مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛سعید کریمی
در حاشیه همایشی کشوری در مشهد مقدس، در نشست صمیمی همکاران مطالبی پیرامون ارتباطات خانوادگی و عرف اجتماعی مطرح، و منتج به این نگارش از طرف حقیر خطاب به یکی از همکاران ارجمندم (خارج از استان) گردید که بنا به نظر برخی دوستان صاحبنظر مبنی بر لزوم انتشار رسانهای به دلیل جنبه عمومی و اجتماعی آن، بخش ابتدایی که حاوی مطالب شخصی بود حذف و ادامه آن تقدیم حضور مخاطبین محترم میگردد.
بسمه تعالی
همکار گرامی، خواهر محترم سرکار خانم مهندس.....
............. اما انگیزه نگارش این مکتوب، شیرینی اصطلاح «بهروز» و «امروزی بودن» در مذاق حضرتعالیه و دوستان محترم بود که حقیر را به واکاوی شرایط جامعه «امروزی» و تأملی در مبانی «به روز بودن» وادار نمود.
از نگاه بنده اختلاف نظر ما و تمامی تضادهایی از این دست که در جامعه واقع میشود و همچنین ریشه نابسامانیها و ناهنجاریهای امروز جوامع -خصوصا در ابعاد اخلاقی- غالباً به موضوع تداخل اصول شرعی و قواعد عرفی بر میگردد، بدین معنی که برخی رفتارها و ارزشهایی که به مرور زمان در بطن جامعه نهادینه و به عرف رایج تبدیل میشوند، تلویحا و تصریحا شرع را منقضی دانسته و مشروعیت را نادیده میگیرند؛ یعنی مغایرت و مخالفت قواعد دائمالتغییری که جامعه بشری با دست و سلیقه خود ساخته و پرداخته و به مرور زمان اصالت دادهاند، با آنچه شرع مقدس وضع نموده و بنا به مصالح مافوق ادراک انسانی، بشریت را به آن ملزم دانسته است.
و این انزوای آرام شرع و صدرنشینی سریع عرف در حالی است که بیهیچ تردیدی آسمانها و زمین خداگردان است و نه خودگردان، و در جهان خداگردان آنچه اصالت دارد و شایسته پیروی، چیزی جز احکام الهی نیست، و ترجمان و توصیف جهان و وقایع اتفاقیه آن با علوم محدود روز و بینش مادی بشر، بدون توسل به عالم معنا بیش از خیالی پوچ و متوهم نیست، و از این حیث هر عرفی با هر درجه اعتباری که شرع را منزوی و بلکه تحقیر نماید فاقد اعتبار عقلی و توجیه منطقی است ولو اینکه اکثریت اجتماع به آن مایل باشند.
نتیجه اینکه قواعد عرفی تنها در صورتی مجاز و بلااشکال است که جایگاه استکمالی و اسلامی خویش را حفظ کرده و ستیز و مغایرتی با شرع مقدس نداشته باشند
بنده هیچ وقت معتقد نبوده و نیستم که هر مکافات و کمکاری و بیکاری و اختلاس و نارسایی و آبگرفتگی معابر و آتش سوزی مراتع و مشکلات ریز و درشتی که در جامعه ما اتفاق میافتند مستقیماً از طرف شرق و غرب و آمریکا و اسرائیل و انگلیس و فرانسه و.... است و این بیراهه توجیهی را گریزگاهی برای برخی مسئولین بیمسئولیت و مجریان کمکار میدانم؛ اما پیرامون هجمه فرهنگی نظری کاملاً مغایر دارم اگر چه باز هم معتقدم در این زمینه نیز سهم کمکاری و غفلت مسئولین و متولیان ذیربط حوزه فرهنگ محفوظ است، اما واقعیت این است که هجوم نرم و رسوخ زیرپوستی تفکرات ضداسلامی و مبانی ضداخلاقی یا همان شبیخون فرهنگی که با شعار تجدد و تمدن به جوامع مسلمان و خصوصاً ایران اسلامی تحمیل شده و میشود، تیغ تیز ساختارهای عرفی و قواعد موضوعه بشری را بر شریانهای شرعی جامعه و گلوی احکام حکیمانه وحیانی قرار داده است.
