تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۳۴
کد مطلب : ۲۲۱۳۳۱
بررسی تئوری آشوب در مدیریت
۰
کبنا ؛
سید چمران موسوی
مطالعه در مورد تئوری آشوب در حقیقت از سال ۱۹۶۵ توسط دانشمندی به نام ادوارد لورنز از مطالعات هواشناسی شروع شد. تئوری آشوب، سامانههای دینامیکی بسیار پیچیدهای مانند اتمسفر زمین، جمعیت حیوانات، جریان مایعات، تپش قلب انسان، فرآیندهای زمینشناسی و... را مورد بررسی قرار میدهد و انگاره اصلی و کلیدی آن این است که «در هر بینظمی، نظمی نهفته است. به این معنا که نباید نظم را تنها در یک مقیاس جستجو کرد، پدیدهای که در مقیاس محلی، کاملا تصادفی و غیرقابل پیش بینی به نظر میرسد چه بسا در مقیاس بزرگتر، کاملا پایا و قابل پیش بینی باشد. این تئوری به طور اخص ادعا دارد که هیچ چیز در این جهان تصادفی نیست و بینظمی و غیرقابل پیش بینی بودن ظاهری امور حاصل و نتیجه طبیعی تفکر قطعی گرا و اثباتی ماست. تئوری آشوب را میتوان پارادایمی جدید دانست که کاربردهای زیادی برای هر علمی در پی داشته است. در زیر ضمن توصیف چهارویژگی عمده این تئوری، بازتاب آنها را در مدیریت بیان خواهم کرد؛
۱- اثر پروانهای و تاثیر آن در مدیریت
اثر پروانهای، توجه عقلایی و کامل از رفتارها و تصمیمهای مدیرانکارآفرین و خلّاق و موفق به دست میدهد، که با یک حرکتمناسب و کم انرژی توانستهاند موجبات تحول و دگرگونی هایعظیم و توفیقهای شگرفی را برای سازمان فراهم آورند. یک اندیشه خلّاق هم چون بال زدن یک پروانه میتواند در مسیری آن چنان، کارساز و انرژی آفرین باشد که طوفان و تحول برپا کند و از اندک، بسیار سازد. و هم چنین هستند مدیرانی که سرمایههای بیکران واختیارات گسترده را در درون سازمان خود چنان ناکارآ و بیهودهمصرف میکنند که از آ نها اثری جزیی، نصیب سازمان و جامعه میگردد. و بر اساس همین اثر بود که مهمترین شعار نظریه آشوب شکل گرفت:» پروانهای در آفریقا بال میزند و گردبادی در آمریکای جنوبی شکل میگیرد. «. براساس این ویژگی یک تغییر کوچک در شرایط اولیه کار میتواند تغییرات بنیادی و اساسی در نتیجه کار ایجاد کند، به عنوان نمونه، سازمانی که قادر باشد از یک نقطه کلیدی مانند تمایل و مشارکت مردم استفاده کند و آنان را به مشارکت در فعالیتهای خود فرا بخواند قادر خواهد بود تا حرکات بزرگی را با استفاده از این اهرم تحقق بخشد. براساس خاصیت پروانهای، مدیران بهره ور کسانی هستند که نمادهای تولید را به خوبی میشناسند و مانند ذرهای که از آن انرژی حاصل میشود آن را به موقع و به جا مورد استفاده قرار میدهند.
