تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۰۴
کد مطلب : ۳۰۶۷۶۹
اندر حکایت نماینده محترم کهگیلویه بزرگ؛ شخصی را به ده راه نمی دادند سراغ کدخدا را میگرفت
۰
کبنا ؛ جواد فروغیفر
سکانس اول: در زمان معرفی جناب دکتر احمدی به سمت استاندار کهگیلویه و بویراحمد، نمایندهٔ محترم کهگیلویه بزرگ از دوستی چندین سالهٔ خود با وی سخن گفت و چنان سخن می راند که گویی فقط وی جناب احمدی را معرفی و به استان آورده است در حالیکه بر اهل فن روشن بود که ایشان کوچکترین نقشی در آمدن وی به استان نداشت و حتی ظنّ قوی وجود داشت که جناب هاشمی اصلاً در جریان موضوع نبوده و پس از انتصاب وی سعی داشت به نوعی خود را بازیگردان ماجرا وانمود کند ولی غافل از آنکه نخبگان و شاید بتوان گفت اکثریت مردم از چگونگی استاندار شدن جناب احمدی و کارگردانی نمایندهی محترم یکی از شهرستانهای استان آگاه بوده و هستند.
سکانس دوم: انتصاب مدیران کل و معاونین استاندار یکی یکی کلید میخورد. کهگیلویه بزرگ نه تنها سهمی از این موضوع ندارد بلکه حتی مدیران سابق خود را برکنار شده میبیند. اعتراضات و نقدها، نماینده را که خودش بیشتر از همه به ضعف خود واقف بوده برای رهایی از فشار افکار عمومی به تکاپویی اشتباه میاندازد.
سکانس سوم: نماینده محترم با پاسخی عجیب به سؤال عدم بکارگیری نخبگان حوزهٔ انتخابیه، عملاً خود را به چالش و بن بست عجیب و غیر قابل برگشتی میکشاند. فحوای کلام پاسخ جناب نماینده این بود: «در مورد کارهای عمرانی از من سؤال شود و نه سیاسی». هجمه به نماینده و چالش وی با این پاسخ غیر موجه و فاقد وجاهت بیشتر و بیشتر میشود.
سکانس چهارم: آقای نماینده که راهی جز بیان واقعیات از جمله نقش ناپذیری خود در معادلات سیاسی استان و پایین بودن وزن و عیار خود نمیدید از ندیدن استاندار به مدت ۴۰ روز سخن به میان آورد. به قول جناب نماینده: قهر و به تحلیل نخبگان حذف کامل وی از معادلات استانی و به محاق رفتن کامل نماینده بزرگوار.
سکانس پنجم:
جناب نماینده برای خروج از بن بست و اقناع وجدان عمومی موکلان خود، اشتباه استراتژیکی را مرتکب میشود که نه تنها هیچ دستاوردی ندارد بلکه دود آن فقط و فقط به چشم موکلان و نخبگان حوزهٔ انتخابیه وی میرود و آنهم طرح سؤال از وزیر محترم کشور بود چرا که کسانی که با ادبیان و گفتمان مجلس اندک آشنایی دارند خوب میدانند که نماینده ای در مجلس کارآمدتر و موفق تر است که لابی گری و قدرت تعامل بیشتری با نمایندگان، وزرا و مسئولان ذیربط داشته باشد و هرگونه تقابل خصوصاً با وزیری که مقبول هر دو جناح است قطعاً نتیجهٔ معکوس خواهد داشت. و به قول مهندس باهنر، نمایندهٔ مجلس باید زبان مجلس را بلد باشد اگر غیر از این باشد یک نماینده معمولی خواهد بود. چیزی که نماینده محترم کهگیلیویه بزرگ مصداق عینی آن است.
اما نتایج حاصل از تحلیل این داستان:
عیان شدن انفعال نماینده محترم در موضوعات استانی، اثبات شدن عدم نقش آفرینی نماینده محترم در انتصاب جناب استاندار، آشکار شدن عدم آگاهی نماینده محترم از فضا و لسان مجلس و نمایندگی علیرغم گذشت قریب به دوسال از شروع وکالت وی، شتابزدگی در تصمیم گفتار و کردار نمایندهٔ محترم، عدم آشنایی به فضای سیاست و بازیگری و تیزهوشی سیاسی وکیل محترم کهگیلویه بزرگ و نهایتاً متضرر شدن بیش از پیش کهگیلویه بزرگ و نخبگانش از عدم توانایی سیاسی وکیلشان.
لذا این حرکت آخر نمایندهٔ عزیز که ۴۰ روز استاندار را نمیبیند و حالا بحث سؤال از وزیر کشور را پیش کشیده من را یاد ضرب المثل: «طرف را به ده راه نمیدادند سراغ کدخدا را میگرفت» افتادم.
