما پیش از انقلاب در وزارت امور خارجه فعالیت داشتید، پس از انقلاب ۵۷ شرایط برای اشخاصی مانند شما چگونه بود؟ به عنوان فردی که فضای وزارت امور خارجه در هر دو دوره را مشاهده کرده است، چه تفاوتی میان آنها میبینید؟
من دو سال پس از انقلاب در خواست بازنشستگی کردم و به تدریس پرداختم. در دورهای که من بودم وزرا بسیار کوتاه مدت حضور داشتند. مدتی آقای یزدی در این سمت حضور داشتند پس از آن آقای بنی صدر، قطب زاده مدتی هم آقای میرحسین موسوی مسئولیت را برعهده گرفتند. من تا زمان آقای قطب زاده بودم و پس از آن تقاضای بازنشستگی کردم. در آن تاریخ وزراتخانه در موقعیت خاصی قرار داشت و کسانی را که ۱۰ سال سابقه کار داشتند، باز خرید کردند و کسانی که بالای ۳۰ سال سابقه کار داشتند، بازنشسته شدند و کسانی را که در این فاصله بودند، به عنوان عناصر نامطلوب کنار گذاشته شدند. وزارت خارجه پیش از انقلاب نزدیک به ۱۵۰۰ کارمند داشت اما پس از انقلاب ۵۷ به ۸هزار نفر رسید. این رویکرد به این علت بود که ایجاد اشتغال صورت گیرد. ادارات به سه قسمت تقسیم شدند و تعداد مدیرکلها و روسای ادارات هم افزایش پیدا کرد و این افراد اکثر تخصصها را نداشتند حتی زبان هم نمیدانستند. درست است که من هم در این برهه زمانی حضور داشتم اما من مسائل مربوط به ایران را در رابطه با خودم ارزیابی نمیکنم، ما در مقطعی گذرا هستیم و من میان منافع ملت و رژیم ها تفکیک قائل شدم. در حقیقت هیچ رژیمی ابدی نیست، رژیمها میآیند و میروند اما منافع حیاتی ما اگر از بین رفت، دیگر قابل جبران نیست. با این اوصاف، برای من چندان تفاوتی ندارد که متضرر یا ممنوع التصویر شده باشم، برایم مسئله نیست اما در مقطعی که بدانم اوضاع برای ممکلت حساس است اگر بدانم میتوانم قدمی بردارم یا موضعگیری داشته باشم، ادامه میدهم. هنوز هم گاهی از من برای همکاری دعوت میکنند، زمانی که قطع نامه ۵۹۸ مطرح شد. من به دلیل سابقهای که داشتم، یاری رساندم. مسئله جزایر ایرانی هم من آگاهی داشتم به همین دلیل همکاری کردم و در شرایطی که بدانم مسئلهای حیاتی کشور مطرح است، بدون هیچ چشمداشتی همکاری میکنم و حتی ممکن است به عنوان عضو گروهک غیرقانونی جبهه ملی هم تلقی شوم اما این چیزها برای من مهم نیست، هر قدمی که بتوانم در جهت رفع این مسئله انجام میدهم.
به نظرشما چه شرایطی در آن زمان وجود داشت که مردم را به سوی انقلاب ۵۷ سوق داد؟
رژیم پیشین در عرصه اجتماعی پیشرفتهایی داشت اما در عرصه سیاسی مشارکت واقعی مردم به معنای انتخاب آزاد در حقیقت وجود نداشت و نقطه ضعف آن عدم مشارکت احزاب بود. در ابتدا دو حزب ایران نوین و حزب مردم که هر دو دولتی بودند وجود داشت اما بعد تبدیل به یک حزب تحت عنوان رستاخیز شد. بنابراین آزادی احزاب وجود نداشت، شاید از نظر اقتصادی به دلیل افزایش قیمت نفت وضعیت خوب بود و زنان از موقعیت بهتری برخوردار بودند اما از نظر سیاسی محدودیت وجود داشت و همین عامل منجر شد تا مردم انقلاب کنند. منتها همه به دنبال این بودند که تغییری در جهت افزایش آزادی، مردم سالاری، حقوق بشر و حکومت قانون قدم بردارند. این خواست گروههایی بود که در انقلاب شرکت کردند اما همانطور که گفتم اوضاع وشرایط این انقلاب را به سمت و سوی دیگری برد و خواست همه کسانی که مشارکت کرده بودند، اتفاق نیفتاد، بلکه تنها متعلق به یک گروه خاص بود.
با این وجود چه اتفاقی رخ داده است که مواجهه با مشکلات موجود دیگر از طریق انقلاب انجام نمی شود؟
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید هم میترسد، مردم یک بار انقلاب کردند و هنوز نتوانستند، آن را سروسامان بدهند تا به حال سابقه نداشته است که پنج میلیون ایرانی به خارج از کشور بفرستیم. آن تاریخ انتظار میرفت که جوانب منفی نظام برطرف شود، افزایش پیدا کرد. رژیم سابق کنار رفت اما مبانی دیگری ظهور پیدا کرد که اساس ارزشی داشت، وقتی مبانی ارزشی فراتر از مسائل مملکت باشد و مسائلی خارج از این مرزها را هم در بر بگیرد، منافع ملی هم تحت تاثیر قرار میگیرد. با این اوصاف، اگر قرار براین باشد که مصالح ارزشی اولویت پیدا کند، شاید از نظر دستاورد خارجی موفقیتآمیز باشد اما در داخل کشور از نظر رفاه و وضعیت اقتصادی مردم دچار مشکل میشوند و ما از نظر اقتصادی هم دچارنابسامانی جدی هستیم.
به نظر شما تنها راه حل برای این مشکلات انقلاب است؟
بسیاری از کشورها از طرق مسالمت آمیز اصلاحاتی را صورت دادند. تا قبل از انقلاب فرانسه نتایج انقلابها متفاوت بود. اولین بار بود که یک دید ارزشی و رمانتیک در انقلاب وجود داشت، بعد هم انقلاب روسیه و چین بود. برخی انقلابها هم به توسعه منتهی نشد و برخی از انقلابها هم مانند انقلاب روسیه ۷۰ سال زمان برد که متوجه شوند روسیه بزرگترین کشور جهان است و منابع غنی نفت، گاز، طلا و.. دارد اما به دلیل وجود یک حکومت ارزشی نتوانست در جهت رفاه مردم و دموکراسی قدم بردارد. چین هم از جایی به بعد متوجه شد که اگر بخواهند انقلاب فرهنگی را ادامه دهند زیانهای بسیاری خواهند دید، تجدید نظر کردند و به اقتصاد آزاد روی آوردند. در ایران هم انقلاب مشروطه با دخالت خارجیها مواجه شد و تداوم نیافت. پس از آن نهضت ملی شدن صنعت نفت را داشتیم که چندان دوام نیاورد و به رغم دستاوردهایی که داشت سه سال بعد کودتا شد. انقلاب ۵۷ هم که صورت گرفت برای این بود که توسعه اجتماعی و اقتصادی پایدار باشد و از نظر سیاسی و آزادی احزاب و مطبوعات مشارکت مردمی که نقطه ضعف داشت، تکمیل شود اما از آنجایی که مبنای انقلاب ارزشی بود و تخصصی نبود با مشکلات کنونی مواجه هستیم.همه شهروندان ایرانی همانطور که در برابر قانون یکسان هستند، از تمام فرصت ها و امکانات یکسان هم برخوردار هستند اما همانطور که دیدید در ایران کنونی یک زرتشتی که عضو شورای شهر هم بود گفتند که این فرد چنین حقی ندارد. در مجموع افرادی که سنی هستند و یا باوری جز آنچه مورد تایید حاکمیت نیست دارند، حق اینکه سمتهای بالا را داشته باشند، ندارند. تداوم این رویکرد و فرآیند نامطلوبی که دارد جامعه را به سوی کسالتباری میبرد.در جنگ داخلی اسپانیا که میان سلطنت طلبها و جمهوریخواهان صورت گرفت. از جایی به بعد مردم به قدری از وضعیت خسته شدند که دیگر برایشان تفاوتی نداشت که کدام طرف پیروز میشود و فقط امنیت ، آسایش و رفاه میخواستند.
تا به حال در خصوص تبعات منفی ناشی از سوءمدیریت مسئولان صحبت کردیم، میخواهم بدانم که دستاوردهای انقلاب ۵۷ چیست؟
هر رویداد منفی آثار جانبی مثبت دارد و هر رویداد مثبتی هم میتواند آثار جانبی منفی داشته باشد. این قضیه مثل یک بیماری میماند که برای آن دارویی مصرف میشود و شاید این دارو منجر به درمان آن بیماری شود اما قطعا آثار جانبی منفی هم دارد. این تحول تنها محدود به داخل کشور نیست بلکه تبعات جهانی هم دارد. همانطور که انقلاب علمی و تکنولوژی تاثیرات بزرگی ایجاد کردند. در حال حاضر، جدا از مسئله جهانی شدن پدیدهای به نام جهان – وطنی هم ایجاد شده است. انقلاب ارتباطات و اطلاعات به سمتی رفته است که از یک رویداد کوچک در نقطهای دور در آن واحد همه دنیا میفهمند. همان پنج میلیون ایرانی مهاجر هم به راحتی میتوانند با اقوام خود ارتباط برقرار کنند. ایران هم تحت تاثیر تحولات جهانی قرار میگیرد و با این اوصاف طبیعی است که یک سری پیشرفتهایی در این حوزه صورت گرفته باشد اما برخی مسائل که مربوط به اوضاع داخلی است و توسعه اقتصادی، رفاه عمومی، پیشرفت علمی، فرهنگی و توسعه سیاسی است. توسعه سیاسی بدین معنی است که آزادی احزاب و جوامع سازمان یافته و آزادی انتخابات داشته باشیم. انتخاباتی که بین بد و بدتر صورت میگیرد و شورای نگهبان سایر احزاب را به حاشیه رانده و جامعه به دو بخش خودی و غیرخودی تقسیم کرده اند که انتخابات آزاد نیست.
از طرف دیگر، اسم احزاب تاریخی و با سابقه را گروهک اعلام میکنند و ساختار نظام ارزشی شده است، این تحولاتی است که وجود دارد و واکنشهایی هم بوده است که بارزترین نمونه آن اعتراضهای مسالمت آمیز مردم در سال ۸۸ بود. در حال حاضر، مردم با مشکلات اقتصادی و آسیبهای اجتماعی آن روبرو هستند. در چنین شرایطی، آزادی احزاب هم آنطور که باید نیست و شورای نگهبان هرکسی را که بخواهد قبول میکند و بسیاری از اصلاحطلبان هم تایید نشدهاند. تبعات منفی سوءمدیریتها در عرصه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در حال حاضر مشاهده میشود. در مجموع چنین میتوان برداشت کرد که انقلاب ۵۷ از آن آرمانها و اهدافی که داشته است فاصله گرفته است، البته بسیاری از انقلابها ممکن است به این سمت و سو بروند اما کم و کیف آن نسبی است.
بازدید از زندانها متوقف شد
آرمان: ۱۱ نماینده مجلس به اوین رفتند و پس از خروج به بیان موضوعاتی پرداختند که مشاهده کردند و شنیدند و پس از آن اذعان شد که بازدید از زندانهای شهرستانها هم در برنامه است اما دیروز خبر رسید که این بازدیدها متوقف شده است. سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس از تعطیلی کمیته هیات بازدید از زندان اوین به دلیل مصاحبههای برخی اعضای این کمیته خبر داد و گفت: سینا قنبری با روش «آفتاب-مهتاب» خودکشی کرد. حسن نوروزی درباره گزارش بازدید نمایندگان از مجلس و نحوه ارائه آن به ایلنا گفت: رئیس گروه آقای ملکشاهی هستند و باید از ایشان پرسید این گزارش چه میشود؟ خوانده میشود؟ در صحن علنی مطرح میشود یا خیر؟ وی ادامه داد: قرار بود این گزارش توسط آقای ملکشاهی جمع بندی و در مجلس خوانده شود اما ایشان به لحاظ مصاحبههایی که بعضی از دوستان داشتند انصراف داد و کمیته هیات بازدید از اوین را تعطیل کرد. نماینده رباطکریم در مجلس خاطرنشان کرد: به شخصه معتقدم بعد از بازدید از زندان اوین، دکتر ملکشاهی را قانع کنم که حتما به زندانهای دیگر هم هیات بفرستیم و از آنها هم بازدید کنیم. ایشان انشاءا... این را میپذیرند تا ما از سایر زندانها به ویژه از قزل حصار، رجایی شهر، فشافویه و حتی آگاهی شاپور بازدید داشته باشیم.
فیلم خودکشی درست بود
نوروزی در مورد اظهارات علیرضا رحیمی نماینده مردم تهران درباره فیلم خودکشی سینا قنبری عنوان کرد: نسبت به فرمایشات آقای رحیمی که میگویند این فیلم نادرست است باید بگویم فیلم، فیلم درستی بود. وی خاطر نشان کرد: آقای رحیمی کار قضائی نکرده و موارد پزشکی قانون را ندیدهاند چون قاضی و میدانی نبوده است. ایشان حقوقدان کتابی است و حقوقدان کار در حوزه عمل و قضاوت نبوده به نظر من اشتباه میکنند. وی تشریح کرد: فیلمی که ما مشاهده کردیم این بود که مرحوم قنبری با یک پلاستیک تا شده مشکی وارد دستشویی میشود و مدتی بعد یکی از نظافتچیها به آن دستشویی میرود و میبیند که ایشان مرده است. سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس تاکید کرد: ما دیدیم که آقای قنبری وارد دستشویی شد آن نظافتچی را هم دیدیم وارد شد و رفت خبر داد. ما دیدیم آمدند و با خود پتویی آوردند و آقای قنبری هم روی آن قرار دادند و بردند. وی ادامه داد: در هر ۱۰ هزار پرونده خودکشی یک پرونده مانند خودکشی سینا قنبری داریم. در این حالت فرد طناب و یا وسیلهای به گردن خود میبندد و سپس کمر را خم میکند و به حالت آفتاب مهتاب که به بدن خود میدهد، ضربه به فک فرد میخورد و نخاع سریع قطع میشود. وقتی فرد با وزن ۶۰ و یا ۷۰ کیلوگرمی و با این این حالت دست به خودکشی میزند، قطع نخاع آن حتمی است و این امر برای دوستان غیر قابل هضم بود. باید برای این نوع خودکشیها، قضات کار کشته موضوع را مورد بررسی قرار دهند. وی ادامه داد: برخی از دوستان در این کار عجله و مصاحبه کردند. بعد از بازدید از زندان اوین، جلسهای تشکیل و صحبتهایی را هم انجام دادیم. برخی از افراد ماموریتهایی پیدا کردند اما متاسفانه مصاحبههای بعضی از دوستان باعث شد که کمیته برهم بخورد. انشاءا... تلاش خواهیم کرد تا کمیته را احیا کنیم.
تایید ۲ خودکشی توسط پزشکی قانونی
در همین روز یکی از نمایندگان مجلس گفت، پزشکی قانونی خودکشی دو نفر از بازداشت شدگان حوادث اخیر را تایید کرده و از نوع رفتار مسئولان میتوان به این نتیجه رسید که مقامات درک کردهاند که اعتراض مشروع معترضان، حق آنهاست. احمد همتی ضمن آسیبشناسی ابعاد موضوع برگزاری تجمعهای مسالمتآمیز و علل عدم تعیین اماکنی برای این تجمعات، بر حق تجمعات قانونی مردم و لزوم شنیدن اعتراضات آنها تاکید کرد. وی درخصوص فوت دو نفر از بازداشتیهای حوادث اخیر گفت: حضور رئیس سازمان پزشکی قانونی کشور مشخصا درمورد ۲ نفر از زندانیانی بود که دست به خودکشی زدند؛ چرا که باقی موارد افرادی که درگذشته بودند، مربوط به مواردی خارج از این جریانات بود. اما در مورد این ۲ نفر، خود پزشکی قانونی معتقد بود که مرگ در اثر خودکشی بوده است. طبیعتا اگر قرار باشد با دقت بیشتری درباره جزئیات بررسی کنیم، باید از تمام ارگانها و دستگاههای مربوطه استعلام بگیریم تا مشخص شود واقعیت چه بوده است. با این حال نظر پزشکی قانونی این بود که این ۲نفر خودکشی کردهاند؛ چرا که فیلمهای ۷ تا ۱۰ ساعته از محل فوت این زندانیان را بازبینی کرده و به این نتیجه رسیده بودند.
روزنامه اعتماد ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
پایان رقابت
علی شمخانی دیروز از جایگاه دبیر شورای عالی امنیت ملی و نماینده مقام معظم رهبری به مناسبت فرارسیدن دهه فجر با مدیران ستاد اجرایی فرمان امام دیدار کرد. شمخانی در این دیدارگفت ستاد اجرایی باید مکمل سیاستهای اقتصادی دولت و بخش خصوصی باشد نه رقیب آنها و در این زمینه متمرکز بر اجرای پروژههایی مانند صنایع دانش بنیان و پیشران شود که امکان تحقق آن توسط سایر بخشها نیست.
با ورود شمخانی به این حوزه، دستور روحانی به وزیر کار و البته دستور رهبری معظم انقلاب به سپاه و ارتش به نظر میرسد عزم حاکمیت برای واگذاری بنگاههای اقتصادی نهادهای دولتی، عمومی و حاکمیتی جزم است؛ از مدیران ارشد اجرایی تا مدیران عالی و حتی مقامات امنیتی به این باور رسیدهاند که نباید نیروهای مسلح یا ستادها و نهادهایی که دست کم به مجلس پاسخگو نیستند فعالیت اقتصادی به معنای بنگاهداری داشتهباشند. فرقی ندارد سپاه و ارتش باشد یا نهادهای دیگر.
اولینبار امیر حاتمی، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح از دستور رهبری معظم انقلاب با واگذاری بنگاههای اقتصادی نیروهای مسلح خبر داد. وزیر دفاع روز سیام تیر در گفتوگو با روزنامه ایران با اشاره به توصیه حسن روحانی مبنی بر واگذاری بنگاههای اقتصای نیروهای مسلح تا پایان سال جاری توضیح داد که این مساله جهتگیری اصولی همه است و برای آن تلاش میکنیم اما میزان موفقیت ما به شرایط و وضعیت بازار و امکان واگذاری بستگی دارد. البته حسن روحانی پیش از این از جایگاه رییسجمهوری نیز بارها بر واگذاری بنگاههای اقتصادی از سوی نیروهای مسلح تاکید کرده و هفتم آذر امسال در رسانه ملی گفت که بخشهای عمومی غیردولتی و نیروهای مسلح باید بنگاههایشان را واگذار کنند و حتی توضیح داد که یکی دو مرتبه در این مورد با رهبری صحبت کرده که ایشان هم کاملا موافق بودند.
چند هفته پیش از اظهارات وزیر دفاع نیز محمود واعظی، رییس دفتر رییسجمهوریگفته بود که روحانی به همه دستگاههای زیرمجموعه دولت، اعم از وزارتخانهها و بانکها گفته است تا پایان سال ۱۳۹۶ برای فروش اموال و بنگاهها و واگذاری آنها به بخش خصوصی اقدام کنند. روز سهشنبه البته حسن روحانی در نشست خبری بار دیگر بر واگذاری بنگاههای اقتصادی تاکید کرد و حتی یکی از شروط تداوم کار علی ربیعی به عنوان وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی را واگذاری تمام بنگاههای اقتصادی اعلام کرد؛ واگذاریای که باید از از سوی همه بخشهای دولتی، غیردولتی، نیروهای مسلح و... اتفاق افتد.
