تاریخ انتشار
دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۱۲
کد مطلب : ۳۰۲۲۵۰
بررسی فراماسونری در تاریخ بخصوص در ایران
۱
کبنا ؛ سید محمد مهدی مجتهدنش
«فراماسون» برگردان، یا بهتر بگوئیم تلفظ رایج فارسی اصطلاح Franc-macon فرانسه است که تلفّظ فرانسوی آن «فران ـ ماسون» میباشد. و در تلفّظ فارسی با حذف «ن» وسط آن به فراماسون، تبدیل شده است، این اصطلاح از دو واژه Franc به معنی صادق و وارسته و آزاد و macon به معنی بنّا ترکیب شده و «بنّای آزاد» معنی میدهد. معادل انگلسیی این واژه که بیشتر مصطلح است «فری میسن» Freemason است که آن هم بنای آزاد معنی میدهد و علت این که در ایران اصطلاح «فراماسون» بیشتر رواج یافته این است که این مکتب نخستین بار از فرانسه به ایران راه یافته است. مکتب یا مسلکی را که فراماسونها به آن وابستهاند در اصطلاح فرانسوی «فراماسونری» Franc-maconerie و در اصطلاح انگلسیی «فری میسونری Freemasony مینامند و در ترجمه آن در فرهنگ فرانسه ـ فارسی آمده است «حزب مخفی که در تمام دنیا عضو دارد و اعضای آن باید به هم کمک کنند». البته اگر مطلب به این سادگی بود این همه حرف و حدیث درباره آن به وجود نمیآمد. (۱)
متأسفانه فرهنگ لغتهای فارسی خودمان نیز در ترجمه آن فقط به شعارهای این مکتب توجه داشته در حالی که به ماهیت وعملکرد آن بی توجهاند. در فرهنگ عمید آمده است «فراماسونری» سازمانی است که دارای مقررات خاص و مجامع سری و مرموز میباشد و در بعضی کشورها بخصوص انگلستان تشکیلات دارد و اعضای آن فراماسون نامیده میشوند. مرام آنان طرفداری از انسانیت و تهذیب اخلاق و رشد فکری مردم و بر طرف ساختن اختلافات مذهبی است در فارسی آنرا فراموشخانه هم گفتهاند. (۲) سیر تکاملی لژهای فراماسونی در دنیا که مثل چنگال سرطان بر پیکر تشکیلات و سازمانهای داخلی مملکتها پیچیده است به شرح زیر است. در انگلستان که بنیانگذار فراماسون است در سال ۱۷۱۷ شکل گرفت و لژ عالی در لندن تأسیس شد پس از آن به ترتیب در ۱۷۲۵ در ایرلند، ۱۷۳۰ در هندوستان و آمریکا (بوستون و فیلادلفیا)، ۱۷۳۲ فرانسه، ۱۷۳۳ آلمان، ۱۷۳۷ اسکاتلند. اما آنچه مربوط به ایران است فراماسونری از سال ۱۷۳۰ به بعد، از اروپا به آسیا آمد و اولین لژ به فرمان دولت فخیمه! انگلیسی در کلکته هند ایجاد شد و سپس به ایران و مصر و ترکیه سرایت کرد و با این وسیله استعمار انگلیسی چنگال خون آلود خود را در رگ و ریشه ملت محروم ایران، هند، مصر و ترک فرو برد. (۳) اقدامات فراماسونها در ایران با آمدن سرهارد فورد جونز در سال ۱۸۰۴ که بطور غیر رسمی به ایران سفر کرد آغاز گردید. او بعدها در سال ۱۸۰۸ رسماً نماینده دولت انگلیسی در ایران شد. بعد