تاریخ انتشار
شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۸:۴۲
کد مطلب : ۲۹۰۸۵۰
آقای «موحد» هیچ تکلیفی بر دوش شما نیست
۰
کبنا ؛الف مرادیان
سالهاست و بلکه دهههاست کسی به یاد نمیآورد، روبانی در دهدشت قیچی شده باشد و چیزی و یا حتی طرحی کوچک افتتاح شده باشد (البته دو مورد عابر بانک در میدان دهدشت با کبکبه و ربربه افتتاح شدند).
در سفر مرحوم هاشمی رفسنجانی در سال ۷۴ به دهدشت بود که وی دقایقی کوتاه و بعد از پیاده شدن از هلی کوپتر در همان محوطه بیمارستان امام خمینی (ره) از این بیمارستان که آنزمان در حال ساخت بود بازدید کردند و بعدها در مراحل مختلف این طرح به سرانجام رسید.
هر چند بیمارستان یک طرح عمرانی نبود ولی نه قبل از آن و نه بعد از آن تاکنون کسی به یاد ندارد یک طرح کوچک عمرانی در کهگیلویه افتتاح شده باشد. حتی کسی کلنگ زنی خالی نیز به خاطر ندارد فقط باز هم در اواخر نمایندگی بلند حاج آقا موحد بود که باهنر نائب رئیس وقت مجلس را به صحرای کلاچو برد تا مثلاً کلنگ پتروشیمی دهدشت را بر زمین بکوبد؛ پتروشمی ای که اگر چه برای شهرستان سودی نداشته است ولی فعلاً برای برخیها پول دارد و با جابجا کردن خاکها این گونه القا میکنند که دهدشت در مسیر دروازههای جهانی قرار گرفته است.
دهدشت و کهگیلویه سالهاست نه تنها رشد و پیشرفتی نداشته است که عقب گرد هم داشته و امروز خالی از سکنه شده است ولی برای همین شهر و شهرستان برخیها سر میشکنند که ما چه ها برایش کردیم و چه خدماتی رساندیم و هنوز هم صحبت از تکلیف میکنند. در جدیدترین مورد محمد موحد که از روز تولد یک نسل و حتی بیشتر از آن تا کنون بر مسند قدرت بوده است فرمودهاند که اگر مردم تکلیف کنند در دور بعد مجلس میآیند. البته بر ما معلوم نیست که این تکلیف چگونه بر موحد روشن میشود یعنی اعترضات گسترده سال ۸۲ که باعث سوءاستفاده برخیها و برخی خسارات به شهر شد این تکلیف را بر ایشان ساقط نکرد، یعنی اعتراض و سروصدای شدید مردم در هنگام سخنرانی موحد در جلوی احمدی نژاد تکلیف آمدن و نیامدن را روشن نکرد. یا اینکه امروز روح مردگی در میدان شهر دهدشت به مشام میرسد نمیتواند پیامی به حاج آقا باشد که خواهشا نیایید.
برخی نزدیکان ایشان موحد را با مرحوم هاشمی رفسنجانی مقایسه میکنند مقایسه عجیبی است. آنها یا هاشمی را نمیشناسند و یا دنیایشان دنیا کوچکی است و گرنه هاشمی که نماد سازندگی بود هاشمی که نماد اصلاح گری بود هاشمی که یک معیار در میان خطوط سیاسی بود چگونه میتوان کسی را به او شبیه کرد که حتی یک کلنگ بر زمین نزده است کسی که نه تنها در دورهاش کلنگی زده نشد که مانع زدن کلنگهای بزرگی از جمله سد مارون شدند کسی که هرگز موضع سیاسی نداشت کسی که یک نطق از او در خاطرهها نیست.