مغز نخبگان ایرانی در خدمت مدیران خارجی
زهرا چیذری
حکایت مسئولان دو و چند تابعیتی و هزینههایی که این افراد تاکنون برای کشور داشتهاند، قصه ناتمامی است که همچنان پروندههای مرتبط با آن باز مانده است. این در حالی است که ابعاد و چالشهای استارتآپهای دو تابعیتی برای کشور بسیار فراتر از مدیران دو یا چند تابعیتی است؛ چراکه اپلیکیشنها و استارتآپهای چندتابعیتی بهصورت بالفعل به دلیل اینکه اطلاعات مردم را ذخیرهسازی میکنند و امکان ذائقهسازی و تغییر رفتار افکار عمومی را دارند. چندسالی از فعالیت کسبوکارهای نوین اینترنتی در کشور میگذرد و از قضا بسیاری از این شرکتها هم توانستهاند به رشد خوبی دست یابند، اما این کسبوکارهای نوین مبتنی بر فناوری اطلاعات یکی از موضوعات پرحاشیهای است که ابهامات فراوانی آن را همراهی میکند، حتی اگر وزیر جوان ارتباطات و فناوری اطلاعات از اختصاص بودجه ۵۰۰میلیاردی برای توسعه آنها خبر دهد. بازی استارتآپها
اریک اشمیت در کتاب «عصر جدید دیجیتال» از اینترنت برای پیشبرد طرح «تشکیل سازمان کسبوکار» یا حلقه اشتغال مردمی، در جهت ایجاد تغییرات ژئوپلیتیک در کشورهای هدف نام میبرد که پیش از این در وزارت خارجه امریکا کلاسه شده است. وی همچنین در توصیهنامه کتاب «ویلیام دراپر» با نام «بازی استارتآپها؛ پشت پرده همکاری بین سرمایهگذاران و کارآفرینان» از شعف خود برای اجرای چنین پروژه مهمی پرده برمیدارد. در همایش «گفتوگوی سایبری ایران» در بخش محرمانه که با مدیریت رسمی مدیران مشترک گوگل و بنیاد نیوامریکا از جمله اریک اشمیت، مجموعه نایاک وابسته به وزارت خارجه امریکا، هیفوس هلندی و تشکیلات نزار ذکا لبنانی در اسفند ۹۳ برگزار شد، از نقش استارتآپ ویکندهای گوگل به عنوان «پیشرانه اقتصادی ایجاد تغییر در جامعه ایران» نام برده میشود. در همین همایش است که میزگردی تحتعنوان «با توجه به فرصتها و چالشهای به وجود آمده در اکوسیستم فناوری ایران، چگونه میتوان راهکارهای مؤثری برای تغییر ایران از مسیر فناوری تدوین کرد؟» برگزار میشود و حالا میتوان خروجی چنین جلساتی را بهتر در سطح جامعه درک کرد. فرار مغزها با باقی ماندن جسمها
علی قجری، کارشناس جامعهشناسی دانشگاه تهران و پژوهشگر حوزه استارتآپ معتقد است استارتآپها در حقیقت نوعی دزدی مغزها به روشهای هوشمندانه هستند. از نگاه وی افرادی که در فضای استارتآپ شرکت میکنند، باید افرادی باهوش و نخبه باشند. اینجاست که فرار مغزها به شکل تازهای رخ میدهد و در حالی که نخبه ما در کشور حضور فیزیکی دارد، ماحصل فکر و ایده او به شرکتهای غربی سود میرساند، بیآنکه برای آنها هزینهای داشته باشد. قانون ناکارآمد برای نظارت بر استارتآپها
سیدعلیرضا آلداوود، کارشناس فضای مجازی نیز با اشاره به فعالیت برخی استارتآپهای خاص در کشور تأکید میکند: به وجود آمدن استارتآپهای چند تابعیتی در کشور و پاسخگو نبودن آنان طبق قوانین کشور ما را در آینده با چالشهای جدی روبهرو خواهد کرد. به گفته وی طبق شواهد، برخی از این استارتآپها با ادعای جذب سرمایهگذار خارجی مورد حمایتهای برخی دستگاههای دولتی قرار گرفتهاند، اما شرکتهای کاغذی سوئدی، هلندی و آلمانی به کشور وارد شدهاند و در واقع سرمایهای به کشور وارد نشده است. آل داوود با اشاره به اینکه شرکتهای کاغذی هلندی در حال خرید برخی استارتآپهای کشور هستند، تصریح میکند: چندی قبل یکی از استارتآپها از قرار دادن یک بازی دارای صحنه حمله به رژیمصهیونیستی امتناع کرد! به بیان ساده یعنی اپلیکیشنهای چندتابعیتی مشغول ایجاد نوعی کاپیتولاسیون در کشور هستند و با قانون کشورهای غربی در اینجا فعالیت میکنند. همچنان که یکی از استارتآپهای عرضه خدمات نرمافزاری در حالی شبکه اجتماعی اینستاگرام را برای دانلود روی اپلیکیشنش قرار داده که دانلود این شبکه اجتماعی در گوگل پلی برای ایران تحریم است و نکته جالب اینجاست که اینستاگرام در انگلستان خطرناکترین شبکه برای ایجاد اختلالهای روانشناختی برای جوانان شناخته شده است!این کارشناس با تأکید بر فعالیت «شبکه تغییر» در کشور تحتعنوان برخی استارتآپها میافزاید: یکی از رهبران اصلی این شبکه با مدیریت سیامک و باقرنمازی در کشور مشغول جاسوسی برای سازمانهای اطلاعاتی غربی بودند و علاوه بر جاسوسی در گرا دادن به امریکاییها برای تحریم دارو برای ایران و ارائه اطلاعات مرتبط با وضعیت اقتصادی و نحوه صادرات نفت نیز نقش بازی کردند. به گفته آل داوود در حال حاضر ما قانون جامع و به روزی برای مدیریت استارتآپها و کسبوکارهای الکترونیک در کشور نداریم؛ قانون تجارت الکترونیک در کشور ما متعلق به سال ۸۲ است که قانون بسیار قدیمی و ناکارآمدی نسبت به فضای تجارت الکترونیک امروز و پیشرفتهای غیرقابل مقایسه در حوزه فضای مجازی نسبت به آن سال است. وی با اشاره به فعالیتهای برخی شرکتهای خارجی با مدیریت برخی از یهودیان سرشناس مانند آقای بکر میافزاید: بکر، سرمایهگذار یکی از اپراتورهای فعال در کشور است که این شرکت طی چند سال اخیر با ورود مستقیم برای حمایت و خرید سهام برخی از استارتآپها در حال ایجاد یک فضای انحصاری در کشور است. خطر ذخیرهسازی اطلاعات و ذائقهسازی
آنطور که آلداوود میگوید: گروه اینترنت ایران استارتآپهای کشور را در دست گرفته است. شعار این گروه، راهبری تغییر در ایران است و برخی از مدیران این شبکه در انجمن بینالمللی مدیران ایرانی عضویت دارند. یکی از مؤسسان اصلی انجمن بینالمللی مدیران ایرانی، آقای سیامک نمازی است. این پژوهشگر فضای مجازی وجود استارتآپهای چندتابعیتی را برای کشور خطرناکتر از مسئولان دوتابعیتی میداند و میگوید: یک مسئول یا فرد دوتابعیتی بهصورت بالقوه برای کشور خطر است، اما اپلیکیشنها و استارتآپهای چندتابعیتی بهصورت بالفعل به دلیل اینکه اطلاعات مردم را ذخیرهسازی میکنند و امکان ذائقهسازی و تغییر رفتار افکار عمومی را دارند، برای کشور ما در بلندمدت خطرناک هستند. بیشک استارتآپها میتوانند یک فرصت باشند؛ فرصتی که فقدان شبکه ملی اطلاعات و ورود شرکتهای چندتابعیتی به همراه قانونی قدیمی و ناکارآمد برای نظارت، آن را به تهدید تبدیل میکند. این در حالی است که بازنگری در قانون ضرورتی در دسترس به نظر میرسد. '
روزنامه شرق
۱۳۹۶/۱۱/۱۹
ریشه ناآرامیهای اخیر به روایت آمار
ایسنا: نشست بررسی نتایج نظرسنجیهای اخیر درباره اعتراضات دی ماه ۹۶ با حضور جمعی از جامعهشناسان، اقتصاددانان و پژوهشگران در مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری برگزار شد. در این نشست گزارشهایی از نتایج نظرسنجیهای انجامشده درباره اعتراضات اخیر، ارائه شد و پس از آن افراد حاضر در جلسه به بیان نظرات کارشناسی خود در این زمینه پرداختند.
محمد آقاسی رئیس مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در این نشست با اشاره به درخواست مرکز بررسیهای استراتژیک از ایسپا برای انجام پژوهشی درباره اعتراضات اخیر مردم، گفت: ایسپا به فراخور مسئولیتی که برعهده دارد، دائما در حال نظرسنجی در میان افکار عمومی است؛ در این راستا در دو مقطع زمانی در یک سال گذشته براساس نظرسنجیهایی که انجام شد، پیشبینی وقوع اتفاقاتی نظیر اعتراضات دی ماه ۹۶ را میکردیم.
۳۴٫۷ درصد، کل نظام را مخاطب شعارها میدانستند
رئیس ایسپا گفت: ۴۰ درصد شرکتکنندگان در نظرسنجی ایسپا در پاسخ به این پرسش که مخاطب شعارهای مردم را چه کسی میدانید، قوه مجریه را مخاطب اصلی این شعارها عنوان کردند. همچنین ۳۴.۷ درصد کل نظام و ۹.۲ درصد روحانیت را مخاطبان شعارهای معترضان دی ماه ۹۶ تلقی کردند. همچنین ۶۹ درصد از مشارکتکنندگان در نظرسنجی بهبود وضعیت اقتصادی و فضای کسبوکار، ۳۰ درصد اعتراض به فساد مالی، ۲۰.۶ درصد اعتراض به بیعدالتی، ۱۳.۵ درصد قطع حمایت از برخی کشورها مانند سوریه و فلسطین، ۹.۷ درصد آزادی بیان و ۲.۳ درصد رفع حصر را خواسته اصلی شرکتکنندگان در تجمعات اعلام کردند.
بیش از ۷۰ درصد مردم از شرایط ناراضی هستند
براساس نتایج نظرسنجی ایسپا پاسخ ۲۵ درصد از شرکتکنندگان در این نظرسنجی به این پرسش که آیا از شرایط کشور رضایت دارید، مثبت و ۷۴.۸ درصد نیز منفی بوده است. ۴۸ درصد افرادی که به این پرسش پاسخی منفی دادهاند، در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه آیا تمایل دارند در تجمعات شرکت کنند، اعلام کردهاند که در هیچ شرایطی در تجمعات شرکت نمیکنند و ۴۱ درصد دیگر نیز معتقد بودند در صورت مسالمتآمیز و قانونی برگزارشدن اعتراضات در آن تجمعات مشارکت خواهند داشت. رئیس مرکز ایسپا با اشاره به میزان افرادی که در نظرسنجی اعلام کردند بههیچوجه در تجمعات شرکت نخواهند کرد، گفت: از میان این افراد در پاسخ به این پرسش که چرا در تجمعات شرکت نمیکنید، ۳۱ درصد بیفایدهبودن اعتراض و شنیدهنشدن صدایشان را علت این موضوع عنوان کردند. ۲۶ درصد تأکید داشتند از هرجومرج و ناامنی در هراس هستند و ۲۳.۷ درصد نیز جلوگیری از سوءاستفاده بیگانگان را علت عدم تمایل خود به مشارکت در تجمعات اعلام کردند. ۱۲.۲ درصد تجارب قبلی مانند حوادث ۸۸ را علت عدم حضور در تجمعات و ۱۰.۳ درصد نیز زیرسؤالنرفتن اصل نظام را از دلایل خود در این زمینه عنوان کردند. ۹.۵ درصد دیگر نیز اعلام کردند از تجربه کشورهای دیگر درس گرفتهاند و معتقدند چنین اعتراضاتی کمکی به رشد و پیشرفت کشور نمیکند. آقاسی گفت: ۲۲ درصد از پاسخدهندگان به نظرسنجی درباره اینکه آیا صداوسیما توانسته است واقعیات تجمعات اخیر را منعکس کند، پاسخشان مثبت بود و ۶۱.۱ درصد نیز پاسخی منفی به این پرسش دادند. همچنین در میان مشارکتکنندگان در نظرسنجی درباره اینکه آیا صداوسیما در اعتراضات اخیر نسبت به گذشته اقدامات بهتری انجام داده یا خیر، ۵۰ درصد معتقد بودند تغییری در عملکرد صداوسیما ایجاد نشده، ۲۷.۱ درصد اعلام کردند عمکرد صداوسیما نسبت به قبل بهتر شده و ۲۱ درصد نیز بر این باور بودند که عملکرد صداوسیما نسبت به قبل در اعتراضات دی ماه ۹۶ بدتر شده است. براساس نتایج حاصل از نظرسنجی اخیر ایسپا، ۶۰ درصد از پاسخدهندگان به این نظرسنجی اعلام کردهاند که وضع موجود در کشور را با انجام برخی اقدامات قابل اصلاح میدانند، این در حالی است که براساس نظرسنجیای که این مرکز در سال ۹۳ انجام داده، ۶۳.۴ درصد با این گزاره موافق بودهاند. همچنین ۸.۳ درصد از شرکتکنندگان در نظرسنجی اعلام کردهاند وضع فعلی کشور خوب است و باید از آن دفاع کرد که در سال ۹۳، ۱۱.۳ درصد از شرکتکنندگان در نظرسنجی موافق این گزاره بودهاند.
اعتراضات، یک هشدار جدی برای تصمیمگیران بود
پس از ارائه نتایج نظرسنجیها، حسامالدین آشنا رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری با اشاره به نتایج حاصل از نظرسنجیهای انجامشده درباره اتفاقات دی ماه ۹۶ گفت: باید باور کنیم که این اعتراضات یک هشدار جدی برای تصمیمگیران بود؛ معلوم نیست چه تعداد از این هشدارهای جدی دیگر خواهیم داشت اما آنچه معلوم است این است که اگر این هشدارها را جدی نگیریم، با فاجعه مواجه خواهیم شد. او گفت: بیش از نیمی از پاسخدهندگان به نظرسنجیها اعتراضات را مشروع و نارضایتی اقتصادی را علت آغاز آنها میدانند. از نظر پاسخگویان این اعتراضات حاصل انباشت مطالبات و نارضایتیهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در طول سالها و دهههای گذشته بود و اگر روند کنونی اصلاح نشود، پیشبینی میکنیم که در آینده شاهد وقوع اعتراضات بیشتری در حوزههای گوناگون باشیم. بنا بر نحوه مواجهه با اعتراضات ممکن است با ورود دهکهای پایین جامعه به اعتراضات با احتمال افزایش جدی خشونت مواجه شویم.
لایه زیرین اعتراضات سیاسی و اجتماعی است
او گفت: این اعتراضات مهر اقتصادی خورده، اما لایه زیرین آن سیاسی و اجتماعی است. درحالیکه عموم پاسخگویان به نظرسنجیها، مطالبات اقتصادی را مطالبات اصلی افراد حاضر در اعتراضات دانستند؛ اما زمانی که شعارهای افراد شرکتکننده در اعتراضات را تحلیل میکنیم، میبینیم که عمدتا شعارها رنگ سیاسی و اجتماعی دارند. اعتراض اول بهعنوان اعتراض به گرانی نامگذاری شد. اگرچه انباشت نارضایتی اقتصادی به حد نگرانکنندهای رسیده است؛ اما تا ورود دهکهای پایین به اعتراضات اتفاق نیفتد، باید فکر کرد که میتوان هنوز اعتراضات را مدیریت کرد. در این زمینه آن چیزی که پادزهر اعتراضاتی است که به سمت براندازی حرکت میکنند، اصلاح و کارآمدکردن نظام حکمرانی است.
مشاور رئیسجمهوری ادامه داد: مطالبات نزدیک به ۸۰ درصد جامعه ایرانی، اقتصادی است؛ اما پیوندزدن شرایط اقتصادی کشور به کارآمدی نظام که از سوی برخی شبکههای اجتماعی دنبال میشود، میتواند نظام سیاسی را دچار بحران مشروعیت کند. در این زمینه اگر در نظام این تصورات به مردم القا شود که بحران اقتصادی، اقتصادی نیست بلکه به اصل نظام ربط دارد و این نظام یا نمیتواند یا نمیخواهد مشکلات اقتصادی را حل کند، تبدیل مسئله اقتصادی به تردید درباره بقای نظام بسیار ساده و سریع اتفاق میافتد. او تأکید کرد: مقابله با این شرایط، تنها با اثبات کارآمدی نظام امکانپذیر است و این امر نیز جز با اعمال برخی اصلاحات جدی در نظام حکمرانی امکانپذیر نیست. بر این اساس، پاسخگویی، شفافیت و مبارزه با تبعیض و فساد از اقدامات فوری برای بازگرداندن اعتماد عمومی محسوب میشوند.
۳۱ درصد مردم اعتقاد به اصلاح نظام را از دست دادهاند
حسامالدین آشنا در ادامه این نشست با تأکید بر اینکه در صورت ادامه وضع موجود، احتمالا همه بازنده خواهند بود، گفت: ۶۰ درصد جامعه ایرانی هنوز به اصلاحپذیربودن شرایط کشور اعتقاد دارند؛ اما از سویی دیگر، ۳۱ درصد این اعتقاد خود را از دست دادهاند و اصلاح را تنها از طریق تغییرات اساسی امکانپذیر میدانند. او افزود: فاصله میان بیان مسئولان کشور درباره بهبود شرایط اقتصادی و ادراک عموم مردم از این شرایط، در حال افزایش است. بهاینترتیب هرچه مسئولان ارشد بر بهبود اوضاع تأکید کنند، در واقع سرمایه اجتماعی خود را بهشدت از دست میدهند. گرچه ممکن است کاهش مشارکت سیاسی و ادامه روند کنونی در کوتاهمدت به نفع مخالفان دولت تلقی شود؛ اما عبور از روحانی بهسرعت به عبور از کل نظام متصل خواهد شد.
مردم تفکیکی میان دولت و نظام قائل نیستند
آشنا گفت: در تحقیقات میدانیای که در جریان اعتراضات دیماه ۹۶ انجام دادهایم، به این نتیجه رسیدیم که مردم بهراحتی تفکیکی میان دولت و نظام قائل نیستند تا بتوانیم بگوییم دولت ناکارآمد است؛ اما نظام مشروعیت دارد. اگر روند کنونی ادامه یابد، اکثریت سرخورده میشوند و اقلیتی رادیکال خواهند شد.
او با بیان اینکه آنچه کنشگران را تحتتأثیر قرار میدهد، ادراک آنها از واقعیت است و نه لزوما واقعیت، تأکید کرد: اگر این گزاره را بپذیریم، باید گفت ۶۰ درصد از پاسخدهندگان به نظرسنجیها معتقد بودند تعداد افراد شرکتکننده در اعتراضات متوسط و زیاد بوده است، بنابراین اینکه اعلام شود فقط چنددههزار نفر در کل کشور در اعتراضات شرکت کردهاند، با ادراک عمومی درباره میزان شرکتکنندگان فاصله زیادی دارد.
آشنا ادامه داد: این ادراک میتواند جمعیت عادی اعتراضکنندگان را کاملا تحتتأثیر قرار دهد؛ یعنی مردم فکر کنند که خیلیها آمدند، پس اعتراضات مشروعیت دارد و آنها نیز برای همراهی با اکثریت در اعتراضات شرکت خواهند کرد. او با اشاره به یافتههای دیگر حاصل از نظرسنجیهای انجامشده درباره اعتراضات دیماه ۹۶، گفت: بر اساس نتایج بهدستآمده از نظرسنجیها، اصلاحات اقتصادی در شرایط کاهش سرمایه اجتماعی بسیار دشوار و مخاطرهانگیز است و دولتی میتواند به اصلاحات سیاسی و اقتصادی جدی دست بزند که دارای یک سرمایه اجتماعی قوی باشد. از طرف دیگر، کاهش سرمایههای اجتماعی نیز میتواند تابعی از سیاستهای اقتصادی تلقی شود. آشنا در پایان صحبتهای خود گفت: بر اساس نتایج نظرسنجی ۳۷.۵ درصد از مردم فکر میکنند اعتراضات ادامه خواهد یافت و این به معنی کاهش امنیت روانی مردم و افزایش ریسک سرمایهگذاری در کشور خواهد بود. در ادامه این نشست، تعدادی از جامعهشناسان و تحلیلگران مسائل اجتماعی به بیان نظرات خود درباره نتایج نظرسنجیهای انجامشده پرداختند. در این زمینه، احمد توکلی مطرحشدن صریح حق اعتراضات مشروع از سوی حاکمیت برای نخستینبار را از دیگر ویژگیهای اعتراضات اخیر عنوان کرد. این فعال سیاسی گفت: یکی از دلایلی که در حوادث دیماه ۹۶ با وجود آنکه مسائل و مشکلات مردم ملموستر بود؛ اما ماجرای تجمعات راحتتر پایان یافت، هماهنگی میان تحلیل سران کشور از تجمعات و علل برگزاری آنها بود. در این زمینه رهبری، رئیسجمهوری، وزیر کشور و سایر مسئولان همه مانند یکدیگر حرف میزدند و به همین دلیل ماجرا راحتتر پایان یافت. توکلی در پایان صحبتهای خود تأکید کرد: در مجموع، با توجه به نتیجه نظرسنجیها، وضعیت آینده کشور هنوز امیدبخش است و ما میتوانیم شرایط را تغییر دهیم.
هنوز رویکرد اکثر مردم ایران اصلاح است
حمیدرضا جلاییپور با اشاره به نتایج نظرسنجیها با تأکید بر اینکه امروز جامعه آماده اصلاحات است، گفت: اینکه ۷۵ درصد از جامعه مخالف وضع موجود هستند؛ اما ۵۰ درصد از آنها نیز با اعتراض مخالفت دارند؛ یعنی اینکه جامعه آماده اصلاحات است. سیدحسین سراجزاده، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران نیز با لزوم انتشار نتایج نظرسنجیها در جامعه بهویژه محافل دانشگاهی و عملی-پژوهشی تأکید کرد: دادههای حاصل از نتایج نظرسنجیهای انجامشده نشان میدهد که هنوز اکثر مردم ایران رویکردشان اصلاح است. فهم این موضوع برای صاحبان قدرت موضوعی بسیار مهم است.
