کبنا ؛ حسن بصیری
آثار طلاق بر مردان بیش از زنان است. آسیبشناسان معتقدند احساساتی نظیر ناامیدی، یاس، افسردگی، کاهش اعتماد به نفس، کاهش پذیرش شخصیت فردی، زیر سوال بردن زیباییها و تواناییهای شخصی و فردی بعد از متارکه به شکل گسترده و پنهان در مردان شکل میگیرد.
طلاق به عنوان یک آسیب اجتماعی بر بنیان خانواده اثر گذار است. در این میان بعضی اشخاص تصور میکنند زنان بیش از مردان آسیب میبینند. ممکن است زنان از نگاه فرهنگی و یا موضوع امرار معاش یا مسائل عاطفی آسیب ببینند اما تخلیه خود از نظر روانی را با گریه و یا درد دل انجام میدهند اما مردان بعد از طلاق نه تنها دچار آسیبهای روانی بیشتر میشوند بلکه به خاطر ساختار اجتماعی با درون ریزی ناراحتیها در معرض سکته و مرگ زودرس قرار میگیرند.
مردان طلاق تمایلی به ازدواج مجدد ندارند
در این باره چنین میتوانم بگویم که مردان بعد از کودکان بیشترین آسیب را از طلاق میبینند. نگرانی در مورد سرنوشت فرزند و آینده او، گسست عاطفی با همسر، نگاه جامعه به یک مرد جدا شده و اشاره به ضعف وی به خاطر عدم توانایی در مدیریت زندگی عواملی هستند که مرد را مورد هجوم قرار میدهند شاید از نظر ازدواج مجدد مردان شرایط بهتری از زنان داشته باشند اما اکثریت مردان اعتنایی چندانی به ازدواج مجدد ندارند چرا که وحشت از تکرار شکست اولیه باعث نوعی تجرد طولانی و حتی تا پایان عمر در مردان میشوداز نگاه مادی ممکن است مردان شرایط بهتری از زنان مطلقه داشته باشند اما بسیاری از آنها نیز گرفتار زندان برای مهریه، از دست دادن شغل و پایگاه اجتماعی به خاطر زندان، زخمهای عمیق روحی و عاطفی در مردان ایجاد میکند. در مجموع تمام اعضای خانواده به خاطر طلاق آسیبهای غیر قابل جبران تحمل میکنند. اما بعد از فرزندان مردان بیشتر از زنان دچار بحرانهای فکری، اجتماعی و مادی میشوند
بخت کم مردان در ازدواج دوم
آسیبها پس از طلاق در چند محور قابل بررسی است. بر اساس پژوهشهایی که در خصوص تاثیرات طلاق بر خانواده انجام شده است، پیامدهای فردی که طلاق بر تک تک افراد وارد میکند بسیار وسیع است. سرخوردگی منفی، حس بدبینی و تردید، مشکلات مالی اولین اثرات طلاق بر زندگی فردی است که زندگی مشترک خود را از دست داده است. حس بدبینی و تردید از ازدواج یکی از مشکلات فراگیر در مردان طلاق است. آنها به این فکر میکنند اصلا لازم است دوباره ازدواج کنند یا خیر، یا اصلا چه ضرورتی دارد دوباره ازدواج کنند. برای مردان پس از طلاق فرصتهایی برای ازدواج مجدد به وجود میآید، اما آنها به دلیل حس بدبینی که با سرخوردگی همراه است، از کنار آنها میگذرند. جالب این است که مردان در مقایسه زنان از بخت کمتری برای ازدواج بعدی برخوردارند.
اگر فرزند نیز با مرد زندگی کند، این موضوع کمتر نیز خواهد شد، چرا که زنان کمتری هستند که حاضر به تربیت فرزندان دیگران باشند. حتی اگر مردی با زنی که حاضر به پذیرش فرزندش است، ازدواج کند و به ازدواجی اجباری تن دهد، تا آخر عمر با عبارت دریغ و افسوس گذشته زندگی میکند
از آنجا که بسیاری از مردان توانایی کمتری در کنار آمدن با مشکلات دارند و توانایی روانی زنان در این گونه مسائل بیشتر و علت آن نیز ترشحات هورمون استروژن است، هنگام متارکه، مردان به دلیل وابستگی به همسر از نظر مسائل تربیتی و مسائل حاکم بر زندگی ضربه بیشتری میبینند.
