مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛سید محمود رادمنش
آنچه در این نوشتار آمده است بر پایه مکالمه ایست که میان من و یکی از پزشکان متخصص شهر یاسوج صورت پذیرفت. تعمیم این نوشتار به کل جامعه پزشکی به دور از قضاوتی عادلانه و عاقلانه است. چه بسا در میان جامعه طبیبان، عده کثیری از ایشان بر سوگند خویش استوار ماندهاند و هدف خود را بجای «تجارت» بر مبنای حل مشکل انسانها و کمک به نیازمندان و تلاش در جهت درمان دردمندان بنا نهادهاند. از آن سو طبیبانی هم هستند که در لابلای شلوغی رنگهای دنیای مادی غرق میشوند و اهداف متعالی خویش را از یاد میبرند. اینان به طبابت بعنوان «تجارت» مینگرند و انگیزه اصلی آنان از ورود به این مسیر از آغاز همین بوده است.
بخش اول:
بسیار گلهمند و شاکی بود. پرسیدم چه چیزی شما را اینگونه ناراحت کرده است؟ گفت: تعداد متخصصین روز به روز در حال افزایش است و هر روز مطب جدید و تابلوی جدید یک فارغ التحصیل ظاهر میشود. گفتم: البته موضوع مبارکی است، هر چقدر جامعه پزشکی ما غنیتر و متخصصتر باشد منفعت آن عاید مردم ما میشود. اما با ناراحتی ادامه داد: «بازار» اشباع شده است و حضور متخصصین بیشتر درآمد دیگران را کم میکند. او گفت: تا همین اواخر درآمد نسبتا مناسبی داشتم اما اخیرا درآمد ما خیلی پایین آمده. پرسیدم: با توجه به شناخت ما و یک محاسبه ساده در حال حاضر درآمد شما بالاتر از ۷۰ میلیون تومان در ماه است. گفت: بله، ولی اصلا قانع کننده نیست. این درآمد متناسب با آن همه زحمتی نیست که من در راه تحصیل وگرفتن مدرکم متحمل شدم.
گفتم: آقای دکتر، درست است شما زحمت زیادی کشیدهاید، اما یک فارغ التحصیل PHD در رشتههای مثلا ریاضیات شاید زحماتی بیشتر از شما متحمل شده و وقت بیشتری را از عمرش در مسیر تحصیلش گذرانده، اما او نهایتا عضو هیأت علمی یک دانشگاه با حقوق ماهیانه ۵ میلیون تومان شود.
گفت: اینجا هم بیعدالتی زیاد است، ما پزشکانی داریم در ماه بالای سیصد میلیون تومان درآمد دارند.
گفتم: درست میفرمایید، اما آن سوی ماجرا را هم ببینید! بیشتر از ۸۵ درصد پرسنل دانشگاه علوم پزشکی و مجموعه خدمات درمانی درآمدی زیر یک میلیون در ماه دارند.
در همین لحظه یکی از پرسنل اداری شاغل در دانشگاه علوم پزشکی با لبخندی آکنده از شرم پرسید: آقای دکتر! برای من سوال است شما که از کم بودن درآمد گله میکنید، همین درآمدی را که در ماه بدست میآورید چگونه مصرف میکنید؟ او ادامه داد: من در ماه با سابقه بالای کاریم نهایتا دو و نیم دریافت میکنم و ازین بابت خدا را شاکرم و حتی قسمتی از درآمدم را انفاق میکنم و باز هم با آرامش زندگی میکنم.
دکتر پاسخی نداد و گویی بحث کردن با ما را بدون نتیجه میدانست و موضوع بحث را تغییر داد.
بخش دوم
«روانشناسی یک شخصیت»
همه تمرکز این شخص بر روی آموزههایش در قامت یک طبیب، کسب درآمد حداکثری و تجارتی پرسود است. اگر چه درآمدش در نگاه بیش از نود درصد جامعه کم درآمد ایران، درآمدی رویایی است اما احساس شکست وجودش را فراگرفته است. او خود را با چیزهایی که هنوز در خیالش بدست نیاورده میسنجد. اعتقادی به وجهه آسمانی یک طبیب در گفتار او مشاهده نمیشود. او یک تاجر است نه یک طبیب. البته تاجری که دچار «حرص» شده است. در چنین شرایطی کالای این تجارت که چیزی نیست جز امراض بیشتر وبیماران زیادتر،
ارقام چرتکه حسابداریش را ایجاد میکنند. پس کالای تجاری این تاجر، بیماری و بیمار است. وقتی نگاه کاملا بر ارقام مکتسبه از این کالا متمرکز شود، ذبح اخلاق بعید به نظر نمیرسد. تا جاییکه بعید نیست مثلا پیرزنی از اقوام همین شخص که فقیر است و نیازمند به وی رجوع کند و او از مبلغ ناچیز حق ویزیتش نگذرد. صفت «حرص و طمع» آرام آرام در وجود این شخص رشد میکند و به صفتی غالب در شخصیتش مبدل میشود.
