مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛محسن عابدیان
سالها پیش وقتی سیدمحمد خاتمی، گفتمان اصلاح طلبی را با واژههایی مثل جامعه مدنی، تساهل، مخازن فکری، بدنه اجتماعی، حقوق شهروندی و... وارد فضای سیاسی ایران کرد، دو رویکرد از اصلاح طلبان سر باز زد. یکی رویکرد ناب اصلاح طلبی بود. رویکردی که در آن تحمل مخالف، اولین دغدغه برای جلوگیری از فساد قدرت به شمار میرفت.... این رویکرد اتفاقاً گمگهترین دغدغه تصاحب قدرت را داشت ولی بزرگترین ناقد آن هم بود...این گروه، اصلاح طلبی را در یک چارچوب مانیفستی تعریف کردند و کاملاً مدون و طبقه بندی شده هم آنچه را نمیخواستند و هم آنچه را میخواستند میدانستند و برای هر دو برنامه داشتند...
رویکرد دوم، رویکرد مخالفان حکومت یا نارضیان وضع موجود بدون کوچکترین وجه اشتراک با اصلاحات بود... آنها و شاید ما هم فکر میکردیم اصلاحات یعنی مخالفت... و این نقطه آغاز به بیراهه بردن اصلاحات بود، این گروه همانهایی بودند که شعار عبور از خاتمی را سر دادند...همانهایی بودند که در واقعه کوی دانشگاه با خاتمی دشمن شدند و عمامه از سر عبدالله نوری انداختند. چرا؟ مگر خاتمی آمده بود حکومت عوض کند؟ مگر هدف اصلاحات ایستادن در برابر نظام بود؟ همین کارها باعث شد تا عناصر تندرو، جنابان جبهه و یالثارات و .... اصلاحات را در ادبیات سیاسی خود، چه در جراید و چه سخنرانیها، اپوزوسیون حکومت معرفی کنند، در حالیکه به واقع اصلاحات چنین قصدی نداشت... اصلاحات از دل جامعه روحانیون مبارز و از میان خوش سابقههای انقلاب بیرون آمده بود و اگر حماقت گروه دوم نبود، این گروه میتوانست در یک فضای آرام به خیلی از اهداف جامعه مدنی مورد انتظارش دست یابد.
یادتان نرود که بزرگترین مخالفان خاتمی، همانها شدند که روزی برایش سر و دست میشکستند. یادتان نرود که همان تحکیمیها، همان انجمن اسلامیها در سال ۸۲ خاتمی را هو کردند و خاتمی جمله معروفش را بر زبان آورد، بعد از من کسانی خواهند آمد که عمل کنند.
اما سخنم این است، گروه دوم بازهم بعد از این همه سال و این همه تجربه و بازخوانی، به بلوغ فکری نرسیده است... هنوز هم عده ای هستند که گمان میکنند اصلاح طلبند اما در واقع نسبت به اصلاحات از همه دورترند... اصلاح طلب حذف نمیکند، اصلاح طلب رئیس بازی در نمیآورد، اصلاح طلب در هر شرایطی سعه صدر نشان میدهد و با مخالفش از در گفتمان در میآید...اینها چیزهایی است که خاتمی یاد داد...همین محبت و کرامت انسانی است که برندهترین اسلحه در برابر عناصر تمامیت خواه و عموماً بی ادب است.
اگر اکنون شخصی که خود را اصلاح طلب میداند، احترام به قانون، کرامت و ارزش انسانی را نادیده میگیرد و در یک جامعه کوچک، کوچکترین مخالف را حذف میکند، فردا اگر مسئول شود، با مخالفان چه فرقی خواهد کرد؟
دیکتاتوری در اصلاح طلبی جا ندارد... اصلاح طلبی احترام به ذات انسانیت و همگون سازی قوانین با آن است... هرجا قانونی در برابر ارزش انسانیت قرار بگیرد، آن قانون درست نیست، ارزش هیچ گاه ضد ارزش نخواهد شد... آفت اصلاحات، افکار تمامیت خواهی هستند که گمان میکنند اصلاح طلب هستند... نه، اصلاحات تمامیت خواه نیست، تمامیت خواهی اصلاحات نیست.
