تاریخ انتشار
شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۲۳:۱۰
کد مطلب : ۱۸۱۹۰۰
پاسخ حمید طاهری به مقاله فروغی‌فر؛ خطای سید باقر فاحش بود
۱
کبنا ؛ حمید طاهری بویراحمدی
جواد فروغی‌فر پاسخی به «نقدی بر اظهارات جدید سید باقر موسوی» [کلیک کنید] داد که حمید طاهری نیز با ارسال مقاله‌ای دو باره به آن پاسخی داده است.
نویسنده آن فردی گمنام با نام «جواد فروغی‌فر» [کلیک کنید] است. نمیدانم که این نام مستعار است یا نام حقیقی ایشان است و وجود عینی دارد . با خواندن آن، آنچه مرا متعجب کرد و از حیرت انگشت به دندان گزیدم این بود که چنین متن سخیف و سرشار از استنباطهای مسخره ای را کسی نوشته که خودش را دانشجوی دوره ی دکترای حقوق کیفری و جرم شناسی هم معرفی کرده است. در یک نظام سالم آموزشی، آدمی با این میزان قدرت فهم (در واقع نفهمی!) و این اندازه قدرت استنباط حتی نمی تواند دیپلم هم بگیرد. تا چه رسد به مدارجی چون بگذریم.
بنده در همه مقالات کنونی ام، ضمن احترام به سوابق و گذشته سید باقر موسوی عملکرد او را در انتخابات اخیر نقد کرده ام. دلایل خود را هم روشن و صریح، بدون هیچ ابهامی ارائه داده‌ام. ایشان موضوع به این سادگی را متأسفانه نفهیده و درباره سوابق سیاسی سید باقر داد معنی داده است. مرا همه می شناسند و می دانند طرفدار اصلاحات بوده و هستم. در حالیکه آقای جواد فروغی فر آنقدر ناشناس است که بقول میرزاده عشقی: گر بمیرد هم نفهمد هیچ کس جز گور کن. حالا می‌پردازیم به جواب ادعای ایشان.
۱ـ آقای سید باقر موسوی از سادات خفر است. بنابراین خفری است. برای سادات معمولاً نوع سیادت آنها را هم ذکر می کنند مانند شاه قاسمی، امامزاده علی ، شاه مختاری و ... نه خفری بودن ننگ است و نه از بابت تحقیر گفته شده است که این نویسنده ناشی اینطور برآشفته است.
۲- ایشان نفهمیده است که «ول کن معامله نیست» یک اصلاح و در واقع ضرب المثل است. به این معنی که طرف هنوز بر موضع خود پای می‌فشارد. ایشان کلمه معامله را به معنای معامله کردن معنی کرده و شروع به اراجیف گفتن نموده است.
در جای دیگر گفته ام موضع منافقانه. یعنی اینکه ایشان موضع علنی و سری اش با هم تعارض داشته است . نویسنده این ترکیب را به معنی منافق بودن به کار برده است. ایشان نفهمیده است که بکار بردن یک صفت در یک مرحله به معنی موصوف بودن همیشگی صاحب صفت نیست. و منافقانه نامیدن یک حرکت به معنی منافق خواندن طرف نیست. حالا آدمی با این میزان قدرت استنباط میخواهد فردا یا وکیل شود و یا قاضی و .... که در آن صورت هم وکالتشان تماشایی خواهد بود و هم قضاوت هایشان فاجعه بار.
۳ـ ایشان از پرونده سازی توسط رقیبان برای سید باقر با اطمینان سخن گفته است. که در واقع بیان این نکته جز جهالت مطلق چیز دیگری نمی تواند باشد. سید باقر برای شورای نگهبان چهره ناشناسی نبود که با پرونده سازی دیگران روی او قضاوت کنند. او جز مجموعه ای است (برخی نمایندگان مجلس ششم) که از نظر شورای نگهبان از خط قرمز نظام عبور کرده اند و صلاحیت نمایندگی ندارند. نه فقط سید باقر که هیچکدام از همفکران او در مجلس ششم برای مجالس بعدی تأیید صلاحیت نشده اند . از همان ابتدا هم رد صلاحیت سید باقر مشخص بود. فقط سید باقر امیدوار بود که قدرت چانه زنی رئیس جمهور باعث تأیید صلاحیت او شود. که چنین هم نشد. لذا متهم کردن امثال بهرامی و هدایت خواه و .... جز جهل و بی انصافی و غرض ورزی و ...... دلیل دیگری ندارد.
