تاریخ انتشار
جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۳۶
کد مطلب : ۲۳۷۶۶۴

تحلیل ساختار شهری دهدشت؛ بافت شهری دهدشت سمپتوم فرهنگی- اقتصادی

۴
۰
کبنا ؛ 
بهرام پرندوار*
در این مقاله تلاش شده است در حد مجال و توان، به آسیب شناسی شهر(دهدشت) با نگاهی زیبایی شناختی و از منظر ساختار شهری پرداخته شود و آنجا که لازم است را به نقد بکشیم تا شاید توانسته باشیم قدمی هر چند ناچیز در راستای بهبود فضاهای شهری/سوسیالیزه کردن شهر و هر چه انسانی تر شدن آن برداشته باشیم.
باید دانست تغییر و باز آفرینی زیستگاه انسان- آنکه محصول تمرکز جغرافیایی، مناسبات زیستی و شیوه های تولید مشترک بوده و متشکل است از اقشار مختلف جامعه در راستای رفع نیاز های یک دیگر- حق وی است. حال که ساختار باید به آنگونه شکل گیرد که در گذر از نیاز و در مرحله خواست انسانی، آنجا که _ میل _ به تغییر و بهزیستی رخ میدهد، باز هم شهر به طور مشترک در اختیار همه ی اقشار جامعه باشد و منجر به اوضاع فردباورانه و مالکیت محور نشود.
فرمها و فضاهای معماری، در اختیار مفاهیم و نیازهای انسانیست و زمانی که از آن به در شود، شهر نیز از اختیار شهروند خارج و به جای رشد متقابل، به افت وجوه گوناگون همدیگر کمک میکنند.
عدم شناخت کافی از مهندسی شهر و معماری و عدم توجه به بستر و فرهنگ و مناسبات منطقه ، موجب ظهور بافت شهری ناکارآمد  با فرم و فضاهای نازیبا، نا متناسب و آسیب زا می شود. شهری که خود با چگونگی اش، دست به باز آفرینی گونه های مختلف نا هنجاری، نا امنی -  و برخی عواملی که بی فرهنگی به زبان عام خوانده می شود- و همچنین دامن زدن به جدایی انسان ها و اقوام و اقشار میزند. به طور کلی فضا و جامعه به گونه ی مشخصی با یکدیگر مرتبط اند و با رابطه ی دیالکتیکی به رشد و گسترش یکدیگر کمک میکنند پس اگر به فضای شهری بدون توجه به بستر اجتماعی، بپردازیم - و یا بر عکس -  بدون شک کج روی کرده ایم.
مختصر میپردازیم به شرح شرایط کنونی شهر دهدشت.
در کشور ما عمده ی شکل گیری شهرها طبق یک فرایند طراحی هماهنگِ از پیش حساب شده نیست ولی این بخت با دهدشت جوان همراه بود/ لیکن متاسفانه آنطور که باید حساب شده و کارشناسی عمل نشده است. نظام شهری دهدشت برخلاف ظاهر فریبنده ی پلانش با خود مسایل و آسیب هایی به همراه داشته که با بزرگتر شدن شهر بر آنها افزون خواهد شد.
شهرهای مرکز گرایی چون دهدشت که تمامی امور- در وحله اول امور اقتصادی- در هسته ی مرکزی شهر متمرکز شده است، به
خودی خود با ارزشگذاری به اماکن مرکزی و برهم زدن توازن، موجب کاست ارزش اجتماعی و اقتصادی دیگر مناطق و ایجاد تضاد شدید بین عرصه های مختلف شهری، هم به لحاظ اقتصادی و هم روابط و مناسبات اجتماعی می شود و آنچه که مبرهن است ایجاد حاشیه های فقیر نشین شهری و حذف ارتباطات انسانی در پس همه ی امور است. اوضاعی که خود می تواند ظرفی مناسب برای انواع بزهکاری باشد.
همانطور که بیان شد این گونه آمودن ساختار،در مناطقی که قوم گرایی نیز به شدت دیده می شود، جدای از دیگر آسیب هایی که بعد به آن خواهیم پرداخت، به تفکیک و بر خورد های قومیتی- با جدا سازی مناطق سکونتی مختلف- دامن می زند. در این شرایط احساس تعلق به اجتماع و مشارکت های جمعی از بین می رود. کار و زندگی در دل چنین جمعیتی که دیگر پیوند احساسی و عاطفی با هم ندارند، حس رقابت و استثمار متقابل را افزایش می دهد. شاید اعمال ایده ی مدرن هسته ی مرکزی در شهر، برای مختصات جغرافیاییِ دیگری و بستر متفاوت تری به خوبی عمل میکرد ولی آنچه که تحلیل ها و تجربه نشان میدهد با مناسبات شوونیستی در تضاد شدید است و پراتیکش دامن زدن به گسست های اجتماعی است و در منطقه ای که دهدشت بنا شده است، خود عین آسیب است. آنچه که بسیار حیاتی و قابل تامل است موانع طبیعی(کوه های چسبیده به شهر) و همچنین آثار باستانی بلاد شاپور بر سر راه گسترش ساختار تک هسته ای شهر بوده که مانع از گسترش ساختارمند و انضمامی آن می شود و این امر موجب به هم خوردن نظم شهری در آینده ی نه چندان دور می شود.
باید دانست هنگامی که بازارهای اصلی دایمی و همه ی اصناف و اماکن نظارتی در مرکز شهر متمرکز شوند -  به عبارتی هویت
