تاریخ انتشار
شنبه ۶ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۳۸
کد مطلب : ۲۸۷۴۵۷
آموزش و پرورش و فرصتهای نابرابر
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛علیرضا اوحدی نیا
آموزش و پرورش جریانی منظم و مستمر است که هدف آن کمک به رشد جسمانی، شناختی، روانی، اخلاقی، اجتماعی یا به طور کلی رشد شخصیت پرورش یافتدگان در جهت کسب هنجارها مورد پذیرش جامعه است و این مقوله فرآیندی است که از طریق آموزش ایجاد میگردد (جهانی شدن و تحول در آموزش و پرورش،۱۳۹۲، ص ۱۱) اهمیت آموزش و پرورش در این تعریف به خوبی نمایان است. آموزش و پرورش نقشی بس مهم و حیاتی در عصر مدرن دارد و کشورهای مختلف هر کدام به نوبه خود سعی در توسعه زیرساختها و به روز آوری امکانات آموزشی خود هستند. ولی در بحث آموزش و پرورش آنچه برای اندیشمندان و کسانی که دغدغه ای در این حوزه دارند، بحث امکانات برابر آموزشی و همگانی بودن این مقوله در میان طبقات مختلف جامعه هست. این مهم در کتاب جهانی شدن و تحول در آموزش و پرورش به خوبی بیان شده است. در این کتاب آمده: ((مهمترین هدف آموزش در قرن ۲۱، پوشش دادن به افراد آسیب پذیر و فقیر است. زیرا این افراد به دلیل کمبود امکانات و شرایط مناسب، از دستیابی به دانش محروم میشوند و در نتیجه با رانده شدن به حاشیه جامعه، زمینه را برای انواع مسائل و مشکلات اجتماعی و فرهنگی فراهم میکنند)). (همان ص ۸۸)
در کشور ما ایران هم تاکید ویژه ای بر آموزش رایگان برای همه طبقات جامعه جامعه گشته، آنگونه که در اصل سیام قانون اساسی ایران آمده: ((دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. (قانون اساسی، اصل سیام) و همچنین در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که در مورخه ۵/۷/۹۵ تصویب شده بر این لزوم استفاد و فراهم کردن امکانات برابر آموزشی تاکید شده است. آنگونه که در فصل پنجم (هدفهای کلان) در سومین هدف آمده است: ((گسترش و تأمین همه جانبه عدالت آموزشی و تربیتی)). (سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، ص ۲۵) همچنین در فصل ششم راهبردهای کلان در چهارمین هدف آن چنین آمده: ((توسعه و نهادینه کردن عدالت آموزشی و تربیتی در مناطق مختلف کشور و تقویت آموزش و پرورش مناطق مرزی با تاکید بر توانمند سازی معلمان و دانش آموزان این مناطق با تمرکز بر کیفیت فرصتهای تربیتی هماهنگ با نظام اسلامی)). (همان، ص ۲۶) و همچنین در فصل هفتم هدفهای عملیاتی و راهکارها در هدف پنجم آمده است که: ((تأمین و بسط عدالت در برخورد داری از فرصتهای تعلین و تربیت با کیفییت مناسب با توجه به تفاوتها و ویژگیهای دختران و پسران و مناطق مختلف و مناطق کشور)). (ص،۳۸) سند تحول بنیادین یکی از مهمترین سندها در نظام آموزش و پرورش ایران است که در قسمتهای از آن بر لزوم استفاده برابر از امکانات آموزشی و توجه به مناطق محروم تاکید شده است. ولی علی رغم تاکید بر عدالت آموزشی در قانون اساسی و اسنادهای بالای دستی، ایران بعد از انقلاب تا اواخر دهه شصت جریان عمده ای که دو قطبی در فضای آموزشی ایران ایجاد کند نبود ولی از اواخر دهه شصت فضا آموزش دیگر گونه شد. آنگونه که محمد کریمی درمجله چشم انداز آورده و نقدی بر سیستم آموزشی ایران بعد از انقلاب کرده است. او میگوید: ((انقلاب ۵۷ در ایران نیز که بنا بود حامل آرمانهای مشروطه تا دهه ۵۰ باشد، پس از روند سریع تبدیل نهضت به نظام نه تنها آن آرمانها را محق نساخت بلکه در اواخر دهه ۶۰ با تسلط جناح راست –جناح بازار بر جامعه و شیفت سیاستهای کلان اقتصادی به سمت نئولیبرالیسم اقتصادی و فراموشی مستضعفان در ریل گزاری جدید اقتصادی کشور عملاً مطالبات عدالت خواهانه انقلاب همچون جامعه توحیدی بدون امتیازات طبقاتی و برابری اقتصادی سیاسی و اجتماعی به محاق رفته است. ذبح عدالت اجتماعی به عنوان یک مطالبه عمومی برآمده از انقلاب در زمینه آموزشی، آموزش رایگان به عنوان یکی از اساسیترین زمینههای تحقق عدالت آموزشی عدالت آموزشی نشانه گرفت تا جایی که آموزش، به سان بنگاه اقتصادی، در اختیار صاحبان سرمایه برای سود آوری از قبل آموزش قرار گرفته است. پدیده ای که برخی اندیشمندان از آن به عنوان کالایی سازی آموزش نام میبرند)). (محمد کریمی، شماره ۱۰۳، ص ۶۰).
