تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۰۸
کد مطلب : ۳۰۵۰۴۸
بهدنبال راه علاج / اسب هوشمند و مدیریت سهلاندیش / با زبان «شهروندی» با مردم سخن بگوییم نه زبان «شهریاری» / اعتراض مردمی که فراموش شده بودند
۰
کبنا ؛
یادداشت برخی روزنامه های کشور در روز سهشنبه ۱۲ دیماه ۹۶ به شرح زیر میباشد.
با زبان «شهروندی» با مردم سخن بگوییم نه زبان «شهریاری»
نعمتالله فاضلی دانشیار انسانشناسی و فرهنگ در روزنامه ایران نوشت؛
در موقعیتهای آشوبناک یکی از مهمترین فعالیتهایی که نظامهای سیاسی و سازمانهای متولی نظم در جامعه برعهده دارند، شکل دادن نوعی نظام ارتباطی و گفتوگویی با جامعه و مردم است؛ نظام ارتباطی که بتواند به شیوههای مختلف افکارعمومی را آگاه و متقاعد سازد و نوعی «آرامش» و «همدلی» برمبنای گفتوگوی جمعی را شکل دهد. این نظام ارتباطی و زبانی برای جامعه ایران که در تمام دوره معاصر با اشکال گوناگونی از اغتشاش و اعتراضهای جمعی روبهرو بوده است، از اهمیت بسیاری برخوردار است. زبان همدلی و متقاعدکننده برای جامعه و نظم سیاسی ایران، هم راهبردی برای ایجاد رفاه است و هم راهبردی برای مواجهه با چالشها و بحرانهایی که همواره در جامعه وجود داشته است.
در ایران معاصر، چه در سالهای پیش از انقلاب و چه بعد از آن، همیشه کمابیش با نوعی کمتوانی در زمینه توانش زبانی نظام سیاسی روبهرو بودهایم. از این رو، باید در کنار تجزیه و تحلیل ناکارآمدیهای گوناگون ساختاری، به نحو دقیق درباره ناکارآمدی نظام ارتباطی و زبانی حاکم بر جامعه نقادانه اندیشید.
در اینجا ذکر چند نکته را فهرستوار ضروری میدانم:
۱٫ لازمه هر «نظام زبانی» وجود دایره واژگان و مفاهیمی است که بتواند بیانکننده واقعیتها و ضرورتهای موجود در جامعه باشد. در چهل سال گذشته، ما در حالی که بهطور جدی درگیر تحولات ارزشی و شکلگیری خواستهای عمومی جدید بودیم اما زبان سیاسی حاکمیت در ایران و گفتمان رسمی آن از مفاهیمی که بتواند این ارزشها و خواستهای جدید را توضیح دهد و آنها را به رسمیت بشناسد غافل مانده است یا اینکه از مفاهیم بازگوکننده این خواستها و نیازها مشروعیتزدایی کرده و آنها را با برچسب «مفاهیم سیاه» از گفتمان حوزه عمومی رسمی به حاشیه رانده است.
بهعنوان مثال در دهههای گذشته مفاهیم زن، جوان، دانشگاه، دانشجو، حاشیهنشینان، تحصیلکردگان، هنرمندان، هنر، شهر، شهرنشینی، رسانه، ارتباطات، غرب و بسیاری از مفاهیم دیگر در حالی که از مفاهیم مهم شکلدهنده زندگی واقعی مردم بودند، به شیوههای مختلف به منزله «مفاهیم مشکوک» یا «مفاهیم بیگانه» معرفی شدند!
همچنین در سالیان گذشته مفاهیم دموکراسی، آزادی، حقوقبشر و بسیاری از مفاهیم بنیادی دیگر یا به حاشیه رانده شدند یا اینکه تلاش شد تا معنایی بجز آن چیزی که خواست مردم بود به آنها اطلاق شود. در کنار این مفاهیم، ما حتی مفاهیم سادهتر مانند توسعه، رفاه اجتماعی، عدالت و مفاهیمی از این نوع را نیز دائماً یا به حاشیه راندهایم یا اینکه آنها را به شیوهای بهکار بردهایم که نتوانند جهان زندگی و آرزوهای واقعی همه گروههای اجتماعی را دربرگیرند.
همه اینها باعث شده است که زبان سیاست در ایران امروز با نوعی لکنت و گنگی رو به رو باشد. ما اگر بخواهیم نوعی نظم سیاسی واقعبینانه در جامعه شکل دهیم، باید همین مفاهیم را بهصورت شفاف و همگانی و دارای مشروعیت سیاسی کافی در گفتمان عمومی جامعه رواج دهیم و امکان سخن گفتن با این زبان را پذیرا شویم. بنابراین اگر زبان سیاسی ما گویای احساسات و نیازهای جامعه نباشد، بتدریج دچار بحران خواهیم شد که برخی از نمودهای آن را، این روزها در تجمعات اخیرمیبینیم.
۲٫ نه تنها قلمرو واژگان زبان سیاسی باید واقعبینانه باشد، بلکه دستور زبان حاکم در گفتمان عمومی جامعه نیز باید دربردارنده نوعی دستور زبان دموکراتیک، گفتوگو محور، منصفانه و عادلانه باشد. زبان سلسله مراتبی و هرمی قدرت در جامعههای جدید فاقد توانایی ایجاد ارتباط همدلانه و مؤثر است.
در جامعه معاصر ایران همواره کمابیش در دورههای مختلف از نوعی دستور زبان امر و نهی و از بالا به پایین پیروی شده است.
در حالی که مردم، حکومت و سیاستمداران را صرفاً در حد نمایندگان خود برای انجام وظایف قانونی و برای تأمین نیازهای مادی و معنوی خود میدانند و آنان را بر مبنای قانون و قرارداد اجتماعی منصوبان خود میشمارند و انتظار دارند که سیاستمداران با زبانی شفاف و پاسخگو در حوزه عمومی با شهروندان سخن بگویند. اما ما همواره شاهد این واقعیت هستیم که سیاستمداران ما در سطوح مختلف این واقعیت را درنیافتهاند که باید با «زبان شهروندی» با مردم سخن گفت نه «زبان شهریاری».
نظام سیاسی در ایران امروز هنوز نتوانسته است «دستور زبان شهروندی» را جایگزین «دستور زبان شهریاری» کند. در نتیجه این چالش، بسیاری از مردم هنگام تماشای تلویزیون، گوش دادن به رادیو و خواندن مطبوعات رسمی از درک و فهم سخنان سیاستمداران ما دچار نوعی عجز و ناتوانی و گاهی سرخوردگی و حتی رویگردانی میشوند. گاهی شهروندان ما از خود میپرسند که آیا سیاستمداران ما برای مردم ایران سخن میگویند؟!
۳٫ نظم سیاسی در جوامع معاصر نوعی نظم نمادین است که در این فضا «نظام ارتباطات» نقش کلیدی دارد. اما به نظر میرسد که سیاستمداران ما هنوز به اهمیت «زبان» در شکل دادن به نظم نمادین سیاسی آگاهی و وقوف کافی پیدا نکردهاند. از این رو، گاه زبان سیاسی را به ابراز احساسات و تبلیغات و نشانههای سطحی و ناکارآمد تقلیل میدهند. گاهی سیاستمداران، نظام ارتباطی و زبانی را به بامهربانی سخن گفتن، رعایت ادب و رعایت آداب تشریفات یا گاهی حتی به لبخند زدن تقلیل میدهند.
واقعیت این است که افکار عمومی و خرد جمعی به سادگی زبان اصیل، کارآمد، انسانی و واقعگرا را از زبان احساس، زبان پوپولیستی و زبان فریب و ناکارآمد تشخیص میدهد، چنانکه ما در دورههایی با این نوع زبان مواجه بودیم اما مردم فریب آن را نخوردند. بنابراین، این مردم نیستند که ممکن است فریب بخورند بلکه این سیاستمداران هستند که گاهی نمیتوانند به زبان اصیل سخن بگویند و از جامعه عقب میمانند.