اما ریشه «حرص، آز وطمع ورزی» چیست؟
بسیاری از روانشناسان معتقدند قسمت قابل توجهی از شخصیت یک فرد در هفت سال ابتدای زندگی وتحت تاثیر محیط که عموما تربیت والدین است شکل میگیرد.
کودکی را در نظر بگیرید که اتاقی مملو از اسباب بازی دارد اما با این وجود حاضر نیست هیچکدام از اسباب بازیهایش را به هم سن و سالهای خودش حتی برای بازی بدهد. شخصیت «حریص» در کودک شکل گرفته است ودر صورت تایید ضمنی یا آشکار والدین بعنوان مربیان این کودک این شخصیت در وی تثبیت خواهد شد. بنابراین نگاه تایید گرانه والدین چنین کودکی شخصیت وی را شکل میدهد. این کودک وقتی رفتار خودش را در حرص ورزیدن مورد تایید والدینش میبیند تبدیل به شخصیتی حریص و طمع ورز در آینده خواهد شد که ابعاد مختلف این شخصیت در این نوشتار کوتاه قابل طرح نیست.
در مقابل این کودک، کودکی را در نظر بگیرید، بخشنده و ایثارگر. هر چه دارد با دیگران تقسیم میکند و البته والدینش رفتار او را تایید میکنند. شخصیت باگذشت این کودک در وی تثبیت میشود.
بنابراین نقش محیط و تربیت در شکل گیری شخصیت «حریص» بیش از عوامل ژنتیکی اثبات شدهاند. فرد «حریص» اشتهایی سیری ناپذیر دارد. هر چه بدست آورد بیشتر میخواهد. عدم قناعت باعث بروز آشفتگیهای روانی در این فرد میشود. وی با وجود داشتههای زیاد باز هم خود را با طبقات بالاتر مقایسه میکند و رقابتی توام با رفتارهای زننده در وجودش شکل میگیرد. یادآور میشویم شخصیت «حریص» مختص طبقات «دارا» در اجتماع نیست و حتی طبقات «ندار» را هم شامل میشود.
«خساست» یکی از تبعات طمع ورزی و حرص است. فرد حریص از بخشیدن امتناع میکند و تمرکز اصلیاش بر روی مقوله پس انداز و جمع کردن است. این شخصیت در شرایط حادتر ممکن است برای خاموش کردن آتش حرصاش به رفتارهای ناهنجار اجتماعی همچون حذف رقبا به هر قیمتی دست بزند. او همیشه در یک «ترس» زندگی میکند. ترس از دست دادن داشتههایش.
آنچه در این نوشتار آمده است بر پایه مکالمه ایست که میان من و یکی از پزشکان متخصص شهر یاسوج صورت پذیرفت. تعمیم این نوشتار به کل جامعه پزشکی به دور از قضاوتی عادلانه و عاقلانه است. چه بسا در میان جامعه طبیبان، عده کثیری از ایشان بر سوگند خویش استوار ماندهاند و هدف خود را بجای «تجارت» بر مبنای حل مشکل انسانها و کمک به نیازمندان و تلاش در جهت درمان دردمندان بنا نهادهاند. از آن سو طبیبانی هم هستند که در لابلای شلوغی رنگهای دنیای مادی غرق میشوند و اهداف متعالی خویش را از یاد میبرند. اینان به طبابت بعنوان «تجارت» مینگرند و انگیزه اصلی آنان از ورود به این مسیر از آغاز همین بوده است.
بخش اول:
بسیار گلهمند و شاکی بود. پرسیدم چه چیزی شما را اینگونه ناراحت کرده است؟ گفت: تعداد متخصصین روز به روز در حال افزایش است و هر روز مطب جدید و تابلوی جدید یک فارغ التحصیل ظاهر میشود. گفتم: البته موضوع مبارکی است، هر چقدر جامعه پزشکی ما غنیتر و متخصصتر باشد منفعت آن عاید مردم ما میشود. اما با ناراحتی ادامه داد: «بازار» اشباع شده است و حضور متخصصین بیشتر درآمد دیگران را کم میکند. او گفت: تا همین اواخر درآمد نسبتا مناسبی داشتم اما اخیرا درآمد ما خیلی پایین آمده. پرسیدم: با توجه به شناخت ما و یک محاسبه ساده در حال حاضر درآمد شما بالاتر از ۷۰ میلیون تومان در ماه است. گفت: بله، ولی اصلا قانع کننده نیست. این درآمد متناسب با آن همه زحمتی نیست که من در راه تحصیل وگرفتن مدرکم متحمل شدم.
گفتم: آقای دکتر، درست است شما زحمت زیادی کشیدهاید، اما یک فارغ التحصیل PHD در رشتههای مثلا ریاضیات شاید زحماتی بیشتر از شما متحمل شده و وقت بیشتری را از عمرش در مسیر تحصیلش گذرانده، اما او نهایتا عضو هیأت علمی یک دانشگاه با حقوق ماهیانه ۵ میلیون تومان شود.