از او جمیز موریه و فریزر مبلغان فراماسون در راه تأسیس فراماسون در ایران همت کردند ولی به طور رسمی نبود. فراماسونهای قدیمی ایران که رسماً فراماسون شدند، عسگرخان افشار ارومی سفیر فتحعلی شاه قاجار در دربار ناپلئون است، بعد از او میرزا ابوالحسن خان ایلچی است که قبل از اینکه وزیر امور خارجه شود از طرف شاه ایران به انگلیس رفت و سرگور اوزلی او را فراماسون کرد. بعدها سرگور بسیاری از شاهزادگان را در ایران فراماسون نمود. در بستن عهدنامه گلستان و ترکمان چای ایشان و سرگور اوزلی نقش داشتند. این شاید اولین خیانت فراماسونها در ایران باشد. بعد میرزا صالح شیرازی صاحب روزنامه کاغذ اخبار بود تا به میرزا حسین خان مشیرالدوله سپهسالار میرسد که در زمان سفارت خود در ترکیه فراماسون شد. میرزا حسین خان مشیرالدوله سپهسالار از طرفداران انگلیس بود و با لرد کرزن (فراماسون) نخست وزیر انگلیس روابط صمیمانه داشت. خیانت ایشان واگذاری امتیاز ساختن و بهرهبرداری از خطوط سرتاسری و امتیاز استخراج معادن به بارون جولیوس رویتر است که ایشان با کمک همین فراماسون ایرانی امتیاز انحصاری گمرکات را هم به مدت هفتاد سال بدست آورد که با مخالفت مردم عملی نشد تا این که نوبت به میرزا نصراله خان نائینی (مشیرالدوله) و اتابک فراماسون رسید. خیانت آنها واگذاری امتیاز نفت به ویلیام ناکس دارسی و دیگری تأسیس مدرسه سیاسی است. در مورد مدرسه سیاسی تهران باید گفت که مؤسس و بانی آن همین جناب میرزاخان مشیرالدوله است. با تأسیس این مدرسه در سال ۱۸۹۹ و انتخاب شاگردانی که فراماسونها میخواستند، سیاستمداران آینده ایران دربست در اختیار انگلیس قرار میگرفتند و بعدها زحمتی برای فراماسون کردن آنها لازم نبود. بعد میرزاحسن خان مشیرالدوله است که در پاریس جزء فراماسونها گردید و در مراجعت به ایران وزیر خارجه شد در زمان تصدی او بود که قرار داد ننگین ۱۹۰۷ بین دولتهای روس و انگلیس بسته شد و ایران را مثل ارث پدری بین خود تقسیم کردند. او با این که از این قرار داد خبر داشت هیچ قدمی در راه ممانعت آن برنداشت. البته فراماسونها برای دفاع از او نامهای را عنوان میکنند که برای وزیر مختار انگلیس نوشته، لکن بعد از بستن آن قرارداد شرمآور، این نامه اعتراض نمای تملق گونه، بیشتر برای رفع مسئولیت اداری است. از دیگر فراماسونها میرزا ملکم خان ملقب به ناظم الدوله است که از کوچکی به فرانسه رفته و در سال ۱۸۵۰ به ایران باز میگردد و مترجم رسمی دربار شده و دوباره بعداً به اروپا میرود و در سال ۱۸۵۷ م فراماسون شده و در مراجعت به ایران با اجازه ناصرالدین شاه، با تعهد به اینکه مخالف مرام شاه و سلطنت نیست، فراموشخانه را تأسیس مینماید.