چنین بگویم از آنجا که مردان به خاطر مشغله کاری خارج از محیط خانواده نمیتوانند همانند زنان زندگی را اداره کنند و از سوی دیگر آشنایی کمتری با مشکلات محیط خانواده اعم از تربیت فرزندان و مسائل حاکم بر خانه دارند، دچار شکست روحی و روانی میشوند
تاسف همیشگی با مردان طلاق
خانه تاریک و ساکت است. کلید خانه را میچرخاند، وارد خانه خالی که تا چند هفته پیش پر بود از صدای فریاد و شیون زنی که با ورودش به خانه، گلایه هاش آغاز میشد. هیچ نشانی از زن در خانه نیست اما ذهن مرد پر است از مرور خاطرات این چند ساله. خاطرات تلخ و شیرینی که تنهایی شب را پر میکند و چشمانش را تا صبح بیخواب میکند. انگار قرار نیست خستگی این چند سال زندگی مشترک از تنش بیرون رود. مانده است تنهایی این روزها را دوست دارد یا دلش برای روزهای پر چالش گذشته تنگ شده است
دوگانگی عاطفی و تغییرات خلقی شدید و افسوس احساسی که بیشتر مردان با آن درگیر میشوند بلافاصله بعد از جدایی، برای بیشتر مردان دوگانگی عاطفی و تغییرات خلقی شدید به وجود میآید. تضاد از این نظر که مردی که از همسرش متارکه کرده در اینکه کاری که انجام داده درست بوده یا نه مردد است و همیشه با این سوال که آیا میتوانسته کار بهتری انجام دهد یا نه مواجه است
مرد در عین حال که از همسر سابق خوشش نمیآید، همزمان نسبت به او احساس مثبتی هم دارد؛ چون ممکن است بعضی از جنبههای وجود او را که در گذشته دوست داشته است، هنوز هم دوست داشته باشد. پس از جدایی گاهی اوقات، مرد احساس تاسف میکند؛ چون فکر میکند میتوانسته است بهتر رفتار کند، یا احساس شرم در او به وجود میآید؛ به این دلیل که در ازدواج و تشکیل خانواده شکست خورده است
طلاق انتها ندارد
بر اساس مطالعات جامعهشناختی طلاق فرآیندی است که ابتدا دارد، اما انتهایی ندارد، به این معنا که طلاق صد درصد اتفاق نمیافتد و صرفا این مسئله به شکل حقوقی پایان میپذیرد، اما مسائل عاطفی ناخودآگاه در ذهن طرفین میماند فرآیند طلاق در بررسیهای جامعهشناسان ۱۳ مرحله است، هفتمین مرحله آن طلاق پنهان است که با رنگ باختن عشق و علاقه در محیط خانواده بین زوجین اتفاق میافتد، و از آنجا که ساختار سنتی بر جامعه حاکم است، زنان به جمله میسوزم و میسازم اکتفا میکنند، در این مرحله زن معتقد به سوختن و ساختن برای حفظ پیوند خود است، این در حالی است که هر چه بسوزد میسوزاند، و قربانی این تفکرزنان، مردان هستند. در این مرحله که به ظاهر بر اساس ایثار زن صورت گرفته است و مرد برنده آن است، آثار مخرب روحی و روانی و زیانبار آن بیشتر متوجه مرد میشود
افسردگی رایجترین بحران مردان بعد از طلاق
افسردگی در این دوران بسیار شایع است؛ زیرا مردان نمیدانند چه وضعیتی در انتظار آنهاست. به طور کلی در دوره پس از طلاق، خشم، تاسف، عشق و نفرت در هم میآمیزد. ممکن است بعضی اوقات، مرد احساس راحتی کند؛ زیرا بر این باور است که دیگر فشارها و دخالتها تمام شده است؛ اما ترس از آیندهای نامعلوم، این احساس راحتی موقت را از بین میبرد. در این دوران، مردان با یادآوری مکرر گذشته و بررسی رابطه ازهم گسیخته خود، دچار اختلال تمرکز میشوند و نمیتوانند به هیچ چیزی به طور طبیعی فکر کنند متارکه میتواند استرس مضاعفی را برای مردان ایجاد کند، در کنار افسردگی حاصل از این اتفاق، مرد دچار اضطراب میشود، اضطرابی که در مردان بعد از متارکه شکل میگیرد بسته به نوع شخصیت مردان باعث بروز ناراحتیهای قلبی و عروقی، بیماریهای ریوی، ناراحتیهای گوارشی، ریزش مو و یا سفید شدن موی سر میشودمردان همانند زنان بعد از طلاق دچار مشکلات بسیاری میشوند، مشکلاتی که بیتوجهی به آن میتواند آنها را با آسیبهای جدی جسمی و روحی مواجه کند.
