تاریخ انتشار
شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۱۵
کد مطلب : ۲۶۷۳۳۴

مختصری از مشروطه، موافقان ومخالفان آن

۰
کبنا ؛جهانگیر ایزدپناه
انقلاب مشروطه بعد از اعتراض‌ها و تلاش‌های آزادی خواهان به ثمر رسید. مظفرالدین شاه آن را پذیرفت و تن به مجلسی با ترکیب‌های گوناگون و با سردری بنام «عدل مظفر» داد. همین پیروزی نیم بند، خود کاری بود کارستان زیرا کمتر کشوری آسیایی و توسعه نیافته در چنین زمانه ای این پیروزی را رقم زده بود. مشروطیت در همه عرصه‌های اندیشه، ادبیات وشعروطنزتاثیربسزائی گذاشت. استبداد و تاریک اندی‌شان مترصد فرصتی بودند که همین دستاوردها را لگد مال کنند و آب رفته را به آسیاب خویش برگردانند. در این تنازع و توازن نیروهای خارجی روسیه تزاری و انگلیس نقش آفرینی داشتند. روسیه تزاری به علت ساختار اقتصادی و سیاسی خود که هنوز آثار فئودالیسم در کنار صنعتش پابرجا بود و به شکل استبداد تزاری فرمانروایی می‌شد، از نظر ماهیت و منافع حکومت استبدادی ایران را بیشتر باب میل خود می‌دید بنابراین با آزادی خواهان مشروطه خواه هم آوا نبود. انگلیس هم بنابر رقابت دیرینه‌اش با روسیه و ماهیت سرمایه داری‌اش همراه با سیستم پارلمانی و دمکراسی نسبی‌اش با آزادی خواهان همراهی مصلحت آمیز داشته که گاها هم مشروطه خواهان به سفارت انگلیس پناه می‌آوردند. انگ زدن به آزادی خواهان ویا مشروطیت را به انگلیس نسبت دادن امر ناپسند و مغرضانه ای بیش نیست.
مشروطیت نه نتیجه سیاست انگلیس ونه بخشش مظفرالدین شاه، بلکه نتیجه آگاه شدن ایرانیان از وضعیت پیشرفت دیگرممالک بود. پیشرفتهای غرب هم خود نتیجه تلاش اندیشمندان علوم مختلف، مخترعان، صاحب نظران، فیلسوفانی وکاشفانی نظیرگالیله، جیمز وات، ولتر، روسو و.... بوده. این تمدن وپیشرفت ودستاوردهای عظیم بشریت را نباید هم سنگ سیاست استعماری قلمداد کرد وآنگاه در مورد مشروطیت به راین پایه قضاوت کرد.
ظلم واستبداد همیشه گریبانگیر ایرانیان بود اما ایرانیان با آگاهی از این پیشرفت‌ها دریافتند که می‌توان به طریق دیگری هم زندگی کرد واداره امور جامعه به شکل دیگری غیر از استبداد مطلقه هم امکانپذیر است. این سرآغازی بود برای مشروطیت. البته این امر خلق الساعه هم نبود وپیش زمینه آن در افکار واقدامهای عباس میرزای ولیعهد، قائم مقام فراهانی وامیر کبیربود که خواهان آبادی ایران و درصدد استفاده از دستاوردهای علمی بودند.
 