در حالتی قرار داریم که نباید فروکشکردن اعتراضات را پایان ماجرا قلمداد کرد
محمدمهدی مجاهدی، استاد دانشگاه، نیز در سخنانی تأکید کرد: به نظر میرسد با تحلیل نهچندان دشواری به لحاظ ساخت جامعهشناسی اعتراضات میتوان نشان داد که این اعتراضات دو خصلت دارند؛ یکی اینکه تناسخی هستند و چهره عوض میکنند و هر بار که بازمیگردند، انتظار داریم چهره بیرونی و خیابانیشان با دفعه قبل متفاوت باشد. دومین خصلت اعتراضات اخیر در آکاردئونیبودن آنهاست؛ به این معنا که باز و بسته میشوند و در بستهشدنها که به نظر میرسد در شرایط فعلی در آن حالت قرار داریم، نباید آن را بهعنوان پایان ماجرا تلقی کرد. مسعود نیلی، مشاور اقتصادی رئیسجمهوری، نیز با ارائه تحلیلی درباره نتایج حاصل از نظرسنجیهای اخیر گفت: مسئلهای که امروز با آن مواجه هستیم، این است که کشور با اَبَرچالشهایی مواجه است که سقف شرایط بهبود وضعیت را بسیار پایین آورده است و این وضعیت نیز ناشی از تصمیماتی است که در چند دهه گذشته گرفته شده و بههیچوجه از بیرون تحمیل نشده است. او گفت: باید نسبت به عواملی که شرایط را به سمت بدترکردن وضعیت میبرد، میان نخبگان کشور وحدت نظر ایجاد شود. محمدرضا جلاییپور نیز در این نشست با تأکید بر اینکه افزایش درصد کسانی که نظام را اصلاحپذیر نمیدانند، هشداردهنده است، گفت: اصولگرایان و نهادهای حکمرانی خارج از دولت باید متوجه باشند که هر میزان کاهش حامیان روحانی و اصلاحات در ایران مستقیما به تعداد ناامیدان از اصلاح وضعیت کشور اضافه میکند و بههیچعنوان به نفع اصولگرایان نیست و هر میزان افزایش نارضایتی از دولت به ضرر نظام عمل خواهد کرد.
احساس محرومیت نسبی
مهدی رفیعی، معاون پژوهشی مؤسسه افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا)، نیز گفت: ممکن است این پرسش مطرح شود که با وجود اینکه وضع اقتصادی مردم نسبت به دوره دوم آقای احمدینژاد بدتر نشده، پس چرا در آن زمان شاهد اعتراضی از سوی مردم نبودیم و این اعتراضات امروز خود را نشان میدهد؟ او گفت: در پاسخ به این پرسش عدهای مطرح میکنند که همین موضوع نشان میدهد که اعتراضات دی ۹۶ سازماندهیشده از سوی جایی بوده است؛ اما پاسخ من به این پرسش در تئوری محرومیت نسبی است. براساس این تئوری اگر بر اثر یکسری تغییرات در جامعه سطح انتظارات بالا برود اما سطح توانایی افراد تغییری نکند، آن زمان است که احساس محرومیت نسبی به وجود میآید و همین باعث خشونت میشود.
روزنامه شرق(۱۳۹۶/۱۱/۱۹)
چه کسی دختران بسکتبالنویس را زندانی کرد؟
شرق: نارضایتیها از حلنشدن ممنوعیت ورود تماشاگران زن به استادیومهای ورزشی کم بود که حالا باید رفتارهای ناشایست با خبرنگاران خانم این حوزه را هم به بقیه حواشی اضافه کرد. بانوان خبرنگار اگرچه تا پیش از این نیز برای پوشش خبری مسابقات با مشکل حضور در سالنها مواجه بودند؛ اما فینال رقابتهای لیگ بسکتبال باشگاههای کشور در تبریز، جایی بود که بیاحترامی و بیتوجهی به آنها به اوج خود رسید. دومین دیدار از فینال لیگ بسکتبال، سهشنبه بعدازظهر در شرایطی بین تیمهای شهرداری تبریز و مهرام برگزار شد که دو خبرنگار زن روزنامههای ورزشی آسمان آبی و گل، به دست مأموران یگان ویژه، ابتدا از سالن بیرون و سپس در اقدام عجیبی در اتاقی محبوس شدند. این برخورد غیراخلاقی در حالی با این خبرنگاران صورت گرفت که آنها طبق روال همیشگی، با هماهنگی فدراسیون بسکتبال و باشگاههای مربوطه، از تهران به محل مسابقات اعزام شده بودند.
سعیده فتحی، خبرنگار روزنامه آسمان آبی، در گفتوگو با «شرق» ماجرا را اینگونه شرح میدهد: «اولین مسابقه فینال، بعدازظهر دوشنبه برگزار شد. ما مثل همیشه رفتیم و در جایگاهی که خود مسئولان حراست سالن مشخص کرده بودند، نشستیم. بازی شروع نشده بود که مأموران یگان ویژه آمدند و گفتند باید از سالن بیرون بروید. ما به آنها گفتیم کارت پوشش خبری از حراست وزارت ورزشوجوانان داریم و با این کارت به همه شهرها ازجمله تهران، ماهشهر و اصفهان میرویم و مسابقات را پوشش میدهیم؛ اما آنها گفتند هیچ راهی وجود ندارد و باید سالن را ترک کنید. وسط کوارتر دوم بود که ناچار شدیم از سالن بیرون برویم. مأموران حراست گفتند باید از حراست وزرات ورزش، بهطور کتبی به ما اعلام شود تا اجازه ورود به جایگاه خبرنگاران را داشته باشید. همان لحظه بود که تلفنی هماهنگیهای لازم را با مدیران اداره روابطعمومی و حراست وزارت انجام دادیم و نامه را گرفتیم؛ اما این نامهنگاریها زمانی انجام شد که دیگر بازی تمام شده بود».
اتفاق جنجالی در فینال دوم رخ میدهد که باعث میشود این دو خبرنگار در اتاق نمایندههای حراست سالن زندانی شوند. او ادامه میدهد: «درحالیکه حراست به ما ضمانت داده بود با نامه مدیرکل حراست وزارت ورزش، میتوانیم برای فینال دوم به سالن برویم؛ اما باز هم مأموران نیروی انتظامی آمدند و مسابقه شروع نشده بود، ما را از سالن بیرون کردند. مسئولانی که از اداره تربیت بدنی تبریز آنجا بودند، دوباره به ما گفتند بیرون منتظر بمانید تا هماهنگیهای لازم انجام شود. آنها قول دادند ما را به سالن برمیگردانند. مسابقه شروع شد و هیچ خبری از این افراد نشد. ما هم بیرون از سالن در سرما ایستاده بودیم و داشتیم مسابقه را از دست میدادیم. برای همین از یکی از مأموران حراست خواستیم اجازه بدهند ما به اتاقشان برویم که حداقل از تلویزیون بازی را ببینیم. چند دقیقهای نگذشته بود و در اتاق نشسته بودیم که دیدیم یک نفر آمد و از پشت، در را روی ما قفل کرد. هر کاری کردیم، در باز نشد تا بیرون برویم. حتی یک نفر از کارمندان اداره ورزش تبریز نیز آمد و به او گفتیم در را روی ما قفل کردهاند؛ اما او کاری نکرد. فقط از پنجره بالای اتاق به ما چای داد و رفت. ما هم تا آخر بازی در اتاق زندانی بودیم و بعد آمدند در را باز کردند». خبر قفلکردن در روی این دو خبرنگار زن، در حالی بهسرعت رسانهای شد که فیلم آن نیز در شبکههای مجازی انتشار پیدا کرد. این فیلم که از سوی خود این خبرنگاران گرفته شده، نشان میدهد که در روی آنها قفل شده است.
تقصیر گردن قفل افتاد
این فیلم بازتاب منفی زیادی را بین مردم به دنبال داشت و فدراسیون بسکتبال را مجبور به واکنش کرد؛ واکنشی غیرمنطقی که تنها صورتمسئله را پاک کرد. فدراسیون بسکتبال که در این بیانیه تلاش کرده خود را در این موضوع بیتقصیر نشان دهد، اعلام کرده قفل در ایراد داشته و به همین دلیل روی این دو خانم قفل شده است.
در این اطلاعیه آمده: «در واقع بانوان اجازه ورود به سالن را نداشتند که در بازی اول این اتفاق افتاد؛ اما در دیدار دوم که رئیس فدراسیون بسکتبال در سالن حضور داشتند، در پی حمایت از بانوان خبرنگار و احترام به شأن و شخصیتشان اتاقی در اختیار دو خبرنگار گذاشته شد تا از مانیتور پیگیر تماشای بازی باشند. طبق پیگیریها، قفل درِ اتاق ایراد داشته و درِ اتاق بههیچوجه توسط کسی قفل نشده بود. بههرحال شهرداری تبریز میزبان رقابتها بود و وظیفه حراست هم بر عهده میزبان و اداره کل ورزشوجوانان استان میباشد». اتفاق عجیبتر اما اظهارنظرهای رامین طباطبایی، رئیس فدراسیون بسکتبال است که کاملا با بیانیهای که روی سایت این فدراسیون قرار گرفته، تناقض دارد. او بدون اینکه از خرابی قفل در صحبت کند، از مسائل بهوجودآمده ابراز تأسف کرده است و تلویحا پذیرفته که قفلشدن در روی این خبرنگاران، تعمدی بوده است. او میگوید: «راهندادن دو بانوی خبرنگار به ورزشگاه تبریز ناراحتکننده بود و از این نظر متأسف هستم. فدراسیون دیگر اجازه نمیدهد چنین مسائلی در بسکتبال برای رسانهها رخ دهد. سالن این مسابقه استاندارد لازم را نداشت و مشکل اصلی این مکان، نبود سکوی مناسب برای حضور خانوادهها و بهویژه عدم امکانات کافی برای سرویسدهی مناسب به خبرنگاران و حتی ورزشکاران بود. البته توقع میرفت با وجود هماهنگیهای صورتگرفته از طرف مرکز روابطعمومی و اطلاعرسانی و تأیید حراست مرکزی وزارت ورزشوجوانان، نیروی انتظامی استان آذربایجان شرقی تدبیر بهتری برای حضور بانوان خبرنگار در ورزشگاه لحاظ میکرد».
انجمن ورزشینویسان واکنش نشان داد
ممانعت از ورود خبرنگاران زن به سالن بسکتبال تبریز، مسئولان وزارت ورزشوجوانان را زیر سؤال برده است؛ چراکه حراست این وزارتخانه با صدور کارت پوشش خبری برای خبرنگاران، زمینه ورود قانونی آنها را به سالنها مهیا کرده است. گفته میشود محمدرضا داورزنی، معاونت قهرمانی و فریبا محمدیان، معاونت بانوان وزارت ورزشوجوانان، درصدد پیگیری این موضوع برآمدهاند و قرار است بهزودی نتیجه آن را اعلام کنند. سعیده فتحی در گفتوگوی تلفنی با «شرق» این موضوع را نیز تأیید کرد. انجمن نویسندگان، خبرنگاران و عکاسان ورزشی ایران نیز روز گذشته در حمایت از شأن و جایگاه خبرنگاران بیانیهای را منتشر کرد و خواستار رسیدگی هرچه سریعتر مسئولان مربوطه به این موضوع شد. چند چهره شناختهشده مانند ترانه علیدوستی هم بهشدت این اتفاق را محکوم کردند.
در هفتهای که گذشت، عکاسی از مسابقات ووشو زنان هم به چالشی برای ورزش کشور تبدیل شد؛ درحالیکه این رقابتها با پوشش کامل برگزار میشد، مسئولان حراستی حاضر، اجازه عکسبرداری را به بانوان عکاس ندادند. پرتو جغتایی، عکاسی که از حضور در این مسابقات منع شده، دراینباره میگوید: «من با هماهنگی فدراسیون برای عکاسی رفته بودم و از قبل همهچیز هماهنگ شده بود، ولی مسئولان حراست محل برگزاری رقابتها به من گفتند عکاسی ممنوع است. آنها حتی به من گفتند باید عکسها را از روی دوربینم پاک کنم».
روزنامه شهروند(۱۳۹۶/۱۱/۱۹)
دلار پا به توپ شد
حسین جمشیدی - شهروند| افزایش تقریبا هزار تومانی نرخ ارز در چند ماه اخیر باعث شده تا مسئولان ورزش ایران در محاسبه مخارج بینالمللی خود دچار مشکل شده و بیش از قبل کمبود بودجه را احساس کنند. با توجه به اینکه ورزش کشور سال حساسی را در پیش دارد و رویدادهای مهمی چون جامجهانی ۲۰۱۸ فوتبال و بازیهای آسیایی ۲۰۱۸ جاکارتا در چند ماه آینده برگزار خواهد شد، به نظر میرسد افزایش نرخ ارز بر روی ورزش نیز تاثیر بسزایی خواهد گذاشت و شاید کمبودهای قبلی را بیشتر هم جلوه دهد.
خوشحالی کمیته المپیک دوام نداشت
در حالی که مبلغ مندرج در لایحه اولیه بودجه دولت برای کمیته ملی المپیک ۳۹میلیارد تومان عنوان شده بود، بعد از رایزنیها و بازنگری این بودجه با اعلام گزارش نهایی کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی به ۵۶میلیارد تومان افزایش پیدا کرده است. این مسأله باعث خوشحالی اهالی ورزش و مسئولان کمیته ملی المپیک بود که بهتازگی روی کار آمدند. با این حال افزایش قیمت دلار از مرز ۳۷۰۰ تومان تا مرز ۴۷۰۰ تومان باعث شد تا خوشحالی مسئولان هم دوامی نداشته باشد. اکثر بودجهای که از سوی کمیته ملی المپیک به فدراسیون تزریق میشود، برای هزینه جهت برپایی اردوهای خارجی و اعزام به مسابقات است که با افزایش نرخ ارز این بودجه برای فدراسیونها ارزش کمتری پیدا میکند؛ البته ناگفته نماند که در سال جاری بخش چشمگیری از بودجه مصوب به کمیته ملی المپیک پرداخت نشده و از این نظر هم فدراسیونها در مضیقه هستند.
برنامه تیمملی لطمه میخورد؟
سال ۹۷ برای فوتبال ایران حساس و کلیدی خواهد بود. جامجهانی فوتبال از خرداد ماه استارت میخورد و وزارت ورزش بارها قول حمایت از فدراسیون فوتبال و تیمملی را داده است. برگزاری بازیهای دوستانه، برپایی اردوهای خارجی و کمپ تیمملی در زمان برگزاری جامجهانی جزو مهمترین مراحل آمادهسازی شاگردان کیروش است که هزینه همه آنها باید به صورت ارزی پرداخت شود. افزایش نرخ ارز در همین یکی، دو ماه اخیر میتواند پیشبینیهای فدراسیون و وزارت ورزش را بابت پرداخت هزینههای بینالمللی را برهم بزند و به آنها هزینههای جدیدی را تحمیل کند. باید دید با توجه به افزایش چشمگیر نرخ ارز همچنان وزارت ورزش و فدراسیون مثل گذشته میتوانند از برنامههای پیشنهادی کارلوس کیروش حمایت کنند یا با صرفهجویی در این زمینه روبهرو خواهیم شد.
بازیهای آسیایی و نقش کلیدی بودجه
مهمترین دغدغه این روزهای فدراسیونهای مدالآور در سطح آسیا بحثهای بودجهای است. مسئولان که میخواهند به بهترین شکل ورزشکاران خودی را برای حضور در بازیهای آسیایی ۲۰۱۸ آماده کنند، نیاز به بودجههای دولتی در کنار بخش اسپانسرینگ دارند. روسای فدراسیونها در مصاحبههای خود بارها به موضوع کمبود بودجه و نرسیدن بودجه مصوب از سوی وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک به آنها ورود کردهاند. حالا به نظر میرسد با توجه به افزایش قیمت ارز، مشکلات آنها نسبت به قبل دوچندان شود و در برخی زمینهها فدراسیونها مجبور به صرفهجویی شوند.
حضور خارجیها در ایران محدود میشود
حضور مربیان و بازیکنان خارجی در ردههای ملی و باشگاهی در ورزش ایران اخیرا به صورت چشمگیری در حال افزایش است. هم اکنون در خیلی از تیمهای ملی ازجمله رشتههایی همچون والیبال و فوتبال از مربیان خارجی استفاده میشود که حقوق نسبتا بالایی هم دارند. از سوی دیگر در باشگاهها و در رشتههای مختلف ازجمله فوتبال، والیبال، بسکتبال و کشتی جذب بازیکنان خارجی مرسوم شده و به راحتی صورت میگیرد. بدون شک افزایش قیمت نرخ ارز، کار فدراسیونها و باشگاهها را برای پرداخت دستمزد مربیان و بازیکنان خارجی به مراتب سختتر خواهد کرد و به آنها هزینههای بیشتری تحمیل میشود. تصور کنید تیم بسکتبال مهرام چند ماه قبل با یک بازیکن خارجی برای حضور در مراحل نهایی لیگ برتر قرارداد امضا کرده که مبلغش به دلار است. در هنگام امضای قرارداد دستمزد بازیکن بهمراتب پایینتر از حال حاضر بوده که نرخ ارز به شکل چشمگیری افزایش پیدا کرده است. این موضوع ممکن است برای باشگاههای مختلف بهویژه فوتبالیها که سابقه بلند بالایی در شکایتهای خارجی دارند، دردسرهای زیادی را ایجاد کند. درنهایت شاید برخی فدراسیونها و باشگاهها به این نتیجه برسند که بهتر است با این وضع از بازیکن خارجی استفاده نکنند.
درودگر: هزینه باشگاهها ۳۰درصد بالا میرود
صادق درودگر، کارشناس مدیریت ورزش درباره تاثیر افزایش نرخ ارز بر روی ورزش به «شهروند» میگوید: «از نظر من افزایش نرخ ارز دو نوع تاثیرگذاری روی ورزش دارد که مستقیم و غیرمستقیم است. تاثیر مستقیم آن پرداخت حقوق مربیان و بازیکنان خارجی و از سوی دیگر هزینه اعزام تیمها به مسابقات بینالمللی است. مثلا همین حالا ۴ باشگاه ایرانی میخواهند در لیگ قهرمانان آسیا مسابقه دهند که از این نظر با افزایش هزینهها روبهرو میشوند. همچنین هزینههای غیرمستقیم شامل تمامی اجناس و کالاهای ورزشی است که از خارج از کشور به دست تیمهای مختلف میرسد. با این وضع ۲۰ تا ۳۰درصد به هزینههای یک باشگاه اضافه میشود و بهعنوان مثال باشگاهی که ۲۰میلیارد بودجه سالیانه داشته، باید آن را به ۲۶میلیارد برساند.»
وی همچنین میافزاید: «متاسفانه باشگاههای ایرانی درآمدزا نیستند و در این شرایط بیشتر هم دچار مشکل میشوند. باید سازوکاری فراهم شود تا حداقل باشگاههایی که اینقدر زیر فشار هستند، از حق پخش مسابقات بهرهمند شوند. درمجموع تنها راهکار برای نرفتن به بحران در این شرایط، تجاری نگاهکردن به ورزش است. از سوی دیگر صرفهجویی باید در دستور کار قرار بگیرد؛ چون دیگر باشگاهها به راحتی نمیتوانند دستمزد مربیان و بازیکنان خارجی را بدهند.»
سعیدی: باید صرفهجویی
در دستور کارمان باشد
کیکاووس سعیدی، خزانهدار کمیته ملی المپیک که شاید از این پس به خاطر سمتی که بر عهده گرفته، بیشتر از سایر افراد تاثیر افزایش نرخ ارز را روی ورزش احساس کند، در اینباره به «شهروند» میگوید: «اولا اینکه امیدواریم این حباب به وجودآمده در قیمت ارز از بین برود و با تدابیر دولت نرخ ارز کنترل شود. با اینکه برخی در اینباره ابراز نگرانی کردهاند اما من معتقدم در حوزه ورزش افزایش نرخ ارز تاثیر جدی نخواهد گذاشت البته ممکن است در بحث اعزامها برخی مسائل تحتالشعاع افزایش هزینهها قرار بگیرد و قیمت تمام شده سفرها را بیشتر از قبل کند اما میتوانیم با برنامهریزی مناسب صرفهجویی را در دستور کار قرار دهیم.»
وی همچنین میافزاید: «از طریق صرفهجویی در سایر هزینهها نگرانی بابت افزایش نرخ ارز حداقل در ورزش وجود نخواهد داشت. درباره استخدام مربیان خارجی در ردههای ملی هم اگر نیاز باشد، هیأت اجرایی کمیته ملی المپیک تصمیمات لازم را میگیرد تا هزینههای اضافی بر دوش فدراسیونها نیفتد.»
راهکار ورزشیها چیست؟
به نظر میرسد افزایش نرخ ارز باید روی تصمیمگیری مدیران ورزش تاثیر بسزایی داشته باشد. بدون شک باید با قدمهای آهستهتر و با دقت بیشتری نسبت به قبل هزینه در باشگاهها و فدراسیونها صورت بگیرد؛ به عنوان مثال مدیران باشگاههای فوتبال که به ندادن دستمزد بازیکنان و مربیان خارجی در موعد مقرر و تحمیل هزینههای سنگین مشهور هستند، باید فیلترهای خود را برای استخدام خارجیها افزایش دهند. همچنین در بحث اردوهای خارجی به نظر میرسد فقط باید موارد خاص را در نظر گرفت و بیشتر اعزامهای داخل جای سفر به آن سوی مرزها را بگیرد.
