تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۵۵
کد مطلب : ۲۳۰۵۱۹

جمو و بازی «دربی» (قسمت چهارم)

۳
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛گروه طنز- محمد سلیمی‌راد
 گروه طنز کبنا نیوز در خصوص مسائل مختلف جامعه و بویژه استان کهگیلویه و بویراحمد مطالبی را به صورت طنز منتشر می‌دهد، این مطالب بدون شک با نقص و ایراد همراه است، مخاطبین گرامی می‌توانند با ارسال مطالب خود نوشتارهای که در پی می‌آید را نقد یا تأیید نمایند.

قسمت چهارم - بازی فوتبال تو کوچه پس کوچه های خاکی محله های اون موقع، همیشه از جذابیت و حساسیت خاصی برخوردار بود. بچه محل های ما تو همه رشته ها تخصص داشتند به جز فوتبال همیشه تو مسابقات سنگ پرت کنی، سگ مله(شنای سنتی)، چوکلی، گرنا، کشتی کج و...افتخار آفرین بودیم رولا معمولا تو مسابقه دوی ماراتون روستا،نیم ساعت جلوتر از بقیه به خط پایان می رسید اون سال محله باید تیمی را جهت شرکت در مسابقات فوتبال بین محله ها معرفی و آماده میکرد مرزبندی حوزه های استحفاظی هر محل مشخص بود و همه بازیکنان باید از محل انتخاب می شدند چاره ای نبود بالاخره برای حفظ آبروی چندین ساله محل و کسب موفقیت در ادوار گذشته، باید آبروداری می کردیم. بعد از جلسات تخصصی متعدد با هیئت امنای محل بالاخره تیم پنج نفره محله ما(من-جمو-رولا-مویلی-کپون) تشکیل شد. بقیه تیم ها با شناخت کاملی که از ما داشتند برای مالدیو کردنمون لحظه شماری می کردند. تمریناتو تو خرمن کوب(جخون) سیف الله شروع کردیم. کل رباب و کل سکینه هر روز با قلیون برازجونیشون برای روحیه و تشویق تیم سر تمرینات حاظر بودند حضورشون تا حدودی منطقی به نظر میومد شک نداشتم تیم مقابل با دیدن قیافه فسیل شده شون خیلی محترمانه از فوتبال خداحافظی می کرد. تو انتخاب اسم تیم مونده بودیم که جمو پیشنهاد اسم "عزاداران بیل" را داد وقتی علت را جویا شدیم مشخص شد از کتاب فارسی برادر بزرگترش کشفش کرد سال ها بعد متوجه شدم اسم نمایشنامه ای از غلامحسین ساعدیه. ترکیب را بستیم. مویلی، بخاطر واکنش های سریعش موقع خاگ دزدی از محل، سنگربان تیم شد رولا و جمو بخاطر قدرت بدنی و نفهمی بیش از حد دفاع چپ و راست شدند منم وسط و مثلا بازی ساز تیم بودم کپون هم بخاطر اینکه همیشه تو کتک خوردن جلوتر از بقیه هم کلاسیاش بود، فوروارد تیم شد. چیدمان مهره ها کاملا منطقی و بر اساس اصول روز فوتبال دنیا بود.پیراهن هر کدوممون یه رنگ بود تمرینات روزبروز فشرده تر میشد کسی جرات نداشت از سد جمو و رولا رد بشه اولویت اول و آخرمون گل نخوردن بود همه فکر و ذکرمون رو دروازه خودمون بود به نیمه تیم حریف اصلا  فکر نمی کردیم قرار شد توپ به هر کی برسه مستقیم دروازه حریف رو هدف بگیره اصلا از پاسکاری و این جور سوسول بازیا خوشمون نمیومد محدودیتی در تعویض ها نبود و در واقع بخاطر درگیری زیاد هر دقیقه یه بار افراد برای ریکاوری جسمی جاشونو به بقیه می دادند. کل رباب و سکینه که بیشتر توپ جمع کن های تمرینات بودند بخاطر کهولت سن و رگ به رگ شدن مهره های کمر،روزای آخر کمبودشون سر تمرین احساس میشد. مسابقات تو محل خرمنکوب بیتو برگزار میشد ما نه گل میخوردیم،نه گل می زدیم به یمن سد مستحکم جمو و رولا و بی تدبیری نوک حمله مون(کپون)، همه تیم ها را با نتیجه مساوی صفر-صفر متوقف کردیم. نقطه هدف جمو ساق پای مهاجم حریف بود. بود و نبود داور تاثیری بر جریان بازی نداشت همین روند رو تا فینال پیش بردیم منم اون وسط مث کهره گیجالی فقط چپ و راست میشدم بخاطر بی خاصیت بودن من و کپون، ترکیبمون را از دو-یک-یک به چهار-صفر-صفر تغییر استراتژیک دادیم. عبور از سد جمو و رولا آرزوی هر مهاجمی شده بود و در مقابل، دروازبانان تیم های حریف در حسرت دیدار مهاجم تیم ما(کپون) آواره ترین بودند. همه اهالی برای دیدار نفس گیر فینال، بین تیم های «عزادارن بیل» و «کوگ های مهس» صف کشیده بودند و تشویق می کردند لیدرهای اصلی تیم، رباب و سکینه با ویلچر خودشونو به فینال رسوندند بیشتر ترسمون از این دو موجود بود چرا که در صورت باخت سر و کارمون با نی قلیونشون بود. رنگین کمانی از پیراهن های مختلف تو زمین موج میزد گاهی برای پیدا کردن هم تیمی ها با مشکل مواجه می شدیم فینال حدود دو ساعت طول کشید ولی هیچ تیمی گل نزد غرش حنجره جمو و درو کردن های بی نقص رولا اجازه حمله به تیم مقابل را نمی داد ما حاظر بودیم سه شبانه روز بدون اینکه دروازمون باز بشه بازی کنیم ولی اون روز ناجوانمروانه و با ضربات پنالتی باختیم آخر بازی همه ناراحت و غمگین گوشه ای نشسته بودیم که کل رباب با ویلچرش اومد طرفم یه دویست تومنی خشک بهم هدیه داد خوشحال شدم ازش تشکر کردم آرام سرمو گذاشتم رو شونه اش و با بغض بهش گفتم: کل رباب مطمئن بو که شکست مقدمه پیروزیه رو کرد بهم و گفت: کم کمپیری کن وری بره دم دکون چراغعلی نیم کیلو تنبکو سیم بسون که تو و کار فوتبال بازی کردن نیی ریقال.
 


