تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۰۲
کد مطلب : ۳۰۴۱۵۱
نامهای به رئیس جمهور؛ گرانیهای بیحد، بیکاری و وعدههای عملی نشده کمر مردم را شکسته است
۱
کبنا ؛
ولیالله شکوهی
آقای رئیس جمهور محترم سلام
من یک ایرانی هستم. یک ایرانی از فرزندان محروم ساده و صادق زاگرس، واگر بجا نمیاورید یکم واضح تر آدرس بدهم، ازفرزندان کهگلویه وبویراحمد خط شکنان دفاع مقدس، از اولین استان نام اشنا که علیه رژیم محمد رضا شاه پهلوی در جنگهای گجستان و تنگ تامرادی ایستادند تا لحظه آخر استقامت کردند و حماسه افریدند، شاید باز هم استان ما را به یاد نیاورید ولی بعد از چند سال از ریاست جمهوری حضرتعالی سفر یک روزه ای به استان ما داشتید، تلفظ اسم استان برایتان دشوار بود گویا هیچ گاه این اسم را به زبان نیاوردید، همه ما متوجه شدیم که اعتنایی به این استان نداشتید و شاید برایتان مهم نبود.
درست است که طرفدار شما نبودم و یک جناح راستی هستم، ولی امروز به خوبی معنی راست و چپ را فهمیدم و امروز فهمیدم که چپ و راست تنها بیرون از استان تهران و در دیگر استانهای کشور مخصوصاً استانهای زاگرس است.
امروز خیلیها به نتیجه رسیدند که بعضی از سیاسیون شبها روی یک سفره و در کنار هم هستید و روزها دم از جدایی و چپ و راست میزنید و خیلیها از سیاست بدبین شدند و اصلاً قید سیاست را زدند.
من یک شهروند ایرانیام که مانند همه شهروندان دیگر باید چرخ زندگیام را بچرخانم. آقای روحانی.
روزی که شما پا در میدان رقابت گذاشتید و شعار عدالت و دفاع از محرومان را سر دادید نور امیدی در دل شهروندان ایرانی روشن شد که پس از سالها جنگ و دوران سازندگی بتوانید اندکی از مشکلاتشان را کاهش دهید.
روزی که حرف از هدفمندی برای از بین بردن فسادها شد و بر این تصمیم خود اصرار میکردید و معتقد بودید که با از بین بردن فساد، آرامش در کشور ما بر قرار خواهد شد با خود گفتیم ما که خانههای چند هزارمتری، ویلا، استخر و جکوزی نداریم که پول مصرف انرژی مان سر از ناکجاآباد درآورد. مانند آدمهای پولدار چند تا، ماشین چند هزار دلاری هم نداریم که غصه بنزین آن را بخوریم پس حتماً کار به اهل سپرده میشود یک مصارف برای مان ایجاد و از معاش ماهانه چیزی برایمان میماند تا اندکی از چالههای زندگی مان را با آن پرکنیم وروزی که کلید را دردست گرفتید و ان را مشکل گشای ملت به زبان اوردید چه نقشههایی که برای این آرزوها نکشیدیم.
اما با آمدن شما در راس کشور و بدست گرفتن قدرت، کلید شما آن قدر خوب عمل کرد و زندگی ملت به جزء پولدارها و نجومیبگیران قفل و کسب و کار کم شد که وجود این کار اصلاً در زندگی ما احساس نمیشود حتی اگر آن مبلغی را که در دولتهای گذشته در میاوردیم حساب کنیم میبینیم که درامد یک روزش از یک سال امروز بیشتر است.
علی رغم اینکه میدانم ریس جمهور گذشته در حق این ملت کارهای بزرگ کرده است که قابل قدردانی است و خیلیها را صاحب ماشین و مسکن شدند ولی با این وجود اینکه بنده یک اصولگرا هستم در این روزها بخاطر بعضی از کارهایشان منتقد ایشان هستم ولی شما را که بیاد میآورم هزاران بار به جان ایشان دعا میکنم اگر چه من اقتصاد دان نیستم و معنی رشد اقتصادی و تورم تک رقمی را هم نمیفهمم اما میبینم که قیمت گوشت آنقدر زیاد شده که باید به طور کلی از صفحه زندگی مان حذف کنیم باید به بچههایمان آموزش دهیم که دیگر از ما میوه نخواهند زیرا قیمت آن با جیب ما جور در نمیآید و در بعضی موارد اجناس حتی تا صددرصد هم گران شدهاند.
آقای رئیس جمهور! گرانیهای بی حد، بیکاری و وعدههای عملی نشده کمر مردم را شکسته است. وعدههای هر روز برخی مسوولان داد مردم را درآورده است.
قبل از به قدرت رسیدن بارها گفتید که با به قدرت رسیدن شما سفرههای قشر محروم جامعه رنگین تر خواهد شد و گفتید انقدر رونق اقتصادی انجام دهم که نیازی به یارانه نداشته باشید، اما چیزی که ما امروز میبینیم سفرههایی است که هر روز خالی تر میشود.