۴ـ عروس تعریفی هم یک مثل است . در مثل هم مناقشه نیست. این مثل جایی به کار می رود که کسی را که به او اعتماد کرده و اطمینان داشته اند خلاف انتظار عمل کند. همانطور که سید باقر قبلاً هم خودش در مورد نویسنده دیگری (که من با او درگیر شدم و با او و نگرشش مشکل دارم) اصطلاح بتی و مگس را به کار برده بود. چطور برای سید باقر در مقام نقد به کار بردن این کلمات جایز است اما برای منتقدین خودش جایز نیست؟! یک بام و دو هوا؟!
۵) نماینده بویراحمد با تشکری که از سید باقر موسوی کرد. از سکوت ظاهری او و عدم حمایتش از کاندیدای اصلاح طلبان و نقشی که به سود خودش ایفا کرده بود تشکر کرد. این تشکر خیلی معنی دار بوده زیرا سکوت و بی طرفی سید باقر را که خودش بر آن تاکید داشت زیر سوال برد. و دوگانه بودن موضع وی را بر ملا کرد. اصطلاح میخ بر تابوت زدن یعنی کار کسی را تمام کردن و به نقش او پایان دادن است. که هیچگونه قبح کلامی ندارد.
۶ـ داشتن مدرک دکتری نه افتخار است و نه اهمیتی دارد. مدرکی که چنابعالی با این میزان سواد و شعور اجتماعی و درک مطلب و ... به زودی آن را به دست می آوری چه افتخاری دارد که کسی بخواهد محمد بهرامی را با آن عنوان خطاب کند یا نکند؟ دکتر و مهندس امروزه القابی است که هیچگونه تشخص و مباهاتی ایجاد نمی کنند. محمد خاتمی با آن که دوره دکترا را تدریس می کند خود مدرک دکترا نداشته و ندارد ولی به او دکتر خاتمی هم می گویند.
۷ـ بهترین کاندیدا بودن نماینده فعلی را از قول سید باقر، سایت ها اعلام کردند. آن موقع سید باقر هم آن را تکذیب نکرد. لزومی هم نداشت که سید باقر این نکته را بر زبان بیاورد. عملکرد او خودش گویای این نکته است که بهترین نماینده از نظر او زارعی بوده است.
۸ـ بنده به عنوان بازمانده خوانین (که به آن افتخار می کنم. همان خوانینی که نیاکان شما زمانی به رعیت بودنشان افتخار می کردند) بلکه به عنوان یک فعال اصلاح طلب همانطور که عملکرد سید باقر موسوی را در دهه هفتاد ستوده ام، حرکت ایشان در سال ۹۴ را تقبیح کرده و دوگانگی موضع ایشان را محکوم کرده ام. نه به ایشان خدای نکرده توهین کرده ام و نه اهانت خواهم کرد.
۹ـ من هرگز نگفته ام که اگر سید باقر از بهرامی حمایت می کرد او قبول می شد. بر عکس گفته ام که حمایت سید باقر از نظر کمی تاثیر آن چنانی نداشت. حتی حمایت تاجگردون از محقق و رحیمی و منطقیان را هم مثال زده بودم. گفته ام که حمایت سید باقر باعث وحدت جریان اصلاحات میشد. شما بهتر است بروید یک دوره کامل ادبیات فارسی را بخوانید و معانی کلماتی چون تناقض و سایر اصطلاحات به کار برده را بفهمید بعد دست به قلم ببرید.
۱۰ـ آقای بهرامی دور قبل با پرچم اصلاحات به میدان آمد. این بار هم همینطور. ملاک اصلاح طلب بودن چیست؟ کدام یک از سرشناسان اصلاح طلب قبلاً در جرگه اصولگرایان نبوده اند؟ تاجگردون یا موسوی و ..... قبلاً اصولگرایان افراطی نبوده اند؟! سابقه اصولگرایی فقط بهرامی برای جرم است؟!
در پایان اضافه کنم که دنیای سیاست دنیای لغزش ها و خطا هاست. هیچ سیاست مداری از نقد مصون نیست. آن چه مهم است نتیجه عملکرد سیاست مدار است نه نیت او.
سید باقر موسوی هم از برجستگان و نخبگان این دیار است. امتیازات او انکار کردنی نیست. اما خطای اخیر او هم خطایی فاحش بود. کسی از سید باقر موسوی انتظار نداشت که دوگانه عمل کند. او به عنوان یک اصلاح طلب شاخص می بایست از کاندیدای اصلاح طلبان (خوب یا بد) حمایت می کرد و خلاف قول بزرگتر هایش چون خاتمی و عارف عمل نمی کرد. مدعیان اصلاح طلبی که از نماینده فعلی حمایت کردند تماماً بخاطر نفع شخصی شان بود. چون یا خودشان یا نزدیکانشان پست و موقعیت گرفته بودند. ولی سید باقر موسوی با آن سوابق درخشان چرا باید چنین می کرد؟!
