مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛علی تقوی
در سالهای اخیر تحولات نظم بینالمللی همراه با افول هژمونی آمریکا، این فرصت را برای اتحادیه اروپا، چین و روسیه به وجود آورده است تا نقش بیشتر در معادلات بینالمللی بازی کنند. روابط ایران و روسیه در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در قالب همکاری احتیاطآمیز و نگرش مصلحتی در حوزههای منافع مشترک، صورت گرفته است. بااینحال باروی کار آمدن ریاست جمهوری جدید در کاخ سفید، تحلیلهای مختلف درباره سیاست خارجی ابن کشور در برابر چالشهای بینالمللی وجود دارد. در این میان روسیه، چین و ایران کشورهایی هستند که طبق اسناد سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا بهعنوان تهدیدات اصلی این کشور قلمداد شدهاند. در این میان شکلگیری ائتلاف میان ایران و روسیه در حوزه مسائل منطقهای غرب آسیا و روند روبه رشد همکاری نظامی میان دو کشور بر حساسیت آمریکا افزوده است. بر همین اساس آمریکا درصدد است تا روابط ایران و روسیه را پس از دورههای همکاری گسترده به اخلال بکشاند.
رویکرد دولت جدید آمریکا در عرصه سیاست خارجیاش، محروم کردن ایران از حمایتهای روسیه و به وجود آوردن شکاف میان دو کشور است. ایالات متحده برای ایجاد قاصله بین ایران و روسیه گزینه های متعددی دارد. یکی از گزینههای ترامپ میتواند افزایش فشار بر روسیه درزمینهٔ صادرات تسلیحات نظامی این کشور به ایران باشد. در سالهای گذشته دولت بیل کلینتون توانست از رشد مناسبات نظامی ایران و روسیه، به توافقی تحت عنوان «گور - پرنو مردین» با روسیه دست یابد که بر مبنای آن دولت روسیه تامین تسلیحاتی ایران را برای مدت طولانی متوقف کرد. دولت ترامپ پس از ارسال سامانه اس ۳۰۰ به ایران، درحالیکه زمزمه معامله خرید تسلیحاتی میلیارد دلاری ایران از روسیه به گوش میرسد، توان خود را برای جلوگیری از این مناسبات نظامی خواهد گذاشت. توافق هستهای و سیاستهای ایران در خاورمیانه، یکی از چالشهای موردعلاقه آقای ترامپ به نظر میرسد. باوجود آنکه بسیاری از مقامهای دولت حسن روحانی پیش از آغاز به کار دولت جدید در واشنگتن ابراز امیدواری کرده بودند که تهدیدهای ترامپ علیه این کشور «صرفاً شعارهای تبلیغاتی» باشد، اما رویکرد آقای ترامپ در قبال تهران از زمان ورود به کاخ سفید نشان میدهد که وعدههای انتخاباتی آنچنان هم «شعاری» نبودهاند. دونالد ترامپ، ایران را حامی اول تروریسم در جهان خواند، از اوباما برای توافق هستهای انتقاد و ایران را به دلیل آزمایش موشکی اخیر، به بازی با آتش متهم کرد.
تمایل دولت ترامپ برای عادیسازی روابط با روسیه از یکسو و اتخاذ رویکرد تهاجمی در قبال ایران از سوی دیگر، شاید کمی گیجکننده باشد. روسیه طی دهه گذشته یکی از «همراهترین» کشورهای قدرتمند با ایران بوده است. علاوه بر عملیات مشترک دو کشور در سوریه، نزدیکی تهران و مسکو به دلیل ضدیت آنها با گسترش پیمان ناتو و افزایش حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه باوجود ۱۳ سال بحران هستهای ایران، کاهش نیافت. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه پیش از انعقاد توافق هستهای، ممنوعیت فروش سامانه دفاع موشکی اس ۳۰۰ به ایران را لغو کرد. سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه و نماینده ارشد این کشور در مذاکرات هستهای همواره تلاش میکرد تا موضع سخت لوران فابیوس، همتای فرانسوی خود را تعدیل کند. هماکنون و با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ و امکان گرمتر شدن روابط مسکو و واشنگتن، این پرسش برای بسیاری از ناظران مطرح است که آیا سیاست جدید کاخ سفید، باعث دوری ایران و روسیه خواهد شد؟
آمریکا توافق ۲۲۳۱ شورای امنیت را مستمسکی برای فشار به روسیه درزمینه ممنوعیت صدور تجهیزات نظامی تهاجمی به ایران قرار داده است. همچنین نباید از مشوقهای اقتصادی نظیر افزایش خرید تسلیحاتی توسط کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس نظیر سعودی برای روسیه غفلت نمود.