دیگر نمیتوانیم سر سفره گوشت بگذاریم زیرا توان خرید آن را نداریم حتی نان خالی را با قناعت باید بخوریم و حالا باید کم کم یادبگیریم که شیر و تخم مرغ هم نخوریم.
این یعنی این که برای بعضی مسوولان و دولتمردان دولتتان مهم نیست مردم نتوانند از شیر استفاده کنند برای آنها مهم نیست کودکان فقر آهن بگیرند، دچار کمبود کلسیم شوند و یا حتی بمیرند.
من در حدی نیستم که بتوانم نظریه بدهم یعنی پول و موقف اجتماعی لازم را ندارم. اما با عقل ناقص خود این را میفهمم که کشور بطرف وضعیت بد اقتصادی رفته و بیکاری هر روز دارد همه جوانان را اذیت میکند..
و چه برسد به روزی که بنزین را به هزار پانصد برسانید و مبلغ ناچیز یارانه را هم قطع کنید.
آقای رئیس جمهور! درآمد کم و مخارج بالای زندگی هر پدری را نزد فرزندش شرمنده میکند و هزینههای بالای زندگی انسان را به زانو در میآورد.
همه واقعیت آن چیزی نیست که شما در تلویزیون گفتید و همه چیز را خوب و زیبا جلوه میدهید، واقعیت آن چیزی است که ما با آن دست و پنجه نرم میکنیم.
شاید هم شما تمام توان و تلاش خود را به کار میبرید تا ما بتوانیم راحت تر زندگی کنیم و به عنوان یکی ازمنتقدین و مخالفان سیاسی شما خواهش میکنم هر تصمیمی که میگیرید تمام جوانب آن را هم بسنجید زیرا عمر ما کفاف آزمون و خطا را به ما نمیدهد و مردم ما به اندازه کافی امتحان خود را پس دادهاند.
شاید هر روز خیلی از مردم دعا میکنند که هرچه زود تر این چند سال دولتتان هم بگذرد و این حکومت دست صاحب اصلی آن برسد تا مردم از این همه محرومیت نجات پیدا کنند.
با آرزوی موفقیت روزافزون برای شما از خبرگزاریها خواهش میکنم نامه مرا به هر طریق ممکن بنشر برسانید چون من هرگز رئیس جمهور را نمیبینم تا نامهام را به او بدهم شاید بدین ترتیب حرف من به گوش ایشان برسد.
شاید این نامه ادیبانه نوشته نشده باشد و یا شاید دارای غلط ادبیاتی زیادی باشد اما نامه یک شهروند است به ریس جمهور کشورش.
ولیالله شکوهی
آقای رئیس جمهور محترم سلام
من یک ایرانی هستم. یک ایرانی از فرزندان محروم ساده و صادق زاگرس، واگر بجا نمیاورید یکم واضح تر آدرس بدهم، ازفرزندان کهگلویه وبویراحمد خط شکنان دفاع مقدس، از اولین استان نام اشنا که علیه رژیم محمد رضا شاه پهلوی در جنگهای گجستان و تنگ تامرادی ایستادند تا لحظه آخر استقامت کردند و حماسه افریدند، شاید باز هم استان ما را به یاد نیاورید ولی بعد از چند سال از ریاست جمهوری حضرتعالی سفر یک روزه ای به استان ما داشتید، تلفظ اسم استان برایتان دشوار بود گویا هیچ گاه این اسم را به زبان نیاوردید، همه ما متوجه شدیم که اعتنایی به این استان نداشتید و شاید برایتان مهم نبود.
درست است که طرفدار شما نبودم و یک جناح راستی هستم، ولی امروز به خوبی معنی راست و چپ را فهمیدم و امروز فهمیدم که چپ و راست تنها بیرون از استان تهران و در دیگر استانهای کشور مخصوصاً استانهای زاگرس است.
امروز خیلیها به نتیجه رسیدند که بعضی از سیاسیون شبها روی یک سفره و در کنار هم هستید و روزها دم از جدایی و چپ و راست میزنید و خیلیها از سیاست بدبین شدند و اصلاً قید سیاست را زدند.
من یک شهروند ایرانیام که مانند همه شهروندان دیگر باید چرخ زندگیام را بچرخانم. آقای روحانی.
روزی که شما پا در میدان رقابت گذاشتید و شعار عدالت و دفاع از محرومان را سر دادید نور امیدی در دل شهروندان ایرانی روشن شد که پس از سالها جنگ و دوران سازندگی بتوانید اندکی از مشکلاتشان را کاهش دهید.