موحد اگر دوست دارد بیاید و کسی نمیتواند مانع ایشان شود هر چند هنوز برای خیلی سؤال است چگونه است کسی که یک دوره رد صلاحیت میشود دوره بعد تأیید صلاحیت میشود ولی حالا که میآید کمی صادقانه تر برخورد کند و بگوید که مهم برای او خدمت نیست. اگر موحد پیگیر نظر مردم است بداند که تکلیفی بر او نیست ولی در اوج جوانی در دوران دولتهای نزدیک به خودش کاری برای کهگیلویه نکرد ولی حالا در اوج پیری و با اینهمه مشکلاتی که در شهر وجود میتواند چه کاری کند.
طرفداران موحد که اکثراً هم ولایتیهای او هستند در موقع نقد هم سریع دوران پسا موحد را را به رخ میکشانند ولی این وسط این دوستان گویی نمیدانند کسی مدافع دوران بعد ایشان نیست و اتفاقاً این ضعف و این فضا نتیجه انحصار سیاسی خود آقای موحد است. آن از یک موضوع ذهنی تحت عنوان موحد دهدشت را به یاسوج آورد به عنوان یک افتخار یاد میکنند ولی واقعاً چه منطقی میگوید: آوردن دهدشت به یاسوج حسن است. اصلاً این چه تعبیری است که به کار برده میشود. بله برخی دهدشتی ها بخاطر بیکاری و مشکلات به یاسوج مهاجرات کردند ولی دهدشت خود در نتیجه این اتفاق نابود شده است. آوردن دهدشت به یاسوج چه مشکلی را حل میکند خوب اگر دهدشت در یاسوج است حاج آقا هم بیاید در یاسوج ثبت نام کند. متاسفانه این سفسطه بازیها جز توجیه کردن آنهمه ضعف چیز دیگری نیست.
البته ممکن است کسانی علاقه شخصی به موحد داشته باشند، موحد برای برخیها کار شخصی کرده باشد و یا امیدوارند با حمایت از او کمکی به آنها شوند ولی موحد کار جمعی و عمومی نکرد که اگر کاری کرده کسی سه مورد، تنها سه مورد را نام ببرد در حالی که میتوان صد مورد و خیلی بیشتر کار نکرده از موحد لیست کرد.
سالهاست و بلکه دهههاست کسی به یاد نمیآورد، روبانی در دهدشت قیچی شده باشد و چیزی و یا حتی طرحی کوچک افتتاح شده باشد (البته دو مورد عابر بانک در میدان دهدشت با کبکبه و ربربه افتتاح شدند).
در سفر مرحوم هاشمی رفسنجانی در سال ۷۴ به دهدشت بود که وی دقایقی کوتاه و بعد از پیاده شدن از هلی کوپتر در همان محوطه بیمارستان امام خمینی (ره) از این بیمارستان که آنزمان در حال ساخت بود بازدید کردند و بعدها در مراحل مختلف این طرح به سرانجام رسید.
هر چند بیمارستان یک طرح عمرانی نبود ولی نه قبل از آن و نه بعد از آن تاکنون کسی به یاد ندارد یک طرح کوچک عمرانی در کهگیلویه افتتاح شده باشد. حتی کسی کلنگ زنی خالی نیز به خاطر ندارد فقط باز هم در اواخر نمایندگی بلند حاج آقا موحد بود که باهنر نائب رئیس وقت مجلس را به صحرای کلاچو برد تا مثلاً کلنگ پتروشیمی دهدشت را بر زمین بکوبد؛ پتروشمی ای که اگر چه برای شهرستان سودی نداشته است ولی فعلاً برای برخیها پول دارد و با جابجا کردن خاکها این گونه القا میکنند که دهدشت در مسیر دروازههای جهانی قرار گرفته است.