یکی دیگر از مشوقهای ترامپ برای روسیه میتواند، همراهی با موضع روسیه درباره بحران اوکراین و به رسمیت شناخته شدن الحاق شبهجزیره کریمه به روسیه باشد؛ بهویژه ابن که روسیه به دنبال بحران اوکراین، با تحریمهای غرب علیه شرکتهایی انرژی، نظامی، بانکها و کاهش تدریجی درآمدهای نفتی مواجه بوده است، بهگونهای که رشد اقتصادی روسیه به منفی ۷/۳۳ در سال ۲۰۱۵رسید. ولی با توجه به ساختار قدرت در ایالاتمتحده، به نظر نمیرسد ترامپ در این مورد قدرت چندانی برای چانهزنی با روسیه داشته باشد. به همین دلیل نیز پس از ماهها تبلیغات و خوشبینی از روابط روسیه و آمریکا، سخنگوی کاخ سفید اعلان کرد: «دونالد ترامپ بهروشنی گفته است که انتظار دارد دولت پوتین، تنشها را در اوکراین کاهش داده و شبهجزیره کریمه را به این کشور
بازگرداند.»دیگر حوزهای که آمریکا میتواند به تعاملی با روسیه دست بیابد که اثر منفی بر همکاریهای متقابل ایران و روسیه بگذارد، بحران سوریه است. در شرایط کنونی که بحران سوریه از نقطه تهدید خارجشده است و دولت سوریه درصحنه میدانی دست برتر را پیداکرده است، فرصت برای معامله سیاسی روسیه فراهم میشود. درواقع آنچه حائز اهمیت برای روسیه است، تحمیل این کشور به غرب و سامان سیاسی آینده سوریه با حضور روسیه است. این مهم لزوماً با آنچه ایران از آینده سوریه مدنظر دارد مطابقت نمیکند. چراکه روسیه، ساختار فدرالی و آینده سوریه بدون اسد با حفظ ساختار کنونی را تحت شرایطی میپذیرد درحالیکه مواضع ایران در این زمینه با روسیه متفاوت است. بااینحال توافق بر سر سوریه، موضوعی زمانبر است و به نظر نمیرسد رئوس سیاست خارجی جدید آمریکا درباره سوریه تدوینشده باشد. از سوی دیگر آمریکا با رویکردهای متحدان خود نظیر عربستان و ترکیه در بحران سوریه نیز مواجه است. لذا تمرکز بر معامله درباره سوریه آنچنان قادر نیست روند همکاری ایران و روسیه را متوقف نماید.
ایران میتواند از تعارض روسیه با آمریکا در راستای منافع خود بهرهبرداری کند؛ ولی این دلیل نمیشود که نزدیکی روابط روسیه و آمریکا به زیان منافع ایران باشد.ایران میتواند بنیاد همکاریهای جدید را با روسیه بهگونهای تنظیم کند که اصولاً روسیه نتواند و نخواهد از مناسبات خودش با ایران به خاطر نزدیک شدن به آمریکا صرفنظر کند. در بحث تعامل با طرف آمریکایی هم به همین صورت، اصولاً آمریکا دشمن ایران است، اما نحوه تعامل و چالش با این دشمن نباید بهگونهای تنظیم شود که متکی به روسها باشد. بنابراین امر مطلقی در تحلیل نزدیک شدن روسیه به آمریکا و تاثیر آن بر منافع ملی ما وجود ندارد. متناسب با شرایط منطقه، معادلات بینالمللی بین مسکو و واشنگتن و نیز نحوه عملکرد ایران که یک متغیر مستقل است بسیار تعیینکننده خواهد بود.
بنابراین یکطرف قضیه به سیاست های ایران برمیگردد، که چه تصمیماتی را اتخاذ کند، چگونه رفتار کند و چه موضعی را در پیش بگیرد. در همه کشورها عملکرد خود را در حوزه سیاست خارجی برمبنای منافع ملی تعریف میکند.ایران باید بهگونهای رفتار کند که اجازه هیچ مصالحهای بین روسیه و امریکا درباره ایران رخ ندهد. اگر همچنین اتفاقی افتاد، باید شرایط را طوری مدیریت کرد که آنها نتوانند بازی را به زیان منافع ایران ادامه دهند، مانند رویکردی که دستگاه دیپلماسی ما در برجام داشت.