*قسمت اول؛ «مجموعه افسانه جمو»؛ سینمای خانگی [کلیک کنید]

*قسمت دوم؛ مجموعه «افسانه جمو» میم دردسر ساز [کلیک کنید]
*قسمت سوم؛ انتخاب اصلح و نقش «جَمو»[کلیک کنید]
نام شما

آدرس ايميل شما

بی نظیر
Iran, Islamic Republic of
مثل همیشه به جا و شیوا
علی
Iran, Islamic Republic of
خیلی باحال بود برررررررراوووووو
دلواپس
Iran, Islamic Republic of
ری...ل???
تخریب یا نقد مجلس یازدهم؟!

تخریب یا نقد مجلس یازدهم؟!

هر چه مجلس کوتاه بیایید، دیگران او را به گوشه رینگ برده و مورد ضرباتی قرار می‌دهند. تخریب‌گران ...
اختلال عاطفی فصلی؛ از علائم تا درمان

اختلال عاطفی فصلی؛ از علائم تا درمان

باور بر این است که اختلال عاطفی فصلی به دلیل اختلال در ریتم شبانه روزی بدن رخ می دهد....
سبقت «واکسن آنفولانزا» از «دنا پلاس»

سبقت «واکسن آنفولانزا» از «دنا پلاس»

رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در مصاحبه‌اش اشاره کرد که از 16 میلیون واکسن آنفولانزای ...
1