۲- خاصیت سازگاری پویا و تاثیر آن در مدیریت
سیستمهای بینظم در ارتباط با محیطشان هم چون موجودات زندهعمل میکنند و نوعی تطابق و سازگاری پویا بین آنها و پیرامونشان برقرار است و این ویژگی نیز در ارتباط با مسائل سازمان و مدیریت، کارساز و روشن گر و توجه به آن مهم است. این سامانهها که» والدراپ «آنها را سامانههای پیچیده سازگار شونده نام نهاده است درطبیعت بسیار موفق بوده و از طریق سازگاری پویا بقای خود را درطول زمان حفظ میکنند. در سازمان دهی سازمانهای امروز در محیط پرآشوب و با نگرشتئوری بینظمی، باید ارتباط اجزا با هم به گونهای باشد که اولاً هرجزیی بتواند ضمن انجام وظایف خود به طور مستقل با اجزای دیگر ارتباطی هم افزا و پوینده داشته باشد. هر جزء باید از جهت آرمان هاو رسالتها دارای یک نگرش مشابه با سایر اجزا باشد (هم چوننورونهای مغز) اما از جهت رفتار عملیاتی این اجزا در مجموعههای متشکل به هدفهای متفاوتی جامه عمل میپوشانند و بایکدیگر متفاوت میشوند. در محیط در حال تغییر امروز، سامانههای بینظم در ارتباط با محیطشان همچون موجودات زنده عمل میکنند. اما هنگامی که سامانه به تعادل سازگار نزدیک میشود، برای حفظ پویایی نیاز به تغییرات اساسی درونی دارد که این تغییرات به جای سازگاری و تطبیق با محیط، سازگاری پویا را موجب میگردد که نتیجه آن دگرگونی روابط پایدار بین افراد، الگوهای رفتاری، الگوهای کار، نگرشها و طرز تلقیها و فرهنگهاست. برخی از دانشمندان چون» مورگان «معتقدند: آشفتگی، سازگاری و انطباق را درهم میشکند. مورگان خاصیت خودنظمی در سامانه ها را تابع چهار اصل میداند، نخست، سامانه باید توان احساس و درک محیط و جذب اطلاعات از محیط را داشته باشد. دوم، سامانه باید قادر به برقراری ارتباط بین این اطلاعات و عملیات باشد. سوم آگاهی از انحرافات و چهارم توانایی اجرای عملیات اصلاحی را داشته باشد. سازگاری با محیطهای پرآشوب نیاز به سازمانهای منعطف و تخصصهای انعطاف پذیر دارددر سازماندهی سازمانها باید با توجه به ارتباط اجزا با هم به گونهای که هر جزء بتواند ضمن انجام وظایف خود به طور مستقل با اجزای دیگر ارتباطی هم افزا و پوینده داشته باشد و به علاوه از جهت آرمانی دارای نگرشی مشابه با سایر اجزا باشد، دست به مدیریت زد.
۳- خاصیت خودمانایی و تاثیر آن در مدیریت
در تئوری آشوب و معادلات آن، نوعی شباهت بین اجزا و کل، قابل تشخیص است، بدین ترتیب که هر جزئی از الگو همانند و مشابه کلاست. به این ویژگی، خاصیت خودمانایی گفته میشود. از خاصیت خودمانایی یا هولوگرافیک میتوان در سازمان دهی جدید بهره بسیاربرد، سازمانهایی طراحی کرد که هر واحد آن به طور خودکفا قادربه انجام وظایف سازمانی باشد. تعیین وظایف مضاعف و چند گانهبرای واحدهای سازمانی، پرهیز از تخصص گرایی واحدها برایعملکرد مستقل در شرایط خاص، ایجاد انعطاف پذیری در سازمان وواحدهای آن به طوری که عملکردها از انعطاف کافی برخوردارباشند، از زمره تدابیری است که سازمانی با خاصیت هولوگرافیکی به وجودمی آورد. سازمانی که قادر است به طور پویا با محیط ارتباطبرقرار کرده و در شرایط متغیر به حیات خود ادامه دهد. این خاصیت میتواند در رفتارهای اعضای سازمان نیز نوعی وحدت ایجاد کند، به گونهای که همه اعضا به یک سو و یک جهت و هدف واحد نظر دارند.
۴- خاصیت جاذبههای غریب و تاثیر آن در مدیریت
جاذبههای غریب در همه جا وجود دارد، همه آنچه را که ما درنظر اول بینظم و پرآشوب مییابیم در دراز مدت و با تکرار، الگویی منظم از خود نشان میدهد. پرآشوب بودن رفتارها و حرکاتپدیدههای مختلف، همه خبر از بینظمی غایی میدهند. پرآشوب بودن، تصادفی بودن نیست، بلکه نظمی در درون بینظمی و قاعدهای در درون بیقاعدگی هاست. هنر مدیر، یافتن این نظم از بطن بینظمیها برای تحقق اهداف سازمان است. تغییرات شدید، رفتارهای نامنظم، دگرگونیهای غیرقابل پیش بینی، حرکتهای بحرانی همگی به الگویی ختم خواهد شد که یافتن آن هنر مدیریت سازمان است تا بتواند توسط آن نوعی پیش بینی را میسر سازد. این جاذبهها به مدیران امکان میدهد که به الگوهایی دست یابند که بینظمیها را نظم داده و آشوبها را در قالبی منظم برقرار سازند. مدیریت آینده نیازمند یافتن جاذبههای غریبی است که این نظم غایی را آشکار سازد.