جواد فروغی‌فر پاسخی به «نقدی بر اظهارات جدید سید باقر موسوی» [کلیک کنید] داد که حمید طاهری نیز با ارسال مقاله‌ای دو باره به آن پاسخی داده است.
نویسنده آن فردی گمنام با نام «جواد فروغی‌فر» [کلیک کنید] است. نمیدانم که این نام مستعار است یا نام حقیقی ایشان است و وجود عینی دارد . با خواندن آن، آنچه مرا متعجب کرد و از حیرت انگشت به دندان گزیدم این بود که چنین متن سخیف و سرشار از استنباطهای مسخره ای را کسی نوشته که خودش را دانشجوی دوره ی دکترای حقوق کیفری و جرم شناسی هم معرفی کرده است. در یک نظام سالم آموزشی، آدمی با این میزان قدرت فهم (در واقع نفهمی!) و این اندازه قدرت استنباط حتی نمی تواند دیپلم هم بگیرد. تا چه رسد به مدارجی چون بگذریم.
بنده در همه مقالات کنونی ام، ضمن احترام به سوابق و گذشته سید باقر موسوی عملکرد او را در انتخابات اخیر نقد کرده ام. دلایل خود را هم روشن و صریح، بدون هیچ ابهامی ارائه داده‌ام. ایشان موضوع به این سادگی را متأسفانه نفهیده و درباره سوابق سیاسی سید باقر داد معنی داده است. مرا همه می شناسند و می دانند طرفدار اصلاحات بوده و هستم. در حالیکه آقای جواد فروغی فر آنقدر ناشناس است که بقول میرزاده عشقی: گر بمیرد هم نفهمد هیچ کس جز گور کن. حالا می‌پردازیم به جواب ادعای ایشان.
۱ـ آقای سید باقر موسوی از سادات خفر است. بنابراین خفری است. برای سادات معمولاً نوع سیادت آنها را هم ذکر می کنند مانند شاه قاسمی، امامزاده علی ، شاه مختاری و ... نه خفری بودن ننگ است و نه از بابت تحقیر گفته شده است که این نویسنده ناشی اینطور برآشفته است.
۲- ایشان نفهمیده است که «ول کن معامله نیست» یک اصلاح و در واقع ضرب المثل است. به این معنی که طرف هنوز بر موضع خود پای می‌فشارد. ایشان کلمه معامله را به معنای معامله کردن معنی کرده و شروع به اراجیف گفتن نموده است.
در جای دیگر گفته ام موضع منافقانه. یعنی اینکه ایشان موضع علنی و سری اش با هم تعارض داشته است . نویسنده این ترکیب را به معنی منافق بودن به کار برده است. ایشان نفهمیده است که بکار بردن یک صفت در یک مرحله به معنی موصوف بودن همیشگی صاحب صفت نیست. و منافقانه نامیدن یک حرکت به معنی منافق خواندن طرف نیست. حالا آدمی با این میزان قدرت استنباط میخواهد فردا یا وکیل شود و یا قاضی و .... که در آن صورت هم وکالتشان تماشایی خواهد بود و هم قضاوت هایشان فاجعه بار.
۳ـ ایشان از پرونده سازی توسط رقیبان برای سید باقر با اطمینان سخن گفته است. که در واقع بیان این نکته جز جهالت مطلق چیز دیگری نمی تواند باشد. سید باقر برای شورای نگهبان چهره ناشناسی نبود که با پرونده سازی دیگران روی او قضاوت کنند. او جز مجموعه ای است (برخی نمایندگان مجلس ششم) که از نظر شورای نگهبان از خط قرمز نظام عبور کرده اند و صلاحیت نمایندگی ندارند. نه فقط سید باقر که هیچکدام از همفکران او در مجلس ششم برای مجالس بعدی تأیید صلاحیت نشده اند . از همان ابتدا هم رد صلاحیت سید باقر مشخص بود. فقط سید باقر امیدوار بود که قدرت چانه زنی رئیس جمهور باعث تأیید صلاحیت او شود. که چنین هم نشد. لذا متهم کردن امثال بهرامی و هدایت خواه و .... جز جهل و بی انصافی و غرض ورزی و ...... دلیل دیگری ندارد.
۴ـ عروس تعریفی هم یک مثل است . در مثل هم مناقشه نیست. این مثل جایی به کار می رود که کسی را که به او اعتماد کرده و اطمینان داشته اند خلاف انتظار عمل کند. همانطور که سید باقر قبلاً هم خودش در مورد نویسنده دیگری (که من با او درگیر شدم و با او و نگرشش مشکل دارم) اصطلاح بتی و مگس را به کار برده بود. چطور برای سید باقر در مقام نقد به کار بردن این کلمات جایز است اما برای منتقدین خودش جایز نیست؟! یک بام و دو هوا؟!
