تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۰۱:۰۷
کد مطلب : ۲۷۵۷۳۱
کوتاه سخنی با استاندار شانزدهم لرستان؛ آقای خادمی امیدوارم با ترک کاخ لرستان نمره بالای ۱۵ به خود دهی
۰
کبنا ؛
رضا بهرامی
۲۰ ام اسفند ماه ۸۷، در اردوگاه اصلاحطلبان به جای بویِ عیدی، بویِ توپ و بویِ کاغذ رنگی، بویِ تندِ سیاست و انتخابات پیچیده است. روز هنوز به نیمه نرسیده که شایعات هفتههای گذشته پیرامون نامزدی میرحسین موسوی رنگ واقعیت به خود گرفته و آخرین نخستوزیر ایران با صدور بیانیهای مفصّل، کاندیداتوری خود در انتخابات ریاستجمهوری دهم را اعلام میکند. محمد خاتمی نیز که درست یک ماه پیش از این پا به عرصهٔ رقابت نهاده، همانطور که پیشتر عهد کرده بود، به نفع رئیس خود در دولتهای دوم و سوم جمهوری اسلامی از کارزار انتخابات کناره میگیرد.
سلام آقای استاندار! شاید این مقدمه در نگاه اول با تیتر یادداشت سخت در تناقض باشد. اعلام کاندیداتوری مهندس موسوی در انتخابات ریاستجمهوری دهم کجا و معارفهی استاندار شانزدهم لرستان آن هم در دولت دوازدهم کجا؟ آری! شاید از هر منظری که بدان بنگرید، سراسر تباین ببینید و ناسازگاری! تنها و تنها فصل مشترک این دو اما به «حال» قاطبهی اصلاحطلبان کشور و استان متعاقب اعلام خبر این دو رویداد مهم باز میگردد.
آقای دکتر! در اوج نوجوانی، عاشق خاتمی بودیم و اتفاقاً بیتعارف بگویم که بیشتر عاشق چشم و ابرویش بودیم تا توفیق او در کنترل تورم و بیکاری و یا تنشزدایی با کشورهای همسایه! آخوندی شیکپوش و همیشه خندان با روش و منشی به غایت متفاوت از هملباسانش که برای نسل جوان حرفهای تازه داشت و سخت جذّاب مینمود. موسوی اما همان سالهایی که ما تازه راه رفتن را مشق میکردیم، چهار گوشهی تشک سیاست را بوسیده و به کارگاه نقاشیاش پناه برده بود و در یک کلام از نگاه یک جوان فاقد جذابیتهای خاتمی بود. اینها به کنار، با خاتمی یک پیروزی آسان و با موسوی راهی پرسنگلاخ را پیشبینی میکردیم و اینگونه بود که رفتنِ خاتمی و آمدنِ موسوی حالمان را سخت ناخوش ساخته بود!
میدانید آقای خادمی! نگارنده برخلاف آن دسته از سیاستبازانی که تفاوت مواضع صبح و شامشان از عرش است تا به فرش، هیچگاه از گردش نوکِ قلم بر پیکرِ کاغذ در پِی نام و نان نبوده که "عاشق دُردیکش اندر بند مال و جاه نیست". راستش را بخواهید، اینک پس از گذشت قریب به ۹ سال از آن روزهایِ سراسر ناخوشاحوالی، همان حسّ قدیمی باز هم به سراغمان آمده است. این بار اما نه خاتمیِ جذّاب و متفاوت که بازوندِ جدی و درشتهیکل قهرمان داستان است که حتا اگر بخواهی هم نمیتوانی عاشق چشم و ابرویش باشی! آری آقای دکتر! حالِ ۸۷ هر چه که بود، تماماً از سرِ "احساس" بود و حالِ ۹۶ هر چه که هست، انشاالله سراسر از سرِ "عقل" است.