روزی که حرف از هدفمندی برای از بین بردن فسادها شد و بر این تصمیم خود اصرار میکردید و معتقد بودید که با از بین بردن فساد، آرامش در کشور ما بر قرار خواهد شد با خود گفتیم ما که خانههای چند هزارمتری، ویلا، استخر و جکوزی نداریم که پول مصرف انرژی مان سر از ناکجاآباد درآورد. مانند آدمهای پولدار چند تا، ماشین چند هزار دلاری هم نداریم که غصه بنزین آن را بخوریم پس حتماً کار به اهل سپرده میشود یک مصارف برای مان ایجاد و از معاش ماهانه چیزی برایمان میماند تا اندکی از چالههای زندگی مان را با آن پرکنیم وروزی که کلید را دردست گرفتید و ان را مشکل گشای ملت به زبان اوردید چه نقشههایی که برای این آرزوها نکشیدیم.
اما با آمدن شما در راس کشور و بدست گرفتن قدرت، کلید شما آن قدر خوب عمل کرد و زندگی ملت به جزء پولدارها و نجومیبگیران قفل و کسب و کار کم شد که وجود این کار اصلاً در زندگی ما احساس نمیشود حتی اگر آن مبلغی را که در دولتهای گذشته در میاوردیم حساب کنیم میبینیم که درامد یک روزش از یک سال امروز بیشتر است.
علی رغم اینکه میدانم ریس جمهور گذشته در حق این ملت کارهای بزرگ کرده است که قابل قدردانی است و خیلیها را صاحب ماشین و مسکن شدند ولی با این وجود اینکه بنده یک اصولگرا هستم در این روزها بخاطر بعضی از کارهایشان منتقد ایشان هستم ولی شما را که بیاد میآورم هزاران بار به جان ایشان دعا میکنم اگر چه من اقتصاد دان نیستم و معنی رشد اقتصادی و تورم تک رقمی را هم نمیفهمم اما میبینم که قیمت گوشت آنقدر زیاد شده که باید به طور کلی از صفحه زندگی مان حذف کنیم باید به بچههایمان آموزش دهیم که دیگر از ما میوه نخواهند زیرا قیمت آن با جیب ما جور در نمیآید و در بعضی موارد اجناس حتی تا صددرصد هم گران شدهاند.
آقای رئیس جمهور! گرانیهای بی حد، بیکاری و وعدههای عملی نشده کمر مردم را شکسته است. وعدههای هر روز برخی مسوولان داد مردم را درآورده است.
قبل از به قدرت رسیدن بارها گفتید که با به قدرت رسیدن شما سفرههای قشر محروم جامعه رنگین تر خواهد شد و گفتید انقدر رونق اقتصادی انجام دهم که نیازی به یارانه نداشته باشید، اما چیزی که ما امروز میبینیم سفرههایی است که هر روز خالی تر میشود.
دیگر نمیتوانیم سر سفره گوشت بگذاریم زیرا توان خرید آن را نداریم حتی نان خالی را با قناعت باید بخوریم و حالا باید کم کم یادبگیریم که شیر و تخم مرغ هم نخوریم.
این یعنی این که برای بعضی مسوولان و دولتمردان دولتتان مهم نیست مردم نتوانند از شیر استفاده کنند برای آنها مهم نیست کودکان فقر آهن بگیرند، دچار کمبود کلسیم شوند و یا حتی بمیرند.
من در حدی نیستم که بتوانم نظریه بدهم یعنی پول و موقف اجتماعی لازم را ندارم. اما با عقل ناقص خود این را میفهمم که کشور بطرف وضعیت بد اقتصادی رفته و بیکاری هر روز دارد همه جوانان را اذیت میکند..
و چه برسد به روزی که بنزین را به هزار پانصد برسانید و مبلغ ناچیز یارانه را هم قطع کنید.
آقای رئیس جمهور! درآمد کم و مخارج بالای زندگی هر پدری را نزد فرزندش شرمنده میکند و هزینههای بالای زندگی انسان را به زانو در میآورد.
همه واقعیت آن چیزی نیست که شما در تلویزیون گفتید و همه چیز را خوب و زیبا جلوه میدهید، واقعیت آن چیزی است که ما با آن دست و پنجه نرم میکنیم.
شاید هم شما تمام توان و تلاش خود را به کار میبرید تا ما بتوانیم راحت تر زندگی کنیم و به عنوان یکی ازمنتقدین و مخالفان سیاسی شما خواهش میکنم هر تصمیمی که میگیرید تمام جوانب آن را هم بسنجید زیرا عمر ما کفاف آزمون و خطا را به ما نمیدهد و مردم ما به اندازه کافی امتحان خود را پس دادهاند.
شاید هر روز خیلی از مردم دعا میکنند که هرچه زود تر این چند سال دولتتان هم بگذرد و این حکومت دست صاحب اصلی آن برسد تا مردم از این همه محرومیت نجات پیدا کنند.
با آرزوی موفقیت روزافزون برای شما از خبرگزاریها خواهش میکنم نامه مرا به هر طریق ممکن بنشر برسانید چون من هرگز رئیس جمهور را نمیبینم تا نامهام را به او بدهم شاید بدین ترتیب حرف من به گوش ایشان برسد.
شاید این نامه ادیبانه نوشته نشده باشد و یا شاید دارای غلط ادبیاتی زیادی باشد اما نامه یک شهروند است به ریس جمهور کشورش.