تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۰ تير ۱۳۹۶ ساعت ۲۲:۴۸
کد مطلب : ۲۵۹۹۵۵
اولویتهای شورای پنجم یاسوج که شورای چهارم فراموش کرد
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛محسن مطهریان
حیات شورای چهارم شهر یاسوج در شرایطی رو به اتمام است و جای خود را به منتخبین جدید مردم میدهد که اعضای جدید با شعار و منطق تخصص گرایی به صحن شورا راه یافتهاند. در این خصوص نگارنده در تلاش است با بیان معضلاتی مهم و کلیدی از شهر یاسوج، اولویتهای را در راستای رفع آن جهت مشارکت، به مدیریت شهری جدید پیشنهاد دهد.
در مقدمهٔ بحث به معنای تخصص گرایی میپردازیم که: تخصص و تخصص گرایی زمانی معنا و مفهوم خاص خود را پیدا میکند که در عمل قابل لمس باشد. به همین دلیل اولین و البته اصلیترین گام تخصصی شورای شهر جدید باید انتخاب شهرداری باشد که پارامترها و فاکتورهای مناسب در خصوص نظام مدیریت شهری را در برنامهٔ خود تدوین کرده باشد به این شکل که شهردار محترم باید برنامههای جامعای در خصوص مسائل زیست محیطی، برنامه ریزی شهری، طراحی شهری، جامعهشناسی، مهندسی ترافیک، روانشناسی محیطی، اقتصاد شهری، مسائل فرهنگی، عدالت اجتماعی شهر و.. در چشماندازه چهار سالهای ارائه دهد. گام بعدی تخصصی شورا پس از انتخاب شهردار همراهی در راستای پیش برد اهداف شهردار، تشکیل جلسات پرسش و پاسخ و مطالبهگری از شهردار است که رنگ و بوی جدیدی به ادارهٔ شهر خواهد بخشید.
یکی از اصلیترین مشکلاتی که شهرداری یاسوج با آن روبه رو است نداشتن طرح جامع و طرح تفصیلی مفید و کلی است بتوان شهر یاسوج را بر اساس آنچه از نظر کالبدی و چه از نظر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی توسعه بخشید در نتیجه اولین اقدام شهرداری باید در خصوص تهیه طرحهای جامع و تفصیلی شهری است.
اولین مسئله بحث اکولوژی و زیست محیطی است که یکی از ارکان مهم مدیریت شهری در سطح بین المللی محسوب میشود و در ابعاد گوناگون قابل بحث است در ابتدا اگر نقشهٔ ساختار فضای سبز شهر یاسوج را تهیه کنیم به راحتی شاهد لکههای سبز متراکم در منطقهٔ جنوبی شهر خواهیم بود در صورتی که در سایر نقاط شهر از فقدان چنین ساختار متراکم سبز برخوردار است این بدین معناست که عدالت اجتماعی فضایی در خصوص پراکندگی فضای سبز صورت نگرفته، در واقع پراکندگی فضای سبز باید تمامی سطوح شهر صورت بپذیرد تا بهعنوان ریههای تنفسی شهر تمامی شهروندان دسترسی مناسبی از نظر فاصله و بهرمندی از طراوت، شادابی و هوای پاکیزه که فضای سبز تولید میکند داشته باشند این مستلزم آنکه در طرح جامع شهر در نقشهٔ کاربری پیشنهادی خود به این پراکندگی توجه کرده باشد. مورد دوم رودخانهٔ بشار است که بهصورت تدریجی بهعنوان یکی از اجزا اصلی ساختار فضای شهری و اکولوژی شهری تبدیل شده است که به دلیل عدم توجه کافی و رها نمودن این رودخانه، بستر آن با مشکلات آلودگی زیست محیطی و عدم زیست پذیری و طراوت کافی برخوردار است که با ساماندهی مناسب و تجهیزات عرصهٔ عمومی، استفاده از پوشش گیاهی بومی، استفادهٔ بهینه از آب رودخانه و البته طراحی فضا و بستر آن بهعنوان یک عرصهٔ عمومی شهر میتواند کیفیت زیست محیطی و فضایی شهر را بهصورت چشمگیری افزایش دهد.