در نتیجه، نوعی گسیختگی ارتباطی میان جامعه و نظام سیاسی شکل میگیرد. اگر بخواهیم نظم سیاسی پایدار داشته باشیم، باید به زبان پایدار بیندیشیم؛ زبانی که در مفاهیم اصلی زبان سیاسیاش واژگانی همچون، دموکراسی، آزادی، سیاست اجتماعی، زنان، جوانان، دانشگاه، شهر و... باشد و مفاهیم ناکارآمد را از حوزه عمومی خود کنار زده باشد.
اسب هوشمند و مدیریت سهلاندیش
محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت؛
۱-یونانیها پس از ده سال محاصره تروا، هنگامی که دیدند نمیتوانند با جنگ غلبه کنند، نقشه دیگری کشیدند و ژست عقبنشینی گرفتند. اسبی چوبین ساختند و پیشکش کردند که درون آن، سربازانی پنهان شده بودند. اسب را کنار قلعه شهر رها کردند و نمایش پایان محاصره راه انداختند. اهالی تروا به رایزنی نشستند. عدهای گفتند این نیرنگ جنگی است و نباید اسب را وارد شهر کرد اما نظر دیگر درباره آوردن اسب به داخل غلبه کرد. شبهنگام، نیروهای نفوذی، دروازهها را گشودند و شهر به تصرف درآمد. اغلب ما تلقی افسانه از داستان اسب تروا داریم؛ حال آنکه این شگرد به عنوان پایه جنگ نرم و هوشمند مورد استفاده قرار میگیرد.
۲- امروزه «اسب تروا» یا «تروجان» به هر ترفندی که باعث نفوذ در استحکامات یا محل حفاظتشده گردد، اطلاق میشود. در ادبیات سایبری، اسب تروا یا تروجان، برنامه نفوذ از نوع بدافزار است که به سیستم عامل هدف دسترسی سطح بالا پیدا میکند، در حالی که به نظر میآید در حال انجام کار مناسب و مورد نیاز است. در معماری امنیتی رایانه، اسب تروا لایه بیرونی فریبنده و به ظاهر بیخطر و حتی مفیدی است که با فریب کاربر میکوشد به سیستم و اطلاعات او دست یابد. «تروجان» توسط دانیل ادواردز کارشناس آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا (NSA ) انتخاب شد.
۳- نام یونان برای ما تداعیکننده داستان حمله اسکندر مقدونی به ایران هم هست.۴ قرن پیش از میلاد هنگامی که اسکندر لشکرکشی کرد، دو سردار هخامنشی به نام «جانوسیار» و «ماهیار» به ایران خیانت کردند اما پس از پیروزی اسکندر توسط خود او به دار کشیده شدند. قاآنی ضمن یادآوری این خیانت میگوید «رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن-
یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن/ ناجوانمردی است چون جانوسیار و ماهیار- یار دارابودن و دل با سکندر داشتن/ یا اسیر حکم جانان باش یا در بند جان- زشت باشد نوعروسی را دو شوهر داشتن». کارآمدترین حربههای دشمن هنگامی کارگر واقع میشود که پای غفلت و خوشخیالی و سهلاندیشی (مانند اهالی تروا) و یا خیانت جانوسیارها و ماهیارها در میان باشد.
۴- جاسوسان، تروریستها و گروگانگیرهای حرفهای، شگرد مشترکی دارند؛ پنهان شدن پشت فرد گروگان یا میان مردم به نحوی که اصلا شناخته نشوند و در صورت شناخته شدن، امکان برخورد با آنها دشوار باشد. نفوذیها معمولا با «متن» همرنگی و استتار میکنند تا شناسایی نشوند، در حاشیه امن خرابکاری یا جاسوسی کنند و آسان از معرکه بگریزند. منافقین نیز همین گونهاند. همرنگ مردم میشوند و به نام آنها حرف میزنند، در حالی که ذاتا دشمن منافع و امنیت و آرامش مردمند. معمولا ضربات کاری را همینها در اثر غفلت پدید آمده میزنند. آنچه ظرف چند روز اخیر در قالب مصادره به مطلوب نارضایتی اقتصادی مردم و تبدیل آن به اغتشاش و بیثباتی مطلوب دشمنان ملت ایران رخ داد، در همین چارچوب قابل ارزیابی است؛ هرچند که فتنهگری و شرارت اخیر قطعا به فضل الهی، بصیرت مردم و تدبیر مسئولان، اسباب اقتدار ملی خواهد شد.
۵- در سال ۸۸ چند ماه طول کشید تا آشوبگران نیابتی نقاب از چهره برداشتند، شعارهای رسوایی مانند «نه غزه نه لبنان» (سفارش ویژه سایت وزارت خارجه رژیم صهیونیستی) و «انتخابات بهانه است- اصل نظام نشانه است» دادند، روی نام اسلام در عبارت جمهوری اسلامی خط کشیدند و عاقبتالامر به ساحت امام حسین(ع) هتاکی کردند. آنها این بار در همان آغاز شعار «نه قرآن نه اسلام، هر دو فدای ایران»! دادند، از تروریستهای تکفیری با شعار «سوریه را رها کن» جانبداری کردند، به مساجد و حسینیهها و اموال عمومی و مغازهها و خودروهای مردم حمله کردند، آدم کشتند و ناامنی ایجاد کردند. اما با این وجود چرا بعد از معلوم شدن حقیقت ماجرا، برخی رسانههای زنجیرهای متهم در فتنه ۷۸ و ۸۸، دیروز به جای انتشار تصاویر خرابکاری و آدمکشی و تخریب اموال عمومی و خصوصی توسط عناصر آشوبطلب، به این رفتار ضد امنیت ملی، لباس «اعتراض مدنی» پوشاندند و خواستار رسمیت بخشیدن به آن شدند؟!
۶- طیفی از همین مدعیان اصلاحطلبی ابتدا، تجمع اعتراضی مالباختگان در مشهد را به دروغ به رقبای سیاسی نسبت دادند، اما برخی رسانههای مدعی حمایت از دولت یا حامی جریان فتنه، از اقدامات تشنجآفرین بعدی و تبدیل اعتراض معیشتی مذکور به اغتشاش ضدامنیتی و سیاسی استقبال کردند. چنانکه سایت - کانالهایی مانند آمدنیوز و کلمه سعی کردند اعتراض اقتصادی را مصادره به مطلوب کنند. این رسانهها که توسط مشاور فراری یکی از سران فتنه و برخی عناصر خارجنشین گروهک ملی مذهبی و حزب مشارکت و حضور پررنگ بهائیها اداره میشوند، در انتخابات، تظاهر به حمایت از دولت میکردند اما اکنون آشکار شده اولویت آنها، زدن نظام است هرچند که نقاب حمایت از دولت، از چهرهشان بیفتد. همینها زمانی به صراحت و وقاحت گفتند، دولت را درحد رحم اجارهای و کاتالیزور (تسریعکننده) گذار از انقلاب و نظام اسلامی قبول دارند نه بیشتر.
۷- به یاد داریم از وزیر دولت اصلاحات گرفته تا معاون وزیر و چند نماینده مجلس و مدیر بانکی و گلّهای از روزنامهنگاران مدعی اصلاحطلبی، پس از خیانتهای متعدد از کشورگریختند و در آمریکا و انگلیس و فرانسه پناه گرفتند. اما همتیمیهای آنها در داخل بیکار نشستهاند؟ آیا نمیتوان احتمال داد همین طیف مغفول، همچنان در برخی مراکز تصمیمگیر و تصمیمساز حضور داشته باشند؟ از یک طرف مدیران را به بیعملی بکشانند یا مشورت گمراهکننده بدهند و از طرف دیگر، مردم را ناراضی و ناامید کنند که مقدمه سربازگیری دشمن است.