روزنامه قانون
۱۳۹۶/۱۱/۱۹
در شکاف خودی و غیر خود ی گیر کرد ه ایم و مدام عمیق تر می شود
تمام ارگان هایی که فیلم می سازند نباید پشت تهیه کنندگان پنهان شوند، صادقانه وارد شوند و بگویند بودجه این فیلم ها از کجا تهیه شده است
من خیلی قانونمند پروانه گرفتم وبه دنبال سرمایه گذاررفتم،چرا باید فضاسازی شود ویک اتمسفر مسموم برای فیلم من ایجاد کنند، در حالی که به فیلم های ارگانی خودتان حسابی پروبال می دهید؟
امکانات تبلیغات من مشخص است اما امکانات تبلیغات برخی فیلم ها گویا از بودجه کشور تامین می شود. در این شرایط یک تهیه کننده مستقل چگونه می تواند در اکران با برخی فیلم های دیگر رقابت کند؟
مدیران سینمایی باید سعی کنندیک بار برای همیشه نگاه عادلانه به سینما داشته باشنداما به نظر می رسد که متاسفانه امکانش وجود ندارد
وضعیتی شده که اگرنتوانید به یکی از این آقازادههای ژن خوب و بد وصل شوید،نمی توانید فیلم بسازید و چارهای ندارید
ما دهها بار از بنیاد فارابی خواستیم که بودجه های سینمایی را در ۱۰ سال گذشته اعلام کند.اینکه بودجه ها را به چه کسانی دادید؟ چرا دادید و چقدر دادید؟ این یک مطالبه اولیه است اما اعلام نمی کنند
من براساس نگاه منتقدان عمل نمی کنم که چه چیزی مد شده است و با مد کاری ندارم و با اندیشه خودم کار میکنم.می گویند این نوع فیلمسازی آلامد است اما من فکر می کنم این بحثها مربوط به فشن است، نه فیلمسازی
جشنواره فیلم فجر با همه سراشیب ها و سربالایی هایی که در ۳۵ دوره گذشته از سرگذرانده است همچنان یکی از مهمترین رویدادهای سینمایی کشور است. رویدادی سینمایی که هر چند در سال های اخیر جشنوارههای خودخوانده بسیاری پابرعرصه گذاشته اند اما این جشنواره همچنان مهمترین جشنواره سینمایی کشور است.جشنواره امسال با حضور کارگردانانی از نسل های مختلف ایران همراه بود. در این میان حضور منیژه حکمت با فیلم «جاده قدیم»مورد توجه بسیاری قرار گرفت. منیژه حکمت با نخستین فیلمش «زندان زنان»،در مقام کارگردان چشمها را به خود جلب کرد. او که پیش از کارگردانی با سوابقی چون منشی صحنه، مدیرتولید و تهیه کننده آثار سینمایی سابقهای ۲۰ساله را در کارنامه داشت ، با نخستین فیلمش در مقام کارگردان نوید حضور کارگردان زن تازه نفسی را به سینما می داد که در اولین فیلمش به سراغ موضوعی ممنوعه وناگفته رفته بود؛«زندان زنان».اما بازی تقدیریاانتخاب شخصی بود که با گذشت ۱۸ سال از آن فیلم، منیژه حکمت بعداز«سه زن»بافیلم سومش اکنون در جشنواره فیلم فجر حاضر شده است.از همان ابتدا که قرار گفت و گو با او هماهنگ شد، وی اصرار داشت که ترجیح می دهد به جای فیلم که در سال آتی و در زمان اکران از آن حرف زده خواهد شد، از سینمای ایران و وضعیت و حال و روز این روزهای تولید و سینمای ایران حرف بزنیم.پیشنهادی که با استقبال مواجه شد و آنچه در ادامه می خوانید گفت و گوی «قانون» با کارگردانی است که گفته ها و ناگفتههای بسیار از سینمای ایران در سینه دارد.
خانم حکمت «جاده قدیم»سومین فیلم شماست.اولین فیلم شما «زندان زنان» موج بسیار خوبی در جامعه ایجاد میکند؛فیلمی که در زمان خود ساختارشکنانه به نظر میرسد و کارگردان زن دیگری را به سینما معرفی میکند. بسیاری منتظر بودند در سالهای آتی ببیننداین کارگردان زن تازه با سابقه تهیهکنندگی، چه خواهدکرد.چه اتفاقی افتادکه منیژه حکمت در۲۰سال کار،تازه به فیلم سوم رسیده است؟
وقتی میخواهید درساختارپیچیده فرهنگی، اجتماعی کار کنید،هرسوژه، ناهنجاری ودرامی رادرنظر بگیرید،برایتان تعهد میآورد.کوچکترین تعهد،نسبت به تماشاگرانی است که به شما احترام می گذارند وچندین ساعت از وقتشان را برای شما صرف می کنند.این مسئولیت نمی تواند باری به هرجهت باشد،بنابراین باید درست گام بردارید واین کار سختی است.من قائل به این نیستم که شغلم کارگردانی باشد، اگر دغدغه ام کارگردانی و منوط به جریان سازی در حیطه سینما باشد، نمی توانم هرسال فیلم بسازم؛شاید بعضی دوستان این کار را بلد باشند اما من نمی دانم چطور می شود این کار را انجام داد.باید برای کارم تحقیقات میدانی انجام بدهم، چون چیزی به نام آمار در کشور وجود ندارد و از دل تحقیقات میدانی، آماری را که می خواهم می توانم به دست بیاورم و آن را در دل یک درام سینمایی به کار ببرم واین کار زمان می برد.به همین دلیل است که به طور متناوب کار نمی کنم و به دنبال تحقیقات می روم؛ این زمانبر و سخت است و البته از دوستان زیادی کمک می گیرم. نتیجه تحقیقات را نیزمردم باید ببینند و نظر بدهند.
به تازگی گفت و گویی با اکتای براهنی داشتیم که پخش کننده فیلم اخیر وی نیز شما هستید، او معتقد بود سینمای اجتماعی و روشنفکری در ایران سرکوب می شود. نظر شما در این مورد چیست؟
به طور قطع همینگونه است.ما درجامعهای زندگی میکنیم که سینما،سینمای ایدئولوژیک است. امکانات امنیتی،مالی،اقتصادی و... در همه ابعادش به آن سینمایی تعلق میگیرد که براساس اندیشه تعدادی از مدیران ارشد است؛اگر اندیشهای برای خودت قائل باشی وجهان بینی داشته باشی وهمه این ها محورواساس کارت در راستای ساختن فیلم باشد،آن گاه بخش های بسیاری به وجود میآید که آزارت می دهند وناامیدت میکنند.در این زمانهاست که بخش هایی ناگهان خود را به رخ می کشد که به شعورت به عنوان یک انسان توهین می کند.بعد برای سرپوش گذاشتن بر این توهینها ازکلماتی مانندصلاح دانستن وتعامل کردن استفاده می کنند که من ۴۰ سال است متوجه مفهوم آن نشده ام.روح و جسم ما از رفتارهای ناعادلانه جراحت برداشته است.البته نکته جالب این است که امروز یک بخشی از همان مدیران سینمایی که پی اصلاح ما بودند ، خود روشنفکر شده اند اما بدانند که از سال ۶۰ تاکنون روح و روان و جسم ما را نابود کرده اندو ما هزینه دادیم وباید مسئولیت باراین هزینه ها را که بر دوش ما تحمیل شده است، بپذیرند نه اینکه همیشه مطالبه یک سویه داشته باشند.چون چیزی به نام حافظه تاریخی وجود ندارد و میخواهیم از یاد ببریم، ما باز می بخشیم ؛اماچقدر ببخشیم؟ دیگر چیزی از وجود ما نمانده است.
گفتید که مدیران سعی می کنند عقاید خودشان رابسازند.این موضوع اندیشه سازی را در مدیران سینمایی دولتها،متفاوت دیدید یا به نظرتان در هر دولتی همین مساله وجود داشته است؟
صریح بگویم که غیر ازدوران سیف ا... داد، که به عنوان یک سینماگر که دیدگاه مستقل جدا از اندیشه حاکم ایدئولوژیک داشت،وضعیت همیشه همین بوده است که تلاش مدیران اندیشه سازی برای سینماگران از روی اندیشه های خودشان بوده است. ما همیشه میگفتیم امکانات سینما متعلق به تمام سینماگران است اما آن ها می گفتند هر زمان که فکر ما را ساختید می توانید از امکانات استفاده کنید. این تفکر بسیار خطرناک و بیش از آن بسیار دردناک است.انگار تو را وادار می کنند که باید برگردی به خودت وبا روش ما قبول کنی که در این ساختار کار کنی. براین اساس است که امکانات را تقسیم می کنند.فکر شما چیست؟قانون آن چیست؟ از منظر هر مدیری یک چیز است. من خودم جزو کسانی هستم که نمیخواهم کارمند کسی باشم.
البته در همین رابطه یک بار هم اشاره ای داشتید درباره فیلم هایی که توقیف می شوند و تهیه کنندگان مبلغی را دریافت می کنند و فیلم از روند اکران و نمایش خارج میشود.میشود این طور گفت که وقتی نتوانستند اندیشه سازی را نهادینه کنند ، با پرداخت پول تولید، در واقع اندیشه متفاوت با خود را بایگانی می کنند؟
ببینید، می دانم بهجز آن یک درصدی که همه می دانیم آبشخورشان کجاست، مشکلات اقتصادی چقدر گریبانگیر همه آحاد جامعه است.اما ما به عنوان سینماگر موظفیم یک زمان و یک جایی پایِ اثرمان بایستیم.این نگاه که با یک فیلم هررفتاری کنندوبخواهند با پول سینماگررا تطمیع کنند،دردناک است.فکرمیکنم مامیتوانیم پشت صحنه کار کنیم ولی تطمیع نشویم. سینماگران نباید با پول، اثرشان را دست مدیرانی بدهند که به ابزاری تبدیل و علیه خودشان استفاده شود.مشکلات عدیدهای درفیلمهایم داشتم ولی پایِ همه آنها ایستادم. باید یکبار برای همیشه تکلیفمان را روشن کنیم. نمی توانیم دو گانه رفتار کنیم. نمی توانیم هم با مدیران سینمایی ارتباط نزدیک داشته باشیم وهم چهره اپوزیسیون به خودمان بگیریم؛ این خطری است که سینماگران را تهدید میکند.این وضعیت و این دوران بزنگاه عجیبی برای سینمای ایران است.
زمانی ما سینمایی به نام سینمای نفتی داشتیم وبه فیلم هایی گفته می شد که با پول نفت و بدون چشم انداز گیشه ساخته می شد و فروش آن اهمیتی نداشت.سال ۹۲ گفته شد که سینمای نفتی تمام شده است و پولی نیست که هزینه این فیلم ها شود اما امروز به نظر می رسد به جای آن سینما، سینمای رانتی و ارگانی شکل گرفته است.
ببینید، وقتی مدیران در جلسه ای می گویند سفرهای پهن است، چه باید گفت؟ نخست ما گدا نیستیم که برایمان سفره پهن کنند، دوم اینکهاین پول ها را با عرق جبین به دست نیاوردهاند بلکه پول بیت المال بوده و دست عده ای بلوکه شده است. من این تناقضات را نمی فهمم. باید خوشحال باشیم که تعدادی فیلم برای سینمای ایران ساختید؟ یک عده از بچه های سینما راکه گرسنه بودند، سرِ سفره هایتان نشاندید؟این تفکرارتجاعی است و بازخورد خواهد داشت. تمام ارگان هایی که فیلم می سازند نباید پشت تهیه کنندگان پنهان شوند، صادقانه وارد شوند و بگویند بودجه این فیلم ها از کجا تهیه شده است.این بودجههااز بیتالمالو متعلق به مردمی است که با این فقر و شرایط اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند.اینک به آن ها می گویم صادق باشید؛ در گفتار اجتماعی صادق باشید، چنانچه صادق نباشیم چوبش را می خوریم.در دنیای اخبارواطلاعات امروز، مردم متوجه میشوند. پس صادقانه بگویند که این بودجهها از کجا تامین شده، به چه کسانی داده و چرا داده می شود. تمام ارگانها یا آقازاده هایی که پول گذاشتند، باید این مسائل را روشن کنند. ما می توانیم زیر پوسته ها خودمان را مخفی کنیم اما سرانجام روشن می شود؛ این در ساخت است و در اکران نیز همین بلا به گونهای دیگر تکرار میشود.من امروزکه در مقابل شما نشسته ام ،وحشت اکران دارم. با فرموده ها و تلفن های عجیب و غریب امکان اکران را نداریم. با توجه به فیلمهای ارگانی نمی دانم چه می توانم بکنم.من با سرمایه شخصی فیلم ساختم و کسی کمکم نکرد، نه تنها کمک نکردند بلکه مدیر اسبق وزارت ارشاد که امروز قائم مقام فارابی است، بازدارنده بود و حول فیلم من فضایی مسموم ایجاد کرد.من خیلی قانونمند پروانه گرفتم وبه دنبال سرمایه گذاررفتم،چرا باید فضاسازی شود ویک اتمسفر مسموم برای فیلم من ایجاد کنند، در حالی که به فیلم های ارگانی خودتان حسابی پروبال می دهید؟این نگاه ناعادلانه دودش در چشم همین مسئولان خواهد رفت.
به موضوع اکران اشاره کردید. کاش بیشتر به مافیای اکران بپردازیم. ببینید سالهاست که تعدادی تهیه کننده وکارگردان هستند که هر زمان فیلمی داشته باشند اکران نوروز را به دست می آورند. انگار که برنامه اکران های خوب سینما در اختیار گروه خاصی است. می شود این موضوع را پذیرفت یا باید آن را توهم توطئه دانست؟
اینها یک گروه هستند. اکران نوروز، اکران عید فطر و اول پاییز متعلق به آنان است.آن پشت ها اتفاقات دیگری در جریان است. شرایط دردناک است و ناگوار اینکه همه این اتفاقات پشت نقابی از دموکراسی در حال رخ دادن است.خارج از اکران نیز مسائل دیگری وجوددارد.امکانات تبلیغات من مشخص است اما امکانات تبلیغات برخی فیلم ها گویا از بودجه کشور تامین می شود. در این شرایط یک تهیه کننده مستقل چگونه می تواند در اکران با برخی فیلم های دیگر رقابت کند؟ این خود باعث می شود که سینمادارها نیز با توجه به شرایط سختی که دارند، تمایل داشته باشند سالن هایشان را در اختیار فیلم هایی با بودجه نامحدود قرار دهند.ریشه این تفکر و استفاده گسترده از رانت نیز سبب میشود که برخی مدیران دولتی و ارگان های دولتی فکر کنند میتوانند بعضی فیلمسازان را روی صندلی های بزرگ سینما بنشاننداما اشتباه می کنند؛ آن صندلی ها متعلق به آقای بیضایی ، کیارستمی، تقوایی و امثال این بزرگان است. تلاش می کنند اما تلاش بیهوده است؛چرا که تاریخ در آینده چیز دیگری درباره آنان خواهد گفت.مدیران سینمایی باید سعی کنندیک بار برای همیشه نگاه عادلانه به سینما داشته باشنداما به نظر می رسد که متاسفانه امکانش وجود ندارد. ما در شکاف عمیقی بین خودی و غیرخودی گیر کرده ایم که روز به روز نیز عمیق تر می شود.نتیجه اینکه یک حداقلی در سینما هستند که بیشترامکانات اقتصادی و اجتماعی برای آنان است و یک اکثریتی نیز بدون هیچ امکاناتی وجود دارد.
از سینمای نفتی دریک دهه گذشته بسیار گفته شد اماحالا با نوع جدیدی از تهیه کنندگی در سینما مواجه هستیم که چندان از آن صحبت نشده است و زمزمه هایی از آن شنیده میشود؛ آن مساله پولشویی و خرید اعتبار از طریق سینما و تهیهکنندگی است.
این ترفندی برای اقناع افکارعمومی است.به عنوان متهم، پشت هنر پنهان می شوند و این هوشمندی اهالی سینما را می رساند که می روند با دستمزدهای عجیب و غریب با اینها کار می کنند.در واقع با مشکلات اقتصادی عدیده، گروهی پشت یک نقاب پنهان می شوند. سینما در ایران هنر و صنعت ریشه داری است و ما مردمی داریم که اهالی سینما را دوست دارند و کجا برای پنهان شدن و وجهه خریدن بهتر از سینما می تواند باشد؟ من از سال ۵۹ درسینما کار می کنم وحالا اسم هایی می شنوم که نمی شناسم. اینها از کجا آمده اند؟ ما ۸۰ تهیه کننده بودیم و بهیکباره ۶۰۰تهیهکننده شدیم.
خانم حکمت خود شما عضوی از انجمن و صنف تهیه کنندگان هستید. ساز و کار تهیه کنندگی در سینما چیست؟ خود شما و صنف شما باید به این پرسش پاسخ بدهد.
نمی دانم. در واقع هیچ کس نمی داند. یک عده از ترس، یک عده نیز با تطمیع و خلاصه به شکل های مختلف کار کرده و با پول های بادآورده ، خودشان را موجه می کنند.
در هیچ صنعت سینمایی در جهان نمی شود که پول ببریم و فیلم بسازیم؛ از ما سوال می کنند این پول از کجا آمده است؟صنف تهیه کنندگان همواره مورد پرسش است و باید برای پولی که وارد می شود، توضیح بدهد.حتی تهیه کنندگان باید پاسخگوی حامیان مالی خود باشند.فرقی نمی کند آن حامی مالی شرکت ، شخص یا بانک است. حال شما میگوییدهیچ سازوکاری برای شناسایی منبع این پول ها وجود ندارد؟
شما ساختار اقتصادی کشور را ببینید.۱۰۰میلیارد تومان دزدیده و دو ساعته از کشور خارج میشود؛ کدام پرونده مشخص شد؟ مساله دکل نفتی مشخص شد؟ مجموعهای، پشت این مسائل بوده و هیچوقت برای مردم مشخص نشده است. مگر دزدی های بزرگ مشخص شد؟
بحث ما سینماست که انجمن های صنفی متعددی دارد.تهیه کنندگان نیز انجمن و نهادهای خود را دارند.
به نظر من انجمن صنفی نیز نمی تواند کار خاصی انجام بدهد.براساس زدوبندهای خودش کار می کند. درکل همهچیز معیوب بوده و همه اینها زنجیروار به یکدیگر مرتبطهستند و دردناک این است که سال های سال با داشتن و نداشتن سعی کردیم برای مردم موجه باشیم.
در جشنواره امسال فیلمها از مراکز مختلفی بازبینی می شدند. چگونه از مجلس تا قوه قضاییه که البته گفتند دخالتی نمی کنند،فیلم ها را دیدند؟چرا یک بار در رابطه با پولهایی که وارد سینما می شود، پرسشی اتفاق نیفتاده است؟
در حرفه ما همه به خودشان اجازه می دهند که ورود کنند. حداقل کسانی که با هماهنگی ورود کنند، کمتر ما را آزار می دهند تا کسانی که از ناکجا آباد می آیند و جریانسازی میکنند.همه درباره ما قضاوت کرده اند اما ما به عنوان سینماگر اجازه نداریم قضاوت کنیم. ما حق نداریم دغدغه های اجتماعی را نشان دهیم؛ چرا که به سیاهنمایی تعبیر می شود. همیشه این اجازه را به خودشان دادند که ورود کنند، محبوب شوند، به شهرت برسند و بعد خودشان سینماگر شوند؛ بعد از اینکه سینماگر شدند، تبدیل میشوند به اوپوزیسیون.
در واقع کسانی که یک زمان فیلم ها را سانسور می کردند، امروز خود در نقش اوپوزیسیون هستند؟
حتی بدتر از این نیز وجود دارد. اینکه صنفیها در جایگاه ممیزی مینشینند. از صنف به شورای پروانه ساخت و پروانه نمایش می روند و اهالی سینما به سانسورچی یکدیگرتبدیل میشوند. این بحث های مهمی است که رسانه باید به دنبالشان برود. این اتفاقی بسیار خطرناک برای یک جریان فرهنگی است. من دو سال است به دنبال فیلمنامه آقای ژوله هستم و نمی دانم چرا پروانه نمی دهند.سابقه و نگرش ما که مشخص است. این آقایان باید به فیلم های ما مجوز بدهند، برای اینکه به رزومه خودشان اضافه کنند. چه کسی گفته فیلمساز باید خواهش و التماس کند؟ ما همیشه باید مراقب باشیم چه حرفی می زنیم و چه کاری می کنیم. بعد از ۴۰ سال کافی است. ما دیگر چیزی نداریم.
کار کردن در حوزه سینمای اجتماعی سادهتر شده است؟
اگر راحت تر شده بود که این فضای مسموم را برای فیلم من به وجود نمی آوردند.
بسیاری معتقدند و حتی گفته می شود که یک بخشی از سینمای اجتماعی حتی اگر سیاهنمایی کند، می تواند کار کند و یک بخش دیگر نمی تواند. آیا این حرف درست است؟
اگردرچارچوب مدیران باشد، هیچ مشکلی نیست وامکانات نیز دراختیارتان می گذارندوبعد بازی اوپوزیسیون راه می اندازند.مقصر ساختار قدرت فرهنگی است که همکاران ما این رفتارها را می کنند. یک عده انگشت شمار سالهای سال است که تصمیم می گیرند و هر بلایی میخواهند سر ما می آورند و براساس منافعشان بلبشو به راه انداختند.
آیا وضعیت در دولت تدبیر و امید نسبت به دورههای قبل تفاوتی کرده است؟
شما به عنوان یک بیننده که رصد می کنید به من بگویید چه اتفاقی افتاده است؟
من این روزها از اهالی سینما گاه می شنوم که حذف و سانسور هدفمند تر شده است.
فشار همچنان وجود دارد اما هدفمندتر است. دو، سه مورد سانسور به من خورده که بسیار دردناک است. مشکل ذهنی مسئولان کمیته پروانه نمایش را که من نباید حل کنم. اینها یا در این جامعه زندگی می کنند یا نمی کنند. اگر در این جامعه زندگی میکنند، خودشان فرزند دارند و میدانند در بستر این جامعه چه می گذرد اما آنها امکانات ویژه خودشان را می خواهند. برای همه فیلمهای من این اتفاق افتاده است. فیلم «سه زن» یک سال و نیم توقیف شد و کار به یورش لباس شخصی ها کشید.
