تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۳ تير ۱۳۹۶ ساعت ۰۱:۳۲
کد مطلب : ۲۵۸۴۷۱
کودکان کار یاسوج از پشت شیشههای دودی مسئولان
۰
کبنا ؛سید مجیدحسینینیک
فقر و جهل و تبعیض دست به دست یکدیگر میدهند تا برخی از کودکان یاسوجی در سرما و گرما، بجای درس خواندن و بازی کردن، دستمال به دست، پشت چراغهای راهنمایی و رانندگی شهر به کار بپردازند. کودکانی که همه چیز در دنیایشان متفاوت است، برخلاف بقیه بادیدن چراغ قرمز حرکت میکنند و با سبز شدن چراغ، لحظاتی کوتاه نفسی چاق میکنند. اینان در واقع مردان بیریش و سیبیلی هستند که یا اسیر فقر خانواده هستند یا اسیر جهل فرهنگیشان. آنان که اسیر فقرند، دلیل کار کردنشان متفاوت است. یکی برای لوازم تحریر، یکی برای بیماری مادر، یکی سرپرست خانواده شده بعد از مرگ پدر، یکی برای نان شب، یکی برای دوچرخه، یکی برای داروی برادر، یکی برای لباس، یکی برای عمل لوزه خواهرش...
اما من نمیدانم چرا در مرکز چنین استان کوچک و غنیای، صدها کودک به کار کردن مشغولاند؟ چرا حتی سرمای جانسوز یاسوج باعث نمیشود که بسیاری از این کودکان دست از دستمالها بکشند؟ ایا دلیل به جان خریدن سرمای سوزناک و تحمل کردن سیلیهای افتاب تیز بویراحمد بر گردن این کودکان نحیف جز برای رفع دغدغه نان و پوشاک و درمان است؟
در عجبم که برخی مسئولان اتو کشیده کهگیلویه و بویراحمد این کودکان را میبینند و هیچ واکنشی نشان نمیدهند، البته شاید هم اصلا این کودکان را نمیبینند طفلیها، اخر ادم وقتی در ماشینهای پلاک قرمز شاسی بلند با شیشههای دودی مینشیند، تنها انعکاس تصویر خودش را میبیند.
اگر امروز این کودکان را در نیابیم، فردا که بزرگ شوند، هر فرصتی پیدا کنند، کودکانههایشان را بروز میدهند. کودکانههایی که شاید منجر به قتل و اعتیاد و طلاق و فحشا و... میشود.
اگر امروز تلاشی نکنیم، فردا حق نالیدن از آمارها را نداریم.
*کارشناس علوم تربیتی و فعال اجتماعی در زمینه کودکان کار
فقر و جهل و تبعیض دست به دست یکدیگر میدهند تا برخی از کودکان یاسوجی در سرما و گرما، بجای درس خواندن و بازی کردن، دستمال به دست، پشت چراغهای راهنمایی و رانندگی شهر به کار بپردازند. کودکانی که همه چیز در دنیایشان متفاوت است، برخلاف بقیه بادیدن چراغ قرمز حرکت میکنند و با سبز شدن چراغ، لحظاتی کوتاه نفسی چاق میکنند. اینان در واقع مردان بیریش و سیبیلی هستند که یا اسیر فقر خانواده هستند یا اسیر جهل فرهنگیشان. آنان که اسیر فقرند، دلیل کار کردنشان متفاوت است. یکی برای لوازم تحریر، یکی برای بیماری مادر، یکی سرپرست خانواده شده بعد از مرگ پدر، یکی برای نان شب، یکی برای دوچرخه، یکی برای داروی برادر، یکی برای لباس، یکی برای عمل لوزه خواهرش...
اما من نمیدانم چرا در مرکز چنین استان کوچک و غنیای، صدها کودک به کار کردن مشغولاند؟ چرا حتی سرمای جانسوز یاسوج باعث نمیشود که بسیاری از این کودکان دست از دستمالها بکشند؟ ایا دلیل به جان خریدن سرمای سوزناک و تحمل کردن سیلیهای افتاب تیز بویراحمد بر گردن این کودکان نحیف جز برای رفع دغدغه نان و پوشاک و درمان است؟
در عجبم که برخی مسئولان اتو کشیده کهگیلویه و بویراحمد این کودکان را میبینند و هیچ واکنشی نشان نمیدهند، البته شاید هم اصلا این کودکان را نمیبینند طفلیها، اخر ادم وقتی در ماشینهای پلاک قرمز شاسی بلند با شیشههای دودی مینشیند، تنها انعکاس تصویر خودش را میبیند.
اگر امروز این کودکان را در نیابیم، فردا که بزرگ شوند، هر فرصتی پیدا کنند، کودکانههایشان را بروز میدهند. کودکانههایی که شاید منجر به قتل و اعتیاد و طلاق و فحشا و... میشود.
اگر امروز تلاشی نکنیم، فردا حق نالیدن از آمارها را نداریم.
*کارشناس علوم تربیتی و فعال اجتماعی در زمینه کودکان کار