تاریخ انتشار
جمعه ۳۰ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۲۳:۰۳
کد مطلب : ۱۶۵۶۶۰

اصلاح‌طلبان دلیل اصلی پیروزی اصولگرایان کهگیلویه

۱
۰
کبنا ؛لاهوت منطق

صادق دلسوز فروشنده
حکایت اصلاح طلبان حکایت عجیبی است. اصلاح طلبان کهگیلویه بعد از انقلاب همواره در انتخابات مجلس یک طرف رقابت بوده‌اند و همیشه هم
با آراء بس بیشتر بازنده می‌دان. حتی در دوره‌ای هم که حاج بهرام تاج گردون به عنوان نماینده، در جریان چپ آن روز، به مجلس راه یافت، به اعتبار آراء گچساران بود و نه کهگیلویه.
بنابراین در هیچ دوره‌ای از ادوار گذشته اصلاح طلبان کهگیلویه نتوانستند اکثریت آراء این حوزه را به دست آورند؛ زیرا در دوره‌هایی که کاندیداهای اصلی آن‌ها در رقابت شرکت داشتند، به خاطر اختلاف سلیقه و رقابت درون تشکیلاتی بازنده بودند. همچنانکه در دوره‌هایی که کاندیداهای اصلی ان‌ها رد صلاحیت شده‌اند هم به خاطر نداشتن برنامۀ راهبردی، نتیجۀ انتخابات از قبل روشن بوده و دوئل اصلاحات و اصولگرا را باختند. جالب این است که متأسفانه همیشه حق به جانب، علت عقب افتادگی و عدم توسعه و در واقع ویرانی شهرستانهای چهارگانۀ کهگیلویه را، به گردن اصول گرایان چون نماینده به مجلس راه یافته است، انداخته‌اند. و در این راستا در میان مردم خود را محق و بی‌تقصیر جلوه داده و در ویرانی کهگیلویه، خود را تبرئه می‌کنند.
اما حقیقت این است که اصلاح طلبان با این شیوه عملکرد نه تنها به خود ستم کردند، بلکه به جریان اصول گرا که رقیب همیشگی آن‌ها بوده و همیشه هم پیروز میدان بوده است، ستم نموده و بالطبع حوزۀ کهگیلویه بزرگ هم از آن متضرر گردیده، و مورد ستم واقع شده است.
اما ایرادات وارده بر اصلاح طلبان:
۱-رقابت درون تشکیلاتی، در ادوار پنجم، ششم و هفتم به واسطۀ اختلاف سلیقه. در حالیکه با تدبیر و گذشت و مدارا کردن می‌شد به وحدت لاهوت منطقرسید و شاید پیروز میدان شد.
۲- نداشتن برنامه و راهبرد مشخص، در دو دور گذشته که رد صلاحیت‌ها پیش آمد (فارغ از بحق یا نابحق بودن قضیه که آن داستان دیگری است) اصلاح طلبان را به شکست کشانید و رقیب را پیروز میدان کرد. در خصوص مورد اول به نظر می‌رسد در همۀ رقابت‌ها هم خود اصلاح طلبان می‌دانستند بازنده‌اند، و هم رقبای آن‌ها دغدغه‌ای برای پیروزی نداشتند.
چون وقتی نیرویی در دو جبهه هم از درون و هم از بیرون رقابت کنند، قطعاً نیروی او تحلیل می‌رود و شکست می‌خورد. و در مقابل نیروی رقیب که در جبهۀ بیرونی به مقابله آمده، معلوم است که از نظر عقبه، انسجام داخلی، کثرت نیرو و داشتن انگیزه برای پیروزی مبارزه می‌کند، و فقط کافی است مواظب حریف بوده و به او ضربه وارد کند تا او را از میدان به در نماید اما اینکه چرا اصلاح طلبان متوجه این امر نشده و تا سه دوره ادامه داده‌اند، جای تعجب است!
و اما در خصوص مورد دوم: گرچه اصلاح طلبان رد صلاحیت رأس دو تشکیلات را بهانه شکست خود می‌دانند و پیوسته گفته‌اند اگر رد صلاحیت پیش نمی‌آمد، پیروزی اصلاحات حتمی بود. اما واقعیت این است که چنین اتفاقی نمی‌افتاد. چرا که اولاً: به فرض عدم وقوع (پدیدۀ رد صلاحیت‌ها) به خاطر اختلاف درون تشکیلاتی و عدم انسجام نیرو‌ها، باز هم‌‌ همان اتفاق دوره‌های پیش تکرار می‌شد. چرا که آرایش رقابت، با گذشته هیچ فرقی نکرده و استراتژی جدیدی در میان نبود که پیروزی را به ارمغان بیاورد. زیرا همچنان نیروهای اصلاحات باید در دو جبهه درون تشکیلاتی و برون تشکیلاتی رقابت می‌کردند.