۸- خداوند در آیه ۸۸ سوره نساء با عتاب میفرماید «فَمَا لَکُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَیْنِ وَالله أَرْکَسَهُم بِمَا کَسَبُوا... شما را چه شده که درباره منافقان دودسته شدهاید، در حالی که خدا آنان را به خاطر آنچه انجام دادند ، وارونه و سرنگون کرده است؟». به تعبیر حکیمانه امام علی(ع) در غررالحکم «مَنْ نَامَ عَنْ عَدُوِّهِ أَنْبَهَتْهُ الْمَکَایِد» و «مَنْ نَامَ عَنْ نُصْرَهًِْ وَلِیِّهِ انْتَبَهَ بِوَطْأَهًِْ عَدُوِّه». هر کس نسبت به دشمن خواب باشد، نقشهها و نیرنگها او را بیدار میکند. و هر کس از یاری مولای خود غفلت کند و خواب بماند، با لگد دشمن بیدار میشود. عدم مرزبندی با دشمن پنهان، غفلت از نقشههای او و عدم تبعیت شایسته از مولا و مقتدا، دیر یا زود میوه تلخ میدهد.
۹- رهبر حکیم انقلاب بارها مشفقانه از دولتمردان خواستند مرزبندی با جریان فتنه و یاغیان علیه قانون را به عنوان خط قرمز نظام (جمهوریت و اسلامیت) حفظ کنند، چنانکه ۵ شهریور ۹۳ فرمودند «علائق اعضای دولت به برخی جناحهای سیاسیاشکالی ندارد اما دولت و اعضای آن نباید اسیر جناحبندیها شوند. در موضوع جناح بندیهای سیاسی همواره تأکید بر رفاقت و اُنس با یکدیگر است اما در برخی موارد هم مسئله متفاوت است و باید حتماً خطوط قرمز و خطوط فاصل رعایت شوند. مسئله فتنه و فتنهگران، از مسائل مهم و از خطوط قرمز است که آقایان وزرا باید همانگونه که در جلسه رأی اعتماد خود بر فاصله گذاری با آن تأکید کردند، همچنان بر آن پایبند باشند». متاسفانه بعضا این هشدار مهم مورد غفلت واقع شد و این در حالی است که نسبت طیف فتنه با دولت جمهوری اسلامی، بدتر از حکایت مجنون و شتر ناهمراه وی است؛ فتنه گران گرای تحریمهای فلجکننده را به دشمن دادند، حال آنکه دولت شعار رفع تحریمها را سر دست گرفته بود. و دولت منطقا باید به حل مشکلات اقتصادی اهتمام میکرد، در حالی که فتنه گران ناراضی و ناامید کردن مردم را لازمه بازسازی نقشه شکست خورده خود میدیدند.
۱۰- فلان کانال تلگرامی ۲سال است به نیابت از سرویسهای جاسوسی، عملیات روانی میکند و میلیشیای شستوشوی مغزی شده تربیت مینماید اما اکنون که وارد فاز دعوت به ترور و تخریب شده و شیوه ساخت بمب دستی آموزش میدهد، تازه وزارت ارتباطات به صرافت میافتد کاری بکند. اما از آن سو مدیر تلگرام مقاومت میکند و مانند مهره گوش به فرمان سرویسهای جاسوسی، ماندن پای کانال کذایی را به ۴۰ میلیون کاربر ایرانی ترجیح میدهد! آیا اهمیت میلیشیا پروری شبکههای مجازی، کمتر از آموزش ساخت بمب دستی است؟!
۱۱- رو شدن دست گردانندگان کانالهای مذکور در حالی است که گردانندگان آنها در انتخابات ریاست جمهوری، خود را حامی دولت جا میزدند و با همین پوشش منافقانه اقدام به دروغپراکنی، جعل سند و شانتاژ علیه سران نظام، مجلس خبرگان، شورای نگهبان، قوه قضائیه، سپاه پاسداران و رهبری کردند. عجیب اینکه وزیر اطلاعات ۱۸ مرداد امسال در پی تشدید اعتراضها گفته بود «به مرتبطین کانال […] تذکر دادیم و اقدامات در زمینه ایجاد جنگ روانی علیه این کانال راه افتاده است»! چرا در طول ۲ سال اخیر با شبکه رابطین و مرتبطین این کانالهای ضدانقلابی برخورد نشد؟ وچرا در تمام این سالها درباره راهاندازی شبکه ملی اطلاعات کوتاهی شد تا اتاق مدیریت فضای مجازی به خارج کشور منتقل شود و اسباب شبیخون دشمن فراهم گردد؟ دشمنی که سر جنگ نظامی و اقتصادی و تحریم و ترور داشت، چگونه این حوزه را از تحریمها استثنا کرد؟!
۱۲- شست و شوی مغزی از انسانها، آدم آهنی و ربات میسازد؛ منفعل و کنترل شونده از راه دور. مجله نیوزویک خرداد ۹۶ گزارشی هشدارآمیز درباره سرنوشت دموکراسی منتشر کرد. در تصویر روی جلد، شهروندان در حالی که هرکدام سرشان به گوشی گرم است و غرق در فضای مجازی هستند، به سمت مرکز رایگیری میروند. سؤال نیوزویک این بود؛
HOW BIG DATA IS CORRUPTING DEMOCRACY?. چگونه اطلاعات و دادههای عظیم، دموکراسی را فاسد و خراب میکند؟». و در پاسخ تیتر زده بود:
«BRAIN WASHED شستوشوی مغزی»! چند ماه بعد، مجله اکونومیک گزارش صفحه اول خود را به تیتری مشابه اختصاص داد: «شبکههای اجتماعی، تهدیدی برای دموکراسی».
۱۳- شست و شوی مغزی و تحمیق یعنی اینکه یک شبکه درهم تنیده تلگرامی، اینستاگرامی و توئیتری، در انتخابات از مخاطبان بخواهند به فلان نامزد رای بدهند اما چند ماه بعد از پیروزی همان نامزد، از گارد اعتراض به عملکرد اقتصادی دولت وارد شوند و سپس افراد را به آشوب بکشانند!البته اکثریت قریب به اتفاق مردم با وجود اعتراض به حقی که به برخی سوء مدیریتها و کم کاریها دارند، به این تحمیق تمکین نکردند و تجمعات فرصتطلبانه، چند ده یا حداکثر چند صد نفره برگزار شد. اما نکته جالب و توهین بعدی به شعور مخاطبان در همین بزرگنمایی و کوچکنمایی شعبده بازان مجازی قابل رصد است. این روزها در شهرهای مختلف راهپیماییهای چند ده و چند صد هزار نفری با شکوهی به مناسبت حماسه ۹ دی برگزار شد که هیچ بازتابی در رسانههای کذاب مجازی نداشت اما تجمعات بزن دررویی چند ده نفره در فلان شهر را به شکل کاریکاتوری آب و تاب دادند.
۱۴- طبقات پایین پشتیبان واقعی کشور و نظام در روزهای سخت بودهاند اما بعضا مطالبات بحق آنها مغفول مانده است. رهنمود امیر مومنان درنامه ۵۳ نهجالبلاغه باید نصب العین دولت، مجلس و دستگاه قضایی در همه تصمیمات و مدیریتها باشد: « دوست داشتنى ترین چیزها در نزد تو باید ، در حق میانه ترین، و در عدل فراگیرترین، و در جلب خشنودى مردم گسترده ترین باشد، که همانا خشم عمومى مردم، خشنودى خواص را از بین مىبرد، امّا خشم خواص را خشنودى همگان بى اثر مىکند. خواصّ همواره باری سنگین بر حکومت تحمیل مى کنند و در روزگار سختى یاریشان کمتر، و در اجراى عدالت از همه ناراضى تر، و در خواسته هایشان پافشارتر، و در عطا و بخششها کم سپاستر، و به هنگام منع خواستهها دیر عذر پذیرتر، و در برابر مشکلات کم استقامتتر مى باشند. در صورتى که ستون استوار دین، و اجتماعات پرشور مسلمین، و نیروهاى ذخیره دفاعى، عموم مردم هستند، پس به آنها گرایش داشته واشتیاق تو باید به سوی آنان باشد.