آثار طلاق بر مردان بیش از زنان است. آسیبشناسان معتقدند احساساتی نظیر ناامیدی، یاس، افسردگی، کاهش اعتماد به نفس، کاهش پذیرش شخصیت فردی، زیر سوال بردن زیباییها و تواناییهای شخصی و فردی بعد از متارکه به شکل گسترده و پنهان در مردان شکل میگیرد.
طلاق به عنوان یک آسیب اجتماعی بر بنیان خانواده اثر گذار است. در این میان بعضی اشخاص تصور میکنند زنان بیش از مردان آسیب میبینند. ممکن است زنان از نگاه فرهنگی و یا موضوع امرار معاش یا مسائل عاطفی آسیب ببینند اما تخلیه خود از نظر روانی را با گریه و یا درد دل انجام میدهند اما مردان بعد از طلاق نه تنها دچار آسیبهای روانی بیشتر میشوند بلکه به خاطر ساختار اجتماعی با درون ریزی ناراحتیها در معرض سکته و مرگ زودرس قرار میگیرند.
مردان طلاق تمایلی به ازدواج مجدد ندارند
در این باره چنین میتوانم بگویم که مردان بعد از کودکان بیشترین آسیب را از طلاق میبینند. نگرانی در مورد سرنوشت فرزند و آینده او، گسست عاطفی با همسر، نگاه جامعه به یک مرد جدا شده و اشاره به ضعف وی به خاطر عدم توانایی در مدیریت زندگی عواملی هستند که مرد را مورد هجوم قرار میدهند شاید از نظر ازدواج مجدد مردان شرایط بهتری از زنان داشته باشند اما اکثریت مردان اعتنایی چندانی به ازدواج مجدد ندارند چرا که وحشت از تکرار شکست اولیه باعث نوعی تجرد طولانی و حتی تا پایان عمر در مردان میشوداز نگاه مادی ممکن است مردان شرایط بهتری از زنان مطلقه داشته باشند اما بسیاری از آنها نیز گرفتار زندان برای مهریه، از دست دادن شغل و پایگاه اجتماعی به خاطر زندان، زخمهای عمیق روحی و عاطفی در مردان ایجاد میکند. در مجموع تمام اعضای خانواده به خاطر طلاق آسیبهای غیر قابل جبران تحمل میکنند. اما بعد از فرزندان مردان بیشتر از زنان دچار بحرانهای فکری، اجتماعی و مادی میشوند
بخت کم مردان در ازدواج دوم
آسیبها پس از طلاق در چند محور قابل بررسی است. بر اساس پژوهشهایی که در خصوص تاثیرات طلاق بر خانواده انجام شده است، پیامدهای فردی که طلاق بر تک تک افراد وارد میکند بسیار وسیع است. سرخوردگی منفی، حس بدبینی و تردید، مشکلات مالی اولین اثرات طلاق بر زندگی فردی است که زندگی مشترک خود را از دست داده است. حس بدبینی و تردید از ازدواج یکی از مشکلات فراگیر در مردان طلاق است. آنها به این فکر میکنند اصلا لازم است دوباره ازدواج کنند یا خیر، یا اصلا چه ضرورتی دارد دوباره ازدواج کنند. برای مردان پس از طلاق فرصتهایی برای ازدواج مجدد به وجود میآید، اما آنها به دلیل حس بدبینی که با سرخوردگی همراه است، از کنار آنها میگذرند. جالب این است که مردان در مقایسه زنان از بخت کمتری برای ازدواج بعدی برخوردارند.
اگر فرزند نیز با مرد زندگی کند، این موضوع کمتر نیز خواهد شد، چرا که زنان کمتری هستند که حاضر به تربیت فرزندان دیگران باشند. حتی اگر مردی با زنی که حاضر به پذیرش فرزندش است، ازدواج کند و به ازدواجی اجباری تن دهد، تا آخر عمر با عبارت دریغ و افسوس گذشته زندگی میکند
از آنجا که بسیاری از مردان توانایی کمتری در کنار آمدن با مشکلات دارند و توانایی روانی زنان در این گونه مسائل بیشتر و علت آن نیز ترشحات هورمون استروژن است، هنگام متارکه، مردان به دلیل وابستگی به همسر از نظر مسائل تربیتی و مسائل حاکم بر زندگی ضربه بیشتری میبینند.