سید چمران موسوی
مطالعه در مورد تئوری آشوب در حقیقت از سال ۱۹۶۵ توسط دانشمندی به نام ادوارد لورنز از مطالعات هواشناسی شروع شد. تئوری آشوب، سامانههای دینامیکی بسیار پیچیدهای مانند اتمسفر زمین، جمعیت حیوانات، جریان مایعات، تپش قلب انسان، فرآیندهای زمینشناسی و... را مورد بررسی قرار میدهد و انگاره اصلی و کلیدی آن این است که «در هر بینظمی، نظمی نهفته است. به این معنا که نباید نظم را تنها در یک مقیاس جستجو کرد، پدیدهای که در مقیاس محلی، کاملا تصادفی و غیرقابل پیش بینی به نظر میرسد چه بسا در مقیاس بزرگتر، کاملا پایا و قابل پیش بینی باشد. این تئوری به طور اخص ادعا دارد که هیچ چیز در این جهان تصادفی نیست و بینظمی و غیرقابل پیش بینی بودن ظاهری امور حاصل و نتیجه طبیعی تفکر قطعی گرا و اثباتی ماست. تئوری آشوب را میتوان پارادایمی جدید دانست که کاربردهای زیادی برای هر علمی در پی داشته است. در زیر ضمن توصیف چهارویژگی عمده این تئوری، بازتاب آنها را در مدیریت بیان خواهم کرد؛
۱- اثر پروانهای و تاثیر آن در مدیریت
اثر پروانهای، توجه عقلایی و کامل از رفتارها و تصمیمهای مدیرانکارآفرین و خلّاق و موفق به دست میدهد، که با یک حرکتمناسب و کم انرژی توانستهاند موجبات تحول و دگرگونی هایعظیم و توفیقهای شگرفی را برای سازمان فراهم آورند. یک اندیشه خلّاق هم چون بال زدن یک پروانه میتواند در مسیری آن چنان، کارساز و انرژی آفرین باشد که طوفان و تحول برپا کند و از اندک، بسیار سازد. و هم چنین هستند مدیرانی که سرمایههای بیکران واختیارات گسترده را در درون سازمان خود چنان ناکارآ و بیهودهمصرف میکنند که از آ نها اثری جزیی، نصیب سازمان و جامعه میگردد. و بر اساس همین اثر بود که مهمترین شعار نظریه آشوب شکل گرفت:» پروانهای در آفریقا بال میزند و گردبادی در آمریکای جنوبی شکل میگیرد. «. براساس این ویژگی یک تغییر کوچک در شرایط اولیه کار میتواند تغییرات بنیادی و اساسی در نتیجه کار ایجاد کند، به عنوان نمونه، سازمانی که قادر باشد از یک نقطه کلیدی مانند تمایل و مشارکت مردم استفاده کند و آنان را به مشارکت در فعالیتهای خود فرا بخواند قادر خواهد بود تا حرکات بزرگی را با استفاده از این اهرم تحقق بخشد. براساس خاصیت پروانهای، مدیران بهره ور کسانی هستند که نمادهای تولید را به خوبی میشناسند و مانند ذرهای که از آن انرژی حاصل میشود آن را به موقع و به جا مورد استفاده قرار میدهند.
