تاریخ انتشار
شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۷:۱۵
کد مطلب : ۱۹۸۹۰۰
روزگار این مادر بویراحمدی؛ سخت زمستانی است (+تصاویر)
۰
کبنا ؛گروه اجتماعی
جلوی ساختمان دامپزشکی استان کهگیلویه و بویراحمد و آن طرف تر در چهار راه معروف به «سبزی فروشی» یاسوج که توقف کنی، تعدادی از زنان را در حال کسب روزی خواهید دید، در بین آنها بانوی را دیدم که با دستان پینه بسته ممتاز از دیگران به فروش گیاهان دارویی و برخی از محصولات کشاورزی مشغول است، تلاش او برای قانع کردن عابران پیادهروهای سوزان یاسوج نظرم را به خودش جلب کرد، ناگهان این شعر اخوان در ذهنم متبادر شد؛
«سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت،
سرها در گریبان است.
کسی سر بر نیارد، کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.
نگه جز پیش پا را دید، نتواند،
که ره تاریک و لغزان است.
وگر دست ِ محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان است».
جلو رفتم و با معرفی مختصر سَر حرف با وی باز شد، شوهرم بیش از ۹ سال است که به دلیل «سکته» در بستر بیماری افتاده است و مجبورم برای تأمین مخارج یک خانواده هفت نفری کار کنم.
او میگفت: با کار کردن در مزرعه دیگران و گاهاً در باغات امورات زندگی را میگذارنم، «سیب چینی»، «کار در مزرعه کشاورزی»، «کارگری» و فروش «گیاهان دارویی» از کارهای است که برای گذراندن امورات زندگی خود و اهالی خانواده انجام میدهم.
به گزارش کبنا، این بانوی بویراحمدی که با ساعتها کار در بیرون از منزل به کسب روزی میپردازد، با مشکلات زیادی از قبیل؛ نبود هزینه برای درمان شوهرش که اکنون به دلیل عارضه سکته در بستر بیماری افتاده است، تأمین مخارج منزل، پرداخت هزینههای مصرفی و جانبی دیگر روبرر است.
«ن.جهان» مادر است، تنگدست اما استوار، با مشکلات دست پنجه نرم میکند، اما اهل کار و نان حلال، او در ادامه گفتوگو با خبرنگار ما، آه سردی کشید و اظهار کرد: وضعیت خانه من بسیار بد است، سقفش چوبی است، گاز ندارد و زمستانها سخت میگذرد.
او همچنین با بغضی در گلو میگوید: «اجاق گاز» و «بخاری» در خانه نداریم و با کمترین امکانات رفاهی در حال گذران زندگی هستیم.
این بانوی میگوید؛ هفت فرزند دارم و شوهرم سکته کرده، ۹ سال کار میکنم، زیر نظر بهزیستی هستم، شوهرم معلول است و بهزیستی ماهیانه ۶۰هزار تومان کمک میکند.
خانم جهان تصریح کرد: ۳ ساله یخچال و گاز ندارم، وقتی یخچالم سوخت دیگه نتوانستم خرید کنم، سقف خانهام چوبی و هنگام بارش باران احتمال ریزش آن است.
وی افزود: فرزندم به دلایلی فعلاً در خانه نیست و مخارج همسر و فرزندان او نیز با من است.
به گزارش کبنا، به هر چهار جهت خانه و اتاقهای او که نگاه میکردی، مظلومیت این مادر «سختکوش» را مشاهده میکردی. سقفش چوبی و گلی بود. نه فرش، نه وسایل، نه اجاق گاز و نه وسایل دیگر مناسب هیچ خانهای نبود.
در اینجا «هوا بس ناجوانمردانه سرد است...
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان،
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین،
درختان اسکلتهای بلور آجین.
زمین دلمرده، سقفِ آسمان کوتاه،
غبار آلوده مهر و ماه،
زمستان است.»