مثالی کاملا ابتدایی و معمول از قواعد و معیارهای به روز بودن در عرف امروز، دست دادن نامحرمان و حتی روبوسی آنان با همدیگر با توجیه نسبت فامیلی و چاشنی صمیمیت، و پوشش محرک زنان و مسخ مردانگی مردان جامعه است که ناقض آشکار و بلاشک آیات قرآنی است که تمام حدود و ثغور محرم و نامحرم و بایدها و نبایدهای حیات بشری را از عزل تا ابد تبیین و تشریح نموده است، و یقیناً رسوخ این نوع برخوردها و استحاله ارزشهای اصیل اعتقادی در جامعه ما سوغات فرهنگ وارداتی متراوش از اذهان مسموم و دینگریز، و رهاورد توهم «به روز بودن» بدون در نظر گرفتن مبنا و مقصدی هماهنگ با ارکان رکین اسلامی و ارزشهای اصیل انسانی است.
دین و مذهب ما به روزبودن و روزآمدی در زمینههایی از جمله علومی که سیر صعودی ارزشهای انسانی را شامل شود را هرگز مانع نشده و نمیشود که «اطلبوالعلم ولو بالسین رسول اکرم (ص)» شاهدی بر این مدعاست. اما مسأله این است که الگوی به روز شدن و سمبل تمدن ما کسانی هستند که هیچ سنخیتی با مکتب ما و هیچ درکی از اهداف ما ندارند و اصلاً مبانی تفکر ولایی ما را قبول ندارند. متأسفانه الگوی امروز ما در تحول و پیشرفت، همان قدرتهایی هستند که بیهیچ تردیدی در صورت اقتضا و احتمال پذیرش، هیچ بعید نبود فردی را از مغرب زمین علم کرده و خدای جهان معرفی کنند؛ سمبل ما در دگرگونی فرهنگی کسانی هستند که میخواهند به یاری تکنولوژی مدرن عصر ارتباطات، فرهنگ واحد و در ادامه حکومت واحدی را در ید اختیار خود به جهان القاء کنند و بیشک فرهنگ و حکومت مدنظر آنان هرچه باشد، فرهنگ اسلامی و حاکمیت اسلام نخواهد بود.
و اما، مطابق نص صریح قرآنکه میفرماید: «آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولی خدا نور خود را کامل میکند هر چند کافران خوش نداشته باشند. (توبه ۳۲)»، اگر قرار باشد فرهنگ و نظامی به عنوان نظام واحد جهانی بر کرسی مرجعیت و سریر اقتدار امروز و فردای جهان بنشیند که قطعاً خواهد نشست، تنها سزاوار دین اسلام و آیین رحمهللعالمین است که مبتنی بر وحی الهی برای جهانیان نازل شد و تمام ملزومات نظام فطری بشر را نه تنها تأمین که تعدیل، و نه صرفاً به دنیا که به عالم معنا و آسمان ابدیت خط و مشی و ضمانت دارد، نه فرهنگ آنان که در جبهه تقابل و تخاصم با آخرین نزولات وحیانی بوده و میخواهند با نهایت تمتع ممکنه از لذایذ و غرایز، انسان را از بندگی خدا به غل تمنیات نفسانی و زنجیر تمایلات حیوانی سوق دهند.
پس، اشکال «به روز شدن» و «امروزی بودن» ما در حوزه فرهنگ، این است که داریم از کسانی خط میگیریم که حتی اگر سرآمد علم و قدرت و ثروت و حکومت جهان –البته در مقطع فعلی- باشند به حکم محکم «ان الباطل کان زهوقا» چون قاعدتا نباید وجود داشته باشند محکوم به زوال و فروپاشی هستند و این خط مخدوش و منحرف به گورستان میرود نه به گلستان.