بعد از انقلاب اسلامی اسلامی ایران و به دنبال کاهش بنیه اقتصادی اقتصادی دولت، و نیز با تأسیس و رشد تعداد مدارس غیرانتفاعی و عمومیت یافتن تدریس خصوصی و باز شدن باب کلاسهای کنکور که معمولاً طبقه خاصی از این امتیازات بهرمند میشدند، به قول تونی بارنت و گولد، آموزش نخبگان به بهای بی سوادی فقرا رونق گرفت. ادامه این روند باعث کم رونق شدن و کم بازده شدن مدارس دولتی در ایران شده و عملاً تاثیری نه چنان تعیین کننده در رقابت با مدارس خصوصی بازی میکنند. به طور مثال با یک پیمایش ساده میتوان مشخص کرد چند درصد از رشتههای آینده دار و پر درآمد (مثلاً پزشکی) در دانشگاههای ایران را فرزندان طبقات بالا و پر درآمد اشغال کردهاند و عملاً کسانی که از وضعیت اقتصادی خوبی برخوردارند در یک رقابت ناعادلانه که خود برخاسته از نظام معیوب آموزشی در ایران است به بازتولید طبقه خود میپردازد. نقدیهای که انجام شده نقدیهای تاریخی و ساختاری است. به طوریکه نقد کلی از برنامههای توسعه مخصوصاً از اواخر دهه شصت به بعد انجام شده و اینکه خصوصی سازی نهادهای مختلف، چگونه باعث شده که آموزش ما را هم در زیر چنبره خود بکشد و تاثیری مهم در بلند مدت بگذارد. تمام دولتهای بعد از جنگ این پروژه خصوصی سازی مدارس در ایران را انجام دادند و در حال حاضر توسط وزارت آموزش پرورش دولت روحانی ادامه دارد و تعداد مدارس خصوصی همه ساله در حل افزایش است و این خود بلای است که در آینده میتواند جامعه ما را دچار دو قطبی ای کند که عده ای اندکی از امکانات ویژه و عده ای زیادی هم از مدارس دولتی که عملاً رها شدهاند و با هزینههای خود دانش آموزان در سالیان اخیر اداره میشوند هر چند نام آنها دولتی است ولی عملاً به سمتی دیگر میروند و این بر خلاف اصل ۳۰ قانون اساسی است که مبنی بر مهیا کردن وسائل آموزش رایگان برای همه است. آنگونه که اندیشمندان ایرانی در باب نابرابریها و ذبح عدالت آموزشی و توزیع نامتوازن امکانات آموزشی گفتهاند خود نشان دهنده اهمیت این مهم در اذهان اندیشمندان آموزشی است. و این نابرای ها در بلند مدت باعث شکاف طبقاتی در جامعه میشود و عده ای با برخورداری از امکانات بهتری که در مدارس خصوصی عرضه میشود و معلمان خصوصی با کیفت تر و ...... باعث میشود که راحت تر بتوانند به تحصیلات برتر دست یابند. انقلاب ما هم در شعار و هم اهداف تاکید خود را بر برابری نهاده بود پس چه عواملی سبب شده در چهارمین دهه انقلاب ایران عده ای از افراد جامعه از امکانات بهتر آموزشی و در مدارسی جداگانه به شرایطی بهتر و کادری مجرب تر هستند ولی قشر عظیمی از خانوادهها که از امکانات پایینی برخوداراند و این باعث میشود عده ای که از امکانات بهتر برخوردارند به بازتولید خود منجر شوند و از آینده بهتر برخوردار شوند.