فراماسونهای ایران دارای لژهای بظاهر ناهمگون و دارای تابعیت لژهای مختلف جهان هستند، لیکن سر نخ اصلی و کارگردانی با معمار نامرئی لندن نشین است. لژ روشنایی در شیراز lighton shiraz (1919 م) اولین لژ فراماسونی است که با اجازه انگلیس در ایران توسط نظامیان انگلیس به نام لژ روشنایی تشکیل شده است و این در حالی بود که طراحان نظامی و مستعمراتی انگلیس از مدتها پیش در صدد تشکیل نیروی نظامی در جنوب ایران بودند تا اینکه در اوایل سال ۱۹۰۳ این فکر شوم به مرحله اجرا در آمد و دولت انگلیس اعلام کرد که نیرویی به نام «پلیس بومی» در جنوب بوجود میآورند که البته بعدها در سال ۱۹۰۷ انگلیس و روسیه، ایران را بین خود تقسیم کردند. اما درباره اهداف و چگونگی هدایت این انجمنهای فراماسونری: آقای محمود محمود در کتاب تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس مینویسد: «همین که دول اروپا بخصوص انگلیس به فکر استعمار افتادند، این محافل بهترین وسیله بود که توسط اعضای آن میتوانستند تولید اختلاف کنند و نفاق و دوئیت میان سکنه آن مملکتی که به تصرف آن تصمیم گرفته بودند بیاندازند». و در مورد ایران مینویسد: «از آن روزی که عنوان فراماسون در این مملکت پیدا شد و محفل سرّی آنها به اشاره لندن در این سرزمین تشکیل گردید، از همان روز بدبختی و سیهروزی ملت ایران شروع شده است وقتی که انسان شرح حال رجال درباری فتحعلی شاه، محمدشاه و ناصرالدین شاه را مطالعه میکند، تمام آنها مانند اشخاص فرسوده و بیحالی و بیعلاقه مهمل و بیکاره هستند. وقتی که میبینی در یک روز اعتماد الدوله را با تمام اعوان و انصار و اولادش نیست و نابود میکنند، آنوقت در عوض او میرزا شفیع را مینشانند، وقتی که میرزا ابوالقاسم قائم مقام را نمیگذارند یکسال صدارت کند و حاجی میرزا آغاسی را چهارده سال در صدارت میکنند، پیداست که کار شاه نیست همچنین میرزا تقی خان امیرکبیر را با آن خدمت و توانایی از بین میبرند و میرزا آقاخان نوری را در مسند صدارت مینشانند. نشان از یک دست دیگر دارد که آن را باید در همین انجمنها جست. بنابراین فراماسونری در ایران از آغاز به عنوان یک سازمان سیاسی به نفع انگلستان کار میکرد به نحوی که اکثر مقامات مهم مملکتی یا فراماسون بودند که آن مقام به آنها داده میشد و یا پس از اشتغال فراماسون میشدند. پس در ایران مهمترین تشکیلات سیاسی اداره کننده کشور تا مدتها همین تشکیلات فراماسونری بود که اشرافیت و خانوادههای صاحب مقام و صاحب ثروت را زیر پوشش گرفته بود و منویات امپراطوری انگلیس را پیاده میکرد. در دوران سلطنت محمد رضا پهلوی، وی ابتدا اجازه تأسیس یک لژ فراماسونری به نام پهلوی را داد که فردی به نام جواهری در رأس آن قرار داشت و ارنست پرون در این لژ فعال و همه کاره بود و رابط محمدرضا با لژ محسوب میشد. البته فراماسونرها در یک حزب معین متشکل نیستند بلکه در تمام نهادهای فرهنگی و غیره پراکندهاند و در احزاب رقیب فراماسونرها هستند که به ظاهر با یکدیگر مخالفت میکنند. دروغ و تزویر، ریا و صحنه آریائی، استفاده از خرافات و جهل مردم، وسیله کار آنهاست. فراماسونرها از طریق خود تلاش میکنند از تحقق استقلال فرهنگی و اقتصادی و سیاسی جلوگیری کنند و آنها در این خصوص جریان و ضد جریان ایجاد مینمایند. (۴)