امروزِ شیرین شما روزهایی از جاهلیت مدرن و هبوط ارزشهای انسانی است، چون میلیونها و بلکه میلیاردها هزینه میشود تا صورت یک انسان مثل سگش بشود؛ امروز روز خرافههای پیشرفته است، چون شلوار پاره و له شده میپوشیم و افتخار میکنیم که نامش زخمی است؛ چون شالوده و پیکره فیزیکی مرد و زن مسخ و جابجا شده است؛ چون کلاه شرعی جای شرع را گرفته و جهالت بیرق روشنفکری علم کرده است و هر آنچه از پیشرفت و ارتقاء ملاحظه میشود با اکثریت قریب به اتفاق در خدمت ابعاد مادی و حیوانی بشریت است و نه گشایشی در سیر تکوینی ارزشهای بایسته انسانی. و بیشک راه رهایی از اینجاهلیتها و وقاحت نه تنها در امروزی ماندن نیست که در فرار به سوی خدا –ففرو الی الله- و رجعت به دیروزها و دیروزیانی است که غافلانه از آنها گذشتیم و بازیابی ظرفیتها و ارزشهایی است که لگدمال کردهایم.
مخلص کلام اینکه مراد من از تخطئه امروز نه از باب علم و ارتباطات و ضریب نفوذ اینترنت و درمان آپاندیس و زخم معده و پیوند مغز استخوان و هزاران دستاوردهای مثبت و غیرقابل انکار دیگر است، بلکه از واماندگی جامعه بشری از اصالت خویش و پسرفتهای معرفتی انسان به هستی رمزآلود و هدفمند است و اینکه سرعت رشد علم سریعتر از رشد انسانیت و ظرفیت انسان بوده است، و همین ناهماهنگیهاست که با فیزیک هستهای بمب اتم میسازد و با دانش شیمی گاز خردل تولید میکند.
پس، نه دیروز آنقدر تاریک بوده است و نه امروز آنقدر شاهکار کرده است که از آن فرار کنیم و سنگ این را به سینه بزنیم و اگر امروزی خطابمان کنند، آب از لب و لوچهمان سرازیر شود و اگر دیروزیمان بخوانند عرق شرم تراوش نماییم؛ که بیتردید این تحولات و گرایشات هر فردی از جامعه و مقطعی از زمان است که معیار ذم و فخر تاریخ خواهد بود، کما اینکه کم نبوده و نیستند دیروزیهای غرورآفرین و امروزیهای ننگ آور و یا بالعکس.
راستی؛ مگر فهمیدهها و باکریها و نخبهها و هزاران جوان به خون خفته از دشتهای گرم خوزستان تا کوهستانهای سرد کردستان، تربیت یافته همان مکتب به قول شما منقضی دیروزی نبودند و مگر خودشیفتههایی که اصل خود را رها کرده و به آغوش تبرج و برهنگی پناهنده و لاقیدی و ابتذال را ستارگی و آزادگی پنداشتند، زاییده همین تفکر به اصطلاح شما امروزی نبودند.
امروز چه داریم از اخلاق که دیروز بهترش را نداشتیم و دیروز چه داشتیم از جهالت که امروز بدترش را نداریم؟
آمار طلاق و خیانتها و میزان وفاداریها را در جامعه متحجر دیروزی با اجتماع متمدن امروزی قیاس فرمودهاید؟
صفحات حوادث روزنامهها و نشریات و سایتهای امروزی را چقدر مطالعه میفرمایید؟ چقدر میدانید از ناگفتههایی از حوادث و وقایعی که عرق شرم و رنگ ننگ را بر تارک انسانیت منقوش نموده و مینمایند؟؛ از منظر حضرتعالیه اینها مصداق کدام تفکر و زاییده کدام نگرش هستند؟ اینها دیروزی هستند یا امروزی؟
و لا حول ولا قوه الا بالله العلى العظیم
در حاشیه همایشی کشوری در مشهد مقدس، در نشست صمیمی همکاران مطالبی پیرامون ارتباطات خانوادگی و عرف اجتماعی مطرح، و منتج به این نگارش از طرف حقیر خطاب به یکی از همکاران ارجمندم (خارج از استان) گردید که بنا به نظر برخی دوستان صاحبنظر مبنی بر لزوم انتشار رسانهای به دلیل جنبه عمومی و اجتماعی آن، بخش ابتدایی که حاوی مطالب شخصی بود حذف و ادامه آن تقدیم حضور مخاطبین محترم میگردد.