در سالهای اخیر تحولات نظم بینالمللی همراه با افول هژمونی آمریکا، این فرصت را برای اتحادیه اروپا، چین و روسیه به وجود آورده است تا نقش بیشتر در معادلات بینالمللی بازی کنند. روابط ایران و روسیه در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در قالب همکاری احتیاطآمیز و نگرش مصلحتی در حوزههای منافع مشترک، صورت گرفته است. بااینحال باروی کار آمدن ریاست جمهوری جدید در کاخ سفید، تحلیلهای مختلف درباره سیاست خارجی ابن کشور در برابر چالشهای بینالمللی وجود دارد. در این میان روسیه، چین و ایران کشورهایی هستند که طبق اسناد سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا بهعنوان تهدیدات اصلی این کشور قلمداد شدهاند. در این میان شکلگیری ائتلاف میان ایران و روسیه در حوزه مسائل منطقهای غرب آسیا و روند روبه رشد همکاری نظامی میان دو کشور بر حساسیت آمریکا افزوده است. بر همین اساس آمریکا درصدد است تا روابط ایران و روسیه را پس از دورههای همکاری گسترده به اخلال بکشاند.
رویکرد دولت جدید آمریکا در عرصه سیاست خارجیاش، محروم کردن ایران از حمایتهای روسیه و به وجود آوردن شکاف میان دو کشور است. ایالات متحده برای ایجاد قاصله بین ایران و روسیه گزینه های متعددی دارد. یکی از گزینههای ترامپ میتواند افزایش فشار بر روسیه درزمینهٔ صادرات تسلیحات نظامی این کشور به ایران باشد. در سالهای گذشته دولت بیل کلینتون توانست از رشد مناسبات نظامی ایران و روسیه، به توافقی تحت عنوان «گور - پرنو مردین» با روسیه دست یابد که بر مبنای آن دولت روسیه تامین تسلیحاتی ایران را برای مدت طولانی متوقف کرد. دولت ترامپ پس از ارسال سامانه اس ۳۰۰ به ایران، درحالیکه زمزمه معامله خرید تسلیحاتی میلیارد دلاری ایران از روسیه به گوش میرسد، توان خود را برای جلوگیری از این مناسبات نظامی خواهد گذاشت. توافق هستهای و سیاستهای ایران در خاورمیانه، یکی از چالشهای موردعلاقه آقای ترامپ به نظر میرسد. باوجود آنکه بسیاری از مقامهای دولت حسن روحانی پیش از آغاز به کار دولت جدید در واشنگتن ابراز امیدواری کرده بودند که تهدیدهای ترامپ علیه این کشور «صرفاً شعارهای تبلیغاتی» باشد، اما رویکرد آقای ترامپ در قبال تهران از زمان ورود به کاخ سفید نشان میدهد که وعدههای انتخاباتی آنچنان هم «شعاری» نبودهاند. دونالد ترامپ، ایران را حامی اول تروریسم در جهان خواند، از اوباما برای توافق هستهای انتقاد و ایران را به دلیل آزمایش موشکی اخیر، به بازی با آتش متهم کرد.
تمایل دولت ترامپ برای عادیسازی روابط با روسیه از یکسو و اتخاذ رویکرد تهاجمی در قبال ایران از سوی دیگر، شاید کمی گیجکننده باشد. روسیه طی دهه گذشته یکی از «همراهترین» کشورهای قدرتمند با ایران بوده است. علاوه بر عملیات مشترک دو کشور در سوریه، نزدیکی تهران و مسکو به دلیل ضدیت آنها با گسترش پیمان ناتو و افزایش حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه باوجود ۱۳ سال بحران هستهای ایران، کاهش نیافت. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه پیش از انعقاد توافق هستهای، ممنوعیت فروش سامانه دفاع موشکی اس ۳۰۰ به ایران را لغو کرد. سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه و نماینده ارشد این کشور در مذاکرات هستهای همواره تلاش میکرد تا موضع سخت لوران فابیوس، همتای فرانسوی خود را تعدیل کند. هماکنون و با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ و امکان گرمتر شدن روابط مسکو و واشنگتن، این پرسش برای بسیاری از ناظران مطرح است که آیا سیاست جدید کاخ سفید، باعث دوری ایران و روسیه خواهد شد؟
آمریکا توافق ۲۲۳۱ شورای امنیت را مستمسکی برای فشار به روسیه درزمینه ممنوعیت صدور تجهیزات نظامی تهاجمی به ایران قرار داده است. همچنین نباید از مشوقهای اقتصادی نظیر افزایش خرید تسلیحاتی توسط کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس نظیر سعودی برای روسیه غفلت نمود.