۵) نماینده بویراحمد با تشکری که از سید باقر موسوی کرد. از سکوت ظاهری او و عدم حمایتش از کاندیدای اصلاح طلبان و نقشی که به سود خودش ایفا کرده بود تشکر کرد. این تشکر خیلی معنی دار بوده زیرا سکوت و بی طرفی سید باقر را که خودش بر آن تاکید داشت زیر سوال برد. و دوگانه بودن موضع وی را بر ملا کرد. اصطلاح میخ بر تابوت زدن یعنی کار کسی را تمام کردن و به نقش او پایان دادن است. که هیچگونه قبح کلامی ندارد.
۶ـ داشتن مدرک دکتری نه افتخار است و نه اهمیتی دارد. مدرکی که چنابعالی با این میزان سواد و شعور اجتماعی و درک مطلب و ... به زودی آن را به دست می آوری چه افتخاری دارد که کسی بخواهد محمد بهرامی را با آن عنوان خطاب کند یا نکند؟ دکتر و مهندس امروزه القابی است که هیچگونه تشخص و مباهاتی ایجاد نمی کنند. محمد خاتمی با آن که دوره دکترا را تدریس می کند خود مدرک دکترا نداشته و ندارد ولی به او دکتر خاتمی هم می گویند.
۷ـ بهترین کاندیدا بودن نماینده فعلی را از قول سید باقر، سایت ها اعلام کردند. آن موقع سید باقر هم آن را تکذیب نکرد. لزومی هم نداشت که سید باقر این نکته را بر زبان بیاورد. عملکرد او خودش گویای این نکته است که بهترین نماینده از نظر او زارعی بوده است.
۸ـ بنده به عنوان بازمانده خوانین (که به آن افتخار می کنم. همان خوانینی که نیاکان شما زمانی به رعیت بودنشان افتخار می کردند) بلکه به عنوان یک فعال اصلاح طلب همانطور که عملکرد سید باقر موسوی را در دهه هفتاد ستوده ام، حرکت ایشان در سال ۹۴ را تقبیح کرده و دوگانگی موضع ایشان را محکوم کرده ام. نه به ایشان خدای نکرده توهین کرده ام و نه اهانت خواهم کرد.
۹ـ من هرگز نگفته ام که اگر سید باقر از بهرامی حمایت می کرد او قبول می شد. بر عکس گفته ام که حمایت سید باقر از نظر کمی تاثیر آن چنانی نداشت. حتی حمایت تاجگردون از محقق و رحیمی و منطقیان را هم مثال زده بودم. گفته ام که حمایت سید باقر باعث وحدت جریان اصلاحات میشد. شما بهتر است بروید یک دوره کامل ادبیات فارسی را بخوانید و معانی کلماتی چون تناقض و سایر اصطلاحات به کار برده را بفهمید بعد دست به قلم ببرید.
۱۰ـ آقای بهرامی دور قبل با پرچم اصلاحات به میدان آمد. این بار هم همینطور. ملاک اصلاح طلب بودن چیست؟ کدام یک از سرشناسان اصلاح طلب قبلاً در جرگه اصولگرایان نبوده اند؟ تاجگردون یا موسوی و ..... قبلاً اصولگرایان افراطی نبوده اند؟! سابقه اصولگرایی فقط بهرامی برای جرم است؟!
در پایان اضافه کنم که دنیای سیاست دنیای لغزش ها و خطا هاست. هیچ سیاست مداری از نقد مصون نیست. آن چه مهم است نتیجه عملکرد سیاست مدار است نه نیت او.
سید باقر موسوی هم از برجستگان و نخبگان این دیار است. امتیازات او انکار کردنی نیست. اما خطای اخیر او هم خطایی فاحش بود. کسی از سید باقر موسوی انتظار نداشت که دوگانه عمل کند. او به عنوان یک اصلاح طلب شاخص می بایست از کاندیدای اصلاح طلبان (خوب یا بد) حمایت می کرد و خلاف قول بزرگتر هایش چون خاتمی و عارف عمل نمی کرد. مدعیان اصلاح طلبی که از نماینده فعلی حمایت کردند تماماً بخاطر نفع شخصی شان بود. چون یا خودشان یا نزدیکانشان پست و موقعیت گرفته بودند. ولی سید باقر موسوی با آن سوابق درخشان چرا باید چنین می کرد؟!
جالب بود حالا هر که نوشته ، مهم متنی بود که منتشر شد