بسمه تعالی
همکار گرامی، خواهر محترم سرکار خانم مهندس.....
............. اما انگیزه نگارش این مکتوب، شیرینی اصطلاح «بهروز» و «امروزی بودن» در مذاق حضرتعالیه و دوستان محترم بود که حقیر را به واکاوی شرایط جامعه «امروزی» و تأملی در مبانی «به روز بودن» وادار نمود.
از نگاه بنده اختلاف نظر ما و تمامی تضادهایی از این دست که در جامعه واقع میشود و همچنین ریشه نابسامانیها و ناهنجاریهای امروز جوامع -خصوصا در ابعاد اخلاقی- غالباً به موضوع تداخل اصول شرعی و قواعد عرفی بر میگردد، بدین معنی که برخی رفتارها و ارزشهایی که به مرور زمان در بطن جامعه نهادینه و به عرف رایج تبدیل میشوند، تلویحا و تصریحا شرع را منقضی دانسته و مشروعیت را نادیده میگیرند؛ یعنی مغایرت و مخالفت قواعد دائمالتغییری که جامعه بشری با دست و سلیقه خود ساخته و پرداخته و به مرور زمان اصالت دادهاند، با آنچه شرع مقدس وضع نموده و بنا به مصالح مافوق ادراک انسانی، بشریت را به آن ملزم دانسته است.
و این انزوای آرام شرع و صدرنشینی سریع عرف در حالی است که بیهیچ تردیدی آسمانها و زمین خداگردان است و نه خودگردان، و در جهان خداگردان آنچه اصالت دارد و شایسته پیروی، چیزی جز احکام الهی نیست، و ترجمان و توصیف جهان و وقایع اتفاقیه آن با علوم محدود روز و بینش مادی بشر، بدون توسل به عالم معنا بیش از خیالی پوچ و متوهم نیست، و از این حیث هر عرفی با هر درجه اعتباری که شرع را منزوی و بلکه تحقیر نماید فاقد اعتبار عقلی و توجیه منطقی است ولو اینکه اکثریت اجتماع به آن مایل باشند.
نتیجه اینکه قواعد عرفی تنها در صورتی مجاز و بلااشکال است که جایگاه استکمالی و اسلامی خویش را حفظ کرده و ستیز و مغایرتی با شرع مقدس نداشته باشند
بنده هیچ وقت معتقد نبوده و نیستم که هر مکافات و کمکاری و بیکاری و اختلاس و نارسایی و آبگرفتگی معابر و آتش سوزی مراتع و مشکلات ریز و درشتی که در جامعه ما اتفاق میافتند مستقیماً از طرف شرق و غرب و آمریکا و اسرائیل و انگلیس و فرانسه و.... است و این بیراهه توجیهی را گریزگاهی برای برخی مسئولین بیمسئولیت و مجریان کمکار میدانم؛ اما پیرامون هجمه فرهنگی نظری کاملاً مغایر دارم اگر چه باز هم معتقدم در این زمینه نیز سهم کمکاری و غفلت مسئولین و متولیان ذیربط حوزه فرهنگ محفوظ است، اما واقعیت این است که هجوم نرم و رسوخ زیرپوستی تفکرات ضداسلامی و مبانی ضداخلاقی یا همان شبیخون فرهنگی که با شعار تجدد و تمدن به جوامع مسلمان و خصوصاً ایران اسلامی تحمیل شده و میشود، تیغ تیز ساختارهای عرفی و قواعد موضوعه بشری را بر شریانهای شرعی جامعه و گلوی احکام حکیمانه وحیانی قرار داده است.