۲- خاصیت سازگاری پویا و تاثیر آن در مدیریت
سیستمهای بینظم در ارتباط با محیطشان هم چون موجودات زندهعمل میکنند و نوعی تطابق و سازگاری پویا بین آنها و پیرامونشان برقرار است و این ویژگی نیز در ارتباط با مسائل سازمان و مدیریت، کارساز و روشن گر و توجه به آن مهم است. این سامانهها که» والدراپ «آنها را سامانههای پیچیده سازگار شونده نام نهاده است درطبیعت بسیار موفق بوده و از طریق سازگاری پویا بقای خود را درطول زمان حفظ میکنند. در سازمان دهی سازمانهای امروز در محیط پرآشوب و با نگرشتئوری بینظمی، باید ارتباط اجزا با هم به گونهای باشد که اولاً هرجزیی بتواند ضمن انجام وظایف خود به طور مستقل با اجزای دیگر ارتباطی هم افزا و پوینده داشته باشد. هر جزء باید از جهت آرمان هاو رسالتها دارای یک نگرش مشابه با سایر اجزا باشد (هم چوننورونهای مغز) اما از جهت رفتار عملیاتی این اجزا در مجموعههای متشکل به هدفهای متفاوتی جامه عمل میپوشانند و بایکدیگر متفاوت میشوند. در محیط در حال تغییر امروز، سامانههای بینظم در ارتباط با محیطشان همچون موجودات زنده عمل میکنند. اما هنگامی که سامانه به تعادل سازگار نزدیک میشود، برای حفظ پویایی نیاز به تغییرات اساسی درونی دارد که این تغییرات به جای سازگاری و تطبیق با محیط، سازگاری پویا را موجب میگردد که نتیجه آن دگرگونی روابط پایدار بین افراد، الگوهای رفتاری، الگوهای کار، نگرشها و طرز تلقیها و فرهنگهاست. برخی از دانشمندان چون» مورگان «معتقدند: آشفتگی، سازگاری و انطباق را درهم میشکند. مورگان خاصیت خودنظمی در سامانه ها را تابع چهار اصل میداند، نخست، سامانه باید توان احساس و درک محیط و جذب اطلاعات از محیط را داشته باشد. دوم، سامانه باید قادر به برقراری ارتباط بین این اطلاعات و عملیات باشد. سوم آگاهی از انحرافات و چهارم توانایی اجرای عملیات اصلاحی را داشته باشد. سازگاری با محیطهای پرآشوب نیاز به سازمانهای منعطف و تخصصهای انعطاف پذیر دارددر سازماندهی سازمانها باید با توجه به ارتباط اجزا با هم به گونهای که هر جزء بتواند ضمن انجام وظایف خود به طور مستقل با اجزای دیگر ارتباطی هم افزا و پوینده داشته باشد و به علاوه از جهت آرمانی دارای نگرشی مشابه با سایر اجزا باشد، دست به مدیریت زد.
۳- خاصیت خودمانایی و تاثیر آن در مدیریت
در تئوری آشوب و معادلات آن، نوعی شباهت بین اجزا و کل، قابل تشخیص است، بدین ترتیب که هر جزئی از الگو همانند و مشابه کلاست. به این ویژگی، خاصیت خودمانایی گفته میشود. از خاصیت خودمانایی یا هولوگرافیک میتوان در سازمان دهی جدید بهره بسیاربرد، سازمانهایی طراحی کرد که هر واحد آن به طور خودکفا قادربه انجام وظایف سازمانی باشد. تعیین وظایف مضاعف و چند گانهبرای واحدهای سازمانی، پرهیز از تخصص گرایی واحدها برایعملکرد مستقل در شرایط خاص، ایجاد انعطاف پذیری در سازمان وواحدهای آن به طوری که عملکردها از انعطاف کافی برخوردارباشند، از زمره تدابیری است که سازمانی با خاصیت هولوگرافیکی به وجودمی آورد. سازمانی که قادر است به طور پویا با محیط ارتباطبرقرار کرده و در شرایط متغیر به حیات خود ادامه دهد. این خاصیت میتواند در رفتارهای اعضای سازمان نیز نوعی وحدت ایجاد کند، به گونهای که همه اعضا به یک سو و یک جهت و هدف واحد نظر دارند.
۴- خاصیت جاذبههای غریب و تاثیر آن در مدیریت
جاذبههای غریب در همه جا وجود دارد، همه آنچه را که ما درنظر اول بینظم و پرآشوب مییابیم در دراز مدت و با تکرار، الگویی منظم از خود نشان میدهد. پرآشوب بودن رفتارها و حرکاتپدیدههای مختلف، همه خبر از بینظمی غایی میدهند. پرآشوب بودن، تصادفی بودن نیست، بلکه نظمی در درون بینظمی و قاعدهای در درون بیقاعدگی هاست. هنر مدیر، یافتن این نظم از بطن بینظمیها برای تحقق اهداف سازمان است. تغییرات شدید، رفتارهای نامنظم، دگرگونیهای غیرقابل پیش بینی، حرکتهای بحرانی همگی به الگویی ختم خواهد شد که یافتن آن هنر مدیریت سازمان است تا بتواند توسط آن نوعی پیش بینی را میسر سازد. این جاذبهها به مدیران امکان میدهد که به الگوهایی دست یابند که بینظمیها را نظم داده و آشوبها را در قالبی منظم برقرار سازند. مدیریت آینده نیازمند یافتن جاذبههای غریبی است که این نظم غایی را آشکار سازد.