دهدشت و کهگیلویه سالهاست نه تنها رشد و پیشرفتی نداشته است که عقب گرد هم داشته و امروز خالی از سکنه شده است ولی برای همین شهر و شهرستان برخیها سر میشکنند که ما چه ها برایش کردیم و چه خدماتی رساندیم و هنوز هم صحبت از تکلیف میکنند. در جدیدترین مورد محمد موحد که از روز تولد یک نسل و حتی بیشتر از آن تا کنون بر مسند قدرت بوده است فرمودهاند که اگر مردم تکلیف کنند در دور بعد مجلس میآیند. البته بر ما معلوم نیست که این تکلیف چگونه بر موحد روشن میشود یعنی اعترضات گسترده سال ۸۲ که باعث سوءاستفاده برخیها و برخی خسارات به شهر شد این تکلیف را بر ایشان ساقط نکرد، یعنی اعتراض و سروصدای شدید مردم در هنگام سخنرانی موحد در جلوی احمدی نژاد تکلیف آمدن و نیامدن را روشن نکرد. یا اینکه امروز روح مردگی در میدان شهر دهدشت به مشام میرسد نمیتواند پیامی به حاج آقا باشد که خواهشا نیایید.
برخی نزدیکان ایشان موحد را با مرحوم هاشمی رفسنجانی مقایسه میکنند مقایسه عجیبی است. آنها یا هاشمی را نمیشناسند و یا دنیایشان دنیا کوچکی است و گرنه هاشمی که نماد سازندگی بود هاشمی که نماد اصلاح گری بود هاشمی که یک معیار در میان خطوط سیاسی بود چگونه میتوان کسی را به او شبیه کرد که حتی یک کلنگ بر زمین نزده است کسی که نه تنها در دورهاش کلنگی زده نشد که مانع زدن کلنگهای بزرگی از جمله سد مارون شدند کسی که هرگز موضع سیاسی نداشت کسی که یک نطق از او در خاطرهها نیست.
موحد اگر دوست دارد بیاید و کسی نمیتواند مانع ایشان شود هر چند هنوز برای خیلی سؤال است چگونه است کسی که یک دوره رد صلاحیت میشود دوره بعد تأیید صلاحیت میشود ولی حالا که میآید کمی صادقانه تر برخورد کند و بگوید که مهم برای او خدمت نیست. اگر موحد پیگیر نظر مردم است بداند که تکلیفی بر او نیست ولی در اوج جوانی در دوران دولتهای نزدیک به خودش کاری برای کهگیلویه نکرد ولی حالا در اوج پیری و با اینهمه مشکلاتی که در شهر وجود میتواند چه کاری کند.
طرفداران موحد که اکثراً هم ولایتیهای او هستند در موقع نقد هم سریع دوران پسا موحد را را به رخ میکشانند ولی این وسط این دوستان گویی نمیدانند کسی مدافع دوران بعد ایشان نیست و اتفاقاً این ضعف و این فضا نتیجه انحصار سیاسی خود آقای موحد است. آن از یک موضوع ذهنی تحت عنوان موحد دهدشت را به یاسوج آورد به عنوان یک افتخار یاد میکنند ولی واقعاً چه منطقی میگوید: آوردن دهدشت به یاسوج حسن است. اصلاً این چه تعبیری است که به کار برده میشود. بله برخی دهدشتی ها بخاطر بیکاری و مشکلات به یاسوج مهاجرات کردند ولی دهدشت خود در نتیجه این اتفاق نابود شده است. آوردن دهدشت به یاسوج چه مشکلی را حل میکند خوب اگر دهدشت در یاسوج است حاج آقا هم بیاید در یاسوج ثبت نام کند. متاسفانه این سفسطه بازیها جز توجیه کردن آنهمه ضعف چیز دیگری نیست.
البته ممکن است کسانی علاقه شخصی به موحد داشته باشند، موحد برای برخیها کار شخصی کرده باشد و یا امیدوارند با حمایت از او کمکی به آنها شوند ولی موحد کار جمعی و عمومی نکرد که اگر کاری کرده کسی سه مورد، تنها سه مورد را نام ببرد در حالی که میتوان صد مورد و خیلی بیشتر کار نکرده از موحد لیست کرد.