بهدنبال راه علاج
محمدتقی فاضلمیبدی در روزنامه شرق نوشت؛
جریانی که در چند روز اخیر در کشور شاهدیم و اغلب استانها و شهرهای کشور را فراگرفته، فرجام آن روشن نیست و ممکن است خسرانهای بزرگ و جبرانناپذیری به کشور وارد کند. چون این اعتراضها از حالت مدنیت خارج شده و رنگ خشونت به خود گرفته است. آتشزدن مسجد و حسینیه و اماکن عمومی هیچ توجیهی ندارد و با اعتراض مدنی سازگار نیست و از طرفی سرکوب و برخورد نیز فایدهای ندارد و خشونت را بیشتر میکند؛ این اقدامات شاید در کوتاهمدت راه علاج باشد ولی در درازمدت نه. وقت آن است که مسئولان کشور هرچهزودتر راه علاجی بیندیشند و فرصتهایی را برای ملت فراهم کنند. مشکلات تنها معیشت نیست. بخشی از مشکلات غیراقتصادی و مربوط به جاهای دیگر و موضوعات دیگر است و در رأس آنها فساد اداری است. ضروری است از شخصیتها و افراد دلسوز نظام و کشور که سالهاست به دلایلی در کنارند، دعوت شود و با درجریانگذاشتن مردم و صدور بیانیه پارهای از اعتراضات بحق مردم را که در راستای حفظ استقلال کشور و نظام است، بپذیرند و راهحلی برای آن پیشنهاد دهند. لازم است راه و رویکرد گذشته اصلاح شود، ادبیات صداوسیما که یکسویه است و رسانههایی که هر چیزی را به گردن دولت میاندازند، باید تغییر کند و کسانی که این ماجرای پرآشوب را آغاز کردهاند، شناسایی شوند و به مجازات برسند.
خلاصه یک رفرم اساسی در چارچوب قانون اساسی صورت گیرد. ایرانیانی که در خارج از کشور به صورت اجبار زندگی میکنند، با اطمینان به کشور بازگردند و تمام احزاب و گروههای سیاسی هر نوع بهاصطلاح دلسوزی یا حمایت خارجی را از این جریان محکوم کنند. در یک جمله تنها راهحل این بحرانها ایجاد یک وحدت و همدلی ملی است.
*عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم
اعتراض مردمی که فراموش شده بودند
جلال خوش چهره در روزنامه ابتکار نوشت؛
همه تلاش مخالفان دولت که تنها چند ماه از شروع به کار دور دوم آن گذشته، زخم زدن بر امیدمردم بوده است. ناامید کردن مردم با انواع لطایف الحیل انجام شد تا به این وسیله آنان را از انتخاب خود سرخورده کنند.
مخالفان یا ساده اندیشانه و یا به عمد، مانع هرگونه اصلاح و تغییر در شریک شدن مردم در منافع عمومی شدهاند. آنان چنین نمایاندهاند که امید بستن به اصلاح و نوسازی ممکن نیست و هرچه هست بازی قدرت میان دو جناحی است که برای کسب موقعیت برتر در سهمبری از منافع رقابت میکنند.
سرانجام آنچه از سوی ناظران و دلسوزان در همه دو دهه گذشته هشدار داده میشد، سر باز کرد. این بار نه از سوی این جناح و آن جناح رقیب، بلکه از سوی مردمی که باور کردهاند؛ در میان هیاهوی رقابتها و توزیع منافع عمومی، نادیده گرفته شدهاند و یا نقش آنان به هیچ انگاشته شده است. واقعیت این است که هر دو جناح رقیب اصلاح طلب و اصولگرا در بروز اعتراضات اخیر غافلگیر شدند؛ همانگونه که در مراسم تشییع «مرحوم مرتضی پاشایی» خواننده پاپ، یا چرا دور برویم جنبش مردمی امداد رسانی به زلزلهزدگان کرمانشاه، همین وضع پیش آمد.
بیاعتمادی مردم ناشی از بحران هویتی است که برخی طیفها بر بدنه نظام سیاسی کشور طی سالهای متمادی و به ویژه ماههای اخیر تحمیل کردهاند. در تصور آنان مردم بخش زیرین جامعه هستند که در وضعی انفعالی به مثابه آبی هستند که در هر ظرفی شکل میگیرند. از این رو اگر مطالبات آنان نه تنها در بخش اقتصاد، بلکه فرهنگ، سیاست و اجتماع پاسخ داده نشود، اهمیت نخواهد داشت. اما همان دو یادآوری بالا زنگ هشداری بود برای همه آنانی که در معادله بازی قدرت، دچار فراموشی یا خوش خیالی شده بودند. نگاهی به جمعیت معترض و ساخت ترکیبی آنان به خوبی نشان میدهد که نسل جوان، فارغ از جدالهای کشدار و فرساینده سیاسی، مطالبات خود را میجوید. این مطالبات بیش از هرچیز به حق زندگی در چارچوب امنیت روانی، سامان سیاسی و اقتصادی، به رسمیت شناختن شئون طبقاتی و اجتماعی و تقویت امید به آینده اشاره دارد. در یک کلام؛ حق زندگی فارغ از دغدغههای جان کاهی که در رقابتهای جناحی یا نادیده گرفته شده و یا گم شده است.
مخالفان دولت در زخم زدن به امید مردمی که با احتساب همه نقاط قوت و ضعف رئیس دولت و کابینهاش، به نتایج برنامههایش در کوتاه و بلند مدت چشم دوخته بودند، آن اندازه خردمندی نداشتند که انتخاب حسابگرانه مردم، فرصتی است از سوی آنان به نظام سیاسی که خود را از کشمکشها و مجادلات کسالتبار جناحی خارج کند و در بستری از نگرش اعتدالی، چشمانداز روشن را پیش روی مردم قرار دهد. آنان بازی «همه یا هیچ» را برای منافع خود تعریف و دنبال کردند. نتیجه همان شد که در روزهای اخیر رخ داده است. مخالفان دولت اکنون باید به درستی دریافته باشند که سوزاندن ظرفیتهای نظام و سرخورده کردن مردم از امید به آینده، برای هیچ طرفی سود آور نیست؛ حتی مردمی که با اعتراضات خود فریاد زدند؛ ما هستیم و نباید فراموشمان میکردید.
اعتراضات اخیر به همان اندازه که میتواند برای منافع عمومی و نظام سیاسی هشدار دهنده باشد، فرصتی موقعیتساز است که اراده انجام اصلاحات لازم را در خدمت به نوسازی کشور بهکار گرفت. تنها در این صورت است که فرصت طلبان در بهرهگیری از اوضاع ناکام خواهند شد. هیچیک از مردم معترض نمیخواهد ایران به سرنوشت غمبار مردم سوریه، عراق، افغانستان، یمن دچار شود. ایرانیان ملتی هستند که آموختهاند در بزنگاههایی چنین که از در و دیوار بوی توطئه برای نابسامانی میآید، وفاق و همبستگی خود را در تمامیت کیان کشور حفظ کنند.
نباید به توطئهها از هر جنس و ترکیب مجال دوباره داد. ثبات گوهری است که در نابسامانی تحمیل شده به مردم منطقه خاورمیانه، در اختیار ملت ایران است. کافی است مردم معترض باور کنند که فریاد اعتراض آنان شنیده شده و پس از این مطالباتشان نادیده و یا فراموش نمیشود.
