تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۲۱:۱۰
کد مطلب : ۲۰۶۴۱۶
تاثیر پذیری و تاثیر گذاری ابراهیم گلستان در نثر جدید داستانی
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛دکتر علی سینا رخشندهمند
هدف اصلی نویسندگان جوانی که پایه گذار نثر سادهٔ فارسی بودند، آفریدن نثری بود که برای بیان مفاهیم داستانی مناسب باشد و بتواند از جنبههای مختلف شخصیت انسان معاصر پس از رنسانس در اروپا و پس از مشروطه در ایران را بیان کند و همین انگیزه سبب شد که مسیر نثر از گذشته جدا شود.
با وجود این، نویسندگان امروزی هیچگاه ارتباط خود را با متون گذشته از دست ندادهاند، آنان سعی میکنند باشیوههای متفاوت، برای غنی کردن نثر، از متون کلاسیک بهره گیرند و با این کار، نوشتههای خود را از نوعی اصالت کلاسیک بهرهمند سازند.
یکی از نخستین نویسندگان این حوزه «ابراهیم گلستان» نویسندهٔ نوآور دهههای «سی» تا «پنجاه» شمسی است.
سید ابراهیم گلستان فرزند سید محمدتقی گلستان (تقوی شیرازی) فرزند سید محمدشریف تقوی شیرازی، فرزند سید محمدحسن؛ از ایل بزرگ سادات امامزاده علی (ع) تیرهٔ زبیری-استان کهگیلویه و بویراحمد- در سال ۱۳۰۱ در شهر شیراز در خانوادهای مذهبی و مطبوعاتی دیده به جهان گشود.
سید ابراهیم، پیش از نویسندگی به فعالیتهای سینمایی و فیلمسازی پرداخت، نخستین آثار او در زمینهٔ نویسندگی در دههٔ «بیست» خلق شدند و اولین اثر او «آذر، ماه آخر پاییز» است.
او در سال ۱۳۳۶ مجموعهٔ «شکار سایه» را منتشر میکند و در سال ۱۳۴۰ مجموعهٔ «جوی و دیوار و تشنه» را مینویسد. در سال ۱۳۵۳ کتاب «اسرار درهٔ جنی» را مینویسد. آخرین اثری که از او به چاپ رسیده، داستان بلند «خروس» در سال ۱۳۷۴است.
اگر بپذیریم که زبان داستانی، زبانی چند ظرفیتی و چند حسی است، ابراهیم گلستان را نویسندهای مقتدر در مواجهه با این زبان مییابیم.
گلستان نه تنها در میان چند چهرهٔ برجستهٔ داستان نویسی ایرانی، بلکه با شماری از داستان نویسان معروف کل تاریخ داستان نویسی ایران نیز - به دلیل توانمندی در زبان آوری داستان، چهرهای شاخص و گردن فراز است.
حساسیت و سنجیدگی وسواس آمیز او در برخوردش با زبان داستان، نشان دهندهٔ اهمیتی است که این نویسنده برای گریز و پرهیز آگاهانه از الگوی آشنا ذهنی و زبان معیار دارد.
سویهٔ دیگر این خودآگاهی حرفهای، دریافت هوشمندانهٔ یک داستان نویس از ضرورت آشنایی زدایی در کاربرد زبان به عنوان عنصری پایه در داستان نویسی است.
در حقیقت باید گفت گلستان در دورهای به نثر «مسجع فنی» روی میآورد که همهٔ ادبیات پر از نثر «مرسل» است.
در این باره «مسعود بهنود» در یاداشتی برای مجلهٔ «شهروند» با عنوان «از ابراهیم گلستان نوشتن شاید گناه زمانه است» اینگونه مینویسد: «در این زمانه که آشکار شد ابراهیم گلستان از جنس و گل دیگری است و هیچ شباهتی به نزدیکترین نزدیکان خود نمیبرد و این از جمله دلایل بینظیری اوست.
نه» صادق هدایت «و» خلیل ملکی «که به قاعده باید» گلستان «از آنها تاثیر میپذیرفت و نپذیرفت- نه» صادق چوبک «و» جلال آل احمد «که نزدیکانش بودند و نزدیک او نشدند و نه همهٔ آنها که نام گرفتهاند در این پنجاه و شصت؛ شبیه به گلستان نیستند؛ چنانکه او هم شبیه آنان نیست» (یزدانی خرم، ۱۳۸۲-شمارهٔ ۳۲-صص ا - ۴۰- شهروند امروز، تهران)
ابراهیم گلستان با نزدیک کردن نثر به شعر، پا جای آن دسته از نویسندگان پارسی زبان قرن ۶ و ۷ میگذارد که با بکار بردن عناصر شعری در نثر فارسی، شیوهٔ جدیدی را آفریدند.