مسئلهٔ ترافیک درون شهری معضلی جدی و نامی که تمامی شهرها و کلان شهرهای ایران و جهان را تحت شعاع خود قرار داده است که شهر یاسوج بهصورت جدی با این مشکل روبه رو است. برای رفع این معضل نحوهٔ برخورد با موضوع و تدوین سیاستهای مدیریتی بسیار مهم است. بدون تردید تغییر در فرم هندسی شهر راه حل و گرهگشایی مناسبی نخواهد بود زیرا تجربهٔ شهرهای بزرگی همچون تهران ثابت کرده است که هرچقدر عرض معابر افزایش یابد به همان میزان بستری مناسب برای پذیرایی از وسایل نقلیه خواهد بود. البته شاید سالهای اول اجرای این سیاست ترافیکی بهصورت مقطعی ترافیک کاهش یابد اما در دراز مدت نه تنها ترافیک شهر را کاهش نخواهد داد بلکه به افزایش آن دامن خواهد زد. بنابراین باید با مدیریت عرضه و تقاضا، سیاستهای آموزش شهروندی و ترویج پیاده مداری، دوچرخه سواری و استفاده از حمل و نقل عمومی با این معضل در سطح شهر برخورد نمود، که مهمترین آن سیاستهای آموزش شهروندی است و باید بهعنوان یک سیاست کلی در نظام مدیریت شهری تدوین و لازم اجرا شود.
ساختار فضایی یا همان استخوان بندی از دیگر مشلات کالبدی یا به اصطلاح کارشناسانه «مورفولوژی» شهر یاسوج محسوب میشود که میتوان منشأ برخی مشلکلات شهر به ساختار فضایی آن برمیگردد. تک بعدی بودن ساختار فضایی که محدود به فلکهٔ ساعت (میدان شهدا) تا میدان هفت تیر است. اکثر نیازهای روزانهٔ شهروندان (نیازهای خرید روزانه و قدم زنی و عبور و مرور) در این محدوده برطرف میشود که قطعاً این محدوده توان و ظرفیت این حجم از مراجعه را نخواهد داشت و به دنبال آن میتوان به از بین رفتن کیفیت فضای شهری و افزایش ترافیک شهری اشاره نمود. برای رفع این معضل ابتدا باید هر ناحیه از شهر در درون خود یک ساختاری تشکیل دهد و کیفیت فضایی آن به قدری افزایش یابد که قادر به جذب ساکنین آن ناحیه باشد. در گام بعدی باید مسیرهای اصلی شهر که بهصورت نیمه فعال و منفعل باقی ماندهاند با تعریف کابریهای جاذب جعمیت ساختاری مناسب به آن بخشید تا بار و فشار روی ساختار اصلی شهر برداشته شود. البته ارتقا کیفیت فضای شهری اصلیترین عامل برای حضور پذیری شهروندان محسوب میشود که باید به آن توجه ویژهای شود.
کیفیت نما و جداره یا بهطور کلی زیباسازی شهر یاسوج یکی دیگر از معضلاتی است که اصلاً از شرایط مطلوبی برخوردار نیست. کیفیت زیبایی و زیباییشناسی به دلیل اینکه با حالات درونی انسان یعنی ادراک و عاطفه، غم و شادی، زیبایی و غریزه و اراده در ارتباط است، بدون شک میتواند در رفتار شهروندان در سطح شهر تأثیر مستقیم داشته باشد.
برای رفع این معضل در ابتدا باید نظام نما و جداره اصلاح شود و سپس به سمت بومی سازی و استفاده از مصالح طبیعی سوق پیدا کند. اما جهت زیباسازی شهری از تکنیکهای گرافیکی، نقاشیهای بومی، استفاده از اِلمانها و مبلمانهای که ریشه در هویت بومی و منطقهای دارند، ساماندهی تابلوهای تبلیغاتی و البته توجه به چیدمان مناسب پوشش گیاهی و کریدورهای سبز که تأثیر شگفت انگیزی در دید بصری و زیباسازی شهری خواهند داشت، مورد توجه قرار گیرد.
در انتها مهمترین معضلی که میتوان بدان اشاره نمود، فقدان فعالیتهای فرهنگی و ناکارآمدی کمیتهٔ فرهنگی مدیریت شهری فعلی است. توجه به مسائل فرهنگی بخصوص آموزشهای فرهنگی به تنهایی میتواند نیمی از معضلات شهر را برطرف کند، برنامه ریزی فرهنگی محور و توجه به تشکلهای فرهنگی و پویشهای مردمی که بازوان اصلی مدیریت فرهنگی تلقی میشوند باید در دستورکار مدیریت جدید قرار گیرد، در واقع مدیریت شهری جهت تحقق پذیری هر هدف و سیاستی در سطح خرد و کلان باید به مسائل فرهنگی توجه نماید. بهطور کلی مدیریت جدید باید مدافع مدیریتی فرهنگی و غیر دستوری باشد تا بتواند به سیاستهای که در چشم انداز چهار ساله تعریف نموده است دست یابد.
در پایان امید آنست مدیریت جدید با اتخاذ تصمیمات و رویکردهای نوین و کنار زدن سیستم مدیریت سنتی به سطحی از مدیریت شهری برسد که «توسعه اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و فرهنگی نواحی شهری را شکل داده و هدایت کند و ساکنان را قادر سازد، نیازهای اساسی خود را تأمین کنند.»