یادداشت برخی روزنامه های کشور در روز سهشنبه ۱۲ دیماه ۹۶ به شرح زیر میباشد.
با زبان «شهروندی» با مردم سخن بگوییم نه زبان «شهریاری»
نعمتالله فاضلی دانشیار انسانشناسی و فرهنگ در روزنامه ایران نوشت؛
در موقعیتهای آشوبناک یکی از مهمترین فعالیتهایی که نظامهای سیاسی و سازمانهای متولی نظم در جامعه برعهده دارند، شکل دادن نوعی نظام ارتباطی و گفتوگویی با جامعه و مردم است؛ نظام ارتباطی که بتواند به شیوههای مختلف افکارعمومی را آگاه و متقاعد سازد و نوعی «آرامش» و «همدلی» برمبنای گفتوگوی جمعی را شکل دهد. این نظام ارتباطی و زبانی برای جامعه ایران که در تمام دوره معاصر با اشکال گوناگونی از اغتشاش و اعتراضهای جمعی روبهرو بوده است، از اهمیت بسیاری برخوردار است. زبان همدلی و متقاعدکننده برای جامعه و نظم سیاسی ایران، هم راهبردی برای ایجاد رفاه است و هم راهبردی برای مواجهه با چالشها و بحرانهایی که همواره در جامعه وجود داشته است.
در ایران معاصر، چه در سالهای پیش از انقلاب و چه بعد از آن، همیشه کمابیش با نوعی کمتوانی در زمینه توانش زبانی نظام سیاسی روبهرو بودهایم. از این رو، باید در کنار تجزیه و تحلیل ناکارآمدیهای گوناگون ساختاری، به نحو دقیق درباره ناکارآمدی نظام ارتباطی و زبانی حاکم بر جامعه نقادانه اندیشید.
در اینجا ذکر چند نکته را فهرستوار ضروری میدانم:
۱٫ لازمه هر «نظام زبانی» وجود دایره واژگان و مفاهیمی است که بتواند بیانکننده واقعیتها و ضرورتهای موجود در جامعه باشد. در چهل سال گذشته، ما در حالی که بهطور جدی درگیر تحولات ارزشی و شکلگیری خواستهای عمومی جدید بودیم اما زبان سیاسی حاکمیت در ایران و گفتمان رسمی آن از مفاهیمی که بتواند این ارزشها و خواستهای جدید را توضیح دهد و آنها را به رسمیت بشناسد غافل مانده است یا اینکه از مفاهیم بازگوکننده این خواستها و نیازها مشروعیتزدایی کرده و آنها را با برچسب «مفاهیم سیاه» از گفتمان حوزه عمومی رسمی به حاشیه رانده است.
بهعنوان مثال در دهههای گذشته مفاهیم زن، جوان، دانشگاه، دانشجو، حاشیهنشینان، تحصیلکردگان، هنرمندان، هنر، شهر، شهرنشینی، رسانه، ارتباطات، غرب و بسیاری از مفاهیم دیگر در حالی که از مفاهیم مهم شکلدهنده زندگی واقعی مردم بودند، به شیوههای مختلف به منزله «مفاهیم مشکوک» یا «مفاهیم بیگانه» معرفی شدند!
همچنین در سالیان گذشته مفاهیم دموکراسی، آزادی، حقوقبشر و بسیاری از مفاهیم بنیادی دیگر یا به حاشیه رانده شدند یا اینکه تلاش شد تا معنایی بجز آن چیزی که خواست مردم بود به آنها اطلاق شود. در کنار این مفاهیم، ما حتی مفاهیم سادهتر مانند توسعه، رفاه اجتماعی، عدالت و مفاهیمی از این نوع را نیز دائماً یا به حاشیه راندهایم یا اینکه آنها را به شیوهای بهکار بردهایم که نتوانند جهان زندگی و آرزوهای واقعی همه گروههای اجتماعی را دربرگیرند.
همه اینها باعث شده است که زبان سیاست در ایران امروز با نوعی لکنت و گنگی رو به رو باشد. ما اگر بخواهیم نوعی نظم سیاسی واقعبینانه در جامعه شکل دهیم، باید همین مفاهیم را بهصورت شفاف و همگانی و دارای مشروعیت سیاسی کافی در گفتمان عمومی جامعه رواج دهیم و امکان سخن گفتن با این زبان را پذیرا شویم. بنابراین اگر زبان سیاسی ما گویای احساسات و نیازهای جامعه نباشد، بتدریج دچار بحران خواهیم شد که برخی از نمودهای آن را، این روزها در تجمعات اخیرمیبینیم.
۲٫ نه تنها قلمرو واژگان زبان سیاسی باید واقعبینانه باشد، بلکه دستور زبان حاکم در گفتمان عمومی جامعه نیز باید دربردارنده نوعی دستور زبان دموکراتیک، گفتوگو محور، منصفانه و عادلانه باشد. زبان سلسله مراتبی و هرمی قدرت در جامعههای جدید فاقد توانایی ایجاد ارتباط همدلانه و مؤثر است.
در جامعه معاصر ایران همواره کمابیش در دورههای مختلف از نوعی دستور زبان امر و نهی و از بالا به پایین پیروی شده است.
در حالی که مردم، حکومت و سیاستمداران را صرفاً در حد نمایندگان خود برای انجام وظایف قانونی و برای تأمین نیازهای مادی و معنوی خود میدانند و آنان را بر مبنای قانون و قرارداد اجتماعی منصوبان خود میشمارند و انتظار دارند که سیاستمداران با زبانی شفاف و پاسخگو در حوزه عمومی با شهروندان سخن بگویند. اما ما همواره شاهد این واقعیت هستیم که سیاستمداران ما در سطوح مختلف این واقعیت را درنیافتهاند که باید با «زبان شهروندی» با مردم سخن گفت نه «زبان شهریاری».
نظام سیاسی در ایران امروز هنوز نتوانسته است «دستور زبان شهروندی» را جایگزین «دستور زبان شهریاری» کند. در نتیجه این چالش، بسیاری از مردم هنگام تماشای تلویزیون، گوش دادن به رادیو و خواندن مطبوعات رسمی از درک و فهم سخنان سیاستمداران ما دچار نوعی عجز و ناتوانی و گاهی سرخوردگی و حتی رویگردانی میشوند. گاهی شهروندان ما از خود میپرسند که آیا سیاستمداران ما برای مردم ایران سخن میگویند؟!
۳٫ نظم سیاسی در جوامع معاصر نوعی نظم نمادین است که در این فضا «نظام ارتباطات» نقش کلیدی دارد. اما به نظر میرسد که سیاستمداران ما هنوز به اهمیت «زبان» در شکل دادن به نظم نمادین سیاسی آگاهی و وقوف کافی پیدا نکردهاند. از این رو، گاه زبان سیاسی را به ابراز احساسات و تبلیغات و نشانههای سطحی و ناکارآمد تقلیل میدهند. گاهی سیاستمداران، نظام ارتباطی و زبانی را به بامهربانی سخن گفتن، رعایت ادب و رعایت آداب تشریفات یا گاهی حتی به لبخند زدن تقلیل میدهند.
واقعیت این است که افکار عمومی و خرد جمعی به سادگی زبان اصیل، کارآمد، انسانی و واقعگرا را از زبان احساس، زبان پوپولیستی و زبان فریب و ناکارآمد تشخیص میدهد، چنانکه ما در دورههایی با این نوع زبان مواجه بودیم اما مردم فریب آن را نخوردند. بنابراین، این مردم نیستند که ممکن است فریب بخورند بلکه این سیاستمداران هستند که گاهی نمیتوانند به زبان اصیل سخن بگویند و از جامعه عقب میمانند.