پاورقی:
۱-- طلوعی، محمود، راز بزرگ فراماسونها و سلطنت پهلوی، نشر عالم، ۱۳۸۰، ص ۲۸٫
۲-- عمید، حسن. موسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۹، ص ۹۰۶٫
۳-- صادقی نیا، ابراهیم، فراماسونری، انتشارات هیرمند تهران ۱۳۷۷، ص ۱۵ و ۱۶٫
۴-- طباطبائی، محمد حسن، نقود فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران، انتشارات مرکز اسناد دانشگاه ۱۳۸۰، ص ۱۰۲٫
«فراماسون» برگردان، یا بهتر بگوئیم تلفظ رایج فارسی اصطلاح Franc-macon فرانسه است که تلفّظ فرانسوی آن «فران ـ ماسون» میباشد. و در تلفّظ فارسی با حذف «ن» وسط آن به فراماسون، تبدیل شده است، این اصطلاح از دو واژه Franc به معنی صادق و وارسته و آزاد و macon به معنی بنّا ترکیب شده و «بنّای آزاد» معنی میدهد. معادل انگلسیی این واژه که بیشتر مصطلح است «فری میسن» Freemason است که آن هم بنای آزاد معنی میدهد و علت این که در ایران اصطلاح «فراماسون» بیشتر رواج یافته این است که این مکتب نخستین بار از فرانسه به ایران راه یافته است. مکتب یا مسلکی را که فراماسونها به آن وابستهاند در اصطلاح فرانسوی «فراماسونری» Franc-maconerie و در اصطلاح انگلسیی «فری میسونری Freemasony مینامند و در ترجمه آن در فرهنگ فرانسه ـ فارسی آمده است «حزب مخفی که در تمام دنیا عضو دارد و اعضای آن باید به هم کمک کنند». البته اگر مطلب به این سادگی بود این همه حرف و حدیث درباره آن به وجود نمیآمد. (۱)
متأسفانه فرهنگ لغتهای فارسی خودمان نیز در ترجمه آن فقط به شعارهای این مکتب توجه داشته در حالی که به ماهیت وعملکرد آن بی توجهاند. در فرهنگ عمید آمده است «فراماسونری» سازمانی است که دارای مقررات خاص و مجامع سری و مرموز میباشد و در بعضی کشورها بخصوص انگلستان تشکیلات دارد و اعضای آن فراماسون نامیده میشوند. مرام آنان طرفداری از انسانیت و تهذیب اخلاق و رشد فکری مردم و بر طرف ساختن اختلافات مذهبی است در فارسی آنرا فراموشخانه هم گفتهاند. (۲) سیر تکاملی لژهای فراماسونی در دنیا که مثل چنگال سرطان بر پیکر تشکیلات و سازمانهای داخلی مملکتها پیچیده است به شرح زیر است. در انگلستان که بنیانگذار فراماسون است در سال ۱۷۱۷ شکل گرفت و لژ عالی در لندن تأسیس شد پس از آن به ترتیب در ۱۷۲۵ در ایرلند، ۱۷۳۰ در هندوستان و آمریکا (بوستون و فیلادلفیا)، ۱۷۳۲ فرانسه، ۱۷۳۳ آلمان، ۱۷۳۷ اسکاتلند. اما آنچه مربوط به ایران است فراماسونری از سال ۱۷۳۰ به بعد، از اروپا به آسیا آمد و اولین لژ به فرمان دولت فخیمه! انگلیسی در کلکته هند ایجاد شد و سپس به ایران و مصر و ترکیه سرایت کرد و با این وسیله استعمار انگلیسی چنگال خون آلود خود را