بخشی به مرکز و هویت زدایی از حوالی - بی شک عمده ی جمعیت شهر در طول روز به سمت مرکز، حرکت کرده و و تجمعات انسانی و گردش سرمایه صرفن در مرکز و در دست مالکین منطقه ی نام برده خواهد بود که این امر ضمن دامن زدن به تضادهای اجتماعی در سطح شهری و اختلاف شدید ارزش ریالی املاک، پویایی و رفاه زندگی اهالی دیگر مناطق و همچنین پرداخت به امور اقتصادی و فرهنگی در آنجا را مختل خواهد کرد .
-روابط اجتماعی انسانها در دل نیازهای زیستی آنهاست و متقابلن نیاز هایشان تنها با امر مشارکت جمعی میسر می شود و زمانی می توانند به تعامل برسند که به نیازهای یکدیگر پاسخ گویند. اگر این موضوع را به گروه های انسانی و عرصه های بزرگتر سوق دهیم، باز هم همین گونه است . از عوامل تعامل اجتماعی بین مناطق مختلف شهری، تقسیم فضاهای ضروری در همه ی مناطق به شکل صحیح است. یعنی به جای چپاندن همه ی اماکن و مراکز تامین کننده ی نیاز شهروندان در مرکز شهر که خود مشکلات متعددی از جمله ازدحام جمعیت و ترافیک  در مرکز را به دنبال دارد، صنفهای های مختلف در مناطق مختلف تقسیم شوند. که لازمه ی چنین برخوردی، خروج از سیستم تک هسته ای و روی آوردن به ساختار چند هسته ای در شهر است. هسته هایی که ضمن تصحیح ساختار اشتباه(به دلیل وجود موانع رشد) هر یک بخشی از نیاز شهروندان را تامین کرده و نقش هدف های حرکتی و پویایی را در سراسر شهر بازی کنند. که اتفاقن وجود میدان های نا کارآمد و بی استفاده ی موجود در شهر، این امر را تسهیل می کند. به عنوان مثال اصناف بهداشتی و پزشکی که خود اصلی ترین عامل ترافیک موجود از میدان مرکزی تا بیمارستان میباشد، با جابجایی و نزدیک تر شدن به زندگی و هسته ای مشخص(که شاید بهترین انتخاب، نزدیک شدن به آسیب خیز ترین و غیر بهداشتی ترین منطقه به مانند منطقه ی گلزار شهدا باشد)، ضمن رشد سطح کیفی منطقه و حذف ازدحام و ترافیک در مرکزیت شهر، موجب ارتباطات انسانی و از روی نیاز با دیگر مناطق نیز می شود. دیگر اصناف هم به همین گونه، بین مناطق مختلف تقسیم شوند که البته خود این نزدیکی محل کار و زندگی می تواند حرکت ها و ترافیک کاذب را به حداقل رسانده و کیفیت خدمات را افزایش دهد، ارزش املاک اقتصادی و مسکونی را تا حدودی به تعادل برساند و همچنین با همزیستی و کار افراد مختلف از طوایف گوناگون در کنار همدیگر، به مرور به  حذف نگاه قوم گرایی نیز کمک می کند. البته باید توجه داشت که در این تقسیم بندی/ باز هم مشاغل پر درآمد می توانند ارزش املاک مربوطه را نسبت به هسته های دیگر افزایش دهند و مجدد موجب تضاد در ارزش گزاری اماکن شوند- چرا که ارایه یک چنین الگوی متکی به روابط اجتماعی و بر پایه نیازهای مشترک، در دل یک سیستم رقابتی و طبقاتی(که به خودی خود موجب حذف اشتراکات و همزیستی مسالمت آمیز میشود) غیر ممکن است ولی با انتخاب صحیح می توان این وضعیت را تعدیل و کنترل کرد.
این موضوع نیازمند بررسی تخصصی و مفصل و کار گروهی ست که در مجالی دیگر به آن خواهیم پرداخت. از دیگر عوامل عدم تعامل اجتماعی میان اعضای جامعه، عدم وجود فضاهای شهری مناسب و نا سلامتی فضاهای عمومی و اماکن فرهنگی ست. عناصر شهری ذکر شده می توانند نقش ایجاد پویایی و تعامل را در شهر ایفا کنند. قابل ذکر است، که تعامل اجتماعی خود از مهم ترین منابع بازدارنده ی آسیب ها و جرایم است. حال نه تنها در تصحیح این نقایص تلاشی نشده است، بلکه روز به روز شاهد تولید فضاهایی نازیبا، غیر استاندارد، غیر ایمن و جرم خیز در سرتاسر شهر هستیم. محل هایی که شهرداریهای دوره های مختلف هر یک به گونه ای نقش مستقیم در ایجاد آنها را داشته است.
این عناصر شهری آسیب خیز به اصطلاح فضاهای بی دفاع شهری نیز خوانده می شوند. که به آن نیز مختصرن خواهیم پرداخت. ((فضای بی دفاع را فضایی میتوان گفت که نسبت به سایر فضاهای شهری قابلیت بیشتری برای بروز جرم و ترس و احساس نا امنی دارد)). (فضای بی دفاع شهری/مرتضی قلیچ،حسن عماری)
از جمله ویژگی های آن میتوان اشاره کرد به:  فرمهای متناقض با عملکرد(که تقریبن شامل همه یا حداقل بیشتر بناهای شهر می شود/فرمهایی که هیچگونه هویتی به همراه ندارند.
- مکان هایی با عدم رویت بصری(مثل بسیاری از کوچه و پس کوچه های شهر که از نظارت عموم به دور است و گاهی نیز با تاریکی محض همراه است، امری که خود امنیت شهروندان به خصوص زنان و خردسالان را به خطر می اندازد)