البته او هیچگاه معنی را فدای لفظ نمیکند و در عین آفریدن نثری زیبا و ادبی، از رعایت چارچوب داستان و اصول فنی آن غافل نشد و در ضمن، سادگی و ایجاز را نیز از دست نمیدهد، به همین جهت، نثر او بیش از آنکه مثلا متاثر از «مرزبان نامه» باشد، از گلستان سعدی تاثیر پذیرفته است، چرا که در گلستان سعدی نیز ضمن رعایت آرایههای ادبی به شیوهٔ متون نثر فنی، سادگی و ایجاز کلام حفظ شده است.
نثر ابراهیم گلستان از سه جنبهٔ کلی، متاثر از گلستان سعدی است:
الف: بکار بردن جملاتی که دارای وزن عروضی هستند
۲-بکار بردن کلمات قصار
۳- بکار بردن صنایع ادبی-
سید ابراهیم گلستان به دلیل آگاهی و اشرافی که نسبت به ادبیات جهان داشت، در سالهای «دههٔ بیست» با ترجمهٔ آثار «فاکنر»، «همینگوی» و «چخوف» و چند نویسندهٔ مطرح دیگر، موجب آشنایی جامعهٔ نوپای ادبی ایران با این چهرهها شد. که میتوان او را یکی از فعالترین هنرمندانی دانست که سهم غیر قابل انکاری در بوجود آوردن «مدرنیسم ادبی» در ایران دارد.
داستانها، ترجمهها و آثار او نشانگر این نکته هستند که گلستان در همان آغاز سالهای کارش، به نوعی دیگر از ادبیات میاندیشد، و در پرتو دو عامل؛ یعنی نثر گلستان سعدی و ساختار زبان در فرمالیسم، به یک ایدئولوژی میرسد که میتواند به نوعی بر فضای ادبی بعد از خود تاثیر گذار باشد.
به طور کلی بعد از گلستان، به نثر در داستان اهمیت فوق العادهای داده شد و از سوی نویسندگان بسیاری، تغزلی بودن و داشتن ضرباهنگ زبان مورد توجه قرار گرفت و بسیاری سعی کردند در روایت داستانهای خود از شیوهٔ سید ابراهیم گلستان استفاده کنند.
گلستان در آهنگین کردن کلام خود از گلستان سعدی تاثیر زیادی پذیرفته است.
همانگونه که میدانیم بسیاری از جملات گلستان سعدی را میتوان تقطیع عروضی کرد، در حالیکه این جملات در خوانش اول موزون به نظر نمیآیند؛ چرا که در کنار جملات ساده و بیوزن قرار گرفتهاند، استاد محمد تقی بهار در کتاب سبکشناسی خود به این ویژگی گلستان سعدی اشاه میکند و میگوید:
«در نثر فنی قدیم گاهی کلمات و عبارات دارای آهنگ هستند و مانند لختهای شعر موزون مینمایند و ابن معنی باالطبیعه در هر نثری که از لحاظ فصاحت و بلاغت از طبعی وقاد تراوش کند، دور نیست.... اما گلستان سعدی چیز دیگریست و خوانندهٔ صاحب ذوق را ظن میافتد که مگر سعدی تعمدی در ابن باب داشته است. ولی حقیقت آن است که کمال ذوق فطری و موزونی قریحه و لطف سلیقهٔ سعدی و تعمدی که در فصاحت الفاظ و ترکیبات داشته است، به موزون بودن عبارات منجر شده است، آهنگ ترکیبات طوری است که غالبا و یا احیانا با پس و پیش کردن بعضی کلمات و افعال، مصراعهای تمام از کار در میآید (بهار، ۱۳۴۹: ۱۲۸)
نثر سید ابراهیم گلستان نیز همین ویژگی نثر سعدی را دارد، بدین معنی که جملات با وزن عروضی لابه لای جملات معمولی قرار میگیرند و کلیت نثر وی را آهنگین میکنند.
البته خود سید ابراهیم گلستان آهنگین بودن نثر خود را پدیدهای عارضی نمیداند، بلکه به عقیدهٔ وی، زبان فارسی ذاتا دارای وزن و آهنگ است.
