مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛دکتر فرشاد نگینتاجی
شامگاه یک روز پاییزی بود که ایران به سوگ فرزندانش نشست، زلزله غرب ایران را لرزانده بود و قطعی برق و خطوط تلفن امکان دریافت عمق فاجعه را ناممکن کرده بود. آفتاب اما دمید و آنچه همه ایران برای نبودنش تمام شب را دعا کرده بود هویدا شد. عمق فاجعه را میشد از سطح تخریب حدس زد و گستره منطقه آسیبدیده امکان امدادرسانی را به حداقل رسانده بود.
روستاهای دور از شهر، با مسیرهای صعبالعبور کوهستانی میبایست در اولویت تیمهای امدادی قرار میگرفت، نبود حداقل امکانات و نیروی انسانی کافی در روستاها باید مسئولین را به صرافت باز کردن راههایی میانداخت، که براثر رانش کوهها مسدود شده بودند. این مهم اما در ساعات اولیه زلزله هرگز به اولویت تیمهای امدادی بدل نشد، ساختمانهای نوساز و پرجمعیت شهر، امکان فکر کردن به مناطق دورتر را سلب کرده بود. ساختمانهایی که تمام دارایی قشر پاییندست هرم اقتصادی جامعه را بلعیده بود، تا بانام «مهر» سقفی ایمن و مانا برای آنها فراهم کند، اما این طرح و بیمهری مجریانش، حتی قبل پایان اقساطش بر سر خریداران آوار شده بود.
آواری هولناک که خیلی زود به تیتر یک اخبار کشور بدل شد، و حتی اصل زلزله را به حاشیه برد. ساختمانهایی که بهموازات هم بیهیچ دیواری کنار همردیف شده بودند، عکسهای نزدیکتر خبر از سقفهای ترکخورده و ستونهای پرشده از نخالههای ساختمانی میداد، بعد از به تصویر کشیده شدن پی و سقف و ستون مسکن مهر بود که مردم برای سلامت باقی مهرنشینان دست شکر به درگاه ایزد بلند کردند.
ماجراهای مسکن مهر اما به ابتدای شروع این پروژه برمیگردد، به طرح اولیه و مخالفت مهندسان زبده این صنعت، بعدها به نحوه انتخاب پیمانکاران و اعتراض سندیکاهای مربوط و پس از شروع اجرا، به دخالت ندادن نظاممهندسی ساختمان و عدم نظارت بر اجرای پروژه توسط پیمانکاران. ماجرا به همینجا ختم نمیشد و مشکلاتی مانند پرت سازی و نبودن زیرساختهای لازم، تجمیع قشر ضعیف جامعه در یک محیط که باعث عدم کارسازی و بهکارگیری افراد و تجمیع فقر میشود نیز از دیگر اشکالات وارد بر طرح بود. اشکالاتی که هرگز شنیده نشد تا دمل چرکین مسکن مهر پس از طی دو دولت و براثر یک زلزله همه را به خان اول ساخت آن برگرداند.
خان اولی که طی آن تا به امروز نصف نقدینگی چاپشده در تمام طول تاریخ ایران را بلعیده و امروز نزدیک به ۱۰۰ کشته و هزاران بیخانمان برجای گذاشته است، هزاران انسانی که تمام دارایی خانواده خود را به امید داشتن یک سقف در این طرح سرمایهگذاری کردهاند و اکنون، پیش از آنکه حتی اقساط آن را به پایان برده باشند، شاهد مرگ عزیزانشان توسط آن هستند.
اینک اما مخروبههای باقیمانده از مسکن مهر سرپل ذهاب زنگ خطری برای مسئولان و هشداری برای مسئولیتپذیری مهندسان شده است. مسئولانی که تصور تکرار این اتفاق در شهرهای پرجمعیت کشور، آنها را به صرافت بررسی جزئیتر سازههای مسکن مهر انداخته تا از وقوع فجایع بزرگتر جلوگیری کنند، فجایعی که نگاه تیزبین اهلفن (بهشرط فراهم بودن پیششرطها) آن را دور از ذهن نمیبیند.