-کنج های پِرت و بی استفاده که باز هم علاوه بر القای حس ترس، مکانی مناسب برای تنش های روانی، فیزیکی و تعرض به شهروندان می شود که در سطح شهر نیز کم دیده نمی شود.
- ساختمان های نیمه تمام و رها شده،
- شلوغ بودن فضا در ساعات خاص،
- فضاهای بی نظم به لحاظ کالبدی و فعالیت های جاری،
-کوچه های تنگ و باریک و ساختمان های متراکم.
- و ...
فضا های این چنینی دارای کژکارکردهاییست اعم از حاشیه نشینی ، عدم رعایت بهداشت در سطح شهر، محل تجمع ولگردان ،تعرض به شهروندان و از این قبیل نا ملایمتی ها.
بدیهی ست که میزان ایجاد و تقسیم چنین مکانهایی مستقیمن به وضعیت طبقاتی و مناسبات اقتصادی و اجتماعی مناطق نیز وابسته است و آنجا که طیف فرودست اسکان دارند- به دلیل بی توجهی- این چنین فضاهایی بیشتر دیده می شود که محصولش مشاهده ی همان چیزی ست که فساد می نامندش.
لازم است ذره بین را روی برخی عناصر شهری بچرخانیم و مختصرن به بررسی آنها بپردازیم.
با نگاه به شهر باستانی دهدشت (بلاد شاپور) به خوبی متوجه خودبسندگی و مردم واری بناها می شویم !
مثلا مصالح کاربردی در بناها، همه از دل طبیعت منطقه انتخاب و استخراج شده ست و ضمن صرفه جویی اقتصادی با خواست و روحیه ی اهالی سازگار است و مهم تر از همه مصالحی انتخاب شده است که با هویت تاریخی مردم منطقه عجین است و البته زمان و تاریخ مصرف ندارند. فضا ها به درستی مقیاس های انسانی را رعایت کرده و طبق نیاز استفاده کنندگان تهیه شده است.
این گونه برخوردِ صحیح است که میتواند کالبد انسان را در کالبد شهر و معماری حل کند و آنچه زیستن نام دارد را تشکیل وآغاز کند. ولی آنچه که  در وضعیت کنونی شهر می بینیم چیزی کاملا مغایر با این است. هیچ کجای شهر، هیچ المان و فرمی مطابق با حافظه ی زیستی شهروندان دیده نمی شود و بر عکس آنچه که تا کنون بنا شده، از ساختمانهای مسکونی و تجاری گرفته تا میدانها و فضاهای تفریحی و فرهنگی، نه تنها با هیچ وجهِ زیبایی شناختی قابل بررسی و توجیح نیست بلکه به شدت زشت و غیر مهندسی و آزارنده و البته مصرفی و بی عمر و زمان نیز هست.
- به عنوان مثال میدان مرکزی شهر که به اصطلاح آذین شده است با تنه های بتنی چوبی شکل و یا المان کوزه ای گون میدان شهید شیرودی که هیچ کدام هیچ گونه سنخیتی با اقلیم و مناسبات زیستی مردم ندارند.
به طبع پاسخ استفاده کنندگان و رهگذران چیزی نمیتواند باشد مگر رفتارهای وندالیستی و یادگاری نوشتن بر دیواره ی فرم های یاد شده و خود را غریب دیدن رهگذران در فضا است که به یقین اگر موارد یاد شده کوچکترین ارتباط بصری و فرهنگی با اهالی برقرار میکرد به اینگونه برخوردها ختم نمیشد و کاش به جای اعمال اینگونه فضاهای غیر کارشناسی و ناشیانه، متولیان از کارشناسان و معماران متخصص در طراحی و اجرا بهره می بردند.
به خوبی میتوان مشاهده کرد هر کجای شهر فضاهای به اصطلاح بی دفاع دیده می شود و هر کجا که متولیان کمتر و بدتر به آن پرداخته اند، نا هنجاری ها و تعرضات و نا امنی ها نیز بیشتر دیده می شود. همه روزه شاهد درگیری ها و بزه کاری هایی در مناطق مختلفی چون خیابان و کوچه های گلزار شهدا، منطقه مسکونی ۱۸۰ دستگاه، بافت تاریخی رواق، خیابان امامزاده جابر و ... هستیم. بخش عمده ای از این ناملایمتی ها متاسفانه از بی توجهی مسیولین مربوطه و کار غیر کارشناسی شان و در نظر نگرفتن مرتبه ی انسانی اهالی شریف این مناطق سر چشمه میگیرد که به جای آنکه به همه ی شهروندانش خدمات یکسان برسانند، علاوه بر کم کاری، پای نیرو های پلیس و مراجع قانونی معمولا وسط کشیده می شود.
این وظیفه ی شهرداری و شوراهای مربوطه است که به جای جای شهر خدمات شهری برابر رسانده و معقول ترین سازماندهی شهری ممکن را اعمال کنند .
نتیجه گیری:
شهر دهدشت را ساختاری تک هسته ای تشکیل داده که این بافت ضمن تناقضات درونی و تضاد با مناسبات زیستی شهروندان و به دلیل موانع طبیعی به مانند کوه ها و دره های اطراف، در آینده نه چندان دور و با رشد شهر، با مشکلات متعدد و به شدت آسیب زا روبرو خواهد شد که اگر متولیان مربوطه چاره ای نیاندیشند، شهر از آنچه که هست بدتر و بدتر خواهد شد.
در این مقاله بطور مختصر نقد و پیشنهاداتی اراِیه شد که باید در فرصتی دیگر تخصصی تر به آن پرداخت.