چنین بگویم از آنجا که مردان به خاطر مشغله کاری خارج از محیط خانواده نمیتوانند همانند زنان زندگی را اداره کنند و از سوی دیگر آشنایی کمتری با مشکلات محیط خانواده اعم از تربیت فرزندان و مسائل حاکم بر خانه دارند، دچار شکست روحی و روانی میشوند
تاسف همیشگی با مردان طلاق
خانه تاریک و ساکت است. کلید خانه را میچرخاند، وارد خانه خالی که تا چند هفته پیش پر بود از صدای فریاد و شیون زنی که با ورودش به خانه، گلایه هاش آغاز میشد. هیچ نشانی از زن در خانه نیست اما ذهن مرد پر است از مرور خاطرات این چند ساله. خاطرات تلخ و شیرینی که تنهایی شب را پر میکند و چشمانش را تا صبح بیخواب میکند. انگار قرار نیست خستگی این چند سال زندگی مشترک از تنش بیرون رود. مانده است تنهایی این روزها را دوست دارد یا دلش برای روزهای پر چالش گذشته تنگ شده است
دوگانگی عاطفی و تغییرات خلقی شدید و افسوس احساسی که بیشتر مردان با آن درگیر میشوند بلافاصله بعد از جدایی، برای بیشتر مردان دوگانگی عاطفی و تغییرات خلقی شدید به وجود میآید. تضاد از این نظر که مردی که از همسرش متارکه کرده در اینکه کاری که انجام داده درست بوده یا نه مردد است و همیشه با این سوال که آیا میتوانسته کار بهتری انجام دهد یا نه مواجه است
مرد در عین حال که از همسر سابق خوشش نمیآید، همزمان نسبت به او احساس مثبتی هم دارد؛ چون ممکن است بعضی از جنبههای وجود او را که در گذشته دوست داشته است، هنوز هم دوست داشته باشد. پس از جدایی گاهی اوقات، مرد احساس تاسف میکند؛ چون فکر میکند میتوانسته است بهتر رفتار کند، یا احساس شرم در او به وجود میآید؛ به این دلیل که در ازدواج و تشکیل خانواده شکست خورده است
طلاق انتها ندارد
بر اساس مطالعات جامعهشناختی طلاق فرآیندی است که ابتدا دارد، اما انتهایی ندارد، به این معنا که طلاق صد درصد اتفاق نمیافتد و صرفا این مسئله به شکل حقوقی پایان میپذیرد، اما مسائل عاطفی ناخودآگاه در ذهن طرفین میماند فرآیند طلاق در بررسیهای جامعهشناسان ۱۳ مرحله است، هفتمین مرحله آن طلاق پنهان است که با رنگ باختن عشق و علاقه در محیط خانواده بین زوجین اتفاق میافتد، و از آنجا که ساختار سنتی بر جامعه حاکم است، زنان به جمله میسوزم و میسازم اکتفا میکنند، در این مرحله زن معتقد به سوختن و ساختن برای حفظ پیوند خود است، این در حالی است که هر چه بسوزد میسوزاند، و قربانی این تفکرزنان، مردان هستند. در این مرحله که به ظاهر بر اساس ایثار زن صورت گرفته است و مرد برنده آن است، آثار مخرب روحی و روانی و زیانبار آن بیشتر متوجه مرد میشود
افسردگی رایجترین بحران مردان بعد از طلاق
افسردگی در این دوران بسیار شایع است؛ زیرا مردان نمیدانند چه وضعیتی در انتظار آنهاست. به طور کلی در دوره پس از طلاق، خشم، تاسف، عشق و نفرت در هم میآمیزد. ممکن است بعضی اوقات، مرد احساس راحتی کند؛ زیرا بر این باور است که دیگر فشارها و دخالتها تمام شده است؛ اما ترس از آیندهای نامعلوم، این احساس راحتی موقت را از بین میبرد. در این دوران، مردان با یادآوری مکرر گذشته و بررسی رابطه ازهم گسیخته خود، دچار اختلال تمرکز میشوند و نمیتوانند به هیچ چیزی به طور طبیعی فکر کنند متارکه میتواند استرس مضاعفی را برای مردان ایجاد کند، در کنار افسردگی حاصل از این اتفاق، مرد دچار اضطراب میشود، اضطرابی که در مردان بعد از متارکه شکل میگیرد بسته به نوع شخصیت مردان باعث بروز ناراحتیهای قلبی و عروقی، بیماریهای ریوی، ناراحتیهای گوارشی، ریزش مو و یا سفید شدن موی سر میشودمردان همانند زنان بعد از طلاق دچار مشکلات بسیاری میشوند، مشکلاتی که بیتوجهی به آن میتواند آنها را با آسیبهای جدی جسمی و روحی مواجه کند.