در رگ و ریشه ملت محروم ایران، هند، مصر و ترک فرو برد. (۳) اقدامات فراماسونها در ایران با آمدن سرهارد فورد جونز در سال ۱۸۰۴ که بطور غیر رسمی به ایران سفر کرد آغاز گردید. او بعدها در سال ۱۸۰۸ رسماً نماینده دولت انگلیسی در ایران شد. بعد از او جمیز موریه و فریزر مبلغان فراماسون در راه تأسیس فراماسون در ایران همت کردند ولی به طور رسمی نبود. فراماسونهای قدیمی ایران که رسماً فراماسون شدند، عسگرخان افشار ارومی سفیر فتحعلی شاه قاجار در دربار ناپلئون است، بعد از او میرزا ابوالحسن خان ایلچی است که قبل از اینکه وزیر امور خارجه شود از طرف شاه ایران به انگلیس رفت و سرگور اوزلی او را فراماسون کرد. بعدها سرگور بسیاری از شاهزادگان را در ایران فراماسون نمود. در بستن عهدنامه گلستان و ترکمان چای ایشان و سرگور اوزلی نقش داشتند. این شاید اولین خیانت فراماسونها در ایران باشد. بعد میرزا صالح شیرازی صاحب روزنامه کاغذ اخبار بود تا به میرزا حسین خان مشیرالدوله سپهسالار میرسد که در زمان سفارت خود در ترکیه فراماسون شد. میرزا حسین خان مشیرالدوله سپهسالار از طرفداران انگلیس بود و با لرد کرزن (فراماسون) نخست وزیر انگلیس روابط صمیمانه داشت. خیانت ایشان واگذاری امتیاز ساختن و بهرهبرداری از خطوط سرتاسری و امتیاز استخراج معادن به بارون جولیوس رویتر است که ایشان با کمک همین فراماسون ایرانی امتیاز انحصاری گمرکات را هم به مدت هفتاد سال بدست آورد که با مخالفت مردم عملی نشد تا این که نوبت به میرزا نصراله خان نائینی (مشیرالدوله) و اتابک فراماسون رسید. خیانت آنها واگذاری امتیاز نفت به ویلیام ناکس دارسی و دیگری تأسیس مدرسه سیاسی است. در مورد مدرسه سیاسی تهران باید گفت که مؤسس و بانی آن همین جناب میرزاخان مشیرالدوله است. با تأسیس این مدرسه در سال ۱۸۹۹ و انتخاب شاگردانی که فراماسونها میخواستند، سیاستمداران آینده ایران دربست در اختیار انگلیس قرار میگرفتند و بعدها زحمتی برای فراماسون کردن آنها لازم نبود. بعد میرزاحسن خان مشیرالدوله است که در پاریس جزء فراماسونها گردید و در مراجعت به ایران وزیر خارجه شد در زمان تصدی او بود که قرار داد ننگین ۱۹۰۷ بین دولتهای روس و انگلیس بسته شد و ایران را مثل ارث پدری بین خود تقسیم کردند. او با این که از این قرار داد خبر داشت هیچ قدمی در راه ممانعت آن برنداشت. البته فراماسونها برای دفاع از او نامهای را عنوان میکنند که برای وزیر مختار انگلیس نوشته، لکن بعد از بستن آن قرارداد شرمآور، این نامه اعتراض نمای تملق گونه، بیشتر برای رفع مسئولیت اداری است. از دیگر فراماسونها میرزا ملکم خان ملقب به ناظم الدوله است که از کوچکی به فرانسه رفته و در سال ۱۸۵۰ به ایران باز میگردد و مترجم رسمی دربار شده و دوباره بعداً به اروپا میرود و در سال ۱۸۵۷ م فراماسون شده و در مراجعت به ایران با اجازه ناصرالدین شاه، با تعهد به اینکه مخالف مرام شاه و سلطنت نیست، فراموشخانه را تأسیس مینماید.