برای مجوز ساخت «جاده قدیم» زمان بسیاری منتظر ماندید ؟
من مشکلی نداشتم، فقط از من تعهد گرفتند و من هم دادم چون کار خودم را می کنم.
تهیه کننده فیلم که خود شما بودید،به موضوع فشار به سرمایه گذاران اشاره کردید. با فشارهای ایجاد شده همچنان سرمایه گذاران ادامه دادند؟
یکی از سرمایه گذاران ایستاد و دیگری با فشارهایی که از سوی آقای حیدریان وارد شد بعد از فیلمبرداری با توهینآمیزترین شکل ممکن شراکتش را از ۵۰ به ۲۰درصد رساند.
اتفاقی که به تازگی در سینمای ایران افتاده، حضور کارگردانان جوانی است که سینما را بلد هستند اما به جاهای خاصی وصل هستندیا با تهیهکنندگان و سرمایه گذاران خاصی کار می کنند.
جوانانی که اکنون وارد سینما می شوند، چاره ای ندارند.من فکر می کنم حتی پیش وجدان خودشان راحت نیستند.اما وضعیتی شده که اگرنتوانید به یکی از این آقازادههای ژن خوب و بد وصل شوید،نمی توانید فیلم بسازید و چارهای ندارید.بچه ها از این طریق وارد می شوند که فیلمشان را بسازند. من یک کارگردان و تهیه کننده با ۳۰سال سابقه در بودجه فیلم خودم دچار بحران شده ام. بچه ها مجبورند به کسانی نزدیک شوند که گاه مثل موریانه بدنه فرهنگی را می خورند. من با این شرایط به جوانانی که وارد سینما میشوند، حق می دهم.
ببیند خانم حکمت من همچنان با ورود پولهای عجیب و غریب به سینما مشکل دارم. شما اگر بخواهید مجوز نجاری بگیرید، صنف نجاری میگوید باید این سابقه را داشته باشید.هر شخصی بخواهد وارد هر صنفی شود، یک گذشته و پیشینهای دارد.حتی در گذشته برای کارگردانی در سینما نیز باید در در چارچوبی پیش می رفتید؛ بعد به این راحتی شخصی وارد می شود و تهیه کنندگی فیلم انجام میدهد؟ نهادهای نظارتی و پرسشی که این پول از کجا رسیده به جای خود، آیا صنف نباید از خود دفاع کند؟
توجه کنید که ابزارسینما راحت شده است.آیا فیلمسازی نیز راحت است؟ ابزار راحت را میبینند و فکر می کنند فیلمسازی نیز کار راحتی است. اگر بیایید در بدنه و ساختار حرفهای، خطرناک است؛ به همین دلیل بچه های جوان ما باید بدانند که ابزار ما سینما را راحت کرده اما فیلمسازی راحت نیست.این فیلمسازی راحت نیست، فارغ از ابزار بخش تهیه کننده نیز وجوددارد. اینکه پولی باشد و کار انجام شود ، حاشیه های خود را دارد.
سینما همیشه تفکری داشته اما چون تهیهکننده پول آوردهاست، می خواهد تفکر خودش را در فیلم بیاورد.
اینها دلال هستند. تهیه کنندگان حرفه ای در سینمای ایران در بهترین حالت ۶۰-۵۰ نفر بیشتر نیستند. این دلالها با پول هایشان می آیند و در همه بخش ها تاثیرگذارند.
هزینه فیلمسازی با ورود این تهیه کنندگان تا چه اندازه بالا رفته است؟
حضور تهیه کنندگان علاقه مند به سوپراستارها ، هزینه فیلمسازی را بالا بردهاست؛ چرا که پول بادآورده دارند. با این شرایط کار کردن سخت و سخت تر شده چون ساختار بیمار شده است.
وزارت ارشاد دولت آقای روحانی را چگونه می بینید؟
یک زمانی آدم حرف می زند که گوش شنوا وجود داشته باشد، اگر نباشد می شود غر. منهم آدم غرزنی نیستم.ما به شکل های مختلف دغدغه های اجتماعی مان را بیان کردیم.من شنیدم گفته اند اگر مصاحبه ای کنید که بعضی مدیران فرهنگی خوششان نیاید، میگویند:«این را باید بنشانیم سرجایش».با این رفتارهای ناعادلانه شما، بلایی سر این جامعه می آید که نه نامی می ماند و نه نشانی.
بعد ازمصاحبه بسیار تندی که داشتید و گفتید از رای دادن پشیمانم،حرفهایی گفته شد که خانم حکمت انتظاراتی داشته که چون برآورده نشده، چنین صحبتهایی کردهاست.
بگذارید بگویند.من صریح صحبت می کنم و آن ها نیز به همین صراحت جواب دهند. زمانی که آقای روحانی انتخاب شد، جزو اولین کسانی بودم که حمایت کردم.من اگر راحت حرف می زنم و پز روشنفکری ندارم،دوست دارم به صراحت جواب بشنوم.چرا پنهان میکنید؟هر نوع توقعی را که من داشتم بهطورصریح اعلام کنید.اینکه با این دیالوگ ها، مدیران دولتی بحث دیالوگ و گفتمان را به سمت فضای آلوده می برند، دردناک است.
یک سری کارگردان و تهیه کننده به سینما وارد شده اند و می خواهند لقب جریان ساز را بگیرند. یک سری کارگردان و تهیه کننده که در شرایط سخت جریان سازی کرده اند، در حال خارج شدن هستند؛من اسم این را می گذارم جریان سازی بدلی. چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟
این از ابتدای انقلاب تا کنون بوده است. با تمام بودجه و امکانات چه کسی را برابر کیارستمی و بیضایی بگذاریم؟
و چگونه می شود در سینمایی که به گفته شما ۶۰۰تهیهکننده وجود دارند،امثال تقوایی و مهرجویی، تهیه کننده پیدا نمی کنند؟
نباید داشته باشند چون بودجه ای که متعلق به تمامی اهل سینماست، در اختیار چند پروژه قرار می گیرد. نگاههای ایدئولوژیک فرهنگی این است که می گویند فیلمساز بسازیم!
یک زمانی فیلم ساخته می شد، به ارشاد میرفت و سانسور می شد اما امروز کارگردان خودش را سانسور می کند.
بله، این مساله نهادینه و تبدیل به فرهنگ میشود؛ به خصوص در اقتصاد پنهان سینما. یک مجموعهای از تمام این حسهاست که فیلمساز تصمیم می گیرد مراقبت کند. من خودم این کار را نمی کنم.
این را که فیلم های نیمه مستند،درکنارسینمای داستانی در جشنواره قضاوت می شوند و جایزه نیز می گیرند، چگونهباید دید؟
همه چیز ما مخدوش است.
سینماگران نیز از این حریم دفاع نکردند.
همه چیزمثل بقیه کارهای این مملکت بر محور اقتصاد و پول می چرخد.می گویند بار خودمان را ببندیم و این فرهنگی شده که در بخش زیادی از سینماگران رخنه کردهاست. تهی شدن فرهنگی به معنای نابودی است.
مدتهاپیش گفتید مطبوعات به دنبال ماجراهای پشت پرده سینما بروند، در مورد تهیهکنندگان نیز همین پاسخ را دادید.اما باید پذیرفت که تهیه کنندگان خودشان هم در صورت لزوم یکدیگر را کاور می کنند.
وقتی می گویند «ما رامی زنند»، شما مجبورید احتیاط کنید. همه چیز را از یکدیگر پنهان میکنند.صنف، خودش یک وزارت ارشاد دیگر است.صنف به معنی کار تشکیلاتی برای بهبود شرایط اعضای خودش باید عمل کند. برای مثال ما دهها بار از بنیاد فارابی خواستیم که بودجه های سینمایی را در ۱۰ سال گذشته اعلام کند.اینکه بودجه ها را به چه کسانی دادید؟ چرا دادید و چقدر دادید؟ این یک مطالبه اولیه است اما اعلام نمی کنند.
مدام می شنویم که تعداد مخاطبان سینما کاهش یافته است.اگر تعداد مخاطبان کاهش پیدا کرده است، پس این همه فیلم با چه بودجه ای ساخته می شود؟ چگونه فیلم هایی با بودجه چند ۱۰میلیاردی درنهایت می توانند امیدوار به گیشه چند میلیاردی باشند.
اینها را نمی دانم و سوال جدیای نیز هست. شما مساله را دنبال کنید،همان گونه که شما نمی دانید ما هم که در صنف و این ساختار هستیم، نمی فهمیم. اینکه به عنوان مثال چرا بنیاد فارابی با بودجه های کلان فیلم می سازد و بعد این فیلم ها را در کمد نگهداری میکند.
فیلم خودتان را چگونهمی بینید؟بعد از سال ها با فیلمی دیگر در جشنواره فیلم فجر هستید. چقدر به آن امید دارید؟
«جاده قدیم»جدا از جهان بینی واندیشه من نیست.من براساس نگاه منتقدان عمل نمی کنم که چه چیزی مد شده است و با مد کاری ندارم و با اندیشه خودم کار میکنم.می گویند این نوع فیلمسازی آلامد است اما من فکر میکنم این بحثها مربوط به فشن است، نه فیلمسازی.در مورد این فیلم نیز تصور می کنم با تماشاگر ارتباط خوبی برقرار می کند. چاره ای غیر از امیدواری نداریم اما در یک شرایط برابر وعادلانه بدون حضور پررنگ ارگان ها در یک رقابت برابر معلوم می شود چه کرده ایم.
«زندان زنان» اولین فیلم شما با یک موضوع تازه گیشه را به دست آورد و در آن با فضای زندان زنان آشنا می شویم؛ فیلمی که متعلق به خودتان بود.«جاده قدیم» نیز درهمان راستا پیش میرود؟
من آن ساختار کلاسیک را همیشه حفظ و قصهام را در فضای رئال تعریف می کنم. این فیلم نیز همان ساختارکلاسیک را دارد.فیلم مخلوطی از کار بچههای حرفه ای برای بارور کردن اندیشه کارگردان است.به باور من این فیلم قصه قوی تری دارد.
با توجه به صحبتهایتان آیا می شود پیشبینی کرد که منتظر برخورد با فیلمتان هستید؟
این ساختار آنقدر پیچده است که بلدش نیستم. حالا مثل آدم هایی هستیم که چشم بند دارند و نمیدانیم کجا می رویم.
روزنامه کیهان ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
دولت چرا اصرار دارد اولویت مشکلات اقتصادی را انکار کند
گفتوگوهای اخیر رئیسجمهور نه تنها پاسخ قانعکنندهای به مسائل مورد نظر منتقدین نداشته، بلکه نتوانسته گروه حامیان سرسخت و حتی گروه حامیان بیمنطق وی را هم مجاب کند!
اما چه اتفاقی افتاده که سخنان رئیسجمهور هیچ کس را همراه نمیکند!؟
برای این پدیده علل مختلفی میتوان در نظر گرفت از ناکارآمدیها تا بیبرنامگیها، از تکرار هزار باره بایدها تا فعلهای مجهولی که معلوم نیست چه وقت و چه کسی فاعل آن میشود!
این موضوعات آنقدر در گفتوگوهای روحانی پررنگ است که برخی معتقدند اگر بایدها و افعال مجهول از سخنرانی رئیسجمهور حذف شود، وی دیگر حرفی برای گفتن نخواهد داشت!
اما به نظر میرسد اصلیترین علت عدم اقبال به سخنان رئیسجمهور و بیاثر بودن این سخنان در جامعه یک چیز است و آن اصرار روحانی بر انکار بدیهیات!
واقعیت این است که وقتی شخص دوم مملکت با دنیایی از اختیارات بیحد و حصر وعده مصاحبه و گفتوگو میدهد، وقتی کسیکه همه استاندارها و وزرا زیر نظر او هستند قول سخن گفتن با مردم را میدهد، وقتی کسی که منطقا باید از همه مشکلات مناطق دور و نزدیک کشور مطلع باشد و بودجه هنگفت کشور زیر دست اوست خبر از سخن گفتن میدهد، در مردم امید ایجاد میشود. مردم منتظر میشوند که حتما حرف مهمی است و حتما خبر جدیدی در راه است.
حالا اگر خبر تازهای هم نباشد، لااقل همراهی و همدلی جانانهای در کار است.
اما سخنان روحانی به خصوص در ایام اخیر آب سردی بر همه این انتظارات اولیه و برحق است! چرا؟
علت را همانطور که ذکر شد، باید در انکار حقایق دید. وقتی رئیسجمهور حاضر نیست حتی در لفظ بپذیرد که مشکل اصلی مردم، معضلات اقتصادی است، چرا باید امیدی به همگرایی با سخنانش به وجود بیاید!؟
در روزها و هفتههای اخیر، نظرسنجیها پویشهای معتبر و علمی متعددی در صدد کشف اصلیترین مطالبات مردم بوده است. نقطه مشترک همه این نظرسنجیها چیزی جز این نبوده که مشکل اصلی و مطالبه محوری مردم، حل مشکلات معیشتی و اقتصادی است.
اصرار رئیسجمهور به انکار این موضوع بدهی، هیچ ثمری جز کاهش محبوبیت و سلب اعتماد از او ندارد.
مردم با همه وجود خود سختیها را لمس میکنند. میبینند که کالاها روز به روز گران میشود اما رئیسجمهور در چشم آنها نگاه میکند و از تورم ۸ درصدی برایشان حرف میزند!
میبینند که دلار ۴۸۰۰ تومان شده و تاثیر مخرب و ویرانگرش را بر همه چیز گذاشته اما با رئیسجمهوری مواجهند که به جای حل مشکل، موعظه میکند که وارد این بازار پرریسک نشوید! یعنی مردم منتظر این توصیه بودند!؟ یعنی این توصیه بازار را آرام میکند!؟ پس چرا تنها یک روز بعد از سخنان رئیسجمهور، دلار ۱۱۰ تومان گرانتر شد!؟
مردم میبینند که آسیبهای اجتماعی ناشی از معضلات اقتصادی، بیشتر و بیشتر شده ولی با رئیسجمهوری مواجه هستند که از اساس توپ را به زمین دیگران شوت میکند!
اصرار میکند که مشکل مردم تنها اقتصادی نیست! گرچه میتوان هزار مشکل برای مردم فهرست کرد اما معنی حرف رئیسجمهور و گلایه منتقدان (که البته گلایه زنجیرهایها هم شده) ضریب دادن و اولویت دادن به موضوعات است!
سخنان رئیسجمهور مثل آن است که مصدوم تصادفی روی تخت بیمارستان و زیر دست پزشک باشد، شاهرگ اصلی او در حال خونریزی شدید است اما آقای دکتر دنبال دررفتگی انگشت کوچک پای بیمار باشد!
اینکه کسی بیکاری حدود شش میلیون نفر (به استناد گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی ) را نادیده بگیرد و هنوز شعار کنسرت بدهد معنایی جز این دارد!؟
اینکه کسی انکار کند که هزاران کارخانه و کارگاه تعطیل در کشور در دوره او به وجود آمده، معنایی جز این دارد!؟
اینکه آشفتهبازار واردات قاچاق و واردات سرسامآور و بیرویه انکار شود، معنایی جز این دارد!؟
همین چند روز قبل بود که ایسپا در نظرسنجی به آمار جالبی رسید.
این نظرسنجی میگوید: «۸۰ درصد از مردم «مشکلات اقتصادی» را مهمترین دلایل نارضایتی از شرایط فعلی میدانند و تنها ۲ درصد از شرکتکنندگان در نظرسنجی، پیگیر رفع حصر هستند!
همچنین ۶۹ درصد از مشارکتکنندگان در نظرسنجی بهبود وضعیت اقتصادی و فضای کسب و کار را خواسته اصلی شرکتکنندگان در تجمعات اخیر اعلام کردند.»
این نظرسنجی که توسط موسسهای همسو با دولت صورت گرفته، راه را بر ادعاهای بیاساس و فرافکنیها نمیبندد!؟ آیا مطالبات مردم و مرجع آنها مشخص نیست!؟
پیش از این هم نظرسنجی دو مرکز معتبر آمریکایی حکایت مشابهی را روایت کرده بود.
آن نظرسنجی هم نشان میداد که بیش از ۸۰ درصد مطالبات مردم، اقتصادی و مستقیما متوجه دولت است.
با این حال دکتر روحانی خونسرد و بیتوجه به دادههای علمی منکر محوریت داشتن مشکلات اقتصادی میشود!
به نظر میرسد رئیسجمهور باید مشاورانش را عوض کند و پنجرههای کاخ ریاست جمهوری را برای شنیدن اعتراض و مطالبات مردم باز کند.
اما تجربه نشان داده که این اتفاق هرگز نخواهد افتاد و روحانی درددل مردم را نخواهد شنید!
رئیسجمهور به اولویت مشکلات اقتصادی اقرار نخواهد کرد به یک دلیل ساده و آن اینکه با این کار انگشت اتهام متوجه خود او خواهد شد!
تا امروز دولت هنوز از سفره دولت قبل میخورد و مشکلات را به آنها حواله میدهد، اما به محض پذیرفتن اینکه مشکل مردم اقتصادی است، با این پرسش مواجه میشوند که پس در این ۴ سال چه میکردید!؟
اکنون دیگر قصههایی مثل اتوبوس و دره و... که افرادی مثل جهانگیری میگفتند نه تنها خریدار ندارد که نفرت مردم را از دولتمردان مدعی و بیعمل برانگیخته خواهد کرد.
اکنون ادعاهایی مبنی بر استمرار بحران خارجی و... مسموع نیست، زیرا دولت یازدهم با در اختیار داشتن بینظیرترین فرصت تاریخی بعد از انقلاب، همه دستاوردهای کشور را به میز مذاکره برد و هیچ مانعی در برابرش وجود نداشت.
اینکه دولت دست خالی از آنهمه مذاکره برگشته، امر دیگری است ولی نمیتوان انکار کرد که فرصت بینظیری در اختیار داشت.
در شرایطی که رئیس کمیسیون تلفیق صریحا مینویسد: «دولت حتی حال ندارد یک لایحه بودجه با سرفصلهای منقح به مجلس بدهد»! میزان اهتمام دولت به امور اقتصادی معلوم است!
در شرایطی که دولت با انحراف ۸۰ درصدی از اجرای بودجه، عملا پروژه «بودجه میلی» را رقم زده و برای سال بعد هم به دنبال همین روند بود، انتظار اینکه رئیسجمهور بپذیرد معضل اصلی و اولویت محوری مردم اقتصاد است، انتظار بیموردی است.
اگر همین امروز انتخاباتی بود و رئیسجمهور ناچار بود مثل دو ماه اول سال جاری به سفر برود، خودش حتما میدیدید که باز هم از «دیوار کشیدن در پیادهروها» سخن خواهد گفت! چرا!؟ چون در دولت او دیواری برای خانه مردم کشیده نشده که رئیسجمهور بخواهد درباره آن حرفی بزند!
ساکنان مسکن مهر با توهینهای رئیسجمهور و وزیر راه مواجه میشوند و منازلشان قوطی و مزخرف نامیده میشود اما رئیسجمهور آدرس تنها و تنها یک واحد ساخته شده در دولت خودش را نمیدهد! چرا!؟ چون چیزی جز مسکن مهر وجود ندارد!
در چنین شرایطی باید پذیرفت که رئیسجمهور قبول کند که مشکل میلیونها نفر مسکن است!؟ اینکه آغاز قبول تقصیر است و طبیعتا از ساحت رئیسجمهور به دور است!
دولتی که در مدیریت یک برف ساده و معمولی کارش به تعطیلی پایتخت و بسته شدن راههای ارتباطیاش میکشد، حق دارد بگوید مشکل مردم اقتصادی نیست، حق دارد گرانی دلار را انکار کند، حق دارد به جای جواب، پرسش اقتصادی را غلط بداند!
