تاریخ انتشار
شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۲۹
کد مطلب : ۱۷۲۳۳۱

تهیدستی آزادگان؛ پاسخی به حمید طاهری

۱۰
۱
کبنا ؛ کشواد سیاهپور
siahpoor-vtahri
پس از نگارش مقاله‌ای در باب مظلومیت سید باقر و موضع گیری برخی دوستانش – قبل از اعلام قطعی نظریه شورای نگهبان – چند تن، بر طبلی کوبیدند که، اینجانب اصلاح طلب نیستم و حامی هدایت خواه بوده‌ام. اخیراً آقای حمید طاهری نیز[کلیک کنید]، این نکته را مکتوب کرده است. به خاطر اینکه، من دوست ندارم مباحث مردانه به مجالس زنانه راه پیدا کند و موجب کدورت خانوادگی شود، پاسخی به ایشان نمی‌دهم. البته، خود و بسیاری دیگر می‌دانیم که این مطالب را ایشان ننوشته و من به پای نویسنده می‌گذارم، نه او که به نامش منتشر شده. برخی نویسنده را آقای آ. آ. گفتند که یقین دارم ایشان نیست. بعضی به چند تن از شورای اصلاح طلبان اشارت داشتند، که در تردیدم. برخی دیگر به ضرس قاطع، ح. ت را نام می‌برند. امیدوارم، هر کس باشد، شهامت این را داشته باشد که آشکارا اعلام کند. اما فعلا نام حمید طاهری ممضی آن است. چون به تعدادی از خویشاوندان – ... – قول داده‌ام که کاری به کارش نداشته باشم، در باره او سخنی نمی‌گویم. من اگر به صورت حضوری و تلفنی، نصیحت وار مواردی را قبلاً به او گفته‌ام، صرفاً به خاطر حفظ شان و جایگاه او بوده. از درگیری با ح.ت گرفته، تا مقابله با قاسم یزدانی و سید باقر موسوی. حال که نمی‌خواهد بپذیرد و به خود من هم دشنام می‌دهد، کاری به او ندارم. در آن نوشته آمده بود که، من نانم را در تنور دیگران می‌پزم. حضرت عباسی، من توانایی پختن نان در تنور خودم را هم ندارم، چه رسد به تنور دیگران. کسانی که مرا می‌شناسند، می‌دانند که من این گونه نیستم. اگر آقای طاهری تردید دارد، از دامادش بپرسد، که آیا تاکنون از تنور آنان یا دیگر اعضای فامیل و خویشانم چیزی پخته‌ام. من تنها میانسال فامیلم که هنوز پس از ۲۱ سال معلمی و کارمندی، خانه شخصی ندارم و در خانه اجاره‌ای زندگی می‌کنم و به حفظ آبروی خود و خویشان پای بندم. بنده در سال ۹۰ تقریبا ۱۱ ماه قطع حقوق بودم، اما به هیچ یک از اعضای فامیل – حتی برادرانم – نگفتم که در مضیقه افتاده‌ام و یک ریال از جانب خویشان کمکی نگرفتم. خوشبختانه، دوستان دلیری دارم که در آن موقع حساس به دادم رسیدند و آبرویم را حفظ کردند.