برای اطلاعات بیشتر با شماره «۹۱۷۶۶۰۸۲۹۱» مربوط به خانم «جهان» تماس بر قرار کنید.
جلوی ساختمان دامپزشکی استان کهگیلویه و بویراحمد و آن طرف تر در چهار راه معروف به «سبزی فروشی» یاسوج که توقف کنی، تعدادی از زنان را در حال کسب روزی خواهید دید، در بین آنها بانوی را دیدم که با دستان پینه بسته ممتاز از دیگران به فروش گیاهان دارویی و برخی از محصولات کشاورزی مشغول است، تلاش او برای قانع کردن عابران پیادهروهای سوزان یاسوج نظرم را به خودش جلب کرد، ناگهان این شعر اخوان در ذهنم متبادر شد؛
«سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت،
سرها در گریبان است.
کسی سر بر نیارد، کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.
نگه جز پیش پا را دید، نتواند،
که ره تاریک و لغزان است.
وگر دست ِ محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان است».
جلو رفتم و با معرفی مختصر سَر حرف با وی باز شد، شوهرم بیش از ۹ سال است که به دلیل «سکته» در بستر بیماری افتاده است و مجبورم برای تأمین مخارج یک خانواده هفت نفری کار کنم.
او میگفت: با کار کردن در مزرعه دیگران و گاهاً در باغات امورات زندگی را میگذارنم، «سیب چینی»، «کار در مزرعه کشاورزی»، «کارگری» و فروش «گیاهان دارویی» از کارهای است که برای گذراندن امورات زندگی خود و اهالی خانواده انجام میدهم.
به گزارش کبنا، این بانوی بویراحمدی که با ساعتها کار در بیرون از منزل به کسب روزی میپردازد، با مشکلات زیادی از قبیل؛ نبود هزینه برای درمان شوهرش که اکنون به دلیل عارضه سکته در بستر بیماری افتاده است، تأمین مخارج منزل، پرداخت هزینههای مصرفی و جانبی دیگر روبرر است.
«ن.جهان» مادر است، تنگدست اما استوار، با مشکلات دست پنجه نرم میکند، اما اهل کار و نان حلال، او در ادامه گفتوگو با خبرنگار ما، آه سردی کشید و اظهار کرد: وضعیت خانه من بسیار بد است، سقفش چوبی است، گاز ندارد و زمستانها سخت میگذرد.
او همچنین با بغضی در گلو میگوید: «اجاق گاز» و «بخاری» در خانه نداریم و با کمترین امکانات رفاهی در حال گذران زندگی هستیم.
این بانوی میگوید؛ هفت فرزند دارم و شوهرم سکته کرده، ۹ سال کار میکنم، زیر نظر بهزیستی هستم، شوهرم معلول است و بهزیستی ماهیانه ۶۰هزار تومان کمک میکند.
خانم جهان تصریح کرد: ۳ ساله یخچال و گاز ندارم، وقتی یخچالم سوخت دیگه نتوانستم خرید کنم، سقف خانهام چوبی و هنگام بارش باران احتمال ریزش آن است.
وی افزود: فرزندم به دلایلی فعلاً در خانه نیست و مخارج همسر و فرزندان او نیز با من است.
به گزارش کبنا، به هر چهار جهت خانه و اتاقهای او که نگاه میکردی، مظلومیت این مادر «سختکوش» را مشاهده میکردی. سقفش چوبی و گلی بود. نه فرش، نه وسایل، نه اجاق گاز و نه وسایل دیگر مناسب هیچ خانهای نبود.
در اینجا «هوا بس ناجوانمردانه سرد است...
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان،
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین،
درختان اسکلتهای بلور آجین.
زمین دلمرده، سقفِ آسمان کوتاه،
غبار آلوده مهر و ماه،
زمستان است.»
برای اطلاعات بیشتر با شماره «۹۱۷۶۶۰۸۲۹۱» مربوط به خانم «جهان» تماس بر قرار کنید.