روزنامه وطن امروز ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
معجزه ابوقریب
بهرام توکلی با «تنگه ابوقریب» همه را حیرتزده کرده است
عبور از تنگههای سخت سینمایی
آصف سعادتی: بهرام توکلی، کارگردان جوان و جویای تجربه سینمای ایران که با «برف سرخ»، «پابرهنه در بهشت»، «پرسه در مه»، «اینجا بدون من»، «آسمان زرد کم عمق» و «من دیه گو مارادونا نیستم» در سینمای ایران مطرح شد، امسال جشنواره فیلم فجر را با فیلم متفاوتش یعنی «تنگه ابوقریب» حیرتزده کرده است. او در ابوقریب با یک ساختار رئال میخواهد مخاطبان نسل سوم و چهارم انقلاب را که از چیستی و چگونگی جنگ سوال دارند به بهترین شکل و از نزدیک با مفهوم دفاعمقدس آشنا کند. روی «دفاع» بودن جنگ هم تکیه دارد و از حیث واقعیت نیز در دل یک عملیات یک روزه به شکل کاملا ملموسی مخاطبان را با خودش تا نزدیکترین نمای ممکن از صحنههای نبرد پیش میبرد. فیلم به معنای واقعی کلمه تجربه جدیدی در سینمای دفاعمقدس به شمار میرود. از فیلمبرداری صحنههای فیلم که به بهترین حالت خود در راستای فضای مدِنظر نویسنده و کارگردان قرار دارد، نمیتوان گذشت. همان طور که گفته شد فیلم میخواهد حقیقت و واقعیت جنگ را به جوان امروزی جویای حقیقت نشان دهد و این مساله بدون اتخاذ این دکوپاژهای دقیق و سینمایی ابتر میماند. همین یک دلیل کافی است تا بدانید تنگه ابوقریب را حتما باید بر پرده سینما دید تا بتوان نتیجه تلاش دستاندرکاران فیلم و بویژه استاد حمید خضوعی ابیانه را به درستی و کامل دریافت کرد. از طرفی جلوههای ویژه میدانی و بصری فیلم نیز در اوج خودش قرار دارد و بدون شک مخاطب ایرانی را با حسی غرورانگیز از تواناییهای فنی ملی مواجه میکند که از لحاظ تکنیک میتواند پابهپای سینمای دنیا پیش برود و از این حیث باید به محسن روزبهانی و تیمش دست مریزاد گفت. نکته قابل توجه سکانس پلانهای طولانی و متعدد فیلم است که هر سینماگری میداند این ویژگی بویژه در سینمای جنگی چقدر سخت حاصل میشود و از آن باید به عنوان تحولی بزرگ در سینمای جنگ یاد کرد. این سکانس پلانهایی که در برخی صحنهها به ۵ دقیقه هم میرسد کار را برای همه عناصر پشت صحنه از جلوههای ویژه گرفته تا طراح صحنه و چهرهپرداز، بسیار سخت و نفسگیر میکند اما جمع حرفهایها در این فیلم جمع است. وقتی تهیهکننده فیلم خودش استاد چهرهپردازی باشد، دیگر انتظارات از این کار را بالا میبرد. بدون شک یکی از نقاط قوت فیلم چهرهپردازی منحصر به فرد آن است. در برخی صحنهها یک بازیگر تا ۴- ۳ مرتبه تغییر گریم پیدا میکند که به طبیعیترین حالت ممکن، انجام شده است. بازیگران فیلم هم واقعا خوش درخشیدند. حمیدرضا آذرنگ که خود را بارها به عنوان بازیگری توانا به اثبات رسانده بود و سابقه همکاری با توکلی را در فیلم آسمان زرد کم عمق نیز داشت، در تنگه ابوقریب هم هنر و تواناییاش را به رخ مخاطب میکشد. از طرف دیگر بازی متفاوت و بسیار خوب جواد عزتی است. عزتی پس از نقش جدی و متفاوتش در ماجرای نیمروز، اینجا نیز بخوبی از ایفای نقش خود بر میآید و نشان میدهد غیر از عرصه طنز، در این بخش نیز بازیگر توانایی است. با این اوصاف خود را به عنوان یکی از مدعیان اصلی سیمرغ جشنواره امسال مطرح میکند. یکی از نقاط قوت فیلم تنگه ابوقریب سر و ته داشتن آن است. فیلم یک افتتاحیه و آغاز جذاب و گیرا دارد. روایتش در طول داستان را با ریتمی مناسب جلو میبرد و در انتها پایانبندی فوقالعادهای دارد. اساسا این پایانبندی یک فیلم است که میتواند مخاطب را در تصمیمگیری و جمعبندیاش از فیلم کمک کند و «تنگه ابوقریب» این خصوصیت را به بهترین شکل داراست. با این تفاسیر بهرام توکلی که خودش در بسیاری از شؤون فیلم از بازیگردانی تا دکوپاژ و میزانسن دخیل بوده را باید در صف اول مدعیان تصاحب سیمرغ بهترین کارگردانی قرار داد و با جمعبندیای که از فیلم برمیآید، تنگه ابوقریب به تهیهکنندگی سعید ملکان میتواند سودای سیمرغ بهترین فیلم جشنواره فجر را در سر بپروراند.
روزنامه آرمان امروز ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
از خودمان شروع کنیم تا مردم باورکنند
آیتا... سیدحسن خمینی در مراسم تجدید پیمان وزیر ارشاد، معاونان و جمعی از اهالی فرهنگ، هنرورسانه با آرمانهای امام خمینی با تأکید بر اینکه با رفتارتان آموزش دهید و حرف بزنید، تصریح کرد: باید مردم را به سمت خوب شدن ببریم؛ نه اینکه برای آنها تعریفهایی از خوب بودن داشته باشیم. راهش این است که این فضا را از خودمان شروع کنیم تا کلاممان تاثیری در روح و جان افراد داشته باشد. آیتا... سید حسن خمینی گفت: امروز چنانکه مرسوم است به نوعی همه از وضعیت فرهنگی جامعه گلایه داریم. طبیعی هم هست؛ انسان همواره نباید به وضع موجود خودش راضی باشد. ولی بعضی وقتها این نارضایتی پررنگتر و بعضی وقتها کمرنگتر است. یادگار امام تاکید کرد: البته به این معنا نیست که کارهای فرهنگی کم انجام دادهایم؛ یا اگر میگوییم در بخشهایی نارضایتی داریم به این معنا نیست که نارضایتی در همه حوزهها وجود دارد. باید اذعان کرد که در بسیاری حوزهها پیشرفتهای بسیار بالایی صورت گرفته است.
کمرنگ شدن اخلاق در هنر
وی با بیان اینکه سینمای ما قابل مقایسه با گذشته نیست، افزود: امروز ما دارای یک سینمای دارای سبک و اندیشه و مطرح در همه عرصهها هستیم. در صنایع و جهات دیگر مثل تئاتر و موسیقی، تحجرستیزی انقلاب پیوندی بین متدینین و ابعاد مختلفی از حوزه فرهنگ ایجاد کرد و در حقیقت بخش عظیمی از جامعه را با این حوزه آشتی داد که به تعالی این هنرها انجامید. سیدحسن خمینی با اشاره به پیشرفتهای حوزه هنرهای تجسمی و حوزه نشر کتاب، گفت: معمولا وقتی میگوییم از فضای فرهنگی ناراضی هستیم منظور ما توجه به بعد اخلاقی است. یعنی شاید بعد اخلاق در هنرهای ما کمرنگ شده یا در زندگی فردی و جمعی ما اخلاق آنگونه که توقع داریم وجود ندارد. وی ادامه داد: باز هم ممکن است کسی بگوید در قیاس با کشورها، ملتها و یا زمانهایی وضع ما یکسان نیست و در بعضی مواقع بدتر هستیم و در بعضی آیتمها برتری و پیشرفت داریم. اما در مجموع میتوانیم بگوییم چیزی که یک مسلمان ایرانی از جامعه خودش انتظار دارد را در حوزه اخلاق نمیبینیم. یادگار امام افزود: این امر به رابطه حکومت و فرد خلاصه نمیشود و رابطه فرد با فرد هم هست. البته خوب داریم و بد هم داریم و همیشه این خوبی و بدی وجود دارد؛ مهم جمع جبری همه اینهاست که در کنار هم چه مجموعهای را به ما معرفی میکند. البته همه امکانات و اختیارات با وزارت ارشاد نیست اما بخش بزرگی از فرهنگ کشور در این مجموعه شکل میگیرد یا سیاستگذاری میشود. وی یادآور شد: این گرفتاری بزرگ ما است که بیش از اینکه تلاش کنیم خودمان مسلمان باشیم، همه بحث ما این است که مسلمانی چیز خوبی است.
یک انقلاب حرکتی لازم داریم
سیدحسن خمینی با تاکید بر اینکه یک انقلاب حرکتی لازم داریم، تصریح کرد: در اینکه مسلمانی چیز خوبی است شک نداریم و همه قبول داریم؛ بیایید مسلمان باشیم. آنقدر کتاب ننویسیم که مسلمانی چیز خوبی است. وجهه حرکتمان را برای خوب شدن قرار دهیم؛ نه برای اینکه ثابت کنیم خوبی خوب است. وی افزود: یکی از بزرگترین متکلمان مسیحی به نام توماس آکوئیناس در کلیسایی که درس میداد، یکی از شاگردانش گفت الاغی دارد در حیاط پرواز میکند. آکوئیناس به حیاط رفت و دید الاغ پرواز نمیکند و برگشت. بقیه شاگردان گفتند شما نمیدانستید که الاغ پرواز نمیکند؟ گفت من عاقلانهترین کار ممکن را کردم؛ انسان عاقل بین عجیب و عجیبتر، عجیب را انتخاب میکند. نظر من بر این بود که یک کشیش دروغ بگوید عجیبتر از پرواز الاغ است. یادگار امام تاکید کرد: وقتی میگوییم کار فرهنگی کنیم، به دنبال این نباشیم که مسائل مسلم را مبرهن کنیم. به جای اینکه بگوییم خوبی چیست و کتاب بنویسیم که اثبات کنیم فلان برهان درست است، گام برداریم که حرکت کنیم و از اثبات خوبی به ثبوت خوبی برویم و دنبال خوب بودن باشیم. وی ادامه داد: بعضا ما گرفتار سؤالاتی هستیم که سائلی ندارد. یعنی بحث پیرامون اینکه چیزهایی را جواب دهیم که برای کسی سؤال نیست و اصلا درد جامعه نیست. همه توفیق امام این است که درد جامعه خودش را شناخت و روی این درد دست گذاشت. ما در جامعه روحانی، مرجع و سیاستمدار داشتهایم؛ دلیل اینکه امام مورد استقبال قرار میگیرد این است که درد جامعه را میشناسد و تلاش میکند درد روزگار خودش را بردارد. سیدحسن خمینی تأکید کرد: مشکلات فرهنگی عمدتا به معنای مشکل اخلاقی است که ریشهها و عللی مثل فقر و بیکاری دارد. باید مردم را به سمت خوب شدن ببریم؛ نه اینکه برای آنها تعریفهایی از خوب بودن داشته باشیم. راهش این است که این فضا را از خودمان شروع کنیم تا کلاممان تأثیری در روح و جان افراد داشته باشد. با رفتارتان آموزش دهید و حرف بزنید. وی در پایان گفت: جهت مجموعه تولیدات فرهنگی به سمت خوبتر کردن جامعه باشد؛ نه در راستای اثبات اینکه خوبی چیست؟ واقعیت این است که هیچ زبانی برای این کار گویاتر از هنر نیست.
حقیقت ایثارگری
یادگار امام خمینی در مراسم شب خاطره «مبشّر صبح» که در حسینیه جماران برگزار شد؛ گفت: بازگشت دین به عرصه حیات اجتماعی انسانها از واقعیات ناشی از انقلاب اسلامی است. آیتا... سید حسن خمینی اظهار کرد: شکلگیری الهیات رهایی بخش و تبدیل جریانات ناسیونالیستی به جریانات اسلامی در فلسطین، افغانستان و... از جمله این موارد است. وی افزود: البته انحرافاتی چون داعش هم از این مسیر پدیدآمده است. یادگار امام خاطر نشان کرد: انقلاب اسلامی ایران دارای حجمی فراتر از نگاه ابتدایی ماست. ایثار یکی از علل شکلگیری این حجم عظیم است؛ حقیقت ایثارگری عبارت از ندیدن خود است. وی گفت: ندیدن خود، روح انقلاب است. اگر این روحیه تضعیف شد، بقیه کارها بزک و آرایش است و بنیان امور را باید بر این روحیه استوار کنیم. وی تاکید کرد: از خودمان شروع کنیم، داستان ما این است که اول میخواهیم دیگران را به سوی خوبی ببریم، در حالی که اول خودمان باید به این سمت حرکت کنیم.
استیضاح وزیر راه؛ سیاسی یاحرفهای؟
تلاش ها در مجلس به ۴۵ امضا رسید
استیضاح وزیر راه؛ سیاسی یاحرفهای؟
آرمان: خبر رسید که تعداد امضاهای نمایندگان مجلس برای تقاضای استیضاح عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی به ۴۵ رسیده است. بنابر این گزارش، تعدادی دیگر از نمایندگان مجلس از طراحان استیضاح خواستهاند که تا آغاز روز کاری مجلس در هفته آینده از تحویل نامه استیضاح آخوندی به هیات رئیسه خودداری کنند، تا آنها نیز بتوانند این نامه را امضا کنند. ناکارآمدی در حوزه راهداری کشور و رویکرد آخوندی به سازمان نظام مهندسی کشور که با اعتراضات مهندسان و دانشآموختگان رشتههای مهندسی مواجه شد، از جمله محورهای استیضاح وزیر راه و شهرسازی عنوان شده است. بهنظر میرسد بهمنماه با استیضاح آخوندی ارتباط دارد چرا که سال گذشته درهمین ماه بود که رسانهها نوشتند کمیسیون عمران مجلس روز یکشنبه ۲۴ بهمن ماه استیضاح وزیر راه و شهرسازی را پس از رفت و برگشتها در مجلس، در دستورکار خود قرار داده است. البته استیضاح در بهمن ۹۵ کلید نخورد، بلکه ۱۴ آذر استیضاح عباس آخوندی، وزیرراه و شهرسازی با ۸۲ امضا به هیات رئیسه مجلس تقدیم شد و پس از اعلام وصول درهیات رئیسه برای بررسیهای بیشتر به کمیسیون عمران ارجاع شد که به دلیل دستورکار مهم مجلس شورای اسلامی در آن مقطع یعنی بررسی برنامه پنجساله ششم توسعه و تعطیلی فعالیت کمیسیونها پس ازحدود دوماه در ۱۰ بهمن ماه در دستورکار کمیسیون عمران مجلس قرار گرفت.
استیضاح جواب نمیدهد
عضو کمیسیون آموزش گفت: اگر انجام استیضاح درباره آخوندی نتیجه داشت همان استیضاحهای قبلی باید جواب میداد. محمدجواد ابطحی با اشاره به جمعآوری امضا برای استیضاح آخوندی وزیر راه و شهرسازی در مجلس گفت: تعدادی از نمایندگان با توجه به مشکلات مدیریتی وزیر راه در چند روز برفی اخیر و همچنین عدم تکمیل مسکن مهر به دنبال جمع آوری امضا برای استیضاح وی هستند. نماینده مردم خمینیشهر تصریح کرد: آقایان آخوندی، زنگنه و ربیعی توانمندی زیادی در لابیگری دارند به همین دلیل با استیضاح دوباره آخوندی مخالف هستم. عضو کمیسیون آموزش، تحقیقات و فناوری تأکید کرد: بنده هیچ امیدی ندارم که این مجلس حرکت رو به جلویی داشته باشد. محمدعلی پورمختار گفت: حدود ۵۰ نفر از نمایندگان با جدیت پیگیر استیضاح عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی هستند. وی افزود: به دنبال مشکلاتی که در روزها و هفتههای اخیر در حمل و نقل جادهای و هوایی در کشور ایجاد شد این تعداد از نمایندگان مصر هستند تا استیضاح وزیر راه در مجلس کلید بخورد. آذر ماه امسال محمدقسیم عثمانی با اشاره به جمعآوری امضا برای استیضاح وزیر راه و شهرسازی در ۱۲ محور اعلام کرد: متن استیضاح آقای آخوندی وزیر راه در ۱۲ محور تهیه شده و در حال امضا توسط نمایندگان است.
بحران برف عمدی بود؟
یک نماینده مجلس گفت: ما احساس میکنیم شائبه عمدی در ایجاد مشکل در بحران برف اخیر در کار بوده است. فارس نوشت؛ حجتالاسلام احد آزادیخواه نماینده مردم ملایر در مجلس شورای اسلامی با اشاره به استیضاح عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی که در حال حاضر در مجلس در حال جمعآوری امضاست، اظهار کرد: بحث کولاک، بارش برف و ورود بسیار ضعیف وزارت راه در بحران اخیر برف بسیار مشهود بود. وی افزود: در مواردی مانند نقص فنی هواپیما و سقوط آن همچنین برخورد قطار و جان باختن تعدادی از هموطنانمان نیز اهمال وزارت راه کاملا هویدا بود هرچند مواردی مانند هواپیما و قطار ممکن است در همه جای دنیا اتفاق بیفتد حال ممکن است در این اتفاق کسی مقصر باشد یا نه اما کمکاری وزارت راه در بحران برف به هیچ عنوان قابل چشمپوشینیست.
ایران به خودی و غیرخودی تقسیم شده است
وقتی مبانی ارزشی فراتر از مسائل مملکت باشد منافع ملی هم تحت تاثیر قرار میگیرد
زهره احدی
روزهای اندکی تا سیو نهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مانده است، با توجه مدت زیادی که از این اتفاق گذشته است، دیگر به مرحلهای رسیدهایم که با تبعات ناشی از این انقلاب مواجه شده باشیم و بر همین اساس، دیگر میتوان این پدیده را نه از روی احساسات بلکه با نگاه علمی و با مدنظر قرار دادن دستاوردهای آن بررسی کنیم. داوود هرمیداس باوند عضو جبهه ملی ایران به عنوان شخصی که درآن سالها فعالیت داشته است، یکی از گزینههای مناسب برای این مسئله است. باوند در گفتوگو با «ابتکار» یکی از عوامل عدم توفیق انقلاب ۵۷ در تحقق آرمانهای خود را ارجحیت تعهد و ارزش نسبت به تخصص در انتخاب افراد برای سمتهای کلیدی دانست. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید:
برای شروع مصاحبه به عنوان کسی که فضای اولیه بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ را تجربه کرده است، براساس تجارب شخصی فضای حاکم بر آن دوران را بیان کنید.
من یک سال بعد به ایران بازگشتم. با این وجود میتوانم در خصوص مشاهدات خود بگویم که ابتدای هر رویدادی تحولات زیادی وجود دارد و صداقت اولیهای دیده میشود. در خصوص انقلاب ۵۷ هم اینگونه بود. در حقیقت تمام احزاب و گروهها انتظار داشتند که فضا به سمتی برود که بتوانند در عرصه سیاسی کشور مشارکت داشته باشند، بنابراین یک صداقت و همدلی خاصی در فضا وجود داشت. هر چه از آن فضا فاصله گرفتیم قدرت اصلی در دست برخی از افراد قرار گرفت و سایر گروههای سیاسی به حاشیه رانده شدند. به مرور، نظام در دست یک گروه خاص قرار گرفت و مسائلی مانند بازداشتها و زندانی شدن گروههای خاص اتفاق افتاد، حتی در ادامه همین روند برخی گروههای سیاسی که تا آن زمان فعالیت داشتند به گروهکهای غیرقانونی یا مرتد تبدیل شدند. اتفاق دیگری که در این فضا رخ داد این بود که تعهد را به تخصص ترجیح دادند. افرادی که تخصص نداشتند، مسئولیتهای خطیری را عهدهدار شدند. تداوم روند تعهد محوری مسئلهای مانند گروگانگیری دیپلماتها به وجود آورد و آثاری بر کشور داشت که همچنان ادامه دارد. در مجموع سوءمدیریتها سبب شد که مشکلات جنگ به وجود بیاید و از فرصتها استفاده بهینه نشود. به هر حال، در مسائل اقتصادی کنترل و دقتی صورت نگرفت و اختلاسهای نجومی به وقوع پیوست و فساد مالی در بدنه این سیستم ریشه دواند. به دنبال مشکلات مالی و اقتصادی افزایش جرایم، فحشا،اعتیاد و فرار مغزها نیز به وجود آمد.
شما پیش از انقلاب در وزارت امور خارجه فعالیت داشتید، پس از انقلاب ۵۷ شرایط برای اشخاصی مانند شما چگونه بود؟ به عنوان فردی که فضای وزارت امور خارجه در هر دو دوره را مشاهده کرده است، چه تفاوتی میان آنها میبینید؟
من دو سال پس از انقلاب در خواست بازنشستگی کردم و به تدریس پرداختم. در دورهای که من بودم وزرا بسیار کوتاه مدت حضور داشتند. مدتی آقای یزدی در این سمت حضور داشتند پس از آن آقای بنی صدر، قطب زاده مدتی هم آقای میرحسین موسوی مسئولیت را برعهده گرفتند. من تا زمان آقای قطب زاده بودم و پس از آن تقاضای بازنشستگی کردم. در آن تاریخ وزراتخانه در موقعیت خاصی قرار داشت و کسانی را که ۱۰ سال سابقه کار داشتند، باز خرید کردند و کسانی که بالای ۳۰ سال سابقه کار داشتند، بازنشسته شدند و کسانی را که در این فاصله بودند، به عنوان عناصر نامطلوب کنار گذاشته شدند. وزارت خارجه پیش از انقلاب نزدیک به ۱۵۰۰ کارمند داشت اما پس از انقلاب ۵۷ به ۸هزار نفر رسید. این رویکرد به این علت بود که ایجاد اشتغال صورت گیرد. ادارات به سه قسمت تقسیم شدند و تعداد مدیرکلها و روسای ادارات هم افزایش پیدا کرد و این افراد اکثر تخصصها را نداشتند حتی زبان هم نمیدانستند. درست است که من هم در این برهه زمانی حضور داشتم اما من مسائل مربوط به ایران را در رابطه با خودم ارزیابی نمیکنم، ما در مقطعی گذرا هستیم و من میان منافع ملت و رژیم ها تفکیک قائل شدم. در حقیقت هیچ رژیمی ابدی نیست، رژیمها میآیند و میروند اما منافع حیاتی ما اگر از بین رفت، دیگر قابل جبران نیست. با این اوصاف، برای من چندان تفاوتی ندارد که متضرر یا ممنوع التصویر شده باشم، برایم مسئله نیست اما در مقطعی که بدانم اوضاع برای ممکلت حساس است اگر بدانم میتوانم قدمی بردارم یا موضعگیری داشته باشم، ادامه میدهم. هنوز هم گاهی از من برای همکاری دعوت میکنند، زمانی که قطع نامه ۵۹۸ مطرح شد. من به دلیل سابقهای که داشتم، یاری رساندم. مسئله جزایر ایرانی هم من آگاهی داشتم به همین دلیل همکاری کردم و در شرایطی که بدانم مسئلهای حیاتی کشور مطرح است، بدون هیچ چشمداشتی همکاری میکنم و حتی ممکن است به عنوان عضو گروهک غیرقانونی جبهه ملی هم تلقی شوم اما این چیزها برای من مهم نیست، هر قدمی که بتوانم در جهت رفع این مسئله انجام میدهم.