آموزش و پرورش جریانی منظم و مستمر است که هدف آن کمک به رشد جسمانی، شناختی، روانی، اخلاقی، اجتماعی یا به طور کلی رشد شخصیت پرورش یافتدگان در جهت کسب هنجارها مورد پذیرش جامعه است و این مقوله فرآیندی است که از طریق آموزش ایجاد میگردد (جهانی شدن و تحول در آموزش و پرورش،۱۳۹۲، ص ۱۱) اهمیت آموزش و پرورش در این تعریف به خوبی نمایان است. آموزش و پرورش نقشی بس مهم و حیاتی در عصر مدرن دارد و کشورهای مختلف هر کدام به نوبه خود سعی در توسعه زیرساختها و به روز آوری امکانات آموزشی خود هستند. ولی در بحث آموزش و پرورش آنچه برای اندیشمندان و کسانی که دغدغه ای در این حوزه دارند، بحث امکانات برابر آموزشی و همگانی بودن این مقوله در میان طبقات مختلف جامعه هست. این مهم در کتاب جهانی شدن و تحول در آموزش و پرورش به خوبی بیان شده است. در این کتاب آمده: ((مهمترین هدف آموزش در قرن ۲۱، پوشش دادن به افراد آسیب پذیر و فقیر است. زیرا این افراد به دلیل کمبود امکانات و شرایط مناسب، از دستیابی به دانش محروم میشوند و در نتیجه با رانده شدن به حاشیه جامعه، زمینه را برای انواع مسائل و مشکلات اجتماعی و فرهنگی فراهم میکنند)). (همان ص ۸۸)
در کشور ما ایران هم تاکید ویژه ای بر آموزش رایگان برای همه طبقات جامعه جامعه گشته، آنگونه که در اصل سیام قانون اساسی ایران آمده: ((دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. (قانون اساسی، اصل سیام) و همچنین در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که در مورخه ۵/۷/۹۵ تصویب شده بر این لزوم استفاد و فراهم کردن امکانات برابر آموزشی تاکید شده است. آنگونه که در فصل پنجم (هدفهای کلان) در سومین هدف آمده است: ((گسترش و تأمین همه جانبه عدالت آموزشی و تربیتی)). (سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، ص ۲۵) همچنین در فصل ششم راهبردهای کلان در چهارمین هدف آن چنین آمده: ((توسعه و نهادینه کردن عدالت آموزشی و تربیتی در مناطق مختلف کشور و تقویت آموزش و پرورش مناطق مرزی با تاکید بر توانمند سازی معلمان و دانش آموزان این مناطق با تمرکز بر کیفیت فرصتهای تربیتی هماهنگ با نظام اسلامی)). (همان، ص ۲۶) و همچنین در فصل هفتم هدفهای عملیاتی و راهکارها در هدف پنجم آمده است که: ((تأمین و بسط عدالت در برخورد داری از فرصتهای تعلین و تربیت با کیفییت مناسب با توجه به تفاوتها و ویژگیهای دختران و پسران و مناطق مختلف و مناطق کشور)). (ص،۳۸) سند تحول بنیادین یکی از مهمترین سندها در نظام آموزش و پرورش ایران است که در قسمتهای از آن بر لزوم استفاده برابر از امکانات آموزشی و توجه به مناطق محروم تاکید شده است. ولی علی رغم تاکید بر عدالت آموزشی در قانون اساسی و اسنادهای بالای دستی، ایران بعد از انقلاب تا اواخر دهه شصت جریان عمده ای که دو قطبی در فضای آموزشی ایران ایجاد کند نبود ولی از اواخر دهه شصت فضا آموزش دیگر گونه شد. آنگونه که محمد کریمی درمجله چشم انداز آورده و نقدی بر سیستم آموزشی ایران بعد از انقلاب کرده است. او میگوید: ((انقلاب ۵۷ در ایران نیز که بنا بود حامل آرمانهای مشروطه تا دهه ۵۰ باشد، پس از روند سریع تبدیل نهضت به نظام نه تنها آن آرمانها را محق نساخت بلکه در اواخر دهه ۶۰ با تسلط جناح راست –جناح بازار بر جامعه و شیفت سیاستهای کلان اقتصادی به سمت نئولیبرالیسم اقتصادی و فراموشی مستضعفان در ریل گزاری جدید اقتصادی کشور عملاً مطالبات عدالت خواهانه انقلاب همچون جامعه توحیدی بدون امتیازات طبقاتی و برابری اقتصادی سیاسی و اجتماعی به محاق رفته است. ذبح عدالت اجتماعی به عنوان یک مطالبه عمومی برآمده از انقلاب در زمینه آموزشی، آموزش رایگان به عنوان یکی از اساسیترین زمینههای تحقق عدالت آموزشی عدالت آموزشی نشانه گرفت تا جایی که آموزش، به سان بنگاه اقتصادی، در اختیار صاحبان سرمایه برای سود آوری از قبل آموزش قرار گرفته است. پدیده ای که برخی اندیشمندان از آن به عنوان کالایی سازی آموزش نام میبرند)). (محمد کریمی، شماره ۱۰۳، ص ۶۰).