کارشناس ارشد طراحی شهری
حیات شورای چهارم شهر یاسوج در شرایطی رو به اتمام است و جای خود را به منتخبین جدید مردم میدهد که اعضای جدید با شعار و منطق تخصص گرایی به صحن شورا راه یافتهاند. در این خصوص نگارنده در تلاش است با بیان معضلاتی مهم و کلیدی از شهر یاسوج، اولویتهای را در راستای رفع آن جهت مشارکت، به مدیریت شهری جدید پیشنهاد دهد.
در مقدمهٔ بحث به معنای تخصص گرایی میپردازیم که: تخصص و تخصص گرایی زمانی معنا و مفهوم خاص خود را پیدا میکند که در عمل قابل لمس باشد. به همین دلیل اولین و البته اصلیترین گام تخصصی شورای شهر جدید باید انتخاب شهرداری باشد که پارامترها و فاکتورهای مناسب در خصوص نظام مدیریت شهری را در برنامهٔ خود تدوین کرده باشد به این شکل که شهردار محترم باید برنامههای جامعای در خصوص مسائل زیست محیطی، برنامه ریزی شهری، طراحی شهری، جامعهشناسی، مهندسی ترافیک، روانشناسی محیطی، اقتصاد شهری، مسائل فرهنگی، عدالت اجتماعی شهر و.. در چشماندازه چهار سالهای ارائه دهد. گام بعدی تخصصی شورا پس از انتخاب شهردار همراهی در راستای پیش برد اهداف شهردار، تشکیل جلسات پرسش و پاسخ و مطالبهگری از شهردار است که رنگ و بوی جدیدی به ادارهٔ شهر خواهد بخشید.
یکی از اصلیترین مشکلاتی که شهرداری یاسوج با آن روبه رو است نداشتن طرح جامع و طرح تفصیلی مفید و کلی است بتوان شهر یاسوج را بر اساس آنچه از نظر کالبدی و چه از نظر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی توسعه بخشید در نتیجه اولین اقدام شهرداری باید در خصوص تهیه طرحهای جامع و تفصیلی شهری است.
اولین مسئله بحث اکولوژی و زیست محیطی است که یکی از ارکان مهم مدیریت شهری در سطح بین المللی محسوب میشود و در ابعاد گوناگون قابل بحث است در ابتدا اگر نقشهٔ ساختار فضای سبز شهر یاسوج را تهیه کنیم به راحتی شاهد لکههای سبز متراکم در منطقهٔ جنوبی شهر خواهیم بود در صورتی که در سایر نقاط شهر از فقدان چنین ساختار متراکم سبز برخوردار است این بدین معناست که عدالت اجتماعی فضایی در خصوص پراکندگی فضای سبز صورت نگرفته، در واقع پراکندگی فضای سبز باید تمامی سطوح شهر صورت بپذیرد تا بهعنوان ریههای تنفسی شهر تمامی شهروندان دسترسی مناسبی از نظر فاصله و بهرمندی از طراوت، شادابی و هوای پاکیزه که فضای سبز تولید میکند داشته باشند این مستلزم آنکه در طرح جامع شهر در نقشهٔ کاربری پیشنهادی خود به این پراکندگی توجه کرده باشد. مورد دوم رودخانهٔ بشار است که بهصورت تدریجی بهعنوان یکی از اجزا اصلی ساختار فضای شهری و اکولوژی شهری تبدیل شده است که به دلیل عدم توجه کافی و رها نمودن این رودخانه، بستر آن با مشکلات آلودگی زیست محیطی و عدم زیست پذیری و طراوت کافی برخوردار است که با ساماندهی مناسب و تجهیزات عرصهٔ عمومی، استفاده از پوشش گیاهی بومی، استفادهٔ بهینه از آب رودخانه و البته طراحی فضا و بستر آن بهعنوان یک عرصهٔ عمومی شهر میتواند کیفیت زیست محیطی و فضایی شهر را بهصورت چشمگیری افزایش دهد.