به نظرشما چه شرایطی در آن زمان وجود داشت که مردم را به سوی انقلاب ۵۷ سوق داد؟
رژیم پیشین در عرصه اجتماعی پیشرفتهایی داشت اما در عرصه سیاسی مشارکت واقعی مردم به معنای انتخاب آزاد در حقیقت وجود نداشت و نقطه ضعف آن عدم مشارکت احزاب بود. در ابتدا دو حزب ایران نوین و حزب مردم که هر دو دولتی بودند وجود داشت اما بعد تبدیل به یک حزب تحت عنوان رستاخیز شد. بنابراین آزادی احزاب وجود نداشت، شاید از نظر اقتصادی به دلیل افزایش قیمت نفت وضعیت خوب بود و زنان از موقعیت بهتری برخوردار بودند اما از نظر سیاسی محدودیت وجود داشت و همین عامل منجر شد تا مردم انقلاب کنند. منتها همه به دنبال این بودند که تغییری در جهت افزایش آزادی، مردم سالاری، حقوق بشر و حکومت قانون قدم بردارند. این خواست گروههایی بود که در انقلاب شرکت کردند اما همانطور که گفتم اوضاع وشرایط این انقلاب را به سمت و سوی دیگری برد و خواست همه کسانی که مشارکت کرده بودند، اتفاق نیفتاد، بلکه تنها متعلق به یک گروه خاص بود.
با این وجود چه اتفاقی رخ داده است که مواجهه با مشکلات موجود دیگر از طریق انقلاب انجام نمی شود؟
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید هم میترسد، مردم یک بار انقلاب کردند و هنوز نتوانستند، آن را سروسامان بدهند تا به حال سابقه نداشته است که پنج میلیون ایرانی به خارج از کشور بفرستیم. آن تاریخ انتظار میرفت که جوانب منفی نظام برطرف شود، افزایش پیدا کرد. رژیم سابق کنار رفت اما مبانی دیگری ظهور پیدا کرد که اساس ارزشی داشت، وقتی مبانی ارزشی فراتر از مسائل مملکت باشد و مسائلی خارج از این مرزها را هم در بر بگیرد، منافع ملی هم تحت تاثیر قرار میگیرد. با این اوصاف، اگر قرار براین باشد که مصالح ارزشی اولویت پیدا کند، شاید از نظر دستاورد خارجی موفقیتآمیز باشد اما در داخل کشور از نظر رفاه و وضعیت اقتصادی مردم دچار مشکل میشوند و ما از نظر اقتصادی هم دچارنابسامانی جدی هستیم.
به نظر شما تنها راه حل برای این مشکلات انقلاب است؟
بسیاری از کشورها از طرق مسالمت آمیز اصلاحاتی را صورت دادند. تا قبل از انقلاب فرانسه نتایج انقلابها متفاوت بود. اولین بار بود که یک دید ارزشی و رمانتیک در انقلاب وجود داشت، بعد هم انقلاب روسیه و چین بود. برخی انقلابها هم به توسعه منتهی نشد و برخی از انقلابها هم مانند انقلاب روسیه ۷۰ سال زمان برد که متوجه شوند روسیه بزرگترین کشور جهان است و منابع غنی نفت، گاز، طلا و.. دارد اما به دلیل وجود یک حکومت ارزشی نتوانست در جهت رفاه مردم و دموکراسی قدم بردارد. چین هم از جایی به بعد متوجه شد که اگر بخواهند انقلاب فرهنگی را ادامه دهند زیانهای بسیاری خواهند دید، تجدید نظر کردند و به اقتصاد آزاد روی آوردند. در ایران هم انقلاب مشروطه با دخالت خارجیها مواجه شد و تداوم نیافت. پس از آن نهضت ملی شدن صنعت نفت را داشتیم که چندان دوام نیاورد و به رغم دستاوردهایی که داشت سه سال بعد کودتا شد. انقلاب ۵۷ هم که صورت گرفت برای این بود که توسعه اجتماعی و اقتصادی پایدار باشد و از نظر سیاسی و آزادی احزاب و مطبوعات مشارکت مردمی که نقطه ضعف داشت، تکمیل شود اما از آنجایی که مبنای انقلاب ارزشی بود و تخصصی نبود با مشکلات کنونی مواجه هستیم.همه شهروندان ایرانی همانطور که در برابر قانون یکسان هستند، از تمام فرصت ها و امکانات یکسان هم برخوردار هستند اما همانطور که دیدید در ایران کنونی یک زرتشتی که عضو شورای شهر هم بود گفتند که این فرد چنین حقی ندارد. در مجموع افرادی که سنی هستند و یا باوری جز آنچه مورد تایید حاکمیت نیست دارند، حق اینکه سمتهای بالا را داشته باشند، ندارند. تداوم این رویکرد و فرآیند نامطلوبی که دارد جامعه را به سوی کسالتباری میبرد.در جنگ داخلی اسپانیا که میان سلطنت طلبها و جمهوریخواهان صورت گرفت. از جایی به بعد مردم به قدری از وضعیت خسته شدند که دیگر برایشان تفاوتی نداشت که کدام طرف پیروز میشود و فقط امنیت ، آسایش و رفاه میخواستند.
تا به حال در خصوص تبعات منفی ناشی از سوءمدیریت مسئولان صحبت کردیم، میخواهم بدانم که دستاوردهای انقلاب ۵۷ چیست؟
هر رویداد منفی آثار جانبی مثبت دارد و هر رویداد مثبتی هم میتواند آثار جانبی منفی داشته باشد. این قضیه مثل یک بیماری میماند که برای آن دارویی مصرف میشود و شاید این دارو منجر به درمان آن بیماری شود اما قطعا آثار جانبی منفی هم دارد. این تحول تنها محدود به داخل کشور نیست بلکه تبعات جهانی هم دارد. همانطور که انقلاب علمی و تکنولوژی تاثیرات بزرگی ایجاد کردند. در حال حاضر، جدا از مسئله جهانی شدن پدیدهای به نام جهان – وطنی هم ایجاد شده است. انقلاب ارتباطات و اطلاعات به سمتی رفته است که از یک رویداد کوچک در نقطهای دور در آن واحد همه دنیا میفهمند. همان پنج میلیون ایرانی مهاجر هم به راحتی میتوانند با اقوام خود ارتباط برقرار کنند. ایران هم تحت تاثیر تحولات جهانی قرار میگیرد و با این اوصاف طبیعی است که یک سری پیشرفتهایی در این حوزه صورت گرفته باشد اما برخی مسائل که مربوط به اوضاع داخلی است و توسعه اقتصادی، رفاه عمومی، پیشرفت علمی، فرهنگی و توسعه سیاسی است. توسعه سیاسی بدین معنی است که آزادی احزاب و جوامع سازمان یافته و آزادی انتخابات داشته باشیم. انتخاباتی که بین بد و بدتر صورت میگیرد و شورای نگهبان سایر احزاب را به حاشیه رانده و جامعه به دو بخش خودی و غیرخودی تقسیم کرده اند که انتخابات آزاد نیست.
از طرف دیگر، اسم احزاب تاریخی و با سابقه را گروهک اعلام میکنند و ساختار نظام ارزشی شده است، این تحولاتی است که وجود دارد و واکنشهایی هم بوده است که بارزترین نمونه آن اعتراضهای مسالمت آمیز مردم در سال ۸۸ بود. در حال حاضر، مردم با مشکلات اقتصادی و آسیبهای اجتماعی آن روبرو هستند. در چنین شرایطی، آزادی احزاب هم آنطور که باید نیست و شورای نگهبان هرکسی را که بخواهد قبول میکند و بسیاری از اصلاحطلبان هم تایید نشدهاند. تبعات منفی سوءمدیریتها در عرصه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در حال حاضر مشاهده میشود. در مجموع چنین میتوان برداشت کرد که انقلاب ۵۷ از آن آرمانها و اهدافی که داشته است فاصله گرفته است، البته بسیاری از انقلابها ممکن است به این سمت و سو بروند اما کم و کیف آن نسبی است.
بازدید از زندانها متوقف شد
آرمان: ۱۱ نماینده مجلس به اوین رفتند و پس از خروج به بیان موضوعاتی پرداختند که مشاهده کردند و شنیدند و پس از آن اذعان شد که بازدید از زندانهای شهرستانها هم در برنامه است اما دیروز خبر رسید که این بازدیدها متوقف شده است. سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس از تعطیلی کمیته هیات بازدید از زندان اوین به دلیل مصاحبههای برخی اعضای این کمیته خبر داد و گفت: سینا قنبری با روش «آفتاب-مهتاب» خودکشی کرد. حسن نوروزی درباره گزارش بازدید نمایندگان از مجلس و نحوه ارائه آن به ایلنا گفت: رئیس گروه آقای ملکشاهی هستند و باید از ایشان پرسید این گزارش چه میشود؟ خوانده میشود؟ در صحن علنی مطرح میشود یا خیر؟ وی ادامه داد: قرار بود این گزارش توسط آقای ملکشاهی جمع بندی و در مجلس خوانده شود اما ایشان به لحاظ مصاحبههایی که بعضی از دوستان داشتند انصراف داد و کمیته هیات بازدید از اوین را تعطیل کرد. نماینده رباطکریم در مجلس خاطرنشان کرد: به شخصه معتقدم بعد از بازدید از زندان اوین، دکتر ملکشاهی را قانع کنم که حتما به زندانهای دیگر هم هیات بفرستیم و از آنها هم بازدید کنیم. ایشان انشاءا... این را میپذیرند تا ما از سایر زندانها به ویژه از قزل حصار، رجایی شهر، فشافویه و حتی آگاهی شاپور بازدید داشته باشیم.
فیلم خودکشی درست بود
نوروزی در مورد اظهارات علیرضا رحیمی نماینده مردم تهران درباره فیلم خودکشی سینا قنبری عنوان کرد: نسبت به فرمایشات آقای رحیمی که میگویند این فیلم نادرست است باید بگویم فیلم، فیلم درستی بود. وی خاطر نشان کرد: آقای رحیمی کار قضائی نکرده و موارد پزشکی قانون را ندیدهاند چون قاضی و میدانی نبوده است. ایشان حقوقدان کتابی است و حقوقدان کار در حوزه عمل و قضاوت نبوده به نظر من اشتباه میکنند. وی تشریح کرد: فیلمی که ما مشاهده کردیم این بود که مرحوم قنبری با یک پلاستیک تا شده مشکی وارد دستشویی میشود و مدتی بعد یکی از نظافتچیها به آن دستشویی میرود و میبیند که ایشان مرده است. سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس تاکید کرد: ما دیدیم که آقای قنبری وارد دستشویی شد آن نظافتچی را هم دیدیم وارد شد و رفت خبر داد. ما دیدیم آمدند و با خود پتویی آوردند و آقای قنبری هم روی آن قرار دادند و بردند. وی ادامه داد: در هر ۱۰ هزار پرونده خودکشی یک پرونده مانند خودکشی سینا قنبری داریم. در این حالت فرد طناب و یا وسیلهای به گردن خود میبندد و سپس کمر را خم میکند و به حالت آفتاب مهتاب که به بدن خود میدهد، ضربه به فک فرد میخورد و نخاع سریع قطع میشود. وقتی فرد با وزن ۶۰ و یا ۷۰ کیلوگرمی و با این این حالت دست به خودکشی میزند، قطع نخاع آن حتمی است و این امر برای دوستان غیر قابل هضم بود. باید برای این نوع خودکشیها، قضات کار کشته موضوع را مورد بررسی قرار دهند. وی ادامه داد: برخی از دوستان در این کار عجله و مصاحبه کردند. بعد از بازدید از زندان اوین، جلسهای تشکیل و صحبتهایی را هم انجام دادیم. برخی از افراد ماموریتهایی پیدا کردند اما متاسفانه مصاحبههای بعضی از دوستان باعث شد که کمیته برهم بخورد. انشاءا... تلاش خواهیم کرد تا کمیته را احیا کنیم.
تایید ۲ خودکشی توسط پزشکی قانونی
در همین روز یکی از نمایندگان مجلس گفت، پزشکی قانونی خودکشی دو نفر از بازداشت شدگان حوادث اخیر را تایید کرده و از نوع رفتار مسئولان میتوان به این نتیجه رسید که مقامات درک کردهاند که اعتراض مشروع معترضان، حق آنهاست. احمد همتی ضمن آسیبشناسی ابعاد موضوع برگزاری تجمعهای مسالمتآمیز و علل عدم تعیین اماکنی برای این تجمعات، بر حق تجمعات قانونی مردم و لزوم شنیدن اعتراضات آنها تاکید کرد. وی درخصوص فوت دو نفر از بازداشتیهای حوادث اخیر گفت: حضور رئیس سازمان پزشکی قانونی کشور مشخصا درمورد ۲ نفر از زندانیانی بود که دست به خودکشی زدند؛ چرا که باقی موارد افرادی که درگذشته بودند، مربوط به مواردی خارج از این جریانات بود. اما در مورد این ۲ نفر، خود پزشکی قانونی معتقد بود که مرگ در اثر خودکشی بوده است. طبیعتا اگر قرار باشد با دقت بیشتری درباره جزئیات بررسی کنیم، باید از تمام ارگانها و دستگاههای مربوطه استعلام بگیریم تا مشخص شود واقعیت چه بوده است. با این حال نظر پزشکی قانونی این بود که این ۲نفر خودکشی کردهاند؛ چرا که فیلمهای ۷ تا ۱۰ ساعته از محل فوت این زندانیان را بازبینی کرده و به این نتیجه رسیده بودند.
روزنامه اعتماد ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
پایان رقابت
علی شمخانی دیروز از جایگاه دبیر شورای عالی امنیت ملی و نماینده مقام معظم رهبری به مناسبت فرارسیدن دهه فجر با مدیران ستاد اجرایی فرمان امام دیدار کرد. شمخانی در این دیدارگفت ستاد اجرایی باید مکمل سیاستهای اقتصادی دولت و بخش خصوصی باشد نه رقیب آنها و در این زمینه متمرکز بر اجرای پروژههایی مانند صنایع دانش بنیان و پیشران شود که امکان تحقق آن توسط سایر بخشها نیست.
با ورود شمخانی به این حوزه، دستور روحانی به وزیر کار و البته دستور رهبری معظم انقلاب به سپاه و ارتش به نظر میرسد عزم حاکمیت برای واگذاری بنگاههای اقتصادی نهادهای دولتی، عمومی و حاکمیتی جزم است؛ از مدیران ارشد اجرایی تا مدیران عالی و حتی مقامات امنیتی به این باور رسیدهاند که نباید نیروهای مسلح یا ستادها و نهادهایی که دست کم به مجلس پاسخگو نیستند فعالیت اقتصادی به معنای بنگاهداری داشتهباشند. فرقی ندارد سپاه و ارتش باشد یا نهادهای دیگر.
اولینبار امیر حاتمی، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح از دستور رهبری معظم انقلاب با واگذاری بنگاههای اقتصادی نیروهای مسلح خبر داد. وزیر دفاع روز سیام تیر در گفتوگو با روزنامه ایران با اشاره به توصیه حسن روحانی مبنی بر واگذاری بنگاههای اقتصای نیروهای مسلح تا پایان سال جاری توضیح داد که این مساله جهتگیری اصولی همه است و برای آن تلاش میکنیم اما میزان موفقیت ما به شرایط و وضعیت بازار و امکان واگذاری بستگی دارد. البته حسن روحانی پیش از این از جایگاه رییسجمهوری نیز بارها بر واگذاری بنگاههای اقتصادی از سوی نیروهای مسلح تاکید کرده و هفتم آذر امسال در رسانه ملی گفت که بخشهای عمومی غیردولتی و نیروهای مسلح باید بنگاههایشان را واگذار کنند و حتی توضیح داد که یکی دو مرتبه در این مورد با رهبری صحبت کرده که ایشان هم کاملا موافق بودند.
چند هفته پیش از اظهارات وزیر دفاع نیز محمود واعظی، رییس دفتر رییسجمهوریگفته بود که روحانی به همه دستگاههای زیرمجموعه دولت، اعم از وزارتخانهها و بانکها گفته است تا پایان سال ۱۳۹۶ برای فروش اموال و بنگاهها و واگذاری آنها به بخش خصوصی اقدام کنند. روز سهشنبه البته حسن روحانی در نشست خبری بار دیگر بر واگذاری بنگاههای اقتصادی تاکید کرد و حتی یکی از شروط تداوم کار علی ربیعی به عنوان وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی را واگذاری تمام بنگاههای اقتصادی اعلام کرد؛ واگذاریای که باید از از سوی همه بخشهای دولتی، غیردولتی، نیروهای مسلح و... اتفاق افتد.