 اما سابقه سیاسی من

تاقبل از اینکه خود بتوانم وارد مسایل سیاسی شوم و تصمیم گیری نمایم، خانواده‌ام در انتخابات‌های مختلف، موضع گیری خاص خود را داشتند. دوره اول از هم طایفه‌ایشان که سیدی جوان بود حمایت کردند. آن انتخابات به فرجام نرسید. در دور بعد، از آقای آسپار در برابر آقای قائمی که نماد حزبی‌ها – بخوانید تندروهای آن زمان - بود، طرفداری کردند. دو دور بعدی از مرحوم محمودیان حمایت کرده و رای می‌دادند. در این موقع، من در دبیرستان بودم و با همراهی آقای کیوان فر – دبیر ادبیاتمان- سخن در باب انتخابات و طرفداری از محمودیان می‌گفتیم، که برایمان سیاست روز به شمار می‌رفت. در واقع، آقایان آسپار و محمودیان، نماد اصلاح طلبی و تضاد با تندروی محسوب می‌شدند. از زمانی که سید باقر وارد عرصه سیاست و انتخابات شده، همواره حامی و طرفدار او بوده‌ام. سید باقر تاکنون هیچ کاری برای من انجام نداده است و من از تنور او چیزی نپخته‌ام. اگر دنبال سود و سرمایه بودم، این ربع قرن از او جدا می‌شدم. اتفاقاً، بعضی از اعضای فامیلم به جهت نزدیکی سید باقر با کسانی که خصومت تاریخی با ما داشتند – و برخی از آن‌ها را برکشید و مقام دار کرد - مخالف و مصر به مقابله با سیدباقر بودند. اما، بنده ساختار شخصیتی سیدباقر را بالا‌تر از مسایل قومی – قبیله‌ای می‌دانستم. باوجودی که مرحوم مفتح، هماره پیگیر کارم بود و احترام بسیار قائل می‌شد، در موقع اختلافش با سید باقر، سعی کردم مصالحه ایجاد نمایم و چون به نتیجه نرسید، جانب سیدباقر را گرفتم. این مهم نیز، اندکی اختلاف خانوادگی به دنبال داشت. اما سرانجام، با حذف سید باقر و دکتر مندنی‌پور، بنده که سکوت مطلق پیشه کرده بودم و قصد فعالیت سیاسی نداشتم، بادرخواست مرحوم مفتح و توقع ایشان و حاج علی محمد بیات – یکی از خویشاوندان ما، که از فامیل‌های آقای هدایت خواه است_ جلسه بزرگی در خانه یکی از جلیلی‌ها تشکیل و همه جمع متفق شدند که به هدایتخواه رای دهند. جدایی من از این جمع و ساز مخالف زدن، آنهم در نبود سید باقر و دکتر مندنی‌پور، کار نادرست و تفرقه انگیزی بود که صلاح نبود من انجام دهم. بنابراین، پذیرفتم و بدون اینکه همراه او در تبلیغات انتخاباتی شرکت کنم و یا سخنرانی نمایم، به او رای دادم. هیچ‌گاه مدیحه سرای او نبودم و البته به او هم دشنام نمی‌دادم. در دور بعد، که باز سید باقر و دکتر مندنی‌پور کنار زده شدند، چون گلایه و توقع خواهر زاده‌های آقای سید قدرت حسینی _ که یکی از عمویانم دامادشان است- را شنیدم، برخی اعضای خانواده را به سمت باشت گسیل کردم و خود نیز به او رای دادم. در واقع، رای فامیلی بود، نه فکری. به رغم عدم تجانس فکری، هردو تن – آقایان هدایت خواه و حسینی -که باهم قبول شدند، پیگیر کارم گردیدند که در دانشگاه یاسوج هیات علمی شوم. سرانجام دو سال بعد از اینکه دکترا گرفته بودم با همکاری آنان – و پس از موفقیت در مصاحبه علمی وزارت علوم -وارد دانشگاه یاسوج شدم. قبل از ورود به دانشگاه، هردو نفر صادقانه پیگیر ریاست من بر دانشگاه پیام نور استان کهگیلویه و بویراحمد بودند – و کار در مرحله صدور حکم بود - که خود به نفع آقای دکتر خرامین کنار کشیدم. چون خبردار شدم که پیش از من برای این پست، مطرح شده بود. دور بعدی – که در واقع قبل از انتخابات اخیر بود- به هیچ کسی رای ندادم و به رغم تمایل به سمت آقای زارعی، به خاطر یکی از اقوام، کاملا سکوت کردم. این دور را هم منتطر سید باقر ماندم و سرانجام به همراه کثیری از همفکران طایفه‌ای و ایلی برای آقای زارعی تلاش کردم و بدو رای دادم. آفای زارعی نیز همچون سید باقر، تاکنون پستی به من نداده و بنده رییس هیچ دانشکده‌ای نیستم.
مسایل سیاسی ملی
اگر نماد مسایل سیاسی ملی را در انتخابات فرض کنیم، قبل از آقای خاتمی به آقای رفسنجانی رای داده‌ام. در ادوار بعد از هاشمی رفسنجانی، به آقایان خاتمی (هر دو دور) و کروبی (هر دو دور) رای دادم. در سال ۸۴ که دولت آقای خاتمی، تحت تاثیر حساسیت‌ها و فشارهای احزاب مشارکت و سازمان مجاهدین، شیخ مهدی کروبی را حذف و احمدی‌نژاد – یا رفسنجانی – را برکشیدند، و انتخابات به دور دوم کشید، با بی‌میلی تمام به رفسنجانی رای دادم. گویا به مخیله‌ام خطور کرده بود که این فرد نا‌شناس، خساراتی به کشور وارد خواهد نمود. ولی به چشم خود می‌دیدم که عامه مردم، به این گمنام – که نماد حکومت و قدرت و ثروت – محسوب نمی‌شد، با حرص و ولع رای می‌دهند. بعد‌ها، همواره از منتقدین او و دولتش شدم و همین نکته از مهم‌ترین موارد اخراجم از دانشگاه بود. البته، دو مورد دیگر را نیز آقای ریاست وقت دانشگاه - به آن افزود و به وزارت علوم منعکس نمود: «مبانی نظام» و «اصل ولایت فقیه». در دور اخیر، نیزحامی و مبلغ آقای روحانی بودم و به او رای دادم.
با این تفاصیل، همواره در زندگی سیاسی و اجتماعی، سعی در مقابله با افراط گرایی و تندروی داشته و دارم و هیچ‌گاه عقد اخوت با قدرتمنداران و ثروتمندان – چپ و راست یا اصلاح طلب و اصول گرا – نبسته‌ام. مبانی فکری‌ام با اصول گرا‌ها و اصلاح طلبان تندرو و افراطی نمی‌خواند. هرچند به اصلاح طلبان واقعی و غیر منفعت طلب، کاملا نزدیک و هم عقیده‌ام؛ ولی با آن دسته که موجب حذف کروبی شدند، دوستی و میانه‌ای ندارم و فرسنگ‌ها با آنان فاصله دارم. اصولگرایی چون علی مطهری را بسیار قبول دارم و از اصلاح طلبان مجلس کنونی بر‌تر می‌نشانم. او را به معنای واقعی کلمه، صدای ملت ایران از ۱۳۸۸ به بعد می‌دانم. هیچ‌گاه به دنبال منفعت شخصی، حامی و دوستدار کسی نشده‌ام. عقیده‌ام را – که آزاد زیستن و سربلند بودن هست – به عقده و منفعت و مصلحت نفروخته‌ام. کوششم براین بوده و هست که، آزادگی و آزادمنشی خویش را حفظ کنم. یقینا به همین علت است که تهی دست مانده‌ام و صاحب ثروت و قدرت نشده‌ام.
به سرو گفت کسی، میوه‌ای نمی‌آری / جواب داد که آزادگان تهی دستند
و تا باد، چنین باد.
نام شما