پیرامون جوانب گوناگون مشروطیت بسی سخن گفته شده است اما بد نیست اشاره ای داشته باشیم که مشروطه خواهان افکاروخواسته های گوناگونی داشتند، ازآنهائی که با آگاهی از جنبش‌های اجتمائی در روسیه ودیگر اروپائیان خواهان تغییرات مهمی بودند گرقته تا کسانی که سهمی از قدرت ومشورت می‌خواستند تا روحانیونی که ضمن همراهی با مردم ومخافت با استبداد، خواهان ایفای نقش بیشتر در چرخه امور دینی مملکت بودند.
پادشاهان قاجار و ماقبل آن‌ها به دین و ظواهر آن پایبند بودند و برداشتی بالاتر از عوام هم از دین نداشتند. (به عنوان نمونه یکی از سفرای اروپایی به دایدار شاه صفوی رفت و بعد از اتمام دیدارش شاه صفوی دستور داد تا رد پای آمد و برگشت آن سفیر غیر مسلمان را با آب بشویند).
تاکنون آن چنان ذکری وماخذی که گویا محمدعلی شاه قاجار غم اسلام و مشروعه را در برابر مشروطه داشته باشد به میان نیامده بلکه هماننداسلاف خود سودای حکومتی استبدادی و مطلقه فارغ از هر نوع کنترل و نقش مردم را داشته است.
تحرک و تحریک مردم بر علیه مشروطه خواهان توسط شیخ فضل الله نوری و فریاد مشروعه خواهی‌اش در برابر مشروطیت، عملاً نتیجه‌اش استفاده از باورهای مردم و سرازیر کردن آب به تنوره آسیاب محمد علی شاه مستبد بود.
علیرغم دفاع تمام قد شیخ فضل الله از مخالفان مشروطیت وبه توپ بستن مجلس به دستور محمد علی شاه، با همت و مقاومت آزادی خواهان از اکناف ایران، مشروطه خواهان پیروز و محمدعلی شاه قاجارتبعید و ولیعهدی خردسال بنام احمد شاه برگزیده و شیخ فضل الله هم بردار رفت.
نظرات شیخ فضل الله اگر هم فرض را بر حسن نیت وی بگذاریم، در نهایت همانند کاریکاتوری از خلافت عباسی می‌نمود که خلیفه‌اش قجری نامی بود و قاضی القضاتش شیخ محترم می‌بود و یا به تعبیر امروزین عربستان گونه ای می‌شد که به جای ملک‌های سعودی‌اش، ملک‌های قجری بود و مفتی یانش رهروان شیخ مرحوم ما بود که هر اقدام مقتضای روزگار را بدعت و ابداء می‌انگاشتند و انگ و چوب تکفیرشان مانند شمشیر دموکلس بالای سر هر اندیشمندی بود.
جالب استکه بدانیم در جریان مشروطه فرزند سیخ فضل الله (مهدی) از مشروطه خواهان بود وفرزند همین مهدی، نورالدین کیانوری رهبر حزب توده ایران درسالهای انقلاب ۵۷ بود. نمونه دیگر هم شیخ محمد تقی نجم آبادی ازروحانیون یاران شیخ فضل الله است که فرزندش محسن نجم آبادی از مشروطه خواهان بود که بعد هم از یاران میرزا کوچک خان جنگلی شد
مشروطیت وسه رساله
۱ - از محتوای رساله "حرمت مشروطه" چنین بر می‌آید که شیخ قضل الله مخالف مجلس شورا وانتخابات نمایندگان توسط مردم بوده زیرا به نظر وی همه منابع ومآخذات قانونی در قرآن وجود دارد. بنا به راین مجلس وقانونگذاری توسط نمایندگان، خلاف شرع، کفر آمیز ونوعی بدعت وابداء است. مشروطه را ضلالت میخواندومعتقد بود که مشروطه خواهان با تبلیغات آزادی وعدالت و...مردم را فریب داده وبدنبال خود میکشانندوجذب افکارشان که از ممالک دیگر یاد گرفته‌اند خواهند نمود. شیخ این ایده وقانون را که همه مردم اعم از مسلمان وغیر مسلمان در برابر قانون متساوی الحقوق اند برنمی تابید.
به نظر می‌رسد که آیت الله محمد حسین نائینی بعد از مطالعه رساله "حرمت مشروطه"، در رد آن، رساله‌اش (تنبه الامم وتنزیه المله) را نوشته است.