عضو بنیاد ملی نخبگان ایران
و مدرس دانشگاههای تهران
هدف اصلی نویسندگان جوانی که پایه گذار نثر سادهٔ فارسی بودند، آفریدن نثری بود که برای بیان مفاهیم داستانی مناسب باشد و بتواند از جنبههای مختلف شخصیت انسان معاصر پس از رنسانس در اروپا و پس از مشروطه در ایران را بیان کند و همین انگیزه سبب شد که مسیر نثر از گذشته جدا شود.
با وجود این، نویسندگان امروزی هیچگاه ارتباط خود را با متون گذشته از دست ندادهاند، آنان سعی میکنند باشیوههای متفاوت، برای غنی کردن نثر، از متون کلاسیک بهره گیرند و با این کار، نوشتههای خود را از نوعی اصالت کلاسیک بهرهمند سازند.
یکی از نخستین نویسندگان این حوزه «ابراهیم گلستان» نویسندهٔ نوآور دهههای «سی» تا «پنجاه» شمسی است.
سید ابراهیم گلستان فرزند سید محمدتقی گلستان (تقوی شیرازی) فرزند سید محمدشریف تقوی شیرازی، فرزند سید محمدحسن؛ از ایل بزرگ سادات امامزاده علی (ع) تیرهٔ زبیری-استان کهگیلویه و بویراحمد- در سال ۱۳۰۱ در شهر شیراز در خانوادهای مذهبی و مطبوعاتی دیده به جهان گشود.
سید ابراهیم، پیش از نویسندگی به فعالیتهای سینمایی و فیلمسازی پرداخت، نخستین آثار او در زمینهٔ نویسندگی در دههٔ «بیست» خلق شدند و اولین اثر او «آذر، ماه آخر پاییز» است.
او در سال ۱۳۳۶ مجموعهٔ «شکار سایه» را منتشر میکند و در سال ۱۳۴۰ مجموعهٔ «جوی و دیوار و تشنه» را مینویسد. در سال ۱۳۵۳ کتاب «اسرار درهٔ جنی» را مینویسد. آخرین اثری که از او به چاپ رسیده، داستان بلند «خروس» در سال ۱۳۷۴است.
اگر بپذیریم که زبان داستانی، زبانی چند ظرفیتی و چند حسی است، ابراهیم گلستان را نویسندهای مقتدر در مواجهه با این زبان مییابیم.
گلستان نه تنها در میان چند چهرهٔ برجستهٔ داستان نویسی ایرانی، بلکه با شماری از داستان نویسان معروف کل تاریخ داستان نویسی ایران نیز - به دلیل توانمندی در زبان آوری داستان، چهرهای شاخص و گردن فراز است.
حساسیت و سنجیدگی وسواس آمیز او در برخوردش با زبان داستان، نشان دهندهٔ اهمیتی است که این نویسنده برای گریز و پرهیز آگاهانه از الگوی آشنا ذهنی و زبان معیار دارد.
سویهٔ دیگر این خودآگاهی حرفهای، دریافت هوشمندانهٔ یک داستان نویس از ضرورت آشنایی زدایی در کاربرد زبان به عنوان عنصری پایه در داستان نویسی است.
در حقیقت باید گفت گلستان در دورهای به نثر «مسجع فنی» روی میآورد که همهٔ ادبیات پر از نثر «مرسل» است.
در این باره «مسعود بهنود» در یاداشتی برای مجلهٔ «شهروند» با عنوان «از ابراهیم گلستان نوشتن شاید گناه زمانه است» اینگونه مینویسد: «در این زمانه که آشکار شد ابراهیم گلستان از جنس و گل دیگری است و هیچ شباهتی به نزدیکترین نزدیکان خود نمیبرد و این از جمله دلایل بینظیری اوست.
نه» صادق هدایت «و» خلیل ملکی «که به قاعده باید» گلستان «از آنها تاثیر میپذیرفت و نپذیرفت- نه» صادق چوبک «و» جلال آل احمد «که نزدیکانش بودند و نزدیک او نشدند و نه همهٔ آنها که نام گرفتهاند در این پنجاه و شصت؛ شبیه به گلستان نیستند؛ چنانکه او هم شبیه آنان نیست» (یزدانی خرم، ۱۳۸۲-شمارهٔ ۳۲-صص ا - ۴۰- شهروند امروز، تهران)
ابراهیم گلستان با نزدیک کردن نثر به شعر، پا جای آن دسته از نویسندگان پارسی زبان قرن ۶ و ۷ میگذارد که با بکار بردن عناصر شعری در نثر فارسی، شیوهٔ جدیدی را آفریدند.