آدرس ايميل شما

انصاف
Iran, Islamic Republic of
اصلا معلوم نیست چی نوشتین.لطفا با این دعواهای شخصی سطح مقالات و گزارش های سایت خوب کبنانیوز را پایین نیارید.
نتت
Iran, Islamic Republic of
یعنی که چ.
بابکانی
Iran, Islamic Republic of
برادر خوبم جناب اقای سیاهپور خسته نباشید شما تهیدست نیستی باکه کوله باری از ثروت بیکران علم را یدک میکشی لطفا از لفظ تهیدست بر حذر باش واما در باب سیاست و جر یانهای سیاسی همین بس که انسان خودش باشد اندیشه ومنطق انسان را به افق دور دست هدایت میکند ونکته اخر سید باقر اشتباه کرد
بهزاد کاظمی
Iran, Islamic Republic of
چه زیبا نوشته ای جناب دکتر:
به سرو گفت کسی، میوه‌ای نمی‌آری / جواب داد که آزادگان تهی دستند
براستی که دیگر حرفی برای گفتن نمی ماند چرا که هرآنچه را که نیاز بوده خود گفته ای...
شهروند
Iran, Islamic Republic of
برو بابا هودت رو به روانشناس معرفی کن اخرش معلوم نشد کدوم طرفی هستی .
بویراحمد
Iran, Islamic Republic of
احسنت بر شما ....
تامرادی
United States
مسئولیت هر متنی با امضا کننده آن است.نه نویسنده آن.نامه های محمود غزنوی را ابونصر مشکان مینوشت.چطور کسی که تاریخ خوانده این را نمیداند؟؟این متن صاحبش حمید طاهری بویراحمدی است. مهم نیست انشایش را آصف جاه نوشته باشد یا دیگری.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
احسنت بر شما
Iran, Islamic Republic of
دم از چی میزنی از اول تا اخرش معلوم نیست چی نوشتی اگه جرات نداری چیزی بگی نگو یکی دیگه نوشته
جلیل
Iran, Islamic Republic of
جناب دکتر فقط برای حفظ حرمت ها سکوت کرده اند.جلیل و ترس .اوسو که همه کر گرو فقط جلیل بی.جناب دکتر نباید جواب همه رو بدی چون خیلی بی ارزشند .
دیپ‌ فیک «ایران من» همایون شجریان و هنرنمایی جمعی از قهرمانان ایران زمین

دیپ‌ فیک «ایران من» همایون شجریان و هنرنمایی جمعی از قهرمانان ایران زمین

جعل عمیق تصاویر و فیلم‌های موجود را بر روی تصاویر یا فیلم‌های منبع قرار می‌دهد و از یک ...
تخریب یا نقد مجلس یازدهم؟!

تخریب یا نقد مجلس یازدهم؟!

هر چه مجلس کوتاه بیایید، دیگران او را به گوشه رینگ برده و مورد ضرباتی قرار می‌دهند. تخریب‌گران ...
اختلال عاطفی فصلی؛ از علائم تا درمان

اختلال عاطفی فصلی؛ از علائم تا درمان

باور بر این است که اختلال عاطفی فصلی به دلیل اختلال در ریتم شبانه روزی بدن رخ می دهد....
1