سکانس اول: در زمان معرفی جناب دکتر احمدی به سمت استاندار کهگیلویه و بویراحمد، نمایندهٔ محترم کهگیلویه بزرگ از دوستی چندین سالهٔ خود با وی سخن گفت و چنان سخن می راند که گویی فقط وی جناب احمدی را معرفی و به استان آورده است در حالیکه بر اهل فن روشن بود که ایشان کوچکترین نقشی در آمدن وی به استان نداشت و حتی ظنّ قوی وجود داشت که جناب هاشمی اصلاً در جریان موضوع نبوده و پس از انتصاب وی سعی داشت به نوعی خود را بازیگردان ماجرا وانمود کند ولی غافل از آنکه نخبگان و شاید بتوان گفت اکثریت مردم از چگونگی استاندار شدن جناب احمدی و کارگردانی نمایندهی محترم یکی از شهرستانهای استان آگاه بوده و هستند.
سکانس دوم: انتصاب مدیران کل و معاونین استاندار یکی یکی کلید میخورد. کهگیلویه بزرگ نه تنها سهمی از این موضوع ندارد بلکه حتی مدیران سابق خود را برکنار شده میبیند. اعتراضات و نقدها، نماینده را که خودش بیشتر از همه به ضعف خود واقف بوده برای رهایی از فشار افکار عمومی به تکاپویی اشتباه میاندازد.
سکانس سوم: نماینده محترم با پاسخی عجیب به سؤال عدم بکارگیری نخبگان حوزهٔ انتخابیه، عملاً خود را به چالش و بن بست عجیب و غیر قابل برگشتی میکشاند. فحوای کلام پاسخ جناب نماینده این بود: «در مورد کارهای عمرانی از من سؤال شود و نه سیاسی». هجمه به نماینده و چالش وی با این پاسخ غیر موجه و فاقد وجاهت بیشتر و بیشتر میشود.
سکانس چهارم: آقای نماینده که راهی جز بیان واقعیات از جمله نقش ناپذیری خود در معادلات سیاسی استان و پایین بودن وزن و عیار خود نمیدید از ندیدن استاندار به مدت ۴۰ روز سخن به میان آورد. به قول جناب نماینده: قهر و به تحلیل نخبگان حذف کامل وی از معادلات استانی و به محاق رفتن کامل نماینده بزرگوار.
سکانس پنجم:
جناب نماینده برای خروج از بن بست و اقناع وجدان عمومی موکلان خود، اشتباه استراتژیکی را مرتکب میشود که نه تنها هیچ دستاوردی ندارد بلکه دود آن فقط و فقط به چشم موکلان و نخبگان حوزهٔ انتخابیه وی میرود و آنهم طرح سؤال از وزیر محترم کشور بود چرا که کسانی که با ادبیان و گفتمان مجلس اندک آشنایی دارند خوب میدانند که نماینده ای در مجلس کارآمدتر و موفق تر است که لابی گری و قدرت تعامل بیشتری با نمایندگان، وزرا و مسئولان ذیربط داشته باشد و هرگونه تقابل خصوصاً با وزیری که مقبول هر دو جناح است قطعاً نتیجهٔ معکوس خواهد داشت. و به قول مهندس باهنر، نمایندهٔ مجلس باید زبان مجلس را بلد باشد اگر غیر از این باشد یک نماینده معمولی خواهد بود. چیزی که نماینده محترم کهگیلیویه بزرگ مصداق عینی آن است.
اما نتایج حاصل از تحلیل این داستان:
عیان شدن انفعال نماینده محترم در موضوعات استانی، اثبات شدن عدم نقش آفرینی نماینده محترم در انتصاب جناب استاندار، آشکار شدن عدم آگاهی نماینده محترم از فضا و لسان مجلس و نمایندگی علیرغم گذشت قریب به دوسال از شروع وکالت وی، شتابزدگی در تصمیم گفتار و کردار نمایندهٔ محترم، عدم آشنایی به فضای سیاست و بازیگری و تیزهوشی سیاسی وکیل محترم کهگیلویه بزرگ و نهایتاً متضرر شدن بیش از پیش کهگیلویه بزرگ و نخبگانش از عدم توانایی سیاسی وکیلشان.
لذا این حرکت آخر نمایندهٔ عزیز که ۴۰ روز استاندار را نمیبیند و حالا بحث سؤال از وزیر کشور را پیش کشیده من را یاد ضرب المثل: «طرف را به ده راه نمیدادند سراغ کدخدا را میگرفت» افتادم.
فسفات چرام
سولفات دهدشت
کربنات دره لیر
سدیم اتیلات سمغمون
متیل بنزن اتونات قلعه رییسی
استامیفون قلوتات لنده
من آمده ام من آمده ام وای