تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۸:۰۳
کد مطلب : ۲۱۴۸۱۶

شهید شاخص بویراحمدی در قلم وزیر سابق بهداشت

۳
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛کامران باقری لنکرانی
دبیرستان نمونه توحید(دبیرستان دانشگاه شیراز)، جایگاهی بود که ورود به آن آسان نبود. امتحانات سختی را باید می گذراندید و بعد برای این که بمانید، باید تلاش شبانه روزی می کردید تا در بالاترین سطح علمی ممکن باقی بمانید و گرنه بسیار ممکن بود که عذر شما را بخواهند.
این محیط پر هیجان علمی و سختی های ورود و ماندن برای خیلی ها همه چیزشان می شد. فکر موفقیت های کاملا در دسترس، آینده درخشان و جایگاه اجتماعی و علمی و گاهی هم فکر خدمت به مردم و اعتلای کشور، چنان جاذبه هایی داشتند که دیگر جایی برای هیچ دغدغه ای دیگر باقی نمی گذاشتند.
برخی که در مسیر علمی کم می آوردند، برای حفظ اعتماد به نفس خود بهانه هایی می تراشیدند و به این در و آن در می زدند تا بلکه هویتی برای خود دست و پا کنند. اینها حتی اگر به عرصه فعالیت های فرهنگی هم می آمدند، ورود اصیلی نداشتند و نشانه شان هم این بود که هم در درس و پیشرفت علمی عقب بودند و هم در عرصه فرهنگی به شدت جویای نام و انگشت نما شدن بودند.
اما نوادری بودند که هم در عرصه علمی می درخشیدند و هم دغدغه هایی فراتر از خود و آینده داشتند.
شهید عزیزمان "عین الله دهراب پور"، از زمره این ستاره های نادر بود. در عرصه علمی، او را باید یکی از برترین دانش آموختگان مدرسه توحید دانست که خود این مدرسه نیز در آن مقطع، برترین دبیرستان کشور بود که هیچ مدرسه ای با آن نمی توانست رقابت کند. این شهید عزیز در سن ده سالگی دوره راهنمایی را آغاز کرد و در هفده سالگی در کنکور دانشگاه قبول شد و در همه این مراحل، بالاترین رتبه ها را کسب نمود. فهم و ذکاوت او چنان بود که هم دبیران و هم همکلاسی ها را متحیر می کرد. با اینکه من یک سال زودتر از این شهید عزیز به دبیرستان توحید رفته بودم و همکلاسی او نبودم، اما از پشتکار بی مانند و نبوغ کم نظیرش بی خبر نبودم.
با همه این ها، دهراب پور حقیقی ما تنها یک نابغه علمی نبود، او یک پارچه شوق بندگی بود. من هنوز نمازهای ظهرگاهی او را در حیاط دبیرستان به یاد دارم که چه عاشقانه و چه بی سر و صدا با خدا مناجات می نمود. مناجاتی که هنوز به آن غبطه می خورم. دست هایش را چنان خاضعانه به درگاه خدا دراز می کرد که می فهمیدی این نوجوان موحد، محضر خدا را می بیند. به مستحباتی پایبند بود که برخی از ما حتی آن ها را نمی شناختیم و شاید اکنون نیز نمی شناسیم. اما این عشق به خدا او را منزوی نکرد، بلکه میدان دار عرصه های دفاع از دین خدا بود. حضورش در همه میدان هایی که انقلاب اسلامی را در مخاطره می دید از سر تکلیف و با دغدغه مندی و خالصانه و اثرگذار بود.
در سال های اول دبیرستان، هنوز گروهکهای منافق، کمونیست و حتی فرقانی ها فعال بودند و رهزنی اندیشه و فکر می کردند و متاع های تقلبی خود را با ترفندهای سامری وار عرضه می نمودند. دبیرستان ما که وابسته به دانشگاه بود، بسیار متاثر از فضای التقاطی آن روز دانشگاه بود و تقریبا همه آنهایی که در دانشگاه شر می آفریدند، دفتر و دستکی هم در مدرسه ما داشتند و برای خود پیاده نظام جمع می کردند و چه سرمایه هایی که در این بین فریب نخوردند و چه زندگی هایی که تباه نشدند. شهید دهراب پور اول مورد طمع