یکی دیگر از مشوقهای ترامپ برای روسیه میتواند، همراهی با موضع روسیه درباره بحران اوکراین و به رسمیت شناخته شدن الحاق شبهجزیره کریمه به روسیه باشد؛ بهویژه ابن که روسیه به دنبال بحران اوکراین، با تحریمهای غرب علیه شرکتهایی انرژی، نظامی، بانکها و کاهش تدریجی درآمدهای نفتی مواجه بوده است، بهگونهای که رشد اقتصادی روسیه به منفی ۷/۳۳ در سال ۲۰۱۵رسید. ولی با توجه به ساختار قدرت در ایالاتمتحده، به نظر نمیرسد ترامپ در این مورد قدرت چندانی برای چانهزنی با روسیه داشته باشد. به همین دلیل نیز پس از ماهها تبلیغات و خوشبینی از روابط روسیه و آمریکا، سخنگوی کاخ سفید اعلان کرد: «دونالد ترامپ بهروشنی گفته است که انتظار دارد دولت پوتین، تنشها را در اوکراین کاهش داده و شبهجزیره کریمه را به این کشور
بازگرداند.»دیگر حوزهای که آمریکا میتواند به تعاملی با روسیه دست بیابد که اثر منفی بر همکاریهای متقابل ایران و روسیه بگذارد، بحران سوریه است. در شرایط کنونی که بحران سوریه از نقطه تهدید خارجشده است و دولت سوریه درصحنه میدانی دست برتر را پیداکرده است، فرصت برای معامله سیاسی روسیه فراهم میشود. درواقع آنچه حائز اهمیت برای روسیه است، تحمیل این کشور به غرب و سامان سیاسی آینده سوریه با حضور روسیه است. این مهم لزوماً با آنچه ایران از آینده سوریه مدنظر دارد مطابقت نمیکند. چراکه روسیه، ساختار فدرالی و آینده سوریه بدون اسد با حفظ ساختار کنونی را تحت شرایطی میپذیرد درحالیکه مواضع ایران در این زمینه با روسیه متفاوت است. بااینحال توافق بر سر سوریه، موضوعی زمانبر است و به نظر نمیرسد رئوس سیاست خارجی جدید آمریکا درباره سوریه تدوینشده باشد. از سوی دیگر آمریکا با رویکردهای متحدان خود نظیر عربستان و ترکیه در بحران سوریه نیز مواجه است. لذا تمرکز بر معامله درباره سوریه آنچنان قادر نیست روند همکاری ایران و روسیه را متوقف نماید.
ایران میتواند از تعارض روسیه با آمریکا در راستای منافع خود بهرهبرداری کند؛ ولی این دلیل نمیشود که نزدیکی روابط روسیه و آمریکا به زیان منافع ایران باشد.ایران میتواند بنیاد همکاریهای جدید را با روسیه بهگونهای تنظیم کند که اصولاً روسیه نتواند و نخواهد از مناسبات خودش با ایران به خاطر نزدیک شدن به آمریکا صرفنظر کند. در بحث تعامل با طرف آمریکایی هم به همین صورت، اصولاً آمریکا دشمن ایران است، اما نحوه تعامل و چالش با این دشمن نباید بهگونهای تنظیم شود که متکی به روسها باشد. بنابراین امر مطلقی در تحلیل نزدیک شدن روسیه به آمریکا و تاثیر آن بر منافع ملی ما وجود ندارد. متناسب با شرایط منطقه، معادلات بینالمللی بین مسکو و واشنگتن و نیز نحوه عملکرد ایران که یک متغیر مستقل است بسیار تعیینکننده خواهد بود.
بنابراین یکطرف قضیه به سیاست های ایران برمیگردد، که چه تصمیماتی را اتخاذ کند، چگونه رفتار کند و چه موضعی را در پیش بگیرد. در همه کشورها عملکرد خود را در حوزه سیاست خارجی برمبنای منافع ملی تعریف میکند.ایران باید بهگونهای رفتار کند که اجازه هیچ مصالحهای بین روسیه و امریکا درباره ایران رخ ندهد. اگر همچنین اتفاقی افتاد، باید شرایط را طوری مدیریت کرد که آنها نتوانند بازی را به زیان منافع ایران ادامه دهند، مانند رویکردی که دستگاه دیپلماسی ما در برجام داشت.