موحد بزرگواری
ثانیاً در عین اینکه فضای حاکم بر انتخابات و جو عمومی، این پیام را به وضوح می‌داد و هر کسی که اندکی شم سیاسی می‌داشت و یا اوضاع سیاسی کشور را رصد می‌کرد، چنین بویی را استشمام می‌نمود. ولی به نظر می‌رسد اصلاح طلبان از این قضیه یا غافل بودند یا خود را با به عفلت زدند، و برای مواجهه با این پدیده هیچ راه کار مشخص و راهبرد جدیدی پیش بینی نکرده و خود و هواداران خود را به امان خدا‌‌ رها نمودند. پس معلوم بود که همین بی‌برنامگی، زمینۀ پیروزی رقبای آن‌ها را بسیار تسهیل نموده به گونه‌ای که رقیب بدون تردید و دغدغۀ رقابت، خود را از قبل پیروز میدان احساس می‌کرد.
اما در این دوره (اسفند ۹۴) با استراتژی ناپخته و غیرکارآمد، کثرت نامزدهای انتخاباتی، وارد رقابت شدند که با توجه به‌‌ همان اختلافات کهنۀ درون تشکیلاتی و عدم توجه به نتیجۀ آن، بی‌حاصل بودن آن قطعی و زیان آن بیش از نفعش می‌باشد. چون اولاً اصلاح طلبان اتوبوسی ثبت نام کردند و سیستم نظارتی، گزینشی حذف کرد.
ثانیاً چون راهبرد مشخصی برای ثبت نام کنندگان نداشتند از یک طرف به توهم و توقع بی‌جا در میان داوطلبین منجر گردید و از طرف دیگر سبب اخلال و پراکندگی در تصمیم گیری و نرسیدن به اجماع و وحدت نظر نهایی روی نامزد واحد.
ثالثاً: ایجاد جو بی‌اعتمادی به همدیگر و انهدام تفکر تشکیلاتی و گرایش به سوی قومیت‌ها و زنده شدن دوبارۀ حربۀ ناکارآمد و مضر قوم گرایی که خود کشنده‌ترین سم یک تشکیلاتی فکری و معیاری است.
رابعاً: چهره سازی کاذب و تضعیف رهبری تشکیلاتی، که خود بخود سبب انشقاقات بیشتر در این تشکیلات معیوب گردید و ممکن است در آینده قابل کنترل نبوده و شعبات دیگری ایجاد شود. نتیجۀ این نوع عملکرد در این دوره از انتخابات و دوره‌های پیشین نه تنها به این تشکیلات ضربات جبران ناپذیری وارد کرده، بلکه به جناح مقابل ضربات سنگینی را از نظر عدم کارآمدی، فقدان روزآمدی، و نبودن ورزیدگی فکری و تشکیلاتی وارد کرده است. و به تبع آنجامعه را دچار خسران و واقع شدن در بن بست توسعه نیافتگی و مرگ تدریجی قرار داده است.
اما زیانهای وارده به اصولگرایان
اصولگرایان به خاطر حاشیۀ امنی که از طرف جناح مقابل ایجاد شده بود و خود را همیشه پیروز میدان می‌دانستند. موحد بزرگواری
اولاً: دچار خودشیفتگی گردیده و هیچ برنامه و استراتژی مشخص تشکیلاتی و برنامه‌ای، برای توسعۀ حوزۀ انتخابیه خود نداشته و دچار روزمرگی گردیدند.
ثانیاً: چون خطری از ناحیۀ رقیب احساس نمی‌کردند، وضعیت موجود را بهترین وضعیت، و بی‌برنامگی خود را مهم‌ترین برنامه و راهبرد، تلقی نموده و هیچ وقت به فکر یک برنامۀ جامع علمی و عملی برای ادارۀ تشکیلات و توسعه حوزۀ انتخابیه نبودند.
ثالثاً: به خاطر جواب گرفتن از شرایط موجود، تنها هدف و آرمان خود را پیروزی در انتخابات دانسته و هر نوع ایدۀ اصلاحی و نوگرایی و انتقادی درون تشکیلاتی جهت روزآمد کردن این جریان را سوء نیت تلقی و به جرم مخالفت با تشکیلات، به شدت منزوی یا طرد می‌کردند.