علاوه بر همراهی آیات طباطبایی و بهبهانی با مشروطه خواهان، فقیهان برجسته ای بوده‌اند که به دفاع از مشروطیت برخاستند و در این باب آثاری هم نگاشته‌اند و با مشروعه شیخ فضل الله که حتی مجلس شورا را بدعت علیه دین و شرع می‌پنداشت مخالف بودند. به ذکر دو نمونه بارز آن اشاره ای می‌کنیم که هر دو از عالمان برجسته نجف اشرف بوده‌اند:
۲ – شیخ اسماعیل محلاتی که در سال ۱۳۲۰ ه. ق رساله ای نگاشته (لئالی المربوطه فی وجوب المشروطه) و در مورد سه نوع حکومت به بحث پرداخته است و تنها حکومت فردی امامان معصوم را به امامت و رهبری یک نفر از امامان معصوم امکان پذیر و مستحق و عاری از عدول از احکام الهی می‌داند و بعد ازامامان معصوم هیچ حکومت فردی را جایز نمی‌داند زیرا بعداز پیغمبر وامامان حتی فقیهان هم معصوم وفارغ از اشتباه نیستند. وی معتقد به تحدید قدرت سیاسی وایجاد راهکارهائی برای کنترل ومحدود کردن قدرت سیاسی است. بنظروی دو حوزه یا حیطه در جامعه است یکی حوزه عرفی دنیوی واداره جامعه که به عهده دولت‌ها وقانون گذاران است و دیگری حوزه شرعی ودینی که به عهده مجتهدان وروحانیون است یعنی حکم شرعی وظیفه روحانیون و هرنوع حکم دنیوی –عرفی به عهده منتخبین مردم است. برای اداره امور جامعه نظر به نمونه‌هایی نظیر مشروطه دارد آن هم به شکلی که مردم برای اداره جامعه خود نمایندگانی و امنایی را انتخاب کنند که در جهت اداره جامعه، استقلال و عدالت اجتماعی و رفاه در چار چوب قانون اقدام کنند ومانع نفوذ وظلم بیگانگان گردند. نمایندگان مردم هم با در نظر گرفتن دین قانونگذاری کنند. قدر مسلم اشاره دارد به امنا و منتخبین خود مردم و حکومت را حق گروه یا خاندانی خاص وامری ارثی نمی‌داند و بر عکس شیخ فضل الله مجلس برگزیده مردم را نه بدعتی خلاف دین می‌داند که آن را مذموم و غیر شرعی بنامد و نه آنرا به منزله نادیده گرفتن علما و فقیهان می‌پندارد.
شیخ محلاتی امور اجرایی و قانونگذاری در جامعه را به عهده نمایندگان منتخب می‌داند. البتهُ باید نظرات و احکام شرعی هم در قوانین گنجانده شود. در واقع برای هر دو گروه وظایف مجزا و مشخص ترسیم می‌کند.
۳ – میرزا حسین نایینی (۱۲۷۶- ۱۳۵۵ ه.ق.) هم از فقهای تراز اول نجف بوده تآلیفات گوناکون از جمله "تنبه الامه وتنزیه المله" دارد که درآن از حکومت مشروطه دفاع می‌کند. با شیخ محلاتی هم نظر بود و با استبداد و حکومت مطلقه مخالف بوده و به‌شدت هم نگران بود که مبادا استبداد قاجاری و امثالهم لوا و ردای دینی هم به خود گیرد ومنجربه استبدادی شود که از استبداد مطلقه سلطنتی هم خطرناک تر خواهد بود زیرا عوام فریبی و سواستفاده از باورهای مردم را پشتوانه استبداد خود نموده و بس فجایعی به بار می‌آورد (آنرا "استبداد الدینه" می‌نامید).
سرآغاز استبداد دینی در اسلام را از زمان معاویه وبعد از آن می‌داند. با حاکمیت فردی- مطلقه به هرشکل ورنگ ونامی موافق نبود. استبداد را مایه عقب ماندگی ممالک اسلامی می‌دانست.
شایعاتی هم هست مبنی براینکه میرزای نائینی بعداً پشیمان گشته وسعی بر جمع آوری کتاب خود نموده. دلایلی هم برای آن برشمرده‌اند، ۱- تحت فشار قرار گرفتن وی از جانب روحانیونی که می‌گفتند نباید در قضایای مشروطه شرکت کنیم ۲- نپذیرفتن نقش نظارتی مجمع پنج نفری از علما برتصمیمات مجلس شورا از جانب اعضاء مجلس. ۳- اعدام شیخ فضل الله، بی توجهی به آیتالله طبا طبائی و ترور آیت الله بهبهانی   که آنرا به به جناح دیگر مجلس شورا نسبت می‌دادند.
 