مسئلهٔ ترافیک درون شهری معضلی جدی و نامی که تمامی شهرها و کلان شهرهای ایران و جهان را تحت شعاع خود قرار داده است که شهر یاسوج بهصورت جدی با این مشکل روبه رو است. برای رفع این معضل نحوهٔ برخورد با موضوع و تدوین سیاستهای مدیریتی بسیار مهم است. بدون تردید تغییر در فرم هندسی شهر راه حل و گرهگشایی مناسبی نخواهد بود زیرا تجربهٔ شهرهای بزرگی همچون تهران ثابت کرده است که هرچقدر عرض معابر افزایش یابد به همان میزان بستری مناسب برای پذیرایی از وسایل نقلیه خواهد بود. البته شاید سالهای اول اجرای این سیاست ترافیکی بهصورت مقطعی ترافیک کاهش یابد اما در دراز مدت نه تنها ترافیک شهر را کاهش نخواهد داد بلکه به افزایش آن دامن خواهد زد. بنابراین باید با مدیریت عرضه و تقاضا، سیاستهای آموزش شهروندی و ترویج پیاده مداری، دوچرخه سواری و استفاده از حمل و نقل عمومی با این معضل در سطح شهر برخورد نمود، که مهمترین آن سیاستهای آموزش شهروندی است و باید بهعنوان یک سیاست کلی در نظام مدیریت شهری تدوین و لازم اجرا شود.
ساختار فضایی یا همان استخوان بندی از دیگر مشلات کالبدی یا به اصطلاح کارشناسانه «مورفولوژی» شهر یاسوج محسوب میشود که میتوان منشأ برخی مشلکلات شهر به ساختار فضایی آن برمیگردد. تک بعدی بودن ساختار فضایی که محدود به فلکهٔ ساعت (میدان شهدا) تا میدان هفت تیر است. اکثر نیازهای روزانهٔ شهروندان (نیازهای خرید روزانه و قدم زنی و عبور و مرور) در این محدوده برطرف میشود که قطعاً این محدوده توان و ظرفیت این حجم از مراجعه را نخواهد داشت و به دنبال آن میتوان به از بین رفتن کیفیت فضای شهری و افزایش ترافیک شهری اشاره نمود. برای رفع این معضل ابتدا باید هر ناحیه از شهر در درون خود یک ساختاری تشکیل دهد و کیفیت فضایی آن به قدری افزایش یابد که قادر به جذب ساکنین آن ناحیه باشد. در گام بعدی باید مسیرهای اصلی شهر که بهصورت نیمه فعال و منفعل باقی ماندهاند با تعریف کابریهای جاذب جعمیت ساختاری مناسب به آن بخشید تا بار و فشار روی ساختار اصلی شهر برداشته شود. البته ارتقا کیفیت فضای شهری اصلیترین عامل برای حضور پذیری شهروندان محسوب میشود که باید به آن توجه ویژهای شود.
کیفیت نما و جداره یا بهطور کلی زیباسازی شهر یاسوج یکی دیگر از معضلاتی است که اصلاً از شرایط مطلوبی برخوردار نیست. کیفیت زیبایی و زیباییشناسی به دلیل اینکه با حالات درونی انسان یعنی ادراک و عاطفه، غم و شادی، زیبایی و غریزه و اراده در ارتباط است، بدون شک میتواند در رفتار شهروندان در سطح شهر تأثیر مستقیم داشته باشد.
برای رفع این معضل در ابتدا باید نظام نما و جداره اصلاح شود و سپس به سمت بومی سازی و استفاده از مصالح طبیعی سوق پیدا کند. اما جهت زیباسازی شهری از تکنیکهای گرافیکی، نقاشیهای بومی، استفاده از اِلمانها و مبلمانهای که ریشه در هویت بومی و منطقهای دارند، ساماندهی تابلوهای تبلیغاتی و البته توجه به چیدمان مناسب پوشش گیاهی و کریدورهای سبز که تأثیر شگفت انگیزی در دید بصری و زیباسازی شهری خواهند داشت، مورد توجه قرار گیرد.
در انتها مهمترین معضلی که میتوان بدان اشاره نمود، فقدان فعالیتهای فرهنگی و ناکارآمدی کمیتهٔ فرهنگی مدیریت شهری فعلی است. توجه به مسائل فرهنگی بخصوص آموزشهای فرهنگی به تنهایی میتواند نیمی از معضلات شهر را برطرف کند، برنامه ریزی فرهنگی محور و توجه به تشکلهای فرهنگی و پویشهای مردمی که بازوان اصلی مدیریت فرهنگی تلقی میشوند باید در دستورکار مدیریت جدید قرار گیرد، در واقع مدیریت شهری جهت تحقق پذیری هر هدف و سیاستی در سطح خرد و کلان باید به مسائل فرهنگی توجه نماید. بهطور کلی مدیریت جدید باید مدافع مدیریتی فرهنگی و غیر دستوری باشد تا بتواند به سیاستهای که در چشم انداز چهار ساله تعریف نموده است دست یابد.
در پایان امید آنست مدیریت جدید با اتخاذ تصمیمات و رویکردهای نوین و کنار زدن سیستم مدیریت سنتی به سطحی از مدیریت شهری برسد که «توسعه اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و فرهنگی نواحی شهری را شکل داده و هدایت کند و ساکنان را قادر سازد، نیازهای اساسی خود را تأمین کنند.»
کارشناس ارشد طراحی شهری