مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛سعیدرحمانی اصل
باید وارد زیرزمینی که محل برگزاری جلسه هم اندیشی بود می‌شدیم اشتباه نکنم ۶ پله پایین رفتم تا ۱۶ ردیف صندلی که مدعوین آن را جلوس نموده بودند را بتوانم ببینم. این بار ترکیب جمعیت متفاوت‌تر بود و نحوه انتخاب صندلی‌ها گا‌ها حاوی پیام خاص.
زیرزمین مستطیل شکل امین یوسفی چهارضلع داشت، شاید خاص‌ترین مستطیل ۴ ضلعی!!
به رسم کسوت و میزبانی ضلع اول آن را می‌بایست متعلق به طیفی دانست که شاید کار فرهنگی و اجتماعی را این روز‌ها در کنار سیاست در پوشش (جبهه مردمی سیمرغ) دنبال میکنند.
جبهه‌ای به میزبانی و همراهی امین یوسفی و میدان داری بزرگان علم و ادبی چون مهندس خوبانی وسهراب علیزاده و …
بنری که در آن عکس یک سیمرغ در حال پرواز را نشان می‌داد و درپشت تریبون نصب شده بود گواه این مطلب است.
مهندس خوبانی که در محافل این روز‌ها مهدی‌پور را کنار خود می‌بیند شاید بتوان آرام‌ترین فرد در آن سالن دانست. گریز تاریخی‌اش به وقایع قبل از انقلاب و انتخاب داستانهای خاص!! وتطبیق آن با حال و روز کنونی ما قطعا بی‌حساب و کتاب نیست. سبکی خاص در نقد رویه فعلی وموفقیت در مهندسی نمودن افکار حاضرین را شاید بتوان در واکنش جالب رضا (پسرعمویم) در فاصله ابتدا و انتهای صحبت ایشان دید، سبکی خاص که به قول رضا نیاز به دقت و حوصله خاص دارد.
سهراب هم که شاهنامه به دست از همان بیرون سالن همه را به وجد آورده بود، کاغذی که در لابه لای شاهنامه‌اش نهاده بود گویای این بود که حکایتی خاص را برگزیده است. حکایتهایی که تا پایان انتخابات گرمی خاصی خواهد داشت. انتخابش چیزی جز حکایت (ضحاک ماردوش وفریدون) نبوده و از جور ضحاک ماردوش سخن گفت!! و فریاد می‌زد (سپاه فریدون چو آگاه شدند همه سوی آن ره بیره شدند) … عجب انتخاب جالبی … امین یوسفی هم که گا‌ها تذکر می‌داد خود یک همراه بود، وقتی ۱۶ ردیف صندلی را از ابتدا به انتهای سالن طی نمودم تا دلیل تذکرش را جویا شوم فرصتی دست داد هم کلام شویم او گفت (نکته‌های خاصی وجود دارد و به وقتش خواهم گفت و گفتنی‌هایی دارم)
ضلع دوم در سالن در اختیار هواداران دکتر افشین‌پور بود. انتقادات شدید به نماینده و متلک‌های خاص نیز این روز‌ها جالب و معنادار است!! این چه معنی می‌تواند داشته باشد ما که می‌دانیم ولی نمی‌دانم مخاطبش هم آن را می‌گیرد …
ضلع سوم در اختیار هواداران فولادی وندا بود. طیفی که رمضان عباسی خونسرد و کارکشته را به پشت تریبون فرستاده بود ودر هر صورت پای ثابت معادلات خواهد بود.
و اما ضلع چهارم متعلق به اصولگرایان بود. طیفی که این روز‌ها مشکلات و اختلافات دورهای قبل را کنار نهاده است و چترش را گسترده‌تر نموده تا آینده‌ای بهتر را ترسیم نماید.
چتری که امروزدکتر بهبود گرجی را در آغوش کشیده و سرمایه‌هایی چون سید جلال رحیمی را معرفی می‌کند. حاج یدالله مرادی نیز به شایعات و توهمات رقیب پایان داد.
تک جمله (هویت ما مهم‌تر از نان است) که از زبان دکتر بهبود جاری شد و تک بیت شعر حاج یدالله مرادی (تو مپندار که این قصه به خود می‌گویم گوش نزدیک لبم آر که آوازی هست) حکایت از کدهای پیدا و پنهانی در ترسیم نقشه راه این جریان فکری در انتخابات پیش رو دارد.
