تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۳۳
کد مطلب : ۲۱۰۸۵۹
خوشا به حال شهیدی که خواهری دارد
۰
کبنا ؛محمد سعید میرزایی
خوشا دلی که به هر حال دلبری دارد
دلی غریب که بالای نی سری دارد
برای دیدن رویت مدام در سفرم
پیاده می روم و حال دیگری دارد
تنت بهار و پر از سبزه زارهای مدید
درون چشمه عجب ماه پیکری دارد
بهشت بی تو چه بی روح و سرد انگاری
جهنم است که هر گوشه ای دری دارد
نه آب خورده به سوگند تشنه ماندن را
نه با تو نیزه هوای برادری دارد
صدای کیست که فواره می زند در خون
در این سپاه به غیر از تو یاوری دارد؟
زمانه ای که تنش روی خاک می افتد
خوشا بحال شهیدی که خواهری دارد
نشسته پشت به انبوهی از جنازه ولی
فرشته است و برای خودش پری! دارد
خوشا دلی که به هر حال دلبری دارد
دلی غریب که بالای نی سری دارد
برای دیدن رویت مدام در سفرم
پیاده می روم و حال دیگری دارد
تنت بهار و پر از سبزه زارهای مدید
درون چشمه عجب ماه پیکری دارد
بهشت بی تو چه بی روح و سرد انگاری
جهنم است که هر گوشه ای دری دارد
نه آب خورده به سوگند تشنه ماندن را
نه با تو نیزه هوای برادری دارد
صدای کیست که فواره می زند در خون
در این سپاه به غیر از تو یاوری دارد؟
زمانه ای که تنش روی خاک می افتد
خوشا بحال شهیدی که خواهری دارد
نشسته پشت به انبوهی از جنازه ولی
فرشته است و برای خودش پری! دارد