آنها بود میخواستند به خود جذبش کنند اما اخلاص مومنانه او، برایش حصن حصین بود و نه تنها اندک تمایلی نشان نداد، بلکه میدان دار مبارزه فرهنگی با افکار انحرافی و التقاطی شد. او خوب فهمیده بود که بدون اتکای به روحانیت در عرصه فعالیت های دینی، رسیدن به مقصد نهایی و عاقبت به خیری امکان ندارد و از همین رو از همان آغاز با ارتباط با حضرت آیت الله سید علی اصغر دستغیب و تلمذ در محضر ایشان خود را بیمه کرد. پیچیدگی های آن روز که حتی یلان سیاسی را هم به کج راهه برد، برای این شهید عزیز چندان پیچیده نمی ماند. در فتنه بنی صدر که خیلی ها را به کام خود فرو برد و برخی از مدعیان اندیشه به راحتی فریبش را خوردند، دهراب پور خیلی سریع جبهه حق و باطل را شناخت و در برائت از آن حیله گر منافق و همراهان رنگ رنگش درنگ نکرد. انحراف امتی هایی که با ظاهر عدالت خواهانه، زهر مکر سکولاریسم خود ساخته ای را در کام ها می ریختند؛ که عفونت مسموم آن هنوز هم در فضای فکری کشور مسئله ساز است، برای این شهید عزیز بسیار ساده نمایان گردید. او نه فقط خود می فهمید، بلکه فهم دینی خود را به خوبی منتشر می نمود و دستگیر برادرانی می شد که مسحور شعبده بازی های این ساحران اندیشه شده بودند، او همراه ما در همه مراحل روشنگری و برافکندن پرده نفاق بود و در این عرصه هیچ کم نگذاشت.
آنچه از او به یاد دارم، معصومیت و تلاش برای گمنامی بود. یاد ندارم که در کاری خود را جلو انداخته باشد، مگر کارهای خطرناکی که دیگران از انجامش طفره می رفتند. یاد ندارم که در مشورت ها جز با نگاه دینی اظهار نظر کرده باشد و دغدغه ای جز عمل به تکلیف، او را به کاری واداشته باشد.
خدایش بیامرزاد که مصداق این حدیث نبوی صلی الله علیه و آله بود؛
خداوند نیکوکاران بی نام و نشان خدا ترس را دوست دارد؛ کسانی که هر گاه غایب باشند، کسی جویای شان نمی شود، و وقتی حضور دارند، کسی از آنان دعوت نمی کند و شناخته شده نیستند، دلهایشان چراغ هدایت است، (و) از هر تاریکی و ظلمتی خارج می گردند.
جنگ آغاز شد. دهراب پور و ستارگانی دیگر در بین هم دوره ای هایش مثل شهید بهزاد طهمورثی و شهید امیر حسین قراچه سر از پا نمی شناختند. دیگر دبیرستانی که پیش از این برایشان عبادتگاه بود، به قفسی تبدیل شده بود و هر آن در انتظار پرواز بودند. او بسیار زود به عرصه مجاهدان حقیقی در جبهه پیوست و مدال جانبازی را دریافت کرد. اما این برایش کافی نبود. او عاشق خدا بود و آنقدر پرواز کرد تا سرانجام در بیکرانگی ایمانش به لقاالله پیوست.
نام شما

آدرس ايميل شما

Iran, Islamic Republic of
خدایش رحمت کند
رضوی
Iran, Islamic Republic of
ما شرمنده شهداء هستیم
Iran, Islamic Republic of
خدایا به حق همین شهدا نگذار جمهوری اسلامی ایران محل تاخت و تاز منفعت گران قرار بگیرد
تخریب یا نقد مجلس یازدهم؟!

تخریب یا نقد مجلس یازدهم؟!

هر چه مجلس کوتاه بیایید، دیگران او را به گوشه رینگ برده و مورد ضرباتی قرار می‌دهند. تخریب‌گران ...
اختلال عاطفی فصلی؛ از علائم تا درمان

اختلال عاطفی فصلی؛ از علائم تا درمان

باور بر این است که اختلال عاطفی فصلی به دلیل اختلال در ریتم شبانه روزی بدن رخ می دهد....
سبقت «واکسن آنفولانزا» از «دنا پلاس»

سبقت «واکسن آنفولانزا» از «دنا پلاس»

رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در مصاحبه‌اش اشاره کرد که از 16 میلیون واکسن آنفولانزای ...
1