این جلسه هم اندیشی هم به پایان رسید و این زیرزمین چهارضلعی اتفاقات درون آن در آینده نزدیک به روی زمین خواهد آمد و معادلاتی را رقم خواهد زد که باب میل برخی‌ها نخواهد بود…
(شهر من بوسه بر خاکت، استواریت را می‌ستایم)
باید وارد زیرزمینی که محل برگزاری جلسه هم اندیشی بود می‌شدیم اشتباه نکنم ۶ پله پایین رفتم تا ۱۶ ردیف صندلی که مدعوین آن را جلوس نموده بودند را بتوانم ببینم. این بار ترکیب جمعیت متفاوت‌تر بود و نحوه انتخاب صندلی‌ها گا‌ها حاوی پیام خاص.
زیرزمین مستطیل شکل امین یوسفی چهارضلع داشت، شاید خاص‌ترین مستطیل ۴ ضلعی!!
به رسم کسوت و میزبانی ضلع اول آن را می‌بایست متعلق به طیفی دانست که شاید کار فرهنگی و اجتماعی را این روز‌ها در کنار سیاست در پوشش (جبهه مردمی سیمرغ) دنبال میکنند.
جبهه‌ای به میزبانی و همراهی امین یوسفی و میدان داری بزرگان علم و ادبی چون مهندس خوبانی وسهراب علیزاده و …
بنری که در آن عکس یک سیمرغ در حال پرواز را نشان می‌داد و درپشت تریبون نصب شده بود گواه این مطلب است.
مهندس خوبانی که در محافل این روز‌ها مهدی‌پور را کنار خود می‌بیند شاید بتوان آرام‌ترین فرد در آن سالن دانست. گریز تاریخی‌اش به وقایع قبل از انقلاب و انتخاب داستانهای خاص!! وتطبیق آن با حال و روز کنونی ما قطعا بی‌حساب و کتاب نیست. سبکی خاص در نقد رویه فعلی وموفقیت در مهندسی نمودن افکار حاضرین را شاید بتوان در واکنش جالب رضا (پسرعمویم) در فاصله ابتدا و انتهای صحبت ایشان دید، سبکی خاص که به قول رضا نیاز به دقت و حوصله خاص دارد.
سهراب هم که شاهنامه به دست از همان بیرون سالن همه را به وجد آورده بود، کاغذی که در لابه لای شاهنامه‌اش نهاده بود گویای این بود که حکایتی خاص را برگزیده است. حکایتهایی که تا پایان انتخابات گرمی خاصی خواهد داشت. انتخابش چیزی جز حکایت (ضحاک ماردوش وفریدون) نبوده و از جور ضحاک ماردوش سخن گفت!! و فریاد می‌زد (سپاه فریدون چو آگاه شدند همه سوی آن ره بیره شدند) … عجب انتخاب جالبی … امین یوسفی هم که گا‌ها تذکر می‌داد خود یک همراه بود، وقتی ۱۶ ردیف صندلی را از ابتدا به انتهای سالن طی نمودم تا دلیل تذکرش را جویا شوم فرصتی دست داد هم کلام شویم او گفت (نکته‌های خاصی وجود دارد و به وقتش خواهم گفت و گفتنی‌هایی دارم)
ضلع دوم در سالن در اختیار هواداران دکتر افشین‌پور بود. انتقادات شدید به نماینده و متلک‌های خاص نیز این روز‌ها جالب و معنادار است!! این چه معنی می‌تواند داشته باشد ما که می‌دانیم ولی نمی‌دانم مخاطبش هم آن را می‌گیرد …
ضلع سوم در اختیار هواداران فولادی وندا بود. طیفی که رمضان عباسی خونسرد و کارکشته را به پشت تریبون فرستاده بود ودر هر صورت پای ثابت معادلات خواهد بود.
و اما ضلع چهارم متعلق به اصولگرایان بود. طیفی که این روز‌ها مشکلات و اختلافات دورهای قبل را کنار نهاده است و چترش را گسترده‌تر نموده تا آینده‌ای بهتر را ترسیم نماید.
چتری که امروزدکتر بهبود گرجی را در آغوش کشیده و سرمایه‌هایی چون سید جلال رحیمی را معرفی می‌کند. حاج یدالله مرادی نیز به شایعات و توهمات رقیب پایان داد.
تک جمله (هویت ما مهم‌تر از نان است) که از زبان دکتر بهبود جاری شد و تک بیت شعر حاج یدالله مرادی (تو مپندار که این قصه به خود می‌گویم گوش نزدیک لبم آر که آوازی هست) حکایت از کدهای پیدا و پنهانی در ترسیم نقشه راه این جریان فکری در انتخابات پیش رو دارد.
این جلسه هم اندیشی هم به پایان رسید و این زیرزمین چهارضلعی اتفاقات درون آن در آینده نزدیک به روی زمین خواهد آمد و معادلاتی را رقم خواهد زد که باب میل برخی‌ها نخواهد بود…
(شهر من بوسه بر خاکت، استواریت را می‌ستایم)