در نتیجه، نوعی گسیختگی ارتباطی میان جامعه و نظام سیاسی شکل میگیرد. اگر بخواهیم نظم سیاسی پایدار داشته باشیم، باید به زبان پایدار بیندیشیم؛ زبانی که در مفاهیم اصلی زبان سیاسیاش واژگانی همچون، دموکراسی، آزادی، سیاست اجتماعی، زنان، جوانان، دانشگاه، شهر و... باشد و مفاهیم ناکارآمد را از حوزه عمومی خود کنار زده باشد.
اسب هوشمند و مدیریت سهلاندیش
محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت؛
۱-یونانیها پس از ده سال محاصره تروا، هنگامی که دیدند نمیتوانند با جنگ غلبه کنند، نقشه دیگری کشیدند و ژست عقبنشینی گرفتند. اسبی چوبین ساختند و پیشکش کردند که درون آن، سربازانی پنهان شده بودند. اسب را کنار قلعه شهر رها کردند و نمایش پایان محاصره راه انداختند. اهالی تروا به رایزنی نشستند. عدهای گفتند این نیرنگ جنگی است و نباید اسب را وارد شهر کرد اما نظر دیگر درباره آوردن اسب به داخل غلبه کرد. شبهنگام، نیروهای نفوذی، دروازهها را گشودند و شهر به تصرف درآمد. اغلب ما تلقی افسانه از داستان اسب تروا داریم؛ حال آنکه این شگرد به عنوان پایه جنگ نرم و هوشمند مورد استفاده قرار میگیرد.
۲- امروزه «اسب تروا» یا «تروجان» به هر ترفندی که باعث نفوذ در استحکامات یا محل حفاظتشده گردد، اطلاق میشود. در ادبیات سایبری، اسب تروا یا تروجان، برنامه نفوذ از نوع بدافزار است که به سیستم عامل هدف دسترسی سطح بالا پیدا میکند، در حالی که به نظر میآید در حال انجام کار مناسب و مورد نیاز است. در معماری امنیتی رایانه، اسب تروا لایه بیرونی فریبنده و به ظاهر بیخطر و حتی مفیدی است که با فریب کاربر میکوشد به سیستم و اطلاعات او دست یابد. «تروجان» توسط دانیل ادواردز کارشناس آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا (NSA ) انتخاب شد.
۳- نام یونان برای ما تداعیکننده داستان حمله اسکندر مقدونی به ایران هم هست.۴ قرن پیش از میلاد هنگامی که اسکندر لشکرکشی کرد، دو سردار هخامنشی به نام «جانوسیار» و «ماهیار» به ایران خیانت کردند اما پس از پیروزی اسکندر توسط خود او به دار کشیده شدند. قاآنی ضمن یادآوری این خیانت میگوید «رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن-
یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن/ ناجوانمردی است چون جانوسیار و ماهیار- یار دارابودن و دل با سکندر داشتن/ یا اسیر حکم جانان باش یا در بند جان- زشت باشد نوعروسی را دو شوهر داشتن». کارآمدترین حربههای دشمن هنگامی کارگر واقع میشود که پای غفلت و خوشخیالی و سهلاندیشی (مانند اهالی تروا) و یا خیانت جانوسیارها و ماهیارها در میان باشد.
۴- جاسوسان، تروریستها و گروگانگیرهای حرفهای، شگرد مشترکی دارند؛ پنهان شدن پشت فرد گروگان یا میان مردم به نحوی که اصلا شناخته نشوند و در صورت شناخته شدن، امکان برخورد با آنها دشوار باشد. نفوذیها معمولا با «متن» همرنگی و استتار میکنند تا شناسایی نشوند، در حاشیه امن خرابکاری یا جاسوسی کنند و آسان از معرکه بگریزند. منافقین نیز همین گونهاند. همرنگ مردم میشوند و به نام آنها حرف میزنند، در حالی که ذاتا دشمن منافع و امنیت و آرامش مردمند. معمولا ضربات کاری را همینها در اثر غفلت پدید آمده میزنند. آنچه ظرف چند روز اخیر در قالب مصادره به مطلوب نارضایتی اقتصادی مردم و تبدیل آن به اغتشاش و بیثباتی مطلوب دشمنان ملت ایران رخ داد، در همین چارچوب قابل ارزیابی است؛ هرچند که فتنهگری و شرارت اخیر قطعا به فضل الهی، بصیرت مردم و تدبیر مسئولان، اسباب اقتدار ملی خواهد شد.
۵- در سال ۸۸ چند ماه طول کشید تا آشوبگران نیابتی نقاب از چهره برداشتند، شعارهای رسوایی مانند «نه غزه نه لبنان» (سفارش ویژه سایت وزارت خارجه رژیم صهیونیستی) و «انتخابات بهانه است- اصل نظام نشانه است» دادند، روی نام اسلام در عبارت جمهوری اسلامی خط کشیدند و عاقبتالامر به ساحت امام حسین(ع) هتاکی کردند. آنها این بار در همان آغاز شعار «نه قرآن نه اسلام، هر دو فدای ایران»! دادند، از تروریستهای تکفیری با شعار «سوریه را رها کن» جانبداری کردند، به مساجد و حسینیهها و اموال عمومی و مغازهها و خودروهای مردم حمله کردند، آدم کشتند و ناامنی ایجاد کردند. اما با این وجود چرا بعد از معلوم شدن حقیقت ماجرا، برخی رسانههای زنجیرهای متهم در فتنه ۷۸ و ۸۸، دیروز به جای انتشار تصاویر خرابکاری و آدمکشی و تخریب اموال عمومی و خصوصی توسط عناصر آشوبطلب، به این رفتار ضد امنیت ملی، لباس «اعتراض مدنی» پوشاندند و خواستار رسمیت بخشیدن به آن شدند؟!
۶- طیفی از همین مدعیان اصلاحطلبی ابتدا، تجمع اعتراضی مالباختگان در مشهد را به دروغ به رقبای سیاسی نسبت دادند، اما برخی رسانههای مدعی حمایت از دولت یا حامی جریان فتنه، از اقدامات تشنجآفرین بعدی و تبدیل اعتراض معیشتی مذکور به اغتشاش ضدامنیتی و سیاسی استقبال کردند. چنانکه سایت - کانالهایی مانند آمدنیوز و کلمه سعی کردند اعتراض اقتصادی را مصادره به مطلوب کنند. این رسانهها که توسط مشاور فراری یکی از سران فتنه و برخی عناصر خارجنشین گروهک ملی مذهبی و حزب مشارکت و حضور پررنگ بهائیها اداره میشوند، در انتخابات، تظاهر به حمایت از دولت میکردند اما اکنون آشکار شده اولویت آنها، زدن نظام است هرچند که نقاب حمایت از دولت، از چهرهشان بیفتد. همینها زمانی به صراحت و وقاحت گفتند، دولت را درحد رحم اجارهای و کاتالیزور (تسریعکننده) گذار از انقلاب و نظام اسلامی قبول دارند نه بیشتر.
۷- به یاد داریم از وزیر دولت اصلاحات گرفته تا معاون وزیر و چند نماینده مجلس و مدیر بانکی و گلّهای از روزنامهنگاران مدعی اصلاحطلبی، پس از خیانتهای متعدد از کشورگریختند و در آمریکا و انگلیس و فرانسه پناه گرفتند. اما همتیمیهای آنها در داخل بیکار نشستهاند؟ آیا نمیتوان احتمال داد همین طیف مغفول، همچنان در برخی مراکز تصمیمگیر و تصمیمساز حضور داشته باشند؟ از یک طرف مدیران را به بیعملی بکشانند یا مشورت گمراهکننده بدهند و از طرف دیگر، مردم را ناراضی و ناامید کنند که مقدمه سربازگیری دشمن است.