رابعاً: هر وقت نیروهای خوش فکر و نواندیش این جریان با تحمل سختی‌ها و دادن هزینه‌های فراوان به فکر دگرگونی و پوست اندازی جریان اصولگرایی افتادند و امید می‌رفت تحولی ایجاد شود، بلافاصله در بزنگاه، هواداران سرگردان جریان اصلاح طلب از سرناچاری وارد شده و خلاء موجود را پر کرده و جریان نوظهور اصولگرا را ناکام و بخش ناکارامد و تمامیت خواه را تثبیت کرده‌اند. به عنوان نمونه در دو دور گذشته جریان اصلاح طلب، بخاطر نداشتن برنامۀ راهبردی برای مدیریت جریان خود و‌‌ رها کردنشان، آب به آسیاب رقیب ریخته و چرخ آن را به حرکت انداختند و آن را پیروز میدان کردند.
در این دوره نیز، این نیروهای سرگردان اصلاح طلب هستند که پشت ستادهای برخی اصولگرایان صف کشیده‌اند و التماس می‌کنند که بتوانند نوبت دعوت بگیرند وخوشحال از اینکه پناهگاهی پیدا کرده‌اند که در پناه آن از این تحیّر خارج شده و به اصطلاح همیشگی، رایج و نهادینه شدۀ این جریان همیشه بازنده، میان بد و بد‌تر، بد را انتخاب می‌کنند.
حال سؤال اصلی و اساسی اینجا است، که اگر عامل عقب افتادگی منطقه، نمایندۀ اصولگرا‌ها است که او را جریان صلاح طلب ناکارآمد می‌داند. چه کسی سبب پیروزی او می‌شود؟ در روزهای آخر و نزدیک به برگزاری انتخابات، هواداران کدام جریان سیاسی هستند که به خاطر سرگردانی به ستادهای همین ناکارآمدان، هجوم آورده و موج ایجاد کرده و او را تا بهارستان همراهی می‌کنند؟ اگر نمایندۀ اصولگرایان به یمن بی‌شائبۀ جریان همیشه بازندۀ اصلاح طلب، در اذهان توده مردم، قهرمان و اسطوره گردیده و به خاطر تفنن هم که شده، هر ازچند گاهی تغییر حوزۀ انتخابیه داده و به حوزه‌های مجاور سرکی می‌کشد.
آیا سیل آوارگان پناه جوی اصلاح طلب در کهگیلویه، نا‌کارآمد تراز آن را به مجلس در دو دورۀ متوالی نفرستادند.؟ آیا در حال حاضر که باز هم به‌‌ همان سرنوشت محتوم، دچار گردیده‌اند،‌‌ همان نمایندۀ ناکارآمد (به تعبیر اصلاح طلبان) که به فرمایش خودش زیرفشار دعوتهای بی‌حد و حصر توده‌ای، اَعَم از اصولگرا و اصلاح طلب شرمنده شده و تا جائی که بالاجبار! تقاضای مصرانۀ ولی نعمت و یاور همیشگی خویش، میر احمد تقوی را با احترامی زاید الوصف و مثال زدنی، که در کشکول هیچ مکتب اخلاقی، نظیری برای آن پیدا نمی‌شود، بوسیده و با تواضع تمام، به خاطر نجات مردم محروم و بی‌پناه و سرگردان کهگیلویه و رضای خدا، کنار گذاشته و خود را فدای مردم کرده، تا پا به میدان بگذارد!
آیا این هواداران اصلاح طلبان نیستد که با التماس و التجاء برای اخذ نوبت دعوت از ایشان، صف کشیده و روز‌ها و هفته‌ها در نوبت می‌مانند، تا‌‌ همان نمایندۀ به تعبیر خودشان ناکارآمد را، برای ششمین بار تا بهارستان همراهی کنند؟ آیا این ضعف رهبری و نداشتن راهبرد مشخص، در جریان اصلاح طلب نیست، که باز هم به تعبیر اصلاح طلبان، جریان ناکارآمد اصولگرای کهگیلویه را بعد از ۳۷ بهار انقلاب، و ۸ دوره پیروزی در انتخابات، شکست ناپذیر کرده و به اصطلاح عامیانه زنبور داران، بهره در کرده و زنبور مادر چنان فربه گردیده، که همزمان دو قلو زائیده، ودر حال حاضر علاوه بر تشکیلات پیر مادر، که ظاهراَ بعد از درد شدید زایمان به هوش آمده، ومدعی است، با تأمل در ناکارآمدی گذشته خود وبررسی نقاط قوت وظعف تشکیلاتی ومدیریتی، باحذف همه کاستیهای گذشته و جبران مافات، بعد از سال‌ها فله‌ای عمل کردن، به فکر پوست اندازی و طرحی نو ونگرشی جدید، در انتخابات ورود پیداکرده وهمچنین دو فرزند سرکش آن، مغرورانه وبی اعتنا به مام پیر خود، با‌‌ همان استراتژی ناکارآمدی وچاشنی مالکیت مطلق، هر کدام نعره زنان، در این میدان هم آوردی که وجود ندارد، می‌طلبند. وبا ناچیز انگاشتن مام خویش، چون حریفی ندارند، به ناچار خود مشق بازی کرده و با هم به رقابت ایستاده‌اند؟
آیا این شعار نا‌زیبا واز روی احساس مستی رقیب را که بعد از هر انتخابات سر می‌دهند، «از بس که بردیم، مُردیم» بار‌ها نشنیده‌اید؟ آیا بزرگان و خردمندان جریان اصلاح طلب که به اعتقاد بنده کم هم نیستند و افراد فاضل و عالم و خوش فکر فراوانی را در این جریان می‌شناسم و برای آن‌ها احترام زیاد قائلم، همه به بن بست رسیده‌اند؟ وهیچ راه فراری از این وضعیت بر ایشان باقی نمانده است؟
آیا تعداد شانزده نفری از این جریان که همگی دارای مدارک کار‌شناسی ارشد یا دکتری در رشته‌ها و گرایشات مختلف می‌باشند، و با مشورت یا هدایت خود بزرگان، ثبت نام کرده و تأیید صلاحیت شده‌اند، حتی یکی از آن‌ها شایستگی این را ندارد که به عنوان کاندیدای این جریان معرفی شده و بزرگان اصلاحات او را یاری نمایند تا حداقل برای نجات مردم از خمودی و یکنواختی خارج کرده وبرای یک بار هم که شده، با وادار کردن آن‌ها به تأمل در اوصاف وبرنامه‌های نامزد‌ها و حداقل شنیدن سخنان رقبای واقعی، حتی به صورت نمایشی هم که باشد، در بین دو جریان ظاهراَ مقابل، یکی را انتخاب نمایند؟
آیا روا نیست، حداقل برای احترام به هواداران خود و حفظ موجودیت تشکیلاتی هم که شده، یک مرجع وملجئی هر چند کم امید، برای آن‌ها ایجاد کنند، تا آوارۀ این ستاد و آن ستاد نشوند؟ از محضر همۀ هواداران اصلاحات معذرت می‌خواهم، نوشتن این مطلب توهین به ساحث مبارک آن‌ها تلقی نگردد، چرا که حقیقتاً باید پایداری و وفاداری شما را در این همه سال وشکستهای متوالی، تحسین کرده و به خاطر این اعتماد به نفس و مقاومت به معرفتتان تبریک گفت.
راستی اگر تحولات سیاسی در سطح ریاست جمهوری نبود که توسط اصلاح طلبان و اعتدالیون در سطح کشور اتفاق می‌افتد، و شما‌ها آن را در کهگیلویه بلافاصله تصاحب نموده و به نفع خود مصادره می‌کنید، در حالیکه سهم رقبای منطقه‌ای شما در این تحول (رای دادن به ریاست جمهور اعتدالی)، کمتر از شما نیست.
اما شما از سایه سر ریاست جمهورمحترم، آنهم با بروز دادن‌‌ همان اختلافات کهنه درونی، و راه انداختن جنگ حیدری ونعمتی، با تقسیم غنائم آن، نوعی خطبه اقناعی برای هواداران خود می‌خوانید، چه جوابی برای هواداران خود داشته‌اید؟ راستی، این وضع تا کی باید ادامه پیدا کند؟ حالا منصفانه قضاوت کنید، سهم کدام گروه در ویرانی کهگیلویه بیشتر است؟ اصولگرایان یا اصلاح طلبان؟