۱* فعال سیاسی اصلاح طلب
سالها پیش وقتی سیدمحمد خاتمی، گفتمان اصلاح طلبی را با واژههایی مثل جامعه مدنی، تساهل، مخازن فکری، بدنه اجتماعی، حقوق شهروندی و... وارد فضای سیاسی ایران کرد، دو رویکرد از اصلاح طلبان سر باز زد. یکی رویکرد ناب اصلاح طلبی بود. رویکردی که در آن تحمل مخالف، اولین دغدغه برای جلوگیری از فساد قدرت به شمار میرفت.... این رویکرد اتفاقاً گمگهترین دغدغه تصاحب قدرت را داشت ولی بزرگترین ناقد آن هم بود...این گروه، اصلاح طلبی را در یک چارچوب مانیفستی تعریف کردند و کاملاً مدون و طبقه بندی شده هم آنچه را نمیخواستند و هم آنچه را میخواستند میدانستند و برای هر دو برنامه داشتند...
رویکرد دوم، رویکرد مخالفان حکومت یا نارضیان وضع موجود بدون کوچکترین وجه اشتراک با اصلاحات بود... آنها و شاید ما هم فکر میکردیم اصلاحات یعنی مخالفت... و این نقطه آغاز به بیراهه بردن اصلاحات بود، این گروه همانهایی بودند که شعار عبور از خاتمی را سر دادند...همانهایی بودند که در واقعه کوی دانشگاه با خاتمی دشمن شدند و عمامه از سر عبدالله نوری انداختند. چرا؟ مگر خاتمی آمده بود حکومت عوض کند؟ مگر هدف اصلاحات ایستادن در برابر نظام بود؟ همین کارها باعث شد تا عناصر تندرو، جنابان جبهه و یالثارات و .... اصلاحات را در ادبیات سیاسی خود، چه در جراید و چه سخنرانیها، اپوزوسیون حکومت معرفی کنند، در حالیکه به واقع اصلاحات چنین قصدی نداشت... اصلاحات از دل جامعه روحانیون مبارز و از میان خوش سابقههای انقلاب بیرون آمده بود و اگر حماقت گروه دوم نبود، این گروه میتوانست در یک فضای آرام به خیلی از اهداف جامعه مدنی مورد انتظارش دست یابد.
یادتان نرود که بزرگترین مخالفان خاتمی، همانها شدند که روزی برایش سر و دست میشکستند. یادتان نرود که همان تحکیمیها، همان انجمن اسلامیها در سال ۸۲ خاتمی را هو کردند و خاتمی جمله معروفش را بر زبان آورد، بعد از من کسانی خواهند آمد که عمل کنند.
اما سخنم این است، گروه دوم بازهم بعد از این همه سال و این همه تجربه و بازخوانی، به بلوغ فکری نرسیده است... هنوز هم عده ای هستند که گمان میکنند اصلاح طلبند اما در واقع نسبت به اصلاحات از همه دورترند... اصلاح طلب حذف نمیکند، اصلاح طلب رئیس بازی در نمیآورد، اصلاح طلب در هر شرایطی سعه صدر نشان میدهد و با مخالفش از در گفتمان در میآید...اینها چیزهایی است که خاتمی یاد داد...همین محبت و کرامت انسانی است که برندهترین اسلحه در برابر عناصر تمامیت خواه و عموماً بی ادب است.
اگر اکنون شخصی که خود را اصلاح طلب میداند، احترام به قانون، کرامت و ارزش انسانی را نادیده میگیرد و در یک جامعه کوچک، کوچکترین مخالف را حذف میکند، فردا اگر مسئول شود، با مخالفان چه فرقی خواهد کرد؟
دیکتاتوری در اصلاح طلبی جا ندارد... اصلاح طلبی احترام به ذات انسانیت و همگون سازی قوانین با آن است... هرجا قانونی در برابر ارزش انسانیت قرار بگیرد، آن قانون درست نیست، ارزش هیچ گاه ضد ارزش نخواهد شد... آفت اصلاحات، افکار تمامیت خواهی هستند که گمان میکنند اصلاح طلب هستند... نه، اصلاحات تمامیت خواه نیست، تمامیت خواهی اصلاحات نیست.
۱* فعال سیاسی اصلاح طلب
جمله اشنای از آخوندی که فقط دم از آزادی بیان می زند!!!