بعد از انقلاب اسلامی اسلامی ایران و به دنبال کاهش بنیه اقتصادی اقتصادی دولت، و نیز با تأسیس و رشد تعداد مدارس غیرانتفاعی و عمومیت یافتن تدریس خصوصی و باز شدن باب کلاسهای کنکور که معمولاً طبقه خاصی از این امتیازات بهرمند میشدند، به قول تونی بارنت و گولد، آموزش نخبگان به بهای بی سوادی فقرا رونق گرفت. ادامه این روند باعث کم رونق شدن و کم بازده شدن مدارس دولتی در ایران شده و عملاً تاثیری نه چنان تعیین کننده در رقابت با مدارس خصوصی بازی میکنند. به طور مثال با یک پیمایش ساده میتوان مشخص کرد چند درصد از رشتههای آینده دار و پر درآمد (مثلاً پزشکی) در دانشگاههای ایران را فرزندان طبقات بالا و پر درآمد اشغال کردهاند و عملاً کسانی که از وضعیت اقتصادی خوبی برخوردارند در یک رقابت ناعادلانه که خود برخاسته از نظام معیوب آموزشی در ایران است به بازتولید طبقه خود میپردازد. نقدیهای که انجام شده نقدیهای تاریخی و ساختاری است. به طوریکه نقد کلی از برنامههای توسعه مخصوصاً از اواخر دهه شصت به بعد انجام شده و اینکه خصوصی سازی نهادهای مختلف، چگونه باعث شده که آموزش ما را هم در زیر چنبره خود بکشد و تاثیری مهم در بلند مدت بگذارد. تمام دولتهای بعد از جنگ این پروژه خصوصی سازی مدارس در ایران را انجام دادند و در حال حاضر توسط وزارت آموزش پرورش دولت روحانی ادامه دارد و تعداد مدارس خصوصی همه ساله در حل افزایش است و این خود بلای است که در آینده میتواند جامعه ما را دچار دو قطبی ای کند که عده ای اندکی از امکانات ویژه و عده ای زیادی هم از مدارس دولتی که عملاً رها شدهاند و با هزینههای خود دانش آموزان در سالیان اخیر اداره میشوند هر چند نام آنها دولتی است ولی عملاً به سمتی دیگر میروند و این بر خلاف اصل ۳۰ قانون اساسی است که مبنی بر مهیا کردن وسائل آموزش رایگان برای همه است. آنگونه که اندیشمندان ایرانی در باب نابرابریها و ذبح عدالت آموزشی و توزیع نامتوازن امکانات آموزشی گفتهاند خود نشان دهنده اهمیت این مهم در اذهان اندیشمندان آموزشی است. و این نابرای ها در بلند مدت باعث شکاف طبقاتی در جامعه میشود و عده ای با برخورداری از امکانات بهتری که در مدارس خصوصی عرضه میشود و معلمان خصوصی با کیفت تر و ...... باعث میشود که راحت تر بتوانند به تحصیلات برتر دست یابند. انقلاب ما هم در شعار و هم اهداف تاکید خود را بر برابری نهاده بود پس چه عواملی سبب شده در چهارمین دهه انقلاب ایران عده ای از افراد جامعه از امکانات بهتر آموزشی و در مدارسی جداگانه به شرایطی بهتر و کادری مجرب تر هستند ولی قشر عظیمی از خانوادهها که از امکانات پایینی برخوداراند و این باعث میشود عده ای که از امکانات بهتر برخوردارند به بازتولید خود منجر شوند و از آینده بهتر برخوردار شوند.