پاسخی به بازیگر توهین کننده به بویراحمد

کبنا ؛ 
 احسان کریمی زاده
چندی است در فضای مجازی اعتراضات و عکس العمل‌های زیادی علیه سخنان گفته شده یکی از مهمانان برنامه خوشا شیراز شبکه استانی فارس از سوی کاربران لر زبان شهرستان های بویراحمد و ممسنی صورت گرفته است.
جا دارد برای تلطیف این فضای به وجود آمده کلامی چند با لرهای عزیز هم وطنم سخن بگویم.
گویا در این برنامه خاطره ای گفته می شود مبنی بر این که در ایام قدیم هنگامی که افراد سوار ماشین می شده اند ترس غارت شدن و حتی تهدید جان مسافران از سوی راهزنان بویراحمد و ممسنی را تا پیاده شدن از ماشین داشته اند.
از کی ترس سایر قبایل از قوم لر برای شما توهین به شمار می رفته؟ مگر قانونش جز این است؟ مگر تاریخ چیزی جز این می گوید که هر جا اسمی از یک بچه لر می آمده به همراهش غیرت و جسور بودن در ذهن تداعی میشده و ترس بر اندام دشمن می افتاده.حال که یک نفر به نمایندگی از شهرنشینان امروزی به اختیار خود اعتراف کرده است که همیشه ترس جان و مال خود را داشته شما به گوشه قبایتان برخورده؟ اعترافی از این شیرین تر؟ بهتر از اینکه همگان از شما حساب می برده اند؟
اگر روزی غارت گری کرده ایم اگر روزی راه را بر رهگذران ماشین سوار، بسته ایم نه ایرادی بر ما وارد است و نه ننگی برای ما؛که محروم بوده ایم و حق مسلم برخورداری از امکانات از ما به یغما رفته بود.
غارتگری و گرفتن حق در هر زمان تنها یک چیز لازم داشته و دارد و آن چیزی نیست به جز داشتن دل شیر.
بگذار کمی از سخنان معلمی نامی استان فارس
مرحوم محمد بهمن بیگی را که در در فصل " در بویراحمد" کتاب "بخارای من ایل من" گفته است را برایت بخوانم:
*سرزمین بویراحمد سرزمین آفتاب و ستاره بود. از توجیه علاقه ام به بویراحمد عاجزم. گمان دارم بیش از هر چیز شجاعت این مردم مجذوبم کرده است. گوینده شهیر شیراز سخاوت را شریفترین هنر آدمی می داند و من شجاعت را بالاترین می دانستم.
تاریخ بویراحمد پر از فتح و افتخار است. بویراحمد جنگی نکرد که در آن پیروز نشد. بویراحمد هیچگاه زیر بار زور نرفت. هرگاه گوش ها را برای شنیدن کلمه حق نا توان دید، با صدای رسای گلوله سخن گفت.
در بویراحمد کوهی نبود که از حماسه سخن نگوید و کمری نبود که از حماسه سخن نسراید. انقلاب عشایر فقط در صورتی جان می گرفت که به بازوی عریان عشایر تکیه داشت. هیچ یک از طغیانهای جنوب بی پایمردی پا برهنگان بویراحمد به جایی نرسید.
بویراحمد آنقدر دست به ماشه برد و پا در رکاب فشرد تا از یک دهستان یک استان آفرید. بویراحمد آنقدر کوشید و خروشید تا از چنگ سه استان همسایه ، سه ازدهای پر اشتها ی دهان گشوده رهایی یافت و به صورت استانی مستقل در آمد. استان بویراحمد تنها استان ایران بود که نه به دلیل جمعیت ، نه به دلیل وسعت ، نه به دلیل ثروت بلکه فقط در نتیجه قدرت موجودیت یافت.
