مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛خدیجه مظاهرپور
روزی از قبرستان نزدیک محله مان در باغ فردوس میگذشتم. صبح زود بود و من آرام از کنار مردهها گذشتم. چقدر آرام و بی صدا خوابیده بودند. یاد کسانی افتادم که تا چند وقت پیش با هم صحبت میکردیم، در کنار هم مینشستیم، غذا میخوردیم. دوستان هم بودیم و الان آنها زیز خروارها خاک تدفین شدهاند و شاید تا الان از جسمشان چیزی نمانده! و من و بقیه نیز دیر یا زود به آنها ملحق حواهیم شد. همیشه این سؤال در ذهنم هست که چرا مردهها را زیر خروارها خاک میگذارند؟ چرا تا ابد در کنار هم نیستیم؟ فکر اینکه عزیزانم در چه حالی هستند، و از جسمشان چیزی باقی نماند، و از عرصه هستی نیست شوند، مرا تا سر حد جنون میبرد. میلیونها سال است که انسانها میآیند و میروند و همه الان زیر خروارها خاک تبدیل به خاک شدهاند! در روز قیامت چند روز صرف حسابرسی به اعمال میلیاردها انسان میشود؟ بعد از اینکه تکلیف انسانها مشخص شد و هر کسی راهی بهشت یا جهنم شد و به نتیجه اعمال خود رسید، بعد از آن چه میشود؟ هدف از میلیونها سال از گذشت زمان و خلقت چه بوده است؟! این فکرها شب و روز به سراغم میآیند و پاسخی هم برای سوالاتم ندارم. کاش فلسفه حیات برای همه انسانها مشخص بود، اگر مشخص بود صد در صد دنیای بهتر و مردم بهتری داشتیم.
به امید آن روز که راز خلقت آشکار و حقایق برملا شود
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ماندهام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بودست مراد وی از این ساختنم
ز کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
*دانشجوی دکترای فلسفه دانشگاه تهران
روزی از قبرستان نزدیک محله مان در باغ فردوس میگذشتم. صبح زود بود و من آرام از کنار مردهها گذشتم. چقدر آرام و بی صدا خوابیده بودند. یاد کسانی افتادم که تا چند وقت پیش با هم صحبت میکردیم، در کنار هم مینشستیم، غذا میخوردیم. دوستان هم بودیم و الان آنها زیز خروارها خاک تدفین شدهاند و شاید تا الان از جسمشان چیزی نمانده! و من و بقیه نیز دیر یا زود به آنها ملحق حواهیم شد. همیشه این سؤال در ذهنم هست که چرا مردهها را زیر خروارها خاک میگذارند؟ چرا تا ابد در کنار هم نیستیم؟ فکر اینکه عزیزانم در چه حالی هستند، و از جسمشان چیزی باقی نماند، و از عرصه هستی نیست شوند، مرا تا سر حد جنون میبرد. میلیونها سال است که انسانها میآیند و میروند و همه الان زیر خروارها خاک تبدیل به خاک شدهاند! در روز قیامت چند روز صرف حسابرسی به اعمال میلیاردها انسان میشود؟ بعد از اینکه تکلیف انسانها مشخص شد و هر کسی راهی بهشت یا جهنم شد و به نتیجه اعمال خود رسید، بعد از آن چه میشود؟ هدف از میلیونها سال از گذشت زمان و خلقت چه بوده است؟! این فکرها شب و روز به سراغم میآیند و پاسخی هم برای سوالاتم ندارم. کاش فلسفه حیات برای همه انسانها مشخص بود، اگر مشخص بود صد در صد دنیای بهتر و مردم بهتری داشتیم.
به امید آن روز که راز خلقت آشکار و حقایق برملا شود
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ماندهام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بودست مراد وی از این ساختنم
ز کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
*دانشجوی دکترای فلسفه دانشگاه تهران