البته او هیچگاه معنی را فدای لفظ نمیکند و در عین آفریدن نثری زیبا و ادبی، از رعایت چارچوب داستان و اصول فنی آن غافل نشد و در ضمن، سادگی و ایجاز را نیز از دست نمیدهد، به همین جهت، نثر او بیش از آنکه مثلا متاثر از «مرزبان نامه» باشد، از گلستان سعدی تاثیر پذیرفته است، چرا که در گلستان سعدی نیز ضمن رعایت آرایههای ادبی به شیوهٔ متون نثر فنی، سادگی و ایجاز کلام حفظ شده است.
نثر ابراهیم گلستان از سه جنبهٔ کلی، متاثر از گلستان سعدی است:
الف: بکار بردن جملاتی که دارای وزن عروضی هستند
۲-بکار بردن کلمات قصار
۳- بکار بردن صنایع ادبی-
سید ابراهیم گلستان به دلیل آگاهی و اشرافی که نسبت به ادبیات جهان داشت، در سالهای «دههٔ بیست» با ترجمهٔ آثار «فاکنر»، «همینگوی» و «چخوف» و چند نویسندهٔ مطرح دیگر، موجب آشنایی جامعهٔ نوپای ادبی ایران با این چهرهها شد. که میتوان او را یکی از فعالترین هنرمندانی دانست که سهم غیر قابل انکاری در بوجود آوردن «مدرنیسم ادبی» در ایران دارد.
داستانها، ترجمهها و آثار او نشانگر این نکته هستند که گلستان در همان آغاز سالهای کارش، به نوعی دیگر از ادبیات میاندیشد، و در پرتو دو عامل؛ یعنی نثر گلستان سعدی و ساختار زبان در فرمالیسم، به یک ایدئولوژی میرسد که میتواند به نوعی بر فضای ادبی بعد از خود تاثیر گذار باشد.
به طور کلی بعد از گلستان، به نثر در داستان اهمیت فوق العادهای داده شد و از سوی نویسندگان بسیاری، تغزلی بودن و داشتن ضرباهنگ زبان مورد توجه قرار گرفت و بسیاری سعی کردند در روایت داستانهای خود از شیوهٔ سید ابراهیم گلستان استفاده کنند.
گلستان در آهنگین کردن کلام خود از گلستان سعدی تاثیر زیادی پذیرفته است.
همانگونه که میدانیم بسیاری از جملات گلستان سعدی را میتوان تقطیع عروضی کرد، در حالیکه این جملات در خوانش اول موزون به نظر نمیآیند؛ چرا که در کنار جملات ساده و بیوزن قرار گرفتهاند، استاد محمد تقی بهار در کتاب سبکشناسی خود به این ویژگی گلستان سعدی اشاه میکند و میگوید:
«در نثر فنی قدیم گاهی کلمات و عبارات دارای آهنگ هستند و مانند لختهای شعر موزون مینمایند و ابن معنی باالطبیعه در هر نثری که از لحاظ فصاحت و بلاغت از طبعی وقاد تراوش کند، دور نیست.... اما گلستان سعدی چیز دیگریست و خوانندهٔ صاحب ذوق را ظن میافتد که مگر سعدی تعمدی در ابن باب داشته است. ولی حقیقت آن است که کمال ذوق فطری و موزونی قریحه و لطف سلیقهٔ سعدی و تعمدی که در فصاحت الفاظ و ترکیبات داشته است، به موزون بودن عبارات منجر شده است، آهنگ ترکیبات طوری است که غالبا و یا احیانا با پس و پیش کردن بعضی کلمات و افعال، مصراعهای تمام از کار در میآید (بهار، ۱۳۴۹: ۱۲۸)
نثر سید ابراهیم گلستان نیز همین ویژگی نثر سعدی را دارد، بدین معنی که جملات با وزن عروضی لابه لای جملات معمولی قرار میگیرند و کلیت نثر وی را آهنگین میکنند.
البته خود سید ابراهیم گلستان آهنگین بودن نثر خود را پدیدهای عارضی نمیداند، بلکه به عقیدهٔ وی، زبان فارسی ذاتا دارای وزن و آهنگ است.
عضو بنیاد ملی نخبگان ایران
و مدرس دانشگاههای تهران