گفت: اینجا هم بیعدالتی زیاد است، ما پزشکانی داریم در ماه بالای سیصد میلیون تومان درآمد دارند.
گفتم: درست میفرمایید، اما آن سوی ماجرا را هم ببینید! بیشتر از ۸۵ درصد پرسنل دانشگاه علوم پزشکی و مجموعه خدمات درمانی درآمدی زیر یک میلیون در ماه دارند.
در همین لحظه یکی از پرسنل اداری شاغل در دانشگاه علوم پزشکی با لبخندی آکنده از شرم پرسید: آقای دکتر! برای من سوال است شما که از کم بودن درآمد گله میکنید، همین درآمدی را که در ماه بدست میآورید چگونه مصرف میکنید؟ او ادامه داد: من در ماه با سابقه بالای کاریم نهایتا دو و نیم دریافت میکنم و ازین بابت خدا را شاکرم و حتی قسمتی از درآمدم را انفاق میکنم و باز هم با آرامش زندگی میکنم.
دکتر پاسخی نداد و گویی بحث کردن با ما را بدون نتیجه میدانست و موضوع بحث را تغییر داد.
بخش دوم
«روانشناسی یک شخصیت»
همه تمرکز این شخص بر روی آموزههایش در قامت یک طبیب، کسب درآمد حداکثری و تجارتی پرسود است. اگر چه درآمدش در نگاه بیش از نود درصد جامعه کم درآمد ایران، درآمدی رویایی است اما احساس شکست وجودش را فراگرفته است. او خود را با چیزهایی که هنوز در خیالش بدست نیاورده میسنجد. اعتقادی به وجهه آسمانی یک طبیب در گفتار او مشاهده نمیشود. او یک تاجر است نه یک طبیب. البته تاجری که دچار «حرص» شده است. در چنین شرایطی کالای این تجارت که چیزی نیست جز امراض بیشتر وبیماران زیادتر،
ارقام چرتکه حسابداریش را ایجاد میکنند. پس کالای تجاری این تاجر، بیماری و بیمار است. وقتی نگاه کاملا بر ارقام مکتسبه از این کالا متمرکز شود، ذبح اخلاق بعید به نظر نمیرسد. تا جاییکه بعید نیست مثلا پیرزنی از اقوام همین شخص که فقیر است و نیازمند به وی رجوع کند و او از مبلغ ناچیز حق ویزیتش نگذرد. صفت «حرص و طمع» آرام آرام در وجود این شخص رشد میکند و به صفتی غالب در شخصیتش مبدل میشود.
اما ریشه «حرص، آز وطمع ورزی» چیست؟
بسیاری از روانشناسان معتقدند قسمت قابل توجهی از شخصیت یک فرد در هفت سال ابتدای زندگی وتحت تاثیر محیط که عموما تربیت والدین است شکل میگیرد.
کودکی را در نظر بگیرید که اتاقی مملو از اسباب بازی دارد اما با این وجود حاضر نیست هیچکدام از اسباب بازیهایش را به هم سن و سالهای خودش حتی برای بازی بدهد. شخصیت «حریص» در کودک شکل گرفته است ودر صورت تایید ضمنی یا آشکار والدین بعنوان مربیان این کودک این شخصیت در وی تثبیت خواهد شد. بنابراین نگاه تایید گرانه والدین چنین کودکی شخصیت وی را شکل میدهد. این کودک وقتی رفتار خودش را در حرص ورزیدن مورد تایید والدینش میبیند تبدیل به شخصیتی حریص و طمع ورز در آینده خواهد شد که ابعاد مختلف این شخصیت در این نوشتار کوتاه قابل طرح نیست.
در مقابل این کودک، کودکی را در نظر بگیرید، بخشنده و ایثارگر. هر چه دارد با دیگران تقسیم میکند و البته والدینش رفتار او را تایید میکنند. شخصیت باگذشت این کودک در وی تثبیت میشود.
بنابراین نقش محیط و تربیت در شکل گیری شخصیت «حریص» بیش از عوامل ژنتیکی اثبات شدهاند. فرد «حریص» اشتهایی سیری ناپذیر دارد. هر چه بدست آورد بیشتر میخواهد. عدم قناعت باعث بروز آشفتگیهای روانی در این فرد میشود. وی با وجود داشتههای زیاد باز هم خود را با طبقات بالاتر مقایسه میکند و رقابتی توام با رفتارهای زننده در وجودش شکل میگیرد. یادآور میشویم شخصیت «حریص» مختص طبقات «دارا» در اجتماع نیست و حتی طبقات «ندار» را هم شامل میشود.
«خساست» یکی از تبعات طمع ورزی و حرص است. فرد حریص از بخشیدن امتناع میکند و تمرکز اصلیاش بر روی مقوله پس انداز و جمع کردن است. این شخصیت در شرایط حادتر ممکن است برای خاموش کردن آتش حرصاش به رفتارهای ناهنجار اجتماعی همچون حذف رقبا به هر قیمتی دست بزند. او همیشه در یک «ترس» زندگی میکند. ترس از دست دادن داشتههایش.