۸- خداوند در آیه ۸۸ سوره نساء با عتاب میفرماید «فَمَا لَکُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَیْنِ وَالله أَرْکَسَهُم بِمَا کَسَبُوا... شما را چه شده که درباره منافقان دودسته شدهاید، در حالی که خدا آنان را به خاطر آنچه انجام دادند ، وارونه و سرنگون کرده است؟». به تعبیر حکیمانه امام علی(ع) در غررالحکم «مَنْ نَامَ عَنْ عَدُوِّهِ أَنْبَهَتْهُ الْمَکَایِد» و «مَنْ نَامَ عَنْ نُصْرَهًِْ وَلِیِّهِ انْتَبَهَ بِوَطْأَهًِْ عَدُوِّه». هر کس نسبت به دشمن خواب باشد، نقشهها و نیرنگها او را بیدار میکند. و هر کس از یاری مولای خود غفلت کند و خواب بماند، با لگد دشمن بیدار میشود. عدم مرزبندی با دشمن پنهان، غفلت از نقشههای او و عدم تبعیت شایسته از مولا و مقتدا، دیر یا زود میوه تلخ میدهد.
۹- رهبر حکیم انقلاب بارها مشفقانه از دولتمردان خواستند مرزبندی با جریان فتنه و یاغیان علیه قانون را به عنوان خط قرمز نظام (جمهوریت و اسلامیت) حفظ کنند، چنانکه ۵ شهریور ۹۳ فرمودند «علائق اعضای دولت به برخی جناحهای سیاسیاشکالی ندارد اما دولت و اعضای آن نباید اسیر جناحبندیها شوند. در موضوع جناح بندیهای سیاسی همواره تأکید بر رفاقت و اُنس با یکدیگر است اما در برخی موارد هم مسئله متفاوت است و باید حتماً خطوط قرمز و خطوط فاصل رعایت شوند. مسئله فتنه و فتنهگران، از مسائل مهم و از خطوط قرمز است که آقایان وزرا باید همانگونه که در جلسه رأی اعتماد خود بر فاصله گذاری با آن تأکید کردند، همچنان بر آن پایبند باشند». متاسفانه بعضا این هشدار مهم مورد غفلت واقع شد و این در حالی است که نسبت طیف فتنه با دولت جمهوری اسلامی، بدتر از حکایت مجنون و شتر ناهمراه وی است؛ فتنه گران گرای تحریمهای فلجکننده را به دشمن دادند، حال آنکه دولت شعار رفع تحریمها را سر دست گرفته بود. و دولت منطقا باید به حل مشکلات اقتصادی اهتمام میکرد، در حالی که فتنه گران ناراضی و ناامید کردن مردم را لازمه بازسازی نقشه شکست خورده خود میدیدند.
۱۰- فلان کانال تلگرامی ۲سال است به نیابت از سرویسهای جاسوسی، عملیات روانی میکند و میلیشیای شستوشوی مغزی شده تربیت مینماید اما اکنون که وارد فاز دعوت به ترور و تخریب شده و شیوه ساخت بمب دستی آموزش میدهد، تازه وزارت ارتباطات به صرافت میافتد کاری بکند. اما از آن سو مدیر تلگرام مقاومت میکند و مانند مهره گوش به فرمان سرویسهای جاسوسی، ماندن پای کانال کذایی را به ۴۰ میلیون کاربر ایرانی ترجیح میدهد! آیا اهمیت میلیشیا پروری شبکههای مجازی، کمتر از آموزش ساخت بمب دستی است؟!
۱۱- رو شدن دست گردانندگان کانالهای مذکور در حالی است که گردانندگان آنها در انتخابات ریاست جمهوری، خود را حامی دولت جا میزدند و با همین پوشش منافقانه اقدام به دروغپراکنی، جعل سند و شانتاژ علیه سران نظام، مجلس خبرگان، شورای نگهبان، قوه قضائیه، سپاه پاسداران و رهبری کردند. عجیب اینکه وزیر اطلاعات ۱۸ مرداد امسال در پی تشدید اعتراضها گفته بود «به مرتبطین کانال […] تذکر دادیم و اقدامات در زمینه ایجاد جنگ روانی علیه این کانال راه افتاده است»! چرا در طول ۲ سال اخیر با شبکه رابطین و مرتبطین این کانالهای ضدانقلابی برخورد نشد؟ وچرا در تمام این سالها درباره راهاندازی شبکه ملی اطلاعات کوتاهی شد تا اتاق مدیریت فضای مجازی به خارج کشور منتقل شود و اسباب شبیخون دشمن فراهم گردد؟ دشمنی که سر جنگ نظامی و اقتصادی و تحریم و ترور داشت، چگونه این حوزه را از تحریمها استثنا کرد؟!
۱۲- شست و شوی مغزی از انسانها، آدم آهنی و ربات میسازد؛ منفعل و کنترل شونده از راه دور. مجله نیوزویک خرداد ۹۶ گزارشی هشدارآمیز درباره سرنوشت دموکراسی منتشر کرد. در تصویر روی جلد، شهروندان در حالی که هرکدام سرشان به گوشی گرم است و غرق در فضای مجازی هستند، به سمت مرکز رایگیری میروند. سؤال نیوزویک این بود؛
HOW BIG DATA IS CORRUPTING DEMOCRACY?. چگونه اطلاعات و دادههای عظیم، دموکراسی را فاسد و خراب میکند؟». و در پاسخ تیتر زده بود:
«BRAIN WASHED شستوشوی مغزی»! چند ماه بعد، مجله اکونومیک گزارش صفحه اول خود را به تیتری مشابه اختصاص داد: «شبکههای اجتماعی، تهدیدی برای دموکراسی».
۱۳- شست و شوی مغزی و تحمیق یعنی اینکه یک شبکه درهم تنیده تلگرامی، اینستاگرامی و توئیتری، در انتخابات از مخاطبان بخواهند به فلان نامزد رای بدهند اما چند ماه بعد از پیروزی همان نامزد، از گارد اعتراض به عملکرد اقتصادی دولت وارد شوند و سپس افراد را به آشوب بکشانند!البته اکثریت قریب به اتفاق مردم با وجود اعتراض به حقی که به برخی سوء مدیریتها و کم کاریها دارند، به این تحمیق تمکین نکردند و تجمعات فرصتطلبانه، چند ده یا حداکثر چند صد نفره برگزار شد. اما نکته جالب و توهین بعدی به شعور مخاطبان در همین بزرگنمایی و کوچکنمایی شعبده بازان مجازی قابل رصد است. این روزها در شهرهای مختلف راهپیماییهای چند ده و چند صد هزار نفری با شکوهی به مناسبت حماسه ۹ دی برگزار شد که هیچ بازتابی در رسانههای کذاب مجازی نداشت اما تجمعات بزن دررویی چند ده نفره در فلان شهر را به شکل کاریکاتوری آب و تاب دادند.
۱۴- طبقات پایین پشتیبان واقعی کشور و نظام در روزهای سخت بودهاند اما بعضا مطالبات بحق آنها مغفول مانده است. رهنمود امیر مومنان درنامه ۵۳ نهجالبلاغه باید نصب العین دولت، مجلس و دستگاه قضایی در همه تصمیمات و مدیریتها باشد: « دوست داشتنى ترین چیزها در نزد تو باید ، در حق میانه ترین، و در عدل فراگیرترین، و در جلب خشنودى مردم گسترده ترین باشد، که همانا خشم عمومى مردم، خشنودى خواص را از بین مىبرد، امّا خشم خواص را خشنودى همگان بى اثر مىکند. خواصّ همواره باری سنگین بر حکومت تحمیل مى کنند و در روزگار سختى یاریشان کمتر، و در اجراى عدالت از همه ناراضى تر، و در خواسته هایشان پافشارتر، و در عطا و بخششها کم سپاستر، و به هنگام منع خواستهها دیر عذر پذیرتر، و در برابر مشکلات کم استقامتتر مى باشند. در صورتى که ستون استوار دین، و اجتماعات پرشور مسلمین، و نیروهاى ذخیره دفاعى، عموم مردم هستند، پس به آنها گرایش داشته واشتیاق تو باید به سوی آنان باشد.