من با این علایق به بویراحمد می رفتم، می رفتم تا کودکان و نوجوانانش را با سواد کنم، می رفتم تا شجاعت را با فضیلت و شمشیر را با قلم آشنا سازم و به جرأت های چشم بسته ، بصیرت و آگاهی دهم.
بر آستر چادر ها و دیوارهای سنگ چین مدارس این عبارت نوشته بود : (( طلای شهامت را با سیم سواد مبادله نکنیم))
سخنان یک فرهیخته که عمری با شما زندگی کرده است را رها کرده اید و اعتراف  یک نفر با سابقه ناشناخته که شاید چند ساعت هم با شما نشست و برخاست نداشته است و از خاطره ترس از لرها گفته را توهین به خود می دانید؟
اما سر صحبت خود را با هم میهنانی که سعی بر خدشه دار کردن بزرگی و عظمت لر ها دارند باز کنیم.
من یک بچه لر هستم.پدرانم عشایر بوده اند و چادر نشین.ناشتایشان شیر بز بوده و ناهارشان دوغ و کلگ.اسباب بازیشان سنگ بوده و چوب درختان بن و کیکم.همدم و یارشان از نوجوانی برنو پدری بوده.موسیقی شان صدای بلبل ، شاهین ، دارکوب و زنگوله دامشان.تفریحشان سوارکاری و دوشیدن شیر گوسفند.
من یک بچه لرم.خوب که تاریخ را به عقب ببری می بینی سردارانی از خون من و از تیره من در این خاک آرامیده اند که نام نامیشان در تمام دنیا پیچیده است.
کوروش را عدل گستر میخوانی و هخامنشیان را از نقاط درخشش تاریخت میدانی.ولی این قسمتش که اصل وجود هخامنش از لر بوده احتمالا در کتاب هایت جوهرش تمام شده و چاپ نشده.
از لشکر افسانه ای اسکندر مقدونی میگویی ولی از زمین گیر شدنش در مقابل ارتش آریوبرزن لر حرفی نمیزنی.
از حکومت عادلانه کریم خان زند که هنوز امارت هایش در شیراز برپاست تمجید میکنی ولی یک ثانیه با خود نمیگویی کریم خان لر بوده!
رضاخان را مستبد و دیکتاتور میگویی ولی برایت نگفته اند لر های بویراحمد چگونه او و ارتشش را به خاک و خون کشیدند.
در همین جنگ تحمیلی خانمان سوز این لر ها بودند که در خط مقدم ایستادند و سایرین از راه دور با بیسیم دستور حمله می دادند.
حق با توست.ما لرها غارت گر و یاغی بودیم.تو بگو ؛ وقتی که اکثر نفت کشور از مناطق لر نشین استخراج می شود و شهرهای دیگر تبدیل به کلان شهر می شوند از دست لر چه کاری بر می آید به جز گرفتن حقش با یاغی گری و غارت؟
غارتگری کردیم و ترس از قوم لر داشتی و اینگونه از حقم محرومم کردی و منابع طبیعی استانم را به تاراج بردی؛ وای به اینکه سکوت میکردیم و ترسی از ما نمی داشتید!
از حکومت عادلانه کریم خان زند که هنوز امارت هایش در شیراز برپاست تمجید میکنی ولی یک ثانیه با خود نمیگویی کریم خان لر بوده!
رضاخان را مستبد و دیکتاتور میگویی ولی برایت نگفته اند لر های بویراحمد چگونه او و ارتشش را به خاک و خون کشیدند.
در همین جنگ تحمیلی خانمان سوز این لر ها بودند که در خط مقدم ایستادند و سایرین از راه دور با بیسیم دستور حمله می دادند.
حق با توست.ما لرها غارت گر و یاغی بودیم.تو بگو ؛ وقتی که اکثر نفت کشور از مناطق لر نشین استخراج می شود و شهرهای دیگر تبدیل به کلان شهر می شوند از دست لر چه کاری بر می آید به جز گرفتن حقش با یاغی گری و غارت؟