منابع:
جامعه شناسی شهر-۱۳۹۲-فریده ممتاز- انتشارات شرکت سهامی انتشار
حق به شهر-۱۳۹۲- دیوید هاروی- انتشارات مهر ویستا
آرمان شهر- ۱۳۸۶-کیان تاجبخش- نشر نی
درآمدی بر فضای بی دفاع شهری-۱۳۹۲- مرتضی قلیچ/حسن عماری- انتشارات تیسا
شهر شهروند مدار- ۱۳۷۶-پرویز پیران- اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره ۱۲۱/۱۲۲
 

*کارشناس و پژوهشگر حوزه معماری و شهرسازی
نام شما

آدرس ايميل شما

Iran, Islamic Republic of
په ای چه عکسیه؟
دادا..
Iran, Islamic Republic of
برادر جان اصل اول از شهرسازی و معماری برای مردم نوشتن اصل سادگی در بیان است برای جذب مخاطب ، تیتر شما هیچ.جذابیتی برای جذب مخاطب ندارد
طاس احمدی
Iran, Islamic Republic of
خیلی جالب و مفید بود
با تشکر
معلم
Iran, Islamic Republic of
عجب عکس خوبی چطور ماهرانه //را برداشته احسنت بارک الله به امید پیشرفت شما در آینده آینده درخشانی را برای جنابتان پپبش بینی می کنم
مصایب اعتمادزدایی میان دولت و مردم ( به قلم؛ محسن خرامین )

مصایب اعتمادزدایی میان دولت و مردم ( به قلم؛ محسن خرامین )

«اعتماد» از عناصر لازم‌ و ابتدایی حکومت‌داری است که حکومت‌ها باید در خلق و حفظ آن گام ...
اگر بایدن پیروز شود...

اگر بایدن پیروز شود...

بايدن با مطرح کردن بحث موشک‌ها، قصد توافق دارد و قطعا ايران هم خطوط قرمزي براي مذاکره ...
اصلاح‌طلبان در سه راهی انتخاب

اصلاح‌طلبان در سه راهی انتخاب

حزب ندای ایرانیان هم یک طیف نواصلاح‌طلب محسوب می‌شود خواهان حضور در رقابت‌های انتخاباتی ...
1