مثالی کاملا ابتدایی و معمول از قواعد و معیارهای به روز بودن در عرف امروز، دست دادن نامحرمان و حتی روبوسی آنان با همدیگر با توجیه نسبت فامیلی و چاشنی صمیمیت، و پوشش محرک زنان و مسخ مردانگی مردان جامعه است که ناقض آشکار و بلاشک آیات قرآنی است که تمام حدود و ثغور محرم و نامحرم و بایدها و نبایدهای حیات بشری را از عزل تا ابد تبیین و تشریح نموده است، و یقیناً رسوخ این نوع برخوردها و استحاله ارزشهای اصیل اعتقادی در جامعه ما سوغات فرهنگ وارداتی متراوش از اذهان مسموم و دینگریز، و رهاورد توهم «به روز بودن» بدون در نظر گرفتن مبنا و مقصدی هماهنگ با ارکان رکین اسلامی و ارزشهای اصیل انسانی است.
دین و مذهب ما به روزبودن و روزآمدی در زمینههایی از جمله علومی که سیر صعودی ارزشهای انسانی را شامل شود را هرگز مانع نشده و نمیشود که «اطلبوالعلم ولو بالسین رسول اکرم (ص)» شاهدی بر این مدعاست. اما مسأله این است که الگوی به روز شدن و سمبل تمدن ما کسانی هستند که هیچ سنخیتی با مکتب ما و هیچ درکی از اهداف ما ندارند و اصلاً مبانی تفکر ولایی ما را قبول ندارند. متأسفانه الگوی امروز ما در تحول و پیشرفت، همان قدرتهایی هستند که بیهیچ تردیدی در صورت اقتضا و احتمال پذیرش، هیچ بعید نبود فردی را از مغرب زمین علم کرده و خدای جهان معرفی کنند؛ سمبل ما در دگرگونی فرهنگی کسانی هستند که میخواهند به یاری تکنولوژی مدرن عصر ارتباطات، فرهنگ واحد و در ادامه حکومت واحدی را در ید اختیار خود به جهان القاء کنند و بیشک فرهنگ و حکومت مدنظر آنان هرچه باشد، فرهنگ اسلامی و حاکمیت اسلام نخواهد بود.
و اما، مطابق نص صریح قرآنکه میفرماید: «آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولی خدا نور خود را کامل میکند هر چند کافران خوش نداشته باشند. (توبه ۳۲)»، اگر قرار باشد فرهنگ و نظامی به عنوان نظام واحد جهانی بر کرسی مرجعیت و سریر اقتدار امروز و فردای جهان بنشیند که قطعاً خواهد نشست، تنها سزاوار دین اسلام و آیین رحمهللعالمین است که مبتنی بر وحی الهی برای جهانیان نازل شد و تمام ملزومات نظام فطری بشر را نه تنها تأمین که تعدیل، و نه صرفاً به دنیا که به عالم معنا و آسمان ابدیت خط و مشی و ضمانت دارد، نه فرهنگ آنان که در جبهه تقابل و تخاصم با آخرین نزولات وحیانی بوده و میخواهند با نهایت تمتع ممکنه از لذایذ و غرایز، انسان را از بندگی خدا به غل تمنیات نفسانی و زنجیر تمایلات حیوانی سوق دهند.
پس، اشکال «به روز شدن» و «امروزی بودن» ما در حوزه فرهنگ، این است که داریم از کسانی خط میگیریم که حتی اگر سرآمد علم و قدرت و ثروت و حکومت جهان –البته در مقطع فعلی- باشند به حکم محکم «ان الباطل کان زهوقا» چون قاعدتا نباید وجود داشته باشند محکوم به زوال و فروپاشی هستند و این خط مخدوش و منحرف به گورستان میرود نه به گلستان.
