نقدی بر اظهارات جدید سید باقر موسوی

کبنا ؛حمید طاهری بویراحمدی
من به دلیل علاقه‌ی قدیمی‌ام به آقای موسوی نمی‌خواستم علیه ایشان موضعی بگیرم، اما متأسفانه ایشان هنوز ول کن معامله نیست و مقوله‌ای را که هر کودک دبستانی فهمیده است نمی‌خواهد بفهمد. وی به جای اینکه به اشتباه تاریخی اش اعتراف کند و از اصلاح طلبانی که نردبان ترقی اش بودند عذر بخواهد و طلب بخشش کند هنوز می فرماید که مرغ یک پا بیشتر ندارد. اصرار ایشان بر درستی موضوع منافقانه اش(سکوت و بی طرفی ظاهری و لی حمایت عملی) مرا بر این داشت که مجددأ به این عروس تعریفی تذکری بدهم تا اگاه شود به قول سعدی: هر بیشه گمان مبر که خالی است- شاید که پلنگ خفته باشد.
هر چند که بعد از اعلام نتیجه انتخابات، نماینده بویراحمد در تشکری علنی از سید باقر موسوی اخرین میخ را بر تابوت حیات سیاسی او زد، اما جناب موسوی خفری، ناشیگری و ساده لوحی تمام مجددا نقاب از چهره برداشت و جناب زارعی را بهترین کاندیدا دانست.در حالی که قبل از انتخابات می فرمود که عزت بویراحمد پایمال شده است(به دلیل ضعیف بودن نماینده) در مقاله ی عروس تعریفی بویراحمد قبلاً به این نکته اشاره کرده ام که آقای موسوی خفری سود خود را در عدم راهیابی کاندیدای اصلاح طلبان به مجلس می دانست. او نمی خواست اصلاح طلبان کاندیدا داشته باشند لذا شروع کرد به گیر دادن به دکتر بهرامی که بله ایشان سابقه اصول گرایی دارد در حالی که موسوی خفری خودش هم در دهه ۶۰ یک اصوال گرای افراطی بود. اینکه چطور یک مدعی اصلاح طلبی و سرمدار اصلاحات چنین سخنی می گوید و گزینه ی دوم اصوالگرایان را انتخاب مناسبی می داند و به کاندیدای اصلاح طلبان پشت می‌کند خود مقوله ای حیرت انگیز است که فقط دراستان ما چنین شترگاو و پلنگی قابل مشاهده می باشد.
سید باقرخفری تنها در یک صورت می توانست محبوبیت خود را حفظ کند آن هم تن دادن به رای اکثریت اطلاح طلبان بود. در آن صورت هیچ کس نمی توانست بر او خرده بگیرد چون در یک فرایند دمکراتیک تابع نظر اکثریت شده بود. اما ایشان بخاطر همان خود خواهی مفرط و ضعف شدید بینش سیاسی بدترین موضع ممکن را گرفت.(سکوت ظاهری ولی حمایت پشت پرده از کاندیدای دوم اصول گرایان و معامله سیاسی با او) به عنوان یک اصلاح طلب باید از کاندیدای اصلاح طلبان حمایت می کرد. نتیجه هر چی می شد در مقابل وحدت جریان اصلاحات اهمیتی نداشت.عروس تعریفی بویراحمد همچنان تقلای مایوسانه ای میکند و مانند غریق به هر برگی متشبث می شود تا خطای وحشتناک و ویرانگر خود را توجیه کرده و با بیان مطالبی عوام پسند خود را نجات دهد. اما این کار شدنی نیست تفاوت سیاست مداران کارکشته و با پرنسیپ واصول با سیاست بازان هرهری و بی هویت در همین نکات نهفته است.عروس تعریفی بویراحمد نمی خواست و نمی خواهد که جبهه اصلاحات در بویراحمد نماینده معرفی کند.برایش مهم نیست که چه کسی معرفی می شود او میخواست کسی معرفی نشود.
یکی دیگر از اشتباهات عروس تعریفی بویراحمداین است که هنوز تصور می کند مردم همان مردم بیست سال پیش هستند که هر توجیه دروغی را بتوانند باور کنند. درحالیکه اکنون مردم به برکت انفجار اطلاعات در دهکده جهانی همه چیز را می فهمند و می دانند و بقول مولانا: تیزبینانند در عالم بسی – واقف اند از کار و بار هرکسی.
احترام بیش از اندازه ای که اصلاح طلبان برای موسوی خفری قائل شدندو به استقبال او در ورود به یاسوج رفتند متاسفانه باعث شد که او دچار نوعی خودبزرگ بینی شود و تصور کند که کلام او برای همه حجت خواهد بود. فرمایش ایشان که اگر احساس خطر کردم چنین و چنان می کنم، به نحوی بیانگر همین موضوع بود و.....
امروزه در میان اصلاح طلبان بسیارند کسانی که هم سیاست را از امثال موسوی بهتر می فهمند و هم دانش و بینش بالاتر و قوی تری دارند بدیهی است که چنین کسانی دلیلی نمیبیند که بخواهند از...شده ها تمکین کنند. الان هم دو راه بیشتر جلوی اقای موسوی خفری نیست.اول اینکه به اشتباه هولناک و خطای بزرگ خود اعتراف کند و از اصلاح طلبان پوزش بخواهد و عذر خواهی کند و قول جبران مافات را بدهد. دوم اینکه سکوت کند و برای همیشه با دنیای سیاست خداحافظی کند و به زندگی خصوصیش بپردازد. اینکه هر از چندگاهی به سخن بیاید و بخواهد حرکت ناشایست و منافقانه ی خود را توجیه کند و برای سرپوش گذاشتن بر یک خطا، خطاهای دیگری را مرتکب شود فقط خودرا خراب کردن است.