اکنونکه سالها فریاد مهندسان شنیده نشده و نظرات کارشناسی نظاممهندسی ساختمان در اکثر این پروژه اعمال نگردیده، ضمن ابراز همدردی عمیق با هموطنان کرد، باید از دستاندرکاران پروژه مسکن مهر پرسید که پس از فاجعه غرب ایران، برای سلامت جسمی و روانی ۱۰ میلیون ایرانی ساکن مسکن مهر چه طرحی را میتوان در دستور کار قرار داد؟
شامگاه یک روز پاییزی بود که ایران به سوگ فرزندانش نشست، زلزله غرب ایران را لرزانده بود و قطعی برق و خطوط تلفن امکان دریافت عمق فاجعه را ناممکن کرده بود. آفتاب اما دمید و آنچه همه ایران برای نبودنش تمام شب را دعا کرده بود هویدا شد. عمق فاجعه را میشد از سطح تخریب حدس زد و گستره منطقه آسیبدیده امکان امدادرسانی را به حداقل رسانده بود.
روستاهای دور از شهر، با مسیرهای صعبالعبور کوهستانی میبایست در اولویت تیمهای امدادی قرار میگرفت، نبود حداقل امکانات و نیروی انسانی کافی در روستاها باید مسئولین را به صرافت باز کردن راههایی میانداخت، که براثر رانش کوهها مسدود شده بودند. این مهم اما در ساعات اولیه زلزله هرگز به اولویت تیمهای امدادی بدل نشد، ساختمانهای نوساز و پرجمعیت شهر، امکان فکر کردن به مناطق دورتر را سلب کرده بود. ساختمانهایی که تمام دارایی قشر پاییندست هرم اقتصادی جامعه را بلعیده بود، تا بانام «مهر» سقفی ایمن و مانا برای آنها فراهم کند، اما این طرح و بیمهری مجریانش، حتی قبل پایان اقساطش بر سر خریداران آوار شده بود.
آواری هولناک که خیلی زود به تیتر یک اخبار کشور بدل شد، و حتی اصل زلزله را به حاشیه برد. ساختمانهایی که بهموازات هم بیهیچ دیواری کنار همردیف شده بودند، عکسهای نزدیکتر خبر از سقفهای ترکخورده و ستونهای پرشده از نخالههای ساختمانی میداد، بعد از به تصویر کشیده شدن پی و سقف و ستون مسکن مهر بود که مردم برای سلامت باقی مهرنشینان دست شکر به درگاه ایزد بلند کردند.
ماجراهای مسکن مهر اما به ابتدای شروع این پروژه برمیگردد، به طرح اولیه و مخالفت مهندسان زبده این صنعت، بعدها به نحوه انتخاب پیمانکاران و اعتراض سندیکاهای مربوط و پس از شروع اجرا، به دخالت ندادن نظاممهندسی ساختمان و عدم نظارت بر اجرای پروژه توسط پیمانکاران. ماجرا به همینجا ختم نمیشد و مشکلاتی مانند پرت سازی و نبودن زیرساختهای لازم، تجمیع قشر ضعیف جامعه در یک محیط که باعث عدم کارسازی و بهکارگیری افراد و تجمیع فقر میشود نیز از دیگر اشکالات وارد بر طرح بود. اشکالاتی که هرگز شنیده نشد تا دمل چرکین مسکن مهر پس از طی دو دولت و براثر یک زلزله همه را به خان اول ساخت آن برگرداند.
خان اولی که طی آن تا به امروز نصف نقدینگی چاپشده در تمام طول تاریخ ایران را بلعیده و امروز نزدیک به ۱۰۰ کشته و هزاران بیخانمان برجای گذاشته است، هزاران انسانی که تمام دارایی خانواده خود را به امید داشتن یک سقف در این طرح سرمایهگذاری کردهاند و اکنون، پیش از آنکه حتی اقساط آن را به پایان برده باشند، شاهد مرگ عزیزانشان توسط آن هستند.
اینک اما مخروبههای باقیمانده از مسکن مهر سرپل ذهاب زنگ خطری برای مسئولان و هشداری برای مسئولیتپذیری مهندسان شده است. مسئولانی که تصور تکرار این اتفاق در شهرهای پرجمعیت کشور، آنها را به صرافت بررسی جزئیتر سازههای مسکن مهر انداخته تا از وقوع فجایع بزرگتر جلوگیری کنند، فجایعی که نگاه تیزبین اهلفن (بهشرط فراهم بودن پیششرطها) آن را دور از ذهن نمیبیند.
اکنونکه سالها فریاد مهندسان شنیده نشده و نظرات کارشناسی نظاممهندسی ساختمان در اکثر این پروژه اعمال نگردیده، ضمن ابراز همدردی عمیق با هموطنان کرد، باید از دستاندرکاران پروژه مسکن مهر پرسید که پس از فاجعه غرب ایران، برای سلامت جسمی و روانی ۱۰ میلیون ایرانی ساکن مسکن مهر چه طرحی را میتوان در دستور کار قرار داد؟