مغز نخبگان ایرانی در خدمت مدیران خارجی
زهرا چیذری
حکایت مسئولان دو و چند تابعیتی و هزینههایی که این افراد تاکنون برای کشور داشتهاند، قصه ناتمامی است که همچنان پروندههای مرتبط با آن باز مانده است. این در حالی است که ابعاد و چالشهای استارتآپهای دو تابعیتی برای کشور بسیار فراتر از مدیران دو یا چند تابعیتی است؛ چراکه اپلیکیشنها و استارتآپهای چندتابعیتی بهصورت بالفعل به دلیل اینکه اطلاعات مردم را ذخیرهسازی میکنند و امکان ذائقهسازی و تغییر رفتار افکار عمومی را دارند. چندسالی از فعالیت کسبوکارهای نوین اینترنتی در کشور میگذرد و از قضا بسیاری از این شرکتها هم توانستهاند به رشد خوبی دست یابند، اما این کسبوکارهای نوین مبتنی بر فناوری اطلاعات یکی از موضوعات پرحاشیهای است که ابهامات فراوانی آن را همراهی میکند، حتی اگر وزیر جوان ارتباطات و فناوری اطلاعات از اختصاص بودجه ۵۰۰میلیاردی برای توسعه آنها خبر دهد. بازی استارتآپها
اریک اشمیت در کتاب «عصر جدید دیجیتال» از اینترنت برای پیشبرد طرح «تشکیل سازمان کسبوکار» یا حلقه اشتغال مردمی، در جهت ایجاد تغییرات ژئوپلیتیک در کشورهای هدف نام میبرد که پیش از این در وزارت خارجه امریکا کلاسه شده است. وی همچنین در توصیهنامه کتاب «ویلیام دراپر» با نام «بازی استارتآپها؛ پشت پرده همکاری بین سرمایهگذاران و کارآفرینان» از شعف خود برای اجرای چنین پروژه مهمی پرده برمیدارد. در همایش «گفتوگوی سایبری ایران» در بخش محرمانه که با مدیریت رسمی مدیران مشترک گوگل و بنیاد نیوامریکا از جمله اریک اشمیت، مجموعه نایاک وابسته به وزارت خارجه امریکا، هیفوس هلندی و تشکیلات نزار ذکا لبنانی در اسفند ۹۳ برگزار شد، از نقش استارتآپ ویکندهای گوگل به عنوان «پیشرانه اقتصادی ایجاد تغییر در جامعه ایران» نام برده میشود. در همین همایش است که میزگردی تحتعنوان «با توجه به فرصتها و چالشهای به وجود آمده در اکوسیستم فناوری ایران، چگونه میتوان راهکارهای مؤثری برای تغییر ایران از مسیر فناوری تدوین کرد؟» برگزار میشود و حالا میتوان خروجی چنین جلساتی را بهتر در سطح جامعه درک کرد. فرار مغزها با باقی ماندن جسمها
علی قجری، کارشناس جامعهشناسی دانشگاه تهران و پژوهشگر حوزه استارتآپ معتقد است استارتآپها در حقیقت نوعی دزدی مغزها به روشهای هوشمندانه هستند. از نگاه وی افرادی که در فضای استارتآپ شرکت میکنند، باید افرادی باهوش و نخبه باشند. اینجاست که فرار مغزها به شکل تازهای رخ میدهد و در حالی که نخبه ما در کشور حضور فیزیکی دارد، ماحصل فکر و ایده او به شرکتهای غربی سود میرساند، بیآنکه برای آنها هزینهای داشته باشد. قانون ناکارآمد برای نظارت بر استارتآپها
سیدعلیرضا آلداوود، کارشناس فضای مجازی نیز با اشاره به فعالیت برخی استارتآپهای خاص در کشور تأکید میکند: به وجود آمدن استارتآپهای چند تابعیتی در کشور و پاسخگو نبودن آنان طبق قوانین کشور ما را در آینده با چالشهای جدی روبهرو خواهد کرد. به گفته وی طبق شواهد، برخی از این استارتآپها با ادعای جذب سرمایهگذار خارجی مورد حمایتهای برخی دستگاههای دولتی قرار گرفتهاند، اما شرکتهای کاغذی سوئدی، هلندی و آلمانی به کشور وارد شدهاند و در واقع سرمایهای به کشور وارد نشده است. آل داوود با اشاره به اینکه شرکتهای کاغذی هلندی در حال خرید برخی استارتآپهای کشور هستند، تصریح میکند: چندی قبل یکی از استارتآپها از قرار دادن یک بازی دارای صحنه حمله به رژیمصهیونیستی امتناع کرد! به بیان ساده یعنی اپلیکیشنهای چندتابعیتی مشغول ایجاد نوعی کاپیتولاسیون در کشور هستند و با قانون کشورهای غربی در اینجا فعالیت میکنند. همچنان که یکی از استارتآپهای عرضه خدمات نرمافزاری در حالی شبکه اجتماعی اینستاگرام را برای دانلود روی اپلیکیشنش قرار داده که دانلود این شبکه اجتماعی در گوگل پلی برای ایران تحریم است و نکته جالب اینجاست که اینستاگرام در انگلستان خطرناکترین شبکه برای ایجاد اختلالهای روانشناختی برای جوانان شناخته شده است!این کارشناس با تأکید بر فعالیت «شبکه تغییر» در کشور تحتعنوان برخی استارتآپها میافزاید: یکی از رهبران اصلی این شبکه با مدیریت سیامک و باقرنمازی در کشور مشغول جاسوسی برای سازمانهای اطلاعاتی غربی بودند و علاوه بر جاسوسی در گرا دادن به امریکاییها برای تحریم دارو برای ایران و ارائه اطلاعات مرتبط با وضعیت اقتصادی و نحوه صادرات نفت نیز نقش بازی کردند. به گفته آل داوود در حال حاضر ما قانون جامع و به روزی برای مدیریت استارتآپها و کسبوکارهای الکترونیک در کشور نداریم؛ قانون تجارت الکترونیک در کشور ما متعلق به سال ۸۲ است که قانون بسیار قدیمی و ناکارآمدی نسبت به فضای تجارت الکترونیک امروز و پیشرفتهای غیرقابل مقایسه در حوزه فضای مجازی نسبت به آن سال است. وی با اشاره به فعالیتهای برخی شرکتهای خارجی با مدیریت برخی از یهودیان سرشناس مانند آقای بکر میافزاید: بکر، سرمایهگذار یکی از اپراتورهای فعال در کشور است که این شرکت طی چند سال اخیر با ورود مستقیم برای حمایت و خرید سهام برخی از استارتآپها در حال ایجاد یک فضای انحصاری در کشور است. خطر ذخیرهسازی اطلاعات و ذائقهسازی
آنطور که آلداوود میگوید: گروه اینترنت ایران استارتآپهای کشور را در دست گرفته است. شعار این گروه، راهبری تغییر در ایران است و برخی از مدیران این شبکه در انجمن بینالمللی مدیران ایرانی عضویت دارند. یکی از مؤسسان اصلی انجمن بینالمللی مدیران ایرانی، آقای سیامک نمازی است. این پژوهشگر فضای مجازی وجود استارتآپهای چندتابعیتی را برای کشور خطرناکتر از مسئولان دوتابعیتی میداند و میگوید: یک مسئول یا فرد دوتابعیتی بهصورت بالقوه برای کشور خطر است، اما اپلیکیشنها و استارتآپهای چندتابعیتی بهصورت بالفعل به دلیل اینکه اطلاعات مردم را ذخیرهسازی میکنند و امکان ذائقهسازی و تغییر رفتار افکار عمومی را دارند، برای کشور ما در بلندمدت خطرناک هستند. بیشک استارتآپها میتوانند یک فرصت باشند؛ فرصتی که فقدان شبکه ملی اطلاعات و ورود شرکتهای چندتابعیتی به همراه قانونی قدیمی و ناکارآمد برای نظارت، آن را به تهدید تبدیل میکند. این در حالی است که بازنگری در قانون ضرورتی در دسترس به نظر میرسد. '
روزنامه شرق
۱۳۹۶/۱۱/۱۹
ریشه ناآرامیهای اخیر به روایت آمار
ایسنا: نشست بررسی نتایج نظرسنجیهای اخیر درباره اعتراضات دی ماه ۹۶ با حضور جمعی از جامعهشناسان، اقتصاددانان و پژوهشگران در مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری برگزار شد. در این نشست گزارشهایی از نتایج نظرسنجیهای انجامشده درباره اعتراضات اخیر، ارائه شد و پس از آن افراد حاضر در جلسه به بیان نظرات کارشناسی خود در این زمینه پرداختند.
محمد آقاسی رئیس مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در این نشست با اشاره به درخواست مرکز بررسیهای استراتژیک از ایسپا برای انجام پژوهشی درباره اعتراضات اخیر مردم، گفت: ایسپا به فراخور مسئولیتی که برعهده دارد، دائما در حال نظرسنجی در میان افکار عمومی است؛ در این راستا در دو مقطع زمانی در یک سال گذشته براساس نظرسنجیهایی که انجام شد، پیشبینی وقوع اتفاقاتی نظیر اعتراضات دی ماه ۹۶ را میکردیم.
۳۴٫۷ درصد، کل نظام را مخاطب شعارها میدانستند
رئیس ایسپا گفت: ۴۰ درصد شرکتکنندگان در نظرسنجی ایسپا در پاسخ به این پرسش که مخاطب شعارهای مردم را چه کسی میدانید، قوه مجریه را مخاطب اصلی این شعارها عنوان کردند. همچنین ۳۴.۷ درصد کل نظام و ۹.۲ درصد روحانیت را مخاطبان شعارهای معترضان دی ماه ۹۶ تلقی کردند. همچنین ۶۹ درصد از مشارکتکنندگان در نظرسنجی بهبود وضعیت اقتصادی و فضای کسبوکار، ۳۰ درصد اعتراض به فساد مالی، ۲۰.۶ درصد اعتراض به بیعدالتی، ۱۳.۵ درصد قطع حمایت از برخی کشورها مانند سوریه و فلسطین، ۹.۷ درصد آزادی بیان و ۲.۳ درصد رفع حصر را خواسته اصلی شرکتکنندگان در تجمعات اعلام کردند.
بیش از ۷۰ درصد مردم از شرایط ناراضی هستند
براساس نتایج نظرسنجی ایسپا پاسخ ۲۵ درصد از شرکتکنندگان در این نظرسنجی به این پرسش که آیا از شرایط کشور رضایت دارید، مثبت و ۷۴.۸ درصد نیز منفی بوده است. ۴۸ درصد افرادی که به این پرسش پاسخی منفی دادهاند، در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه آیا تمایل دارند در تجمعات شرکت کنند، اعلام کردهاند که در هیچ شرایطی در تجمعات شرکت نمیکنند و ۴۱ درصد دیگر نیز معتقد بودند در صورت مسالمتآمیز و قانونی برگزارشدن اعتراضات در آن تجمعات مشارکت خواهند داشت. رئیس مرکز ایسپا با اشاره به میزان افرادی که در نظرسنجی اعلام کردند بههیچوجه در تجمعات شرکت نخواهند کرد، گفت: از میان این افراد در پاسخ به این پرسش که چرا در تجمعات شرکت نمیکنید، ۳۱ درصد بیفایدهبودن اعتراض و شنیدهنشدن صدایشان را علت این موضوع عنوان کردند. ۲۶ درصد تأکید داشتند از هرجومرج و ناامنی در هراس هستند و ۲۳.۷ درصد نیز جلوگیری از سوءاستفاده بیگانگان را علت عدم تمایل خود به مشارکت در تجمعات اعلام کردند. ۱۲.۲ درصد تجارب قبلی مانند حوادث ۸۸ را علت عدم حضور در تجمعات و ۱۰.۳ درصد نیز زیرسؤالنرفتن اصل نظام را از دلایل خود در این زمینه عنوان کردند. ۹.۵ درصد دیگر نیز اعلام کردند از تجربه کشورهای دیگر درس گرفتهاند و معتقدند چنین اعتراضاتی کمکی به رشد و پیشرفت کشور نمیکند. آقاسی گفت: ۲۲ درصد از پاسخدهندگان به نظرسنجی درباره اینکه آیا صداوسیما توانسته است واقعیات تجمعات اخیر را منعکس کند، پاسخشان مثبت بود و ۶۱.۱ درصد نیز پاسخی منفی به این پرسش دادند. همچنین در میان مشارکتکنندگان در نظرسنجی درباره اینکه آیا صداوسیما در اعتراضات اخیر نسبت به گذشته اقدامات بهتری انجام داده یا خیر، ۵۰ درصد معتقد بودند تغییری در عملکرد صداوسیما ایجاد نشده، ۲۷.۱ درصد اعلام کردند عمکرد صداوسیما نسبت به قبل بهتر شده و ۲۱ درصد نیز بر این باور بودند که عملکرد صداوسیما نسبت به قبل در اعتراضات دی ماه ۹۶ بدتر شده است. براساس نتایج حاصل از نظرسنجی اخیر ایسپا، ۶۰ درصد از پاسخدهندگان به این نظرسنجی اعلام کردهاند که وضع موجود در کشور را با انجام برخی اقدامات قابل اصلاح میدانند، این در حالی است که براساس نظرسنجیای که این مرکز در سال ۹۳ انجام داده، ۶۳.۴ درصد با این گزاره موافق بودهاند. همچنین ۸.۳ درصد از شرکتکنندگان در نظرسنجی اعلام کردهاند وضع فعلی کشور خوب است و باید از آن دفاع کرد که در سال ۹۳، ۱۱.۳ درصد از شرکتکنندگان در نظرسنجی موافق این گزاره بودهاند.
اعتراضات، یک هشدار جدی برای تصمیمگیران بود
پس از ارائه نتایج نظرسنجیها، حسامالدین آشنا رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری با اشاره به نتایج حاصل از نظرسنجیهای انجامشده درباره اتفاقات دی ماه ۹۶ گفت: باید باور کنیم که این اعتراضات یک هشدار جدی برای تصمیمگیران بود؛ معلوم نیست چه تعداد از این هشدارهای جدی دیگر خواهیم داشت اما آنچه معلوم است این است که اگر این هشدارها را جدی نگیریم، با فاجعه مواجه خواهیم شد. او گفت: بیش از نیمی از پاسخدهندگان به نظرسنجیها اعتراضات را مشروع و نارضایتی اقتصادی را علت آغاز آنها میدانند. از نظر پاسخگویان این اعتراضات حاصل انباشت مطالبات و نارضایتیهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در طول سالها و دهههای گذشته بود و اگر روند کنونی اصلاح نشود، پیشبینی میکنیم که در آینده شاهد وقوع اعتراضات بیشتری در حوزههای گوناگون باشیم. بنا بر نحوه مواجهه با اعتراضات ممکن است با ورود دهکهای پایین جامعه به اعتراضات با احتمال افزایش جدی خشونت مواجه شویم.
لایه زیرین اعتراضات سیاسی و اجتماعی است
او گفت: این اعتراضات مهر اقتصادی خورده، اما لایه زیرین آن سیاسی و اجتماعی است. درحالیکه عموم پاسخگویان به نظرسنجیها، مطالبات اقتصادی را مطالبات اصلی افراد حاضر در اعتراضات دانستند؛ اما زمانی که شعارهای افراد شرکتکننده در اعتراضات را تحلیل میکنیم، میبینیم که عمدتا شعارها رنگ سیاسی و اجتماعی دارند. اعتراض اول بهعنوان اعتراض به گرانی نامگذاری شد. اگرچه انباشت نارضایتی اقتصادی به حد نگرانکنندهای رسیده است؛ اما تا ورود دهکهای پایین به اعتراضات اتفاق نیفتد، باید فکر کرد که میتوان هنوز اعتراضات را مدیریت کرد. در این زمینه آن چیزی که پادزهر اعتراضاتی است که به سمت براندازی حرکت میکنند، اصلاح و کارآمدکردن نظام حکمرانی است.
مشاور رئیسجمهوری ادامه داد: مطالبات نزدیک به ۸۰ درصد جامعه ایرانی، اقتصادی است؛ اما پیوندزدن شرایط اقتصادی کشور به کارآمدی نظام که از سوی برخی شبکههای اجتماعی دنبال میشود، میتواند نظام سیاسی را دچار بحران مشروعیت کند. در این زمینه اگر در نظام این تصورات به مردم القا شود که بحران اقتصادی، اقتصادی نیست بلکه به اصل نظام ربط دارد و این نظام یا نمیتواند یا نمیخواهد مشکلات اقتصادی را حل کند، تبدیل مسئله اقتصادی به تردید درباره بقای نظام بسیار ساده و سریع اتفاق میافتد. او تأکید کرد: مقابله با این شرایط، تنها با اثبات کارآمدی نظام امکانپذیر است و این امر نیز جز با اعمال برخی اصلاحات جدی در نظام حکمرانی امکانپذیر نیست. بر این اساس، پاسخگویی، شفافیت و مبارزه با تبعیض و فساد از اقدامات فوری برای بازگرداندن اعتماد عمومی محسوب میشوند.
۳۱ درصد مردم اعتقاد به اصلاح نظام را از دست دادهاند
حسامالدین آشنا در ادامه این نشست با تأکید بر اینکه در صورت ادامه وضع موجود، احتمالا همه بازنده خواهند بود، گفت: ۶۰ درصد جامعه ایرانی هنوز به اصلاحپذیربودن شرایط کشور اعتقاد دارند؛ اما از سویی دیگر، ۳۱ درصد این اعتقاد خود را از دست دادهاند و اصلاح را تنها از طریق تغییرات اساسی امکانپذیر میدانند. او افزود: فاصله میان بیان مسئولان کشور درباره بهبود شرایط اقتصادی و ادراک عموم مردم از این شرایط، در حال افزایش است. بهاینترتیب هرچه مسئولان ارشد بر بهبود اوضاع تأکید کنند، در واقع سرمایه اجتماعی خود را بهشدت از دست میدهند. گرچه ممکن است کاهش مشارکت سیاسی و ادامه روند کنونی در کوتاهمدت به نفع مخالفان دولت تلقی شود؛ اما عبور از روحانی بهسرعت به عبور از کل نظام متصل خواهد شد.
مردم تفکیکی میان دولت و نظام قائل نیستند
آشنا گفت: در تحقیقات میدانیای که در جریان اعتراضات دیماه ۹۶ انجام دادهایم، به این نتیجه رسیدیم که مردم بهراحتی تفکیکی میان دولت و نظام قائل نیستند تا بتوانیم بگوییم دولت ناکارآمد است؛ اما نظام مشروعیت دارد. اگر روند کنونی ادامه یابد، اکثریت سرخورده میشوند و اقلیتی رادیکال خواهند شد.
او با بیان اینکه آنچه کنشگران را تحتتأثیر قرار میدهد، ادراک آنها از واقعیت است و نه لزوما واقعیت، تأکید کرد: اگر این گزاره را بپذیریم، باید گفت ۶۰ درصد از پاسخدهندگان به نظرسنجیها معتقد بودند تعداد افراد شرکتکننده در اعتراضات متوسط و زیاد بوده است، بنابراین اینکه اعلام شود فقط چنددههزار نفر در کل کشور در اعتراضات شرکت کردهاند، با ادراک عمومی درباره میزان شرکتکنندگان فاصله زیادی دارد.
آشنا ادامه داد: این ادراک میتواند جمعیت عادی اعتراضکنندگان را کاملا تحتتأثیر قرار دهد؛ یعنی مردم فکر کنند که خیلیها آمدند، پس اعتراضات مشروعیت دارد و آنها نیز برای همراهی با اکثریت در اعتراضات شرکت خواهند کرد. او با اشاره به یافتههای دیگر حاصل از نظرسنجیهای انجامشده درباره اعتراضات دیماه ۹۶، گفت: بر اساس نتایج بهدستآمده از نظرسنجیها، اصلاحات اقتصادی در شرایط کاهش سرمایه اجتماعی بسیار دشوار و مخاطرهانگیز است و دولتی میتواند به اصلاحات سیاسی و اقتصادی جدی دست بزند که دارای یک سرمایه اجتماعی قوی باشد. از طرف دیگر، کاهش سرمایههای اجتماعی نیز میتواند تابعی از سیاستهای اقتصادی تلقی شود. آشنا در پایان صحبتهای خود گفت: بر اساس نتایج نظرسنجی ۳۷.۵ درصد از مردم فکر میکنند اعتراضات ادامه خواهد یافت و این به معنی کاهش امنیت روانی مردم و افزایش ریسک سرمایهگذاری در کشور خواهد بود. در ادامه این نشست، تعدادی از جامعهشناسان و تحلیلگران مسائل اجتماعی به بیان نظرات خود درباره نتایج نظرسنجیهای انجامشده پرداختند. در این زمینه، احمد توکلی مطرحشدن صریح حق اعتراضات مشروع از سوی حاکمیت برای نخستینبار را از دیگر ویژگیهای اعتراضات اخیر عنوان کرد. این فعال سیاسی گفت: یکی از دلایلی که در حوادث دیماه ۹۶ با وجود آنکه مسائل و مشکلات مردم ملموستر بود؛ اما ماجرای تجمعات راحتتر پایان یافت، هماهنگی میان تحلیل سران کشور از تجمعات و علل برگزاری آنها بود. در این زمینه رهبری، رئیسجمهوری، وزیر کشور و سایر مسئولان همه مانند یکدیگر حرف میزدند و به همین دلیل ماجرا راحتتر پایان یافت. توکلی در پایان صحبتهای خود تأکید کرد: در مجموع، با توجه به نتیجه نظرسنجیها، وضعیت آینده کشور هنوز امیدبخش است و ما میتوانیم شرایط را تغییر دهیم.
هنوز رویکرد اکثر مردم ایران اصلاح است
حمیدرضا جلاییپور با اشاره به نتایج نظرسنجیها با تأکید بر اینکه امروز جامعه آماده اصلاحات است، گفت: اینکه ۷۵ درصد از جامعه مخالف وضع موجود هستند؛ اما ۵۰ درصد از آنها نیز با اعتراض مخالفت دارند؛ یعنی اینکه جامعه آماده اصلاحات است. سیدحسین سراجزاده، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران نیز با لزوم انتشار نتایج نظرسنجیها در جامعه بهویژه محافل دانشگاهی و عملی-پژوهشی تأکید کرد: دادههای حاصل از نتایج نظرسنجیهای انجامشده نشان میدهد که هنوز اکثر مردم ایران رویکردشان اصلاح است. فهم این موضوع برای صاحبان قدرت موضوعی بسیار مهم است.
در حالتی قرار داریم که نباید فروکشکردن اعتراضات را پایان ماجرا قلمداد کرد
محمدمهدی مجاهدی، استاد دانشگاه، نیز در سخنانی تأکید کرد: به نظر میرسد با تحلیل نهچندان دشواری به لحاظ ساخت جامعهشناسی اعتراضات میتوان نشان داد که این اعتراضات دو خصلت دارند؛ یکی اینکه تناسخی هستند و چهره عوض میکنند و هر بار که بازمیگردند، انتظار داریم چهره بیرونی و خیابانیشان با دفعه قبل متفاوت باشد. دومین خصلت اعتراضات اخیر در آکاردئونیبودن آنهاست؛ به این معنا که باز و بسته میشوند و در بستهشدنها که به نظر میرسد در شرایط فعلی در آن حالت قرار داریم، نباید آن را بهعنوان پایان ماجرا تلقی کرد. مسعود نیلی، مشاور اقتصادی رئیسجمهوری، نیز با ارائه تحلیلی درباره نتایج حاصل از نظرسنجیهای اخیر گفت: مسئلهای که امروز با آن مواجه هستیم، این است که کشور با اَبَرچالشهایی مواجه است که سقف شرایط بهبود وضعیت را بسیار پایین آورده است و این وضعیت نیز ناشی از تصمیماتی است که در چند دهه گذشته گرفته شده و بههیچوجه از بیرون تحمیل نشده است. او گفت: باید نسبت به عواملی که شرایط را به سمت بدترکردن وضعیت میبرد، میان نخبگان کشور وحدت نظر ایجاد شود. محمدرضا جلاییپور نیز در این نشست با تأکید بر اینکه افزایش درصد کسانی که نظام را اصلاحپذیر نمیدانند، هشداردهنده است، گفت: اصولگرایان و نهادهای حکمرانی خارج از دولت باید متوجه باشند که هر میزان کاهش حامیان روحانی و اصلاحات در ایران مستقیما به تعداد ناامیدان از اصلاح وضعیت کشور اضافه میکند و بههیچعنوان به نفع اصولگرایان نیست و هر میزان افزایش نارضایتی از دولت به ضرر نظام عمل خواهد کرد.
احساس محرومیت نسبی
مهدی رفیعی، معاون پژوهشی مؤسسه افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا)، نیز گفت: ممکن است این پرسش مطرح شود که با وجود اینکه وضع اقتصادی مردم نسبت به دوره دوم آقای احمدینژاد بدتر نشده، پس چرا در آن زمان شاهد اعتراضی از سوی مردم نبودیم و این اعتراضات امروز خود را نشان میدهد؟ او گفت: در پاسخ به این پرسش عدهای مطرح میکنند که همین موضوع نشان میدهد که اعتراضات دی ۹۶ سازماندهیشده از سوی جایی بوده است؛ اما پاسخ من به این پرسش در تئوری محرومیت نسبی است. براساس این تئوری اگر بر اثر یکسری تغییرات در جامعه سطح انتظارات بالا برود اما سطح توانایی افراد تغییری نکند، آن زمان است که احساس محرومیت نسبی به وجود میآید و همین باعث خشونت میشود.