آقای استاندار! از منظر منطق که به ماجرا بنگریم، به همان اندازه که یک دورهای شدن ریاستجمهوری دکتر روحانی امری غیرمنطقی بود، به همان اندازه نیمهتمام گذاشتن مأموریت بازوند در لرستان هم نه عقلانی بود و نه کارشناسیشده! بازوندی که از شهریور ماه ۹۲ بدین سو و با وجود انتقادات وارده به مدیریتش اما اقدامات زیربنایی قابل توجهی در عرصههای مختلف در استان کلید زده بود و میدانست در ادامه مسیر را به چه شکلی باید پیمود، به ناگاه در میانههای راه از خدمت در لرستان معاف شد تا با حضور استاندار جدید، روز از نو شود و بالتبع، روزی هم از نو! و حال هفتهها و شاید ماهها باید بگذرد تا شما با راه و رسم حکمرانی در استانی با پیچیدگیهای خاص سیاسی - اجتماعی آشنا شوید!
در این میان البته تجارب کلان مدیریتی به ویژه داشتن سابقهٔ استانداری، زاگرسنشین بودن، وامدار نبودن به جریانهای سیاسیِ لرستان، مشورتپذیری و سن پایین – در مقایسه با دیگر استانداران – از جمله پارامترهای مساعدی است که افکار عمومی استان را به سرانجام کار شما در دیار بلوط امیدوار خواهد ساخت. آقای دکتر! خوشبینانه علاقهمندیم چشم بر نیمهی خالی لیوان بسته و انتقاداتی که از سوی اصحاب رسانه در چهار سال استانداری زادگاهتان به سوی شما روانه شده را نبینیم. اعمال نظر نمایندگان استان در عزل و نصبهای مدیریتی، عدم استقرار در استان یا همان پروازی بودن، ترجیح قومسالاری بر شایستهگزینی، ضعف مفرط تیم اطلاعرسانی استانداری و عدم استفاده از زنان و جوانان در دایرهی مدیریت استان را از این گوش میشنویم و از گوش دیگر در میکنیم به این امید که نقاط ضعف احتمالی گذشته را اصلاح نموده و روزی که کاخ استانداری لرستان را ترک میکنید، به یک اندازه دلتنگ چشمه بلقیس چرام و کیوِ خرمآباد باشید و البته نمرهای بیش از ۱۵ را به خود ارزانی دارید. آقای رییس! به لرستان خوش آمدید!
رضا بهرامی
۲۰ ام اسفند ماه ۸۷، در اردوگاه اصلاحطلبان به جای بویِ عیدی، بویِ توپ و بویِ کاغذ رنگی، بویِ تندِ سیاست و انتخابات پیچیده است. روز هنوز به نیمه نرسیده که شایعات هفتههای گذشته پیرامون نامزدی میرحسین موسوی رنگ واقعیت به خود گرفته و آخرین نخستوزیر ایران با صدور بیانیهای مفصّل، کاندیداتوری خود در انتخابات ریاستجمهوری دهم را اعلام میکند. محمد خاتمی نیز که درست یک ماه پیش از این پا به عرصهٔ رقابت نهاده، همانطور که پیشتر عهد کرده بود، به نفع رئیس خود در دولتهای دوم و سوم جمهوری اسلامی از کارزار انتخابات کناره میگیرد.
سلام آقای استاندار! شاید این مقدمه در نگاه اول با تیتر یادداشت سخت در تناقض باشد. اعلام کاندیداتوری مهندس موسوی در انتخابات ریاستجمهوری دهم کجا و معارفهی استاندار شانزدهم لرستان آن هم در دولت دوازدهم کجا؟ آری! شاید از هر منظری که بدان بنگرید، سراسر تباین ببینید و ناسازگاری! تنها و تنها فصل مشترک این دو اما به «حال» قاطبهی اصلاحطلبان کشور و استان متعاقب اعلام خبر این دو رویداد مهم باز میگردد.