بهدنبال راه علاج
محمدتقی فاضلمیبدی در روزنامه شرق نوشت؛
جریانی که در چند روز اخیر در کشور شاهدیم و اغلب استانها و شهرهای کشور را فراگرفته، فرجام آن روشن نیست و ممکن است خسرانهای بزرگ و جبرانناپذیری به کشور وارد کند. چون این اعتراضها از حالت مدنیت خارج شده و رنگ خشونت به خود گرفته است. آتشزدن مسجد و حسینیه و اماکن عمومی هیچ توجیهی ندارد و با اعتراض مدنی سازگار نیست و از طرفی سرکوب و برخورد نیز فایدهای ندارد و خشونت را بیشتر میکند؛ این اقدامات شاید در کوتاهمدت راه علاج باشد ولی در درازمدت نه. وقت آن است که مسئولان کشور هرچهزودتر راه علاجی بیندیشند و فرصتهایی را برای ملت فراهم کنند. مشکلات تنها معیشت نیست. بخشی از مشکلات غیراقتصادی و مربوط به جاهای دیگر و موضوعات دیگر است و در رأس آنها فساد اداری است. ضروری است از شخصیتها و افراد دلسوز نظام و کشور که سالهاست به دلایلی در کنارند، دعوت شود و با درجریانگذاشتن مردم و صدور بیانیه پارهای از اعتراضات بحق مردم را که در راستای حفظ استقلال کشور و نظام است، بپذیرند و راهحلی برای آن پیشنهاد دهند. لازم است راه و رویکرد گذشته اصلاح شود، ادبیات صداوسیما که یکسویه است و رسانههایی که هر چیزی را به گردن دولت میاندازند، باید تغییر کند و کسانی که این ماجرای پرآشوب را آغاز کردهاند، شناسایی شوند و به مجازات برسند.
خلاصه یک رفرم اساسی در چارچوب قانون اساسی صورت گیرد. ایرانیانی که در خارج از کشور به صورت اجبار زندگی میکنند، با اطمینان به کشور بازگردند و تمام احزاب و گروههای سیاسی هر نوع بهاصطلاح دلسوزی یا حمایت خارجی را از این جریان محکوم کنند. در یک جمله تنها راهحل این بحرانها ایجاد یک وحدت و همدلی ملی است.
*عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم
اعتراض مردمی که فراموش شده بودند
جلال خوش چهره در روزنامه ابتکار نوشت؛
همه تلاش مخالفان دولت که تنها چند ماه از شروع به کار دور دوم آن گذشته، زخم زدن بر امیدمردم بوده است. ناامید کردن مردم با انواع لطایف الحیل انجام شد تا به این وسیله آنان را از انتخاب خود سرخورده کنند.
مخالفان یا ساده اندیشانه و یا به عمد، مانع هرگونه اصلاح و تغییر در شریک شدن مردم در منافع عمومی شدهاند. آنان چنین نمایاندهاند که امید بستن به اصلاح و نوسازی ممکن نیست و هرچه هست بازی قدرت میان دو جناحی است که برای کسب موقعیت برتر در سهمبری از منافع رقابت میکنند.
سرانجام آنچه از سوی ناظران و دلسوزان در همه دو دهه گذشته هشدار داده میشد، سر باز کرد. این بار نه از سوی این جناح و آن جناح رقیب، بلکه از سوی مردمی که باور کردهاند؛ در میان هیاهوی رقابتها و توزیع منافع عمومی، نادیده گرفته شدهاند و یا نقش آنان به هیچ انگاشته شده است. واقعیت این است که هر دو جناح رقیب اصلاح طلب و اصولگرا در بروز اعتراضات اخیر غافلگیر شدند؛ همانگونه که در مراسم تشییع «مرحوم مرتضی پاشایی» خواننده پاپ، یا چرا دور برویم جنبش مردمی امداد رسانی به زلزلهزدگان کرمانشاه، همین وضع پیش آمد.
بیاعتمادی مردم ناشی از بحران هویتی است که برخی طیفها بر بدنه نظام سیاسی کشور طی سالهای متمادی و به ویژه ماههای اخیر تحمیل کردهاند. در تصور آنان مردم بخش زیرین جامعه هستند که در وضعی انفعالی به مثابه آبی هستند که در هر ظرفی شکل میگیرند. از این رو اگر مطالبات آنان نه تنها در بخش اقتصاد، بلکه فرهنگ، سیاست و اجتماع پاسخ داده نشود، اهمیت نخواهد داشت. اما همان دو یادآوری بالا زنگ هشداری بود برای همه آنانی که در معادله بازی قدرت، دچار فراموشی یا خوش خیالی شده بودند. نگاهی به جمعیت معترض و ساخت ترکیبی آنان به خوبی نشان میدهد که نسل جوان، فارغ از جدالهای کشدار و فرساینده سیاسی، مطالبات خود را میجوید. این مطالبات بیش از هرچیز به حق زندگی در چارچوب امنیت روانی، سامان سیاسی و اقتصادی، به رسمیت شناختن شئون طبقاتی و اجتماعی و تقویت امید به آینده اشاره دارد. در یک کلام؛ حق زندگی فارغ از دغدغههای جان کاهی که در رقابتهای جناحی یا نادیده گرفته شده و یا گم شده است.
مخالفان دولت در زخم زدن به امید مردمی که با احتساب همه نقاط قوت و ضعف رئیس دولت و کابینهاش، به نتایج برنامههایش در کوتاه و بلند مدت چشم دوخته بودند، آن اندازه خردمندی نداشتند که انتخاب حسابگرانه مردم، فرصتی است از سوی آنان به نظام سیاسی که خود را از کشمکشها و مجادلات کسالتبار جناحی خارج کند و در بستری از نگرش اعتدالی، چشمانداز روشن را پیش روی مردم قرار دهد. آنان بازی «همه یا هیچ» را برای منافع خود تعریف و دنبال کردند. نتیجه همان شد که در روزهای اخیر رخ داده است. مخالفان دولت اکنون باید به درستی دریافته باشند که سوزاندن ظرفیتهای نظام و سرخورده کردن مردم از امید به آینده، برای هیچ طرفی سود آور نیست؛ حتی مردمی که با اعتراضات خود فریاد زدند؛ ما هستیم و نباید فراموشمان میکردید.
اعتراضات اخیر به همان اندازه که میتواند برای منافع عمومی و نظام سیاسی هشدار دهنده باشد، فرصتی موقعیتساز است که اراده انجام اصلاحات لازم را در خدمت به نوسازی کشور بهکار گرفت. تنها در این صورت است که فرصت طلبان در بهرهگیری از اوضاع ناکام خواهند شد. هیچیک از مردم معترض نمیخواهد ایران به سرنوشت غمبار مردم سوریه، عراق، افغانستان، یمن دچار شود. ایرانیان ملتی هستند که آموختهاند در بزنگاههایی چنین که از در و دیوار بوی توطئه برای نابسامانی میآید، وفاق و همبستگی خود را در تمامیت کیان کشور حفظ کنند.
نباید به توطئهها از هر جنس و ترکیب مجال دوباره داد. ثبات گوهری است که در نابسامانی تحمیل شده به مردم منطقه خاورمیانه، در اختیار ملت ایران است. کافی است مردم معترض باور کنند که فریاد اعتراض آنان شنیده شده و پس از این مطالباتشان نادیده و یا فراموش نمیشود.