عده ای هم این شایعه پشیمانی نائینی از انتشار رساله‌اش را نادرست وساخته مخالفانش می‌دانند. آیت الله نائینی در زمان ملک فیصل همراه با آیات عظام خالصی واصفهانی و...از عراق به ایران تبعید ومورد اسقبال قرار گرفتند وبعد از سه سال دوباره به عراق برگشت ودر سال ۱۳۵۵ ه.ق درگذشت.
حکومت احمد شاه هم دوامی نداشت ودست اندر کاران خارجی وداخلی امور صلاح را برروی کار آوردن رضاخان سردار سپه دیدند تا هم به هرج ومرج وملوک الطوایفی پایان دهند وحکومت مرکزی قدرتمندی برپا نمایند وهم تتمه مشروطه را لگد مال تا مردم وگروهای اجتمائی –سیاسی واندیشمندان ایرانی پا را از گلیم خود بیرون ننهند.
رضا شاه علیرغم بیسوادیش ماهرانه مانور داد و نقش بازی کرد. با شعار جمهوریت اش خیلی از شاعران وروشنفکران را فریب داد وباسفرهای زیارتی، برگزاری مجالس روضه خوانی، شرکت در مراسم عاشورا وتاسوعا و قول اجرای اصل دوم متمم از قانون اساسی مبنی بر هیئتی پنج نفره از علما که مصوبات مجلس را بررسی شرعی کنند (همانند نقش شورای نگهبان) هم دل روحانیون را به دست آورد وبعد از استحکام پایه‌های قدرتش هر دوگروه را سرکوب، آواره ویا تسلیم کرد. در نهایت نه از جمهوری خبری شد ونه از شرکت دادن هیئت مجتهدان پنج نفره واجرای اصل دوم متمم قانون اساسی.
نکته پایانی نوشته با ذکرنمونه ای از تاریخ
با اندکی تآمل می‌توان گفت که نقطه نظرا ت شیخ فضل الله وهم فکرانش در هر عصری مسبوق به سابقه‌اند. در اروپای سده‌های میانه (قرون وسطی) با توجه به غلبه و برتری آیین‌ها و اندیشه‌های الهی – کلیسایی به‌تدریج کلیساها خواهان نفوذ بیشتر بودند که در نتیجه در جدال و رقابت با پادشاهان بر سر میزان قدرت و مشروعیت سیاسی قرار گرفتند. در واقع مسیحیت با داعیه نظام آرمانی- الهی، خود را نهادی سزاوارتر و بر حق تر می‌پنداشت و برای دیگر نظام‌های بشری و نهادهای سیاسی – اجتماعی حتی نظیر پادشاهی (چه رسد به نوع دیگری از حکومت) قائل به استقلال نبود و هر چه بیشتر امور و نهادهای سیاسی و قانونگذاری را در حیطه خود می‌خواست، یعنی نه تنها امور لاهوتی - دینی را که درانحصارش بود بلکه خواهان هر چه بیشتر وضع احکام دنیوی، عرفی و قانونی بود.
گویا شیخ فضل الله و هم فکرانش در هر عصری هم دارای این ایده بود ه اند، اما عجبا که شیخ فضل الله چرا این طرز تفکرِ (بسط مشروعیت و قدرت دینی در همه عرصه‌ها) را قبلاً مطرح نکرد و در این رابطه پادشاهان مستبد قجری را به چالش نکشید. درست در موقعی که مردم حکومت استبدادی را به چالش کشیدند، ناگه شیخ به جنب و جوش افتاد، مشروطیت را ضلالت نامید و مجلس و قانون اساسی را خلاف شرع و کفر آمیز خواند. همین هم زمانی و هماهنگی اقدامات شیخ فضل الله با اعمال محمدعلی شاه بود که طعن و لعن نصیب شیخ کرد و بر چوبه دارش برد. شاید اگر کمی قبل از مشروطیت استبداد شاهی را به مبارزه می‌طلبید مورد اقبال عمومی قرار می‌گرفت.
 
 
نام شما

آدرس ايميل شما

امامزاده دموکراسی شفا نمی‌دهد؟!

امامزاده دموکراسی شفا نمی‌دهد؟!

ینکه برای مردم این ادراک ساخته شود که از صندوق رای نمی‌توانند سرنوشت‌شان را عوض کنند....
اصولگرایانی که نمی‌خواهند در آستانه انتخابات اصولگرا باشند!

اصولگرایانی که نمی‌خواهند در آستانه انتخابات اصولگرا باشند!

ضرغامی: «اصلا من اصولگرا نیستم. اشکال بزرگ ما این است که یک پوست خربزه از ابتدا زیر پای ...
پایان وهم آقای پوپولیست

پایان وهم آقای پوپولیست

 پس از 6 هفته تلاش بی وقفه و نافرجام «دونالد ترامپ» برای بی اعتبار کردن پیروزی رقیب دموکراتش،...
1