آقای دکتر! در اوج نوجوانی، عاشق خاتمی بودیم و اتفاقاً بیتعارف بگویم که بیشتر عاشق چشم و ابرویش بودیم تا توفیق او در کنترل تورم و بیکاری و یا تنشزدایی با کشورهای همسایه! آخوندی شیکپوش و همیشه خندان با روش و منشی به غایت متفاوت از هملباسانش که برای نسل جوان حرفهای تازه داشت و سخت جذّاب مینمود. موسوی اما همان سالهایی که ما تازه راه رفتن را مشق میکردیم، چهار گوشهی تشک سیاست را بوسیده و به کارگاه نقاشیاش پناه برده بود و در یک کلام از نگاه یک جوان فاقد جذابیتهای خاتمی بود. اینها به کنار، با خاتمی یک پیروزی آسان و با موسوی راهی پرسنگلاخ را پیشبینی میکردیم و اینگونه بود که رفتنِ خاتمی و آمدنِ موسوی حالمان را سخت ناخوش ساخته بود!
میدانید آقای خادمی! نگارنده برخلاف آن دسته از سیاستبازانی که تفاوت مواضع صبح و شامشان از عرش است تا به فرش، هیچگاه از گردش نوکِ قلم بر پیکرِ کاغذ در پِی نام و نان نبوده که "عاشق دُردیکش اندر بند مال و جاه نیست". راستش را بخواهید، اینک پس از گذشت قریب به ۹ سال از آن روزهایِ سراسر ناخوشاحوالی، همان حسّ قدیمی باز هم به سراغمان آمده است. این بار اما نه خاتمیِ جذّاب و متفاوت که بازوندِ جدی و درشتهیکل قهرمان داستان است که حتا اگر بخواهی هم نمیتوانی عاشق چشم و ابرویش باشی! آری آقای دکتر! حالِ ۸۷ هر چه که بود، تماماً از سرِ "احساس" بود و حالِ ۹۶ هر چه که هست، انشاالله سراسر از سرِ "عقل" است.
آقای استاندار! از منظر منطق که به ماجرا بنگریم، به همان اندازه که یک دورهای شدن ریاستجمهوری دکتر روحانی امری غیرمنطقی بود، به همان اندازه نیمهتمام گذاشتن مأموریت بازوند در لرستان هم نه عقلانی بود و نه کارشناسیشده! بازوندی که از شهریور ماه ۹۲ بدین سو و با وجود انتقادات وارده به مدیریتش اما اقدامات زیربنایی قابل توجهی در عرصههای مختلف در استان کلید زده بود و میدانست در ادامه مسیر را به چه شکلی باید پیمود، به ناگاه در میانههای راه از خدمت در لرستان معاف شد تا با حضور استاندار جدید، روز از نو شود و بالتبع، روزی هم از نو! و حال هفتهها و شاید ماهها باید بگذرد تا شما با راه و رسم حکمرانی در استانی با پیچیدگیهای خاص سیاسی - اجتماعی آشنا شوید!
در این میان البته تجارب کلان مدیریتی به ویژه داشتن سابقهٔ استانداری، زاگرسنشین بودن، وامدار نبودن به جریانهای سیاسیِ لرستان، مشورتپذیری و سن پایین – در مقایسه با دیگر استانداران – از جمله پارامترهای مساعدی است که افکار عمومی استان را به سرانجام کار شما در دیار بلوط امیدوار خواهد ساخت. آقای دکتر! خوشبینانه علاقهمندیم چشم بر نیمهی خالی لیوان بسته و انتقاداتی که از سوی اصحاب رسانه در چهار سال استانداری زادگاهتان به سوی شما روانه شده را نبینیم. اعمال نظر نمایندگان استان در عزل و نصبهای مدیریتی، عدم استقرار در استان یا همان پروازی بودن، ترجیح قومسالاری بر شایستهگزینی، ضعف مفرط تیم اطلاعرسانی استانداری و عدم استفاده از زنان و جوانان در دایرهی مدیریت استان را از این گوش میشنویم و از گوش دیگر در میکنیم به این امید که نقاط ضعف احتمالی گذشته را اصلاح نموده و روزی که کاخ استانداری لرستان را ترک میکنید، به یک اندازه دلتنگ چشمه بلقیس چرام و کیوِ خرمآباد باشید و البته نمرهای بیش از ۱۵ را به خود ارزانی دارید. آقای رییس! به لرستان خوش آمدید!