فراماسونهای ایران دارای لژهای بظاهر ناهمگون و دارای تابعیت لژهای مختلف جهان هستند، لیکن سر نخ اصلی و کارگردانی با معمار نامرئی لندن نشین است. لژ روشنایی در شیراز lighton shiraz (1919 م) اولین لژ فراماسونی است که با اجازه انگلیس در ایران توسط نظامیان انگلیس به نام لژ روشنایی تشکیل شده است و این در حالی بود که طراحان نظامی و مستعمراتی انگلیس از مدتها پیش در صدد تشکیل نیروی نظامی در جنوب ایران بودند تا اینکه در اوایل سال ۱۹۰۳ این فکر شوم به مرحله اجرا در آمد و دولت انگلیس اعلام کرد که نیرویی به نام «پلیس بومی» در جنوب بوجود میآورند که البته بعدها در سال ۱۹۰۷ انگلیس و روسیه، ایران را بین خود تقسیم کردند. اما درباره اهداف و چگونگی هدایت این انجمنهای فراماسونری: آقای محمود محمود در کتاب تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس مینویسد: «همین که دول اروپا بخصوص انگلیس به فکر استعمار افتادند، این محافل بهترین وسیله بود که توسط اعضای آن میتوانستند تولید اختلاف کنند و نفاق و دوئیت میان سکنه آن مملکتی که به تصرف آن تصمیم گرفته بودند بیاندازند». و در مورد ایران مینویسد: «از آن روزی که عنوان فراماسون در این مملکت پیدا شد و محفل سرّی آنها به اشاره لندن در این سرزمین تشکیل گردید، از همان روز بدبختی و سیهروزی ملت ایران شروع شده است وقتی که انسان شرح حال رجال درباری فتحعلی شاه، محمدشاه و ناصرالدین شاه را مطالعه میکند، تمام آنها مانند اشخاص فرسوده و بیحالی و بیعلاقه مهمل و بیکاره هستند. وقتی که میبینی در یک روز اعتماد الدوله را با تمام اعوان و انصار و اولادش نیست و نابود میکنند، آنوقت در عوض او میرزا شفیع را مینشانند، وقتی که میرزا ابوالقاسم قائم مقام را نمیگذارند یکسال صدارت کند و حاجی میرزا آغاسی را چهارده سال در صدارت میکنند، پیداست که کار شاه نیست همچنین میرزا تقی خان امیرکبیر را با آن خدمت و توانایی از بین میبرند و میرزا آقاخان نوری را در مسند صدارت مینشانند. نشان از یک دست دیگر دارد که آن را باید در همین انجمنها جست. بنابراین فراماسونری در ایران از آغاز به عنوان یک سازمان سیاسی به نفع انگلستان کار میکرد به نحوی که اکثر مقامات مهم مملکتی یا فراماسون بودند که آن مقام به آنها داده میشد و یا پس از اشتغال فراماسون میشدند. پس در ایران مهمترین تشکیلات سیاسی اداره کننده کشور تا مدتها همین تشکیلات فراماسونری بود که اشرافیت و خانوادههای صاحب مقام و صاحب ثروت را زیر پوشش گرفته بود و منویات امپراطوری انگلیس را پیاده میکرد. در دوران سلطنت محمد رضا پهلوی، وی ابتدا اجازه تأسیس یک لژ فراماسونری به نام پهلوی را داد که فردی به نام جواهری در رأس آن قرار داشت و ارنست پرون در این لژ فعال و همه کاره بود و رابط محمدرضا با لژ محسوب میشد. البته فراماسونرها در یک حزب معین متشکل نیستند بلکه در تمام نهادهای فرهنگی و غیره پراکندهاند و در احزاب رقیب فراماسونرها هستند که به ظاهر با یکدیگر مخالفت میکنند. دروغ و تزویر، ریا و صحنه آریائی، استفاده از خرافات و جهل مردم، وسیله کار آنهاست. فراماسونرها از طریق خود تلاش میکنند از تحقق استقلال فرهنگی و اقتصادی و سیاسی جلوگیری کنند و آنها در این خصوص جریان و ضد جریان ایجاد مینمایند. (۴)
پاورقی:
۱-- طلوعی، محمود، راز بزرگ فراماسونها و سلطنت پهلوی، نشر عالم، ۱۳۸۰، ص ۲۸٫
۲-- عمید، حسن. موسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۹، ص ۹۰۶٫
۳-- صادقی نیا، ابراهیم، فراماسونری، انتشارات هیرمند تهران ۱۳۷۷، ص ۱۵ و ۱۶٫
۴-- طباطبائی، محمد حسن، نقود فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران، انتشارات مرکز اسناد دانشگاه ۱۳۸۰، ص ۱۰۲٫