بنده به عنوان یک دست فروش دوره گرد، از یک طرف ویرانی شهر و دیارم را دیده و در حاشیه آن آوارگی و مهاجرت از سر ناچاری هم ولایتی‌هایم را در کنار طعنه زدن‌ها و تحقیرهایی که شایسته این جمعیت نیست را، به وضوح مشاهده می‌کنم، و از طرف دیگر وقایع تکراری نامطلوب هر دورۀ انتخابات کهگیلویه را با انحرافات مشهود، ویران کننده، با تبیین غلط جایگاه نمایندگی و مجلس، در اذهان مردم را مرور کرده ومی بینم که متأسفانه، مصیبت گرایش به قومیت گرایی و قبیله محوری در این دوره بر مصائب و معضلات آن اضافه گردیده است، و همچنین درپیش رو، جریان اصولگرایی را نظاره می‌کنم، که به واسطه مطالب پیش گفته و عوامل داخلی دیگر، بیان آن‌ها مشمئزکننده است و ذکر آن‌ها هم در حال حاضر مفید فایده نیست، مرا بر آن داشت تا موضوعی که سال‌ها قلب مرا به درد آورده وروحم را آزرده است، مختصراَ به رشته تحریر در آورم.
این حقیقتی انکار ناپذیر است که اگر رقبای انتخاباتی قوی، صاحب ایده نو، عالم وبا برنامه جامع، وارد عرصه شوند، شاهد نشاط اجتماعی، رقابت جدی، ورزیدگی فکری، انتخاب اصلح، کارآمدی مجلس، وتوسعه وتعالی همه جانبه جامعه خواهیم بود. لذا بطور قطع، دیگر شاهد چنین بلبشوی جمعه بازاری و تعصبات کور قومیتی وحتی جناحی در عرصه انتخابات نخواهیم بود. ماکه دوره گردی بیش نیستیم، اما بر خردمندان ودانشمندان صاحب نظران اصلاح طلب واصولگرا پوشیده نیست، که این کرسی جای هر کسی نیست!، بلکه مردان خاص خودش را می‌طلبد!، این چنین نیست که هر کو ورقی خواند معانی دانست، یا هر که سر به تراشد قلندری داند.
دلسوزان دوجریان ونه منفعت طلبان معامله گر، باید به هوش باشند، آنجه دارد اتفاق می‌افتد، نجات دهنده کهگیلویه نیست و قطعا اوضاع را بدتراز اینکه هست خواهد کرد.
بدنه جریان اصلاح طلبی برای بیدار کردن اصلاح طلبان کهگیلویه که یا خوابند یا خود را به خواب زده‌اند، تلاش کنند، تا شاید هم تلنگری باشد جهت برون رفت از این وضعیت نا‌خوشایند موجود.
وهمچنین شاید روزی برسد که دیوارهای خیالی ایجاد شدۀ اصولگرایی و اصلاح طلبی که تنها الفاظ آن‌ها باقی مانده و از نظر محتوایی، قومیت گرایی ومنفعت طلبی مرزهای آن‌ها را در نوردیده، فرو بریزد و خردمندان و دلسوزان کهگیلویه، هم دل و هم صدا برای احیاء هویت حقیقی آن و ترمیم ویرانیهای ناشی از غفلت اسلاف را، بازسازی و در شأن مردم شریف این دیار، با هم همراه شده و همچون اول انقلاب فقط به کهگیلویه و آرمانهای متعالی بیندیشند نه چیز دیگر.
نام شما

آدرس ايميل شما

اصلاح طلب
Iran, Islamic Republic of
درود بر نویسنده.
شاید تلنگری باشد و اصلاحات به خودشان بیایند در روزهای آینده.
رفتار خوارج‫‌گونه برخی مدعیان!

رفتار خوارج‫‌گونه برخی مدعیان!

حتی چندی قبل نیز این بی مسئولیتی و تکبر ناشی از عدم پاسخگویی، باعث شد که مدیر مسئول روزنامه ...
بازخوانی تاریخ ترورهای نافرجام یک آیت الله

بازخوانی تاریخ ترورهای نافرجام یک آیت الله

امروز هفتم آبان سالروز سومین ترور نافرجام سیدحسن طباطبایی معروف به سیدحسن مدرس است. هم ...
انتخابات آمریکا و چشم انداز قیمت دلار در ایران

انتخابات آمریکا و چشم انداز قیمت دلار در ایران

میثم‌ رادپور درباره اینکه اگر ترامپ پیروز شود چه اتفاقی رخ خواهد داد، گفت: «همین مسیرادامه ...
1