امروزِ شیرین شما روزهایی از جاهلیت مدرن و هبوط ارزشهای انسانی است، چون میلیونها و بلکه میلیاردها هزینه میشود تا صورت یک انسان مثل سگش بشود؛ امروز روز خرافههای پیشرفته است، چون شلوار پاره و له شده میپوشیم و افتخار میکنیم که نامش زخمی است؛ چون شالوده و پیکره فیزیکی مرد و زن مسخ و جابجا شده است؛ چون کلاه شرعی جای شرع را گرفته و جهالت بیرق روشنفکری علم کرده است و هر آنچه از پیشرفت و ارتقاء ملاحظه میشود با اکثریت قریب به اتفاق در خدمت ابعاد مادی و حیوانی بشریت است و نه گشایشی در سیر تکوینی ارزشهای بایسته انسانی. و بیشک راه رهایی از اینجاهلیتها و وقاحت نه تنها در امروزی ماندن نیست که در فرار به سوی خدا –ففرو الی الله- و رجعت به دیروزها و دیروزیانی است که غافلانه از آنها گذشتیم و بازیابی ظرفیتها و ارزشهایی است که لگدمال کردهایم.
مخلص کلام اینکه مراد من از تخطئه امروز نه از باب علم و ارتباطات و ضریب نفوذ اینترنت و درمان آپاندیس و زخم معده و پیوند مغز استخوان و هزاران دستاوردهای مثبت و غیرقابل انکار دیگر است، بلکه از واماندگی جامعه بشری از اصالت خویش و پسرفتهای معرفتی انسان به هستی رمزآلود و هدفمند است و اینکه سرعت رشد علم سریعتر از رشد انسانیت و ظرفیت انسان بوده است، و همین ناهماهنگیهاست که با فیزیک هستهای بمب اتم میسازد و با دانش شیمی گاز خردل تولید میکند.
پس، نه دیروز آنقدر تاریک بوده است و نه امروز آنقدر شاهکار کرده است که از آن فرار کنیم و سنگ این را به سینه بزنیم و اگر امروزی خطابمان کنند، آب از لب و لوچهمان سرازیر شود و اگر دیروزیمان بخوانند عرق شرم تراوش نماییم؛ که بیتردید این تحولات و گرایشات هر فردی از جامعه و مقطعی از زمان است که معیار ذم و فخر تاریخ خواهد بود، کما اینکه کم نبوده و نیستند دیروزیهای غرورآفرین و امروزیهای ننگ آور و یا بالعکس.
راستی؛ مگر فهمیدهها و باکریها و نخبهها و هزاران جوان به خون خفته از دشتهای گرم خوزستان تا کوهستانهای سرد کردستان، تربیت یافته همان مکتب به قول شما منقضی دیروزی نبودند و مگر خودشیفتههایی که اصل خود را رها کرده و به آغوش تبرج و برهنگی پناهنده و لاقیدی و ابتذال را ستارگی و آزادگی پنداشتند، زاییده همین تفکر به اصطلاح شما امروزی نبودند.
امروز چه داریم از اخلاق که دیروز بهترش را نداشتیم و دیروز چه داشتیم از جهالت که امروز بدترش را نداریم؟
آمار طلاق و خیانتها و میزان وفاداریها را در جامعه متحجر دیروزی با اجتماع متمدن امروزی قیاس فرمودهاید؟
صفحات حوادث روزنامهها و نشریات و سایتهای امروزی را چقدر مطالعه میفرمایید؟ چقدر میدانید از ناگفتههایی از حوادث و وقایعی که عرق شرم و رنگ ننگ را بر تارک انسانیت منقوش نموده و مینمایند؟؛ از منظر حضرتعالیه اینها مصداق کدام تفکر و زاییده کدام نگرش هستند؟ اینها دیروزی هستند یا امروزی؟
و لا حول ولا قوه الا بالله العلى العظیم
جدید ها که هیچ ورژنی بیرون ندادن.
پس چطور قدیمی ها متحجرند و جدیدها متمدن؟؟؟؟؟؟؟
نکنه مانتوی کوتاه و گوشی موبایل و چت کردن و ماهواره دیدن موهای فشن و اردوی مختلط و دوست بازی قلیون کشیدن شده نشانه متمدن بودن؟؟؟؟